بررسی بازی Onimusha 2: Samurai’s Destiny
برای ما بازیبازهای قدیمیتر، Onimusha یک نام بسیار بزرگ و پراحترام است که خاطرات خیلی خوبی با آن داشتهایم و حسابی از تجربهٔ سه بازی با نامهای Onimusha: Warlords، Onimusha 2: Samurai’s Destiny و Onimusha 3: Demon Siege لذت بردهایم. کپکام با ساخت و انتشار این سهگانه، یکی از برترین فرنچایزهای هک اند اسلش تاریخ را خلق کرد و ما همراه سامانوسکه، سامورایی قدرتمند و خوشقلب و Jubei Yagyu (در بازی دوم)، به شکار شیاطین و نجات انسانها پرداختیم. امروز و در این مقاله به سراغ نسخهٔ دوم این سهگانه رفتهایم و قصد داریم تا به طور کامل در مورد بازیOnimusha ۲: Samurai» s Destiny با شما عزیزان صحبت کنیم. پس اگر به هر نحوی به عناوین این فرنچایز علاقهمند هستید و یا قصد تجدید خاطره با این سری را دارید و یا حتی میخواهید برای اولین بار با آن آشنا شوید، شما را در ادامه، دعوت میکنم به مطالعهٔ نقد و بررسی بازی Onimusha 2: Samurai’s Destiny.
Onimusha 2: Samurai’s Destiny یک هک اند اسلش فوق العاده و بینظیر بود که هنوز هم بازی هک اند اسلشی به کیفیت آن را کمتر میبینیم و به واقع یکی از به یادماندنیترین عناوین هک اند اسلش تاریخ برای بازیبازان محسوب میشود و امیدوار هستیم که باز هم شرایطی فراهم آید تا بتوانیم نسخهای از این سری را تجربه نماییم.
در ابتدا و قبل از آغاز نقد و بررسی بازی دوم، بد نیست تا نگاهی به تاریخچهٔ ۳ گانهٔ اصلی سری اونیموشا داشته باشیم. سال ۲۰۰۱ بود که عنوانی با نام Onimusha: Warlords که توسط کپکام و با حضور کیجی اینافونه ساخته شده بود توسط این کمپانی بسیار محبوب در آن روزها منتشر گردید. بازی در سبک اکشن ماجرایی و هک اند اسلش قرار داشت. پس از عرضه این عنوان به سرعت بازی تبدیل به یکی از برترین و محبوبترین عناوین آن روزها شد و تنها یکی دو ساعت بازی کردن آن کافی بود تا دل کندن از آن برایتان بسیار سخت شود. بازی ابتدا برای کنسول پلی استیشن ۲ منتشر گردید و بازخوردهای بسیار عالیای را نیز دریافت نمود. کسب امتیاز ۸۹ از وبسایت IGN و امتیاز متای ۸۶ از این عنوان یک بازی بسیار موفق ساخت. یک سال بعد، یعنی در سال ۲۰۰۲، بازی برای کنسول ایکسباکس و در سال ۲۰۰۳ نیز برای رایانههای شخصی منتشر گردید. در سال ۲۰۰۲ و در حالی که نسخهی اول تازه میخواست برای ایکسباکس منتشر گردد، نسخهی دوم این سری باز هم به صورت کاملا انحصاری برای پلیاستیشن ۲ منتشر گردید و تا همیشه نیز در انحصار این کنسول باقی ماند. نام نسخهی دوم، Onimusha 2: Samurai’s Destiny بود و این بازی نیز توانست تا موفقیت نسخهی اول را تقریبا تکرار نماید. این بازی نیز بازخوردهای بسیار خوبی را دریافت نمود و با کسب نمراتی مثل امتیاز ۸۹ از وبسایت IGN و امتیاز متای ۸۴ به کار خود پایان داد.
در این عنوان محوریت اصلی بر پایهی نبرد یک پروتاگونیست جدید به نام Jubei Yagyu، برای از بین بردن لرد نوبوناگای شیطانی و ارتش شیاطین او بود که Clan یا قبیلهی شخصیت اصلی بازی را از بین برده بود. در طول این مسیر، Jubei از نژاد Oni خود آگاه میشد و میتوانست شیاطین را قلع و قمع کند.
