نقد فیلم Mary | کدگذاری دستوری
فیلم Mary جدیدترین اثر فیلمساز آمریکایی «دی جی کاروسو» میباشد که قصهی آن درباره زندگی مادر حضرت عیسی یعنی حضرت مریم که یکی از مهمترین زنان تاریخ است، روایت میشود. نقش حضرت مریم را «نوا کوهن» بازی کرده است که در واقع اولین نقش آفرینی او محسوب میشود و البته باید گفت سایر بازیگران این فیلم نیز افرادی تقریبا گمنام در عرصهی بازیگری میباشند، به غیر از یک نفر و آن هم «آنتونی هاپکینز» بازیگر خبره و مشهور هالیوود و برنده اسکار میباشد که در این فیلم نقش بَدمن قصه، پادشاه رومی «هیرود» را بازی میکند.
همین ابتدا باید گفت آثاری که به قصه و سرگذشت چهرهها و اشخاص مهم تاریخی میپردازند باید خیلی مراقب باشند که برگردان و ترجمه درستی در مدیوم بصری سینما داشته باشند و البته اهمیتِ این برگردان درباره اشخاص تاریخی که جایگاه والای دینی و مذهبی نیز دارند چندین برابر میشود. هنگامی که پای قصه اشخاص مهم دینی به میان میآید، طبیعتا پای دستورها یا سفارشات نیز به ساخت اثر باز میشود و نمیگذارد آنطور که باید قصهی دراماتیکِ سینمایی به شکل درستش ساخته و پرداخته شود.
با این مقدمه و گزاره کوتاه همین ابتدا میبایست گفت فیلم «مریم» متاسفانه از همان آثار سفارشی در سینما میباشد که نه تنها در این مورد فرصت پر و بال گرفتن پیدا نمیکند که حجم سفارش سازی و سینمایی نبودن آنقدر زیاد است که بیننده از آن بشدت زده میشود مگر مخاطبان مذهبی و چندآتیشهی قصهی حضرت عیسی و مریم که طبعا با چشم غیرسینمایی و صرفا با دید سرسپردگی به فیلم مینگرند.
فیلم با راوی اول شخص از حضرت مریم شروع میشود که خوشبختانه تنها در قالب یک مقدمه و موخره در فیلم نمود دارد وگرنه اگر در طول فیلم با راوی اول شخص، آن هم از جانب کاراکتر اصلیِ فیلم که وجودی تاریخی/مقدسانه میباشد، مواجه بودیم، فیلم علاوه بر پوچی به یک مضحکه نیز تبدیل میشد. پوچی که عرض میکنم را در همین دیالوگِ راوی در ابتدای فیلم دقت کنید: کاراکتر «مریم» رو به دوربین و مخاطب میگوید: «فکر میکنید این قصه را میدانید! اما اشتباه میکنید» گویا فیلم قرار است روایتی بدیع یا کمتر گفته شده را از زندگی حضرت مریم به نمایش بگذارد، اما پس از تماشا حتی اگر از زندگینامه حضرت مریم اطلاعی هم نداشته باشید، با یک سرچ کوچک میتوانید متوجه شوید که داستان این فیلم، خلاصه اجمالی و همهپسند و تثبیتشده زندگی حضرت مریم در تاریخ است.
از آنجایی که فیلم «مریم» اثری سفارش شده از جانب مسیحیان و یهودیان بالادستی میباشد، طبیعتا دست فیلمنامه نویس اگر هم خودش بخواهد باز نیست و نمیتواند میان روایت سینمایی و منطقِ ماورایی فیلم تناسبی ایجاد کند؛ از این رو همه و همه (کاراکترها) از درون خالی شده و صرفا در راستای یک هدفِ دستوری قدم برمیدارند و نمود پیدا میکنند و آن هم موافقت یا مخالفت کورکورانه و صدرصدی با کاراکتر حضرت مریم است.
از همان ابتدا موضوع فرزنددار شدنِ پدر و مادر حضرت مریم بدون اینکه از درامِ حداقلی برخوردار باشد، به سانِ یک پاورقی دستوری در دل داستان خود را نشان میدهد و کاراکتر جبرئیلی که در این فیلم بر صغیر و کبیر نازل میشود و از منطق وجودی و داستانی تهی میباشد و برای فهم او صرفا باید به خارج از اثر و متون روایی و تاریخی مراجعه کنیم.
سپس تولد حضرت مریم که از همان ابتدا والدینش طوطی وار تکرار میکنند و به زعم فیلم ایمان دارند که دخترشان در آینده اتفاق خاصی را قرار است رقم بزند، پس از گذراندن دوران کودکی نزد پدر و مادر، او در قدم بعدی از پیش تعیین شده اش که صرفا به دستورِ جبرئیل انجام گرفته و ابدا سیرِ دراماتیکشده ای برای تبدیل به مقولهی «ایمان و اعتقاد» طی نمیکند، باید وارد معبد دینی یهودیان شود.
