به چه روزی افتاده ام… کارم از نفسهای آخر هم گذشته است . دیگر حتی نفسی باقی نمانده است که به شماره افتاده باشد و صدای خسخس ضجهگونه آن ها را نیز نمیشنوم. مدتهاست که شبم، چه “طولانیزمانیست” رنگ خورشید و روشنایی واقعی را ندیده ام و حتی آفتابی ملایم تنم را که آماج زخم و جرح و خون و چرک است، نوازش نداده است. مدت هاست که روشنایی از من رخت بربسته است. مدت هاست که آفتاب روی تنم نیارمیده است و در عوض، تاریکی و سیاهی بر جسم و قلبم خوش لمیده است که گویی آرامگاه ابدی آن است. زمانهایی بس طولانیست که تشنگی و عطش سینه و گلویم را خشک کرده است و اما دریغ از آبی و دریغ از رفع عطش. به جای آب، سینه عطشانم با خون آبیاری میشود و هر لحظه مرا دلسوختهتر و عطشانتر از قبل باقی میگذارند. گرد و غباری محو از خاطرات گذشته نیز دیگر باقی نمانده است و حتی بارقه های امید نیز از روزگار حزنانگیزم رخت بربستهاند.
تنم مامن دیوان و ددصفتان است و انسانهایی که روزگاری “مردم” بودند، اکنون جانیانی روانی هستند و دیوهایی در لباس انسان. لحظهلحظه بر جایجای تنم زخم میخورد و جویهای خون بر تن و بدنم جاریست، گاهی چنان غرق در خون میگردم که گویی تازه از میان نطفه خونین زاده شده ام. وقتی که شکارچیان پای بر تنم میگذارند میدانم که چه در انتظارم خواهد بود. وقتی که تکتک این شکارچیان در حال نبرد با دسته دستههای دیوها و گرگها هستند، زخمهای مداوم است که بر تن خستهام وارد میشود و چنان زخمی و جراحت دیده هستم که دیگر جای سالمی بر پیکرهام باقی نمانده و زخمها روی زخم میخورند تا به مرگ ابدیام بیشتر نزدیک شوم. دیگر مرا امیدی به رستگاری نیست و حتی کورسوی نوری را نیز در دوردستها نمیبینم. لحظه لحظه غرق و غرقتر در منجلاب تاریکی میشوم و در باتلاق ناامیدی فرو میروم.
مرگ من نزدیک است. شاید نزدیکتر از چیزی که حتی خودم فکرش را میکنم. مرگی غلتان در خون و درد. مرگی در اوج خستگی و سیه روزی. این هم سرنوشت من بوده است و آسمانها و افلاک چه شوربختی و چه طالع نحسی را برای من مقدر کردهاند. شاید در زمانی دیگر و دنیایی دیگر من نیز رنگ آرامش به خود ببینم و جای رودهای خون و زخم های عمیق، رودهای آب زلال و دشتهای خرم و به جای تاریکی و سیاهی، روشنایی و نور و سپیدی بر تنم سیطره گسترانند. من Yharnam هستم، جنازه های بیجان از یک شهر، شهر بخت های شوم، آرامگاه طالع های نحس، شهر خون و گناه…
بدون شک بازی Bloodborne یکی از بی نقص ترین عناوینی است که در نسل هشتم منتشر شده است و در تک تک بخش های خود از گرافیک و گیمپلی گرفته تا صداگذاری و … کیفیت فوق العاده بالایی دارد. به مانند همه این بخشها، این کیفیت در طراحی و پیشینهپردازی شهری که بستر وقوع اتفاقات بازی است نیز کاملا واضح و مبرهن است و شهر Yharnam یکی از مخوفترین شهرها و محیطهایی است که تا به حال بازیهای رایانه ای به خود دیدهاند و حتی با وجود بارها بازی کردن Bloodborne، به هیچ وجه محیط بازی و این شهر برای ما خسته کننده نمیشود.