دو سال بعد از عرضهی نسخه دوم، در سال ۲۰۰۴ نوبت به انتشار بازی سوم رسید. حالا دیگر این سری، تبدیل به یکی از فرنچایزهای محبوب و معتبر کپکام در دنیا شده و طرفداران بسیار زیادی را برای خود کسب نموده بود. نسخهی سوم این فرنچایز، Onimusha 3: Demon Siege نام داشت و این بازی در سال ۲۰۰۴ برای کنسول پلیاستیشن ۲ و یک سال بعد برای رایانههای شخصی منتشر گردید. کپکام به واقع در این نسخه سنگ تمام گذاشته بود و به عقیدهی بنده برترین نسخهی این سری تاکنون را در این عنوان شاهد بودهایم. تنها نگاهی به دموی ابتدای بازی کافی بود تا شیفته و وابستهی این عنوان شوید. کیفیت این دمو به حدی بالا بود که در آن زمان بینظیر بود و حتی بعدا به عنوان برترین دموی ابتدای بازی در آن سال و همچنین یکی از برترین دموهای ابتدای بازی در تاریخ بازیهای رایانهای نیز لقب گرفت. تنوع عالیای که کپکام در این نسخه با استفاده از شخصیت ژاک به بازی بخشیده بود سبب گردید تا بازی از همیشه متنوعتر باشد و همچنین استفاده از چهره و ظاهر بازیگر مشهور فرانسوی یعنی ژان رنو در نقش ژاک نیز به هر چه محبوبتر شدن بازی افزوده بود. نسخهی سوم بازی پس از عرضه در زمینهی فروش نیز بسیار عالی عمل کرد و موفق گردید تا به فروش خیلی بالایی دست پیدا کند و این عنوان تبدیل به یکی از پرفروشترین عناوین کپکام شد و تنها در عرض چند هفته، در ژاپن بیش از یک میلیون نسخه از آن به فروش رسید که این امر معمولا در ژاپن اتفاق نمیافتد. همچنین بازخوردهای منتقدان و طرفداران نیز نسبت به بازی بسیار عالی و مثبت بود. Onimusha 3: Demon Siege موفق به کسب امتیاز ۹۰ از وبسایتهای معتبری مانند IGN و گیم اینفورمر گردید و سرانجام با امتیاز متای ۸۵ به کار خود پایان داد. لازم به ذکر است که علاوه بر عناوین اصلی سهگانه، برخی نسخههای فرعی نیز وجود دارند. مثلا در سال ۲۰۰۳ و در بین نسخهی دوم و سوم بازی، عناوین Onimusha Tactics و Onimusha Blade Warriors منتشر شدند. در سال ۲۰۰۶ نیز عنوان زیبای Onimusha: Dawn of Dreams منتشر گردید و در سال ۲۰۱۲ نیز شاهد بازی Onimusha Soul بودیم که البته همانگونه که گفته شد، همگی عناوین فرعی بودند و جزو سهگانهی اصلی اونیموشا محسوب نمیشوند. جدیدترین بازی این فرنچایز نیز نسخهٔ ریمستر شدهٔ بازی نخست این سری در نسل هشتم بود.
جدا از شخصیت اصلی، ۴ شخصیت دیگر یا بهتر است بگویم sub-character هم در بازی حضور داشتند و هر کدام نقششان را در داستان ایفا میکردند. اعمال شخصیت اصلی در بازی، تعیین میکرد که کدام یک از این ۴ شخصیت، در ماموریت Jubei، به او کمک میکند.
Onimusha 2: Samurai’s Destiny در زمینهٔ داستان و روایت کاملا موفق عمل کرده بود و تمامی المانهای لازم برای روایت یک داستان جذاب را دارا بود. سازندگان بازی به بهترین شکل از المانهای داستانی در راستای خلق یک بازی جذاب و هیجانانگیز استفاده کرده بودند. در این عنوان محوریت اصلی بر پایهٔ نبرد یک پروتاگونیست جدید به نام Jubei Yagyu، برای از بین بردن لرد نوبوناگای شیطانی و ارتش شیاطین او بود که Clan یا قبیلهٔ شخصیت اصلی بازی را از بین برده بود. در طول این مسیر، Jubei از نژاد Oni خود آگاه میشد و میتوانست شیاطین را قلع و قمع کند. همچنین او با شخصیتها و متحدان جدیدی آشنا میشود که مثل او، هدفشان از بین بردن نوبوناگا و ارتش Genma است. تنها موردی که در بخش داستان بازی مقداری میتوانست بهتر باشد، شخصیت پردازی اکثر شخصیتهای آن است که زیاد شخصیتپردازی عمیق و خوبی ندارند و میتوانستند خیلی بهتر کار شوند (غیر از شخصیت اصلی که جذابیت خاص خودش را دارد). البته باید به این نکته نیز اشاره کرد که این مورد به هیچ وجه ضربهٔ کاری و بزرگی را به پیکرهٔ داستان بازی وارد نکرده است.
در گیمپلی Onimusha 2: Samurai’s Destiny شما کنترل پروتاگونیست جدید این نسخه به نام Jubei Yagyu را بر عهده داشتید که پروتاگونیستی جذاب بود (البته نه به اندازهی سامانوسکه) و هرگز از بازی کردن با وی خسته و دلزده نمیشدید. او کاملا استایل و سلاح و سبک مبارزات مختص به خود را داشت که برای بازیباز، باحال و جذاب بود.
در داستان بازی میبینیم که نوبوناگا کنترل ارتش Genma را به دست دارد و در حال پیش بردن کمپین خود برای متحد کردن ژاپن است و در این راه، کوچکترین خطری برای قدرتش را از بین میبرد. یکی از روستاهایی که او قتل عام میکند، Yagyu village است که تنها بازماندهٔ آن، پروتاگونیست این نسخه، Jubei Yagyu است که در زمان قتل عام و از بین بردن روستا، در آنجا حضور نداشته است. وقتی او برمیگردد، با روستا و خانواده و مردم نابودشدهٔ قبلیهاش روبهرو میشود. او با یک Oni مونث به نام Takajo برخورد میکند که برای Jubei آشکار میکند که وی مادرش است و در واقع او نژاد Oni دارد. مادر، قدرتهای Oni پسرش را آزاد میکند و به او میگوید به دنبال ۵ گوی بگردد که انسانها را از شیاطین محافظت میکنند.
گرافیک بازی در زمان خود یکی از برترینها محسوب میشد و در آن سالهای طلایی کپکام، تقریبا تمامی عناوینی که این شرکت میساخت جزو خوشگرافیکترین و چشمنوازترین عناوین دورهی خود به حساب میآمدند.
