شاید اگر موفقیت بالای عنوان بینظیری مثل NieR: Automata نبود، اسکوئر انیکس اصلا فکر ریمستر یا بازسازی دوبارهٔ عنوان نخست NieR را هم نمیکرد، ولی با شناخته شدن این سری و مطرح شدن نام NieR: Automata و در دورهای که همه مشغول ریمستر و ریمیک کردن عناوین خوب و حتی متوسطشان هستند، اسکوئر انیکس هم به این فکر افتاد که نسخهٔ اول این سری (که همانطور که قبلا برایتان گفتهام یکی از بازیهای آندرریتد است و به اندازهٔ لیاقتش به آن توجه نشد) را نیز مجددا عرضه کند تا کسانی که ابتدا با NieR: Automata شروع کردهاند و بازی اول را نمیشناختهاند (و تعدادشان هم زیاد است)، به سراغ تجربهٔ این بازی بروند. باید بگویم اتفاقا تصمیم بسیار خوبی هم بوده است و کسانی که با NieR: Automata کلی کیف کردهاند (تقریبا میشود همهٔ کسانی که بازی کردهاند!)، به احتمال بسیار زیاد از NieR Replicant ver. 1. 22474487139 هم نمیگذرند. نام عناوین این سری هم مثل بازیهایش عجیب است، نه؟!
تقریبا هر چیزی که در اتوماتا عاشقش هستیم، قبلا در بازی نخست معرفی شده است، ولی این صنعت آنقدر بیرحم است که باید حتما سازندهٔ غولپیکری مثل پلاتینیوم بازی اتوماتا را میساخت تا این سری مشهور شود و تازه یاد بازی نخست و ریمستر کردن آن بیفتند.
برویم سراغ معرفی کوتاهی از بازی اصلی در نسل هفتم. NieR عنوانی بود که توسط استودیو Cavia ساخته شد و در سال ۲۰۱۰ به وسیله کمپانی اسکوئر انیکس برای کنسولهای PlayStation ۳ و Xbox ۳۶۰ منتشر گردید. NieR عنوانی اسپینآف از سری عناوین Drakengard محسوب میشد. نسخهٔ اول Drakengard دارای ۵ پایان مختلف بود که سازندگان بازی NieR برای ساخت این بازی، پایان پنجم بازی Drakengard را برای قرار دادن وقایع داستانی NieR برگزیده بودند. حالا که نسخهٔ ریمستر شدهٔ این بازی با نام NieR Replicant ver. 1. 22474487139 برای پلیاستیشن ۴، ایکسباکسوان و رایانههای شخصی منتشر شده است، قصد داریم تا در مورد این نسخهٔ جدید با شما صحبت کنیم و بخشهای مختلف این نسخه را به تفکیک با شما عزیزان بررسی نماییم تا در نهایت نتیجهگیری و تصمیمگیری در مورد تجربهٔ این نسخه برای شما آسانتر شود. اگر ورژن خیلی کوتاهش را میخواهید باید بگویم «بله! قطعا باید NieR Replicant ver. 1. 22474487139 را بازی کنید.» اما اگر میخواهید بیشتر در مورد این بازی بدانید، شما را دعوت میکنم به مطالعهٔ ادامهٔ این مطلب.
NieR Replicant یک چیزی است بین ریمیک و ریمستر!
چون با یک عنوان ریمستر (البته یک چیزی است بین ریمیک و ریمستر!) طرف هستیم، ابتدا برویم سراغ بخش بصری بازی NieR Replicant Remastered. بازی اصلی نایر حتی در زمان انتشارش هم عنوان خیلی فوقالعادهای از نظر بصری نبود و حالا نیز با وجود رفع شدن مشکلات فنی در نسخهٔ ریمستر، مشکلات طراحی بازی به ویژه از نظر خالی و بیروح بودن دنیا و عدم تنوع دشمنان، خیلی بیشتر در سال ۲۰۲۱ به چشم میآیند. در واقع یکجورهایی میشود گفت هر چه نمره از این نسخه کم شده است، به خاطر گرافیک است. به طور کلی باید گفت NieR Replicant Remastered از نظر گرافیکی زیاد قابل قبول نیست و مشکلات بخش گرافیک، در واقع پاشنهٔ آشیل بازی بوده و سبب میشوند تا خیلی از خوبیهای این عنوان، تحت تاثیر ضعف گرافیکی و دنیای بیروح بازی قرار بگیرند. دنیای بازی به طرز شدیدی خالی است و شدیدا از کمبود جزییات و محتویاتی که دنیای بازی را پر کنند، رنج میبرد.
داستان بازی هزار سال بعد از پایان پنجم عنوان Drakengard رخ میدهد و شما را در نقش شخصیت پسر نوجوانی که میتوانید نامش را انتخاب کنید قرار میدهد که در تلاش برای یافتن دارویی برای بیماری خواهرش Yonah که با نام Black Scrawl شناخته میشود، است. او پسری خوشتیپ و جذاب با موهایی سفید است که البته سن زیادی ندارد (در نیمهٔ اول بازی نوجوانی ۱۶-۱۷ ساله و در نیمهٔ دوم جوانی حدودا ۲۲ ساله).
ضعف گرافیکی بازی از یک سو و بسیار خالی و بیروح بودن دنیای بازی نیز از سوی دیگر، ضربات کاری و مهلکی را بر پیکرهی آن وارد کردهاند و بدون شک اگر از نظر جزییات دنیای بازی، با کیفیتی همچون نایر اتوماتا (یا حتی مقداری پایینتر از آن طرف بودیم)، عنوان NieR Replicant میتوانست خیلی بیشتر خود را در دل مخاطبین جا دهد. در کل، گرافیک NieR Replicant Remastered بدون شک ضعیفترین بخش آن به حساب میآید و این موضوع تقریبا در تمام نقدهای بازی نیز مشترک است و در حالی که اکثریت افراد داستان و شخصیتها و موسیقی و اکثر المانهای گیمپلی بازی را تحسین کردهاند، از گرافیک آن به عنوان پایینتر از سطح استاندارد یاد کردهاند و به واقع نیز همین طور است و گرافیک بازی ضعیف، رنگ و رو رفته و کهنه به نظر میرسد و با این که از لحاظ هنری شامل طراحیهای قابل تحسینی هستیم، ولی این طراحیها معمولا تحت تاثیر جلوههای بصری ضعیف، افکتهای ضعیف گرافیکی، رنگپرداریهای کهنه و رنگ و رو رفته و تکسچرهای بیکیفیت قرار میگیرند و اجازه نمیدهند تا طراحیهای بازی مثل اتوماتا که یک شاهکار طراحی بود به چشم بیایند.
این نسخه نشان داد که اگر اتوماتا این شاهکاری شد که تجربه کردیم، دقیقا به خاطر پایهٔ بینظیری است که بازی نخست ساخته بود و اتوماتا تقریبا ۹۰ درصد آن پایه را استفاده کرد.
همچنین انیمیشنهای بازی واقعا گاهی روی مخ هستند و قابل رد شدن هم نیستند و مثلا وقتی میخواهید گل بکارید واقعا شما را اذیت میکنند و وقتتان را میگیرند؛ مخصوصا اگر بخواهید برای تروفی پیچیدهٔ به دست آوردن گل سفید تلاش کنید. واقعا انیمیشنهای بازی برای کارهای تکراری، آزاردهنده هستند و شاید باعث شوند قید برخی موارد را بزنید. لودینگهای بازی هم روی مخ هستند و با این که طولانی نیستند، ولی با توجه به این که صدها بار باید از این مکان به آن مکان بروید، دیدن این همه لودینگ که قبلشان هم یک انیمیشن کوتاه است، واقعا ضربهزننده است.
کریتوس!!!
بازی نخست نایر، دو نسخهٔ مختلف داشت که با این که کلیت بازی و داستان و گیمپلی در هر دو نسخه یکی بود، ولی شخصیت اصلی در این دو نسخه متفاوت بود. در نسخهٔ شرقی شخصیت اصلی بازی پسری جوان بود که ماجرای او و خواهر مریضش را دنبال میکردیم، ولی در نسخهٔ غربی که ما آن را تجربه کردیم، شخصیت اصلی، مرد میانسالی بود که داستان او و دختر بیمارش را پیش میبردیم. برای این نسخهٔ جدید یعنی NieR Replicant ver. 1. 22474487139 یا همان NieR Replicant Remastered، سازندگان بازی از ورژن شرقی استفاده کردهاند و اتفاقا این موضوع سبب شده است تا برای ما که اکثرا بازی اصلی را با نسخهٔ غربی تجربه کرده بودیم، حال و هوای این بازی جدید، بسیار متنوعتر و جذابتر باشد. به طورکلی باید بگویم بازی NieR Replicant در زمینهی داستان و روایت، نمرهی قبولی دریافت میکند و شاهد عنوانی خوب و جذاب با روایتی در خور تحسین و شخصیتهایی پردازش شده هستیم که به خودی خود، این توانایی را دارند که بازیباز را همراهشان به جلو ببرند.