گویی که هر بار Bloodborne را تجربه میکنیم، Yharnam نکته جدیدی برای ما به همراه دارد و زاویهای دیگر از زشتی و سیاهی و تاریکی خود را برای ما آشکار میکند تا هر چه بیشتر به سرنوشت آن بیندیشیم و همچنین به سرنوشت شکارچی که کنترل وی را در اختیار داریم. در این قسمت از سری مقالات شهر بازی که مدت کوتاهی است خدمت شما عزیزان معرفی و منتشر شده است قصد داریم تا در خصوص شهر Yharnam در بازی Bloodborne که بسیاری از شما خاطرات زیادی با آن دارید، با شما عزیزان صحبت کنیم. شهری که به هر گوشهاش که مینگریم حرفی برای گفتن دارد، آن هم حرفهایی تلخ و زهرآگین…
Yharnam دارای طراحی و معماری برگرفته از لندن ویکتوریایی است با ساختمانهایی بلند، متروک و کثیف، با فضاسازی بسیار سیاه و مرده که نشانگر اتفاقاتی است که در آن رخ داده است. معدود انسانهایی که در این شهر هنوز انسان ماندهاند در خانههای خود مخفی شدهاند، ولی انگار همگی عقل خود را از دست دادهاند و شاید هم طی گذر زمان آنها هم تبدیل به یکی از دیوها و هیولاهای شهر شوند (مانند یکی از شخصیتهایی که از پشت پنجره با وی حرف میزنیم و بعدا در بازی تبدیل به یک دیو شده است) و دیگر کلا ذات انسانی خود را از دست بدهند. در هر قدمی که در شهر بر می دارید کاملا فضای مرده و مخوف آن را حس میکنید و هوای سنگین و پر از بوی خون آن را نفس میکشید.
در جای جای شهر، مرگ و نابودی نمایان است و وحشیگری عریان. هیولاهای بدترکیب و زشت سطح شهر را پوشانیدهاند و آماده آنند تا هر لحظه انسانی را بدرند. نبرد میان شکارچیان و دیوها مدت هاست که در شهر ادامه دارد و آن را هر روز بیشتر از دیروز به قتلگاهی برای انسان ها و هیولاها تبدیل می کند و میدان کارزاری است آکنده از خون فاسد و غرق در سیاهی گناه.
Yharnam جولانگاه ددان و مقر ددصفتان است. نمادیست از یک کابوس هولناک، از شهری ویران، از زندگی مرده، از رنج و درد، نمادی است از سیاهی و تیرگی، تاریکی و نحوست، ناامیدی و اندوه، ذلت و مرگ، محل به گل نشستن کشتی آرزوها و غرق شدن در منجلاب تباهی، همان جا که سرشت انسانی را هیچ امیدی به پاک ماندن نیست و خوی انسانی خیلی زود در خون خواهد غلتید.
صفت غالب در Yharnam، حیوانیت است و بس، و هیچ کس را گریزی از جنون نیست. آنها که در خانه ماندهاند تا از شر ددان و هیولاها در امان مانند نیز به جنون دچار شدهاند و وقتی بر در خانه آنان میکوبی صدای خندههای مریضگونه و دیوانهوار آنان به گوش خواهد رسید، خندههایی که کم از گریه و فغان ندارند و شنیدن آنها بر تضاد حاکم بر شهر میافزاید و مهر تاییدی است بر نکبتی که شهر را احاطه کرده است و سرنوشت شومی که همه ساکنانش را هیچ راه گریزی از آن نیست.
در Yharnam مرگ، حاکم مطلق و خون، اسانس جاریست. هیچ چیز در این شهر رنگ و بویی از شادابی و انسانیت ندارد و ددصفتی در شهر بیداد می کند. به قدری فضای شهر مرده و سیاه است که در کمتر بازی رایانهای تا به حال چنین شهری دیده ایم و حتی نمی توان به این فکر کرد که شاید روزگاری این شهر، یک شهر عادی با مردمانی عادی بوده است و زندگی به طور نرمال در آن جریان داشته است. حتی رویای چنین موضوعی را نیز نمی توان در Yharnam دید و در خواب نیز کابوس خواهید دید (هر چند که شاید حتی کلیت بازی نیز در دنیای کابوس جریان داشته باشد).
