مردی از جنس درد | بیوگرافی MAX PAYNE - گیمفا
مردی از جنس درد | بیوگرافی MAX PAYNE - گیمفا
مردی از جنس درد | بیوگرافی MAX PAYNE - گیمفا
مردی از جنس درد | بیوگرافی MAX PAYNE - گیمفا

مردی از جنس درد | بیوگرافی MAX PAYNE

فرشید عبداله پور
۱۳:۵۰ ۱۳۹۱/۱۱/۲۳
مردی از جنس درد | بیوگرافی MAX PAYNE - گیمفا

رنج،وظیفه،عشق…با مرد خاطرات آشنا شوید : بیوگرافی مکس پین…

 نام: مکس پین     متولد: ۱۹۷۰    مکان: سائوپائولو در برزیل و نیویورک در آمریکا     شغل: پلیس_محافظ شخصی

max_payne

مرد را دردی اگر باشد…

مکس از کودکی مزه درد را چشیده است.پدری الکلی که دائما مادرش را کتک میزد.او در همان دوران مادرش را از دست داد.پدرش بعد از ترک وی رهسپار دیار باقی شد و مکس تنها ماند با یکی دو دوستی که برایش باقی مانده بود.مکس کم کم وارد اداره پلیس شد و با بهترین دوست و همکارش یعنی الکس بالدر آشنا شد و دوران خوبی را به سر میبرد تا اینکه با همسرش یعنی michelle در اداره آشنا شد و با او ازدواج کرد.دو سال بعد صاحب دختری با نام رز شدند.چه زندگی زیبایی.حتما این جمله را زیر لب آرام برای خود به زبان می آورید و دوست داشتید جای وی بودید.یک پلیس خوب,یک دوست و همکار نزدیک و یک همسر و دختر ناز و زیبا.قصه آخرش خوش است.سال ۱۹۹۸ بود که یک معتاد به ماده مخدری با نام v بدون دعوت وارد خانه مکس میشود و دختر و همسر زیبای او را به طرز فجیحی از پای در می آورد.مکس که روز خوبی را در اداره به سر برده بود و قصد ترک کردن سیگارش را داشت زیرا برای دختر کوچکش آزار دهنده و مضر بود در امید دیدار محبوبه و دختر نازش راهی منزل میشود که با انداختن کلید در و وارد شدن به منزل چشمانش به اینور و آنور تکان میخورد و صدای قلبش آرام ترین صدایی بود که تا بحال شنیده شده بود.دستانش یخ زده بود.به سمت بالای پله ها حرکت کرد و یک حسی شبیه اینکه میدانی اتفاق خوبی نیافتاده است در وجودش بود.مکس خون پاشیده شده جسم نحیف همسر و فرزندش که بر در و دیوار اتاق نقش بسته بود را به همراه مصببانش دید.مکس شاید از آن روز به بعد بود که دیگر لبخندی بر لبانش نقش نبست. مکس به دنبال انتقام خویش رفت.در نهایت آتش خشم خویش را با کشتن نیکول هورن خاموش کرد.

max payne 04

عشق, مهری بر چشمها

مکس بعد از کشته شدن دوست و همکار سابقش یعنی بالدر پس از چند سال همکار جدیدی را در کنار خود میدید.کاراگاه وینترسون.اینبار حس وظیفه شناسی مکس او را تلنگر میزد.به دنبال گانگستر بزرگی با نام ولادمیر بود که از قضا دوست نزدیک او و البته اهل روسیه  بود.در این بین با دختری با نام مونا ساکس آشنا شد که این آشنایی درهایی از امید و عشق را به رویش گشود.مکس عاشق کسی شده بود که قاتل و خطرناک بود.از بد روزگار همکار مکس مسئول پرونده آن دختر یعنی مونا بود.مکس بعد از تجربه حس درد و انتقام حال بایستی با حس وظیفه و عشق خود کنار بیاید.داستان به همینجا ختم نمیشود و مکس در پی یافتن ولادمیر متوجه میشود که ولد عاشق وینترسون نیز بوده است! این ماجرا را کمی پیچیده ترمیکرد.مکس بایستی انتخاب خود را انجام میداد و این کار را انجام داد.مکس همسرش را از دست داده بود نمیخواست معشوقه زندگی خودش را نیز از دست بدهد و با شلیک گلوله ای وینترسون را از سر راه مونا خارج کرد در حالیکه وینترسون تنها یک قدم تا زدن دستبند به دستان محبوبه مکس فاصله نداشت.مکس به اندازه تمام دردی که از مرگ همسر و دخترش کشیده بود در منجلاب گناه و اشتباه فرو رفته بود.مکس در نهایت موفق شد ولادمیر را از بین ببرد ولی در این بین او مونا را که تنها گزینه فکر کردن و ابراز علاقه برای خود بود را نیز از دست داد.مونا با گلوله ولادمیر قبل از مرگ خودش از بین رفت.