انیمیشنهای بازی واقعا گاهی روی مخ هستند و قابل رد شدن هم نیستند و مثلا وقتی میخواهید گل بکارید واقعا شما را اذیت میکنند و وقتتان را میگیرند؛ مخصوصا اگر بخواهید برای تروفی پیچیدهٔ به دست آوردن گل سفید تلاش کنید. واقعا انیمیشنهای بازی برای کارهای تکراری، آزاردهنده هستند و شاید باعث شوند قید برخی موارد را بزنید.
داستان بازی هزار سال بعد از پایان پنجم عنوان Drakengard رخ میدهد و شما را در نقش شخصیت پسر نوجوانی که میتوانید نامش را انتخاب کنید قرار میدهد که در تلاش برای یافتن دارویی برای بیماری خواهرش Yonah که با نام Black Scrawl شناخته میشود، است. او پسری خوشتیپ و جذاب با موهایی سفید است که البته سن زیادی ندارد (در نیمهٔ اول بازی نوجوانی ۱۶-۱۷ ساله و در نیمهٔ دوم جوانی حدودا ۲۲ ساله). در طول بازی، شخصیت اصلی با یک کتاب سخنگو که با نام Grimoire Weiss خطاب میشود و با همراهی دو شخصیت دیگر با نامهای Kainé و Emil به ماجراجویی میپردازد تا بتواند درمانی برای خواهرش بیابد و ماهیت وجودی موجوداتی عجیب به نام Shade که در زمین حضور دارند را نیز درک کند.
لیست تروفیهای این نسخه بسیار شبیه به بازی اصلی است، ولی ۵ تروفی جدید اضافه شده است که ۲ تا مربوط به محتوای جدید داستانی این نسخه، یکی مربوط به پایان جدید، یکی برای کامل کردن محتوای «The World of the Recycled Vessel» و یکی هم مربوط به جمعآوری منابع است.
شخصیتهای بازی بسیارخاص هستند و باید بگویم خاص بودن شخصیتها دلیلی بر ضعف آنها نیست و شما میتوانید با شخصیتهای بازی مخصوصا شخصیتهای اصلی و مهم آن ارتباط برقرار نمایید و شخصیتهای خوب و عمیق و البته عجیبی را در این عنوان شاهد هستیم که مثل بازی اتوماتا از نظر ظاهری و جذابیت طراحی نیز بسیار عالی و خوشظاهر و جذاب خلق شدهاند و طراحان این سری چه در بازی اصلی و چه در بازی اتوماتا (با این که عنوان اتوماتا را پلاتینیوم گیمز ساخت ولی مشخص است که تم اصلی و کلی طراحی شخصیتها و دنیای بازی در راستای همان عنوان نخست است، مخصوصا از نظر جذابیت ظاهری شخصیتها)، سلیقهٔ خوب خود را در خلق شخصیتهای مذکر و مونث کاملا ثابت کردهاند.
به یاد اتوماتا…
بازی تم داستانی و روایت بسیار خاص و عجیبی دارد و سکوت غمناکی که در دنیای آن جریان دارد، شما را به نوعی شیفتهی خود میکند، ولی خب از سمت دیگر هم مواردی در همین دنیای بازی وجود دارند که میتوانند شما را پس بزنند و در بخش گرافیک در مورد آنها صحبت کردم. در واقع فضای داستان و غمگین بودن دنیای بازی شما را به سمت خود میکشد ولی برخی مشکلات بصری شما را از شیفتگی شدید به دنیای بازی پس میزنند و در نهایت این سلیقه و نوع گرایش شماست که تعیین میکند کدام جنبه برای شما مهمتر است. برای من که قطعا فضاسازی داستان و دنیای بازی مهمتر بوده و هست و خواهد بود. شخصیتهای حاضر در بازی از همان فرمول خاص بودن بازی تبعیت میکنند و شاهد شخصیتهایی عجیب و معمولا ساکت و کم حرف و خاص هستیم که ناگهان ممکن است به سبک ژاپنیها از آنها رفتارهای عجیبی ببینیم.
سیستم سفر سریع بازی هم مضخرف است و در نیمهٔ اول که اصلا وجود ندارد و در نیمهٔ دوم هم با قایق کلا به ۳-۴ نقطه میتوانید بروید و خلاصه این که بارها و بارها و بارها در مناطق تکراری باید رفت و آمد کنید. نهایتا بازی لطف کند و یک گراز برای یکی دو منطقه به شما بدهد که سوارش شوید!
کلیت داستان بازی جذابیت دارد و شاهد داستان خاص و مرموزی هستیم و میشود گفت فضای کلی داستان و روایت، یکی از غمناکترین و ناراحتکننده ترینها در تاریخ قلمداد میشود. البته میتوان این نوع روند روایت را به حساب خاص بودن بازی گذاشت و بگوییم عنوانی که همه چیزش خاص است، روند روایتش نیز خاص است، ولی بالاخره این بازی در بازار بازیها عرضه شده و منتقدین و بازیبازان آن را با دیگر بازیهای همسبکش مقایسه میکنند و به خاطر همین بیش از حد خاص بودن، شاید خیلیها با آن ارتباط برقرار نکرده و خوب آن را نفهمیدهاند.
طراحی برخی مناطق بازی واقعا عجیب و جذاب است. تابلوها در اینجا هر بار میروید و میآیید تغییر میکنند و کلا این ساختمان خیلی حس عجیبی دارد.
عنوان NieR Replicant Remastered از منظر صداگذاری کاملا استاندارد و باکیفیت عمل کرده است و شاهد صداگذاریهای با کیفیتی در زمینهی صداگذاریهای محیطی و صداگذاری شخصیتهای بازی هستیم. حرکات لب و صورت شخصیتها نیز هنگام حرف زدن با هم مطابقت دارند و اشکال بزرگی در این زمینه نیز دیده نمیشود. در مورد ساندترک بازی هم که واقعا در یک کلام باید بگویم موسیقیهای NieR Replicant Remastered فوقالعاده است، فوقالعاده! در تک تک لحظات و صحنهها و محیطهای بازی، شنوای موسیقیهایی بسیار زیبا هستیم که همواره یک تم غمناک و احساسی را در خود دارند و یکی از دلایل اصلی که این بازی جزو عناوینی است که تم و زمینهی بسیار اندوهناک و غمانگیزی دارند نیز همین موسیقی غمگین آن در کنار داستانش است که واقعا تطابق خوبی با هم دارند و همواره شاهد و شنوای قطعات موسیقی متناسب با حال و هوای بازی هستیم. در خصوص موسیقیهای بازی بد نیست برگردیم به نقد نسخهٔ اصلی که در مورد ساندترک بازی صحبت کرده بودم و حالا همین ساندترک با کیفیت بهتر قابل شنیده شدن و گوش دادن است. موسیقی بازی که توسط Keiichi Okabe ساخته شده بسیار زیبا بوده و ساندترک این عنوان بارها مورد تحسین قرار گرفت و به خاطر قطعات زیبایی که داشت مورد توجه بسیاری از دوستداران موسیقی نیز واقع شد و همانطور هم که میدانید در بازی Nier Automata نیز شاهد ساندترک شاهکاری از زیباترین قطعات موسیقی بودیم.
بازی انواع و اقسام دوربینها را دارد و در بخشهای مختلف، بازی را از زاویهی دوربین سومشخص، دو بعدی و حتی ایزومتریک، تجربه خواهید کرد. در برخی ساختمانها و اتاقها دوربین به کنار میآید و بازی حالت دو بعدی و ساید اسکرول به خود میگیرد و شما میتوانید تنها عقب و جلو بروید که البته این موضوع را در بازی نایر اتوماتا نیز دیدهایم. از طرفی دیگر در برخی نبردها دوربین کاملا بالا میرود و بازی حالتی مثل یک اکشن ایزومتریک به خود میگیرد که این مورد را نیز در بازی اتوماتا شاهد بودهایم و بسیار هم جذاب است و تنوعی عالی به بازی میبخشد.
