نقد فیلم American Fiction | نقادِ دست و پا چلفتی
دغدغههای امروز را میدانیم. بنده نیز بارها درباره آنها نوشته و نقد کردهام. اما آیا میشود هر نقدی را قبول کرده و خود نقد را یک اثر هنری دانست؟ به نظر من بر خودِ نقد، نقد وارد است.
American Fiction نیز فیلمی است که میخواهد نقد کند اما خودش نقد میشود. American Fiction در حدی نیست که بخواهد نقد کند و تمام اعتبارش را از این جهت به دست آورده که مثلا بر جهان امروز نقد دارد و این درحالی است که فیلم همهچیزش را مدیون همین مسائل است. خود نقد میکند و خودش هم از همانجا نان میخورد. American Fiction نامزد اسکار و گلدن گلوب امسال شده اما در همان سه چهار دقیقه ابتدایی فیلم (که اشاره خواهم کرد) مشخص میشود که کارگردان این فیلم اصلا سینما نمیفهمد و American Fiction تنها یک سوتفاهم بزرگ است.
American Fiction داستان مردی است که گویا شغل نویسندگی دارد و در دانشگاه یا جایی مثل آن به تدریس ادبیات میپردازد. سرخورده است و با کلیشه مبارزه میکند. کمی شوخ و مالیخولیایی است و فیلم نیز چند ساعتی زندگی او را به ما نشان میدهد. در American Fiction بازیگرانی همچون جفری رایت، تریسی الیس راس، ایسا رای و استرلینگ کی براون به ایفای نقش پرداختهاند و کارگردان آن نیز شخصی به نام کورد جفرسون است که گویا قبلا نویسنده بوده. این اطلاعات دورنمای کلی فیلم است. اما من نمیخواهم کلی به آن بپردازم و قصد دارم که دقیق و بخش به بخش آن را موشکافی کرده و بگویم که چرا American Fiction بد است. سکانس افتتاحیه را در نظر داشته باشید. فیلم با یک کلوزآپ از بازیگر اصلی آغاز میشود. سپس دوربین به یک نمای مستر شات کات میخورد. در یک دقیقه اول مشخص میشود که کارگردان چیزی از تکنیک دوربین نمیداند و نمیفهمد که باید برای ساخت یک فضا نخست از فضای باز شروع کرده و سپس دوربین به کاراکترها کلوز کند تا مخاطب نخست انسجام بصری فضا را درک کرده و سپس با شخصیتها آشنا شود.
البته ایرادت دوربین در همینجا تمام نمیشود. دوربین شخصیت اصلی را نشان میدهد که جملاتی بیمعنی درباره ادبیات آمریکایی جنوبی میگوید. شاگردی با تیپ و استایل بیلی آیلیش نقدی بیربط بر یک حرف بیربط وارد میکند. دوربین پن میشود. استاد (شخصیت اصلی) یک پاسخ به او داده و دوربین به درب ورود و خروج کلاس کات میشود که همان شاگرد گریه کنان در حال خروج از کلاس است. خب حال نقد من بر چیست؟ وقتی دوربین به صورت شلاقی پن میشود به این معناست که مخاطب نیز در مقام دیوار چهار در صحنه حضور دارد و صحنه مهمی است. تا اینجا درست. اما چرا دوربین به هنگام پاسخ دندان شکن استاد به بیرون کات شد؟ مگر من مخاطب در صحنه نبودم؟ پس این کات برای چیست؟ چرا من به بیرون پرت شدم و نفهمیدم که استاد چه گفت؟
این مثالها نشانی از سختگیری بنده نیست؛ تمامی اینها دلیلی است بر آن که کارگردان محترم اصلا سینما نمیفهمد و هیچچیز رنگ و بوی سینما را در این فیلم نمیدهد.
بحث تکنیک را بیش از این نمیکنم چرا که در همان سه چهار دقیقه اول همهچیز مشخص شد. اما بحث فرم و فیلمنامه جدی است و باید جدی آن را نقد کرد. فیلم American Fiction امتیازات بالایی دارد و متاسفانه مخاطب گول امتیازات و ادعاهای فیلم را خورده. شخصیت اصلی را در نظر بگیرید. نویسنده است. کمدی جدی و تاریکی دارد و جامعه امروز را قبول ندارد و نقد میکند. اما برای نقد باید جامعه را فهمید. باید گفت چرا. باید جامعه را از نظر فرهنگی، تاریخی، سیاسی و جغرافیایی زیر نظر بُرد. اما شخصیت اصلی ما کدام یک از این فاکتورها را دارد؟ اصلا چه شخصیتی از او ساخته میشود؟ صرفا چند جمله در قالب دیالوگ که تو نویسنده خوبی هست. کدام نویسنده؟ چه چیز ادبی را درباره او دیدیم که شخصیتش را باور کنیم؟ نه در بیرون و نه در کلاس درس او هیچ چیزی از ادبیات را نشان ما نداد که باور کنیم او نویسنده است حال نویسنده خوب پیشکش.