max payne 05

مجالی برای گریه

بعضی ها می گویند مرد برای تحمل سختی ها اشک نمیریزد بلکه با قدم زدن ناراحتیش را خالی میکند.مکس ۹ سال را نوشید و دردهایش را با مسکن ها آرام کرد.۹ سال زمان خوبی برای دائم الخمر شدن است.مکس نه انتقامی در وجودش بود نه وظیفه و نه عشق.تنها چیزی که او را به جلو میراند و باعث میشد از فرط درد و غصه نمیرد بطریهای رنگارنگ مشروبی بود که گاه و بیگاه دستان مکس را نوازش میکرد و لبهای او را بوسه میزد.یاد لحظات بودن با مونا و محافظت از او.رفتن بر سر قبرهای عزیزانش.حتی در تکان خوردن سرش در اثر هوشیار نبودن هم به یاد زمانهایی می افتاد که همه چیزهایش را از دست داده بود.دردها و خاطرات بد تا توانستند وجود مکس را مانند خوره ای خوردند.مکس در یک بار در حال نوشیدن است که با دوستی آشنا میشود که در دوران دانشگاه با او نزدیک شده بود.نام او رائول بود.رائول و مکس آن شب در اثر یک درگیری خود را گرفتار دردسر عجیبی کردند.پسر یکی از کله گنده های مافیای شهر را راهی سینه قبرستان کردند.این اتفاق آغازی بود برای مسیر جدید زندگی پر خطر مکس.رائول پیشنهاد بادیگاردی یک خانواده ثروتمند را به مکس میدهد.مکس می پذیرد و راهی شهر سائوپائولو برزیل میشود. شغلی که مکس انتخابش کرده بود سختیهای زیادی را پیش رویش قرار داد.همسر برانکو رئیس خانواده ربوده میشود و مکس با دردسرهایی او را می یافت و درگیری خانواده های تبهکار بر سر قدرت و ثروت و محافظت از جان این خانواده بر عهده مکس تنهای ما بود.رودریگو کشته شد و برادر وی یعنی ویکتور پشت تمام جریانها بود! مکس پس از کشتن وی با همکاری یک پلیس راهی تعطیلاتی در باهیا شد.میشود گفت کمی حال او بهتر شده است ولی حتما بایستی فکری به حال اضافه وزن خود نیز بکند.او باید بداند که خیلی ها با او خاطره دارند و خیلیها بیشتر از خود او,او را دوست دارند.مکس خوش تیپ ما در ابتدا خود نویسنده بازی یعنی سم لیک عهده دار نقشش بود ولی در قسمت دوم آقای تیموتی گیبز این کار را بر عهده گرفت. صداپیشگی زیبای او را نیز جناب جیمز مک کارفی بر عهده داشت.

max payne 01

مطالب مرتبط سایت

تبلیغات

مردی از جنس درد | بیوگرافی MAX PAYNE - گیمفا
مردی از جنس درد | بیوگرافی MAX PAYNE - گیمفا
مردی از جنس درد | بیوگرافی MAX PAYNE - گیمفا
مردی از جنس درد | بیوگرافی MAX PAYNE - گیمفا
مردی از جنس درد | بیوگرافی MAX PAYNE - گیمفا

نظرات

دیدگاهتان را بنویسید

مردی از جنس درد | بیوگرافی MAX PAYNE - گیمفا