از همان بدو ورود به معبد، افراد و متصدیان مذهبی آنجا به کاراکتر مریم در قامت یک وجود الهی و مقدس مینگرند اما همین نگاه هم منطقی ندارد و گویی از بیرون از فیلم مثل یک کد رایانهای در ظاهر کاراکترهای فرعی نهفته شده است. جالب اینجاست زمانیکه کاراکتر مریم با ارادهی ماورایی باردار شده و نزد همین معبد و آدمهایش میآید، دو کاراکتر مردِ مذهبی که پیش از آن با اطمینان صدرصدی کاراکتر مریم را وجود مقدس میدانستند، الان با تناقضی مضحک او را طرد کرده و دستور به ترک معبد را برای او صادر میکنند. (تنها کاراکترِ پیرزن مذهبی از ابتدا موافق کاراکتر مریم است حتی زمان ترک او که البته این موافقت هم شکل شخصیت پردازانه نذاشته و از جنس همان کدگذاری های دستوری میباشد)
این موافقت های صدرصدی را در قالب والدین کاراکتر مریم و همسرِ او «یوسف» هم میبینیم. یعنی در جایی که فیلم سعی میکند کمی پردازش در قبال کاراکترهایش داشته باشد و به خصوص در مورد کاراکتر «یوسف» نحوه شک و تردید ها و ایمانش به کاراکتر مریم یک سیر منطقی و حداقل سطحی به خود بگیرد، یکهو و آنی در بحبوحهی شلوغی و تنش، با یک کدگذاری دستوری تصمیم به حمایت از کاراکتر مریم میگیرد و این حمایت آنقدر صدرصدی میشود که به کاراکتر مریم میگوید، بچهی بدنیا نیامدهاش را هم دوست میدارد، انگار از ماورا به او وحی شده که آن بچه مقدس است که اگر وحی هم میشد، میبایست این مقدس بودن و سودآوری (نعمت بودن) این بچه برای بشریت و برای خودش به طریقی به او ثابت میشد.
در جناح منفی ماجرا هم آنتونی هاپکینز را داریم که در نقش پادشاهی ظالم و مستبد نقش آفرینی پرداخته اما متاسفانه انقدر شخصیت پردازی ها در این فیلم صفر و صدی هست که به بازیگر چیره دستی همچون هاپکینز هم اجازه هنرنمایی نداده و هاپکینز را بیشتر مانند یک پیرمرد آلزایمری که گیج میزند و تنها دیالوگهای ظالمانه بر زبان جاری میکند، میبینیم. اینکه بدون حداقل پرداخت درستی درباره همسرش که او را به قتل میرساند و بعد از عالم ماورا بر او نازل میشود، منطقی روایی پیدا نمیکند چه برسد به عمقِ پرداختی. یا سکانس دستور به نوزادکشی هایش، داد میزند که چند خط دستوری فیلمنامه پیرامونش صورت گرفته و نه بیشتر.
در مجموع فیلم «مریم» (Mary) اثری به سختی حتی یکبارمصرف است که به مانندش در کشور خودمان فراوان دیدهایم. آثاری سفارشی که کدگذاری های دستوری در فیلمنامه بر سیر داستان گویی و شخصیت پردازی ارجحیت داشته و کاراکتر ها قبل از اینکه بودهگی و هستیشان در دل فیلم از دل اتفاقات شکل بگیرد تا مخاطب بتواند با آنها همراه شود، از بیرون از فیلم اینکه چگونه باشند یا هستند برایشان تحمیل شده.
گل سرسبد این تحمیل را هم در قالب کاراکتر «جبرئیل» میتوانید مشاهده کنید که چگونگیِ کاراکترها را در نطفه خفه کرده و فقط چیستیشان را بر آنها دیکته و تحمیل میکند. میتوان این کاراکتر را نماینده همان افراد در بیرون گود نشسته و دستوردهنده تلقی کرد، که یک ماکت بشدت سطحی از قالب قصه را به فیلمنامه نویس داده اند و تنها به مانند یک ربات از او خواسته اند کاراکتر ها را از نقطه آ به نقطه ب ببرند.
مقوله ماورا و ایمان و وحی شدن هم میتواند سیر شخصیتپردازانهای داشته باشد و در یک تناسب به یک قصهی چارچوب دار رسیده و مخاطب، تصمیمات و نگرش های کاراکتر ها را حداقل بفهمد و حداکثر درک کند اما چنین فیلمهایی از ابتدا تهی هستند زیرا دستور و تحمیل، قصه را از قابلیت روایتکنندگی به یک دادهی بصری تبدیل میکند و نه ذرهای بیشتر، نتیجه میشود استفاده از «آنتونی هاپکینز» که شاید بتواند کمی هم که شده این فیلم پوچ را به انظار برساند.
