نقد و بررسی فیلم Cuckoo | چه کوکوی بدآوازی!
کوکو پرندهای است که تخم خود را داخل لانه پرندگان دیگر میگذارد تا پرنده صاحب لانه جوجه او را بزرگ کند. جوجه کوکو وقتی از تخم بیرون میآید، تخمهای میزبان را بیرون میاندازد تا پرنده میزبان از او مانند جوجه خودش مراقبت کند. به این عمل جوجهگذاری انگلی میگویند.
فیلم «Cuckoo» بر اساس نوع زندگی پرنده کوکو شکل گرفته است و چون در ژانر سینمای وحشت قرار دارد از لحاظ ایده میتواند بسیار جذاب باشد اما اینکه این ایده جذاب تا چه حد توانسته در عمل ساخته و پرداخته شود موضوعی است که در نقد فیلم به آن میپردازیم.
داستان فیلم حول محور شخصیت «گرچن» (با بازی هانتر شیفر) قرار دارد. دختر نوجوانی که بهتازگی مادر خود را از دست داده است و تصمیم دارد برای ادامه زندگی با پدر و نامادری خود همراه شود. حس تنهایی و فاصلهای که او سعی دارد از خانواده داشته باشد با نشستن در ماشین حمل بار و دوری از ماشین پدر در ابتدای فیلم بهخوبی ساخته میشود. «گرچن» به محض شنیدن پیشنهاد آقای «کونیگ» (صاحب هتل با بازی دن استیونز) برای کار در هتل، این موضوع را میپذیرد تا زمان فاصله گرفتن از خانواده را افزایش دهد. تماس تلفنی با منزل مادر و شنیدن صدای او از پیغامگیر تلفن هم المانی است که تنهایی کاراکتر اصلی داستان را به اوج خود میرساند. بنابراین شخصیتپردازی «گرچن» در همان شروع داستان تا حد قابل قبولی تکمیل میشود. اما آیا کارگردان از این شخصیت ساخته شده میتواند در روند داستانپردازی خود استفاده کند؟
کاراکتر دیگری که «گرچن» به محض ورود به محل زندگی جدید با او مواجه میشود دکتر «بونومو» (با بازی گروشات مدنی بازیگر ایرانی اتریشی) است که در همسایگی آنها زندگی میکند. نحوه معرفی هر دو کاراکتر «کونیگ» و «بونومو»، بذر تعلیق را در دل مخاطب میکارد. هرچند هر دو نفر در نظر «گرچن» بسیار مهربان و موجه ظاهر میشوند اما فیلم این هنر را دارد که حس مرموز بودن آنها را به بیننده دیکته کند. در واقع مخاطب میداند که موضوعی غیر عادی وجود دارد اما کاراکتر اصلی نمیداند و این یعنی تعلیق.
اما به محض پایان شخصیتپردازی کاراکتر اصلی داستان و کاشتن بذر تعلیق در مقدمه فیلم، مشکلات کارگردانی بهتدریج آشکار میشود. «تیلمان سینگر» (کارگردان و نویسنده فیلم) به شاتهای ترسناکی رو میآورد که به هیچ عنوان وحشتآور نیست. حضور غافلگیرانه «کونیگ» در پشت شیشه ماشین پدر (لوئیز با بازی مارتن سوکاس)، سکوت حکمفرما در لحظه حضور «گرچن» در سرویس بهداشتی و باز شدن آنی درب شاید در فیلمنامه شوک وحشت ایجاد کند اما کارگردان قادر نیست بهوسیله آنها بیننده را بترساند. همچنین ضعف داستانپردازی تعلیق شکل گرفته در ابتدای فیلم را نیز از بین میبرد. حضور شخص مرموزی در کابین کناری سرویس بهداشتی که «گرچن» در آن قرار دارد، نوع وحشتانگیزی داستان را عوض کرده و عملا چیزی به تعلیق شکلگرفته اضافه نمیکند.