در اینجا، Jubei راهی سفرش برای یافتن این گویها و از بین بردن لرد نوبوناگا میشود. همانطور که مشاهده میکنید داستان بازی، زیبا و جذاب است و روایت هیجانانگیزی نیز دارد. داستان در هر لحظه شما را تشنه نگه میدارد که ببینید چه اتفاقی میافتد، چه کسی میمیرد و سرنوشت شخصیتها چه میشود. تم کلی داستان بازی بسیار جذاب است و با این که شاید خود داستان مقداری کلیشهای باشد، ولی کیفیت روایی بازی بالاست و پلات و زمینهٔ کلی داستان، جذابیت خوبی دارد.
یک قابلیت جدید به نام Issen هم در بازی قرار داده شده بود که اگر درست در زمانی که دشمن میخواست ضربه بزند، شما هم ضربه میزدید، بازی به شما پاداش میداد. در بازی برخی پازلهای محیطی هم وجود داشت که مثلا باید فلان کلید را پیدا میکردید و برمیگشتید تا بتوانید دربی را باز کنید.
در گیمپلی Onimusha 2: Samurai’s Destiny، شما کنترل پروتاگونیست جدید این نسخه به نام Jubei Yagyu را بر عهده داشتید که پروتاگونیستی جذاب بود (البته نه به اندازهٔ سامانوسکه) و هرگز از بازی کردن با وی خسته و دلزده نمیشدید. او کاملا استایل و سلاح و سبک مبارزات مختص به خود را داشت که برای بازیباز، باحال و جذاب بود. البته جدا از این شخصیت اصلی، ۴ شخصیت دیگر یا بهتر است بگویم sub-character هم در بازی حضور داشتند و هر کدام نقششان را در داستان ایفا میکردند. اعمال شخصیت اصلی در بازی، تعیین میکرد که کدام یک از این ۴ شخصیت، در ماموریت Jubei، به او کمک میکند. این شخصیتها برای بخشیدن عمق بیشتر به گیمپلی بازی نسبت به نسخهٔ اول اضافه شده بودند و علاوه بر این، المانهای ادونچر بازی را پررنگتر میکردند. به طور کلی باید بگویم قطعا و بدون هیچ شکی، گیمپلی بازی، برترین و کاملترین قسمت این عنوان محسوب میشد که با جذابیت بالای خود، هر بازیبازی را شیفتهی خود میکرد. در یک عنوان هک اند اسلش، قطعا گیمپلی و مبارزات بازی، حرف اول و آخر را میزنند و سازندگان Onimusha 2: Samurai’s Destiny که از این موضوع آگاه بودهاند، نهایت تلاش و توان خود را برای عرضهی یک بازی کامل در بخش گیمپلی و مبارزات به کار بسته و در نهایت موفق نیز شدهاند.
تم کلی داستان بازی بسیار جذاب است و با این که شاید خود داستان مقداری کلیشهای باشد، ولی کیفیت روایی بازی بالاست و پلات و زمینهی کلی داستان جذابیت خوبی دارد.
گیمپلی Onimusha 2: Samurai’s Destiny بسیار دلنشین و لذتبخش بود و نبردها در آن، بر پایهٔ انجام حملات سریع ولی ضعیفتر و یا حملات قوی ولی کندتر بر اساس نوع سلاح بنا شده بودند. همچنین استفاده از سلاحهای مختلف با کارآییهای گوناگون، بسته به شرایط مبارزه و دشمنانی که با آنها مبارزه میکنید نیز باعث شده بود تا مبارزات بازی از حالت سطحی بودن خارج شوند و شاهد یک هک اند اسلش اصیل با مبارزاتی دارای عمق بالا باشیم که بسیار جذاب بود و حسابی از آن لذت میبردید. تنوع بالای مبارزات و سلاحها و قابلیتها، باعث میشد تا گیمپلی بازی همیشه برای شما تازه و جذاب بماند و به هیچ وجه احساس خستگی نکنید. همچنین درجهی سختی نسبتا بالای بازی نیز در برخی مبارزات، باعث میشد تا دقت و تمرکز شما روی مبارزات بیشتر شود و این گونه لذت بیشتری را نیز میبردید، زیرا بازی از حالت یک عنوان هک اند اسلش سطحی که فقط باید پشت سر هم دکمهها را بزنید تا همه کشته شوند، خارج میشد و به مبارزات بازی عمق میداد.
در داستان بازی میبینیم که نوبوناگا کنترل ارتش Genma را به دست دارد و در حال پیش بردن کمپین خود برای متحد کردن ژاپن است و در این راه، کوچکترین خطری برای قدرتش را از بین میبرد. یکی از روستاهایی که او قتل عام میکند، Yagyu village است که تنها بازماندهی آن، پروتاگونیست این نسخه، Jubei Yagyu است که در زمان قتل عام و از بین بردن روستا، در آنجا حضور نداشته است.
