بزرگترین فداکاریها در بازی های ویدیویی
در این مقاله قصد داریم از کاراکترهایی یاد کنیم که با فداکاریهای بزرگشان در بازی های ویدیویی، قلب پلیرها را لمس کرده و در یاد آنها جاودان شدند.
در طول تاریخ بازیهای ویدیویی مخصوصا از زمانی که داستانسرایی و شخصیتپردازی به یک بخش اصلی و اساسی از این تجربههای تعاملی تبدیل شده است ما شاهد ظهور شخصیتهای بسیاری بودیم که به نوبهی خود و به دلایل مختلف بسیار به یادماندنی شدند. در بین این کاراکترها دستهای وجود دارند که علاوه بر خصوصیات شخصیتیشان، به دلیل جانفشانی و فداکاری بزرگی که انجام دادند قلبمان را به درد آورده و برای همیشه در یادمان جاودانه شدند.
امروز تصمیم داریم به برخی از این کاراکترها بپردازیم که با وجود آن که لزوما قرار نیست دوباره روی صفحهی نمایشمان نقش آفرینی کنند اما با فداکاری خود کاری کردند که برای همیشه در اذهان تمامی گیمرها برجسته و خاص باقی بمانند.
لازم به ذکر است که در ادامهی این مقاله اسپویلرهای گسترده برای عناوین مختلف نام برده شده وجود دارد و با وجود آن که بعضا سالیان سال و یا حتی دههها از عرضهی آنان میگذرد اما باز هم اگر دوست ندارید سرنوشت کاراکترهای خاص این عناوین را بدانید از خواندن مقاله اجتناب کنید.
Sonic Adventure 2 – Shadow The Hedgehog
Shadow در عنوان Sonic Adventure 2 لزوما شخصیتپردازی بسیار عمیق یا گستردهای نداشت اما با این وجود در نهایت به دلیل فداکاری بزرگی که انجام داد به تاثیرگذارترین کاراکتر این عنوان تبدیل شد.در طی بخش گستردهای از تجربهی این عنوان، Shadow به عنوان رقیب و دشمن Sonic نقش آفرینی میکند و در واقع شریک Eggman محسوب میشود و در حالی که Eggman قصد تصرف سیاره زمین را دارد، Shadow به صورت مخفیانه هدفی دیگر را دنبال میکند و آن هم نابودی زمین در راستای انتقام گرفتن از انسانها بود، انسانهایی که Maria را از او گرفتند با این وجود طی یک پیچش داستانی این مسئله در پایان بازی تغییر میکند.
نزدیک به اواخر بازی مشخص میشود که Eggman یک کلونی فضایی به نام ARK را در راستای برخورد با سیاره زمین فعالسازی و برنامهریزی کرده است که در صورت رخ دادن این اتفاق میلیونها نفر از انسانها کشته میشوند. از همین رو Shadow پس از مدتها مبارزه با Sonic، حافظهی خود را به بازمییابد و تصمیم میگیرد در راستای جلوگیری از برخورد ARK با زمین با او همکاری کند و بنابراین او و Sonic به فضا میروند تا ARK را به یک مدار با ثبات بازگردانند.
طی این اتفاقات Shadow وعدهاش به Maria را به یاد میآورد، زمانی که به او قول داده بود از انسانها محافظت کرده و به آنها کمک میکند. در اینجا او با استفاده از قدرت Chaos Control کلونی ARK را به یک مدار انتقال میدهد اما در این راستا تمام جانش را از دست میدهد. با این وجود در پایان Shadow از فداکاری خود خرسند بود چرا که توانست پای وعدهاش بایستد و انسانها را نجات دهد.
Assassin’s Creed 3 – Desmond Miles
پیش از آن که فرنچایز Assassin’s Creed به یک آیپی بیروح تبدیل شود که یوبیسافت بیرحمانه با هر نسخه بیشتر هویت آن را پایمال میکند، داستانهای کاراکترهایی در این مجموعه روایت میشد که به راستی به یادماندنی و تاثیرگذار بودند و شاید بتوان گفت در حالی که کاراکتری که الان قصد صحبت از او داریم لزوما از همان ابتدا یک کاراکتر «به یادماندنی» یا «تاثیرگذار» محسوب نمیشد اما پایان داستان او نقطهای حیاتی برای فرنچایز به شمار میآمد که در ذهن تمام طرفداران فرنچایز تا همین امروز باقی مانده است.
Desmond Miles کاراکتری بود که از اولین روز مجموعه لینک اتصال ما به کاراکترهایی همچون Altair، Ezio و همچنین Connor بود. او در نسخهی ابتدایی مجموعه توسط کمپانی Abstergo دستگیر میشود تا بتوانند از DNA او در راستای دسترسی به خاطرات اجدادش استفاده کنند. از آن پس طی چهار نسخهی بعدی این مجموعه این کاراکتر دائما به بخشی بزرگتر از داستان بازی تبدیل شده و به همان نسبت بار وظایف و هویتش نیز در تمام این ماجراها نیز بیشتر روی دوشش سنگینی میکرد.
به نظر من Desmond کاراکتری بود که بسیاری از ما اهمیت خاصی به او نمیدادیم و به وجودش بیاعتنایی میکردیم اما در پایان، فداکاری او باعث شد که بیش از پیش وجودش را تحسین کنیم یا بهتر است بگویم حداقل برای من این چنین بود. در قسمت سوم (نسخهی پنجم) مجموعه ما شاهد آخرین و گستردهترین نقش آفرینی Desmond در دنیای AC بودیم. در پایان داستان زمان حال این نسخه، Desmond مجبور میشود برای نجات زمین و جان انسانهای آن، Juno را آزاد کند و در همین راستا نیز جان خودش را از دست میدهد.
