نقد و بررسی فیلم Kinds of Kindness| بد خوب زشت - گیمفا
نقد و بررسی فیلم Kinds of Kindness| بد خوب زشت - گیمفا
نقد و بررسی فیلم Kinds of Kindness| بد خوب زشت - گیمفا
نقد و بررسی فیلم Kinds of Kindness| بد خوب زشت - گیمفا
نقد و بررسی فیلم Kinds of Kindness| بد خوب زشت - گیمفا
نقد و بررسی فیلم Kinds of Kindness| بد خوب زشت - گیمفا

نقد و بررسی فیلم Kinds of Kindness| بد خوب زشت

صدرا درگاهی
۱۰:۰۰ ۱۴۰۳/۰۷/۰۸
نقد و بررسی فیلم Kinds of Kindness| بد خوب زشت - گیمفا

لانتیموس در فیلم Kinds of Kindness لحظاتی را خلق می‌کند که هرگز با سینمای او همخوانی ندارد. تکنیک به کمک داستان می‌آید و نوع روایت هم به‌ طرز عجیبی درست است. اما تمامی این موارد تنها بخش کوچکی از اثر را پوشش می‌دهند.

«انواع مهربانی» آخرین اثر یورگوس لانتیموس فیلم‌ساز یونانی است که همواره آثارش در بین منتقدان و مردم سر و صدای زیادی به پا می‌کند. این فیلم که همکاری مجددی بین لانتیموس و اما استون است در سه بخش مجزا روایت می‌شود. نکته حائز اهمیت در این خصوص مربوط به بخش دوم فیلم می‌شود که از لحاظ تکنیکال و نوع روایت تفاوت زیادی با آثار گذشته این فیلم‌ساز دارد. برای درک بهتر این تفاوت، هر کدام از این سه بخش را به‌طور مجزا مورد نقد و بررسی قرار می‌دهیم. اما قبل از آن‌که وارد نقد این فیلم بشویم ذکر چند نکته خالی از اهمیت نیست.

ما در این مقاله هرگز قصد نداریم که فیلم «انواع مهربانی» را از نگاه فلسفی و یا روان‌شناسانه مورد بررسی قرار دهیم. سینما زیرمجموعه‌ای از هنر است و باید با قواعد این مدیوم تحلیل شود. تکنیک، نوع روایات و در نهایت فرم هنری المان‌هایی هستند که سینما از پس آن‌ها شکل می‌گیرد. بنابراین لطفا عینک فلسفه، روان‌شناسی و هر موضوع دیگری غیر از سینما و هنر را از چشم خود بردارید و ما را در تحلیل این فیلم همراهی کنید.

بخش اول: بد

متاسفانه در بخش اول فیلم «انواع مهربانی» مثل آثار گذشته این فیلم‌ساز باز هم با تکنیک بد کارگردانی طرف هستیم. قسمت عمده‌ای از فیلم در نمای لانگ‌شات (نمای دور) روایت می‌شود که فاصله زیادی بین مخاطب و کاراکترهای داستان ایجاد می‌کند. این مشکل در خصوص کلوزآپ‌ها (نمای نزدیک) هم وجود دارد. دوربین در لحظات زیادی به‌قدری به چهره کاراکتر نزدیک می‌شود که عملا نیمی از سر او را نمی‌بینیم. دو تکنیک لانگ‌شات و کلوزاپ نقش بسیار مهمی در ارتباط مخاطب با داستان ایفا می‌کنند و باید به‌قدر لازم و در لحظات مناسب استفاده شود. معمولا از نمای مدیوم در بخش زیادی از یک فیلم سینمایی استفاده می‌شود، موضوعی که لانتیموس هیچ‌وقت در آثار خود ان را رعایت نمی‌کند. در خصوص اینسرت‌های (نمای درشت از یک شی) این فیلم هم با همچین مشکلی طرف هستیم. فیلم‌ساز بیش از حد از اعضای بدن کاراکترها (مخصوصا دست و پا) نمای درشت می‌گیرد که نه‌تنها کمکی به روایت داستان نمی‌کند بلکه مخاطب را هم به‌شدت پس می‌زند.

مشکل موسیقی فیلم هم مانند اثر قبلی لانتیموس (فیلم بیچارگان) به قوت خود باقی است. موسیقی یک‌نواختی که در لحظاتی از فیلم پخش می‌شود که هرگز سنخیتی با آن سکانس یا پلان ندارد و تکرار بیش از حد آن گوش بیننده را هم مانند چشمش خسته می‌کند.