البته American Fiction در بحث تیپسازی خیلی بد است و تنها شخصیت اصلی مشکل ما نیست. بر فرض مثال شخصیت خواهر را در نظر داشته باشید. ناگهان و بیهیچ دلیلی به درون فیلم پرتاب میشود. میگویند دکتر است اما دکتر بودنش تنها یک روپوش سفید است که چند ثانیه آن را بر تن میکند. سپس بخش عمدهای از فیلم را بر عهده گرفته و حتی بیشتر از شخصیت اصلی خودنمایی میکند. اما همانطور که ناگهان میآید، ناگهان هم میرود. مرگش خیلی بد است. چرا مُرد؟ خب که چه؟ اصلا چرا آمد؟ چه چیزی را به فیلم اضافه کرد؟ حال این مرگ را کارگردان محترم به نقطه عطفی در داستان تبدیل کرده و زندگی قهرمان داستان را به بعد و قبل از آن تقسیم میکند. اما اصلا این مرگ برای من مخاطب مهم نیست. شخصیتی از او ساخته نشده که برای من اهمیتی داشته باشد.
حال در کنار خواهر، یک برادر مبتذل و یک مادر غیر فُرمیک حضور دارد که آمدهاند تا فضای خالی فیلم را پُر کنند. آمدهاند تا فیلم بیش از این خستهکنندهتر نشود. اصلا حضور و عدم حضور آنها تغییر خاصی بر بد بودنِ American Fiction ندارند. فیلم بی آنها و با آنها بد است.
American Fiction ادعاهایی دارد که فیلم را بولد کرده. اما آیا این ادعاها حقیقی است؟ آیا American Fiction به راستی دغدغهمند است یا اغراق آمیز و سطحی؟ بیایید کمی در فضای فیلم کاوش کنیم. قهرمان اصلی داستان چه میگوید؟ مشکلش چیست؟ مشکلش فمنیستنماهای افراطی است؟ مشکلش سیاهپوستهای افراطی است؟ دگرباشها؟ تاثیر منفی سلبریتیسم بر هنر؟ بسیار هم عالی. اینها دغدغه من و امثال من نیز هست. اما سوال من این است که چرا سازنده American Fiction فیلم ساخت؟ چرا مقاله ننوشت؟ این فیلم خستهکننده با محیط بیربط چه چیزی را نقد کرد؟ اصلا چه چیزی را نشان داد؟ چه کمکی کرد؟
در همان نیمپرده اول American Fiction کاراکتری میسازد که نویسنده است. نویسنده بد و بیسوادی است و بر موج فمنیست و سیاهپوستها سوار شده است. اما از رفتار و دیالوگهای او مشخص است که این سلبریتیِ احمق، خیلی سطحی ساخته شده و این نشانی بر آن است که فیلمساز مخاطب را احمق فرض کرده.
از این موضوع کمی به جلوتر برویم. خود قهرمان، یک داستان بد مینویسد و همه به به کنان به سراغ او میآیند. چقدر واکنشها به کتاب او بد و غیر طبیعی است. تمام اینها نیز از یک چیز ناشی میشود. فیلم میخواهد دیده شود اما برعکس باربی که با سوء استفاده از مقام زن دیده شد، American Fiction با سوء استفاده از ضد این جریان دیده شد و اصلا هیچ یک از این چیزها مسئله فیلمساز نیست چرا که اگر بود اصلا همچین فیلم بدی را نمیساخت. اگر مسئله او هنر است، بهتر آن است که خود نخست هنر را یاد بگیرد.
بحث بعدی دیگر این اثر سیاه و سفید پوست از نظر American Fiction است. زیاد این کلمات را میشنویم که سیاه و سفید و… حال شاید این موضوع برای ما ایرانیها مفهومی نداشته باشد اما یک اثر درست میبایست میتوانست این موضوع را چنان درست بسازد که به مسئله منِ مخاطب نیز تبدیل شود. اما فیلم American Fiction نه سیاهی دارد و نه سفیدی. همهچیز زورکی به فیلم چپانده شده و هیچ یک از این عناصر به فُرم نمیرسند. در اواسط فیلم قهرمان ما با زنی آشنا میشود که هیچ چیز آن ساخته نمیشود. نه عشق و نه رابطه و نه حتی آن زن. همهچیز زورکی کنار هم قرار داده شده و همهچیز تنها یک ادعاست و خبری از نقد نیست. قهرمان داستان ما، داستان بد مینویسد و خود ادعا میکند که داستان من زباله بود و برای پول آن را نوشتم. بسیار هم عالی. اما چرا فیلم به ما نشان نداد که اثر خوب از نظر استاد چیست؟ متراژ او چه بود؟ همانطور که نوشتم در American Fiction همهچیز در حد یک ادعای الکی و روشنفکرنمایی میماند و اصلا نقدی در کار نیست.