همچنین در این راستا، یک قابلیت جدید به نام Issen هم در بازی قرار داده شده بود که اگر درست در زمانی که دشمن میخواست ضربه بزند، شما هم ضربه میزدید، بازی به شما پاداش میداد. در بازی برخی پازلهای محیطی هم وجود داشت که مثلا باید فلان کلید را پیدا میکردید و برمیگشتید تا بتوانید دربی را باز کنید. انواع سلاحهای متنوع در بازی وجود داشت و همچنین تمامی این سلاحها، قابل ارتقا و آپگرید بودند که این کار از طریق جمعآوری روحهایی که بعد از کشتن دشمنان باید آنها را با دستکش خود جذب میکردید، انجام میشد و عمق خیلی خوبی به مبارزات بازی میبخشید و در طول بازی، قویتر شدن شخصیت خود را با جذب Red Orbها که مثل امتیاز تجربه بودند، کاملا حس میکردید. در زمینهٔ تنوع و طراحی مراحل هم، شاهد یک بازی بسیار کامل هستیم. سازندگان خوب میدانستند که اگر این بار نیز دقیقا همان تم محیطهای قبلی، بدون تغییر در بازی قرار بگیرند، مقداری خستهکننده خواهد بود و به همین دلیل، با طراحی مناطق جدید و جذاب، تنوع مراحل به طور بسیار عالی بالا رفته بود. شاید تنها مورد منفی که میتوان در بخش گیمپلی بازی به آن اشاره کرد، تنوع دشمنان باشد که به عقیدهی بنده میتوانستند بسیار متنوعتر باشند. در بازی تنوع زیادی از دشمنان نمیدیدیم و چند نوع دشمن، به طور خیلی زیاد برای شما تکرار میشدند. با این که گیمپلی و مبارزات بازی آنقدر بینظیر بودند که نمیگذاشتند به تجربهی شما خدشهای وارد شود، اما به هر حال نمیتوان منکر این شد که اگر انواع بیشتری از دشمنان مختلف در بازی وجود داشتند، Onimusha 2: Samurai’s Destiny از این هم جذابتر میشد.
وقتی پروتاگونیست بازی برمیگردد، با روستا و خانواده و مردم نابودشدهی قبلیهاش روبهرو میشود. او با یک Oni مونث به نام Takajo برخورد میکند که برای Jubei آشکار میکند که وی مادرش است و در واقع او نژاد Oni دارد.
موسیقی و صداگذاری محیطی Onimusha 2: Samurai’s Destiny جزو برترینهای زمان خود محسوب میشدند، ولی صداگذاری شخصیتها برعکس موسیقی و صداگذاری محیطی، اصلا خوب نبود و در تکتک دیالوگها و صحبتهای انگلیسی بازی شاهد ملودرام بیش از حد بودیم. در واقع باید بگویم بازی Onimusha 2: Samurai’s Destiny در زمینهی صداگذاری محیطی و موسیقی نمرهٔ کامل میگیرد، ولی در زمینه صداگذاری شخصیتها و دوبلهی انگلیسی بازی، میتوانست بسیار بهتر عمل کند، هر چند که به واقع، بازی آنقدر نکات مثبت و عالی دارد که میتوان از این مورد چشمپوشی نمود. افکتهای صوتی و صداگذاری محیطی در بازی بسیار عالی بوده و در نهایت کیفیت کار شده بودند. قطعات موسیقی نیز بینهایت زیبا و از لحاظ احساسی بسیار تاثیرگذار بودند و علاقهی شما به بازی کردن این عنوان را چندبرابر میکردند. ساندترک بینظیری که تشکیل شده بود از قطعات ارکسترال با تم و زمینهی سنتی ژاپن که به قدری زیبا و شنیدنی از کار در آمده بودند که ساندترک بازی را تبدیل به یکی از شنیدنیترین ساندترکهایی که تاکنون شنیدهایم کرده بود.
باور کنید که حتی اگر همین الان نیز هنوز پلیاستیشن ۲ خود را در اختیار داشته باشید، تجربهی عنوانی مثل Onimusha 2: Samurai’s Destiny به هیچ وجه خالی از لطف نیست، زیرا گیمپلی و کیفیت مبارزات و داستانسرایی آن بسیار بالاست.
بازی Onimusha 2: Samurai’s Destiny نه تنها یکی از خوش گرافیکترین بازیهای سال انتشار خود محسوب میشد، بلکه حتی جزو زیباترین بازیهای کل نسل ششم بازیهای رایانهای نیز به حساب میآید و از لحاظ گرافیکی، کاملا نمرهی قبولی را دریافت میکند. Onimusha 2: Samurai’s Destiny از لحاظ جلوههای بصری و گرافیک، یک عنوان فوقالعاده قدرتمند در زمان خود محسوب میشد و این زیبایی، هم در زمینهی گرافیک فنی و هم گرافیک هنری کاملا به چشم میآمد. به واقع فکر میکنم که حتی اگر اکنون نیز بازی را انجام دهید، آنگونه نیست که حالتان از گرافیک بازی به هم بخورد و با این که بازی برای نسل ۶ است، ولی کیفیت خیلی خوبی دارد و مخصوصا با گیمپلی بینظیر خود، کاری میکند که گرافیک آن حتی در زمان حال نیز به دل شما بنشیند و از آن متنفر نباشید. اگر نگاهی به تصاویری که در این مطلب از بازی برای شما عزیزان قرار دادهام بیندازید، خودتان متوجه این کیفیت بصری بازی که در مورد آن صحبت کردم میشوید و قطعا کار سازندگان بازی در کپکام در آن زمان، بسیار قابل تحسین و فوقالعاده بوده است. در آن سالهای طلایی کپکام، تقریبا تمامی عناوینی که این شرکت میساخت جزو خوش گرافیکترین و چشمنوازترین عناوین دورهی خود به حساب میآمدند. ۳ سهگانهٔ اونیموشا نیز از این قاعده مستثنی نبود و در تمامی نسخههای این سری، شاهد یک بازی بسیار زیبا و جذاب از لحاظ گرافیکی بودیم که در آن زمان، قدرت بالای پلیاستیشن ۲ را نشان میداد. در یک کلام باید بگویم Onimusha 2: Samurai’s Destiny از لحاظ گرافیک فنی و هنری فوقالعاده بود.