Keiichi Okabe به سبب آشنایی که از قبل با سری مادر نایر یعنی Drakengard و موسیقیهای آن داشته است، موفق شده تا به خوبی از پس از ساخت قطعاتی فوقالعاده جذاب و زیبا برای بازی Nier و همینطور بازی بعدی آن یعنی اتوماتا برآید و موسیقی بازی کاملا با جو و دنیای بازی مطابقت دارد. اگر موسیقیهای شاهکار عنوان نایر اتوماتا را شنیده باشید، کاملا مشاهده میکنید که نوعی شباهت جالب بین موسیقی هر دو بازی در کلیت قطعات به چشم میخورد، ولی موسیقی اتوماتا مقداری سردتر و محزونتر شده است (نسبت به موسیقی عنوان اصلی که بیشتر احساس را در خود دارد) و این تغییر قطعا به سبب تغییر حال و هوای بازی در عنوان نایر اتوماتا است که شخصیتهای اصلی آن رباتهای آندروید هستند و نیاز بیشتری به موسیقی ماشینی و شاید مکانیکی در این بازی وجود داشته است. در حقیقت موسیقی نسخهی اتوماتا با کم کردن از المان احساس که در ساندترک بازی اصلی زیاد وجود دارد، المانهای موسیقی خشنتر و مکانیکیتر را به بازی افزوده است تا با جو بازی همخوانی داشته باشند.
شما مثل بازی اصلی باید هنوز هم کلی سلاح را برای یک تروفی لعنتی (که معمولا آخرین تروفیای است که همه میگیرند) مثل بازی اصلی تا انتها ارتقا دهید، ولی خب برخی سلاحهای جدید که با بستهٔ الحاقی رایگان «۴ YoRHa» میگیرید، باعث شدهاند تا ارتقای ۳۳ سلاح از ۳۸ سلاح موجود در بازی، کمی کمتر آزاردهنده باشد!
واقعا وقتی به گیمپلی NieR Replicant Remastered نگاه میکنم، باید بگویم بازی نخست از نظر تبلیغ و … ضعف شدیدی داشت وگرنه این بازی باید همان نسل هفت حسابی قدرش دانسته میشد، چون از نظر گیمپلی یک بازی بدون مشابه است و تنها مشابهش اتوماتا است (که خب البته از خیلی نظرها پیشرفت کرد، مخصوصا از جنبهٔ بصری). تقریبا هر چیزی که در اتوماتا عاشقش هستیم، قبلا در بازی نخست معرفی شده است، ولی این صنعت آنقدر بیرحم است که باید حتما سازندهٔ غولپیکری مثل پلاتینیوم بازی اتوماتا را میساخت تا این سری مشهور شود و تازه یاد بازی نخست و ریمستر کردن آن بیفتند. به هر حال مهم این است که حالا نسخهٔ ریمستر بازی اول را داریم و صنعت گیم قدردانش است. برویم سرغ بررسی گیمپلی بازی. NieR Replicant Remastered در زمینهٔ گیمپلی بسیار جذاب و باکیفیت و از همه مهمتر، متنوع عمل میکند و کاملا میتواند شما را با فعالیتهای مختلفی که دارد ساعتها سرگرم نماید. گیمپلی Nier یکی از قدرتمندترین بخشهای این بازی محسوب میشود و یکی از برگهای برنده این عنوان، مبارزات متنوع، جذاب، سریع و لذتبخش آن هستند که بازیباز را هیجان زده میکنند. در بازی و در نیمهٔ نخست شما در نقش پسر نوجوانی قرار میگیرید که از خواهرش محافظت میکند و سپس در نیمهٔ دوم، بازی چند سال جلو میرود و شما در نقش یک پسر حوان بیست و دو سه ساله قرار میگیرید.
بازی اصلی نایر حتی در زمان انتشارش هم عنوان خیلی فوقالعادهای از نظر بصری نبود و حالا نیز با وجود رفع شدن مشکلات فنی در نسخهٔ ریمستر، مشکلات طراحی بازی به ویژه از نظر خالی و بیروح بودن دنیا و عدم تنوع دشمنان، خیلی بیشتر در سال ۲۰۲۱ به چشم میآیند.
شما کنترل شخصیت اصلی را از راویهٔ دید سومشخص برعهده دارید و میتوانید با اشیا و آیتمها، شخصیتها و دشمنان در دنیای بازی تعامل داشته باشید. بازی انواع و اقسام دوربینها را دارد و در بخشهای مختلف، بازی را از زاویهی دوربین سومشخص، دو بعدی و حتی ایزومتریک، تجربه خواهید کرد. در برخی ساختمانها و اتاقها دوربین به کنار میآید و بازی حالت دو بعدی و ساید اسکرول به خود میگیرد و شما میتوانید تنها عقب و جلو بروید که البته این موضوع را در بازی نایر اتوماتا نیز دیدهایم. از طرفی دیگر در برخی نبردها دوربین کاملا بالا میرود و بازی حالتی مثل یک اکشن ایزومتریک به خود میگیرد که این مورد را نیز در بازی اتوماتا شاهد بودهایم و بسیار هم جذاب است و تنوعی عالی به بازی میبخشد. مبارزات بازی نه به اندازهٔ شاهکار اتوماتا (که توسط اساتید اکشن ساخته شده است)، ولی در نوع خود و در مقایسه با خیلی عناوین دیگر، بسیار سریع و جذاب و پرهیجان هستند و قلع و قمع کردن تعداد زیادی از دشمنان در چند ثانیه با کمبوها و فنون مختلف بسیار هیجانانگیز و لذتبخش است. البته در بازی و در بخش مبارزات، ارتقاهایی پیاده شده است که گیمپلی و نبردها را بیشتر شبیه به اتوماتا میکنند و این خیلی مبارزات را بهتر کرده است. بستهٔ الحاقی «The World of the Recycled Vessel» از بازی اصلی هم این بار در دل خود بازی پیاده شده است و دیگر از عنوان اصلی جدا نیست.
عروس و داماد و مردمانی عجیب به همراه رقصی ضیقی!
همچنین برخی مواردی که از بازی اصلی حذف شده بودند به بازی برگردانده شدهاند و این نسخه را بسیار کاملتر کردهاند. در طول گشت و گذار در بازی شما توسط دشمنان مختلف مورد حمله قرار میگیرید که شامل موجوداتی سایه مانند و هیولاشکل به نام Shade، حیوانات و همینطور رباتهای مختلف هستند. با شکست این دشمنان، به بازیباز امتیاز تجربه تعلق میگیرد و لول شخصیت اصلی بالا میرود. همچنین از این نبردها پول هم کسب میکنید که با آن میتوانید آیتمهای مختلف را خریداری نمایید. نایر میتواند توسط شمشیر یک دستی یا دودستی و یا نیزه به دشمنان حمله نماید که این سلاحها را میتوانید در بازی ارتقا دهید تا آسیب بیشتری بزنند و قابلیتهای جدیدی داشته باشند. این ارتقاها از طریق مواد مختلفی که میتوانید بخرید یا از دنیای بازی جمع کنید و یا از شکست دشمنان به دست آورید، انجام میشوند. شما در بازی میتوانید انواع مختلف و متنوعی از این ۳ کلاس سلاح به دست بیاورید که هر کدام متفاوت از بقیه هستند و انتخابهای خوبی را در اختیار شما قرار میدهند. همچنین نایر میتواند از وردها و اسپلهای جادویی نیز استفاده کند که اینها نیاز به مقدار خاصی از انرژی دارند که مدام هم پر میشود.
جدا از خط داستانی اصلی، بازی شامل کلی ماموریت فرعی (حدود ۶۰-۷۰ ماموریت فرعی) مختلف نیز هست که از طریق آنها امتیاز تجربه و پول بیشتری میتوانید کسب نمایید. همچنین بخشهای ماهیگیری و فعالیتهای مزرعهداری نیز در بازی وجود دارند.