در پایان میشود گفت که فیلم American Fiction اثری بسیار بد، سطحی و روشنفکر نماست که میخواهد کلیشه نقد کند اما ستونهای خود از کلیشه ساخته شده. همهچیز تنها یک ادعای تو خالی است و این مسائل در حد American Fiction نیست که بخواهد آنها را نقد کند. در کنار تمام اینها American Fiction از لحاظ سینمایی نیز هیچچیزی ندارد و اثری بسیار خستهکننده است که کمدیهای لحظهای تنها نقطه قوت آن است که این کمدیها نیز بعد از مدتی نمیتوانند به کمک فیلم بیایند. بعد از نیم ساعت تماشا مخاطب قطعا این سوال را خواهد پرسید: خب که چه؟ به راستی خب که چه؟ American Fiction بعد از نیم ساعت تماشا برای مخاطب تمام میشود. بنده نیز از مخاطبهایی که گول این فیلم را خوردهاند درخواست میکنم که باری دیگر به فیلم نظر کنند.
پر بحثترینها
- ۱۰ بازی ویدیویی با گیمپلی عالی و داستان ضعیف
- ویدیو: Marvel’s Spider-Man 2 در حالت Fidelity ویژه PS5 Pro با نرخ فریم ثابت ۶۰ اجرا نمیشود
- فیل اسپنسر: هیچ خط قرمزی برای انتشار عناوین ایکس باکس روی پلی استیشن وجود ندارد
- کار ساخت بازی جدید ناتی داگ از سال ۲۰۲۰ آغاز شده است
- Red Dead Redemption 2: آیا آرتور مورگان رستگار شد؟
- بازی چندنفره Horizon احتمالاً در سال ۲۰۲۵ منتشر خواهد شد
- کار ساخت STALKER 2: Heart of Chornobyl به پایان رسید
- ۱۴ دقیقه از گیمپلی Indiana Jones and the Great Circle را مشاهده کنید
- گزارش: ایکس باکس درحال آمادهسازی پیشنمایشهای South of Midnight است
- مایکروسافت همچنان به دنبال خرید و تصاحب در گیمینگ است
نظرات
چیزی که متاسفانه از دیدگاه نویسنده این نقد جا مونده وجود مفهومی به اسم Metahumor هست، این فیلم به عمد خراب و نصفه و نیمه ساخته میشه چون کارگردان خودش رو هم بخشی از این موج تباه شده و بی نیاز از ارزش برای دیده شدن معرفی می کنه
آقای سالاری یه تنه خوب تخریب می کنی هالیوود رو 😂
البته که کاملا به جاست راجب این روزا و فیلم های گندشون
فیلم خوبیه
شاید این اولین نقد اقای کریمی بود که باهاش مخالفم ( کامنتای قبلیم هست)
این فیلم عمدا خیلی از این ایراداتو داشت
سلام رفیق
من متوجه نشدم
این ایرادات رو داشت؟
با من مخالفی چون…؟
در واقع سازنده خودشو نیازمند این قشر نمیدونه
اینکه تو ۹۰ درصد نقداتون میگین این فیلم کلیشه ایه خودش تبدیل به یه کلیشه نشده؟😊
استدلال عجیبی بود.
به فیلم بد بگم خوب صرفا بخاطر اینکه تابوشکنی کرده باشم؟
فیلم در کل بدی نیست اگه با بقیه فیلمای توی این سبک که امسال منتشر شدن مقایسه کنیم فیلم خیلی خوبی بوده در حالیکه امسال اصلا سال خوبی برای هالیوود نبود
من با اکثر نقد هایی که گفتی رو باهات موافقم ( ولی اینم در نظر داشته باشیم کار اول این کارگردان هس این فیلم )
اما من با دو سه تا از موضوعات فیلم خیلی موافق بودم
یکیش اینکه وقت سخن از سیاه پوست ها میشه پنج تا چیز اول که به ذهنمون درباره شون میاد آیا همون چیز هاست که درباره خودمون ( سفیدپوست ) هم هس؟؟
به نظر من که نه!!