از مشکلات تکنیکال فیلم که گذر کنیم به موضوع داستان می‌رسیم. اگر موضوع فیلم (چه داستان) در سینما مهم باشد مهم‌تر از آن چگونگی روایت این موضوع است. در واقع فرم هنری اثر از پس چگونگی روایت داستان شکل می‌گیرد. مشکل بحش اول فیلم از همان موضوع آن شروع می‌شود و هرگز به چگونگی روایت نمی‌رسد. معماهای مبتذل و بی‌معنی فراوانی که در فیلم وجود دارد سوال‌هایی را در ذهن مخاطب ایجاد می‌کند که برای آن هیچ جوابی نیست. کاراکتر RMF در هر سه بخش فیلم نقش کوچکی را ایفا می‌کند و نام او در ابتدای هر اپیزود قسمتی از نام آن بخش را تشکیل می‌دهد. اما این‌که این سه حرف چیست و چرا باید در نام‌گذاری هر اپیزود وجود داشته باشد سوالی است که ذهن مخاطب را بی‌دلیل درگیر کرده و آن را مجبور به تعاریف و تحلیل‌های ساختگی از این سه حرف می‌کند. حتی در صورتی که به جواب درست این سوال (جواب درستی وجود ندارد) هم برسد عملا هیچ تاثیری در درک حسی بیننده ندارد که باید یک فیلم سینمایی در مخاطب خود بسازد.

نقد و بررسی فیلم Kinds of Kindness| بد خوب زشت - گیمفا

کاراکتر اصلی داستان (با باری جسی پلمونز) باید با ماشین آقای RMF تصادف کند اما چرایی آن مشخص نیست. باید دفعه بعد این تصادف شدت بیشتری داشته باشد باز هم چرایی آن مشخص نیست. مگر RMF چه خبطی مرتکب شده است که لایق چنین مجازاتی است؟ اصلا شغل کاراکتر اصلی داستان چیست که باید دست به چنین کاری بزند؟ از این دست سوال‌ها در بخش اول فیلم به‌شدت یافت می‌شود. ذهن مخاطب در (چه داستانی) باقی می‌ماند و باید سراغ حل معماهای بی‌جوابی برود که هرگز ارتباطی با سینما و هنر ندارد. در بهترین حالت عینک‌های فلسفی به چشم زده می‌شود و محتوابافی‌ و نمادبازی جای برانگیختن حس در مخاطب را می‌گیرد. مسئله‌ای که نه‌تنها در آثار لانتیموس بلکه در بسیاری از فیلم‌سازان سینمای مدرن و علی‌الخصوص پست‌مدرن به چشم می‌خورد.

شاید بتوان از تمامی این مشکلات چشم‌پوشی کرد اما درون‌مایه اپیزود اول موضوعی نیست که به‌سادگی از کنار آن گذشت. کاراکتر اصلی داستان یک شخص منفعل در مقابل نظام سلطه است. به‌گونه‌ای که نوع غذا و نوشیدنی‌ای که می‌خورد، کتابی را که مطالعه می‌کند، همسری را که برمی‌گزیند، خانه‌‌ای را که در آن زندگی می‌کند، شغلی را که دارد و حتی میزان وزن بدنش به او دیکته می‌شود. چرا مخاطب باید با همچین موجودی همذات‌پنداری کند و با او هم‌داستان بشود. آیا این موضوع چیزی غیر از آن است که همین نظام سلطه می‌خواهد؟ حتی انسانیتی که تا حدودی در این کاراکتر زنده است و باعث می‌شود از کشتن هم‌نوع خود اجتناب کند هم در ادامه داستان به پلیدی سیاهی تبدیل می‌شود که به وحشیانه‌ترین شکل ممکن انسان دیگری را به قتل می‌رساند. قتلی که علت آن سر خم کردن برده‌وار در مقابل نظام سلطه است تا بار دیگر او را به خدمت خود درآورد. کاراکتری که بدون سلطه‌پذیری نمی‌تواند زندگی کند و به راه‌های حقیرانه‌ای از جمله خودآزاری برای جلب توجه دیگران دست می‌زند چه ارتباط حسی با مخاطب سینما می‌تواند برقرار کند؟