گاها دشمنان قدرتمندی در بازی میبینید که بسیار هم سریع حرکت میکنند و با دامنهی اثر بالا ضربه میزنند که به همین خاطر، مبارزات بازی نیاز به دقت و تمرکز بالایی دارند و باید به موقع در برابر دشمنان واکنش نشان دهید. جادوها در بازی شامل حملات پرتابکردنی و یا مشتهای سایهای عظیم و دیگر موارد هستند که جذابیت بسیار خوبی به بازی میبخشند و عمق بیشتری را به گیمپلی اضافه میکنند. در بازی میتوانید انواع اسپلهای جدید را از طریق انجام نبردهایی خاص به دست آورید. جدا از خط داستانی اصلی، بازی شامل کلی ماموریت فرعی (حدود ۶۰-۷۰ ماموریت فرعی) مختلف نیز هست که از طریق آنها امتیاز تجربه و پول بیشتری میتوانید کسب نمایید. همچنین بخشهای ماهیگیری و فعالیتهای مزرعهداری نیز در بازی وجود دارند. سازندگان به خوبی تعادل را در گیمپلی بازی رعایت کردهاند و درجهی سختی بازی نیز کاملا مناسب و بالانس شده میباشد و نه شاهد یک بازی زیادی آسان که با دکمهزنیهای بیهوده راه خود را باز کنید هستیم و نه یک عنوان بسیار هاردکور و سخت و در واقع از نظر کلی میشود گفت درجهی سختی این نسخه نسبت به بازی اتوماتا مقداری پایینتر است.
در بازی و در بخش مبارزات، ارتقاهایی پیاده شده است که گیمپلی و نبردها را بیشتر شبیه به اتوماتا میکنند و این خیلی مبارزات را بهتر کرده است. بستهٔ الحاقی «The World of the Recycled Vessel» از بازی اصلی هم این بار در دل خود بازی پیاده شده است و دیگر از عنوان اصلی جدا نیست.
دنیای سهبعدی بازی به مناطق مختلفی تقسیم شده است که هر کدام با یک لودینگ از دیگری جدا میشوند و شما میتوانید در تمام بخشهای این مناطق، آزادانه گشت و گذار کنید و به اکتشاف و ماجراجویی و مبارزه بپردازید و توانایی راه رفتن و دویدن و پرش و بالا رفتن از نردبانها را نیز در اختیار دارید. البته همانطور که قبلتر اشاره کردم، لودینگهای بازی روی مخ هستند و با این که طولانی نیستند، ولی با توجه به این که صدها بار باید از این مکان به آن مکان بروید، دیدن این همه لودینگ واقعا ضربهزننده است. تازه سیستم سفر سریع بازی هم مضخرف است و در نیمهٔ اول که اصلا وجود ندارد و در نیمهٔ دوم هم با قایق کلا به ۳-۴ نقطه میتوانید بروید و خلاصه این که بارها و بارها و بارها در مناطق تکراری باید رفت و آمد کنید. نهایتا بازی لطف کند و یک گراز برای یکی دو منطقه به شما بدهد که سوارش شوید! جالب است بدانید که بازی چند پایان از A تا E دارد (زیرا یک پایان جدید به بازی اضافه شده است) و هر بار که بازی کنید مقدار بیشتری از داستان برای شما گفته میشود (مثل اتوماتا) و کاتسینهای بیشتری میبینید و حتی با برخی انتخابها پایان عوض میشود و نهایتا در بخش پایان E، کنترل شخصیت مونث بازی یعنی Kaine را نیز برعهده میگیرید و بازی آنقدر از نظر داستانی شما را شگفتزده میکند که اصلا نمیفهمید چطور شد همهٔ این پایانها را رفتید!
مبارزات بازی نه به اندازهٔ شاهکار اتوماتا (که توسط اساتید اکشن ساخته شده است)، ولی در نوع خود و در مقایسه با خیلی عناوین دیگر، بسیار سریع و جذاب و پرهیجان هستند و قلع و قمع کردن تعداد زیادی از دشمنان در چند ثانیه با کمبوها و فنون مختلف بسیار هیجانانگیز و لذتبخش است.
البته خب این را بگویم که بازی از بار دوم و در مسیر رسیدن به پایان B، از نیمهٔ دوم شروع میشود و دیگر نیمهٔ اول را مدام نباید برای پایانهای مختلف تکرار کنید. لیست تروفیهای این نسخه بسیار شبیه به بازی اصلی است، ولی ۵ تروفی جدید اضافه شده است که ۲ تا مربوط به محتوای جدید داستانی این نسخه، یکی مربوط به پایان جدید، یکی برای کامل کردن محتوای «The World of the Recycled Vessel» و یکی هم مربوط به جمعآوری منابع است. شما مثل بازی اصلی هنوز هم باید کلی سلاح را برای یک تروفی لعنتی (که معمولا آخرین تروفیای است که همه میگیرند) مثل بازی اصلی تا انتها ارتقا دهید، ولی خب برخی سلاحهای جدید که با بستهٔ الحاقی رایگان «۴ YoRHa» میگیرید، باعث شدهاند تا ارتقای ۳۳ سلاح از ۳۸ سلاح موجود در بازی، کمی کمتر آزاردهنده باشد! در نهایت و به طور کلی باید گفت گیمپلی NieR Replicant Remastered، بسیار معرکه و یکی از بهترین و جذابترین بخشهای آن است که المانهای مختلفی را از سبکهای گوناگون گرفته است و گاها بین آنها سوئیچ میکند و همهٔ اینها را نیز به خوبی و با تعادل، در زمینهٔ نقشآفرینی کلی خود پیاده کرده است.
بازی چند پایان از A تا E دارد (زیرا یک پایان جدید به بازی اضافه شده است) و هر بار که بازی کنید مقدار بیشتری از داستان برای شما گفته میشود (مثل اتوماتا) و کاتسینهای بیشتری میبینید و حتی با برخی انتخابها پایان عوض میشود و نهایتا در بخش پایان E، کنترل شخصیت مونث بازی یعنی Kaine را نیز برعهده میگیرید و بازی آنقدر از نظر داستانی شما را شگفتزده میکند که اصلا نمیفهمید چطور شد همهٔ این پایانها را رفتید!
بازی اصلی NieR در زمان عرضه، یک بازی کاملا خاص و با شخصیتی متمایز از تمام بازیهای دیگر محسوب میشد و دلیل بسیاری از نمراتی که از این بازی کم کرده بودند نیز همین خاص بودن NieR بود که سبب میشد به هیچ وجه یک عنوان همهپسند نباشد و برخی اصلا با آن ارتباط برقرار نکنند، ولی حالا دنیای بازی برای این عنوان آمادهتر بود و نمرات نسخهٔ ریمستر نیز بیانگر این موضوع هستند. NieR تم و فضاسازی فوقالعاده غیرمعمول و نامتعارفی داشت و انگار در دنیای بازی نوعی جادوی محزون و آرامبخش وجود داشت که هر بازیبازی را به آن جذب میکرد و او را به دل داستان غمانگیز خود میکشید. باید بگویم بازی اصلی Nier یکی از خاطرات خوب نقشآفرینی من در نسل هفتم محسوب میشود و حالا این نسخهٔ ریمستر باعث شد تا بیشتر یادم بیاید که عجب بازی معرکهای را در نسل هفت تجربه کردهام.
بازی از بار دوم و در مسیر رسیدن به پایان B، از نیمهٔ دوم شروع میشود و دیگر نیمهٔ اول را مدام نباید برای پایانهای مختلف تکرار کنید.
در واقع نکتهٔ مهمی که باید در مورد این نسخه بیان کنم این است که حالا که بازی نخست ریمستر شده است و آن را بعد از تجربهٔ نایر اتوماتا بازی میکنیم، درمییابیم که عجب نقشآفرینی معرکهای را در نسل هفت شاهد بودهایم و قدرش را ندانستهایم. همانطور که قبلا اشاره کردم، تقریبا هر چیزی که در اتوماتا عاشقش هستیم، قبلا در بازی نخست معرفی شده است، ولی این صنعت آنقدر بیرحم است که باید حتما سازندهٔ غولپیکری مثل پلاتینیوم بازی اتوماتا را میساخت تا این سری مشهور شود و تازه یاد بازی نخست و ریمستر کردن آن بیفتند. در نسل هشتم وقتی NieR: Automata منتشر شد، من و شاید خیلی از دیگر طرفداران و علاقهمندان بازی نخست، با این که میدانستیم این عنوان، یک بازی بسیار زیبا خواهد بود، ولی دیگر انتظار چنین بازخورد و نمرات بینظیری را نداشتیم، اما خوشبختانه این اتفاق افتاد و به این ترتیب نام Nier دیگر تبدیل به یک نام خیلی بزرگ و شناختهشده در دنیای بازیهای رایانهای شد و باعث شد تا امروز شاهد نسخهٔ ریمستر بازی اول باشیم که حالا با نمراتش مشخص است که قدر و ارزشش خیلی بیشتر برای دنیای بازی عیان شده است.