یکی از باسهایی که همیشه از چهرهاش ترس داشتم و دارم. واقعا این باس از طراحیهای موجودات بازیهای وحشت هم ترسناکتره، لااقل از نظر من.
از لحاظ هنری بازی بسیار زیبا بود و با تنوع بالای محیطها و طراحیهای زیبا، شما را کاملا خشنود و راضی نگاه میداشت. انواع محیطهای زیبا و جذاب در بازی وجود داشتند؛ از خانهها و عمارتهای ژاپنی قدیمی گرفته تا قصرها و محیط جنگلی و … که تنوع فوقالعادهای را به بازی میبخشیدند. طراحی شخصیتها و همینطور دشمنان و باسها نیز بسیار عالی انجام شده بود و از شخصیتهای اصلی گرفته تا دشمنان، همگی با دقت و ریزبینی طراحی شده بودند و کیفیت بالایی داشتند. طراحی شخصیت اصلی جدید بازی نیز زیبا و واقعی بود و لذت بازی کردن با او را بسیار بالاتر میبرد. طراحی ظاهری دشمنان و باسها عالی بود، اما از لحاظ تنوع دشمنان باید گفت که بازی میتوانست بهتر عمل کند و دشمنان متنوعتری را برای مبارزه با شما در بازی قرار دهد. در بازی به هیچ وجه شاهد باگ یا افت فریم و موارد این چنینی نبودیم و کاملا راحت و روان بازی را تجربه میکردیم. کیفیت تکسچرها و بافتها در زمان خود فوقالعاده بود و به واقع جای تحسین داشت. این کیفیت بالا با یک نورپردازی بسیار عالی در بازی همراه شده بود تا شاهد عنوانی باشیم که از لحاظ گرافیک فنی یکی از برترین عناوین دورهی خود محسوب میشود. نقش نورپردازی در این عنوان بسیار با اهمیت بود و حتی اگر گاهی در موارد معدودی کیفیت برخی تکسچرها و بافتها پایین بود، با کمک نورپردازی عالی بازی، اصلا به چشم نمیآمدند و باعث میشدند تا شما حتی متوجه آنها نیز نشوید. در واقع باید بگویم، نورپردازی در بازی Onimusha 2: Samurai’s Destiny یکی از برترینها در زمان خود محسوب میشد.
شاید تنها مورد منفی که میتوان در بخش گیمپلی بازی به آن اشاره کرد، تنوع دشمنان باشد که به عقیدهی بنده میتوانستند بسیار متنوعتر باشند. در بازی تنوع زیادی از دشمنان نمیدیدیم و چند نوع دشمن، به طور خیلی زیاد برای شما تکرار میشدند.
هک اند اسلش بعنی این!
Onimusha 2: Samurai’s Destiny مثل عنوان قبلی خود (و البته بعدی)، بینظیر بود و بدون شک کسانی که یکی از نسخههای این سری را تجربه کرده باشند، کاملا معنی حرف مرا درک میکنند. البته بعید است که کسی یک نسخه از این سری را بازی کرده و به سراغ بقیه نرفته باشد. باور کنید که حتی اگر همین الان نیز هنوز پلیاستیشن ۲ خود را در اختیار داشته باشید، تجربهٔ عنوانی مثل Onimusha 2: Samurai’s Destiny به هیچ وجه خالی از لطف نیست، زیرا گیمپلی و کیفیت مبارزات و داستانسرایی آن به حدی بالاست که از اکثر عناوین امروز نیز یک سر و گردن برتر است و قطعا شما را ناامید نخواهد کرد. Onimusha 2: Samurai’s Destiny از آن عناوین هک اند اسلشی است که قطعا میتوان آن را برای تعریف کردن از یک سبک و یک ژانر مثال زد و از آن نام برد. داستان بسیار جذاب و روایت عالی، گرافیک فوقالعاده زیبا و چشمنواز در زمان خود به همراه کاتسینهای بینظیر، گیمپلی و مبارزات بسیار لذتیخش، تنوع کافی نسبت به نسخهٔ قبلی، افکتهای صوتی عالی و ساندترک زیبا و شنیدنی، همه و همه باعث شدهاند تا Onimusha 2: Samurai’s Destiny یک هک اند اسلش عالی باشد.
کاشکی که باز هم مثل بازسازی نسخهی اول، کپکام دوباره به سراغ این فرنچایز محبوب برود و شاهد یک بازی جدید و یا حداقل شاهد بازسازی عناوین دوم و سوم این سری باشیم تا بتوانیم با کیفیت روز، آنها را تجربه کنیم و از آن مهمتر، بازیبازان جوانتر که قبلا این سری بینظیر را بازی نکردهاند، بتوانند با آن آشنا شوند.
در Onimusha 2: Samurai’s Destiny هم شاهد یک اونیموشای اصیل و پایبند به ریشههای بازی نخست بودیم و هم یک عنوان جدید با مقداری تغییرات که کافی به نظر میرسیدند و آن را کاملا هیجانانگیز کرده بودند و تنها پس از یک ساعت بازی کردن آن، دیگر دل کندن برایتان غیر ممکن میشد. کاشکی که باز هم مثل بازسازی نسخهی اول، کپکام دوباره به سراغ این فرنچایز محبوب برود و شاهد یک بازی جدید و یا حداقل شاهد بازسازی عناوین دوم و سوم این سری باشیم تا بتوانیم با کیفیت روز، آنها را تجربه کنیم و از آن مهمتر، بازیبازان جوانتر که قبلا این سری بینظیر را بازی نکردهاند، بتوانند با آن آشنا شوند و بدانند که کپکام قبلا چه بازیهایی میساخت. در پایان این بررسی باید بگویم Onimusha ۲: Samurai’s Destiny یک هک اند اسلش فوقالعاده و بینظیر بود که هنوز هم بازی هک اند اسلشی به کیفیت آن را کمتر میبینیم و به واقع یکی از بهیادماندنیترین عناوین هک اند اسلش تاریخ برای بازیبازان محسوب میشود. امیدوار هستیم که باز هم شرایطی فراهم آید تا بتوانیم نسخهای از Onimusha را تجربه نماییم.