آیا قصد لانتیموس نشان دادن واقعیت است یا قبولاندن انفعال به مخاطب؟ جواب این سوال را ماریو بارگاس یوسا (نویسنده بزرگ و برجسته پرویی) به زیباترین شکل ممکن می‌دهد؛ «زندگی یعنی بارانی از کثافت! و در این میان “هنر” تنها چتری است که داریم …». وظیفه هنر نشان دادن واقعیت به مخاطب نیست بلکه دفاع از او در مقابل این ناملایمات واقعی است. نشان دادن واقعیت و بیدار کردن مخاطب اصلا مسئله بدی نیست اما بحث بر سر آن است که آیا وظیفه این کار بر عهده هنر است؟ بنابر صحبت نویسندگان بزرگ تاریخ از جمله فیلسوف‌هایی مثل نیچه تا هنرمندانی مثل داستایفسکی، جواب مسلما «خیر» است. بنابراین لانتیموس اگر قصد نشان دادن واقعیت را دارد، مدیوم کاری خود را اشتباه انتخاب کرده است و اگر هم‌مسیر با نظام سلطه قصد قبولاندن انفعال محض به مخاطب را دارد، در این راه خوب قدم برمی‌دارد.

نقد و بررسی فیلم Kinds of Kindness| بد خوب زشت - گیمفا

«عشق» مسئله دیگری است که لانتیموس آن را هم به‌شدت حقیر می‌کند. زمانی که کاراکتر اصلی داستان برعکس ازدواجی که داشته این‌بار به انتخاب خود عاشق می‌شود، جای آن‌که این عشق باعث ایجاد کنش در او شود و برعلیه سلطه‌ای که برده‌وار به او خدمت می‌کند از جای برخیزاند، عشق را هم دست‌مایه‌ نظام سلطه می‌کند. در نهایت با انسانی طرف هستیم که در اختیار نظام سلطه است و طرحش برای رهایی از این زندان یا خود حقیرانه است یا فیلم‌ساز آن را حقیر می‌کند بنابراین چاره‌ای جز بازگشت به آغوش خفت‌بار سلطه‌گر ندارد.

جذابیت آثار لانتیموس ارتباطی با خوب بودن اثرش ندارد. این فیلم‌ساز دست رو موضوعاتی می‌گذارد که ممکن است دغدغه انسان امروزی باشد اما نوع پرداخت او به این موضوعات نه‌تنها کنشی در مخاطب برای مقابله با مشکلات ایجاد نمی‌کند بلکه او را از انسانیت خود نیز یک قدم دورتر می‌کند. به همین خاطر است که نام آثار لانتیموس را نمی‌توان سینما گذاشت زیرا انواع هنرها راهی بسیار انسانی هستند برای تحمل‌پذیر کردن زندگی.

بخش دوم: خوب

در اپیزود دوم نیز مشکلات تکنیکال بخش اول به شکل بسیار کم‌رنگ‌تری به قوت خود باقی است. اگرچه از لانگ‌شات‌های متعدد و عذاب‌آور خبری نیست و اینسرت‌ها این‌بار منطق حسی پیدا می‌کنند اما کلوزآپ‌ها هم‌چنان بد هستند. مثالی که برای منطق حسی اینسرت‌ها می‌توان زد پلانی است که کاراکتر اصلی داستان که در این بخش نقش پلیس را بازی می‌کند در حال تمیز کردن کفش خود است و فیلم‌ساز با نمای درشتی که از کفش او می‌دهد، مرتب ‌بودن این کاراکتر را برای مخاطب می‌سازد که کمک شایانی در شخصیت‌پردازی او به‌عنوان یک فرد نظامی را دارد. موسیقی فیلم بر خلاف اپیزود اول در لحظاتی به‌خوبی کار می‌کند و احساس مخاطب را برمی‌انگیزاند. زیرا از حالت یک‌نواختی درمی‌آید و با توجه به حسی که هر سکانس یا پلان در مخاطب ایجاد می‌کند نواخته می‌شود.

اما موضوع مهمی که در این بخش باید به آن اشاره کنیم تعلیقی است که هرگز در آثار گذشته لانتیموس شاهد آن نبودیم. تعلیقی که اگرچه در نطفه خفه می‌شود اما سایه‌ای از آن را تا پایان داستان می‌بینیم. کاراکتر اصلی فیلم زن خود را (با بازی اما استون) طی حادثه‌ای در مکانی نامعلوم گم کرده است و از این مسئله به‌شدت رنج می‌برد. فشارهای روانی به‌قدری زیاد بوده است که او هرکسی را شبیه همسر خود می‌بیند. فیلم‌ساز از همین ابتدا امکان بیماری روحی این کاراکتر را در ذهن مخاطب می‌کارد. با پیدا شدن همسرش اتفاقاتی حادث می‌شود که او را به این کاراکتر زن مشکوک می‌کند و گمان می‌برد که این شخص همسرش نیست. با بازگشت زن به خانه گربه آن‌ها او را نمی‌شناسد و چنگ می‌زند. اولین بذر شک در ذهن مرد کاشته شده و تعلیق از همین سکانس آغاز می‌شود.

