یادش بخیر، روزی مرد عاقلی گفت که تاریخ توسط برنده جنگ نوشته می شود. البته آن زمان برای درک این موضوع خیلی جوان بودم ولی بعد از اندکی تفکر در این جمله می توان به عمق این جمله پی برد. جنگ جهانی دوم همانند اولینش توسط متفقین به پایان رسید و نتیجه اش نابودی تقریبا کامل طرف های شکست خورده بود. بعد از جنگ حالا نوبت به برندگان آن بود که با وجود تمام کار هایی که خودشان کرده بودند، باز هم همه تقصیر ها را به گردن آلمانی ها و سایر متحدینش بیاندازند. البته برداشت اشتباه نکنید، هیچ شکی در اهریمنی بودن کل نظام رایش سوم و شخص هیتلر در راس آن نبود ولی بعد از جنگ و با وجود روحیات ضد آلمانی طرف های برنده، حالا نوبت به ساخت داستان و فیلم هایی از طرف برندگان بود. البته باز هم شاهد فیلم هایی بودیم که از داستان سمت دیگر نیز قصه هایی برای تعریف داشتند ولی باز هم اکثریت فقط سعی در نمایش چهره ای سراسر اهریمنی از طرف آلمانی داشته اند و باید گفت در این کار نیز نسبتا موفق بودند!

چندان طولی نخواهد کشید که با دشمن درجه اول خود که از قضا ارتباطی به نسخه قبلی نیز دارد، آشنا خواهید شد

حال با تمام این تفاسیر فرض کنید که آلمان نازی زودتر به سلاح هسته ای دست پیدا می کردند و در پی آن نتیجه جنگ تغییر می کرد. حال این آلمانی ها هستند که باید قصه مورد علاقه خود از شجاعت ها و دلاوری های خود در برابر متفقین ترسو را به نمایش بگذارند. حالا دیگر یهودی بودن در هر نقطه ای از دنیا معادل پست ترین بودن است. البته این شکنجه فقط شامل حال یهودیان نمی شد و حالا اسلو  ها و رمانیایی ها و هر نژاد دیگری که آقای Fuhrer از آن ها خاطره بدی در کودیکیش داشته، جز نژاد های پست طلقی می شدند ولی اگر بخواهیم صادقانه نگاهی کنیم، آمریکایی ها نیز خود سابقه درخشانی در زمینه نژاد پرستی داشته اند و از روز های اول قتل و قارت سرخوپوستان گرفته تا دوران برده داری و نگاه بعضی افراد به سیاه پوستان (که متاسفانه هنوز هم شاهد آن هستیم)، ولی به دلیل آن که بعد از آن ها به ابر قدرت اتمی بدل شدند، دیگر کسی نمی توانست بگوید که بالای چشمشان ابرو است.
البته با تشکر از ذهن خلاق نویسندگان، شاهد آن هستیم که یکی از فانتزی های همیشگی بشری، یعنی اگر این نمی شد پس چه می شد، در خصوص جنگ جهانی دوم نیز باشیم که نتیجه آن یکی از بهترین و در حین حال پایه گذار سبک شوتر اول شخصیتی سری Wolfenstein است که البته دیگر دیگر کسی حوصله این داستان تکراری را ندارد.

نمی دانم بعد این بلا هایی که بر سر آلمانی ها می آوریم، هیولای واقعی کیست

سری Wolfenstein به عنان یکی از رسانه هایی که سعی در بازگویی داستان از سمت دیگر ماجرا داشته بسیار موفق و اخیرا شاهد عرضه سومین نسخه از مجموعه و بعد از نسخه The Old Blood هستیم. داستان این بازی چند ماه بعد از پایان نسخه The New Order شروع می شود و حالا شما به عنوان شماره یک نازی کشی در آمریکا، یعنی آقای بلازکوویچ، حالا دیگر آن ابر قهرمان قدیمی که یک تنه همه را حریف بود نیستید. بعد از بیدار شدن از خواب نسبتا طولانی مدت ۵ ماهه خود، حالا دیگر حتی کنترل بدن خود را نیز در دست ندارید. با اندکی پیش روی در بازی متوجه می شوید که در اولا شما در داخل یکی از U-Boat های آلمانی تحت کنترل مقاومت هستید و در طول این مدتی که در کما بسر برده اید، برای نجات جانتان، دکتر ها مجبور بودند که حتی تعدادی از ارگان های حیاتی بدنتان را نیز خارج کنند و بنابراین خارج از کما شانس چندانی برای زنده ماندن ندارید.