نکات مثبت:
- داستان و روایت بسیار جذاب
- شخصیت اصلی جدید، جذابیتهای خودش را داشت و همراهی او با ۴ نفر Sub-Character، تصمیم بهجایی بود که عمق گیمپلی و المانهای ادونچر را بیشتر کرده بود.
- گرافیک و طراحیهای هنری فوقالعاده در نسل ششم
- گیمپلی و مبارزات بسیار جذاب و هیجانانگیز
- ساندترک زیبا و شنیدنی
- صداگذاریهای محیطی عالی
نکات منفی:
- صداگذاری شخصیتها و دیالوگهای آن بیش از حد غیرطبیعی و ملودرام بود
- گاهی مواقع دوربین بازی مشکلاتی دارد
- تنوع دشمنان میتوانست بسیار بیشتر باشد
امتیاز گیمفا
نظرات
کپکام دوره ی طلاییش را مدیون استاد میکامی هست.حالا شاید دوستان بپرسند چرا؟
به خاطر مدیریت میکامی بود که این ip ها خلق شد و هنوز که هنوزه ما کپکام را با همین ip ها میشناسیم.
هیچ کس کپکام را با لاست پلنت و دد رایزینگ نمیشناسه!
خلاصه درود بر استاد میکامی.
این بازی هم واقعا شاهکار بود.نقد شما هم خوب بود اقای اقابابایی
بنده با نظر شما کاملا مخالفم چرا اینطور به ماجرا نگاه نکردید که میکامی بزرگ شده است به خاطر کپکام.درست است که استاد نابغه است اما کجا پرورش یافته است؟علاقه شخصی شما منطق را از بین برده است و بدیهی است هم کپکام و هم میکامی قابل احترام هستند.کپکام همیشه طلایی بوده است حتی در نسل ۸ که همه ناشران و استودیو ها به غیر از سلطان پلی استیشن در خواب غفلت به سر میبردند این کپکام بوده که با انتشار چندین شاهکار بزرگ همچنان به همگان گوشزد کرده است که کپکام طلایی است.
اینا رابطه موفقیتشون دوطرفس و اگه هرکدومشون نبود معلوم نیست سرنوشت اونیکی چی میشد.چرا اینجوری میکنین (:
اتفاقا به نظرم حرف شما اشتباه هست یک مثال براتون میزنم به نظرتون میازاکی فرام سافت ور به موفقیت الانش رسونده یا برعکسه؟؟؟آیا بدون رهبری میازاکی این استودیو به این موفقیت می رسید؟؟درست که آدم های خیلی با استعدادی در اون استودیو هستن ولی همیشه اصطلاحا این مغز های متفکر هستن که باعث رشد میشن و در مورد کپکام هم این موضوع صادقه آدم های مثل میکامی و کیجی اینفونه و حتی همین کارگردان سری اونیمشا مینورو ناکایی باعث شده بودن کپکام بهتر از راکستار و ناتی داگ و.. باشه .درسته چند سالی هست وضعیتش بهتر شده ولی هنوز با اون کپکامی که نشانش رو یک بازی کافی بود تا بخریش خیلی خیلی فاصله داره
کامیا رو دور ننداز:-D
اونم تو دوره ی طلایی کپکام نقش مهمی داشته
بله، برای گیمرهای ایرانی رزیدنت ایول و بعد از اون دویل می کرای از کپکام شناخته شده هستن. اما در جهان استریت فایتر و مگامن هم هستن که میکامی هیچ نقشی درشون نداشته. ضمن اینکه کنجی اینافونه از مگامن بوده که اونیموشا ۱ رو ساخته.
سلام و درود خدمت شما FATHER THEODORE. خیلی ممنونم که مطالعه کردید مقاله رو. خوشحالم رضایت داشتید.
بدون شک استئاد میکامی مهم ترین تاریخ چهره ی تاریخ کپکام بوده و یکی از چند بازیساز تاثیرگذار در تاریخ بازی ها.
خسته نباشی سعید جان واقعا یادش بخیر چه دورانی بود چه بازی هایی واقعا شماره سوم به نظر من هم بهترین بود ولی هر ۳ عنوان فوق العاده بودن واقعا کپکام و پلی استیشن با همکاری هم طی نسل ها و بالا پایین شدن های روزگار نشون دادن که چگونه باید یک ناشر حرفه ایی بود و چطور بالانس رو حفظ کرد کپکام و پلی استیشن یک الگو بزرگ هستن برای تمام ناشران و بازیسازان این صنعت .
سلام به دوست عزیزم محسن گل. سلامت باشی محسن جان. یک دنیا سپاس از این که محبت کردی و مقاله رو مطالعه کردی. مثل همیشه باعث خوشحالیه دیدن نظرت محسن جان.
واقعا کپکام دوست داشتنی بوده و هست و خواهد بود. ممنون محسن عزیز.
