نقد فیلم Edward Scissorhands | ادوارد پاک طینت
«تیم برتون» کارگردانیست که با فیلمهای خیالپردازانه و فانتزیاش شناخته میشود. عنصر خیال در سینمای او جزیی از متریال و ساختمان کارنامهی فیلمسازیاش به شمار میرود به گونهای که در هر فیلمِ خود و با اِلمانهایی کم و بیش مشابه از زندگیِ شخصیاش، قصههای آثارش را خلق میکند.
اگر به سیرِ فیلمسازیِ وی نیز بنگریم، تغییراتِ محسوسی مشاهده نمیکنیم، بلکه تنها در ظواهر امر استفاده از جلوههای ویژه در آثار مؤخرش، تفاوتهایی قابل مشاهدهاند. در اصل، شالودهی هنرِ تیم برتون را داستانهایِ ابداعگرایانهی او تشکیل میدهند که با عنصر خیالپردازانهای قابلتوجه در هم آمیخته شده و بسط یافتهاند و اصولا نیز منجر به خلق یک جهانِ بدیع و نو در ژانر فانتزی شده تا در نتیجه بتوان به عنوان یک فیلمسازِ مؤلف در تاریخ سینما و به ویژه ژانر فانتزی از او نام برد.
حال یکی از بهترین آثار خلقشده برای هرچه بهتر فهمیدن و درککردن جهانِ بدیع و اصولمندِ فانتزی توسط تیم برتون، فیلم «ادوارد دستقیچی» میباشد که با همکاریِ بازیگرِ ثابتِ اکثر فیلمهای او «جانی دپ» ساخته شده است.
در «ادوارد دستقیچی» عناصرِ خیالین در فیلم، خیلی زود برای مخاطب بیگانهزدایی میشود، آنهم در بستری کاملاً مدغمشده از ناخوداگاه و رئالیسمِ جادویی در فیلم. ما این ترکیب را میتوانیم در خیالی بودن آن شهرک رنگارنگ در کنار حضور ادوارد به عنوان وجودی شبهانسانی ببینیم؛ به بیانی دیگر، حضورِ وجودی به ظاهر غیرانسانی که ادوارد باشد و قبول بیچون و چرای چیستیِ او (نبودِ سوالات ذهنی و منطقی) از جانب آدمهای آن شهرک، دخیلبودن امر ناخوداگاهیِ فیلمساز در خشت اول برای تبیینِ جهانِ فانتزیِ فیلم را اثبات میکند که در کنار رنگارنگ بودنِ معماریِ آن شهرک به عنوانِ وجودِ جهانی نسبتاً غیرِ رئال و خیالین، سوالاتِ -خیلی- ذهنی را در فیلم منتفی مینماید.
حال که تیم برتون به خوبی از شرّ خودآگاهیِ کاذب و منطقتراشیهای افراطی خلاص شده -و ما را نیز خلاص میکند- به سمت پیادهسازیِ فیلمنامه و به قولی پیریزی برای طرح اولیهی (پلات) فیلم خود میرود. قصهی «ادوارد دستقیچی»، در حقیقت داستانِ تقابلِ تاریخیِ خیّر و شرّ است که اینبار شمایلی درونیتر گرفته و در نوعی پارادوکس میان ظاهر و باطن (عمل و نیّت) آنهم در ساحتی خیالین و فانتزی، به معرض دید در آمده است.
در نگاه اولیه، جغرافیایی ساده و کوچک از یک شهرک با خانههایی رنگارنگ را داریم که با برداشتهای لانگ و اکستریملانگ به خوبی شکل گرفته است. حال در ابتدا آرامش و فراغتی نسبی از دیدن ظاهرِ این جغرافیا برداشت میشود اما در همان سکانسهای اولیه به غیر از کاراکتر تیپیکالِ «پگ»، شاهد یک پچپچِ جمعی میان اهالی شهرک که عملِ غیبتپراکنی را بذر کاشتهاند هستیم، به خصوص با مرکزیتِ کاراکتر «جویسی» که زن و تیپی اغفالگر است.
در اینجا اولین تضاد میانِ زیباییِ ظاهر (شهرک) با زشتیِ باطن (آدمهایش) کلید میخورد. در قطب دیگر و اصلی ماجرا، «ادوارد» را داریم که در ابتدا از طریقِ عمارتِ مخوف و متروکی که در انتهای آن شهرک رنگارنگ و بالای تپّه قرار گرفته است، به مخاطب معرفی میشود اما پس از دیدن اولین نشانهها از صفات کاراکترش در واقع به شخصیتی منزوی و ناشی اما مهربان و ساده از او پی میبریم که زندگیاش تحت تاثیرِ دستانِ قیچیمانندش قرار گرفته (که بعضاً در میزانسن به خوبی کدگذاری شده) و به این صورت نیّت پاک و انسانیاش را بعضاً ظاهری نامأنوس، بیگانه و بُرّنده پوشانده است.
