کولهپشتی | نقد و بررسی قسمت اول بازی Life Is Strange 2
یادم میآید وقتی برای اولین بار Life Is Strange را بازی کردم، چند حس مختلف دربارهی بازی داشتم که در تضاد با هم بودند. بازی بسیار متفاوت بود. در دنیایی که بسیاری از گیمرها به دنبال بازیهای آنلاین و هیجانات آن هستند، Life Is Strange قدمی جسورانه برای بازیهای داستانمحور به شمار میرفت. اینکه داستان بازی دربارهی یک دختر دبیرستانی و دغدغههای دوران نوجوانی او باشد، از دور زیاد جالب به نظر نمیرسد. در واقع بازی هم از همان اول زیاد تلاش نمیکرد که جز این را ثابت کند و داستان را با یک ریتم کاملاً ملایم پیش میبرد تا اینکه سازندهها با چند غافلگیری بزرگ اوضاع را تغییر دادند و از قسمت دوم بازی، دیگر کسی نتوانست برای قسمت سوم صبر کند. حالا استودیوی پرآوازهی اسکوئر انیکس چندی پس از انتشار پیشدرآمد فصل اول با نام Life Is Strange: Before The Storm، برای فصل دوم به دنبال داستانی کاملاً جدید رفته است. باید دید آیا طرفداران، بدون دیدن شخصیتهای اصلی بازی پیش مانند مکس و کلوئی، باز هم علاقهمند به شروع فصل دوم خواهند بود یا خیر.
بازی از پشت شیشه ماشین پلیس شروع میشود. شما برای چند ثانیه صدای بیسیم و موتور ماشین را میشنوید تا اینکه رانندهی ماشین پلیس پیاده شده، چند ثانیه دیگر انفجاری رخ داده و ماشین چپ میشود. این صحنه در واقع مهمترین صحنهی کل این قسمت است و بازی میرود تا به این نقطه برسد. اصولاً این شیوه از روایت که بازی از کمی جلوتر آغاز شده و میرود تا به صحنهی ابتدایی داستان برسد همواره لذتبخش و هیجانانگیز بوده است؛ چراکه شما هرلحظه انتظار آن اتفاق را دارید و بازی هروقت دلش خواست آن را به خورد شما میدهد. شما در نقش شاون (Sean)، با لایلا (Lyla) آشنا میشوید که ظاهراً بهترین دوست شماست. مشغول اتفاقات دبیرستانی و مهمانی آخر هفته هستید و در این حین بیشتر با شخصیتهای مختلف بازی آشنا میشوید. شاون پسری ۱۶ ساله است که همراه با پدر و برادر کوچکتر خود زندگی میکند. برادر کوچکتر او دانیِل (Daniel)، پسربچهای دوستداشتنی و کنجکاور است. رابطهی آنها با هم بسیار خوب و صمیمی است. پس از رخ دادن اتفاقی که انتظارش را داشتیم، بازی، شما و برادر کوچکترتان Daniel را تنها میگذارد. این دو برادر هر کدام با یک کولهپشتی و مقداری وسیله به جاده میزنند.