در آن دوره این اتفاق بزرگی در داستان زمان حال مجموعه به شمار میآمد و بسیاری از طرفداران منتظر بودند تا ببینند نتایج این اتفاق در نسخههای آینده چه خواهد بود اما همانطور که امروزه مشاهده میکنید آنقدر داستانسرایی زمان حال عناوین این سری آشفته و بیمعنا است که نه تنها به درستی به این مسئله نپرداختند بلکه حتی به سمتی حرکت کردند که فداکاری Desmond بسیار بیاهمیت و فراموش شده جلوه کند.
Left 4 Dead 2 – Bill
عنوان Left 4 dead 2 آنقدر اثر CO-OP فوقالعادهای به شمار میآید که حتی تا به همین امروز و حتی همین لحظهای که در حال مطالعهی این مقاله هستید هزاران نفر در حال تجربهی آن هستند و یکی از دلایل آن حجم بیاندازهی محتوایی است که در این بازی جای گرفته است و هر روز به لطف جامعهی مادسازان استیم به آن افزوده میشود. اما در بین محتوای اضافهی رسمی این عنوان بستهی الحاقی The Sacrifice وجود دارد که همانطور که از نامش پیداست یکی از کاراکترهای بسیار به یادماندنی بازی را قربانی میکند.
احتمالا به یاد دارید که در طی مرحلهای که این محتوای اضافه ارائه میداد شما باید از انبوهی از زامبیها و دشمنان دیگر بازی عبور میکردید و در نهایت به پلی میرسیدید و برای عبور از این پل یکی از افراد گروه باید به صورت دستی آن را آزاد میکرد تا دیگران بتوانند فرار کنند. در حالی که این انتخاب کاملا به عهدهی پلیرها است که چه عضو و کاراکتری از گروهشان این عمل را انجام دهد اما در نهایت مشخص میشود که تنها یک کاراکتر خاص در داستان Canon این عنوان در این بخش از بازی جانش را فدا میکند.
بستهی الحاقی The Passing مشخص میکند که شخصی که در The Sacrifice آن فداکاری بزرگ را انجام میدهد کسی نیست جز کاراکتر Bill که امروزه تا حدی به عنوان یکی از نمادهای نام L4D شناخته میشود. حتی علاوه بر دی ال سی The Sacrifice کمپانی Valve کامیک بوکی با همین نام را منتشر کرده است که به شکلی بسیار دقیق و عمیقتر اتفاقات و در نهایت فداکاری Bill را به تصویر میکشد که حتما پیشنهاد میکنم آن را مطالعه کنید.
Titanfall 2 – BT-7274
Titanfall 2 نه تنها یک تجربهی شوتر اول شخص بسیار جذاب بود بلکه داستانی بسیار مطلوب را نیز ارائه میداد که در آن ما نقش Jack Cooper، خلبان تایتانی به نام BT-7274 را ایفا میکردیم. در طول تجربهی این بازی شاهد ارتباط عمیق Cooper با ربات خودش هستیم که در واقع همچون برادرانی در میدان جنگ هستند به طوری که Cooper به شکل تمام و کمال به BT-7274 اعتماد دارد. این ارتباط نزدیک به صورت خودکار به ما به عنوان پلیر نیز منتقل میشد که در نهایت باعث میشود فداکاری BT-7274 به همان اندازه که برای Jack غمانگیز است، برای ما نیز تاثیرگذار و ناراحت کننده باشد.
طی مرحلهی پایانی بخش کمپین این عنوان Jack و BT سعی دارند جلوی فعالسازی اسلحهی Fold را بگیرند اما متوجه میشوند که زمان کافی برای این کار وجود ندارد بنابراین BT پیشنهاد میدهد که از پروتکل Self Destruct خود در راستای منفجر کردن و نابودی Fold استفاده کند. در این لحظه Jack به او میگوید که او هیچ جایی نمیرود و این دو همراه هم این ماموریت را به پایان میبرند.
با این وجود قبل از آن که این دو به مرکز Fold برسند BT پروتکل سوم مبنی بر محافظت از خلبان را فعال میکند و در حالی که Jack به دلیل این کار به شدت عصبانی است BT از Jack میخواهد که به او اعتماد کند و سپس او را با یک پرتاب قدرتمند به فاصلهی امن میرساند.پ
پس از این کار BT-7274 مستقیما به سوی قلب Fold رفته و با جانفشانیاش نه تنها این اسلحه بلکه سیاره Typhon را نیز به کلی نابود میکند. این عمل BT-7274 نه تنها او را همچون یک سرباز واقعی به تصویر کشید بلکه با نجات Cooper بیش از پیش ارتباط عمیق بین این دو را محسوس کرد که در نهایت باعث شد این تایتان دوست داشتنی حتی بیش از بسیاری از آدمها، انسان جلوه کند.
Crisis Core: Final Fantasy VII – Zack Fair
عنوان Crisis Core به راستی یک پیش زمینهی عالی برای Final Fantasy VII محسوب میشد و تا حد زیادی کاراکترهای این اثر را گسترش داده و عمق میبخشید. شخصیت اصلی این بازی یعنی Zack Fair و فداکاری او در پایان بازی را میتوان یکی از برجستهترین و به یادماندنیترین لحظات تاریخ این فرنچایز دانست چرا که نه تنها این فداکاری و پایانبندی بسیار زیبا به تصویر کشیده شده بود بلکه تاثیر به سزایی در شخصیتپردازی Cloud در نسخهی هفتم مجموعه داشت.