در این شهر حتی به ظاهر انسانی هم نمیتوان اعتماد کرد و ممکن است یک دیو پلید در پس نقاب ظاهر انسانی مخفی شده باشد، به مانند مردی ژولیده و نحیف که بر روی سقف یکی از خانههای شهر میبینیم و از شما درخواست کمک میکند تا به وی پناه دهید و اگر جایی پناهگاه دارید وی را نیز به آنجا راهنمایی کنید. ولی کافی است که دلتان برای وی بسوزد (که احتمالش هم زیاد است) و وی را به سمت جایی که دیگر مردم را نجات دادهاید بفرستید. دفعه بعدی که به پناهگاه بروید مشاهده خواهید کرد که وی همه مردم را کشته است و این گونه تاوان دلسوزی خود را میدهید. در حالی که اگر از همان اول بر روی سقف خانه چند ضربه به وی بزنید تبدیل به هیولایی قدرتمند میشود که کار سختی هم برای کشتن وی دارید. این گونه است که در Yharnam حتی ظاهر انسانی نیز دلیلی بر انسانیت نیست و مخوفترین هیولاها شاید در قالب انسان منتظر دریدن طعمههای خود باشند.
کار طراحان و سازندگان بازی در استودیو فرام سافتور و در راس آنها هیدتاکا میازاکی در طراحی و فضاسازی شهر Yharnam چیزی از خلق یک شاهکار کمتر نیست و خلق این شهر را باید جزو Master Piece های این استودیو به حساب آورد. اتمسفر شهر Yharnam به دلیل نوع معماری خاص آن که برگرفته از لندن ویکتوریایی است بسیار تاریک تر و مخوفتر از اکثر مناطقی است که تاکنون در دیگر عناوین میازاکی مثل سری سولز مشاهده کردهایم و به طور کلی باید گفت فضاسازی و اتمسفر شهر Yharnam به قدری حزنانگیز، تاریک، ناامیدکننده و مرده است که Bloodborne را تبدیل به تاریکترین عنوان میازاکی تاکنون کرده است.
کاملا مشخص است که میازاکی قصد داشته تا Bloodborne را تبدیل به برندی کاملا مجزا از سری سولز کند و اولین روشی که در راه رسیدن به چنین منظوری پیاده کرده است، طراحی Yharnam است که شبیه به هیچ یک از عناوین سولز نیست و زمانی که بستر وقوع دو بازی و داستان و پیشینه آنها کاملا با هم متفاوت باشند، خیلی سخت است که بخواهیم آنها را کاملا مانند هم فرض کنیم، حتی اگر المانهای گیمپلی بسیار مشابهی هم داشته باشند. در واقع میازاکی در خلق یک سری جدید و مجزا از عناوین سولز کاملا موفق عمل کرده است و یک فرنچایز انحصاری جدید و عالی را برای سونی و پلیاستیشن ۴ به ارمغان آورده است.
طراحی هنری بازی به حدی زیبا و فوقالعاده انجام شده است که امکان ندارد بازیباز از این سطح از حرفهایگری که در طراحی شهر به کار رفته است شگفت زده نشود و طراحان بازی را تحسین نکند. خیابانهای سنگفرشی کثیف و پر از سیاهی، موجودات بدشکل و بدفرم مثل ترکیب سگ و کلاغ، هیولاهای غول پیکر، انسانهای مجنون و دیوانه، دیوهایی که به شکل انسان در آمدهاند، ساختمانهای رنگ و رو رفته و دوده گرفته و کثیف، وسایل و لوازم رها شده در خیابانها و کوچهها مثل کالسکهها و …، هوای سیاه رنگ و آلوده، محیطی مرده و فاقد هر گونه شادابی، همه و همه باعث شدهاند تا بازیباز کاملا در محیط و جو بازی قرار بگیرد و هر چه بیشتر در داستان بازی غرق شود. در واقع محیط شهر Yharnam کاملا منطبق و مکمل داستان بازی و داستان نیز کاملا در راستای طراحی محیط شهر است و این باعث هر چه بیشتر قدرتمند شدن Bloodborne شده است.