یادت بخیر ۲B عزیز. با بستهی الحاقی رایگان Yorha، لباسهای اتوماتا را تن شخصیتها کنید تا Kaine تبدیل به ۲B شود. البته Kaine خودش یک پا ۲B است اگر متوجه منظورم باشید!
در واقع، این نسخه نشان داد که اگر اتوماتا این شاهکاری شد که تجربه کردیم، دقیقا به خاطر پایهٔ بینظیری است که بازی نخست ساخته بود و اتوماتا تقریبا ۹۰ درصد آن پایه را استفاده کرد. همانطور که در نقد بازی اصلی خدمتتان عرض کرده بودم، NieR Replicant Remastered «یک نقش آفرینی بسیار خاص است و درست است که بسیاری از المانهای ثابت و همیشگی نقش آفرینیهای غربی و گاها ژاپنی را در خود دارد، اما اتمسفر و شخصیتهای آن و غم عجیبی که در دنیای آن وجود دارد، در ترکیب با گیمپلی آن که مخلوطی از چندین سبک مختلف است، NieR را از هر عنوان دیگری متمایز میکند. NieR جزو آن بازیهایی در صنعت بازی است که در زمان خودش مطابق ارزشش با آن رفتار نشد و مثل بازیهایی از قبیل okami و … ، هر چه که به جلوتر آمدهایم، قدر و منزلت آن بیشتر شده و بیشتر آن را درک میکنند. مخصوصا موفقیت بینظیر شاهکار Nier Automata نیز سبب گردید تا خیلی از توجهات به سمت بازی اصلی این سری نیز جلب شود و این بار بازی را عمیقتر نگاه کنند و بیشتر به عمق آن و هدفی که دارد، توجه نمایند.»
یادتان است که در نقد بازی اصلی و نسل هفتمی دقیقا این جمله را نوشتم که «شاید اگر امروز منتقدان، بازی Nier را دوباره نقد نمایند، شاهد امتیازات خیلی بهتری برای آن باشیم»؟ حالا دقیقا همانطور شد! اثر زیبای هنری یوکو تارو بالاخره توجهی که استحقاقش را داشت دریافت کرد.
NieR Replicant Remastered هنوز هم همان ضعفهای بصری از نظر خالی بودن دنیا و آزاردهنده بودن انیمیشنها و لودینگها و کمبود تنوع دشمنان را دارد (و حتی بیشتر هم به چشم میآیند)، ولی ضعفهای بازی فقط همین است، یعنی حتی در سال ۲۰۲۱ هم هنوز یک بازی نسل هفتم، از اکثر نقشآفرینیهای روز دنیا کاملتر است و واقعا به این بازی ایرادی از نظر کامل بودن گیمپلی، زیبایی موسیقی، جذابیت داستان و عمیق بودن شخصیتپردازیها وارد نیست و NieR Replicant Remastered عنوانی است که «باید» آن را تجربه کنید؛ مخصوصا با اضافات جذاب و ارتقاهایی که به خود دیده است. در واقع برآیند کلی که از نقاط قوت و ضعف بازی به دست میآید، به هیچ عنوان باعث نمیشود تا NieR Replicant Remastered تبدیل به یک بازی متوسط شود. اگر از بازیهای خاص خوشتان میآید و طرفدار نقشآفرینی هستید و یا از بازی کردن و تجربهی Nier Automata لذت بردهاید، قطعا بازی NieR Replicant Remastered نیز میتواند برایتان بسیار خوشایند باشد؛ درست است که دقیقا همان سطح و کیفیت Nier Automata که یک شاهکار محض است را ندارد، ولی هنوز هم معرکه و بینظیر است. اگر کسی که قبلا در نسل هفتم یک بار بازی نایر را تجربه کرده است، اکنون و بعد از تجربهٔ نایر اتوماتا، به سراغ تجربهٔ NieR Replicant Remastered برود، این تجربه برایش خیلی جذابتر از نسل هفتم میشود و بیشتر آن را درک میکند.
یادتان است که در نقد بازی اصلی و نسل هفتمی دقیقا این جمله را نوشتم که «شاید اگر امروز منتقدان، بازی Nier را دوباره نقد نمایند، شاهد امتیازات خیلی بهتری برای آن باشیم»؟ حالا دقیقا همانطور شد! اثر زیبای هنری یوکو تارو بالاخره توجهی که استحقاقش را داشت دریافت کرد.
نکات مثبت:
- داستان جذاب با شخصیتهای عمیق و پرداختشده و فضاسازی عالی
- گیمپلی عالی و بسیار متعادل با المانهای مختلف و متنوع که باعث میشوند بازی اصلا خستهکننده نشود
- اضافات داستانی جذاب از جمله یک پایان جدید به همراه محتوای داستانی جدید و شبیهتر کردن مبارزات به اتوماتا
- ارزش تکرار بالا
- موسیقیهای معرکه و شنیدنی
نکات منفی:
- شدیدا خشک و خالی بودن دنیا ومحیطهای بازی
- برخی انیمیشنهای غیرقابل رد شدن و آزاردهندهی شخصیتها مثل کاشتن گلها
- لودینگهای پرتعداد با توجه به این که صدها بار باید به مناطق مختلف بروید
- سیستم سفر سریع به درد نخور
امتیاز گیمفا
نظرات
درود
بسیار عالی. نقد واقعاً کاملی بود جناب آقابابایی. تمام سوالات پاسخ داده شد و هیچ نقطه ابهامی باقی نموند. لذت بردیم
اگر فرصت بشه حتماً تجربه میکنم
تشکر فراوان
سلام مهدی عزیز وگل. خیلی ممنونم از لطف ومحبتت مهدی جان. من هم همیشه لذت می برم از خوندن مقالات زیبات. لطف کردی که مطالعه کردی نقد رو. باعث افتخار منه که رضایت داشتی. انشالله بازی کنی و لذت ببری
سلامت باشین. همچنین :rose: :rose:
ممنون از نقد خوبتون آقای آقابابایی
به نظرم میشد نمره پایینتری به بازی باتوجه به نکات منفی که داشت داد
ایشون با توجه به تجربه ای که از بازی کسب کرد نمره داد اون نکات منفی هم برای آگاهی افراد خریدار و طرفدار محسوب میشه
درود بر شما art pro gamer عزیز. واقعا خودم هم نمیتونستم به این کوتاهی و عالی ای بگم اصل موضوع رو. تشکر ازتون.