Zack کاراکتری بود که آرزو داشت به یک قهرمان تبدیل شود اما در طی روند داستانی بازی این آرزوی او بیش از پیش به چالش کشیده میشد و در نهایت زمانی که داستان بازی به نقطهی اوج خودش میرسد او کاری را میکند که هر قهرمانی انجام میدهد و آن هم فداکاری و جانفشانی است. در لحظات پایانی بازی Cloud در وضعیت نابسامانی به سر میبرد و در اینجا Zack در راستای محافظت از او تنهایی جلوی ارتشی از سربازان Shinra میایستد.
حقیقتا مبارزهی پایانی این بازی یکی از سنگینترین مبارزات از لحاظ احساسی است چرا که شما نه تنها میدانید که پایان این مبارزه چه انتظارتان را میکشد بلکه به صورت همزمان شاهد رد شدن خاطرات Zack از جلوی چشمانش هستید. آن موسیقی پس زمینه که دائما اوج میگرفت، خاطراتی که در نهایت زیبایی در آن لحظه به شدت غمانگیز جلوه میکردند و هزینهای که شما میدانستید باید برای آزادی بپردازید. همهی این موارد باعث شد کاراکتر Zack و فداکاری او برای همیشه در ذهن من جاودانه شود.
این جملات درخواست پایانی Zack است که برای همیشه در ذهن Cloud حک شده و کاراکتر او را متحول کرد:
For Both of Us… You’re Gonna… Live
You’ll Be… My Living Legacy
Zack Fair
Metal Gear Solid – Grey Fox
شاید به جرات بتوان گفت کاراکتری که هم اکنون قرار است از آن صحبت کنیم یکی از تراژیکترین و غمانگیزترین شخصیتهایی است که تا به حال در یک بازی ویدیویی نقش آفرینی کرده است. Grey Fox کاراکتری بود که کوله باری سنگین از گذشتهی دردناکش را روی دوشش حمل کرده و به دنبال جبران اعمال اشتباهش بود.
این کاراکتر برای در قسمت اول Metal Gear Solid پا به صحنه گذاشت و با وجود آن که تا قبل از این نسخه او در دو نسخهی Metal Gear و Metal Gear 2 نیز حضور پیدا کرده بود اما MGS صحنهای بود که او را برای همیشه جاودانه کرد. ما برای مدتی طولانی در بازی ما او را صرفا به عنوان یک نینجای روباتیک میشناختیم که از قضا یکی از باسفایتهای بازی نیز محسوب میشد.
حتی در هنگام انجام همان باسفایت نیز میتوانستید به خوبی احساس کنید یک چیزی دربارهی این نینجای عجیب و مرموز درست به نظر نمیرسد. صحبتهایش و دردی که در صدایش بود عمقی داشت که برای مدتی طولانی برای پلیر مبهم باقی ماند تا زمانی که در آخر متوجه شدیم این نینجا در واقع Frank Jaeger یکی از هم رزمان سابق Solid Snake است که برای مدتی طولانی تصور میکرد سالهاست که مرده است.
در هنگام باسفایت پایانی با Liquid Snake و زمانی که با Metal Gear Rex درگیر بودیم Grey Fox دوباره ظاهر میشود تا با جانفشانیاش راه را برای Snake در راستای از بین بردن Rex باز کند. هنوز به خوبی دیالوگی که Fox در لحظات پایانی زندگیاش با Snake در میان گذاشت را به خوبی به یاد دارم:
We’re not tools of the government or anyone else! Fighting was the only thing… the only thing I was good at, but… At least I always fought for what I believed in… Snake… farewell…
Gray Fox
به طور کلی فرنچایز MGS مملو از شخصیتهای به یادماندنی است و Fox نیز کاراکتری بود که به خوبی میتوانستید درد، رنج و آسیبهای روحی او را از طریق حرفهایش حس کنید و همین مسئله باعث میشود این شخصیت نه تنها برای من بلکه برای بسیاری دیگر از گیمرهایی که MGS را تجربه کردند به کاراکتری به یادماندنی تبدیل شود.
Red Dead Redemption – John Marston
فداکاری John Marston قطعا یکی از مشهورترین، غمانگیزترین و قهرمانانهترین فداکاریهای تاریخ صنعت گیمینگ محسوب میشود که حتی افرادی که این اثر را تجربه نکردند نیز آن را مشاهده کرده و از آن با خبرند چرا که در آن دوره پایان داستان این شخصیت و چگونگی انجام آن توسط راکستار به شدت سر زبانها افتاده بود. در نسخهی ابتدایی Red Dead Redemption شما در نقش John Marston به بازی میپردازید که سعی دارد زندگی تازهای را شروع کند اما توسط Edgar Ross مامور میشود که تمام افراد گروه خلافکار سابقش را پیدا کرده و به «قانون» تحویل دهد.
پس از آن که John طرف معاملهی خودش را انجام میدهد Ross تصمیم میگیرد که حالا که دار و دستهی Dutch به شکل ۹۹ درصدی از صفحهی روزگار محو شدهاند این عدد را به ۱۰۰ رسانده و کار را یک سره کند از همین رو به خانهی John هجوم میبرد. پیش از آن که John با او و افرادش روبهرو شود همسر و پسرش را به جای امنی میفرستد و در حالی که میداند هیچ راهی برای زندگی ندارد اما به آنها قول میدهد که پشت سرشان دنبالشان میرود.
سازندگان به زیبایی در این لحظات مردانگی و شجاعت یک مرد را به تصویر میکشند، مردی که میداند به محض باز شدن در هیچ راه بازگشتی ندارد اما با این وجود استوار به سمت سرنوشت تلخ خود حرکت میکند. رویکرد جالب سازندگان آن بود که در لحظهی پایانی به جای آن که بازی را صرفا با یک کاتسین به پایان ببرند کنترل را به دست پلیر میدهند تا در آخرین دوئل John همراهش باشد. در نهایت با وجود این که او موفق به کشتن برخی از افراد Ross میشود اما همچنان به شکلی غمانگیز تیر باران شده و به قتل میرسد.