رابطهی شاون و دانیل ابتدا کمی عادی و سطحی بوده و طی زمان، بازی به آن عمق میدهد. شاون که مانند اکثر نوجوانهای هم سن و سال خودش، حوصلهی تا کردن با برادر کوچکتر خود را ندارد، به تدریج با شروع ماجرایشان بیشتر و بیشتر از خود صبر نشان میدهد و از یک برادر بزرگتر به یک تصمیمگیرنده یا یک حامی تبدیل میشود. مانند هر چیز دیگری در زندگی، از عواقب برادر بزرگتر بودن هم نمیتوانید فرار کنید! خوشبختانه دانیل به اندازهی کافی باهوش و تیز هست و بیشتر از اینکه به دست و پای شما بپیچد و کار شما را سخت کند، در خیلی جاها به کمک شما آمده و بازی را برایتان آسانتر میکند. رابطهی میان این دو برادر پتانسیل بسیار زیادی برای رشد دارد. سازندهها به شکل زیرکانهای این سن را برای کاراکترهای خود انتخاب کردهاند. از طرفی دانیل به عنوان یک پسربچه، در سنی است که برادر بزرگتر خود را الگوی کارهایش قرار میدهد و کم و بیش از او تبعیت میکند و از طرف دیگر شاونِ ۱۶ ساله در آن سنی است که دوست دارد در حال و هوای خودش باشد و زیاد به برادر کوچکترش رو نمیدهد. اما اتفاقات بازی جوری پیش میرود که راهی به جز “رو دادن” به دانیل را پیش پای شاون نمیگذارد و همین تضاد به زودی به یکی از نقاط قوت داستان تبدیل میشود. در طی سالان اخیر، روابط بسیار زیبایی در بازیها دیدهایم. رابطهی بیبدیل لی و کلمنتاین در سری The Walking Dead، رابطهی جول و الی در The Last of Us، رابطهی مکس و کلوئی در شمارهی پیشین همین سری و چندی دیگر. اما در این میان، بین همهی این روابط پدر-دختری، دوستی و رمانتیک، جای یک داستان دربارهی برادری خالی بود. به نظر میرسد Life Is Strange 2 به شکلی قدرتمند آمده تا این خلاء را پر کند. ایمانِ دانیل به برادر بزرگترش و در مقابل، هواداری شاون از برادر کوچکتر خود گاهی اوقات به قدری زیبا میشود که حظ میکنید. خوشبختانه بازی میداند چه موقع این صحنهها را خرج کند که دلتان را نزند. از سوی دیگر، شاون خودش آسیبپذیر است. نمیتوانید از او انتظار یک قهرمان تمامعیار را داشته باشید. او همینقدر میداند که باید برای خودش و برادرش غذا و جای خواب پیدا کند و اگر کسی برادر کوچکش را اذیت کرد، با او مقابله کند، اما او فقط ۱۶ سال دارد و میبینید که بعضی جاها کم میآورد. آسیبپذیری شخصیت شاون ازدیگر نقاط قوت این بازی است. این آسیبپذیری و بیتجربگی، ارزش کارهای او را دوچندان میکند، چراکه هر بار باید جلوی ترس و استرس خودش را بگیرد و آن را به برادر کوچکش انتقال ندهد.
سازندگان چند کاراکتر دیگر را نیز در جریان بازی به داستان اضافه میکنند. مهمترین آنها یک مرد میانسال ریشو و وطنپرست است که گویا دل خوشی از مکزیکیها ندارد، و وقتی میفهمد شاون و دانیل اصالتاً مکزیکی هستند، رگ وطنپرستیاش باد میکند و قضیهی دیوار بین آمریکا و مکزیک را پیش میکشد. این موضوع یکی از معدود موضوعاتی است که دربارهی قسمت اول بازی به من و خیلیهای دیگر نچسبید. البته این موضوع آنقدرها هم برجسته نیست که بخواهد خط اصلی داستان را به سمت و سوی خاصی ببرد، اما چرا اصلاً باید به یک بازی مثل Life Is Strange 2 حال و هوای سیاسی داد؟ محدود کردن زمان بازی به آمریکای دونالد ترامپ، به نظر من انتخاب خوبی نبوده. از شخصیتهای مهم دیگر میتوان به برودی (Brody) اشاره کرد که درست سر بزنگاه به داد مکزیکیهای داستان ما میرسد و به آنها غذا و پول و خرت و پرت میدهد. شخصیت او شباهتهایی هم به شخصیت آقای جفرسون در شمارهی قبلی بازی دارد و این موضوع خودش خاطرات بسیاری را در ذهن من زنده کرد!