اما در واقع سادگیِ ادوارد در عینِ مماس با سادگی باطنی اوست، یعنی یک همپوشانیِ قابلمشاهده (سینماییشده) و محسوس از ظاهر و باطن که با کمک بازی خوب و ظریفِ جانی دپ با آن نگاههای معصومانه شکل گرفته است. به علاوه موسیقی گوشنواز فیلم از «دنی الفمن» این لطافت و سادگیِ وجود ادوارد را بیشتر محسوس میکند و از طرفی نیز در بطن اثر به خوبی به عنوان نوایی ماندگار جا خوش کرده است.
از سوی دیگر مشکلِ ادوارد برّندگیِ دستهایش تحت ظاهری غلطانداز میباشد که هرچند در ابتدا یک کاراییِ معمول و معقول در میان اهالی شهرک پیدا میکند (پیرایشگری) ولی در ادامه مفعولِ سواستفادههایی از جانب کاراکترهای تیپیکال و شرور داستان قرار گرفته و ترحمانگیزیِ احساسیِ مخاطب را علت میشود.
نکتهی مهمِ دیگری که در شخصیتپردازیِ ادوارد قابلتوجه میباشد، عشقِ بیریا و سادهی او به «کیم» (با بازی «وینونا رایدر») است که به خوبی در اولین رویاروییهای غیرمستقیم و مستقیم ادوارد با او پرداخت میشود و سپس در سکانسهای پایانی این عشق و البته پارادوکسِ تلخِ ظاهر و باطن، فرم میگیرد.
جایی که ادوارد ناتوان از در آغوشگرفتنِ کیم در حالتی مستأصل میگوید: «نمیتونم». در ادامهی فرمگرفتنِ این استیصال نیز مهمترین فلشبکِ فیلم را داریم، آنجایی که مخترع و خالقِ ادوارد در آخرین لحظات میمیرد و رویای تماماً انسانیشدنِ او برای مخاطب با پارهشدنِ ناخواستهی دستها توسط قیچیها (در یک قاب عالی) و نیز خراشانداختنی ناخواسته بر صورت خالق برای همیشه نابود میشود، گویی این پارادوکس و انزوای ادوارد، باید امری بدیهی -اما تلخ- باشد.
در نهایت فیلم «ادوارد دستقیچی» هرچند که اثری تماماً کامل و بینقص نیست کماکه ″قطبِ شرّ″ در فیلم از عاملیّتی تیپیکال (کاراکتر جویسی و مجموعا اهالیِ شهرک) و بعضاً حضوری نسبتاً کلیشهای (کاراکترِ کوین) فراتر نمیرود، اما طریقهی پرداختن در ابعاد عمیقِ شخصیتی برای کاراکتر ادوارد که به خوبی در ساحتی خیالین اما واقعی و باورپذیر از او یک پرسوناژ (شخصیت) ساخته است، فیلمِ «ادوارد دستقیچی» را در زمرهی بهترین آثار فانتزیِ تاریخِ سینما قرار میدهد.
پر بحثترینها
- فوری: سونی در حال مذاکره برای خرید کمپانی مادر FromSoftware است
- نامزدهای بهترین بازیهای سال مراسم The Game Awards 2024 مشخص شدند
- نقدها و نمرات بازی STALKER 2 منتشر شدند
- ۱۰ بازی سینماتیک که میتوانند با بهترین فیلمهای سینمایی رقابت کنند
- پلی استیشن برای ۱۰ سال متوالی نمایندهای برای بهترین بازی سال داشته است
- شایعه: حالت پرفورمنس بازی STALKER 2 روی Xbox Series X به خوبی اجرا نمیشود
- بازی Death Stranding Director’s Cut دومین بازی پرفروش ایکس باکس شد
- بدون اشتراک پلاس، امکان انتقال فایل سیو بازیها از پلی استیشن ۵ استاندارد به پرو وجود ندارد
- رسمی: شرکت مادر FromSoftware پیشنهاد خرید از سوی سونی را تایید کرد
- بازی GTA V با این هدف ساخته شد که از هر نظر بهتر از GTA IV باشد
نظرات
درود بر جناب سلمان زاده
مثل همیشه نقد شما عالی بود
این که فیلم های کلاسیک رو نقد میکنید عالیه
شوربختانه بیشتر فیلم های فانتزی به سمت تینیجری شدن پیش رفتن . البته تینیجری مثل هزارتوی پن و هری پاتر خیلی خوب بود ولی امروزی ها نه . ولی فانتزی های دهه های گذشته به معنای واقعی کلمه مارو میبردن تو دنیای دیگه و جانی دپ هم نقش پر رنگی داشت و لعنت به عنبر هرد که این بازیگر رو چندین سال از ما دور کرد
فیلم “هزارتوی پن” تینیجری نیست. درجه سنی این فیلم R (بزرگسال) هست و در ژانر Dark fantasy هستش. اصولاً مخاطب Dark fantasy بزرگسالان هستن.