این معضلات ایجاد شده باعث میشود کارگردان در مسیری قرار بگیرد که حتی در ساختن المانهای اولیه سینمای وحشت هم دچار مشکل شود. صدای پرندگان در تاریکی و سکوت وهمآور جنگل ابتداییترین المانی است که میتواند ایجاد ترس کند که کارگردان در ساختن این مسئله نیز ناموفق است. عامل اصلی وحشت (با بازی کالین مورو) بعد از گذشت ۳۰ دقیقه از فیلم ظاهر میشود و به تعقیب «گرچن» در جاده جنگلی میپردازد. کارگردان سعی دارد با استفاده از تکنیک نور و سایه در این لحظات ترس را به مخاطب القا کند و تعلیق را افزایش دهد که باز هم شاید از لحاظ فیلمنامهای قابل قبول باشد اما در لحظه اجرا عملا وحشتی نمیسازد. مشکل عمدهتر در ارتباط با این کاراکتر عامل وحشت، گریم او است. در واقع فارغ از بحث شخصیتپردازی، کارگردان بهصورت تیپیکال هم قادر به ساختن یک کاراکتر وحشتآور نیست.
کارگردان برای جبران این نواقص، فیلم را به سمت و سویی میبرد که شرایط را وخیمتر میکند. نشان دادن صحنههای خونریزی و بخیهزدن سر با فاصله نزدیک موضوعی نیست که در دل ژانر این فیلم قرار بگیرد و اضافه شدن این نوع ترس پوشالی، تعلیق داستان را ضعیف و کمرنگ میکند. نبوغی هم که آقای «سینگر» با گیر افتادن کاراکترها در یک چرخه زمانی هنگام مواجه با کاراکتر عامل وحشت به خرج میدهد، بیشتر شبیه ادا و اطوار است و با تکرار چندباره آن مشخص است که از این کار خود بسیار لذت برده است.
هر چقدر فیلم در بحث شخصیتپردازی «گرچن» در ابتدای داستان موفق عمل کرد اما در خصوص شخصیتپردازی سایر کاراکترها کوچکترین تلاشی نمیکند. کاراکتر پدر به هیج عنوان شکل نمیگیرد و رابطه سرد او با «گرچن» در حد یک دعوای کوچک باقی میماند. نامادری (بث با بازی جسیکا هنویک) و خواهر «گرچن» (الما با بازی میلا لیو) نیز که نقش قربانیان داستان را دارند هرگز ساخته نشده و به شخصیت آنها پرداخته نمیشود و فقط ظاهر کاراکترهای داستان جوجه کوکو و پرنده میزبان را یدک میکشند. اوضاع برای کاراکتر «هنری» (مردی که به دنبال انتقامجویی از کونیگ است) تا حدودی بهتر است و حداقل از لحاظ بازه زمانی، مدت بیشتری در داستان حضور دارد.
کارگردان برای آنکه بتواند مخاطب را با شخصیت «گرچن» بیشتر همراه کند، احساسات اضافی را وارد داستان او میکند. تماس او با تلفن منزل مادر که در ابتدای فیلم روند شخصیتپردازیش را تکمیل کرده بود و مخاطب حس تنهایی او را پذیرفته بود، بهقدری در فیلم تکرار میشود که حالت سانتیمانتال به خود میگیرد و اشکهای سرازیر شده از چشمهایش، حس شکل گرفته در مخاطب را میشوید و از بین میبرد. اگر کارگردان روند درست داستانپردازی در همان پانزده دقیقه ابتدایی را ادامه میداد دیگر نیازی به این موارد اضافی نبود.
تعلیق از بین رفته در فیلم برای لحظات کوتاهی مجددا بیننده را درگیر خود میکند. سکانس مواجهه «الما» با مادر واقعی خود در بیمارستان میتوانست به نقطهعطفی در فیلم مبدل گردد. حضور آقای «کونیگ» و دکتر «بونومو» در این سکانس که در ابتدای نقد به وجود شکبرانگیزشان در داستان اشاره کردیم، حس ترس مخاطب را بازیابی میکنند. هرچند حضور دکتر «بونومو» بر خلاف آقای «کونیگ» در داستان بسیار کوتاه است و ممکن است حس برگرفته شده از او در دل مخاطب کمرنگ شده باشد اما روند درست داستان در ابتدای فیلم باعث میشود کارگردان آنچه را که در شروع داستان کاشته بود حالا بتواند برداشت کند، اما این تعلیق شکل گرفته نیز در حد چند دقیقه یا بهتر است بگوییم چند ثانیه بیشتر طول نمیکشد و از بین میرود.