نقد و بررسی فیلم Kinds of Kindness| بد خوب زشت - گیمفا

لانتیموس به‌خوبی این تعلیق را تقویت می‌کند. کفش‌های قدیمی زن به پایش نمی‌رود، کیک شکلاتی که قبلا هرگز دوست نداشته را با ولع می‌خورد، برای اولین‌بار سیگار می‌کشد، آهنگ مورد علاقه همسرش را نمی‌شناسد و با وجود مشکل بچه‌دار شدن خبر بارداری حود را به همسرش می‌دهد. تمامی این موارد به ‌صورت مرتب و پازل‌گونه در کنار هم چیده می‌شوند و تعلیق را لحظه به لحظه شدیدتر می‌کنند. داستان هم به شکل درستی روایت می‌شود و بسیاری از موارد گفته شده از قبل در داستان مطرح می‌شوند تا مخاطب بتواند ان‌ها را باور کند. به عنوان مثال ما در خاطرات کاراکتر اصلی داستان می‌بینیم که همسرش در مهمانی از خوردن شکلات امتناع می‌کند.

در ابتدای داستان مخاطب بر سر یک دوراهی قرار گرفته است که شاید تا حد زیادی همراه مرد باشد اما هر چقدر که داستان پیش می‌رود مشکلات روانی مرد شدیدتر می‌شود و رفتار زن مخاطب را با او سمپات‌تر می‌کند. مرد فکر می‌کند گوشی‌اش در دست یک فرد ناشناس است، بی‌جهت به یک شخص شلیک می‌کند و سپس رفتار نامعقولی در مواجهه با آن از خودش نشان می‌دهد. از آن طرف زن اهانت پدرش نسبت به همسرش را برنمی‌تابد و با او برخورد می‌کند، خوابی را تعریف می‌کند که دلیل علاقه‌مند شدنش به شکلات را توجیه کرده و کاملا خود را وقف همسرش می‌کند. بنابراین روایت داستان مخاطب را پشت سر زن و در مقابل مرد قرار می‌دهد.

نقد و بررسی فیلم Kinds of Kindness| بد خوب زشت - گیمفا

داستان فیلم که از ابتدای این اپیزود به‌درستی روایت می‌شد در پایان آن به اوج خود می‌رسد. شک مرد که دیگر به بالاترین حد خود رسیده است درنهایت کار دست او می‌دهد و مجبور می‌شود همسرش را امتحان کند. ابتدا از او می‌خواهد که انگشتش را ببرد و آن را به‌‌عنوان غذا بپزد تا مطمئن شود که این زن همسرش است که حاضر می‌شود برای او فداکاری کند. اما با انجام این کار نیز ارضا نمی‌شود و این‌بار از همسرش تقاضا می‌کند یک عضو مهم‌تر بدن مثلا کبدش را برای او بپزد. زمانی که این اتفاق می‌افتد دیگر مطمئن می‌شود که این زن همسرش بوده است و در آن لحظه بالاخره همسر خیالی‌اش را بغل می‌کند در حالی که نگاهش روی جنازه زنش است.

روایت داستان به‌قدری از ابتدا تا انتها درست است که مخاطب تمامی (چه داستانی) را می‌داند و این چگونگی روایت است که مخاطب را با خود همراه می‌کند. مخاطبی که در ابتدا همراه با کاراکتر اصلی داستان به همسرش شک می‌کند اما اتفاقات فیلم موضوع را برای بیننده روشن کرده و در انتها او را درگیر شوک بی‌جا نمی‌کند. اما مسئله‌ای که باعث می‌شود عشق بین این دو کاراکتر باورپذیر نشود و سایه‌ای از تعلیق را شاهد باشیم قرار دادن سکانس‌های اضافی است که مختص سینمای لانتیموس است و داستانی که می‌توانست از پس نوع روایت درست به فرم هنری برسد در حد یک اثر متوسط باقی می‌ماند.

