نقد و بررسی کوتاه فیلم White Noise | ضد قصه‌گویی - گیمفا
نقد و بررسی کوتاه فیلم White Noise | ضد قصه‌گویی - گیمفا
نقد و بررسی کوتاه فیلم White Noise | ضد قصه‌گویی - گیمفا
نقد و بررسی کوتاه فیلم White Noise | ضد قصه‌گویی - گیمفا

نقد و بررسی کوتاه فیلم White Noise | ضد قصه‌گویی

امیر سلمان‌زاده
۱۰:۰۰ ۱۴۰۱/۱۱/۲۹
نقد و بررسی کوتاه فیلم White Noise | ضد قصه‌گویی - گیمفا

انسان برای شناخت درست هر پدیده‌ای نیازمند این است که حداقل بتواند آن پدیده را “بفهمد” تا سپس بتواند آن را ارزیابی کرده و در نهایت نسبتی با آن برقرار کند. غالباً آدمی توانایی تحملِ ناشناخته ماندن و مجهولیتِ پدیده‌ها را ندارد و اگر پدیده‌ای ناشناس عمیقاً به یک دغدغه برای او تبدیل شود، وی از هر راهی برای منطقی جلوه‌دادن آن پدیده حتی اگر از استنباطاتِ عقلی به دور هم باشد، چنگ زده و متوسل می‌شود تا فقط آن پدیده برایش از حالت ناشناخته خارج شود.

پروسه قابل فهم شدن (مفهوم‌شدن) یک پدیده از راه‌ها و مسیرهای گوناگونی صورت می‌پذیرد؛ گاهی از طریق علوم تجربی، گاهی در عناصر علوم انسانی (تقلید، آزمون و خطای زیستی و یا مقبولیت اجتماعی) و گاهی حتی نیز از طریق ایمان و اعتقاد. همه‌ی این مسیرها در یک امر وجه اشتراک دارند و‌ آنهم «معلوم‌کردن یک مجهول» است.

حال به عقیده بنده یکی از بهترین راه‌های این قابل‌فهم کردن و حتی قابل درک‌کردن پدیده‌ها برای انسان در پدیده‌ی «هنر» و مخصوصاً در مدیوم سینما اتفاق می‌افتد؛ جایی که این پروسه‌ی مفهوم سازی که پتانسیل به درک‌ رسیدن را نیز دارد (“درک” مرحله عمیق‌ترِ “فهم‌” است) از یک کانالِ ارتباطیِ شگفت‌انگیز انجام می‌پذیرد و آن چیزی نیست مگر «قصه». بله این «قصه‌گویی» است که در یک بستر انسانی و زیستی -اگر به درستی شکل بگیرد-، به طور معجزه‌آسایی تأثیرات شگرفی بر ناخوداگاه مخاطبش (انسان) می‌گذارد به طوریکه حتی در ابتدا خود او نیز ممکن است متوجهِ این تاثیرپذیری عمیق نباشد.

شاهکار‌های بسیاری در تاریخ مدیوم سینما از کانال قصه‌گویی که به عقیده بنده تنها راه ارتباطی و تاثیرگذاری بدون واسطه و عمیق بر انسان است، این شگفتی را پدید آورده‌اند اما در نقطه‌ی مقابل این شاهکارها، آثار بسیاری نیز در این مدیوم بوده و هستند که امر «قصه‌گویی» را در نازل‌ترین اَشکال و حالات ممکن بر مخاطبان خود به تصویر کشیده‌اند و متأسفانه نیز از طُرُق اشتباهی بر سلیقه‌ی عموم‌ تأثیر گذاشته و حتی آن را به قهقرا برده‌اند.

در این میان دسته‌ای از آثار سینمایی وجود دارد که در راستای آن ابتذالِ گسترده قرار می‌گیرند و اما در ظاهر تفاوتی اساسی درِشان دیده‌ می‌شود و آن‌ رویه‌ی «ضد قصه‌گویی» این آثار‌ است. این آثار به عَمد و کاملا از‌ روی قصد امرِ مفهوم‌سازی که در سینما از طریق قصه‌گویی تسهیل می‌یابد را مختل و حتی نابود کرده‌ و در دل مثلاً داستانشان هیچ نشانی از روایت یک قصه یا طریقه‌ی منطقی یک قصه‌گویی مشاهده نمی‌شود.

