نقد و بررسی بازی Cyberpunk 2077؛ وقتی کاخ انتظارات ویران می شود
Cyberpunk 2077
چه اتفاقی میافتد اگر خبرهایی که از فسادهای رخ داده در نهادها و نقاط مختلف جهان میخوانیم، تبدیل به روزمره ما شوند؟ چه میشود اگر ظلم، رشوه، فساد مالی و اخلاقی، فاصله طبقاتی بسیار زیاد و قانون جنگل تبدیل شود به چیزی که هیچکدام از ما آن را غیرعادی و عجیب نمیدانیم؟ آن قدر این مسائل آزاردهنده، معمولی شوند که اصلا دیگر ارزش خبری نداشته باشند و تبدیل شوند به اتفاقات عادی در ۲۴ ساعت زندگی هر روز همهی مردم جهان. متاسفانه با رویهای که هماکنون در دنیا شاهد هستیم، بعید هم نیست همهی این حرفها و چه بسا دردناکتر از اینها، به واقعیت تبدیل شوند و دیگر کوچکترین کاری برای اصلاح وضعیت از دست کسی برنیاید؛ روزی که تنها انسانهای پست حق زندگی دارند و اگر کسی هم برای خیزش و تغییر پیدا شود، سیستم سریعا او را حذف میکند.
همیشه پرداخت به آینده و این که واقعا جهان چند سال بعد ما چه شکلی است، موضوع جذابی در دنیای سینما و بازیها بوده است. آنقدر سرعت پیشرفت تکنولوژی سریع است که شاید نتوانیم ۵ سال آینده جهان را هم با قاطعیت پیشبینی کنیم. دیگر بحث سال در پیشرفت وسایل و زندگی انسانها در کشورهای پیشرفته مطرح نیست و بحث روز و ماه است. چنین سرعت بسیار زیادی در پیشرفت و به جلو رفتن خوب است، اما به شرطی که انسانها به عنوان ابداعکنندههای آنها نیز ظرفیت استفاده درست و به جای آن را داشته باشند. آیا تمامی انسانهای جهان در جهت خیرخواهانه و صلح طلبانه از این تکنولوژیها استفاده میکنند؟ قطعا اینگونه نیست. چیزی هم که آینده را ترسناک میکند، همین ظرفیت کم انسانها در استفاده از پیشرفت روزافزون علم و تکنولوژی است.
تاکنون عناوین زیادی در دنیای بازیهای ویدئویی در مورد آینده و آنچه پیشرفت زیاد بر سر بشر خواهد آورد، ساخته شده است. بازیهایی مثل Horizon Zero Dawn، Deux Ex، Observer و… که همگی بیچارگی و نابودی انسانها در اثر دستیابی به تکنولوژیهای پیشرفته را به تصویر کشیدهاند. اما این بازیها تا چه حد در تاثیرگذاری روی گیمر و به تصویر کشیدن هنرمندانه نابودی بر اثر پیشرفت موفق بودهاند؟ این عناوین تا چه حد شما را به فکر فرو بردند و در حین بازی کردن شما را تحت تاثیر داستان زیبا و پرجزئیات خود قرار دادهاند و یک جهان واقعگرایانه را به تصویر کشیدهاند؟ احتمالا تنها نام یک یا دو بازی در جواب این سوال به ذهنتان میرسد و جای چنین عناوینی در صنعت ویدئوگیم واقعا خالی است. امروز و در گیمفا میخواهیم به نقد و بررسی یکی از مورد انتظارترین بازیهای نسل هشتم بپردازیم؛ Cyberpunk 2077.
بازی Cyberpunk 2077 در سال ۲۰۱۲ و با پخش یک تیزر از سوی سی دی پروجکت رد معرفی شد. این عنوان از همان زمان، توجهها را تا حدی به خود جلب کرد. فضای تیزر بازی حاکی از عنوانی با حال و هوایی متفاوت بود و خبر از یک بازی خاص با تم آینده میداد. در آن زمان Cd Project Red مشغول ساخت و عرضه بازی The Witcher 3 بود و در واقع بازی Cuberpunk 2077 سال ۲۰۱۵ به تمرکز اصلی این استودیو تبدیل شد. آن وعدههایی که سی دی پروجکت رد در تریلرهای قبل از عرضه و مصاحبههای پی در پی میداد، حتی توجه کسانی که این بازی را نمیشناختند هم چندسال قبل از عرضه جلب کرد و بسیاری از گیمرها فکر میکردند با عنوانی انقلابی و پرفکت مواجه خواهند بود. بعد از عرضه بازی هم تا به امروز، جنجالهای این بازی ترند اول شبکههای اجتماعی است و پر سر و صداترین اتفاق سال ۲۰۲۰ در هنر هشتم محسوب میشود.
اما حقیقتی که گیمرها را برای تصمیمگیری در مورد بازی و قضاوت در مورد آن به طریقی درست راهنمایی کند چیست؟ با گیمفا در نقد و بررسی کامل بازی Cyberpunk 2077 همراه باشید.
نقد و بررسی این بازی بر اساس نسخه PC با اعمال آخرین آپدیت انجام شده است
داستان بازی Cyberpunk 2077
همان چیزی که انتظارش را داشتیم
از یک بازی RPG انتظار یک داستان بسیار زیبا با پیچشها و فراز و نشیب فراوان میرود. بعضی از بازیهای این سبک خیلی سرراست اقدام به داستانگویی میکنند و طی کات سینها، دیالوگها و دستنوشتهها، تمام نکات مهم داستانی و شخصیتپردازی را شرح میدهند. بازیهای دیگری هم در این دسته هستند که اقدام به داستانگویی محیطی میکنند و یا خیلی کم نکات را مستقیما به گیمر القا میکنند یا حتی اصلا این کار را نمیکنند. از بازیهای دسته دوم میتوان به Dark Souks، Bloodborne و Blasphemous اشاره کرد. با وجود پرطرفدار بودن نوع دوم داستانگویی، معمولا دسته اول طرفداران بیشتری دارد و معمولا گیمرها ترجیح میدهند به جای گشت و گذار زیاد صرفا برای متوجه شدن داستان، آن را طی گفت و گوها و نهایتا نوشتههای مهم بفهمند. خوشبختانه سایبرپانک هم همانگونه که مشخص بود، خیلی مستقیم داستانش را برای گیمر بیان میکند.
شاید فقط چند دقیقه کافی باشد تا با شخصیتهای بازی ارتباط برقرار کرده و در موردشان کنجکاو شوید. جالب آن جاست که احتمالا وقتی برای اولین بار در قامت کاراکتری که ساختهاید، یعنی V، اقدام به بازی کردن میکنید، در یکی دو ساعت اول شناخت بیشتری از شخصیتهای اصلی دیگر به دست خواهید آورد و ممکن است V همچنان برایتان مجهول باشد. بازی به صورت قطرهچکانی و آرام آرام اطلاعات مهم در مورد گذشته و انگیزه شخصیت V و دیگر کاراکترها را به شما میدهد و اجازه میدهد با داستان آن کاملا ارتباط برقرار کنید. داستان پیچیده بازی تا مدتی برای شما گنگ خواهد بود، اما به تدریج با وارد شدن شخصیتهای بیشتر و توضیح بیشتر در مورد کاراکترها، از سردرگمی خارج میشوید و کمکم خواهید توانست شخصیتها را بههم مرتبط کنید و در هر گوشه از ذهنتان اطلاعات مربوط به یک کاراکتر مهم را ذخیره کنید.
واقعا باید سی دی پروجکت را برای داستان بازی Cyberpunk 2077 تحسین کرد. دنیای بازی آنقدر بزرگ است و مناطق مختلفی دارد که امکان پیچیدهتر کردن داستان و مشکلتر کردن فهم آن (بدون آن که ایرادی به داستان وارد باشد) وجود داشت، اما این که سازندگان برای خط اصلی بازی تا همین حد بسنده کردهاند و ترجیح دادهاند بیشتر به عالی بودن قسمتهای مختلف آن و توضیح منطقی اتفاقات مختلف به جای پیچیدهتر کردن داستان بپردازند، واقعا جای تحسین دارد. قطعا استودیوهای کمی وجود دارند که بتوانند این حجم از داستان و اطلاعات را به زیبایی تمام در بازی خود جای دهند و شکست هم نخورند. وقتی در اواسط بازی، به شخصیتها و اتفاقات داستانی فکر میکنید، از حجم زیاد آنها تعجب خواهید کرد، اما جالب اینجاست که با تمامی آنها آشنا هستید و گویی تمام این اطلاعات آرام آرام به مغز شما تزریق شدهاند تا کاملا در بطن داستان قرار بگیرید.
شاید فکر کنید این تعریف و تمجیدها از داستان بازی، فقط مربوط میشود به داستان اصلی و ماموریتهای فرعی مانند بسیاری از بازیهای مشابه در این سبک، صرفا Filler هستند و داستان جالبی در پسزمینه خود ندارند. باید بگویم کاملا اشتباه میکنید و حتی ماموریتهای فرعی هم داستانهای بسیار زیبایی دارند. در واقع ماموریتهای فرعی، وظیفه به تصویر کشیدن بیشتر اوضاع حال حاضر Night City را دارند. حجم زیادی از ماموریتهای اصلی، حالت شخصی دارند و اگر بخواهید کاملا با بلایی که بر سر Night City در اثر تکنولوژیهای سایبری آمده آشنا شوید، باید ماموریتهای فرعی را هم انجام دهید. واقعا این حرف بیراه نیست که جذابیت داستان Side Questها اصلا کم از ماموریتهای اصلی ندارد و گاه ممکن است به خودتان بیایید و ببینید چند ساعت است که مشغول انجام ماموریتهای فرعی هستید و متوجه گذر زمان هم نشوید.