این پایانبندی مخصوصا پس از تجربهی عنوان RDR2 بیش از پیش نمادین و سنگین جلوه میکند؛ پایانی که در بسیاری از ابعاد این بازی معنادار است و به راستی یک فداکاری قهرمانانه را به تصویر میکشد. بد نیست اشاره کنم که اگر تا به حال موفق به تجربهی این بازی نشدهاید به لطف اهمیت بالای راکستار به طرفداران شرایطی فراهم شده است که با قبول ورود ۵۰ دلار به پاچهتان میتوانید این بازی ۱۳ ساله را بدون هیچ تغییر خاصی «فقط» روی کنسولهای نسل هشتمی خود تجربه کنید!
The Walking Dead – Lee
بگذارید از اولین باری برایتان بگویم که براستی در پایان یک بازی اشک ریختم و حسابی احساساتی شدم، زمانی که متوجه شدم بازیها چقدر میتوانند از لحاظ داستانسرایی قدرتمند و تاثیرگذارتر از هر مدیوم دیگری باشند. بعید میدانم کسی وجود داشته باشد که حداقل صحنهی پایانی فصل اول بازی Telltale’s The Walking Dead را مشاهده نکرده باشد چرا که هر جا صحبت از فداکاری یا صحنههای سنگین عاطفی در بازیهای ویدیویی به میان میآید امکان ندارد از کاراکتر Lee نام برده نشود.
داستان فداکاری Lee صرفا به یک صحنه یا یک لحظه ختم نمیشود بلکه کلیت فصل اول بازی The Walking Dead یک روند فداکاری همه جانبه در دنیایی به شدت بیرحم است که در مرکز آن Lee و Clementine قرار دارند. از همان لحظهی اول که این دو کاراکتر همدیگر را ملاقات میکنند شما میتوانید دائما افزایش ارتباط عاطفی پدرانه مانند Lee برای Clementine را احساس کنید. در کلیت روند داستان این عنوان Lee در حال فداکاری برای محافظت از دختری است که همه چیزش را از دست داده است و تنها Lee را به عنوان تکیهگاه خود میبیند.
پس از آن که Clementine ربوده میشود او با وجود زخم ناشی از گاز گرفته شدن توسط یک Walker با تمام وجودش تلاش میکند تا او را نجات دهد و در حین انجام این کار دستان سرد مرگ آرام آرام دور او حلقه میزنند. در نهایت پس از نجات Clementine او تنها چند قدم با مرگ فاصله دارد بنابراین برای محافظت از دخترک خودش را با زنجیر بسته و به عنوان آخرین خواستههایش از او میخواهد قدرتمند باشد و از خودش محافظت کند. نقطهای که به راستی مرا در هم شکست لحظهای بود که از Clementine میخواهد یا او را رها کند و یا با شلیک اسلحه به زندگی Lee پایان دهد.
شخصا به دلیل آن که نمیخواستم Lee به یک Walker تبدیل شده و در تنهایی دوران را سپری کند در راستای به آرامش رساندنش گزینهی شلیک را انتخاب کردم و تمامیت کاتسین پس از این انتخاب تا زمانی که صدای شلیک به بازی پایان داد در عمق تباهی در حال مشاهدهی آن بودم. رابطهی بین Clementine و Lee به راستی یکی از زیباترین و دلگرم کنندهترین روابطی بود که بین دو شخصیت در این صنعت میتوان مشاهده کرد و همین مسئله باعث میشود پایان بازی هر چه بیشتر پلیر را خورد کند.
سخن پایانی
و در نهایت دفتر این مقاله نیز همچون بسیاری از این کاراکترها بسته شد؛ مدیوم گیمینگ به طور کلی مقولهی فداکاری و جانفشانی را به اشکال بسیاری به تصویر کشیده است که لزوما تمامی آنها در این مقاله وجود ندارند. از آن جایی که این آثار همگی به نوعی با پلیر در تعامل و کنش و واکنش هستند بوجود آمدن یک اتصال و رابطه بین پلیر و کاراکتر بازی بسیار قویتر از دیگر انواع مدیا از جمله فیلم صورت میگیرد و از همین رو چنین سناریوهای فداکاری بعضا حماسی، قهرمانانه و احساسی بیشتر روی قفسهی سینهی گیمر سنگینی کرده و به اتفاقاتی به یاد ماندنی تبدیل میشوند.
کدامیک از این شخصیتها و فداکاریهایشان برایتان سنگینتر و غمانگیزتر بوده است؟ همچنین اگر کاراکتر دیگری وجود دارد که از او در این مقاله یاد نشده است میتوانید از او یاد کنید.
پر بحثترینها
- بازیگر شخصیت اصلی Intergalactic نیل دراکمن را خدای بازیهای ویدیویی میداند و از همکاری با او هیجانزده است
- رکورد دیسلایک تریلر Concord توسط Intergalactic در یوتیوب شکسته شد
- رئیس ناتی داگ: تست بازیگری Intergalactic به اندازه انتخاب بازیگر نقش الی شگفتانگیز بود
- بازیهای انحصاری کنسولی بیشتری از پلی استیشن برای Xbox عرضه خواهند شد
- مدیرعامل ناتی داگ: Intergalactic دیوانهوارترین ماجراجویی ما است
- ظاهراً تریلر معرفی Intergalactic: The Heretic Prophet به تاریخ عرضه آن اشاره دارد
- دیجیتال فاندری تریلر Intergalactic را از نظر بصری شگفتانگیز توصیف میکند
- سازنده بازی Black Myth: Wukong بابت برنده نشدن در مراسم The Game Awards 2024 گریه کرد
- گپفا ۲۶؛ مورد انتظارترین بازیهای شما در سال ۲۰۲۵
- مدیرعامل مایکروسافت: طرفدار Xbox بودن یعنی تجربه بازیهای آن روی تمامی دستگاهها
نظرات
((با قبول ورود ۵۰ دلار به پاچهتان میتوانید این بازی ۱۳ ساله را بدون هیچ تغییر خاصی «فقط» روی کنسولهای نسل هشتمی خود تجربه کنید!))