در نتیجه این تلاش شما برای زنده ماندن، شاهد یکی از جذاب ترین و در عین حال خنده دار ترین مراحل اول بازی های رایانه ای هستیم. جایی که شما بر روی یک ویلچر باید به دفاع از خود (بخوانید سلاخی کردن سربازان آلمانی) بپردازید. در عین حال با وجود محدودیت های موجود، چالش های جدید تری نیز برای شما به وجود می آید که بتوانید با گذر از آن ها اندکی از کند شدن روند گیم پلی جلوگیری کنید. با کمی گذشت در بازی و در پایان مرحله اول (نمی گوییم چه می شود که خودتان مشاهده کنید !) بالاخره بلازکوویچ می تواند روی پاهای خود راه برود و از این جا است که بازی اصلی که همه منتظرش بودیم شروع می شود.

همانند دو نسخه قبلی شاهد یک ران اند گان فوق العاده در این عنوان هستیم. خوشبختانه همه چیز به وفور یافت می شود، از بسته های سلامتی که به سنت بازی های شوتر بتزدا، در این عنوان نیز موجود هستند تا بسته های زره و گلوله. همه چیز دست در دست هم دیگر سعی می کنند یک تجربه ناب از شلیک و قتل و تکه تکه کردن سربازان ورماخت به شما ارائه کنند. این نسخه همچون شماره های قبلی خود حال و هوای خودش را برای شلیک  و حس سلاح ها را دارد که نزدیک ترین تجربه ای که به آن می توان داشت، تجربه شلیک با سلاح های عنوانی مانند Killzone است که هم از نظر حس گیم پلی و هم از نظر حال و هوا و داستان بازی، این دو عنوان بسیار مشابه یکدیگر هستند. اکثر سلاح های بازی حال شلیک تمام اتوماتیک را دارند و همچون نسخه های قبلی اگر هم اندکی از شلیک های ممتد در بازی خسته شدید، با گرفتن دو سلاح در دست، مجددا هیجان را در بازی خواهید دید. مهم ترین وجه تمایز این بازی از سایر عناوین حس فوقالعاده ای است که در دست گرفتن سلاح های بازی به شما می دهند. از حس سنگین و قدرت مند بودنشان تا افکت دهانه لوله و لگدشان گرفته تا افکت های زیبای خون و انفجار ناشی از آن ها که شاید جدید ترین عنوانی که این حس را به شما منتقل می کرد عنوانی همچون نسخه اخیر DOOM بود. در کل در خصوص گان پلی بازی باید به سازندگان تبریک گفت که با وجود آن که تغییر به خصوصی در این بخش داده نشده باز هم لذت بازی غیر قابل وصف است.

با اندکی گشت و گذار در اینجا متوجه خواهید شد که همه مردم از اشغال آمریکا توسط نازی ها ناراضی نیستند، خصوصا اعضای محترم kkk

البته مانند گذشته دیگر دشمنانتان ابله نیستند و برای جلو گیری از یکنواخت و راحت شدن بازی، سازندگان این بار هم دقت و هم سرعت عمل دشمنان شما را زیاد کرده اند و در نتیجه بازی اندکی از آن حالت ران اند گان قبلی خود فاصله گرفته است. البته این مساله نیز به تجربه ناب این عنوان آسیب نرسانده است و در عوض حال شما، در درجات سختی بالاتر بسیار حساب شده تر حرکت می کنید و با استفاده از تغییر موضع و یا تغییر تاکتیک، به حساب سربازان نازی برسید. به مانند قبل در این عنوان نیز ۳ حالت کلی برای پیشروی وجود دارد که انتخاب آن کاملا به حس و حال شما بستگی دارد و این انتخاب نیز هیچ تاثیری در نتیجه نهایی بازی ندارد. این سه حالت کلی شامل مخفی کاری محض، قتل عام همه دشمنان و ترکیبی از این دو حالت است که بازی در هر دو حالت اولیه به هیچ وجه شما را نا امید نخواهد کرد و از سلاح های صدا خفه کن دار گرفته تا ضربات و پایان دهنده های نزدیک تا سلاح های مایکرویو و گاتلینگ های دستی، همه به منظور براورده کردن نیاز ذهنی شما در خدمت هستند. البته حالتی که احتمالا بیشتر بازی بازان به ذائقه شان نزدیک تر است حالی ترکیبی از این دو مورد است که ابتدا به شناسایی دشمنان و کشتن افسران آن ها که از قضا توانایی فراخوانی نیرو کمکی را نیز دارند، اقدام کنید و سپس به سراغ تک تک سربازان باقی مانده بپردازید. البته در این راه، یکی از قابلیت های افزوده شده دیگر به بازی توانایی ارتقا سلاح ها است که در خصوص ارتقا ها در ۳ دسته بندی قدرت خروجی، تجهیزات جانبی و دوربین ها قرار می گیرد که باید توجه داشته باشید که سبک بازی شما به چه صورت است چون یافتن این ارتقا ها بسیار سخت است و تعداد سلاح ها نیز زیاد.