سلام و درود خدمت شما Kogami. یک دنیا سپاس که مخبت کردید مطالعه فرمودید. عرض کنم خدمتتون که نمره بر اساس کلیت تجربه م از بازی هست. نکات مثبت به حدی غالب هستن در تحربه ی بازی که واقعا کمرنگ میگنن موارد منفی رو که تقریبا همگی بصری هستن
خسته نباشید جناب آقابابایی،نقد عالی بود،منتها بعضی نکات منفی این نقدتون،منو یاد نقد دور قبلیتون از عنوان Nier 2010 انداخت،مانند دور قبلی به دنیا خالی بازی انتقاد گرفتید،من هنوز متاسفانه موفق به تجربه این نسخه بازسازی شده، نشدم ولی با تجربه قبلیم از آثار یوکو تارو و این سبک بازی،این مشکل بنظرم چندان قابل انتقاد نیست چون قصد کارگردان ایجاد جهان پویایی مثل رد دد با جزییات بالا نبوده و ساخت یه دشت و چمن دراز برای بیان حس،تهی بودن و زندگی سخت جهان بازی استفاده کرده،بعلاوه بازیها دیگه توی این سبک هم چندان جهان پر جزییات ارائه معمولا نمیدن…بنظرم ارتقا گرافیکی این بازی بسیار خوب انجام شده و انیمیشن ها جدیدی نیز گرفته که اینم بنظرم میتونست توی موارد مثبت این بازی باشه(برای نمونه باید به ریمستر Ninja Gaiden اشاره کنم که حتی یه تسکچرهم بهبود ندادن)..درکل بسیار خوش حال شدم این نقد خودتون انجام دادید،بسیار عالی و به موقع انجام شد
“این مشکل بنظرم چندان قابل انتقاد نیست چون قصد کارگردان ایجاد جهان پویایی مثل رد دد با جزییات بالا نبوده”
نیازی به جزئیات بالا و شهر و npc نیست برای به تصویر کشیدن یه دنیای مرده یا درحال مرگ
مثلا shadow of colossus هم چنین دنیایی داشت ولی:
_دارای تنوع محیطی بالا بود و هرگوشه از مپ بازی به زیبایی handcraft شده بود اصطلاحا بجای کپی پیست تکسچرها
_navigation در بازی به شیوه جالبی انجام شده بود و گیمر توجهش بجای اینکه معطوف بشه به دنیای خالی و حوصله ش سر بره، درگیر جهت یابی برای باس بعدی میشد
_ به نسبت ۱۰ ساعت گیم پلی، تکرار و مکررات وجود نداشت و هر جستجو برای باس ، با یه نتیجه متفاوت همراه بود (یه باس کاملا متفاوت با قبلی از نظر مکانیک و طراحی)
_مدت گیم پلی خیلی زیاد نبود
shadow of the colossus هم میتونست مدت گیم پلی رو الکی ببره بالا مثلا ۴۰ تا ساید کوئست بذاره که گیمر ماهی بگیره یا دشمنای تکراری رو بکشه، باسهای تکراری بذاره و … ولی به طرز خوشمند هوشمندانه ای اینکارو نکرد و مدت گیم پلی رو کم ولی درگیر کننده ایجاد کرد
دنیای خالی کسل کنندست! اما و اگر هم نداره
کارگردان بازی باید بتونه این دنیارو قابل تحمل کنه
یا اصلا چه اصراری به اپن ورلد کردن هست؟ dark souls هم یه دنیای مرده رو داره به تصویر میکشه ولی اونقدر level design متنوع و قابل گشت و گذاری داره که کسی متوجه تعداد کم npc و کم بودن دیالوگ ها و داستان نشه و…
خلاصه حرفم اینه : یه چیزی باشه برای گیمر که بتونه یه دنیای مرده رو قابل تحمل کنه
اگه آقای بابایی نمره کم کرده منطورش اینه این فاکتوره نبوده
دقیقا منم در مورد اتوماتا لااقل این نظرو دارم
موضوع اینه،همونطور که گفتم،توی سبک هک اند اسلش،الان یکی از بهترین هک اند اسلش ها کل ویدیو گیم ،عنوانی مثل Devil May Cry درسته جزییات بازی واقعا بالاس،ولی چندان تنوع محیطی نداره،با اینحال من کسی ندیدم که به بعد از تجربه اش،بگه عنوان حوصله سربری بود و کسل کننده بود،چون اصلا تمرکز بازی به ارائه یه گیم پلی خفن بوده،این مورد حتی روی عناوینی مثل بایونتا،نیر اتوماتا هم دیدم ولی به هیچ وجه باعث نشده بگیم ارزش تجربه نداره،به خاطر گیم پلی تازه باعث شده ارزش تجربه دوباره هم داشته باشه،..درمورد این مورد که اپن ورلد بودن الزام نداره،این یکی موافقم،چون بارها باید به یه لوکیشن رفت با اینحال هدف اپن ورلد بودن اینکه به قول شما اگه دنبال ساید کوئست،مبارزه ها بیشتر و داستان بیشتر هستید که میتونید برید،اگه هم که نه،میشه متمرکز روی داستان اصلی باشی..دقت کنید،منظورم این نیس که این عیب نیست،ولی مثل اینه که بگیم داستان متوسط روی بعضی سبک بازی ها عیبه،این عیب روی خیلی عناوین این سبک دیده میشه
در مورد devil may cry
مورد اول اینکه play_time خیلی کمتری داره نسبت به رپلیکنت و اتوماتا (اگه بخوای اندینگ واقعیو ببینی)
برای همین، اون مشکل متنوع نبودن کمتر به چشم میاد
و از طرفی عمق سیستم مبارزه devil may cry با نیر اصلا قابل قیاس نیست
بایونتا اتفاقا بنظرم محیط های کاملا متنوعی داشت و بازم از مزیت پلی تایم کمتر سود میبره
این نکته هم هست که بایونتا و devil may cry کاملا بازی های آرکید فرمی هستن یعنی امتیاز بالا گرفتن و استایلیش بازی کردن جزو اولویت هاست
برای همین اتومات توجه گیمر از محیط بازی گرفته میشه و سعی میکنه استایلیش بازی کنه
ولی نیر نه اینطور نیست
نیر اند اسلش خالص هم نیست بهش باید بگیم action_rpg بنظرم
معیار بررسیش با بایونتا و dmc فرق داره
درود بر شما میکاسا. خیلی ممنونم از توضیحات خوبتون. لطف کردید که وقت عزیزتون رو گذاشتید برای مطالعه مقاله ونوشتن توضیحات کامل
سلام و درود خدمت شما intoner one عزیز. بسیار ممنونم که وقت عزیزتون رو گذاشتید و مطالعه فرمودید. خوشحالم رضایت داشتید از کلیت نقد. در مورد نکاتی که فرمودید باید عرض کنم که من متوجه منظورتون هستم کاملا ولی وقتی یک مورد به تحربه ب شما از بازی لطمه میزنه مخصوصا وقتی با بازی های هم سبکش مقایسه میشه، دیگه نمیشه ازش گذشت. بله خب من دنیای این بازی رو با ویچر مقایسه نمیکنم چون اصلا هدفشون فرق داره ولی خب خشک و خالی بودن دنیای بازی به تحربه ی شما به عنوان یک گیمر لطمه میزنه و نمیشه کاملا بی خیالش بشیم. این بازی بی نهایت ارزشمنده و خود نمره ی ۸.۵ همه چیز رو میگه ولی خب نمیشه ایراد بازی رو نگفت
نقد زیبایی بود سعید جان خسته نباشی
سلام مهدی عزیز وگل. یک دنیا سپاس مهدی عزیز. بسیار ارزشمتد بود دیدن نظرت. خیلی محبت کردی که مطالعه کردی نقد رو
نقد بازی که استادانه کار شده، اونم توسط سعید آقابابایی عزیز که عاشقانه هم نسخه ی اصلی رو به یاد داره، هم این بازی رو با جزئیات تمام توضیح داده. :yes: :rose:
فقَط خوشحالم یکی از بازیهایی که مدت هاست میگم یه عنوان خوب و بسیار ارزشمندتر از متاش بود به حقش رسید.
درسته تغییرات مناسبی انجام شده تا این ریمستر به استانداردهای حال حاضر دنیای گیم نزدیک بشه، ولی همون نسخه اصلی بازی “در زمان خودش” حتی خیلی خاص تر و جداب تر جلوه میکرد و فقَط کج فهمی و بدسلقیگی منتقدان باعث اون متای مسخره بود.
با قاطعیت میگم اگه parasite eve هم الان با کیفیت خوبی ریمیک بشه، قطعا متاش بالای ۹۰ خواهد بود؛ چون بیشتر ایرادها از بازی بخاطر محتوای زیاد و غنی! بازی بود که حتی از خیلی بازیهای نقش آفرینی حال حاضر هم آیتم ها و سلاحهای بیشتری داشت که اونزمان به این همه آزادی عمل و تنوع عادت نداشتن!
سلام خدمت دوست عزیزم نوید گل. خیلی خیلی ممنونم از لطف ومحبت همیشگیت. باعث افتخار منه که رضایت داشتی از مقاله و دیدن نظرت همیشه باعث دلگرمیه. اکر گاهی نمیرسم جواب بدم لطفا به بزرگی خودتون ببخشید شما و دیگر دوستان. همیشه تک تک نظراتتون رو میخونم
سعید جان وقتی مقاله ای مثل این مینویسی که مطمئنم تو کل ایران تک هست و هیچ کسی نتونسته و نمیتونه این بازی رو به این اندازه کامل و جامع نقد کنه؛ دیگه رسالتت رو به عنوان نویسنده انجام دادی. :yes: که حتما بابتش وقت هم گذاشتی. پس خیالت راحت باشه که جواب تمام سئوالامون تو خود مقاله هست و ازت توقع پاسخ دادن به تمام کامنت ها رو نداریم :yes:
ولیکن لذت خوندن مقالاتت یچیزه و لذت دیدن اینکه پاسخ کامنت ها رو دادی یچیز دیگه. :heart: :rose:
سلام دوستان هیچ نسخه ای از این فرنچایز بازی نکردم نیازه Drakengard هارو بازی کنم تا داستان رو بفهمم؟
نسخه ۱ و ۲ روی ps2 رو کسی بازی کرده؟ ارزش داره الان برم سراغش؟
اگه هیچ نسخه ای تجربه نکردی Nier Peplicant و Nier Automata رو اول برو..نسخه اول و دوم Drakengard لازم نیست،نسخه دوم اصلا جزیی از تایم لاین سری نیست،اولی هم چندان قابل تعریف نیست(مگه به خاطر داستان تقریبا جالبش که تنها نکته ای که ممکنه قابل قبول باشه)درمقابل اگه بعد تجربه ۲ عنوان “نیر” )نسخه سوم Drakengard تجربه کنی،بهت میچسبه..اینکه ارزش داره یا نداره بستگی به دیدگاه خودت داره،اگه با عناوین “نیر” نحوه روایت،هک اند اسلش اوکی باشی،اونم بهت میچسبه
اگه هم نه،میتونی خلاصه داستانش سرچ کنی یا ویدیو هاش ببینی،اگه اینگلیسی ات خوبه،اگه هم انگلیسیت خوب نیست توی این ویدیو،قشنگ بخشی از داستانش گفته
خواستید با Drakengard 3 آشنا بشید،سرچ کنید کانال Storyland بهتون کمک میکنه
مرسی بابت پاسخ
نقد بسیار خوبی بود آقای بابایی.امیدوارم بتونم یه روزی این شاهکار رو تجربه کنم :-)) :-)) :-))
سلام و درود خدمت شما. یک دنیا سپاس بابت محبتتون. خیلی خوشحالم رضایت داشتید از مقاله. انشالله بازی کنید و لذت ببرید.