میازاکی و تیم هنرمندش بارها و بارها ثابت کردهاند که از منظر طراحی هنری محیطهای مخوف افسانهای و قدیمی و همچنین طراحی شخصیتهای کاملا دفرمه و باسهای عجیب و خوفناک؛ بسیار مهارت دارند و نه تنها این را در یک بازی بلکه چندین بار به وفور ثابت کرده اند. جو Yharnam طوری است که حتی وقتی هیولا و دیو و دشمنی نیز در محیط حضور ندارد و شما مشغول قدم زدن در آن هستید هم احساس ناامنی و استرس به شما دست میدهد و حسی دارید مانند این که هر لحظه یک نفر مشغول پاییدن و زیر نظر داشتن شماست و انگار محیط شهر، خیابانها و ساختمانها شما را جوری در بر گرفتهاند که حالت خفگی به شما دست میدهد. در جای جای محیط شهر حس غم و اندوه و مردگی موج میزند و اینطور به نظر میرسد که شهر بغضی در گلو دارد و مدتهاست که غمی بزرگ و کهنه در دلش خانه کرده است که هر لحظه بیم انفجار آن میرود.
بیشک دیدن یک کالسکه کودک در وسط خیابانی تاریک و سیاه که سگهایی مریض و هیولاگونه در آن ول میگردند تضادی بسیار زننده و کریه و از سویی بسیار غمناک و ناراحت کننده است. بیمارستان و دواخانهای که در آن مریضها بر روی تخت پزشکی مردهاند یا تبدیل به موجوداتی دیگر شدهاند و در اتاق راه میروند حس بسیار دردناکی را به بازیباز منتقل میکند.
فکر این که هر یک از آن موجودات و هیولاها روزی یک انسان عادی بودهاند و مشغول زندگی با همسر و فرزندان خود بودهاند، دل انسان را به درد میآورد و حتی گاهی شاید ما را در کشتن آنها نیز دچار تردید کند اما وقتی وحشیگری و خونخواری بیحد و حصر آنها گریبانتان را میگیرد دیگر تردید از یادتان میرود و میبینید که دیگر هیچ نشانی از انسانیت حتی در اعماق وجود آنها نیز باقی نمانده است و مرگ برایشان به نوعی رهایی و خلاص شدن از این زندگی نکبتبار است.
باید اذعان داشت که طراحان نابغه استودیو فرام سافتور باعث شدهاند تا این استودیو به عنوان یکی از دو یا سه شرکت اول در صنعت بازیهای رایانهای در زمینه طراحی محیط، طراحی دشمنان و همینطور طراحی باسها مطرح شود و باید گفت در زمینه طراحی محیط، شهر Yharnam کمی بالاتر از طراحی محیطهای سری سولز، به عنوان برترین کار طراحان فرامسافتور شناخته میشود و یکی از برترین طراحی محیطها در تاریخ بازیهای رایانهای نیز به حساب میآید.
برخی شهرها در دنیای بازیهای رایانهای وجود دارند که به مانند بازی مربوط به خود در تاریخ این صنعت جاودانه میشوند و شاید یکی از دلایل جاودانه شدن آن بازی، شهر مورد نظر و طراحی بینقص و جذاب آن باشد. بدون شک Yharnam از همین دسته شهرهاست که در کنار بازی Bloodborne جاودانه شده و تا همیشه بازیبازان از آن به نیکی یاد خواهند کرد و به یاد خاطراتی که در این بازی و در این شهر داشتهاند خواهند افتاد. خاطراتی که البته از نوع هاردکور هستند! پیشنهاد میکنم اگر تاکنون جرات نکردهاید یا قصد نداشتهاید تا پای به Yharnam بگذارید، اکنون دیگر تصمیم خود را بگیرید و تجهیزات خود را آماده کنید و پای به شهر تاریکی، مرگ، جنون و خون بگذارید. باشد که رستگار شوید…
نظرات
ممنون آقا سعید
واقعا یارنام جایی بود که ترس از مرگ به معنای واقعی کلمه تو همه جای شهر جریان داشت
خواهش میکنم ارش جان. دقیقا همینطوره که میگی
سلام
ممنون ازت آقا سعید گل عالی بود لذت بردم
موفق باشی
سلام. بازم مثل همیشه عالی بودی داش سعید .