همانطور که اشاره کردم، داستان Life Is Strange 2، یک داستان کاملاً جدید و بیربط به شمارهی قبلی است، اما جزئیات و آدرسدهیهای بازی به شمارهی قبل اصلاً کم نیست. امیدوارم در نقطهای از داستان، Life Is Strange 2 به بازی قبلی ربط پیدا کرده و هیجانمان را چند برابر کند. صحبت از هیجان شد، باید بگویم که ریتم بازی در قسمت اول کند است. یعنی در حدود ۳ ساعت زمان بازی، شما بیشتر وقت خود را صرف دیالوگهای بیهوده میکنید که فقط برای وقتتلفکنی طراحی شدهاند و در میان این دیالوگها و کارهای بیهوده چند اتفاق هیجانانگیز و مهم میافتد. چیزی که باعث شده این موضوع را به عنوان نکتهای منفی دربارهی بازی ذکر نکنم، تجربهام در رابطه با اپیزود اول شمارهی قبل است که به همین اندازه کند پیش میرفت. در آنجا سیستم برگرداندن زمان و قابلیت عکاسی مکس بود که به عنوان مکانیزمهایی نوآورانه در دنیای بازیها اپیزود اول را برای شما لذتبخش میکردند، و در این قسمت قابلیت نقاشی شاون و قدم زدن در جنگلهای زیبای حومهی شهر. ممکن است این موضوع ذهن شما را هم به خودش مشغول کرده باشد که “اگر سیستم برگرداندن زمان که اصلیترین ویژگی Life Is Strange در شمارهی قبل بود برداشته شده است، پس دقیقاً در بازی چکار میکنیم؟”. این ما را به قسمت دوم نقد میرساند: “گیمپلی”.
گیمپلی بازی دقیقاً مانند شمارهی قبل است. شما از زاویهی سوم شخص کنترل شاون را به عهده میگیرید و یک عالمه آیتم در بازی وجود دارد که میتوانید آنها را چک کنید، بخوانید، بردارید و … . قسمت دیگر گیمپلی Life Is Strange 2 به انتخاب دیالوگها و استراتژی مناسب در هنگام مقابله با یک شخص خاص مربوط میشود.
تعداد انتخابهایی که میتوانید انجام دهید مانند The Witcher 3 یا The Council که قبل این بازی نقد کردم زیاد نبوده و تاثیرشان هم بر روی داستان به جز در مواردی خاص زیاد چشمگیر نیست. اما کسی هم انتظار خاصی از سیستم دیالوگ این بازی ندارد، چون چیزهای دیگری هست که میتواند با آنها مخاطب را مشغول کند. حتی برخی جاها پیش خود میگویید که کاش این دیالوگها نبودند، چون بعضیهایشان به قول خودمان خیلی “هندی”اند! دسترسی به موبایل و پویا بودن استفاده از آن به قوت شمارهی قبل در بازی هست و چندی دیگر از مکانیزمهای مربوط به کولهپشتی نیز مانند گذشته تکرار شدهاند. روی هم رفته هیچ چیز خاص یا نوآورانهای تا به اینجای کار به بازی اضافه نشده، اگرچه صحنهی پایانی این اپیزود، نوید اضافه شدن یک مکانیزم کاملاً جدید را به بازی میدهد. باید منتظر بود و دید اسکوئر انیکس چه نقشهای برای اپیزودهای آینده دارد.
بهترین خصوصیت Life Is Strange 2 در اپیزود اول بیشک طراحی هنری و گرافیک آن است. در شمارهی دوم خیلی بیشتر در محیطهای باز قدم میزنید و سازندگان از پس نورپردازی و طراحی هنری بازی به خوبی برآمدهاند. طراحی کاراکترها نیز پیشرفت جزئی داشته است. سبک گرافیکی خاص بازی حفظ شده و در عین حال وسعت پیدا کرده. پس از اینکه از شهر بیرون میآیید و برای کمپزدن به جنگل میروید، گرافیک زیبای بازی شروع به خودنمایی میکند. نور آفتاب از لابهلای شاخههای درختان عبور کرده و بارقههای نور را ایجاد میکند که بسیار زیباست و حس در جنگل بودن را منتقل میکند. فیزیک برگ درختان به خوبی کار شده و برای این سبک از گرافیک که نمیتوان آن را واقعگرایانه خواند کافی و حتی فراتر از کافی است.