خب بیایید کمی از خط داستانی Street Kid که خط داستانی من بود برایتان بگویم تا در ادامه بیشتر به بررسی جنبههای مختلف آن بپردازم. داستان بازی Cyberpunk 2077، در مورد شخصیتی به نام V است که ظاهر و جنسیتش را شما مشخص میکنید. V، در ابتدای بازی در یک بار در منطقه Heywood قرار دارد و قصد دارد به یک متصدی بار برای پرداخت بدهیاش به یک Fixer کمک کند (Fixerها افرادی هستند که در ازای پول، اطلاعاتی را در مورد پیدا کردن یک شخص، مکان یا یک شیء با ارزش را تا جایی که در محدوده اختیاراتشان باشد، به شما ارائه میدهند. آنها هیچ اعتقادی به قانونی بودن یا نبودن یک کار ندارند و حتی میتوانند قاچاقچیانی خطرناک باشند). این فیکسر، Kirk Sayer نام دارد و به شما پیشنهاد دزدیدن یک ماشین به نام Rayfield Aerondight 59 را با استفاده از وسیلهای مخصوص میدهد. بعد از رفتن به محل شما متوجه میشوید فردی به نام جکی، از گنگ Valentinos هم در آن جا برای دزدیدن ماشین حضور دارد. در نهایت بعد از دخالت NCPD( پلیس شهر Night City) هر دو دستگیر میشوید.
بعد از گذشت مدتی، ارتباط نزدیکی با جکی پیدا میکنید و مشغول انجام کارهایی برای پول درآوردن در شهر میشوید. در حین انجام ماموریت یکی از مشتریانتان با یک Net runner( افرادی که بدنشان یک وسیله سایبرپانکی مخصوص برای گشت و گذار در نت برای نفوذ به حفرههای آن دارند و اطلاعات مهمی که بهدست میآورند را معمولا به فیکسرهای دیگر میفروشند) آشنا میشوید که در ادامه بازی نقش بسیار مهمی را برای ارائه اطلاعات ماموریتها ایفا میکند. اما فراز و نشیب و هیجان در داستان بازی زمانی آغاز میشود که از طریق T-Bug با فردی به نام Dexter Deshawn آشنا میشوید و او به شما پیشنهاد ورود به Major League و انجام کارهای بزرگ میدهد. یکی از مشتریان او به نام Evelyn Parker پیشنهاد دزدیدن یک قطعه ارزشمند را از شرکت Arasaki میدهد و در اینجاست که داستان بازی Cyberpunk 2077 کمکم اوج میگیرد و برگهای برندهاش را رو میکند.
این که چرا داستان بازی Cyberpunk 2077 تا این حد به دل مینشیند و گیمر را کاملا با خود همراه میکند، دلایل زیادی دارد؛ اما مهمترین دلیل آن کاریزماتیک بودن اکثر کاراکترهای بازی است. اعتقاد دارم یک کارکتر در بازی ویدئویی اگر بخواهد روی شما تاثیر بگذارد، مقدماتش باید از همان لحظه اول دیدن آنها رقم بخورد و کمتر پیش میآید یک شخصیت را در ابتدای بازی دوست نداشته باشید و در ادامه خیلی برایتان مهم شود! خوشبختانه بازی سایبرپانک در این امر به بهترین شکل ممکن عمل میکند و حتی شخصیتهای فرعی هم کاریزماتیک هستند. امکان ندارد یک شخصیت اصلی یا فرعی را در بازی ببینید و از نظرتان مهم نیاید. طراحی ظاهری، حرکات بدن، دیالوگها و پیشینه شخصیتها آنقدر کار شده هستند که تمامی آنها را در ذهن خود نگه خواهید داشت.
هر چه بخواهم از داستان بازی تعریف کنم، احتمالا حق مطلب ادا نشود و واقعا باید داستان آن را خودتان تجربه کنید و به زیباییاش پی ببرید. هر زمان که یک ابهام در مورد داستان بازی به ذهنم خطور میکرد و مثلا میگفتم چرا Johnny Silverhand فلان کار را انجام داد یا چرا Jackie اصلا از گنگ Valentinoها خارج شد که این همه سختی بکشد، بازی به زیباترین شکل ممکن به صورت مستقیم یا غیر مستقیم جواب سوالم را میداد و کوچکترین بهانهای را برای ایراد گرفتن نمیگذاشت. صحبت از جانی سیلورهند شد؛ کیانو ریوز محبوب دلها به شکلی بسیار خوب در قامت این شخصیت ظاهر شده و خوشبختانه مشکلات طراحی ظاهری این شخصیت هم (که در تریلرها دیده بودیم) برطرف شده است. ورود ناگهانی و انفجاری Silverhand به داستان بازی و در ادامه آشنا شدن بیشتر ما با این شخصیت و رقم زدن اتفاقات بسیار مهم داستانی توسط او، یکی از بهترین اتفاقاتی بود که در نسل هشتم تجربه کردم و این شخصیت فوقالعاده دوستداشتنی است. امیدوارم در جوایز سال ۲۰۲۱، نقشآفرینی بینظیر کیانو ریوز فراموش نشود و به حقش در جوایز برسد.
حال میرسیم به یکی از مهمترین بخشهای داستان یک بازی RPG: انتخابها و تاثیر آنها بر روند داستانی. در ابتدای بازی شما میتوانید یکی از ۳ خط داستانی Street Kid، Nomad و Corpo را انتخاب کنید. لازم است در همین جا بدانید که انتخاب هر کدام از این ۳ خط داستانی، بیشترین تاثیر را در بخش Prologue خواهد داشت و سه Prologue کاملا متفاوت برای بازی طراحی شده است. اما در ادامه بازی و از شروع Act 1، خط اصلی داستان برای هر سه یکی خواهد بود؛ البته نه این که در ادامه هیچ تغییری در داستانهای مختلف وجود نداشته باشد، بلکه اتفاقات اصلی و شاکله بازی یکسان است و شما میتوانید به واسطه خط داستانی انتخابی خود، انتخابهای مختلفی در دیالوگها داشته باشید که تغییراتی را در صحنات و اتفاقات یک ماموریت پدید میآورد. از این دست اتفاقات هم کم نیست و آنقدر انتخابهای مخصوص این خطهای داستانی زیاد است، که ممکن است تجربهای کاملا متفاوت از یک بازیکن با خط داستانی دیگری داشته باشید.
دست شما برای انتخابهای مختلف و تغییرات در روند داستانی باز است و هیچ انتخابی به عنوان درست و غلط محسوب نمیشود. شما میتوانید به یک گروه یا شخص خیانت کنید یا به او وفادار بمانید یا به او دروغ بگویید یا صادق باشید. تمامی این انتخابها، مگر آن که منجر به مرگ V شوند، در دسترس هستند و کمتر پیش میآید شاهد سکانسی کاملا اسکریپ شده باشیم. گیمپلی و داستان بازی کاملا به هم مرتبط هستند؛ مثلا اگر یک مهارت را به اندازه کافی گسترش داده باشید و Attribute آن را پیشرفت داده باشید، یک انتخاب مخصوص برای شما در دسترس قرار میگیرد که میتوانید با انتخاب آن تغییری را در روند داستان ایجاد کنید یا از ایجاد درگیری و مشکل جلوگیری کنید (یا بالعکس). معتقدم در مبحث تاثیر انتخابها در داستان و گیمپلی بازی، Cyberpunk 2077 باید یک الگو برای بازیهای RPG باشد.
گیم پلی بازی Cyberpunk 2077
بزرگ، اما پر ایراد
بررسی گیمپلی بازی Cyberpunk 2077 یکی از سختترین کارهایی است که یک منتقد میتواند انجام دهد. به جرئت میگویم بازی Cyberpunk 2077 یکی از بیثباتترین تجربهها را در طول گیمپلی یک بازی به من اهدا کرد. قسمتهایی از گیمپلی آنقدر زیبا بود که اصلا نمیخواستم به پایان برسد و قسمتهایی هم به شدت از آن متنفر میشدم. انگار سازندگان میخواستهاند احساسات مختلفی را به صورت همزمان به گیمر القا کنند و به محض آن که شروع به لذت بردن میکنید، سر و کله یک مشکل پیدا میشود و به تجربهتان آسیب میزند. با این حال میخواهم بررسی گیمپلی را با نکات مثبت و لذتبخش آن شروع کنم و سپس به نکات آسیبزننده آن بپردازم.