فقط یه سوال من این بازیو پارسال گرفتم تو همون مراحل اولش گیر کردم . در واقع توانایی مبارزه با دشمنا رو ندارم . الانم اعصابم خورده به شاهکارو از دست دادن چون بازیش از همه لحاظ عالی بود فقط من سطحم تو این بازی ها پایینه. توصیه ای چیزی نداری آقا سعید ؟
بعد مشکل دیگه هم این بود میمردی برمیگشت به روی همون پشت بومه در حالی که همه چیزایی که داشتی میگرفت
منم از بس سر یکی از باس هاش اعصابم خورد شد که رفتم بازیو فروختم .
واقعا این بازیا اعصاب میخوان که من نداشتم .
ولی در کل بازیه خیلی خوبیه. :yes:
شرلوک اگه جایه تو بود نصف کار هاش به فنا رفته بود.
سلام , هر کی بازی می کنه هنوز یا گیر کرده جایی منو ادد کنید با هم بازی کنیم , من این بازی رو از روی ps collection دوباره دانلود کردم و قصد دارم برای بار ۱۷-ام با dlc بازی رو تموم کنم
هر کی demon’s souls هم بازی میکنه ادد کنه من تقریبا آخرای بازی هستم و باید بگم بازی شاهکاره محض هست , درسته به اندازه bloodborne دوستش نداشتم اول ولی الان میتونم بگم واقعا بعد از bloodborne , dark souls 2 به ترتیب بهترین بازی souls borne هست که بازی کردم .
دارک ۲ رو تو کنسول داری بریمpvp
متاسفانه دیسک ps4 رو داشتم و الان نمیتونم روی ps5 digital بازی کنمش , اگه off بخوره بعد از تموم کردن کامل demons souls میگیرمش دوباره , من خیلی وقت پیش بازیش کردم داستان و boss ها رو یادم نیست دقیق برای همین میارزه دوباره بازی کردنش.
بازیای میازاکی کلا ایجورین آدم اصلا خسته نمیشه راستی تا اینجا که دیمن رو بازی کردی تنوع سلاح هاش چجوریه
بازی رو با کلاس wanderer شروع کردم که magic پایین داشت، ولی اواسط بازی تصمیم گرفتم magic رو بالا ببرم تا از از اون staff ها استفاده کنم، ولی متاسفانه من زیاد از سلاح هاش سر درنیاوردم برعکس bloodborne که همه سلاح ها رو max کرده بودم. همین دیروز هم بازی رو تموم کردم برای بار اول، آخرش خیلی غمگین تموم شد، امروز شروع میکنم new game plus رو و میخوام مثل bloodborne برم داستانش رو بخونم، واقعا برام جالب بود، با اینکه همه بازی های sluls borne رو بازی کردم ولی هیچ وقت دنبال داستانشون نرفتم به جز bloodborne و sekiro که الان demon’s souls هم برام جالب شده.
دوست عزیز این بازیا هارد کور هستن برو فیلمای مبارزه کردن رو ببین یاد بگیر اینقد باید کشته بشی تا دستت را بی افته ولی ولی ولی چنان دیوانه ی این باز ها میشی که فکرت میشه این طور بازیا
قسنگ بود ولی خیلی سخت بود حاجی اعصاب میخواست بازی کردنش :-/
آقای بابایی اینو یادم رفت بگم
از شهر vice city هم بنویسید راستی ۹ روز پیش قرار بود ps4 بخرمااما امان از دست بیپولی. بنظر شما این بازی خوب سرگرمم میکنه ?:-)
یعنی تولدم بود
تولدت مبارک :party: :cake:
الان نسخه ps4 fat رو میتونی دست دوم ۵ تومن یا یکم بیشتر بگیری من خودم تقریبا ۳ هفته پیش فروختم دستگاه رو (تازه من اولین نسخه ای که تولید شد از ps4 رو داشتم) با همه دیسک هایی که داشتم (۱۰ تا) ۵ تومن ازم برداشت
و اینکه دستگاه بعد ۷ سال هنوز هم بدون مشکل کار میکرد فقط یه مقدار صداش زیاد بود که این مشکل رو ps4 pro هم داشت
داداش یه نگاه به تاریخ انتشار کامنت بالایی که ریپلای کردی بنداز 😀
کنسول اون موقع زیر سه بود 😀 😐
من ps4 فت خریدم ۸۸۰ هزار تومن
.