…
اساساً فانتزی فیلمی مثل ادوارد دست قیچی با فانتزی فیلمی مثل هری پاتر فرق داره. هری پاتر در زیر-ژانر Low fantasy یا intrusion fantasy قرار میگیره. داستانهای اینگونه از فانتزی در دنیای واقعی جریان داره و شامل عناصر جادویی میشه. در حالیکه مثلاً ارباب حلقه ها در زیر-ژانر High fantasy یا epic fantasy قرار میگیره که بهش شمشیر و جادو هم میگن. داستانهای اینگونه فانتزی در دنیایی جادویی روایت میشن که قوانین فیزیکی خاص خودش رو داره. این دو گونه از زیر-ژانرهای اصلی ادبیات فانتزی هستن. کلاً ادبیات فانتزی شامل عناصر اصلی ایی چون جادو و موجودات غریب چون جادوگر، الف، اورک، دورف و… میشه.
ولی با توجه به اینکه در فیلم ادوارد دست قیچی ما با عنصر جادو مواجه نیستیم و داستان درباره مخلوق یک مخترع هست (مثل فرانکنشتاین) این فیلم جزء گروه دوم فانتزی هاست که در اینگونه منظور از کلمه فانتزی بیشتر غیرواقعی بودنه عناصر داستان هست (فیلمهای ابرقهرمانی هم در همین نوع فانتزی قرار میگیرن). در اینگونه از داستانهای فانتزی اون قواعد مشخص ادبیات فانتزی حاکم نیستن و کلاً هرچیز، هرمحیط یا رفتاره غیرواقعی یا اغراق شده که در داستان وجود داشته باشه باعث میشه اون داستان فانتزی خطاب بشه.
حالا که بهش فکر می کنم نمیدونم هزارتوی پن رو چطوری تینیجری قرار دادم واقعا خشونت زیادی داشت ولی در کل همه این سبک ها فانتزی محسوب میشن مگر اینکه نزدیک به علمی تخیلی باشه
جانی کارش درسته، اما فیلم های آرایشگر و پنجره مخفی رو واقعا دوط دارم/ نویسنده محترم اگه ممکنه این دو فیلمو هم یادداشت کن بعدا نقد بزن، لذت بخشه فیلم های آرایشگر خیابان و پنجره مخفی
ممنون از توجه و نظر شما و البته سایر مخاطبین عزیز.
چشم حتما سعی میکنم به زودی نقد فیلم دیدنی «سویینی تاد…» که محصول مشترک دیگه ای از تیمبرتون و جانی دپ هست رو کار کنم.🙏
گیمفا داره خوب کار میکنه . نه خوشم اومد . ایول . نادر رو رو کنین سریعتر
یکی از بهترین فیلم های که دیدم همین فیلم بود
کاش میشد ی بتمن دیگه از تیم برتون رو هم میدیدیم
خیلی دوس داشتم ی بتمن خلق کنه که نقش جوکر هم جانی دپ یا ویلیم دفو بازی کنن
ایکاش کمپانی وانر فیلم Superman Lives رو کنسل نمیکرد تا میتونستیم سوپرمن تیم برتون با بازی نیکلاس کیج رو هم ببینیم.
اصلا این فیلم منو با جانی دپ و فانتزی اشنا کرد
به جرات میتونم بگم یکی از بهترین فیلم فانتزی های تاریخ
در کنار یکی از بهترین بازی های جانی دپ
ادوارد دست قیچی فیلم قشنگی بود،فیلمی فانتزی با مایه های گوتیک
فیلمای قدیم تیم برتون >>>>>>>>>>>>>>>> فیلمای جدیدش
فعلاً که بیش از ۳ ساله هیچ فیلمی به کارگردانی برتون اکران نشده.
از آلیس به بعد فیلماش افت کرد
اونا منظورمه
مث سایه های تاریک و چشمهای بزرگ
تمامی فیلمای فانتزی تیم برتون یجوری که ببینی میگی بهترین فیلمی عه که تا الان دیدم مثل همین ادوارد دست قیچی چارلی و کارخانه شکلات سازی سوئینی تاد یکی از یکی بهتر