از عظمت نقشه و جزئیات آن شروع میکنیم. Night City یک شهر بسیار بزرگ چندطبقه است که آنقدر طراحی خوبی دارد که از Landscapeهای آن هم لذت میبرید. نقشه بازی به زیبایی هرچه تمامتر طراحی شده و با وجود بزرگ بودن آن، به واسطه طراحی دقیق با مناطق مختلف آن در طول گشت و گذار آشنا میشوید و به نوعی میتوانید در این نقشه زندگی کنید. البته نباید از بازی توقع یک GTA را داشته باشید و قرار هم نیست امکانات بیشمار آن در این بازی وجود داشته باشد. در واقع اگر بازی را با همسبکهای خودش مقایسه کنید، متوجه میشوید اتفاقا بازی Cyberpunk 2077 از لحاظ جزئیات نقشه بهتر از هم سبکهای خود مانند Skyrim عمل کرده و در حد سبک خودش خیلی خوب ظاهر شده است. اما یک مشکل در این رابطه وجود دارد: اگر قرار نبوده نقشه بازی شامل فعالیتهای متنوع باشد و Free Roam بازی چندان هدفی نداشته باشد، چه لزومی بر طراحی نقشه به این بزرگی بوده است؟
بگذارید واضحتر بگویم. بازی نباید با GTA و امثال آن مقایسه شود؛ اما چرا خود سازندگان با طراحی این نقشه بزرگ خواه ناخواه انتظارات را تا حد مقایسه این دو بازی بالا بردند؟ بله درست است سبک این دو بازی هیچ ارتباطی به هم ندارد، اما بهتر نبود به جای یک نقشه به چنین عظمتی که باعث شده جزئیات زیاد آن، کمتر به چشم بیایند یک نقشه کوچکتر اما مملو از فعالیت را برای بازی طراحی میکردند؟ با این حال نقشه بازی با وجود این مشکل یکی از نقاط قوت آن محسوب میشود و گشت و گذار در شهر Night City لذت خودش را دارد. همچنین ابداع یک شهر چندطبقه و شلوغ و پویا، میتواند ایده خوبی برای بازیهای جهان باز در آینده باشد.
طراحی مراحل بازی قطعا یکی از بهترین ویژگیهای بازی است. گیمپلی بازی امکانات بسیاری را در اختیار شما قرار میدهد و به واسطه همین امکانات، مراحل بسیار لذتبخشی طراحی شده است. تقریبا غیر ممکن است از طراحی مراحل بازی خسته شوید و به دلیل یکسان بودن کارها، از آن زده شوید. مراحل اصلی بازی فوقالعاده طراحی خوبی دارند و باید در طی مراحل اصلی فعالیتهایی همچون مبارزات و درگیری، تعقیب و گریز، هک کردن، صحبت و انتخاب دیالوگ، پیدا کردن یک وسیله مخصوص یا مخفیکاری انجام دهید که هرکدام از آنها به شکل زیبایی ساخته شدهاند. مراحل فرعی هم همانگونه که در قسمت داستان توضیح دادیم، بسیار عالی است و به دلیل ارتباط داستان اصلی با ماموریتهای فرعی، شاهد گیمپلی لذتبخشی نیز در این کوئستها هستیم. طراحی بعضی مراحل فرعی در حد ماموریتهای اصلی عناوین دیگر این سبک است.
مبارزات با سلاح گرم، پرتکرارترین اتفاق گیمپلی بازی است. سازندگان بازی، تجربهای در ساخت چنین چیزی نداشتهاند اما باید بگویم ریسکشان در این مورد جواب داده و بازی در قامت یک عنوان نقشآفرینی، مبارزات و درگیریهای لذتبخشی دارد. گانپلی بازی آن حس سنگینی و متفاوت بودن تجربه تیراندازی با هر سلاح را چندان به شما منتقل نمیکند اما تجربه خوبی با آن خواهید داشت. لگد نسبتا زیاد سلاحها و کمبود مهمات در بعضی مواقع به چالش مبارزات کمک کرده و سلاحهایی مانند SATA که قابلیت خاصی هم دارند، باعث میشوند اصلا از این بخش خسته نشوید. در این بین نباید Modهای سلاحها را فراموش کنیم که نقش زیادی در مثبت بودن تجربه این بخش داشته است. شما میتوانید برای Scope اسلحه بازی، از انواع متفاوت اسکوپ استفاده کنید و برای Muzzle هم از چیزهایی مثل Silencer بهره ببرید. تفاوت قدرت و DPS هر اسلحه یکی از مواردی است که سازندگان توجه زیادی به آن داشتهاند و هر سلاح طبقهبندی مختلفی مثل Uncommon، common، rare و… دارد که باعث تشویق شما برای پیدا کردن سلاحهای کارآمدتر میشود.
یکی از مکانیسمهایی که نسبت به موفقیتآمیز بودن آن شک داشتم، رانندگی در بازی بود. رانندگی در بازی روان است و فیزیک خوبی هم دارد. سرعت ماشینهای مختلف با یکدیگر تفاوتهای زیادی دارد و حتی میتوانید با آنها دریفت بکشید. طی تجربهام از بازی مشکلی با رانندگی نداشتم و اتفاقا مراحل تعقیب و گریز در بخش داستان اصلی، لذتبخش است و هیجان زیادی را به شما القا میکند. در بعضی از مراحل بازی، مدت زمان طولانی مشغول تعقیب و گریز هستید و از آنجایی که بازی هم بخش Driving و هم شوتینگ رضایتبخشی دارد، این مراحل قسمتی از زیبایی بازی محسوب میشوند. همچنین سیستم کاورگیری بازی هم فراتر از انتظارات من برای یک بازی Role Playing عمل کرد و شاهد سیستم کاورگیری موثری هستیم. همچنین قابلیت تیراندازی از پشت کاور هم در بازی وجود دارد که نقش زیادی در لذت بردن شما از بخش تیراندازی بازی دارد.
بخش دیگری از گیمپلی بازی مربوط به سیستم هک کردن است که خود بخشهای مختلفی دارد. هک کردن در بازی نقش بسیار حیاتی ایفا میکند و تقریبا مرحلهای نیست که اثری از آن دیده نشود. شما با فشردن دکمه مربوطه دید خاص خود را فعال میکنید که در این حالت بازی از حرکت می ایستد یا سرعت کمتری پیدا میکند (بسته به درجه سختی که انتخاب کردهاید). سپس اشیاء قابل تعامل با این دید برای شما مشخص میشوند و شما میتوانید وسایل محیط، دوربینها و افرادی که از وسایل مختلف سایبری استفاده میکنند را هک کنید. مثلا دوربینها را برای مدتی از کار بیندازید، کنترل آن را به دست بگیرید یا موجب منفجر شدن یک وسیله شوید. همچنین میتوانید با تعامل با اشیاء در محیط حواس دشمنان را با به کارانداختن یک وسیله پرت کنید و سپس به صورت مخفیکاری او را از پای درآورید. بعدها با به دست آوردن Kiroshi Eye در خط داستانی قابلیتهای بیشتری هم در این قسمت برایتان فعال میشود و با خرید آپگرید Ping quick hack از قابلیتهای زیادی مانند پی بردن به منبع یک وسیله الکترونیکی برخوردار خواهید شد.
اما سیستم هک در بازی به اینجا ختم نمیشود. در واقع هک کردن چیزی است که به وفور در بازی خواهید دید؛ حتی در سینماتیکها و گفت و گوهای بین شخصیتها. شما در این صحنهها که به زیبایی کارگردانی شدهاند، میتوانید با فعال کردن دید سایبری خود اطلاعاتی را از شخصیتهای موجود در صحنه به دست آورید و همانطور که سینماتیک پیش میرود به جهتهای مختلف نگاه کنید و از این قابلیت استفاده کنید. نوآورانهترین بخش سیستم هک مربوط میشود به مینیگیمی که در هنگام Breach کردن به وسایل مختلف و هنگام Quick hack با آن رو به رو میشوید. این مینیگیم که در بخشی از تصاویر مقاله نشان داده شده است، هیچگاه برای شما یکسان نخواهد بود و با یک سیستم هوشنمد روبه رو هستید. با پیشرفتن در بازی، به تدریج این نفوذها سختتر میشود و با توجه به محدودیت زمانی در این قسمت، باید در لحظه تصمیم بگیرید، مگرنه همه تلاشتان برای هک کردن هدر خواهد رفت. قطعا Breach کردن از بهترین بخشهای گیمپلی بازی است.
اما چه چیزی مانع از آن میشود که بازی پتانسیل کامل خود را نشان ندهد و با وجود ویژگیها و مکانیسمهای لذتبخش، آنطور که باید و شاید تجربه کلی مناسبی را برای گیمر به ارمغان نیاورد؟ به طور خلاصه: به دلیل وجود باگ در تک تک عناصر بازی! متاسفانه باگ قسمت اعظمی از این بازی را تشکیل میدهد و آنقدر در تجربه شما تاثیرگذار است که میتواند باری شما را زشت و ناخوشایند کند. در واقع دلیل اصلی آن بیثباتی در لذتبردن از بازی که ابتدای بخش گیمپلی مقاله عرض کردم، همین باگهای بزرگ بازی است. همانگونه که باگ قسمت زیادی از بازی را تشکیل میدهد و به احتمال بسیار بالا شما هم تمامی آنها را، حال به مقدارهای متفاوت، تجربه خواهید کرد، پرداختن به باگهای بخشهای مختلف بازی هم قسمت زیادی از نقد و بررسی آن را تشکیل میدهد که در این مقاله به آنها میپردازیم.
