نگاهی به کلیشههای رایج و مرسوم دنیای گیم (قسمت هفتم)
با سلامی دوباره خدمت گیمفاییهای عزیز و گل! امیدوارم سال جدید براتون پر از موفقیت و خوشحالی و سلامتی باشه. پس از چند هفته غیبت برگشتیم با یه قسمت دیگه از سری مقالات کلیشههای مرسوم و رایج دنیای گیم. بدون فوت وقت بریم سر اصل مطلب و یه نگاهی بندازیم به کلیشههای این هفته!
قسمت اول مقالهی کلیشه های دنیای گیم
قسمت دوم مقالهی کلیشه های دنیای گیم
قسمت سوم مقالهی کلیشه های دنیای گیم
قسمت چهارم مقالهی کلیشه های دنیای گیم
قسمت پنجم مقالهی کلیشه های دنیای گیم
قسمت ششم مقالهی کلیشه های دنیای گیم
۴۵-بازیهای Horror و ترسناک با یه نامه یا یادداشت شروع میشن

بعضی وقتا هم به جای پیام یه ویدیو دریافت میکنیم!
شروع بازیای ترسناک تقریبا نود و نه درصد شبیه هم دیگست. یه آدم بدبخت از همه جا بیخبر نشسته تو خونش داره چایی میخوره و منتظر اینه آپدیت وارزونش دانلود بشه که یهو پست یه نامه براش میاره. بعد اینکه نامه رو ضدعفونی میکنه به خاطر پروتکلها، شروع میکنه به خوندن نامه. این نامه معمولا چند ویژگی داره. اول اینکه همیشه فرستنده نامه یه رفیق یا فامیل قدیمیه که سالها ندیدتش. مثلا عمویی پدربزرگی چیزی. دوم هم اینکه متن نامه یا ناقصه، یا به شکل عجیب نوشته شده یا کلا مرموز.
محتوای این نامهها هم خیلی به هم شبیه. برای مثال شاهد همچین چیزی هستیم:
سلام جون دل. برقراری عزیز؟ خیلی وقته ازت خبر ندارم. رو به راهی؟ حاجی من دارم میمیرم. این نامه رو هم همینجوری الکی نوشتم فرستادم برای تو تا روزگارت سیاه بشه. علت مرگ من یه چیز خیلی ترسناک و مرموزه. یه وقت نیای این سر دنیا بگردی دنبال مدرک و دلیل! اصلا فکرشم نکن. ولی حاجی اگه اومدی، تو زیرزمین خونه من به هیچ وجه نرو. ولی اگه خواستی بری کلیدش تو جلد دفتر خاطراتمه. خلاصه که موفق باشی. دهنت قراره بدجور سرویس بشه!
پ.ن: ترجیحا یه دوربین با قابلیت دید در شب یا Flashlight همرات باشه. به کارت میاد. ولی سلاحی چیزی نیاری همرات. باید فرار کنی فقط. ناسلامتی توی بازی Horror هستیم نمیشه که ما اونا رو بکشیم!
۴۶-در کل NPCها به حریم خصوصی اعتقادی ندارن.

بعضی وقتا هم البته اونا وارد خونهی ما میشن که عاقبت خوشی نداره براشون!
کلا اینجوریه که NPCهای بدبخت زیاد حریم خصوصی و خونه زندگی سرشون نمیشه. مثلا توی اسکایریم یا بازیای دیگه میری تو خونشون. همهی اتاقا رو قشنگ یه چرخی توشون میزنی، وسایل باارزش رو میدزدی و کلا یه دور خونه رو بررسی میکنی ولی صاحب خونه زیاد تو باغ نیست و یه گوشه نشسته داره Potion درست میکنه و آهنگ چاوشی رو میخونه. این برای خیلی از بازیای اپن ورلد صدق میکنه. ویچر هم همینجوری بود. قشنگ میرفتیم تو خونه طرف، تمام کمدا و Chestها رو لوت میکردیم، شمعها رو با جادو خاموش میکردیم و میومدیم بیرون بعد صاحب خونه فقط مثل بز نگاه میکرد. کلا موجودات بیآزارین.
حتی یادمه میرفتم تو خونه طرف، بعد از قاشق و چنگال گرفته تا شمشیر و سپر و طلا و جواهر همه رو بر میداشتم و خیلی شیک و مجلسی میرفتم بیرون و بعد چند ساعت میومدم همون وسایل رو به خودش میفروختم! NPC بدبخت هم همشو میخرید!
۴۷-باسفایتهای شکستناپذیر، یکی از کلیشههای آشنا