هی روزگار ….
میشه بپرسم عکس پروفایلت عکس کیه؟ 😀
این پست مگه برای امروز نیست ؟ چطور کامنت برای ۵ سال پیش هست ؟ :-/
Mateus_bk
من نسخه اولی که تولید شد (همونایی که سطح مات داشتن) رو با ۴تا دیسک (gta v , tlou remastered , infamous second son , killzone shadowfall) گرفتم ۱٫۳۰۰ , الان پول یه بازی از کنسول و بازی هایی که اون موقع خریدم بیشتر هست 😥
سلام تو رو خدا جواب بدید
در پلی استیشن۴ بازی بتلفید۴ در مرحله سد گیر کردم چجوری روی نردبان بپرم هر کاری کردم نمیشه
برو از یوتیوب ببین
فقط کافیه اسم مرحله رو همراه با اسم بازی سرچ کنی اونجا بهتر میعهمی
این کامنتو سال ۹۵ گذاشته 😀
😐 😐 😐
به تاریخش نگاه نکردم
All Alone@
vas@
:rotfl: :rotfl: :rotfl:
اشکال نداره شاید هنوز توی اون مرحله گیر کرده باشه. جدا از اینا زمان چقدر زود میگذره انگار همین دیروز بود bloodborne رو پایان سومش رو رفتم.
باید چه کار کنم چه دکمهای بزنم
ممنون آقا سعید. چه فضای کامنتای سایت خوب بوده قبلا. از اینایی که ۵ سال پیش تو این پست کامنت دادن فقط خود شما تو سایت موندگار شدین. بقیه فک نکنم باشن…
الان کسای که میگن سخت بود سخت بود دو دستن دسته اول از اون جوگیران که میرن پستا اینیستا اینجور چیزا میبینن جومیگرشون میگن سخته ما هم بگیم سخته دسته دوم راست میگن
عزیز من سکیرو نتونستم تموم کنم وسط یه باس اعصابم خورد شد بازیو پاکیدم 😐 :rotfl: دیگ خدا به دادم برسه دارک یا بلاد پلی بدم
دیگه داخل اسمشه ….:)
:laugh:
مرسی اقا سعید بازم بایکی از مقالات بی نظیرت ماروساختی
این بلادبورن بهترین عنوانیه ک میازاکی ساخته
همه چیش فرق داره اوج نبوغش رو توی این عنوان خلاصه کرده
موسیقیش بی نظیره
به شدت منتظر عرضه نسخه دومشم تا نسل نهم هم خاطره سازی کنه واسمون
بهترین و خفن ترین طراحی تا حالا در بازیهای رایانه ای اتفاق افتاده
راهنمای سکیرو و ویچر کلا. فراموش شد 🙁 🙁 🙁
اسپم : یه سوال بلاد سخت تره یا سکیرو ؟!