اصولا وقتی حرف از باگ میشود، ذهن من و شما سمت باگهای رایج بازیهای ویدئویی میرود. فرو رفتن یک شیء در دیوار، رفتن اجساد و کاراکترها به داخل زمین، عدم نمایش یک دکمه برای تعامل با یک شیء و و باگهای اینچنینی که شاید هر روز با آنها در بازیهای مختلف و به خصوص Open World سر و کار داشته باشیم. اما چه زمانی باگ تبدیل به یک نقطه ضعف یا یک مشکل بزرگ برای یک بازی میشود؟ چه زمانی این باگها بیشتر به چشم میآیند و بولد میشوند؟ زمانی که این باگها Game Breaking باشند. باگهای Game Breaking یکی آزاردهندهترین مشکلاتی است که ممکن است در یک بازی ویدئویی وجود داشته باشد و در کمال تاسف بازی Cyberpunk 2077 از این مشکل رنج میبرد.
باگهایی که در قسمت گیمپلی بازی Cyberpunk 2077 به آن برخوردم و مستقیما به تجربه من از بازی لطمه وارد کردند شامل مواردی چون: کامل نشدن یک ماموریت اصلی بعد از انجام آن و مجبور شدن به اجرای مجدد بازی، عدم آپدیت شدن ماموریت و لزوم به بارگذاری مجدد بازی، گیر کردن شخصیت همراه در پایگاه دشمن بعد از اتمام ماموریت و عدم توانایی صحبت با او و پیشبردن داستان بازی که در نهایت منجر به Restart شدن کل ماموریت شد و باگ شدن انتخاب دیالوگها که باعث شد ماموریت را مجددا از ابتدا شروع کنم. این باگها به هیچ عنوان قابل پذیرش نیستند و هیچ دلیلی به جز کمکاری سازندگان ندارد. تنها یک یا دو برخورد به این باگها میتواند کل تجربه شما از بازی را تلخ کند.
این باگها آنهایی هستند که مستقیما به تجربه شما از بازی ضربه میزنند و حتی امکان دارد مانع پیشروی شما در بازی بشوند. باگهای واضح دیگری هم در گیمپلی وجود دارند که اگرچه مانع پیشروی شما نیستند، اما به شکل عجیبی باعث ناخوشایند شدن تجربه بازی میشوند. مثلا در هنگام مبارزه با دشمنان، بارها پیش آمد که بعد از مرگ یکی از آنها، ناگهان چند دشمن دیگر هم با جنازه او برخورد کردند و روی زمین افتادند و تبدیل به یک لقمه آماده شدند! حال Cd Project Red این مشکلات را برطرف کند یا نه دیگر به این مقاله مربوط نمیشود و نقدی که اکنون میخوانید حاصل تجربه من از نسخه حال حاضر بازی است و در همین لحظه این مشکلات در بازی وجود دارد و وظیفه من هم در نقد بازی بیان تمامی حقایق خوب و بد بازی است.
اما فکر نکنید که مشکلات گیمپلی بازی در باگهای آزاردهنده و مشکلساز خلاصه میشوند؛ مشکلات دیگری هم در این قسمت وجود دارند که حتی اگر باگها هم از آن حذف شوند، باز هم تجربه بینقصی را برای گیمر ایجاد نمیکند. هوش مصنوعی ضعیف NPCها و پلیسها، به خصوص در هنگام رانندگی خیلی زود به چشمتان خواهد آمد. NPCها در خیابان اصلا رفتار طبیعی ندارند و جدای از آن که در برابر تهدیدها با تاخیر واکنش نشان میدهند، خیلی هم مصنوعی رفتار میکنند. کافی است وسیله نقلیه خود را در میان خیابان رها کنید تا شاهد ترافیکی باشید که در اثر هوش مصنوعی ضعیف رانندهها به وجود میاید و به جای آن که از کنار ماشین رد شوند، پشت آن صف میبندند!
دیگر مشکلی که هوش مصنوعی ضعیف بازی پدید آورده، سیستم تعقیب و گریز مضحک پلیسهای بازی و به طور کلی رفتار عجیب پلیسهاست. وقتی پلیس در تعقیب شماست بسیار پیش میآید که به جای آن که با ماشین شما را دنبال کنند، از دور اقدام به تیراندزای میکنند و در حالی که میتوانند به راحتی با ماشین شما را گیر بیندازند، همان پیاده را ترجیح میدهند! گاه هم پیش میآید، به دلیل یک قانونشکنی کوچک، مانند یک یا دو تصادف کوچک چندین پلیس برای کشتن شما بسیج شوند یا در جلوی چشم پلیس ماشین پلیس را با ماشینتان له کنید اما پلیس که در یک متری شماست اصلا متوجه قضیه نشود! واقعا پلیسهای بازی عجیب هستند و اصلا مشخص نیست بر چه مبنایی عمل میکنند.
بخش Tutorial بازی خیلی کامل به نظر میرسد و مدت زیادی از وقت شما هم میگیرد. بعضی از بخشهای آموزش بازی مانند Combat کامل است و ساز و کار مکانیسم بازی را به خوبی آموزش میدهد، اما قسمتهایی هم مانند مینیگیم هک بازی یا همان Breach کردن، توضیح چندانی ندارد و صرفا باید با آزمون و خطاهای زیاد آن را یاد بگیرید. یا در مورد Craft کردن و بخشهای مختلف درخت مهارت اصلا توضیح خاصی داده نمیشود و این برای یک بازی با این امکانات زیاد مشکل محسوب میشود.
درخت مهارت بازی یکی از کاملترین درخت مهارتهایی است که تاریخ بازیهای RPG به خود دیده است. درخت مهارت بازی پنج شاخه کلی به نامهای Body، Reflex، Technical Ability، Cool و Intelligence دارد و هر شاخه شامل تعدادی زیرشاخه است. مثلا شاخه Body که مربوط به مهارتهای قدرت بدنی و فیزیکی شماست شامل زیرشاخههای Athletics، Annihilation و Street Brawler است. Athletics مربوط به افزایش سلامتی، Renegeration یا بهبود تدریجی نوار سلامتی، افزایش حداکثر نوار تنفس و… میشود. Annihilation مربوط به تواناییهای شما در کار با اسلحه و افزایش دمیج واردشده توسط آنهاست و Street Brawler هم مربوط به مهارتهای مبارزات تن به تن است و دمیج حملات فیزیکی شما را تعیین میکند.
این فقط توضیح خلاصهای بود از یکی از شاخههای درخت مهارت و همه شاخهها جزئیات بسیار زیادی دارند. جالب است بدانید هر زیر شاخه فرعی برای خودش Level جداگانه دارد و هرکدام متناسب با Level خود مهارتهای قابل Unlock کردن مختلفی خواهند داشت. در طول گیمپلی بازی با انجام ماموریتها، Attribute Point و Perk Point بدست میآورید که Attributeها برای افزایش مهارت کلی یک شاخه و پرکها برای باز کردن یک مهارت از یکی از زیرشاخهها کاربرد دارد. پیشرفت در بازی و لذت بردن از آن، نیازمند توجه زیادی به این قسمت است و حتما باید برای به پایان رساندن ماموریتهای فرعی مشکل یا ماموریتهای اصلی، حتما به این درخت مهارت توجه ویژهای داشته باشید.
Loot کردن در بازی کار لذت بخشی است، اما مشکلاتی هم دارد. اولا که بسیاری از اوقات آنقدر تجهیزات خوبی از Lootها (به دفعات زیاد) به دست میآورید که احتمالا نیاز خاصی به استفاده از قسمت آپگرید نخواهید داشت و ترجیح خواهید داد به جای جورکردن قطعات مختلف برای آپگرید یک سلاح، به دل دشمن بزنید و یک سلاح بهتر از آن را لوت کنید. این کار هم چندان مشکل نیست و گاه به صورت غیرمنتظره از دشمن لوتهای خوبی به دست میآورید؛ این مورد اگر پرتکرار نباشد، لوت را ارزشمند میکند اما در این بازی متاسفانه چنین نیست. همچنین Componentهای چندانی هم از لوتها به دست نمیآورید و برای جور کردن قطعات لازم برای آپگرید یا Craft کردن یک سلاح، باید سلاحهای قبلی خود را Dismantle کنید. این مورد برای یک بازی نقشآفرینی که بنای آن بر گشت و گذار در محیط و پیدا کردن چیزهای مختلف برای پیشرفت است، اصلا جالب نیست.
Braindance یک نوآوری بسیار خوب در طول گیمپلی بازی ۲۰۷۷ Cyberpunk است. در طی این بخشها شما وارد یک محیط شبیهسازی شده میشوید و صحنههایی که یک فرد دیگر آنها را دیده، با استفاده از یک دستگاه خاص عینا برای شما بازسازی میشوند. در واقع خاطرات آن شخص در آن مکان بازسازی میشوند و شما میتوانید در آن بگردید و سرنخهای شهودی، شنیداری و حرارتی پیدا کنید. بین سه قابلیت مختلف که سکانس را از نظر این موارد بررسی میکند، سوییچ کنید و یکی یکی سرنخهای مفید را پیدا کنید. این سیستم کمی به Detective Mode سری بازیهای بتمن شباهت دارد اما به مراتب از آن پیشرفتهتر و لذتبخشتر است. Braindance قطعا میتواند یکی از پایههای اساسی بازیهای ماجراجویی در آینده باشد.