معلومه آقای زرمهر بدجوری دل اش از این تصمیم راکستار پُره😂
مگه دل بقیه پر نیست؟؟
عصبی ایم
بهترین قشنگ ترین و درناک ترین بخش مقاله همین قسمتش بود 😂
غم انگیز ترینش برای من رد دد ۱ بود
با اینکه اسپویل شده بودم و از پایانش خبر داشتم و خودم رو آماده کرده بودم
ولی بازم اشکم در اومد
بزرگترین فداکاری : آرتور مورگان
لی واقعا بهتر و غم انگیز تر بود
متاسفانه یه سری از آدما که حتی اسم بازی والکینگ دد تیتل به گوششون نخورده و مثل یک شخص که اسم خودشو منتقد میزاره سریع قضاوت و دیسلایک میدن
[cough]
[cough]
:[Arthur with raspy voice]
!Duuuuutch
جا داره یادی هم از آرتور مورگان بکنیم
برای من گری فاکس و جان مارستون خیلی غم انگیز بودن💔
دو تا از شخصیت هایی که برای نگهداری از عزیزان خودشون، هرکاری میکردن و جونشون رو هم فدا کردن
پ.ن: آرتور هم شاید میتونست توی لیست باشه چون همراه جان مارستون فرار نکرد و وایساد تا دشمن هارو سرگرم کنه
شاید برا این داخل لیست نبود که آخر بازی میتونستی انتخاب کنی که با جان بری یا بری سمت کمپ و پول ها و اگه پلیر با جان نمیرفت دیگه فداکاری حساب نمیشد
آفرین به نکته ی خیلی خوبی اشاره کردی حواسم نبود
ولی خب خیلیا کمک به جان رو پایان اصلی میدونن
دقیقا چون اگه انتخابم نکنی خود بازی بعد یه مدت کمک به جان رو انتخاب میکنه
پس ایتن؟ مثلاً رزیدنت اویل ویلیج رو پلی دادی😒
تو که میگی رزیدنت پلیر اصیلی تا حالا دیالسی Shadow of rose رو بازی کردی ؟؟ 😂
اونجا میفهمی ایتن نمرده🗿
شاید باورت نشه اما خوابه همش گیجعلی😂🗿
ایتن مرده زرنگ
اون توی اون ماده ی مثل قلب توی اویل ویلیج بود
مثل یه رویا بود
عجب
پس آخرش مگه با بدنش پدیدار نمیشه، بعدا رز رو ملاقات میکنه ؟
دستش هم جلوی صورتشه که دیده نشه
وای،،لطفا بازی نکردی نظر نده،،،اون رویااااااا بود
باشه باشه
به اعصاب خودت مسلط باش
فشار نخور
آروم باش
استرس نگیر
برات ضرر داره
😂
یه بازی دیگه که من میتونم اضافه کنم دارکسایدرز ۲ بود که دف اخر داستان مجبور شد روح نفلیم هارو که از نژاد خودش بودن فدا کنه تا انسان هارو دوباره احیا کنه و وارو تبرئه کنه با اینکه از اعمالش پشیمون بود و تصمیم خیلی سختی بود براش.
دث
هر جفت تلفظ درسته یه چیزی بین ث و ف هست
آرتور مورگان چی پس ؟
فقط جان مارسون 🔥❤️
ولی بیاین قبول کنیم که آرتور بهتر و غم انگیز تر بود
واکینگ دد رو همین اواخر به پیش نهاد یکی از دوستان بازی کردم فول سیزن و واقعا چندین جا نفس هام تو سینه حبس شد پایان فصل ۱ منو واقعا درگیر خودش کرد ، اسپویل ⛔️⛔️⛔️ من انتخاب کردم که به lee شلیک نکنم اون لعنتی یه قهرمان واقعی بود فرابشری نبود ولی یک انسان بود چیزی که خیلی ها نیستن😔 نتونستم در آخرین لحظات عمرش خودخواهانه تصمیم بگیرم به کلمنتاین گفتم برو چون اگر به من شلیک کنی چطوری با این خاطره میخوای زندگی کنی 😔😔 لعنتی الان که دارم این کامنتو مینویسم بازم یه طوری شدم …..
.
آخر بازی هم واقعا استثنایی بود فک نمیکردم این بازی چندین بار منو تا این حد تحت تاثیر بزاره
این تصمیم در آخر twd1 واقعا اهمیتی نداره که لی ول بشه یا بمیره چون سرنوشت کراکتر از اول معلومه و درواقع پایان شلیک هم بنابر فصل ۴ معلومه که پایان اصلیه علاوه بر این واقعا تحسین فصل ۱ بازی تا این حد تعجب برانگیزه درواقع این ستایش ها باید برای فصل ۲ این سری باشه که تصمیم آخر هم کاملا سخت و دشوار واره و هم شخصیت ها رنگ لعاب بهتری دارند و روایت دشوار تری هم پیش رویه نویسنده هستش
اهمیت داره برای پلیر اهمیت داره 🙂 البته بودن لی در فصل اول بی تاثیر نبود و باعث محبوبیتش شده بود و کلمانتاین هم خیلی اسیب پذیر و تنها بود این عوامل در مطرح شدن پایان فصل یک بی تاثیر نبود و اینکه خب فصل یک بود و یک شروع قدرتمند و همین باعث شد تا این حد پایان معروف تری بشه و قطعا هم یک پایان تاثیر گذار بود….