“Kaine خودش یک پا ۲B است”
من مُردم از خنده این جا :rotfl: 😀
دوستان خواهشا رو kaine کراش نزنین برخلاف ۲b تو تله میفتین
به دلایل خاصی … خودتون سرچش کنین دیگه بگم اسپویله
یک نقد زیبای دیگه از اقای بابایی گل :rose: بگذریم اقای بابایی عزیز نقد resident evil 8 رو کی تو سایت قرار میدید منتظر این هستیم که نقد این بازی رو با قلم نویسندگان با تجربه گیمفا بخونیم و مثل همیشه لذت ببریم
سلام و عرض ادب خدمت شما. خیلی ممنونم که وقت عزیزتون رو کذاشتید و مطالعه فرمودید. بسیار خوشحالم که رضایت داشتید. باعث افتخار ما در گیمفاست که مقالات رو دنبال میفرمایید. عرض کنم حضورتون که نقد اویل ۸ روز چهارشنبه به قلم اقای زاهدی عژیز منتشر میشه براتون
اول از هر چی ممنون از آقا سعید بابت نقد.
من سعی میکنم توی این کامنت چیزی رو بصورت مستقیم اسپویل نکنم ولی اگه میخواید کاملا و بدون کوچکترین اسپویلی این بازی و یا نیِر اوتوماتا رو برید بهتره این کامنت رو نخونید.
.
.
.
.
.
.
.
نیِر اوتوماتا برای من بهترین بازی نسل هشت بود. درسته که بازی تکسچِرهای خیلی خوبی نداشت، تنوع دشمنا کَم بود، خیلی از محیطها کم جزئیات بودن، سیستم ارتقای سلاحها بیش از حد دردسر داشت و یه سِری مشکلات دیگه ولی با وجود همه این چیزا من این بازی رو از تموم بازیهای دیگه نسل هشت که خیلی هاشون این مشکلات رو ندارن بیشتر دوست دارم. دلیل اصلیش هم داستان بازیه. نمیخوام زیاد چیزی رو اسپویل کنم ولی من نیِر اوتوماتا رو با دید یه بازی اکشن که باید توش ربات بکشی شروع کردم ولی بازی به شکل ناگهانی صد و هشتاد درجه تغییر کرد و تبدیل شد به یه داستان واقعا زیبا و عمیق که شبیهش رو جایی ندیدم.
با این توضیحات و به عنوان کسی که عاشق نیر اوتوماتاست و هیچوقت نسخه اولِ بازی روی نسل هفت رو تجربه نکرده بودم میخوام نظرم رو راجب به نیِر رپلیکنت بنویسم.
من از دورِ اولِ نیِر رپلیکنت زیاد لذت نبردم و دلیلش این بود که داستان بازی هیچ چیزِ خاصی نداشت! داستان بازی به نظرم بَد نبود، فقط خیلی بیش از حَد معمولی بود و هیچ چیزی نداشت که داستانِ بازی رو به یادموندنی کنه. حتی شخصیت پردازیِ بعضی از شخصیت ها هم مشکل داشت؛ مثلا تنها چیزی که از یکی از شخصیتها میدونستیم این بود که این شخصیت خیلی بَد دهنه و بخاطر همین ما باید احساس کنیم که این شخصیت خفنه! یا یکی از شخصیتهای مهم بازی که کل نیمه دوم بازی راجب به اونه کلا چند دقیقه داخل بازی بود و حتی یک دیالوگ هم نداشت! چیزی که این مسائل رو بَدتَر میکرد این بود که خیلی جاها بازی بهجای اینکه سعی کنه از وقتش واسه پرداختن به اینجور شخصیتهای مهمتر استفاده کنه، بدون دلیل سعی میکرد بعضی از دشمنایی که میکشیم رو مهم جلوه بده و بعد از مُردن این دشمنا هم هیچ اتفاقِ خاصی نمی افتاد. مثلا یه جایِ بازی یه دشمن رو کُشتیم و موقع مردن اون دشمن به سختی دستش رو به سمتمون دراز میکرد، جوری که انگار میخواد یه چیزی بگه، یا اینکه این دشمن واسه داستانِ بازی خیلی مهمه و ما باید بهش توجه کنیم ولی بعدش هیچ اتفاقی نمیافتاد و همینطور میوفتاد روی زمین و دیگه هم خبری ازش نمیشد. یا یه جای دیگه بازی یه گُرگ رو
کشتیم و موقع کشتنش جوری بهمون نگاه میکرد که احساس میکردیم این گرگ قراره یه چیزِ خیلی مهم بگه ولی هیچ چیزی نمیگفت و فقط بصورت عادی میمُرد. احساسی که من داشتم این بود که این بازی انتظار داره ما واسه این دشمنها اهمیت بدیم ولی بازی تا قبل از اینکه با این دشمنها بجنگیم هیچ چیزی راجبشون نمیگفت و بعد از مُردنشون هم همینطور. بصورت خلاصه میتونم بگم که داستان بازی توی دور اول زیاد جالب نبود و این مشکلاتی هم که بهشون اشاره کردم فقط باعث میشدن که داستان بازی گیج کننده تر بشه. ترکیب این مشکلات داستانی به همراهِ مشکلات غیر داستانی بازی که از نیِر اوتوماتا هم خیلی بیشتر بودن باعث شد که من از دور اول بازی زیاد لذت نبرم و تقریبا از بازی نا امید بشم.
تا وقتی که رسیدم به پایانِ بازی! بدونِ اینکه چیزی رو اسپویل کنم فقط این رو بگم که پایان بندی بازی فَک انداز بود! تا قبل از اینکه برسم به پایانِ بندی، داستان بازی واقعا چیز خاصی نداشت ولی پایانِ بازی به تنهایی به قدری زیبا و عالی بود که باعث شد خیلی از اتفاقاتِ داستانی که تا قبل از پایان بندی افتاده بود یه معنای جدید پیدا کنه و حتی خیلی از چیزایی هم که منطقی به نظر نمیومد منطقی بشه. میتونم با جرعت بگم که این بازی بهترین پایان بندی رو داشت که من تا حالا توی هر بازی دیدم! و این رو دارم راجب به بازی میگم که داستانش تا قبل از این نقطه خیلی جالب نبود.