همانطور که گفتیم، نایت سیتی یک شهر چند طبقه و مرتفع است و بسیار هم بزرگ است. با توجه به این ویژگیها، شاید حدس زده باشید که این بازی پتانسیل پارکور زیادی دارد و اگر در این مورد کنجکاو هستید، باید بگویم متاسفانه به جز چند مورد جزئی و کم اهمیت، هیچ استفادهای از پتانسیل پارکور نایت سیتی نشده و با این که میتوانستیم شاهد مراحل بسیار جذابی با توجه به این ویژگی شهر و دنیای بازی باشیم، توجه خاصی به آن نشده و رها شده است. یک لحظه تصور کنید از پتانسیل پارکور بازی حتی به میزان حداقل، برای چند تعقیب و گریز استفاده میشد؛ مراحل بسیار جذابی در انتظارمان بود که به نظر اهمیتی برای سازندگان نداشته است.
در جهان Cyberpunk 2077 تعدادی Random Event یا اتفاقات ناگهانی وجود دارد که در نقشه ظاهر میشود و میتوانید به آن رسیدگی کنید. این Eventها هیچ تنوعی ندارند و به دو یا سه مورد ثابت ختم میشوند. نجات یک شهروند از دست اراذل، پیدا شدن خلافکاران و از بین بردن تهدید آنها و گرفتن جایزه از NCPD و درگیریهای خیابانی. این اتفاقات شاید در ابتدای بازی جالب باشند اما به مرور، آنقدر به صورت تکراری اتفاق میافتند که دیگر هیچ جذابتی ندارند. به نظرم یا باید یک سیستم برای یک بازی کامل طراحی شود یا اصلا پیاده نشود. نمیتوان گفت چون بازی RPG است پس ناقص بودن Random Eventها را نمیتوان مشکل در نظر گرفت. وقتی سیستمی در بازی وجود دارد باید به آن نقد وارد کرد و مورد بررسی قرار دارد، فارغ از سبک بازی.
از دیگر ویژگیهای گیمپلی که آن را کاملا متفاوت از هم نوعان خود میکند، قطعات سایبری است که میتوانید در قسمتهای مختلف بدن خود، از چشم تا پا نصب کنید و از قابلیتهای مختلفی برخوردار شوید. این قطعات را میتوانید در لوتها پیدا کنید یا آنها را به قیمت گزاف خریداری کنید و آنها را نزد Ripperdoc روی خود نصب کنید. هر کدام از این قطعات یک Level خاص را طلب میکنند و یک قسمت مخصوص هم در منوی بازی وجود دارد که میتوانید کل بدن خود را از نظر قطعات سایبری مشاهده کنید و نتیجه اتصال آنها را ببینید. Cyberpunk 2077 موراد بسیار خوب و تازهای در گیمپلی خود دارد که متاسفانه تحت تاثیر مسائل زیادی قرار گرفتهاند.
گرافیک بازی Cyberpunk 2077
وقتی یک کیفیت بصری چشمنواز، با مشکلات خدشهدار میشود
وقتی حرف از کیفیت بصری بازی Cyberpunk 2077 میشود، اولین چیزی که به ذهنم خطور میکند کیفیت بصری فوقالعاده بازی و گرافیک هنری و تکنیکی زیبای آن است. یعنی حتی من که تمام مشکلات گرافیکی بازی را به چشم دیده و تجربه کردهام، اولین تصویر از بازی Cyberpunk 2077 در ذهن من نه باگهای زیاد آن است نه انیمیشنهای خشک دشمنان؛ بلکه کیفیت بینظیر تکسچرهای آن، نورپردازی درجه یک و Space Reflection چشمنواز آن، طراحی چهرههای استادانه و افکتهای باران و انفجار زیبای بازی است. در نسخه PC به لطف تنظیمات گرافیکی بسیار زیاد آن، میتوانید کیفیت بازی را با تنظیمات متفاوت ببینید و مقایسه کنید و به جرئت میگویم Cyberpunk 2077 اگ زیباترین کیفیت بصری نسل هشتم را در نسخه PC نداشته باشد، قطعا یکی از بهترینها است.
کیفیت تکسچرهای بازی واقعا در سطح دیگری قرار دارند و آنقدر زیبا هستند که حتی با زوم بسیار زیاد روی آنها هم ذرهای کیفیت خود را از دست نمیدهند. بافتهای سنگین و پرجزئیات طراحی شده در جهان بازی، محیطی را پدید آوردهاند که هرگز از نگاه کردن به اجزای آن خسته نخواهید شد. نورپردازی بازی شاهکار است و شاهد بازتاب عالی نور در مکانهای مختلف هستیم و اگر تنظیمات گرافیکی مربوط به بازتاب نور را روشن کنید، به وضوح تفاوت گرافیکی بازی در حالت خاموش بودن این گزینه را درک خواهید کرد. نورپردازی بازی، هم در شب و هم در روز یکی از زیباترینها در نسل هشتم است.
کافی است در خیابان به یک NPC نزدیک شوید و به صورتش دقت کنید، در آن موقع است که با خود خواهید گفت وقتی یک NPC طراحی چهره به این خوبی دارد، پس خیالم از بقیه شخصیتها راحت است. واقعیت هم همین است، کاراکترهای اصلی و فرعی در بازی، چهرههایی فوقالعاده کارشده و پرجزئیات دارند و در طراحی هیچ کاراکتری کمترین نشانهای از کمکاری دیده نمیشود. کیفیت افکتهای بازی مانند باران و انفجار بسیار طبیعی است و حتی تماشای بارش باران از پشت پنجره هم لذتبخش است و برخورد قطعات باران با شیشه همانند واقعیت به تصویر کشیده شده است.
چیزی که به این کیفیت فوقالعاده، خدشه وارد میکند. باگهای گرافیکی، دیر لود شدن تکسچرها در HDD به شکلی کاملا مشخص و اذیتکننده و انیمیشنهای خشک دشمنان بازی است. یکی از باگهایی که متاسفانه به دفعات در بازی اتفاق میافتد، عبور ماشین شما از یک دیوار یا سازه است که واقعا جلوه بدی به بازی میدهد. باگهای گرافیکی معمولی چون فرو رفتن در زمین و دیوار، فرو رفتن در یک ماشین دیگر و از این دست باگها هم که به وفور شاهد هستیم. یکی از باگهای گرافیکی مشکلساز هم غیب شدن و ظاهر شدن ناگهانی پلیس است که میتواند مشکلاتی را در گیمپلی برای شما ایجاد کند.
اگر بخواهیم از فیزیک بازی و محیط صحبت کنیم باید بگوییم بازی در این زمینه راضیکننده عمل میکند و فیزیک بازی در درجه خوبی قرار دارد. تخریبپذیری محیط واقعگرایانه است و حتی میتوانید از شکستن شیشهها و وسایل برای قرارگیری در یک موقعیت مکانی بهتر در تیراندازیها استفاده کنید. در هنگام رانندگی هم شاهد تخریبپذیری خوب محیط و فیزیک مناسب ماشینها هستیم و به طور کلی بازی در این زمینه نمره قبولی میگیرد.
انیمیشن شخصیتهای اصلی و فرعی داستانی مشکلی ندارد و خیلی هم خوب و پرتعداد است؛ اما این موضوع در مورد دشمنان صدق نمیکند. دشمنان شما انیمیشنهای به مراتب کمتری دارند و بیشتر اوقات یک سری حرکات تکراری و پیشبینی شده را انجام میدهند. جدای از آن انیمیشن و حرکات دشمنان خشک است و واقعا در حد یک بازی آخر نسل هشت نیست. این تفاوت زیاد بین انیمیشنهای شخصیتهای فرعی و دشمنان کمی عجیب است و مشخص نیست چرا سی دی پروجکت تا این حد نسبت به این موضوع بیتوجه بوده است. نبود هیچگونه انیمیشن برای وصل کردن قطعات مختلف به بدنتان هم کمبودش کاملا در بازی حس میشود.
یکی از مشکلات گرافیکی بازی هم مربوط میشود به Volumetric Cloud و Volumetric Fog. در کمال تعجب این دو آپشن گرافیکی که از قضا نقش مهمی هم در کیفیت بازی دارند و کیفیت مه، پرتوها و دودها را تعیین میکنند، تنها در درجه Ultra کیفیت مطلوبی را بهدست میآورند و در درجات دیگر حتی کیفیت متوسطی هم ندارند. این مورد از معدود آپشنهای گرافیک بازی است که تفاوت کیفیت بین Low تا High آن بسیار کم و تفاوت High تا Ultra آن بسیار زیاد است.
موسیقی و صداگذاری بازی Cyberpunk 2077
جذاب، شنیدنی و دلانگیز
صداگذاری و موسیقی بازی یکی از بهترینهای امسال به شمار میرود. موسیقی بازی از همان ابتدای پخش در منو توجه شما را به خود جلب میکند و احتمالا به دنبال نامش برای دانلود خواهید گشت. موسیقیهای متن و رادیوی ماشینها هم یکی از یکی زیباتر است و کاملا آن تم سایبرپانکی در آن حس میشود. موسیقیهای آرام و هیجانانگیز، هردو از کیفیت مطلوبی برخوردارند و در مواقع مناسب ریتم درستی میگیرند. صداگذاری کاراکترها هم فوقالعاده است و این چیزی است که از همان ابتدا متوجه میشوید. ابهت و کاریزماتیک بودن شخصیتهای بازی، حتی در صدایشان هم مشخص است و در بالاترین آنها، جانی سیلورهند قرار میگیرد که صدای آشنای کیانو ریوز را همراه خود دارد و از همان اول با او همراه میشوید.