مخلصم سعید جان گل ، ممنون که این مطالب زیبا رو برا ما تهیه میکنی :rose:
:yes: :heart:
درود بر شما Dk-_-Man. ممنون که نظر گذاشتید. خوشحالم راضی بودین از مقاله.
تصور کنید لحظه تکرار نشدنی گذر از بازیهای ps1 به یکدفعه مواجه شدن با اونیموشا ۲ ، کسایی که اون زمان این تجربه داشتن متوجه میشن.چقدر ماجراهای دوتا شخصیت فرعی بازی جالب بود ترکیب دو دوست یکی چاق وخوش مشرب عوام و دیگری بقولی با کلاس با شخصیت که مرتب باهم بحث و جنگ میکردن ولی سریع دوست میشدن .درمورد گیم پلی بازی بمبارزات فوق العاده لذت بخش هست.گرافیک نسخه ۲ بمراتب بالاتر و چشم نوازتر از نسخه ۳ هست.کسایی که این بازی انجام ندادن نسخه hd این بازی برای ps4 اومده و همینطور دموی اغازین نسخه ۳ کار CG ROBOT حتما در یوتیوب با عنوان OPENING ONIMUSHA 3 سرج کنن تا ۱۵ دقیقه جنگ نفس گیر بی همتا مشاهده کنند در مورد دموی ابتدایی باید بگم یکی شخصیت جان رنو هست و دیگری بازیگر محبوب فیلمهای رزمی ژاپن هست که در تصادف در جوانی کشته میشه و مردم ژاپن ارادت خاصی به این کاراکتر دارند و در انتهای همین دمو بسیار غافلگیرانه و جالب نقاب این شخصیت برداشته میشود
کپکام باید یه ریمیک معرکه با گرافیک و ابهت گاد اف وار از این بازی دربیاره
خسته نباشید
.
من همه قسمتای این سری بجز قسمت اول رو تموم کردم. شاید بعد از اینکه Gothic رو تموم کردم، قسمت اول رو هم پلی بدم.
واقعا این سری بازی خیلی دوست داشتنی و البته سخت بود. تو قسمت سوم یکی از بازیگرای محبوبم، ژان رنو، هم حضور داشت. خیلی عجیبه ولی اولین دفعه ای که قسمت سوم رو بازی کردم دوبله بود! تا اونجایی که یادمه دوبله خوبی هم داشت.
.
درمورد این نسخه، یه مشکلی که من با این بازی داشتم پیشروی تو مراحل بازی بود که چندان معلوم نبود باید چیکار کنی واسه همین خیلی جاها گیر میکردم.
درست یادم نمیاد ولی مثل اینکه همون اوایل، داستان بازی تو یه دهکده کوهستانی جریان داشت و باید واسه یکی طلا پیدا میکردی تا فکر کنم باهاش دستمزدشو بدی. یادم میاد بدجور گیر کرده بودم. البته اون موقع سن کمتری داشتم و مثل الان ترجمه م خوب نبود.
واقعا باید گفت یادش بخیر…
نسخه ی اول گوتیک رو بازی میکنی؟
مکانیک هاش کهنه نشده هنوز میشه لذت برد ازش ؟ ( گرافیک خیلی مهم نیست برام گیم پلی و داستان مهمتره )
تنها مشکل بازی کنترل خیلی بدشه، از بقیه جهات بنظر من خیلی خوبه. محیط بازی یکم حس خالی بودن دارن.گیم-پلی هم خیلی جالبه.
.
بصورت کلی نکات مهم بازی و گیم-پلی رو میگم:
-میشه از موانع بالا رفت
– میشه از جادو استفاده کرد
-میتونی قفل باز کنی (lockpicking)
-بازی سیستم انتخاب دیالوگ داره
-میتونی به یکی از سه گروه بازی ملحق بشی
-میتونی حیوانات رو شکار کنی تا با پوست و دندون و… آیتم بسازی (اینو امتحان نکردم، فقط یه بار اونم ماموریت جانبی بود)
– اوایل بازی نقشه نداری، باید یدونه بخری
-تلپورت کردن خیلی محدوده (فقط با جادو)
-بازی خیلی سخته، مبارزات خیلی خیلی سخته
-باید حتما گرایند کنی و لول آپ بشی وگرنه به دشمنای سطح بالاتر اصلا نمیتونی آسیب برسونی
-شخصیت اصلی بی نامِ و هیچکس اوایل بازی بهش اهمیت نمیده، همین باعث میشه باهاش همذات پنداری کنی
-بازی طنز خیلی خاصی داره
داستان بنظر من خیلی جذابه
-موسیقی عالی و شنیدنیه
فعلا همین به ذهنم میرسه. تا الان یکی از بهترین بازیای عمرم شده. اصلا ازش خسته نشدم و خیلی درگیرش شدم. حتما بازی رو پایرت کن چون اگه خوشت نیومد هیچ مسئولیتی نمیپذیرم.
بعد از اینکه تمومش کردم میرم سراغ قسمت بعدی. شنیدم مشکلات بازی رو برطرف کرده و کُلی نسبت به نسخه اول پیشرفت کرده و بازی رو ارتقا داده.
عالی به نظر میرسه:-D
درود بر شما عماد جان. سلامت باشید. متشکرم که مقاله رو مطالعه فرمودید. قسمت اول رو هم بازی کنید کلی لذت خواهید برد.