درسته برایه پلیر اهمیت داره ولی وقتی به طور کلی به ماجرا نگاه کنیم با تصمیم بزرگی روبه رو نیستم برخلاف فصل دو که تصمیمات همه پایان اینطور بنظر میرسیدند که نقش مهمی رو برای کلم توی زندگیش ایفا میکنند مثلا دو تصمیم آخر یکی از پایان ها یعنی موندن با کنی و یا رفتن به پناهگاه،درواقع بودن لی که صدرصد شروع قدرتمندی بود ولی وقتی به بیس کلی ماجرا یه نگاه بندازیم میبینیم نویسنده از فرمول یک شخصیت پردازی خارق العاده و گرفتن اون تو آخر بازی استفاده کرده من بازی ها و فیلم هایه زیادی دیدم که از سبک استفاده میکنن که برترینش rdr2 بود ولی بازی هایه زیادی تاحالا تجربه نکردم که اون احساس جدی بین گیر کردن منطق و احساسات رو بهم بده البته که من تو فصل ۲ منطقی عمل کردم و این طور شد که یکی از بهترین تجربه هام رقم خورد و تا هفته ها به تصمیم فکر میکردم
راستی!اگه داخل پایگاه میموندیم چی میشد؟
کنی میمرد
منم بار اول که تجربه کردم شلیک نکردم (هر دو پایان رو تجربه کردم). واقعا نمیتونستم بزارم کلمنتاین این غم رو به دوش بکشه و تبدیل به ادم سنگدلی بشه هرچند واجبه ولی ن برای اون سن کم. لی همیشه در یاد ها میمونه😪
اسپویل بازی trails in the sky:
و البته loewe در آخر نسخه SC.
فلسفه مرگ یک کارکتر رو درک نمیکنم،یعنی واقعا عجیبه شخصی که فداکاری میکنه یا میمیره یک موجود واقعی نیست ،پس چی میشه که ما با مرگش ناراحت میشیم یا حتی گریه میکنیم ؟شاید بخاطر اینه که ما اون شخصیت هارو تو ذهن هامون زنده میکنیم ؟شاید بخاطر اینه که داستان این شخصیت ها برای ما آشنا هستند شاید بخاطر اینه که رفتار یا طرز حرف زدن این شخصیت ها برای ما مثل یک قصه هستند،البته که بعضی شخصیت ها هم ازشون متنفر هستیم اما سوال اینجاست چرا ؟و این است قدرت دنیای ویدیو گیم دنیایی که توش خیانت ،وفاداری،عشق،دوستی،فداکاری و نفرت و …همیشه گفتم بازم میگم ویدیو گیم مثل یک کتاب چطوری زندگی کردن برای من :)))
منم هیچوقت نتونستم سر مرگ کارکتری گریه کنم یا ناراحت شم
یا من از سنگم یا ؟
فقط بچه بودم سر مرگ gaz تو کالاف مدرن وارفار ۱ قدیمی ناراحت شدم یخورده
سر مرگ ارتور مورگانم ناراحت نشدم … نمیدونم شاید بخاطر اسپویل بودنمونه
بعضی آدما وابستگی به یک شخصیت پیدا میکنند میدونید برای خودم مثال آرتور مورگان که گفتی خیلی بهش وابسته شده بودم حتی اگر بگم تغییر در من ایجاد کرد دروغ نگفتم ولی وقتی اون اتفاق براش افتاد برای فداکاری نشستم و گریه کردم ،حتی من واسه مرگ ترور تو جی تی ای هم گریه کردم اصولا با هرچیزی که با احساسات آدم بازی کنه گریه میکنم😂🥲شما قلبت از سنگ نیست بعضی ها هستن به شخصیتی وابسته نمیشن یا اینکه اصلا ناراحت نمیشن که عیبی هم نداره ۷ میلیارد آدم قرار نیست مثل هم باشیم که😁
من هم همینطور
فقط واسه آرتور یکم بغض کردم
ببین وقتی که ما توی بازی با یه کارکتری آشنا می شیم کم کم که شخصیت اون توی بازی می بینیم وقتی که بمیره ناراحت می شیم چونکه از قبل می شناختیمش
اما اگه بهت بگم که مثلا بزرگترین و مهربان ترین مرد دنیا ۵ قرن پیش مرد تو ناراحت میشی نه چونکه نمی شناختیش فقط شنیدی که اون مرد بزرگی بوده
اما تو دنیای گیم ساعت های فراوانی با اون کارکتر هستی برای همین که می میره ناراحت میشی
فداکاری Dominic Santiago توی Gears 3 جاش خالی تو لیست , چون واقعا فداکاری بود
همین الان منم بهش اشاره کردم نمیدونم چرا هیشکی یادش نیست
واسه من غمگین ترین بود با اون اهنگ mad world دیگه ادامه بازی با jace حال نداد مث دام.
من خودم رد دد هیچ کدوم رو بازی نکردم و موندم رو پیسی هست یکش یا نه
ولی وقتی دوستم داشت داستان کلشو میگفت اون خودش عشق رد دد بود سر قضیه جان مارسون واقعا ضد حال خوردم
من درباره آرتور زیاد حرف نمیزنم اما همیشه بهش فکر میکنم،آرتور جون منو نجات.