در بخش داستانی، کیفیت صداگذاری شخصیتها همسطح با بهترین بازیهای نسل هشت است. کاراکترها آنقدر خوب صداگذاری شدهاند که هر یک میتوانند در جایگاه شخصیت اصلی یک بازی ویدیویی قرار بگیرند و به راحتی در دل همه جا باز کنند. کاراکترهایی مانند Dexter Deshawn،Judy Alvarez، Meredith Stot و بسیاری از شخصیتهای دیگر هم در کنار جانی سیلورهند به بهترین شکل ممکن صداگذاری شدهاند و شخصیتهایی به یادماندنی ساختهاند.
اما این بخش بازی هم فارغ از مشکل نیست. Sound Skipping گاها در بازی دیده میشود. همچنین موسیقی متن بازی، گاها در تشخیص زمان مناسب شروع و پایان دچار مشکل میشود و مثلا بعد از اتمام ماموریت، شروع به نواختن موسیقی هیجانانگیز میکند. البته این مشکل بیشتر یک باگ به نظر میآید و احتمالا در آینده با آپدیتهای بیشتر برطرف شود.
نتیجهگیری:
بازی Cyberpunk 2077 را با وضعیت فعلی آن، تنها میتوان یک بازی خیلی خوب نامید. نوآوریهای بازی در بخش گیمپلی و داستان بینظیر آن، قطعا دلایل کافی برای تجربه بازی هستند و این بازی عنوانی است که باید آن را تجربه کرد؛ اما مشکلات متعدد بازی در بخشهای مختلف که بزرگترین آن باگهای آزاردهنده است، مانع از آن میشود تا بازی به پتانسیل واقعی خود دست پیدا کند. سایبرپانک را حتما بازی کنید و از داستان زیبا و المانهای عالی نقشآفرینیاش لذت ببرید؛ اما از آن انتظار یک شاهکار را نداشته باشید.
نکات مثبت :
سیستم فوق العاده Braindance، سینماتیکهایی با کارگردانی زیبا ، داستان و روایت کارشده ، شخصیتپردازی عالی کاراکترهای اصلی و فرعی ، تاثیر زیاد انتخاب ها بر روند داستان و گیم پلی بازی ،سه مسیر داستانی متفاوت در بخش Prologue ، صفر تا صد Johnny Silverhand ، ابداع یک شهر چندطبقه با جزئیات بالا ، سایدکوئستهای بسیار خوب و کار شده ، سیستم تیراندازی و کاورگیری لذت بخش ، پیاده سازی مناسب بخش Driving ، متنوع بودن مراحل اصلی و فرعی و طول زمانی مناسب آنها ، قابلیتهای متنوع مربوط به هک کردن و مینیگیم نوآورانه آن درخت مهارت کامل و چندشاخه ، تاثیر مستقیم مهارتهای شما در پیشبرد داستان و دیالوگها ، تخریب پذیری بسیار خوب ، واکنش واقع گرایانه شخصیتها به رفتارهای شما در بخش داستانی ، گرافیک هنری زیبا ، کیفیت بصری بسیار خوب ، تنظیمات گرافیکی بسیار زیاد و کامل در نسخه PC ، نورپردازی کمنظیر ، جزئیات عالی چهرهها ، موسیقیهای زیبا ، صداگذاری بسیار خوب و تاثیرگذار تمامی کاراکترها
نکات منفی:
هوش مصنوعی بسیار ضعیف NPC ها ، انیمیشنهای خشک دشمنان ، سیستم مضحک تعقیب و گریز پلیسها ، مشکلاتی در لوتینگ بازی ، کمبود نیاز به آپگرید تجهیزات ، ناقص بودن توضیحات بازی در مورد بعضی مکانیسمها ، بهینه نبودن بازی و عدم ثبات در فریم ریت ، پتانسیل هدر رفته در پارکور ، عدم تنوع Random event ها ، نبود هیچ گونه انیمیشن برای اعمال مختلفی مانند وصل کردن قطعات سایبری ، با وجود جهان بسیار بزرگ بازی، همچنان محدود هستید ، باگهای بسیار زیاد و Game Breaking در تک تک عناصر بازی ، Sound Skipping، دیر لود شدن آزاردهنده تکسچرها در HDD ، بعضی جزئیات گرافیکی تنها در کیفیت Ultra کیفیت راضی کننده ای دارند
پر بحثترینها
- اینترگلکتیک، کانکورد، ناتی داگ؛ در اتاق فکر سونی چه میگذرد؟
- گزارش: طراحی سختافزار پلی استیشن ۶ برخلاف نسل بعدی ایکس باکس، به پایان رسید
- حساب توییتر پلی استیشن باعث ترند شدن دوباره Bloodborne Remake شده است
- یوشیدا: Horizon Forbidden West در حد انتظارم نفروخت
- یوشیدا: اگر خواهان بازی های انحصاری جدید PS5 هستید، بهتر است از ریمسترها حمایت کنید
- شایعه: اطلاعات فاش شده از GTA 6 توسط کاربری که ادعا میکند چندین ساعت از گیمپلی را دیده است
نظرات
سلام خدمت دوستان
بنده عنوام سایبر رو به مدت ۲۰ ساعت تا در استیم تا الآن پلی دادم،و میخواستم نظر خودمو در این مدت به شما بگم.
در ساعات اولیه شروع با باگ های فراوانی روبرو شدم که شما رو از ادامه بازی منع نمیکنن،بلکه بسیار پر تعداد هستند که تجربه شما رو خدشه دار میکنند البته بعد از آپدیت اول کمی بهتر شد ولی بازم باگ های زیادی وجود دارند که زمان میطلبه.از همون ابتدا بازی جدی شروع میشه و سیستم دیالوگ نویسی در حد عالی قرار داره مثل سری ویچر مخصوصا نسخه سوم.وقتی مراحل ابتدایی رو رد میکنید متوجه کمبت بسیار باکیفیت و نبرد های اون و زد و خورد هایی که جریان داره،شما رو هیجان زده میکنه.وقتی نوبت به قسمت جهان باز بازی میرسه عدم روونی رانندگی و فیزیک اون واقعا تو ذوق شما میزنه از همه بدتر NPC های آن هستند که شما رو اذیت میکنند و هیچکاری نمیکنند و ربات هستند و همش کار های مشابه رو انجام میدهند و اصلا زنده نیستند مخصوصا وقتی با NPC های رد دد ۲ مقایسه میکنید.هوش مصنوعی در بازی ضعیف عمل میکنه و حتی شاهد این هستید دو نفر وقتی دارن باهم حرف میزنن یکیشون رو میکشید یا بیهوش میکنید نفر مقابل عکس العملی نشون نمیده البته این مورد نه در همه جا مانعی وجود داشت ولی با این حال من تعجب کردم.در مورد مبارزه با پلیس واقعا ضعیفه و وقتی پلیسی رو میکشید فقط از اون منطقه فرار کنید با پای پیاده تمومه و حتی ۴ ستاره هم بشید که اوج قضیه است میبینید که پلیس ها در نزدیکی شما ظاهر میشن و وقتی اونارو بکشید که شامل فقط چند نفر هستن فرار کنید یا سرجاتون بمونید تموم میشه واقعا باعث تاسف است و هردفعه هم یه جوره حتی نزدیک یه ساختمونی که نمیتونید داخلش برید اون اسپان میشن و میبینید که از داخل دیوار به شما تیراندازی میکنن یا نهایت درون ها یا سلاح های خودکار پلیس بر روی ساختمان ها.بازی از مراحل فرعی و فعالیت هایی تشکیل شده که دست کمی از مراحل اصلی ندارند مثل نفوذ به ساختمان گنگ رقیب و نجات یک شخص که رجینا به شما سپرده و یا کار هایی که گنگ های رقیب به شما می سپارند که شامل نجات همانطور که گفتم،از بین بردن یک رئیس گروه و آوردن جنازه اون به ماشین گنگ رقیب برای اثبات انجام کار یا دزدی یک شخص و حمل آن برای گروه رقیب و یا از بین بردن اهداف سایبر ها که در نقاطی از نقشه وجود دارند و پلیس از کشتن ها عاجز است و این وظیفه شماست.یا افراد تحت تعقیب پلیس کشتن آن ها و اینجور موارد.در ابتدا واقعا مشکلات بازی زجرآور بود ولی بعد از آپدیت اول کمی بهتر شد،ولی همچنان مشکلات متعدد از جمله افت فریم شدید و کندی تصویر و عدم روونی آن بسیار آزار دهنده است.وقتی شنیدم و دیدم که بازی در کنسول های پایه انقدر افتضاح اجرا میشه واقعا ناراحت شدم چون اگر بازی در ماه آپریل منتشر میشد،کنسول های نسل نهمی وجود نداشتند و واقعا عدم نمایش سیدی از بازی سایبر در کنسول های نسل هشتم حرکت زشت و وقیحانه بود.متاسفانه بعد بازی کردن حدود ۲۰ ساعت بیشتر به انجام ماموریت های فرعی مشغول بودم،بازی رنگ تکرار گرفته ماموریت های فرعی و فعالیت ها تکراری شده و با اینکه در حال حاضر در نقشه بازی بنده بیش از ۲۵ تا از این نوع ماموریت ها وجود داره ولی همشون رنگ تکرار گرفته از نجات شخص تا وارد شدن و هک کردن سرور مرکزی در عبور از نگهبانان و دوربین های امنیتی.بپردازیم به مبحث هک کردن انواع مختلفی از گجت ها و ابزار برای مبارزه و هک کردن وجود داره که هم در شاخه های ارتقا شخصیت وجود داره و هم انواع وسایلی که میتوانید بخرید و جایگزین کنید.سیستم ساخت و ساز خوب کار شده و شما می توانید انواع گلوله و ابزار های مورد نیاز جهت هک و نارنجک های انفجاری رو بسازید.شاخه های ارتقا شامل بدن که مربوط به حمل سلاح میشه مثلا سلاحی که Body 6 میخواد رو نمیتونید وقتی سطح شما ۶ هست استفاده کنید یا مهارتی مربوط به هک سطح هوش ۶ میخواد که شما ابتدا باید با پیشروی و خرج پرک ها اون رو به دست بیارید و همینطور جمع آوری آیتم ها.پیشینه ای که انتخاب میکنید در شروع بازی مثلا بنده Street Kid رو انتخاب کردم به مرور ارتقا پیدا میکنه و باعث پیدایش ماموریت های جدید و آپشن های جدید در مکالمه میشه.سلاح های بازی واقعا متنوع و قابل ارتقا میباشند از طریق جمع آوری آیتم ها در گوشه و کنار بازی.این تجربه من از ۱۳ ساعت بود امیدوارم لذت ببرید.واقعا باعث تاسف است، خود بنده این عنوان رو در ریجن روسیه ۲۵ دلار تهیه کردم و راضیم با توجه به محتوای فعلی و محتوایی که در آینده میخواد برای آن عرضه بشه و همینطور بخش آنلاینش ولی دیگر افرادی که واقعا پول کامل پرداخت کردند ناامید می شوند از هایپ توخالی آن.کلا هیچ شرکتی رو نباید انقدر بالا برد سیدی با انتشار این بازی واقعا سقوط بدی رو تجربه کرد و جالبه که ما این عنوان رو رقیب لست ۲ میدانستیم بارها گفتم لست ۲ از لحاظ مبارزات و هوش مصنوعی و گرافیک فنی و هنری و طراحی شخصیت ها عالی هستش و مشکل بنده و خیلی های دیگه داستان آن بود در حالی که سایبر حتی نتوست تو اجرا درست عمل کنه،اجرا شدن لست ۲ با اون گستردگی ولی بدون مشکل آن در پلی ۴ عالی بود.ولی سایبر یک عنوان نهایت خوب برای بنده است و بس.