وقتی که دور دورِ دوم این بازی رو شروع کردم بخاطر پایان بندی عالی که دور اولِ بازی داشت انتظارِ روایت داستان خیلی بهتری رو توی دور دوم داشتم و بازی هم اصلا نا امیدم نکرد! توی دورِ دوم فقط اضافه شدن چندتا تغییر کوچیک باعث شد که داستان بازی خیلی خیلی بهتر بشه. یکی از شخصیتهای بازی بدون دلیل بد دهنه؟ توی دور دوم میفهمیم که چرا؛ از یکی از شخصیتهای مهم بازی چیز زیادی نمیدونیم؟ توی دور دوم راجبش بیشتر میفهمیم؛ بعضی از دشمنها بدون دلیل روشون تمرکز میشد؟ توی دور دوم مشخص میشه که چرا. یه کاری هم که انتظار نداشتم بازی بکنه این بود که توی دور دوم به خیلی از باسهایی که فکر میکردیم فقط واسه مبارزه کردن باهاشون توی بازی گذاشته شدن داستان داد! و داستان این باسها با اینکه کوتاه بود ولی به قدری خوب نوشته شده بود که توی همون مدت زمان کم میتونست روی مخاطب تاثیر بزاره و به باسها شخصیت بده. حتی پایان بندی بازی که توی دورِ قبلی بهترین وجهِ داستان بود هم توی این دور خیلی خیلی بهتر و زیباتر از قبل میشه! در مجموع میتونم بگم که پایان بندی بازی به قَدری خوب بود که باعث شد داستانِ بازی از یه داستانِ خسته کننده تبدیل بشه به یه داستانِ واقعا عالی و اضافه شدن یه سری تغییرات به دورِ دوم هم باعث شد که تقریبا تمام مشکلاتی که داستان و شخصیت های بازی داشتن برطرف بشه و بعد از تموم کردنِ بازی واسه بار دوم من واقعا عاشق داستانِ این بازی شده بودم!
بعدش هم برای گرفتن پایان های بعدی (که نمیشه راجبشون بدون اسپویل حرف زد، پس کلا چیزی راجبشون نمیگم) چند بار دیگه این بازی رو تموم کردم و داستان و شخصیتهای این بازی همینطور بهتر و بهتر میشدن و الان که من تمام پایانهای این بازی رو گرفتم میتونم با جرعت تمام بگم که این بازی یکی از بهترین و زیباترین داستانهایی رو داشته که من تاحالا دیدم! حتی میتونم بگم که من داستانِ این بازی رو از نیِر اوتوماتا هم بیشتر دوست داشتم و این چیزیه که من تا قبل از رفتن بازی اصلا انتظار نداشتم اتفاق بیوفته.
اگه هم بخوام از نظر کلی و بدون اینکه فقط روی داستان تمرکز کنم بگم اینا چیزایی بودن که از بازی دوست داشتم :
_داستان بازی واقعا محشر بود.
_شخصیت پردازی تموم شخصیت های اصلی عالی بود. بخصوص وایس! این شخصیت یه سر و گردن از بقیه شخصیتهای بازی بهتر بود و حتی یک دیالوگ هم نداشت که جذاب و سرگرم کننده نباشه.
_دوبله تمام شخصیت ها خیلی خوب بود. (من بازی رو با دوبله انگلیسی رفتم؛ از دوبله ژاپنی نه چیزی حالیمه و نه میدونم که چطور بوده)
_محیطها و بخصوص شخصیتها طراحی خیلی قشنگی داشتن. 😀 😀
_باسهای بازی تنوع خوبی داشتن و سرگرم کننده بودن.
_ساندترک بازی به معنای واقعی کلمه شاهکار بود. (به نظرم کلمه “شاهکار” بیش از حد واسه هر چیزی استفاده شده و معناش رو از دست داده ولی به نظر من شاهکار تنها کلمه ایه که میشه باهاش موسیقی های این بازی رو توصیف کرد. من بیست دقیقه اولِ بازی فقط داشتم به آوازی که دِوولا میخوند گوش میدادم!)
_یکی از مراحل بازی داخل یه عمارت بود که شبیه به عمارت اسپنسر بود، زاویه دوربین فیکس شده بود و حتی درهایی که هر کدومشون کلیدهایی با اسم های مختلف میخواستن داشت! انگار این مرحله رو مخصوص هوادارهای رزیدنت اویل ساخته بودن و من خیلی خوشم اومد از اون مرحله.
_جادوهای بازی کَم بود ولی همشون کاملاً بدرد بخور بودن و اِفکت و رنگ جادوها هم خیلی زیبا بود.
_بازی از زاویه های مختلف دوربین استفاده میکنه و این کار تنوع گیمپلی بازی رو خیلی بیشتر میکنه. بعضی وقتها زاویه دوربین بازی از کناره، بعضی وقتها دوربین زاویه ایزومتریک داره و حتی در یه قسمت بازی تبدیل به یه شوتر اول شخص میشد!
_بعضی اتفاقات بازی مثل یک کتاب نوشته شده بودن و با خوندنشون داستان خیلی از چیزهارو میفهمیدی. شاید بعضی ها از این موضوع خوششون نیاد ولی من عاشق این قسمت از بازی شدم! این بخشهای داستان به زیباترین شکل ممکن نوشته شده بودن و ترکیبشون با موسیقی میتونست احساسات رو به بهترین شکل ممکن و بهتر از هزارتا کاتسین منتقل کنه.
حالا چیزایی که از بازی دوست نداشتم :
_ساید کوئستهای بازی واقعا آشغال بودن.
_تنوع دشمنها کَم بود.
_ارتقای سلاحها درست مثل نیِر اوتوماتا بی دلیل سخت بود.
_مبارزات بازی بیش از حَد آسون بود و واقعا چالشی نداشت.
_رنگ بندی خیلی از محیطها خوب نبود و توی بیشتر محیطهای بازی رنگِ خاکستری توی چشم میزد.
_در طول بازی مجبور بودیم که چند بار به جاهایی که قبلا رفته بودیم برگردیم. این خودش به تنهایی خسته کننده بود ولی وقتی که واسه گرفتن تموم پایانهای بازی مجبور بودیم چند بار بازی رو بریم واقعا اعصاب خرد کن میشد.
در مجموع میتونم بگم که رابطه من با این بازی درست مثل نیر اوتوماتاست. این بازی هم درست مثل نیر اوتوماتا بی نقص نیست و مشکلاتی که داره حتی از نیِر اوتوماتا هم خیلی بیشتره ولی نکاتِ مثبتی که بازی داره به ویژه در زمینه داستان به قدری خوبه که باعث میشه با وجود تموم این مشکلات باز هم این بازی جزو بهترین و فراموش نشدنی ترین بازیهایی باشه که تاحالا رفتم. این کامنت هم خیلی طولانی شد. اگه کسی وقت گذاشت و تا آخرش رو خوند ممنون 🙂
یه چیزی میدونستید که این دوست عزیز نگفت،توی نقد نسخه اورجینال بازی،بعضی از منتقدین حتی بازی ۱ بار هم تموم نکردن 😕 به عبارتی دیگه از دور دوم که بازی رنگ واقعی خودش نشون میده هیچ وقت تجربه نکردن،و نمره وارد کردن(بماند که بعضی ها به خاطر نشناختن این عنوان،اون زمان حتی بازی،تجربه نکردن،از روی یوتیوب نقد کردن)
سلام و درود خدمت شما leon عزیز. خیلی خیلی ممنونم از محبتتون. بسیار نظر زیبا وتوضیحات کاملی نوشتید.
سلام آقا سعید.خسته نباشید. من که حس و حال مقاله خوندن ندارم ولی دستتون درد نکنه بابت بررسی 🙂
سلام و درود خدمت شما. سلامت باشید انشالله. همین که نظر نوشتید بسیار ارزشمنده
یکی از سایت های مطرح دانلود این سری از بازی رو میگن به دلیل ممنوع بودن نمیزارن دلیلی داره؟؟؟ بازیش مگه چی داره که بازی هایی مثل ویچر یا رد دد رو یا سایبرپانک داره ولی اینو نوشتن جز ممنوعه هاست
درود بر شما. احتمالا به خاطر پوشش
دلم نیومد در مورد این بازی نظر ندم.
این بازی جزو اون دسته از بازی ها بود که خیلی اتفاقی دانلود کردم و باید بگم خیلی خیلی بیشتر از سطح انتظارم ظاهر شد…
گیم پلی بازی و مبارزات واقعا خوب بود(خیلی خوب )
موسیقی بازی از بهترین موسیقی ها در بین تمام بازی های رایانه هستش(یادمه برای شنیدن Song of the Ancients – Devola که یه کاراکتر زن توی میدون گیتار میزد و میخوند ، میرفتم تو میدون وایمستادم و فقط اهنگ اون رو گوش میدادم…)
در کل باید بگم این بازی واقعا ارزش تجربه رو داره
در مورد خالی بودن محیط هم که به خاطر جو اخر الزمانی بازی هستش ، حتی پارچه هم خیلی کم هستش … 🙂 😀 😀 😀
درود بر شما. خیلی ممنونم که لطف کردید و نظرتون رو در میون گذاشتید با ما.
سلام
من میخوام ذخیره کنم میگه data save failed
کسی میدونه مشکل از کجاست؟