یکی از یکطرفهترین نبردهای تاریخ
این کلیشه رو همهی ما به دفعات دیدیم. معمولا توی بازیای ماجراجویی یا نقشآفرینی، همون مراحل اول شخصیت ما با باس اصلی و به قول معروف غول آخر مواجه میشه. از اونجایی که ما اول بازی یه نوب تمام عیاریم و نه سلاح درست حسابی داریم نه لولمون بالاست، مثل سگ ازش کتک میخوریم. حتی خیلی وقتا اگه بخوایم هم دمیج بدیم و تلاش کنیم اصلا از خون باس کم نمیشه! اینجور وقتا شخصیت اصلی رو میکنه به ویلن بازی میگه: حاجی چیت زدی؟ چرا هر چی دمیج میدم تاثیری نداره؟ همین شما چیترا هستین گند زدین به وارزون. ویلن هم میگه نه حاجی مگه در جریان نیستی توی نبرد اول کلا من خیلی قویام و تو شکست میخوری تا بعدا قوی شدی بیای قشنگ ازم پذیرایی کنی!
و خب اینجوریاست که ده ساعت بعد در حالی که لولمون سه رقمیه و کلی تجهیزات خفن داریم یه بار دیگه با باس آخر میجنگیم و این بار راحت میزنیمش.
۴۸-فروشندهها فقط دنبال کاسبیان و به چیز دیگه اهمیت نمیدن

رفقایی که Skyrim بازی کردن این فروشنده رو باید یادشون باشه.
یادمه یه بار داشتم Skyrim بازی میکردم بعد یکی از مراحل Dark Brotherhood این بود فلانی رو بکشم. بعد فلانی کی بود؟ عضو یه گروه مهاجر بود که بیرون شهرا کمپ میزدن و خرید فروش میکردن. آقا سرتون رو به درد نیارم رفتم هدف مورد نظر رو کشتم، رفیقاش رو هم کشتم. بعد پدر طرف Merchant بود و شروع کرد جنگیدن، بعد اینکه پسرش رو کشتم و Quest کامل شد انگار کلا فراموشی و گرفت و سلاحشو غلاف کرد و خیلی شیک و مجلسی رفت سر جاش نشست. منم اعضای خونوادش رو لوت کردم و رفتم به خود یارو سلاحها و جواهرات و خرت و پرتا رو فروختم! خلاصه این Traderها و Merchantها اصلا کاری به هیچ چیز ندارن و فقط دنبال کاسبین. دمشون هم گرم البته. اینا نبودن این خرت و پرتای به درد نخور که موقع لوت کردن پیدا میکردیم رو چکار میخواستیم بکنیم؟
۴۹-این Banditهای تمام نشدنی…