امتیاز نویسنده: ۲ از ۱۰
پر بحثترینها
- ۱۵ بازی که بیشترین حق انتخاب را به مخاطب میدهند
- گزارش: شرکت Sweet Baby Inc نقش فعالی در پروژه معرفی نشده Remedy دارد
- بازی Assassin’s Creed Shadows بار دیگر تاخیر خورد
- برترین و داغترین اخبار و حواشی گیمینگ در سال ۲۰۲۴
- گزارش: بازیهای Hellblade 2، Gears of War 1 و Age of Mythology امسال برای پلی استیشن ۵ عرضه خواهند شد
- سیدی پراجکت همکاری با Sweet Baby را رد کرد: «ما حتی نام آنها را هم نشنیده بودیم»
- گزارش: نسخه پلی استیشن بازی Forza Horizon 5 احتمالا بهزودی منتشر میشود
- شایعه: راکستار درحال آمادهسازی یک اطلاعیه جدید است
- گزارش: Halo: The Master Chief Collection و Flight Simulator 2024 امسال به PS5 و Switch 2 خواهند آمد
- RTX 5090 بدون DLSS عنوان Black Myth: Wukong را با نرخ ۲۹ فریم بر ثانیه اجرا میکند
نظرات
از حیث محتوا، سینمای مذهبی همیشه با همین دست افسانه ها و شایعات دست و پنجه نرم میکنه. ولی روند بازگویی این موارد در این فیلم فاجعه است. تنها حسن این فیلم برای مخاطب غیر آشنا به احوال مسیحیت اینه که مریم باکره از قبل از بوجود اومدن عیسی نامزدی داشته بنام یوسف نجار!
در کل به شخصه فیلم جنایی The House that Jack Built آقای Lars von Trier رو در بازگویی مفاهیم مسیحیت موفق تر از این اثر ارزیابی می کنم.
فیلم the house that jack built بیشتر از اینکه برداشتی بر مفاهیم مسیحیت باشه برداشتی از کمدی الهی بود چرا که ویرجیل رو هم به صورت راهنمای جهنم قرار داده بود. از نظر مذهبی اصلا دقت زیادی نداشت تنها چیزی که مشترک بود مفهوم بخشندگی خدا و و بهشت و جهنم بود.
فیلماشون خیلی تحریف داره
کل موضوع اصلا عوض شده
کلا از نظر داستانی تحریف و برداشت شخصی در اینجور فیلم ها که داستان اشخاص برجسته دینی هستن زیاده به همین خاطره که به نظر من بجای ساخت اینجور فیلم ها بهتره که فرد سعی کنه باور های مذهبی خودشو در قالب یک داستان واقعی ارائه کنه.
اونم فیلم ضعیفیه
چه تو بررسی و چه تو نظرات
به نظرم ۲ هم براش زیاده
مشکل اینه فیلمای دینی بیشتر هدفشون کوبیدن دینه
این چند وقت اخیر فیلم های مذهبی خیلی ضعیف بودن که ۲ دلیل داره دلیل اول اینه که با تضعیف باور های عمومی نسبت به دین اون دسته از افراد دیگر برای تبلیغ دینی با اقتباس داستانی پیامبران سعی در ایجاد جذبه برای نسب های جدید میکنن که با تفکر بیش از حد سکولار نسل جدید سازگار نیست و دلیل دوم سطح تفکر پایین نسل های جدیده که بیشتر علاقه مند به داستان های سطعی هستن و مسائل مذهبی رو در فیلم های ترسناک بیشتر میپسندند. اگر دقت کنیم میبینیم که بهترین فیلم هایی که در باب دین داری هستن هیچکدوم اقتباسی از پیامبر ها نیست چرا که اقتباس پیامبران بیشتر از اینکه به مسائل مربوط به دین و خدا باشه بیشتر تلاشی بر خلق یک فیلم ابر قهرمانی و یا تراژدیه.
بهترین فیلمی که در باب باور الهی دیدم فیلم سکوت مارتین اسکورسیزی بود که مفهوم اینکه خدا باید در دین پرستش شه نه سمبل های دینی رو میرسوند و البته فیلم درخت زندگی که با ترکیب باور سکولار و باور های الهی یک اثر فلسفی بینظیر در مورد زندگی بود.
سازنده فیلم مذهبی فقط مل گیبسون انشالله داره نسخه بعدیش هم میسازه
خیلی از بزرگان سینما سعی کردن زندگی مسیح ع رو به تصویر بکشن اسکورسیزی مل گیبسون و دیگران ولی خب برداشت ها و روایت های زیادی وجود داره از اناجیل تا کتب مقدس دیگه ولی خب در کل فیلم خوبیه ضمن آنکه آنتونی هاپکینر کبیر هم هست اگر که محافظه کار نباشید فیلم خوبیه با تشکر
داستانی که هست اینه که فقط دارن توی مسیر ضعیف و ذلیل نشون دادن عیسی مسیح فیلم/محتوا تولید میکنن.