(John marston)
دامینیک سانتیاگو از گیرز آف وار ۳ هنوزم صدای مارکوس که میگه Dom Nooooo تو گوشمه
آرتور مورگان از رد دد ۲ این یکی نیازی به توضیح نداره
نوبل ۶ هیلو ریچ هنوزم که هنوزه هر از گاهی ساندترک deliver hope رو گوش میکنم
فیلم شعله😶
فداکاری رازیِل برای به وجود آوردنِ «سول ریوِر» (تنها سلاحی که «اِلدِر گاد» در برابرش آسیب پذیره) و صرف نظر از انتقام، برای نجاتِ کُلِ «نازگات»
Assassin’s Creed 3 – Desmond Miles
یکی از داغون ترین بدترین سناریو و پایان اوردین تو لیست بزرگترین فداکاری ها
بزرگترین افتضاح داستان نویسی بازی های ویدیویی تا الان
همشون عالی بودن مخصوصا لی و جان مارستون
ولی مونا تو مکس پین ۱ هم میتونست باشه که نزاشت تیر به مکس بخوره
مرگ جان مارستون واقعا بد بود…. واقعا سر اون لحظه حسابی حالم گرفته شد!
ای کاش به حرف آرتور گوش میکرد که بهش گفت : went the time comes, you run and don’t look back
در مورد walking dead هم چه سری لایو اکشن چه سری بازی تو همشون لحظاتی رو وجود داره که باعث بشه اشک آدم رو در بیاره…
When*
فداکاری آرتور مورگان برای جان مارستون🕊🖤
فداکاری ایتن وینترز برای دخترش رز
به نظرم جا داشت بازی هیلو ریچ هم باشه، صحنه آخر بازی واقعا فداکاری بزرگی رو داشت، فداکاری که باعث شد سفینه پیلر اف آتم از سیاره ریچ فرار بکنه….
کریتوس اخره گاد ۳
نمی شه گفت فداکاری
کریتوس این تصمیم رو برای خودش گرفت وقتی که متوجه شد هر چه قدر هم که خون بریزه و هر چندتا هم خدا بکشه در نهایت نمی تونه گناهانش رو جبران کنه و انتقام به اون ارامشی نمی ده
حتی یک کمیک هست بین گاد ۳ و گاد ۲۰۱۸ که کریتوس اهمیتی ب هیچ چیزی نمی ده فقط می خواد بمیره تا از عذاب راحت بشه
برای همین دیالوگ اخرش می گه ( انتقام من همین حالاست)
یعنی داره از خودش انتقام می گیره
منطقی هم هست چون اون زئوس و خدایان رو مسئول مرگ خانواده و برادرش می دونست ولی حتی بعد از کشتن زئوس و گرفتن انتقام هم به ارامش نرسید
پس حریکت کریتوس در پایان گاد ۳ اصلا فداکاری نیست بلکه لطف کریتوس در حق خودش بوده
یکی از بزرگترین فداکاریها، فداکاری الی در پایان لست ۲ بود که در حقیقت کینه خودش رو فدا کرد تا لو نجات پیدا کنه.
به شخصه اینو فداکاری نمیدونم
این اصلا فداکاری نیست
فقط الی با خودش فکر کرد کار از کار گذشته کشتنشم فایده نداره
چرا هر تاپ تنی در جهان منتشر میشه یکی زیرش مثال لست میزنه؟اکثرا هم مثالای چرت و پرت
اسپویل*
کشتن اَبی چیزی به الی اضافه نمیکرد پس بخشیدن او را نمیشه به حساب “فداکاری الی” نوشت.
مگه میشه مجموعه فداکاری های Tess در لست آو آس رو در این متن نگنجاند ؟!!
اون که دیگه کارش تموم بود ؛ فداکاری نبود
کار آرتورم تموم بود
تس اینفکتد بود در هر حال
دمش گرم ولی در هر صورت مردنی بود
داش چی میشد بگی مبتلا؟😂
عادته دیگه😂
از نظر من بزرگترین فداکاری رو زراتول کرد، بار اول به خاطر فداکاریش طرد شد و بعدش هم علیرغم هشدارهاش، همنوعانش تو یه تله عظیم رفتن که دوباره به قیمت جونش نجاتشون داد
My life for the auir
RDD
یکی دیگر از بزرگترین فداکاری ها رو هم یه سرباز ساده امپریال گارد انجام داد که در برابر یکی از حملات هوروس از امپراتور محافظت کرد و مرگ وحشتناکش باعث شد امپراطور رحم رو کنار بزاره و هوروس رو کاملا نابود کنه
یعنی بزرگترین فداکاری هارو نوشتین اثری از آرتیوم و last light توش نیست!!!!!!
The Walking Dead – Lee
اخ اخ من معمولن واسه بازی ها زیاد احساسات به خرج نمیدم ولی سر این واقعن گریم گرفت
قبول ورود ۵۰ دلار به پاچهتان
عالی بود😂😂😂😂
مگه میشه آرتور نباشه…
کاشکی هشدار اسپویلم میدادید
درود بر شما مهدی عزیز
اگر با دقت مقاله رو مطالعه میکردید و صرفا لیست وار از روی اون نمیگذشتید میتونستید به وضوح ببینید که در مقدمهی مقاله طی یک پاراگراف پررنگ بر وجود اسپویل در متن تاکید و دربارهی اون هشدار داده شده بود.
یک دهه است که میگذره و هنوز مرگ Lee غم انگیزترین مرگ تاریخ ویدیو گیمه به نظرم.
بهترین پایان ممکن برای یک بازی داستانی.