همچنین فیزیک کاراکترها بهبود پیدا کرده است. البته همچنان بد نبود اگر کمی فیزیک اجزای صورت واقعگرایانهتر میبود، چون بازی دیالوگمحور است و در اینگونه بازیها کلی صحنه وجود دارد که دوربین به شکل کلوزآپ روی صورت شخص در حال صحبت است، بنابراین طبیعی است که آدم انتظار واکنشها و حالات چهرهی دقیقتری از سازندهها داشته باشد. به عقیدهی من، اگر یک بازی میخواهد از یک قسمت محیط استفاده کند، باید روی آن قسمت وقت بگذارد و آن را خوب طراحی کند تا ذوق مخاطب کور نشود. Life Is Strange 2 از پس این موضوع برآمده است. برای مثال فیزیک آب خیلی خوب و طبیعی و متناسب با سبک گرافیکی بازی طراحی شده و وقتی شاون دارد به دانیل یاد میدهد که چگونه در آب سنگ بیندازد که سنگش چند بار پرش کند، همین فیزیک آب به واقعیتر و لذتبخشتر کردن ماجرا کمک میکند. از آنجا که بازی قصد به تصویر کشیدن زندگی تینیجری شاون را دارد، عناصر مربوط به این موضوع نیز از اهمیت خاصی برخوردارند. اتاق شاون، درست مانند اتاق مکس در بازی قبل پر از پوستر و کتاب و سیدی و اینجور چیزهاست که با دقت و ظرافت طراحی شدهاند. روی هم رفته از هر چیز این بازی که بتوانید ایراد بگیرید، از طراحی هنری و نورپردازی آن نمیتوانید!
موسیقی بازی بهتر از شمارهی قبل و بهتر از خیلی بازیهای دیگر این سبک است. راستش انتظار داشتم بیشتر بازی مانند شمارهی صدای گیتار آکوستیک بشنوم، نه اینکه چیزی ضد این ساز داشته باشم، اما استفاده از آن برای موسیقی پسزمینه در شمارهی قبل گاهی اوقات برای من خستهکننده میشد. میکسی که Life Is Strange 2 در اختیارمان قرار گذاشته بسیار دلنشینتر از شمارهی قبلی است. بخصوص یکی از قطعات بازی دائماً در ذهنم تکرار میشود و یکی از شاخصههای موسیقی خوب هم همین است. اینکه بتواند به قدری تاثیرگذار باشد که دائماً آن را سوت بزنید و هر دفعه هم یاد صحنهای بیفتید که در آن صحنه این موسیقی نواخته شده بود. خوشبختانه آهنگها بسیار بهجا و دلنشین هستند.
صداگذاری نیز خوب است. صداگذاری کودکان و نوجوانان همیشه سختتر از بزرگسالان بوده، چراکه ادبیات خاص خود را دارند و این ادبیات هر روز در حال تغییر است. بخصوص بچه دبیرستانیها که همیشه میخواهند “کول” حرف بزنند و صدایشان هنوز دورگه است! بنابراین صداگذاری واقعگرایانه برای این قشر، میتواند چالشبرانگیز باشد. باید بگویم صداگذاران به خوبی از پس صداگذاری شاون و دانیل برآمدهاند. همچنین سایر کاراکترهایی که در بازی هستند حرفهای صداگذاری شدهاند.
روی هم رفته Life Is Strange 2 بازیای نیست که باب میل همگان باشد. اگر بخواهم روراست باشم، خیلی با سلیقهی خود من هم منطبق نیست. بازی یک عالمه صحنهی احساسی و درامای دبیرستانی دارد که ممکن است تنها به مذاق تعداد خاصی خوش بیاید. اما این اختلاف سلایق باعث نمیشود که از حق مطلب بگذریم و از داستانسرایی زیبا و گرافیک زیباتر آن نگوییم. اسکوئر انیکس با شمارهی قبلی این سری ثابت کرد که قصهگوی زبردستی است و حالا قدم اول را برای شماره دوم این سری محکم برداشته است. اگر به دنبال عنوانی متفاوت در بازارِ بازی امروز میگردید، Life Is Strange 2 از بهترینهایی است که نصیبتان خواهد شد.