بخش سوم: زشت

اپیزود سوم فیلم «انواع مهربانی» را می‌توان لانتیموسی‌ترین بخش این فیلم دانست. فلسفه‌بافی و مفهوم‌زدگی از همان سکانس اولیه آغاز می‌شود. شخصی وجود دارد که می‌تواند مردگان را زنده کند و قهرمان داستان که این بار بر خلاف دو بخش قبلی کاراکتر زن (اما استون) است به دنبال اوست. داستان فیلم کاملا در هپروت سیر می‌کند و بی‌بند و باری شدیدتر از دو اپیزود قبلی نشان داده می‌شود. تاکید فیلم‌ساز روی این مسائل کاملا ناخودآگاه او را لو می‌دهد و طرف او در مواجهه با این داستان مشخص می‌شود. نمادبازی که در اپیزود اول هم شاهد آن بودیم در این بخش به اوج خود می‌رسد.

موضوع جدیدی که در این بخش به فیلم اضافه می‌شود بحث زن‌ستیزی و نگاه فیزیکال به شخصیت زن است. زن‌هایی که گناه می‌کنند و باید ریاضت بکشند تا پاکی خود را مجددا به‌دست آورند. مردی که با همسرش (از او یک دختر هم دارد) هیچ مواجهه حسی ندارد و تنها برخوردش با او فیزیکال است. زنی که جان خود را برای مسئله‌ توهمی زنده کردن مردگان فدا می‌کند و خودکشی او از انفعال هم پایین‌تر است. زیرا در انفعال موضوعی وجود دارد که به‌ دلیل تاب نیاوردن آن خودکشی انجام می‌شود اما در این‌جا موضوعی که بتوان در مورد آن بحث کرد وجود ندارد. هرچند می‌توان محتواهای ساختگی ذهنی را مطرح کرد و بحث مسیح را پیش کشید که کوچک‌ترین ارتباطی با فیلم ندارد. بحث حیوان‌آزاری که توسط کاراکتر اصلی داستان اتفاق می‌افتد، اوج انسانیت او و از پس آن فیلم‌ساز را به رخ مخاطب می‌کشد!

اپیزود سوم به‌قدری زشت و زننده است که نقد آن به عنوان یک اثر سینمایی توهین به هنر است. محتوابافی، بی‌بند و باری، نمادبازی، زن‌ستیزی، حیوان‌آزاری تعریف این بخش در یک جمله است.

نقد و بررسی فیلم Kinds of Kindness| بد خوب زشت - گیمفا

«انواع مهربانی» را می‌توان متفاوت‌ترین اثر لانتیموس نام برد. سه اپیزودی که از خیلی جهات با یک‌دیگر متفاوت هستند (تکنیک، نوع روایت، تعلیق و …) اما در یک موضوع مشترک‌اند (عدم رسیدن به فرم هنری). اپیزود اول ادامه سینما قابل پیش‌بینی لانتیموس است با همان نوع تکنیک و روایت داستان. اپیزود دوم را می‌توان بهترین فیلم لانتیموس از ابتدای فیلم‌سازی او نام برد. سایه‌ای از تعلیق که از پس روایت درست داستان و شخصیت‌پردازی کاراکترها شکل می‌گیرد موضوعی نیست که بتوان به‌سادگی از کنار آن گذر کرد. اما اپیزود سوم خود لانتیموس است با همان افکار و درونیاتی که در تک تک لحظات داستان به چشم می‌خورد.

امتیاز نویسنده به فیلم: ۵ از ۱۰                ‌       

ایرانیکارت

مطالب مرتبط سایت

تبلیغات

نقد و بررسی فیلم Kinds of Kindness| بد خوب زشت - گیمفا
نقد و بررسی فیلم Kinds of Kindness| بد خوب زشت - گیمفا
نقد و بررسی فیلم Kinds of Kindness| بد خوب زشت - گیمفا
نقد و بررسی فیلم Kinds of Kindness| بد خوب زشت - گیمفا
نقد و بررسی فیلم Kinds of Kindness| بد خوب زشت - گیمفا
نقد و بررسی فیلم Kinds of Kindness| بد خوب زشت - گیمفا
نقد و بررسی فیلم Kinds of Kindness| بد خوب زشت - گیمفا

نظرات

دیدگاهتان را بنویسید

نقد و بررسی فیلم Kinds of Kindness| بد خوب زشت - گیمفا