با تشکر از آرمان عزیز🤝
فداکاری فقط ویرو توی جبارسینگ/ 😂
در کل لیست خوبی بود ولی جای خیلی ها بنظرم خالی بود از جمله آرتور توی رد دد ۲ یا دومنیک توی گیرز ۳ که با کوبیدن خودش با تانکر جون هم تیمی هاشو خرید یا مثلا موردین سولوث هم توی مس افکت فداکاری غم انگیز داشت یا حتی بدتر از همه شخصیت the boss که آبرو و حیثیتش رو فدای کشورش کرد که در امان باشه
نمیدونم سر شوخی باز کنم با پست یا جدی کامنت بزارم…کلا بنظرم اینجور پست ها خیلی سخته با تاپ ۱۰ جمعش کرد،طا باید تاپ ۱۰۰ گذاشت یا تاپ ۱۰ پیزامون مثلا ژانر ” ”
چون ت ی بازیها ژاپنی حسابی از این کیس ها داریم
برای حفظ اسپویل نام نمیبرم کدوم نسخه ولی برای من:
Nier , drakengard , kingdom hearts , walking dead , tsukihime
موارد تاپی که الان توی ذهنم هستن(اخری ویژوال ناوله ولی باز گیم حساب میشه)
پایان the walking dead به شدت برای من تاثیر گذار بود. اون حس گرم پدرانه ای که نسبت به یک دخترک معصوم در ما ایجاد شد ؛ برای لحظه ای کوتاه ولی طاقتفرسا با یک پایان به شدت سرد و غمگین در قالب شخصیت lee به پایان رسید….
دسموند خیلی بجا بود،دمتون گرم
واقعا سرنوشت اساسین ب کجا رفت😕همیشه فکر میکردم یروزی اساسین میرسه ب سال ۲۰۰۰.واقعا بازیو کشتن
الانم ک داره برمیگرده ب سری اول انگاری.فقط ی سوال خدایی
اینهمه مارو با این apple سرگرم کردین.این اخرش چی شد!؟کجا رفت اصلا؟ یوبیسافت همه رویای بچگیمو نابود کرد
دوستان اگر خواستید تجربه خوبی از اساسین داشته باشید نسخه brother hood پیشنهاد میدم بهتون
فداکاری که یوشی در حق ماریو و گیمرا کردو هیچ کی انجام نداده
سلام پست مفیدی بود وقتی رسیدم به متال گیر دقیقا تمام صحنه ها برام تداعی شد چه دردناک بود وقتی اسنیک داد زد فاااااااااااااااکس
ولی از بین این داستان ها یه مرگ فداکارانه دیگه یا بگیم احساسی هم هست Tenchu 2 مرگ تاتسومارو که مستر نینجای بعدی و رهبر نینجاها میشه، هنگامی که با آیامی همرزمش مبارزهخ میکنه و بعد از شکستش موقعی که شمشیر رو میاره رو گردنش حافظش برمیگرده و میفهمه چی شده جمله قشنگی داره که میگه خیانتکار باید بمیره سر شمشیر رو میگیره و فرو میکنه تو خودش اوج نینجا بودن رو نشون میده
فداکاری zeratul خیلی سنگین بود
آرتور مورگان هم به نظرم خودش رو برای جان و بقیه اعضای گنگ فدا کرد هر چند دوشت دارم بگم ارتور توسط بیماری سل کشته شد تا توسط رفیق های قدیمیش
فداکاری تس در لست اف اس برای جوئل بسیار تاثیر گذار بود و واقعا حیفه بهش اشاره ایی نشه
و همچین فداکاری الکس در پایان مدرن وارفر ۲۰۱۸
سخت می شه وقتی فن های قدیمی پرایس و گوست و مکتاویش رو یادشونه یک شخصیت محبوب مثل الکس خلق کرد
فداکاری برادر فرییا در پایان گاد رگنوراک هم جالب توجه بود و به نظرم کمتر از چیزی که حقشه به پرداخته می شه
توی بازی بیاند بکی از پایان های بازی اینجوریه که جودی برای بستن دروازه خودشو فدا میکنه
اون پایان با این که کمی بد تموم می شه ولی هم موسیقی خیلی خوبی داره و هم دیالوگ های بی نظیری توی اون پایان گفته می شه و فکر کنم بهترین و احساسی ترین فداکاری رو اونجا دیدم
Dark souls کلا فداکاری بود خداییش
(اسپویل ⚠️)
شخصیت اصلی داستان بار ها میمرد (به فجیع ترین شکل ممکن) که هدفش رو کامل کنه و نزاره آتیش ناپدید بشه. بعد از کشتن گوین و گرفتن روحش خودش رو سوزوند البته تو پایان روشن.
آرتوریاس هم که خودش نمونه بارز فداکاری از همون اول ورودش به abyss احتمال مرگش خیلی زیاد بوده بعدش هم که از نیروش برای نجات سیف استفاده میکنه.
آرتور خودش رو برای جان فدا نکرد ؟
تو انچارتد ۴ هم تو یکی از چپترا که رِیف شلیک کرد به نیتن سم خودشو جلوی تیر انداخت…
پس ایتن وینترز چی؟
توماس آنجلو
😐
واقعا بازی walking dead season one یک شاهکار به تمام معناست
سلام خدمت دوستان
دونفر هم به ذهنم میاد
1.The Bossدر MGS 3 که هر چی دربارش بگم کمه.
2.Eathan Mars در Heavy Rain که برای نجات پسرش چه کارها که نکرد.
فداکاری فقط اون کاراکتری که خودمون اولِ بازیِ Deeeer simulator سه ساعت روش وقت گذاشتیم تا شخصی سازی بشه آخرش هم به خاطر گوزنه مُرد 🤣🤣🤣
سلام. بنظرم فدا کاری گری فاکس نینجای دوست داشتنی بهترین عنوان فدا کاری بود البته تو دراز مدت متوجه جان فشانی سالید اسنیک میشیم مخصوصا اونجا که خودشو داخل ماکروویو میندازه توی mgs4و تنهایی ک میکشه جا داشت داخل لیست باشه
لی و جان….