سکیرو بار اول برا ادم سخته اما بعد اسون میشه برات
ربطی ندارن
جفتشون سختن
فقط بلاد نسبت به سولز آسون تره و دیمن
ولی سکیرو رو نمیشه با اینا مقایسه کرد چون کل مکانیک هاش فرق داره کلا
تو سکیرو دیفلکت رو استاد بشی توش تمومه و مشکلی نداری دیگه ( جز دیمن آو هیترد )
ولی بلاد خیلی اوضاعش متفاوته و هر باس نقطه ضعف و نحوه ی شکست دادن خودش رو داره و البته استامینا بار
موافقم هر کدوم سختی خودشونو دارن و قدرت اتک تو بار اول سکیرو به سختی افزایش پیدا میکنه ولی تو سولزا میشه از همون اول روی قدرت حمله کار کرد خوب به نظرم این بازی راحتتر میکنه هر چی مبارزه پیش روت با ضربه ها کمتر زودتر بمیره ولی سکیرو تا اخرای بازی روند پیشرفت قدرت اتک خیلی کند پیش میره مگر بازی تمام کرده باشی که موضوعش جداست
گفتن اینکه کدوم بازی سخت تره بیشتر به تجربه شخصی بستگی داره ولی بعید میدونم بعد از تموم کردن دانجن های بلادبورن بازم بگین از سولز اسونتره
به طور کلی آسونتره
ضربه زدن و جاخالی دادن استامینای کمتری طلب میکنه
بلاد هم بیشتر به دست میاریم برای پر کردن هلث
سکیرو از نظر من راحته چرا چون قلق داره اگه اون قلقش دستت بیاد خیلی راحت میتونی بازی جلو ببری البته همون قلقه هم سرعت عمل میخواد بیشتر و چون نوع گیمپلیش فرق میکنه برای هرکسی نوع سختیش هم فرق میکنه مثلا برای من سکیرو از دارک سولز ها راحتتره اما از خیلیا شنیدم که دارک سولز براشون راحتتر بوده
دارک سولز ۳ رو که زدم عاشق هاردکور شدم(هرچند سر همون باس اولش ده بار مردم ولی عادی میشه :evilgrin: )بلاد بورن تا حالا بازی نکردم ولی انشاالله اینم تابستون پلی میدم
نسخه گوتیشو بگیر ک اولد هانترو باهاش تجربه کنی
من فکر میکردم طراحی محیط و شخصیت سری سولز یه سرو گردن بالاتر از بلاد هس ولی حالا
حتما بعد دارک سولز ۳ بلادو میگیرم چون واقعا حیفه این شاهکار هنری رو تجربه نکنم
ممنون بابت این مقاله زیبا
اصلا سری دارک یه طرف
بلادبورن یه طرف
خود میازاکی گفته بهترین بازی ک ساخته همینه
واقعا برام جالبه بدونم اگه قرار باشه نسخه دوم بسازن چجوری می خوان داستان ادامه بدن ….یک دفعه سونی با یک تیزر نسخه دوم بازی معرفی کنه چه شود 😀
مرسی آقا سعید مثل همیشه عالی بود :-*
تجهیزات مورد نیاز برای ورود به یارنام = یک عدد ps4 😥
دس مریزاد سعید جان خسته نباشید واقعا بلاد برای من حکم یه گنجینه ی با ارزش رو داره تو سری بازیهای هایی میازاکی که ساخته بیشتر از همه با بلاد حال کردم راستی یه پیشنهاد دارم مثلا بچه های گیمفا همه تو یکی از دارکا جمع شیم بریم تورنمنت pvpجالب میشه 😀
نمیدونم چرا ولی حس میکنم میازاکی بعد از بازنشست شدن قراره بشینه چندتا کتاب بنویسه و lore بازی هایی که تا حالا ساخته رو یک توضیح کامل بده
تصور کنید چه پولی درمیاره :rotfl:
البته یکی از عناصر فوق العاده بازی های فرام و میازاکی پیدا کردن نکات از دیتیل ایتم ها و داستان گویی محیطی بازیه
واقعا از مقاله شما لذت بردم بلادبورن تو لیست بهترین بازی های من دومه ، بعد از ۴۵۰ ساعت بازی و ۴ تا شخصیت لول ۲۰۰ به بالا هنوز بعضی اوقات میرم تو بازی و غرق این دنیای بی نظیر میشم
فرام سافتور بزرگترین اشتباه زندگیش ساختن بلادبورن بود چون دیگه هیچ وقت نمی تونه چیزی بسازه ازین شاهکار بهتر باشه…
مقاله بی نظیر بود
مرسی سعید جان که ما رو هرچه بیشتر و بیشتر با شاهکارهای آقای میازاکی آشنا میکنید
جناب آقابابایی خسته نباشید مگه میشه مقاله مربوط به بلادبورن باشه نویسندش شما باشید و آدم ازش لذت نبره؟
بلادبورن یعنی بلوغ هنر هشتم
با تمام وجود منتظر عرضه رو پی سی هستم که دارم از فراقش جان میسپارم