پر بحثترینها
- اینترگلکتیک، کانکورد، ناتی داگ؛ در اتاق فکر سونی چه میگذرد؟
- گزارش: طراحی سختافزار پلی استیشن ۶ برخلاف نسل بعدی ایکس باکس، به پایان رسید
- حساب توییتر پلی استیشن باعث ترند شدن دوباره Bloodborne Remake شده است
- یوشیدا: Horizon Forbidden West در حد انتظارم نفروخت
- یوشیدا: اگر خواهان بازی های انحصاری جدید PS5 هستید، بهتر است از ریمسترها حمایت کنید
- منبع داخلی: PS6 در سال ۲۰۲۷ عرضه خواهد شد + اطلاعات بیشتر
نظرات
سلام صبح گیمفا بخیر 🙂
من از بازیهای اینجوری زیاد خوشم نمیاد اگر داستان خوبی نداشته باشن ! چون اینجور بازیها گیمپلی و گرافیک فنی رو تماما فدای داستان گویی میکنن و اگه همون داستانم خوب نباشه دیگه هیچی !
در کل بنظرم بازی خیلی خوبیه و داستان جالبی رو روایت میکنه اما مورد علاقه بنده نیست .
اون نکته ضعف بازی بنظر من باید نقطه قوتش میبود ! خیلی خوشم میاد یه بازی بطور غیر مستقیم به مشکلات سیاسی دنیای امروز اشاره بکنه ( مثله سری dishonored و یاbioshock) اما مثله اینکه توی این بازی بصورت کاملا مستقیم اشاره شده که بازم بنظر من نقطه ضعفی نیست !
بهر حال ممنون بابت بررسیتون خیلی مایلم بررسی ها و مقاله های بیشتری از شما ببینم .
روز خوش .
اقا من عاشق lis ام
جونمو برا کلویی و مکس میدادم
ولی این بازی فقط مزخرفه
باورم نمیشه انقدر زشت و زننده نژاد پرستی رو قرار دادن
واقعا حالم بد شد
۳/۱۰
بزی جان حالا چرا زیر کامنت من اینارو نوشتی ؟ 😐
دیوار بین مزر آمریکا و مکزیک چه ربطی به این بازی داره؟؟؟
America loves my shit
باور کن کل سایت فهمیدن fps بازی
مهدی، سرکلاس نکامنت ببین معلم چی میگی 😀
مشکل شما با گیمای FPS چیه؟ پرطرفدارترین ژانر، ژانر شوتر اول شخصه
شمام جمله ی اولو اشتباه خوندید مث من
دقیقا :rotfl: :rotfl:
نه درست خوندین
آخه به عکست نمی خوره :idk:
مدرسه از من گذشته دیگه من یه لیسانس کامپیوتر گرفتم گذاشتمش زیر یخچالمون لق نزنه نمی بینین صبح تا شب تو گیمفا پلاسم خیلیا الآن دیگه کامنت کم می زارن بخاطره اینکه مدرسه میرن
صلواتی دوباره
چقدر خوبه به رویا هات انقدر عمیق فکر کنی
آخه لیسانس کامپیوتر و کلا هر ادم دانشگاه رفته ای طرز حرف زدنش مثل توعه
خدایاااااااااااااااا
لیسانس برای شما رویاست. الآن کسایی که لیسانس یا حتی فوق لیسانس گرفتن دارن آجر طبقه سوم پرت می کنن. من خودم فروشندهام چون کار مناسب با رشته مو نتونستم پیدا کنم.
مرسی از نقد….چقدر باید به انگلیسی مسلط بود برای لذت بردن از بازی؟
خیلی
زبان بازی خیلی پیچیده نیست و زیرنویس انگلیسی رو هم میتونین فعال کنین. در کل نگران اون قسمتش نباشید.