فیلم پیش‌رویمان یعنی «نویز سفید» (White Noise) از این دست آثار هستند که در ظاهر اولیه قرار است یک داستان را روایتگر باشند اما هرچه که از زمان آن می‌گذرد، از عناصر صحیح یک قصه‌گویی‌ که قرار باشد یک‌‌ جهان داستانی را برای مخاطبش قابل فهم کند، نشانی نیست. ابتذال این دست آثار سویه‌ای پنهان دارد زیرا‌ که متأسفانه جشنواره‌ها و فستیوال‌های گوناگونی نیز بر دیده شدن این آثار ضدسینمایی و طبعاً ضد قصه‌گویی کمک‌ می‌کنند، کماکه فیلم «نویز سفید» نیز کاندید جایزه «شیر طلایی» در فستیوال ونیز شده است.

در فیلم «نویز سفید» که کارگردانی آن بر عهده «نوا بامباک» می‌باشد بازیگران نام‌آشنایی همچون «آدام درایور»، «گرتا گرویک» و «دان چیدل» به ایفای نقش پرداخته‌اند. در ابتدا تنها کافی است به خلاصه داستانی و نسبتاً عجیب و در واقع غیرمعمولِ فیلم نگاهی بیندازید. در نگاه اول شاید گمان کنیم که با فیلمی در ژانرِ «کمدی درام» مواجه هستیم زیرا که در رده ژانر کمدی تبعاً از منطق‌های معمولِ یک فیلم جدی و درام ردپایی نیست اما زمانی که به سراغ مشاهده‌ی خود این فیلم می‌رویم تا داستان آن را بفهمیم و سپس ارتباط بگیریم، با یک‌ رویه‌ی گیج‌کننده و کاملا ابزورد و پوچ در [ضد]داستان‌گوییِ آن روبه‌رو می‌شویم.

در نگاه‌ اولیه فیلم از تفهیمِ ابتدایی و اولیه برخوردار است اما از ارتباط مفهومی و معنایی بین وقایعِ آن ابداً خیر؛ این عدم ارتباط معنایی را در چند نمونه ذکر می‌کنیم:

یک خانواده ترکیبی از ازدواج‌های چندگانه و فرزندان مختص به هر ازدواج آنهم از جانب هر دو طرف زوجین (جک و بابِت) – علایقی و اشتیاقی که تنها در دیالوگ و حرف شنیده می‌شود – شغل دانشگاهی (استاد دانشگاه) و همکارانی که هیچ منطق و امیالِ انسانی را دنبال نمی‌کنند و کاملا بر لودگی و پوچیِ رفتاری پیش می‌روند – یک اتفاق و فاجعه‌ی در ظاهر زیست‌ محیطی که باز هم بر لودگی، بی‌خیالیِ غیرمنطقی و بزرگنماییِ باسمه‌ای و تقلبی استوار است – بازگشت از آن اتفاق و مسخره‌بازی و مسخره‌گویی درباره مفهوم‌ مرگ که در کاراکتر «بابت» با پوچی و توخالی‌بودنِ تمام نشان داده می‌شود – پوچ‌انگاریِ زننده از مفهوم «مرگ» که مثلا فیلم از طریق فروشنده آن قرصِ سِرّی می‌خواهد صحنه‌های فیلم‌های جنایی یا ترسناک را به هجو (تمسخری انتقادی) بگیرد و در نهایت راهبه‌های حقیقت‌گو و بی‌ایمان!

مای مخاطب در نهایت نمی‌فهمیم که فیلم درصددِ نشان‌دادن یا گفتن چه چیز بوده است؛ کافی‌‌ است که به اختتامیه و تیتراژ پایانی این فیلم نگاهی بیندازید که فیلم هم خود هیچ چیز را نمی‌خواسته به ما از طریق قصه‌گویی بفهماند، فقط سرِ کار بوده‌ایم البته یک سرکاریِ مثلاً روشنفکرانه که نیاز به تفسیر و تأویل دارد، اما شما زرنگی کنید و حوصله به خرج ندهید و به دنبال تفسیر نباشید. بگذارید آنهایی که عاشقِ گول خوردن‌اند به دنبالِ نخودسیاهِ «نویز سفید» بروند.

neo loyedKhorande_pedaretDaniyal Bleszinskired-eyed Banished KnightAhmad_bkmeysamb

مطالب مرتبط سایت

تبلیغات

نقد و بررسی کوتاه فیلم White Noise | ضد قصه‌گویی - گیمفا
نقد و بررسی کوتاه فیلم White Noise | ضد قصه‌گویی - گیمفا
نقد و بررسی کوتاه فیلم White Noise | ضد قصه‌گویی - گیمفا
نقد و بررسی کوتاه فیلم White Noise | ضد قصه‌گویی - گیمفا
نقد و بررسی کوتاه فیلم White Noise | ضد قصه‌گویی - گیمفا
نقد و بررسی کوتاه فیلم White Noise | ضد قصه‌گویی - گیمفا

نظرات

دیدگاهتان را بنویسید

نقد و بررسی کوتاه فیلم White Noise | ضد قصه‌گویی - گیمفا