البته گاهی وقت ها این سقوط ها برای شرکت ها نیازه تا به خودشون بیان. ممنون از اینکه مطالعه کردید.
بازی سایبر پانک بازیه خوبیه در کل اما اونطور که فکر میکنید بعنوان بهترین جهان باز و Rpg نیست اصلا و در حد بازی های دیگر ظلم است،،، این بازی با اوپن کریت ۸۲ و متای ۸۷ رو پیسی بازی خیلی خوبی است اما رو کنسول در سطح متوسط رو به پایین است با تعداد اپدیت های فراوان به بازی خیلی خوبی تبدیل می شود در طی یک سال آینده،،،یکی از منتقدان اعتقاد داشت واچ داگز لیجن از همه لحاظ که کوبوندنش از سایبرپانک بهتره سایبر پانک بازی خیلی خوبیه اما واقعا در سطح شاهکار نیست!!! اگر به این بازی این لقب را بدهیم پس جی تی ای و رددد و فارکرای و اساسین کرید و بقیه خدای جهان باز هستند روی متا کریت هم نمره اش روی کنسول رفته جزو ۲۰ تا از بدترین بازی های سال ،،،، بنظرم با اپدیت های بزرگ ۴۰ یا۵۰ گیگی میتونه بهترین بازی پشتیبانی سال ۲۰۲۱ بشه ولی از رقابت با بقیه بازی ها یعنی گاد اف وار و هورایزون و راچت و رزیدنت اویل و فارکرای و بتمن و… کلان متاسفانه حذف شد!!!!
من توی همین گیمفا درباره بازی اساسین کرید والهالا تعریف کردم کلی منو هیت کردن توی این سایت و فقط استاد آقابابایی حرفمو تایید کرد این نشان از درک پایین نظرات مردم هستند یکسری میگفتند والهالا یک بازی متوسط رو به بالا است یکسری می گفتند هیچ نوآوری توش نداره یکسری میگفتند بازی هست با کمپین های طولانی و خسته کننده حتی یکسری هم اینو با سایبرپانک مقایسه میکردن و به سایبر پانک که داد کل جهانو درآورد شاهکار میگفتن و به والهالا میگفتن بازی سلیقه ای خوب و پر از باگ در حالی که این افراد اساسین رو نمیدونند با کدام (س) یا(ص) می نویسند من هم اینجا و هم سایت همسایه سایبر رو با والهالا مقایسه میکنند و حتی من قبل از اینکه بازی رو بخرم فکر میکردم چه بازی داغون و متوسطیه اما بعد خریدنش و تجربه ۲۰ ساعتم فهمیدم این بازی در سطح ویچر۳ شاهکار هستش تنها ایراداتش فریز شدن ناگهانی بازی و یکسری شخصیت پردازی ناقص دارد که فریز شدن با آپدیت ۱ گیگی حل می شود و مشکل شخصیت پردازی هم ناشی از وقت کم توسعه بازی است یک شخصی بنام Uncle Kojima وقتی نوشتم من والهالا رو به سایبر ترجیح میدم و این بازی رو نمی خرم اومد منو کلی تحقیر کرد و این بازی رو با اویل ویتهین بتسا مقایسه کرد ،،، من واقعا واسه یکسری از دوستان متاسفم که فرق بازی با بازی رو نمیدونن و سایبر رو نسبت به والهالا ترجیح میدن اینا همون افرادی هستند که رفتند توی متاکریت و به والهالا از رشک و حسدی که داشتند صفر دادند….مرسی #حقیقت تلخ است
Uncle Kojima، یک شوخی و جوک بیمزه است!
هر چه Hideo Kojima رو در سمت مثبت محور منطق، درک و شعور تصور کنیم، Uncle Kojima به همان اندازه در قسمت منفی محور قرار داره!
@dragon 313
عزیز متنت رو خوندم و با همه ی قسمت هاش موافقم به جز چند بخشش
خودم تا الان ۲۵ ساعت بازی کردم(۱۹ ساعت انلاین و ۶ ساعت به صورت افلاین)ولی بازی هنوز برام طراوت داره و رنگش رو برام نباخته(البته اینم بر میگرده به سلیقه شخص)ولی هنوز استوری بازی رو تموم نکردم و فکر کنم کلا ۵۰ درصدش رو رفتم ولی به شدت بازی منو جذب خودش کرده
و به نظرم این بازی ارزش ۶۰ دلار روی پی سی رو داره و میتونه کسی رو عاشق این سبک از بازی هاس ساعت ها سرگرم کنه
کلا نمره خودم به بازی ۸.۵ از ۱۰ هست و معتقدم اصلی ترین ضربه ی که این بازی خورد سر باگ های و هوش مصنوعی افتضاح npc ها بود
این عنوان با ویچر ۳ خیلی فاصله داره ولی هنوز به cdpr اطمینان دارم که این بازی بهتر میشه و بازم شاهکار میسازه
داخل بازی چندتا ایستراگ از ویچر ۴ بود که همین هایپ منو برای عنوان بعدی سی دی بالا برده
کلا نظرم اینه که این بازی مثل ویچر ۱ که صرفا یه بازی خیلی خوب بود(نه شاهکار) و دو نسخه بعدی به ترتیب عالی و شاهکار از اب دراومد اگر بخواد دنباله ای برای این بازی ساخته بشه این رویه مثل ویچر رو پیش میگیرده البته اگر cdpr همون اشتباهاتی رو که سر سایبر انجام داد انجام نده یعنی هایپ خیلی بالا و معرفی زود هنگام بازی و دادن تاریخ عرضه دروغی(و سرانجام تاخیر های پی در پی)
خوشحال میشم نمره کلی خودت رو از بازی بدونم
بسیار عالی دوست عزیز.
@Reven
سونی فنا عروسی نگیرن وسعت لست ۲ یک دهم اینم نیست با آپدیتاش تو دهنی محکمی خواهد زد :yes:
جوک سالو گفتی
نکنه سایبرپانک انحصاری ایکس باکسه ما خبر نداشتیم!
بازی سایبر پانک بازیه خوبیه در کل اما اونطور که فکر میکنید بعنوان بهترین جهان باز و Rpg نیست اصلا و در حد بازی های دیگر ظلم است،،، این بازی با اوپن کریت ۸۲ و متای ۸۷ رو پیسی بازی خیلی خوبی است اما رو کنسول در سطح متوسط رو به پایین است با تعداد اپدیت های فراوان به بازی خیلی خوبی تبدیل می شود در طی یک سال آینده،،،یکی از منتقدان اعتقاد داشت واچ داگز لیجن از همه لحاظ که کوبوندنش از سایبرپانک بهتره سایبر پانک بازی خیلی خوبیه اما واقعا در سطح شاهکار نیست!!! اگر به این بازی این لقب را بدهیم پس جی تی ای و رددد و فارکرای و اساسین کرید و بقیه خدای جهان باز هستند روی متا کریت هم نمره اش روی کنسول رفته جزو ۲۰ تا از بدترین بازی های سال ،،،، بنظرم با اپدیت های بزرگ ۴۰ یا۵۰ گیگی میتونه بهترین بازی پشتیبانی سال ۲۰۲۱ بشه ولی از رقابت با بقیه بازی ها یعنی گاد اف وار و هورایزون و راچت و رزیدنت اویل و فارکرای و بتمن و… کلان متاسفانه حذف شد!!!