بری ۱۰۸۰ .ryzen7.ddr4 4200بگیری بعد بیای اینارو بازی کنی
نه عزیزم باید PS4 بگیری تا از بازی ها محروم نمونی
من ۲تا سیستم دارم ۱ ps4 از این ناراحتم که کلان حیف پول شده هر چیزی
به نظرم اگه شخصیتهای اصلیش مثل نسخه اولش دختر بودن جذابیت بیشتری داشت من که نسخه اولش خیلی بهم چسبید همینطورم نسخه پیش درآمدش before the storm
نقد فوزا ۴ رو نمیخایید برید دیگه نه؟
الان مشکل چیه که نقدشو نمیرید؟ بگید ما هم مطلع باشیم
دیگه ماشین بازی که نقد و بررسی نداره :rotfl:
حتما باید عنوانی AAA سعید آقابابایی نقدش کنه؟ دوستی عزیزی که زحمت کشیدی وقت گزاشتی بازیو نقد کردی!!! بازیهای ویدیویی جزو هنر های روز دنیا شناخته میشه و سازنده های این اثرات هنری هنرمند هستن!!! شما در نکات منفی فرمودید ربط دادن داستان مسائل به سیاسی روز دنیا !!! میشه بپرسم شاعر های هنرمند کشور ما امثال ملک الشعرای بهار ، پروین اعتصامی، شهریار، نیما یوشیج چرا باید تو اثرات هنریشون به پرداختن مسائل سیاسی روز اون موقع می پرداختن؟ دوست عزیز وظیفه هنرمند اینه که با هنری که داره جامعه شو جای بهتری کنه این وسیله میتونه شعر باشه در صد سال پیش و تاثیر گذار باشه میتونه بازی باشه در زمان حال و تاثیر شو بزاره…نشون دادن واقیعت های یک جامعه که مثلا تو دموکراسی حرف اولو میزنه ولی برخوردش با مهاجران قانونی کشورش خیلی بده و تبعیض نژادی میزاره بین مردمش بد نیست تحسین برانگیزه… بهتون پیشنهاد میکنم وقتی بازیو نقدمی کنید خودتون باشید از سایت های X,Y تقلید نکنید
دقییییییییییییقا :heart:
ایران جزء نژاد پرست ترین کشورهاست
الکتروپاپ جزو فان ترین ادم های دنیاست
خدایا این خوشی هارو از ما نگیر
موافقم
از کشورای بدشم هست
از اون بدا….
:heart: :heart: :heart: :heart: :heart: :heart: :heart:
خیلی بده خیلییییییییی
این چیزیم که دوستمون مکس پین گفته نژاد پرستی به حساب نمیاد
با اینکه همش باهات ساز مخالفم میزنم این یکیو تایید میکنم ، همش ادعاییم 😀
همین که یه مشت ملت بیکار میان تو شبکه های اجتماعی آریایی آریایی میکنن نشونه های نژاد پرستی با چاشنی حماقته :rotfl:
داری می گی بیکار بله بیکار هر کار نامبارکی از دستش بر میاد
همه ملت ما مگه بیکارن؟
شما به یک نفر که ملیت افغانستان داره چی می گی ؟ مغولی؟ چینی ؟
می گی افغانی دیگه
بله عده ای هم هستن که تمسخر می کنند و تحقیر ؛ همه جا وجود داره از این انسان ها … حالا ما برای چارتا آدم این جوری باید کل ملتو زیر سوال ببریم ؟ من خودم رفیق افغانی دارم و هیچ مشکل هم نداریم
دین من می گه : ان اکرمکم عند الله اتقی کم … باخدا ترین شما برترینه نه سفید شما نه آریایی شما نه ثروت مند شما نه هرمرض دیگه ای …
حقیقت امر اینه … اگه چار تا آدم بیکار قصد تخریب دارن ما سوژه شون نشیم
نسخه اول درکل بازى خوبى بود حتى کپیتان اسپیریت هم عالى بود ولى این نسخه اصلا بهم نچسبید نمیدونم چرا :-/
تشکر بابت نقد ولى به نظرم نقطه ضعفى که ذکر کردین باید جزء نقاط مثبت باشه !
جلل خالق، از کی تاحالا اشاره به مسائل روز سیاسی شده نکته منفی؟
ماشالا hater های بازی کم نیستن انگار 😐 نژاد پرستی همه جا وجود داره نادیده هم نمیشه گرفتش نمیدونم چرا بازی بخاطر همین مسئله داره کوبیده میشه و ایراد های بنی اسرائیلی بش بسته میشه 🙁