روند شکلگیری داستان در فیلمنامه بر خلاف کارگردانی تا حد زیادی قابل قبول است. فیلمنامه دنبال عوض کردن داستان و غافلگیری و ایجاد شوک در مخاطب نیست. کاراکترهای منفی از ابتدای داستان مشخص هستند و در پایان کار هم جای خود را به شخصیتهای دیگر نمیدهند بنابراین تعلیق کوچکی که در فیلم شکل میگیرد از فیلمنامه قابل قبول آن است که متاسفانه بهدلیل ضعف تکنیکال کارگردانی و اشتباهات مکرر در روند داستانپردازی به سرانجام نمیرسد.
ایده ساخت فیلم «Cuckoo» که از زندگی پرندهای به همین نام الهام گرفته شده است بسیار جذاب است. مقدمه فیلم در روند شخصیتپردازی کاراکتر اصلی داستان بسیار موثر است و مواجهه اولیه مخاطب با دو کاراکتر منفی فیلم، بذر تعلیق را در دل او میکارد. اما ضعف فیلم در به تصویر کشیدن شاتهای ترسناک و عوض کردن مسیر داستانپردازی، تعلیق شکل گرفته را کمرنگ میکند و کارگردان برای جبران این مشکلات مجبور است به المانهایی مانند نشان دادن صحنههای خونریزی از فاصله نزدیک و گیر افتادن کاراکترها در یک چرخه زمانی رو بیاورد که هرگز با فرم فیلم همخوانی ندارد و شبیه به یک ادای غیر سینمایی میشود. حضور کاراکتر عامل وحشت بهقدری از لحاظ گریم و فیزیکال ضعیف است که تبدیل به یک تیپ سینمایی ترسناک هم نمیشود و فیلم در شکلدهی ابتداییترین المانهای این ژانر ناموفق عمل میکند. شخصیتپردازی سایر کاراکترهای مکمل نیز تحت تاثیر روند اشتباه مسیر داستان قرار میگیرد و کارگردان در انجام این مورد نیز ناموفق است. بنابراین تعلیق شکل گرفته در ابتدای داستان که برای لحظاتی در سکانسهای پایانی مجددا ظاهر میگردد از فیلمنامه نسبتا قابل قبول آن است که با کارگردانی ضعیف از بین میرود.
امتیاز نویسنده به فیلم: ۳ از ۱۰
پر بحثترینها
- تریلر معرفی بازی جدید ناتی داگ، Intergalactic، روی کانال پلی استیشن بیش از ۲۳ هزار دیسلایک دریافت کرده است
- اولین اطلاعات از بازی جدید ناتی داگ، Intergalactic: The Heretic Prophet، منتشر شد
- Astro Bot بهترین بازی سال شد؛ فهرست کامل برندگان The Game Awards 2024
- ناتی داگ از بازی جدید خود به نام Intergalactic: The Heretic Prophet رونمایی کرد
- ناراحتی کارگردان Black Myth: Wukong بابت نبردن جایزه بهترین بازی سال
- نکات مخفی تریلر بازی جدید ناتی داگ، Intergalactic، که شاید متوجه آنها نشده باشید
- گپفا ۲۵؛ تریلرهای مورد علاقه شما از مراسم The Game Awards 2024
- منبع داخلی: دوران عناوین انحصاری ایکس باکس به پایان رسیده است
- رسمی: سونی تایید کرد که قصد دارد شرکت مادر FromSoftware را خریداری کند
- ۱۰۰ بازی برتر در تمام تاریخ پلی استیشن
نظرات
آقا صدرا کوکوشم خیلی بد طعمو بیمزه بود
ولی جدی طرح کلیه این پرنده برای ساخت فیلم عالیه که اینا توش گند زدن
بسیار فیلم سخیف و مفلوکی بود