ممنون بابت نقد این بازی عالی اصلا نقدی در سایت های ایرانی راجع به سری onimushaندیده بودم کلا تو ایران زیاد دیده نشد نسخه سومش هم حتما نقد کنید به نظرم بهترین نسخه بین این مجموعه بود ولی نسخه دوم هم اینقدر از لحاظ شخصیت پردازی و روایت و گیم پلی عالی بود هیچ کس شکایتی راجع به تغییر شخصیت اصلی نداشت
سلام و درود خدمت شما Wounds. ممنونم که وقت عزیزتون رو گذاشتید و مطالعه فرمودید. خوشحالیم که در گیمفا میتونیم نقد تمام بازی های خوب و قدیمی رو براتون قرار بدیم.
نقد نسخه ی ریمستر اول رو داریم در سایت. نقد نسخه ی سوم رو هم داریم. اینم که نسخه ی دوم نقدش مونده بود که نوشتم تا ۳ گانه کامل بشه.
کپکام دوباره میخواد اوج بگیره
عالی عالی یک مقاله ی زیبای دیگه از اقای بابایی عزیز و گل نمیدونم چرا اما نمیتونم با بازیهای سبک هک اند اسلش ارتباط برقرار کنم واقعا نمیدونم چرا در کل بازهم بخاطر نقد و بررسی ازتون تشکر میکنم لطفا از این نوع مقالات روزی روزگاری بیشتر بذارید پیشنهاد من برای روزی روزگاری بعدی بررسی بازی total war shogun 2 و batman Arkham Origins هستش در کل همیشه موفق باشید :rose:
درود بر آرمین عزیز و گل. خیلی متشکرم ارمین جان که لطف کردی و نظر گذاشتی.
چشم ارمین جان نقد این دو بازی رو هم قرار میدیم حتما.
شما هم موفق و سلامت باشی آرمین جان
یه ریمستر از ۲ اش نمیخوان بدن با دان آف دریمزش که ما pc بازا هم بتونینم بازی کنیم ؟ این دو تا نسخش واسه کامپیوتر نیومدن
رو چه عنوانی دست گذاشتی سعید جان . کارت درست . اولین بازی بود که روی ps2 انجام دادم و یکی از خاطر انگیزترین بازی هام در اون زمان بود . خیلی هم دلم میخواست روی ps3 یا ps4 نسخه ی بهبود یافته شو بازی کنم که متاسفانه کپ کام این کارو نکرد و فقط به یک پورت ساده از نسخه ی اول قناعت کرد .
عجیبه که بازی هایی مثل Clock Tower – Cod Veronica – Onimusha رو در نسل طلایی ریمستر نتونستیم شاهد باشیم .
سلام عرض میکنم خدمت شما. یک دنیا سپاس از لطف شما. باعث خوشحالیه که از این نقد رضایت داشتید. من هم امیدوارم کپکام بازم به سراغ این سری بره و حالا چه نسخه ی جدید و چه ریمستر رو بسازه.
قطعا یکی از برترین فرانچایزهای کپکام سری اونیموشاست. داستان شماره سوم بازی واقعا اشکمو در آورد به خاطرش رفتم یه کارت گرافیک جدید گرفتم . به لحاظ تنوع گیمپلی و گرافیک من شخصا onimusha Dawn of Dreams رو میپسندم . یادمه تو مراحل پایانی بازی همونجوری دهنم وا مونده بود و میگفتم واقعا PS2 داره این گرافیکو پردازش میکنه ؟ به نظرم به خاطر دو دیسکه بودنش خیلی تو بازار ایران پیدا نمیشد و خیلیا بازیش نکردن وگرنه یکی از برترینهای نسل شش بود . من یه نسخه ژاپنی ازش داشتم که باید میرفتی از تنظیمات زبانو به انگلیسی تغییر میدادی . امیدوار بودم یه نسخه نسل هشتی جدید ببینیم که متاسفانه کپکام ناامیدمون کرد .
خیلی از شما ممنونم آقای سعید بابایی بابت این مقاله زیبا
درود بر شما. من از شما ممنونم که وقت عزیزتون رو گذاشتید و مطالعه فرمودید مقاله رو. مرسی از نظرتون.
ژان رنو هم توش بازی میکرد یادش بخیر…هعی کاشکی برمیگشتم بع دورانی که تنها دغدغه مون مونت هیرومون تو وارکرفت بود :brokenheart:
خسته نباشی سعید جان، یه بازی فوق العاده رو انتخاب کردی و نقدت هم که مثل همیشه پرفکت بود. :yes: :rose:
خیلی بازی جذابی بود و فکر کنم استاد میازاکی هم تو آثارش ازین عنوان چیزهایی رو وام گرفته.
و گمان میکنم برای دیدن آخرین و بهترین پایان بازی، لازم بود با هر چهار شخصیت فرعی ماموریت jubei رو انجام بدیم که خب این ارزش تکرار بازی رو بالا میبرد.
سلام خدمت نوید عزیز و گل. سلامت باشید انشالله نوید جان. بسیار ممنونم که لطف کردی و نظر گذاشتی. نظراتت همیشه باعث دلگرمیه برای من.
نکته ی خیلی جالبی رو گفتی نوید جان. من هم شباهت های ریزی رو میتونم بین این سری و عناوین استا میازاکی حس میکنم.
مرسی از نظرت نوید عزیز.
ممنون آقاسعید خیلی مقاله خوبی بود خاطراتم روزنده رد.
من سناریومود این بازی رو تا ۹۶%تونستم پیداکنم دوستانی که بازی کردن میدونن چه زجری بود اونم زمان ماکه نه راهنمایی چیزی نبود.واقعا نسل شیش برامن عالی بود