دقیقا سایبرپانک با کلمه شاهکار فاصله داره و میشه گفت فقط بازی خیلی خوبیه.
یادتون رفت گرافیک بازی افت فریم در بازی در نسل۸ انقدر آزار دهنده است بعد یکم پلی دیگه هیچ علاقه ای به ادامه بازی نداری
بخاطر یک دلیل ادامه میدم گاهی هشت سال منتظر بودم بزار بگن من هیتر هستم بازی مشکل های فراوانی داره انگار برای نسل ۸ معرفی نشده بود هدف اصلی نسل ۸ نبود من باگ ها رو حساب نمی کنم چشم روش می بندم چون این استدیو همیشه بازی هاش مشکل داشت کیفیت بازی احساس می کنم 480p فریم ۱۰
تنظیمات HDR هم کمکی نکرد در بازی در. تلویزیون 4k
من به این بازی از ۱۰ برای نسل ۸ نمره ۴ میدم اونم فقط برای وقت یا زمانی که برای بازی گذاشتن
ممنون از نظر خوبتون و لطف شما به این مقاله
واقعا نشستی این همه نوشتی …!
متشکر از شما آقای رضایی و دیگر دوستان.
دوست عزیز داستان لست دو هیچ مشکلی نداشت و اتفاقاً یه انقلاب هم بود چون اگه بد بود جایزه روایت داستان رو از گیم آواردز همون سال با وجود رقبایی مثل دوم ایترنال و هیدیس و گوست آو سوشیما و استار وارز نمی گرفت نکنه میخوای بگی گیم آواردز پول گرفته که اون جایزه رو بده؟ داستان لست دو اتفاقاً یه پیشرفت نسبت به نسخه اول و یه انقلاب بود من نمیفهمم چرا وقتی تو مراسم اسکار همون سال کارگردان هالیوودی از داستان این بازی همه جوره تعریف کرد و گفت ما باید تو کارهای خودمون ازش الهام بگیریم یا کمپانی رقیب یعنی مایکروسافت اومد و از داستان این بازی تعریف کرد من نمیفهمم یه عده ایرانی پشت گوشی میان به همچین گیمی میگن داستانش مشکل داشته اگه مشکل داشته چطور اونا این مشکل رو ندیدن شما دیدین باو ولمون کنید تورو خدا الآن میان میگن مایکروسافت از سونی و ناتی داگ پول گرفته که از داستان لست دو تعریف کرده
خسته نباشید بابت نقد و بررسی.دقیقن همون چیزی بود که میخواستیم بدونیم.گفتنیا رو همه گفتید.امیدوارم هر چه سریع تر این بازی درست بشه که همه بتونن بازیش کنن و لذت ببرن
مرسی که مقاله رو مطالعه کردین♥️
البته هنوز کامل مطالعه نکردم الان وسطاشم.فقط نکات برجسته که گفته بودید رو اول خوندم.داستان رو که مطمعن بودم تعریف میکنید چون چنتا واکترو دیدم کف کردم.ولی حیف…
امیدوارم راضی باشید
فقط میخوام اون های که بازی شاهکار فرض می کردن کجان از تاخیر های که میخورد می گفتن با یک بازی بدون عیب رو به رو بشیم
این تاخیر ها نبودن فکر کنم بازی با کیفیت PS1 انجام می دادیم
این الان ۸۰ بود یا ۸ 😐
۸ از ۱۰
خیلی حرفه ای و اصولی نمره دادید. دست مریزاد!
ممنونم لطف دارید
سهامش بازم سقوط کرد بعد از حرکت اخر سونی…
چی شده انصافا انقدر افت سهام پیدا کرده؟
از امروز صبح(جمعه) تا الان(عصر جمعه) از ۳۰۹ اومده ۲۶۷
چند نفر مگه بازی رو پس دادن؟
یکم تحملتون رو ببرین بالا.۶۰ دلار برا ما خیلیه ولی برا اونا دیگه فکر کنم پول تو جیبیه یه بچه تو هفته باشه
میترسم تمرکزشون رو برا ساخت ویچر بعدی با این اوضاع از دست بدن.
فقط این رو در نظر بگیربد که بریک پوینت تو گیمفا ۹ از ۱۰ گرفته
ولی سایبرپانک ۸ از ۱۰
داری اشتباه میزنی برادر من اون نقد رو محمد آریامقدم نوشته این نقد رو مهدی رضایی
نقد رو که یک تیم کامل نمینویسن یک نفر مینویسه.
با سپاس از نقد اقای رضایی ❤
دیسکشو دیروز واسه ps5 ام خریدم ۱۸۰۰ تا حالا ۵ شش ساعتی بازی کردم باگ به اونصورت ندیدم حالا شاید تو ادامه این مشکلاتی که همه بهشون اشاره میکنن تو کامنتا دیده بشه ولی هر چی باشه یه گیمه و بس هدف هم از گیم لذت بردنه
ببخشید ولیب اگه میشه اینجانب حقیر درخواست میکنم بعد امادن نسخه سال بازی همراه با دی ال سی ها بازی رو دوباره نقد بفرمایید چرا که حتی ویچر ۳هم در ابتدای انتشار انواع باگ های متفاوت داشت البته نقد گیمفا به طور کامل درست و بی طرف است اما در طول اینده که و با اپدیت ها ممکنه اکثر این مشکلات بر طرف بشه
بعد از ۴۵ ساعت بازی کردن توقع داشتم ی سری چیزای ابتدایی از اول تو بازی باشن
مث انیمیشن داشتن ایمپلنت ها وقتی وارد بدنمون میکنیم
Barber shop ک بتونیم مدل موهای کرکتر مون و عوض کنیم یا برا کرکتر زن نحوه ارایش تغییر رنگ چشم و … انجام بدیم تتو شاپ هم به درد بخور بود . اسپورت کردن یا در حدی کاستومایز کردن ماشینا وقتی ک ی تروفیهست داخل بازی به این منظور ک همه ماشین های موجود داخل بازی و پیدا با بخریم میشد رفت بار ی چیزی واقعا خورد ن اینکه فقط بتونی بری بخری بعد ایتم بره داخل اینونتوری
الان رابطه عاشقانه برقرار کردیم کاش میشد با طرفمون رفت بیرون این حرکت و حتی جی تی ای سن اندریاس هم داشت یا جی تی ای وی با کرکترای دیگه میشد رفت بار سینما گلف تنیس و ….
میتونستن مینی گیم داخل بازی بزارن گلفی بیلیاردی یا حتی ی مینی گیم ساده مث guent به هرحال واقعا اینا نیاز هست وجودشون
در کل بازیه خوبیه داستان فوق العاده ایی داره ساید کرکترای بی نظیری داره من واقعا عاشق ی سری از کرکترا شدم
ی کات کانتنت ۲۰ سی ساعته داشت قشنگ اونی ک پلی میده میتونه این و حس کنه گان پلی خوبه ولی میتونست بهتر باشه ولی با اینکه بار اولشون بود ک به اصطلاح اول شخص میسازن نمره قابل قبولی میگیره رانندگی هم از این قاعده استثنا نیست با توجه به اینکه تجربه اولشون بود قابل قبوله
موسیقیای بازی معرکن واقعا تاپ ناچ هستن به خصوص موقعی ک با انمی درگیر هستی در هر صورت نمره من بدون درنظر گرفتن مشکلات ۷ از ۱۰ عه
اون چیزی ک انتظار داشتم نبود ولی شاید من انتظاراتم بالا بود و اون چیزی ک از ویچر ۳ دیدم ازشون انتظار داشتم در هر صورت بازیه بدی نیس فقط به خاطر مشکلاتش و عدم مدیریت درست داره عذابشون میده
واقعا امیدوارم با آپدیتا مشکل بازی رو حل کنن این بازی اگه بدون باگ میومد الان اینجوری نمیشد
این همه ایراد گرفتین ۸ دادین از ۱۰؟ اگه ۸ از ۱۰۰ بود یه چیزی، ولی آخه این…
:yes:
اگر دقت بکنی به ایرادهایی که به بازی گرفته ۸۰ ۹۰ درصدش مربوط به باگ و بهینه بازی هست، به مهمترین مسئله بازی داستان یا شخصیت پردازی یا موسیقی یا ماموریت یا گیم پلی که نقصی نداشته، نمیشه ایراد گرفت که بعد بیای نمره پایین بدی همین هم که ۸ داده واقعا دلایل منطقی آوردن آقای رضایی در غیر اینصورت خود اقای رضایی میدونن اگر بازی بدون باگ بود و بهینه بود صد در صد با یک عنوان عالی روبرو بودیم
اون همه ایراد در مقابل اون همه نقطه قوت قرار میگیره
بنظر من فعلا بازی خام و بدون آپدیت و هات فیکس درست حسابی استحقاق همون ۸ از ۱۰ رو داره
اره بابا نقد فقط الماس ۴ تنی بر تاج پادشاهی
جالب بود :-))