گرالت و راهزنا. قصهای آشنا
کلا بازیای نقشآفرینی جهان باز رو Banditها اداره میکنن. یعنی اینا نبودن واقعا بازیای نقشآفرینی چکار میکردن خدا میدونه. از Skyrim و Witcher 3 گرفته تا این نسخههای آخر Assassin’s Creed، کلا نود و نه درصد نقشه و جمعیت رو Banditها تشکیل میدن. راهزن تو غار، راهزن تو دشت، راهزن تو کوه، راهزن تو کوفت، راهزن تو زهرمار! یعنی نود درصد Questهای فرعی اینجوریه که حاجی بیزحمت برو فلان راهزنارو فلان جا بکش. یعنی اینقدر که بازیای نقشآفرینی راهزن دارن آدم معمولی ندارن. مثلا توی Skyrim تو مدرسه از هر ده نفر بپرسی بزرگ شدی میخوای چه کاره بشی احتمالا میگه: آقا اجازه! میخوایم راهزن بشیم و منتظر باشیم شخصیت اصلی بیاد ما رو کلا از صفحه روزگار محو کنه!
نکته جالب هم اینه معمولا اینا خیلی ادعا میکنن و رجز میخونن. یعنی به پایگاهشون وارد میشی میگن: دیگه عمرا از اینجا زنده خارج بشی، جوری ادبت میکنیم بفهمی با راهزن نباید در بیفتی و این جور چیزا اما در عمل Banditها فوقالعاده ضعیفن و توی یه چشم به هم زدن شخصیت اصلی همه رو میفرسته اون دنیا!
البته بعضی وقتا این راهزنا یه باس یا فرمانده قوی دارن که نسبت به بقیه قویتر و سگ جونتره ولی خب بازم حریف شخصیت اصلی نمیشه. کلا راهزنا توی دنیای گیم خیلی بدبختن. فقط نقش سیاهی لشکر رو دارن و نقشه رو پر میکنن.
نظرات
آقای زاهدی. من به شخصه خیلی از این مقاله رازی نیستم.
خیلی متلون مزاج و رنگارنگ تفکر هستید. چرا که یک تفکر قوی و فلسفه جامع اگه صد بار هم تکرار بشه زیبایی و طراوت اولیه خودشو داره. به شرت اینکه نو آوری و مولفه های یک اقتباس و الهام خوب را داشته باشد. که اکثر بازی هایی را که ذکر کردید دارند.موفق باشید.
این مقاله جنبه طنز داره و فقط داره میگه این کلیشهها هستند و اصلا حرفی از این که بد هستند یا نباید باشند زده نمیشه وگرنه همه ما میدونیم که بدون بعضی از این کلیشهها اصلا بازی معنا نداره
درود به مصطفیِ عزیز
.
.
واقعا لذت بردم.با سپاس فراوان
.
.
نامه خیلی خیلی عالی بود
یک کلیشه دیگر در بازی هک اند سلش که دایمی هستد حالت سوپر هستد که از اولین نسخه بازی سونیک که ابدا شد که بعدا سازندگان dmc 1 ایده devil trigger از روی حالت سوپر سونیک گرفته از اونجایی که دویل می کرای خلق کننده سبک هک اند سلش هستد این حالت در دیگر بازی ها هک اند سلش هم رعایت شده در گاد ما ریج اف اسپارت داشتم در metal gear rising حالت ripped بود و در bayonetta هم چندین حالت سوپر وجود داره از احضار یک خانم ۱۰ طبقه تا هیولا که از موی bayonetta ایجاد شده

این یکی رو آقای زاهدی حتمآ در لیست بعدی قرار بدید
اقا عالی بود خسته نباشی اقای زاهدی، مقاله خیلی خوبی بود. این مورد ۴۵ واقعا خیلی روی اعصابه، فاز کارگردان رو نیمفهمم. من یه درخواستی دارم از گیمفا که یه مقاله در مورد بهترین بازی های ایندای بزارین.
واقعا مقاله قشنگی بود…به عنوان یک مقاله سرگرم کننده و خنداننده واقعا لذت بخش بود…خسته نباشید و ممنون از زحماتتون❤❤❤
من من مقاله هاتون دیدم خیلی عالی بود

کلی خندیدم
پسر کارت خیلی عالیه. طنز قلمت هم به اندازه است و لبخند به لبای مخاطبانت میاری. امیدوارم بازم اینجوری ادامه بدی داداس
متن خیلی عالی بو اقای زاهدی خسته نباشید

نامه فوق العاده بود