از دیگر نقاط قوت این نسخه موسیقی فوق العاده آن است که در ترکیبی با موسیقی های جذاب با ریتمی سریع حس حالی به سبک سری جدید DOOM به شما القا می کند ولی هنوز سبک موسیقی بازی با DOOM بسیار متفاوت است البته موسیقی پر هیجان فقط در زمانی شروع می شود که زد و خورد سنگینی شروع شود و گرنه در زمان مخفی کاری به منظور دقت بیشتر به صدا های پا و صحبت های دشمنان دیگر خبری از این نوع موسیقی نیست. جدا از آن صدا گذاری شخصیت ها و افکت های بازی زیبا است و در کنار کات سین های زیبا  بازی به همراه شخصیت پردازی های خوب و بازیگری های زیبا جای هیچ کمبودی حس نخواهد شد. در واقع کات سین های بازی یکی دیگر از نقاط این شماره محسوب می شود که در کنار فلش بک های زیبایی که گذشته و کودکی بلازکوویچ را تعریف می کند، به هیچ عنوان حاضر به رد کردن سریع این بخش ها نخواهید بود.

شاید در آینده شاهد کشتن خود شخص هیتلر با دستان بلازکوویج باشیم ولی به نظر می رسد تا آن روز، زمان زیادی باقی مانده باشد

در کنار این ها بخش فنی۲ Wolfenstein نیز باز هم جز نقاط قوت این شماره محسوب می شود. جدا از افکت های زیبای انفجار ها و اثرات گلوله ها بر روی در و دیوار، بازی واقعاً زیبا به نظر می رسد. به طور مثال تجربه پودر شدن دشمنان به وسیله سلاح مایکروویوی و تبدیل شدن آن ها به پودر و  محو شدن تدریجی شان در هوا، یا گشتن سگ های مکانیکی غول پیکر و سرازیر شدن جریان مواد مذاب از بدن آن ها بسیار زیبا است. البته نکته مثبت دیگر در خصوص این بازی نحوه اجرای آن، بر روی کنسول های این نسل است که با وجود اجرا بر روی حالت ۱۰۸۰p و ۶۰ فریم بر ثانیه، بر روی کنسول های پایه مایکروسافت و سونی، هیچ جای گله ای وجود ندارد و شاهد یک تجربه نسل هشتمی واقعی هستیم. البته متاسفانه تا زمان نگارش این نقد، نسخه رایانه های شخصی بازی از مشکلات فنی عدیده ای رنج می برد که امید است که به وسیله آپدیت های آتی بازی این مشکلات نیز بر طرف شوند.

در نهایت باید گفت این نسخه از Wolfenstein نیز باز هم فرمول قدیمی را رعایت می کند که با اندکی بهبود در آن موفق شده تجربه جلا داده شده تری را از دل آن بیرون بکشید. در کنار آن وجود داستانی زیبا تر در این نسخه سبب شده است که با بازی حس نزدیکی بهتری پیدا کنید. در کنار آن داستان فرعی بازی (خصوصا داستان کودکی بلازکوویچ و پدر نژاد پرستش) سبب می شود که حس دو گانه تری نسبت به دو طرف درگیر جنگ داشته باشید و تشخیص طرف بر حق به شدت سخت تر خواهد بود که البته با شرایط امروزه دنیای واقعی شناسایی طرف اصلح واقعا سخت است!

به هیچ وجه ساده از کنار کات سین های بازی رد نشوید چون حجم زیادی از بازیگری های خوب و شخصیت های جذاب را از دست خواهید داد

در کنار این ها گیم پلی بار دیگر ثابت کرد که هنوز جا برای شوتر های بدون مغز وجود دارد و هنوز هم راه بسیار زیادی تا انقراض آن ها وجود دارد. در کنار حس فوق العاده ای که شلیک با سلاح های بازی به شما منتقل می کند، خصوصا با استفاده از کنترلر که لگد سنگین سلاح ها را نیز با ویبره خود به شما نشان می دهد، چیزی جز یک تجربه عالی به شما نشان نمی دهد. ولی مشکلی که بازی هنوز هم با آن دست به گریبان است، مشکل کلی بازی های مجموعه بتزدا است که تقریبا همه آن ها از عدم وجود بخش چند نفره رنج می برند که با وجود آن که بازی به غیر از بخش داستانی ( نسبتا کوتاهش) چیز دیگری برای عرضه به شما ندارد، بنابراین تصمیم خرید آن در حال حاظر و یا صبر کردن برای تخفیف های سنگین آن کاملا بر عهده شما خواهد بود ولی در نظر داشته باشید که این عنوان در هر بخشی از به آن وارد شده است بدون شک کامل کامل است و در نتیجه خرید آن به شدت واجب!

راستین کولهAli_px