سفر به اعماق ذهن؛ سم لیک، خالق Max Payne و Alan Wake
در این مقاله قصد داریم به چگونگی نِگرش و سبک نویسندگی سم لیک (Sam Lake) بپردازیم. با من همراه باشید تا در جهان این نویسنده فنلاندی قدم بگذاریم.
مقدمهای آشفته
آشفتگی یا شوریدگی ذهن مسئلهای است که حتی عاقلترین افراد نیز با آن مواجه میشوند. اما آشفتگی دقیقاً چیست؟ شاید با اندکی تأمل و تحلیل درباره همین پرسش ساده، تا حدی این مفهوم را درک کرده باشید. به طور کلی، آشفتگی یعنی خروج ذهن از حالت تعادل. حال به پرسش بعدی میپردازیم: آیا ممکن است در عمق آشفتگی حقیقتی نهفته باشد؟ برای پاسخ به این سوال، باید گفت: «هیچ چیز غیر ممکن نیست». آشفتگی شباهت بسیاری به زمینلرزه دارد؛ مرزهایی که برای ما تعریف شدهاند، تنها برای جداسازی دو موجودیت به کار میروند. اگر آشفتگی به حد نهایی خود برسد، دیوارهای که واقعیت و توهم را جدا میکند فرو میریزد و ذهن از کنترل خارج میشود. اکنون به سوال آخر میرسیم: با فروپاشی این دیوار خیالی، آیا دیواری جدید که بین حقیقت و توهم ساخته میشود، همچنان به همان دقت و استحکام قبلی خواهد بود؟ در دنیای بازیهای ویدیویی، سم لیک یکی از نویسندگانی است که توانسته این آشفتگی ذهنی را بهخوبی به تصویر بکشد. آثار او نه تنها بازیکنان را به دنیایی تاریک و پیچیده میبرد، بلکه آنها را با مفاهیم فلسفی و روانشناختی عمیق مواجه میکند.
سم لیک، با نام اصلی سامی یوروی، در ۱۸ ژوئیه ۱۹۷۰ در فنلاند به دنیا آمد. او در دانشگاه هلسینکی تحصیل کرد و در آنجا با میکو روتلین، بنیانگذار شرکت Remedy Entertainment، آشنا شد. این آشنایی نقطه عطفی در زندگی او بود که باعث ورود او به دنیای بازیهای ویدئویی شد.در دهه ۱۹۹۰، سم لیک به عنوان نویسنده به تیم Remedy پیوست و نخستین پروژه بزرگ خود را با عنوان Max Payne” آغاز کرد. او نه تنها به عنوان نویسنده داستان این بازی فعالیت داشت، بلکه چهره خود را نیز به عنوان مدل برای شخصیت اصلی بازی استفاده کرد. Max Payne در سال ۲۰۰۱ منتشر و به سرعت به موفقیت بزرگی دست یافت. روایت تاریک و پیچیده بازی، همراه با نوآوریهای گیمپلی مانند حالت Bullet Time، به شدت مورد تحسین قرار گرفت و سم لیک را به عنوان یکی از نویسندگان برجسته در صنعت بازیهای ویدئویی معرفی کرد. پس از موفقیت Max Payne، سم لیک به نوشتن داستانهای بازیهای دیگر ادامه داد. او نویسنده و خالق اصلی بازی Alan Wake بود که در سال ۲۰۱۰ منتشر شد. این بازی نیز با استقبال گستردهای مواجه و به خاطر داستان مرموز و فضاسازی بینظیرش شناخته شد. سم لیک با Alan Wake توانست مهارتهای خود در خلق روایتهای پیچیده و تعلیقآمیز را به خوبی به نمایش بگذارد.
سم لیک از دو فلسفه سوررئالیسم (Surrealism) و نیهیلیسم (Nihilism) استفاده میکند. البته ادعا استفاده از این دو فلسفه تنها نظر شخصی بنده بر حسب تجربه آثار این نویسنده دوست داشتنی است.
غرق در نیهیلیسم
بهتر است چنین شروع کنیم. نیهیلیسم یا پوچگرایی چیست؟ اگر هدف از زندگی شما گرفته شود یا انسانی بیهدف باشید، جهان خود را چگونه میبینید؟ اگر برای هر موجودیتی یک سوال از قبیل “هدف چیست؟” ارائه شود و پاسخی در راستای آن پیدا نشود، انسان با بحران پوچی مواجه میشود. به گمان عدهای، اگر فردی چنین باوری داشته باشد، آن شخص ناامید و بسیار تاریکبین به جهان پیرامون خود است. در پاسخ به چنین ادعایی باید گفت این دو مورد بسیار با یکدیگر متفاوت هستند. شما میتوانید فردی پوچگرا اما در عین حال بسیار شاد باشید! نیهیلیسم ابتدا در قرن نوزدهم میلادی، به ویژه در کشور روسیه، مورد توجه قرار گرفت. بعدها افرادی چون فریدریش نیچه، کسی که به گفته خود “آیندگان سخنش را درک خواهند کرد”، به این فلسفه به طور گستردهای پرداخت.
وقتی که معنایی در کار نباشد، پوچی رخ میدهد.
عنوان Max Payne دریچهای برای نگاه به این فلسفه است. مکس پس از قتل خانوادهاش به شدت در اعماق خود فرو میرود. شخصی که حتی لحن صحبت کردنش هم نشان از آرزو برای رهایی (مرگ) از این چاه عمیق (زندگی) است. این اتفاق ناگوار ضربه مهلکی بر روح این پلیس سرسخت وارد میکند تا جایی که هر چیز معنادهندهای در زندگی او محو میشود! مکس به طور ناگهانی در برابر یک خلا قرار میگیرد، خلایی که هم مرز آشفتگی است و بعداً مکس از خلا عبور کرده و وارد آشفتگی میشود. نکته مهم چگونگی عبور از خلا و ورود به شوریدگی است. مکس به دنبال انتقام و عدالت است. اما کارگاه سیاه بخت به هیچکدام از آنها نمیرسد. او هرچقدر در این مسیر قدم میگذارد (فساد، جنایت و خیانت)، بیشتر به این نتیجه میرسد که دنیای اطرافش هیچ معنای عمیقی ندارد و تلاشهای او بیثمر است! در طول بازی تک گویی یا مونولوگ (Monologue) های درونی مکس به خوبی ادعای بنده را به اثبات میرساند. اتمسفر یا محیط بازی به نحوی طراحی شده که این تفکرات و احساسات به صورت قدرتمند به مخاطب نشان داده شوند. بارش گلولههای سفید برف در سیاهی آسمان، سقوط قطران باران که هر کدام دریایی از معنا دارند، موسیقی غم انگیز که قلب را شکنجه میدهد، همگی بایکدیگر چنین جهان تلخی را نشان میدهند. مهم نیست مکس چقدر زمان را کنترل کند. او یک انسان است! زندگی زخم خود را میزند.
یکی از تفاوتهای عمده در نسخه سوم، نحوه نمایش و پردازش شخصیت مکس است. او دیگر یک مامور سرسخت نیست! حالا مسکن و الکل بجای یک عصا مکس را سرپا نگه می دارند. این تغییر نشاندهنده وخامت حال روانی او و تلاشش برای مقابله با هیولای درونیاش است. مکس که در دو قسمت اول، با وجود تمام رنجها و دردهایش، شخصیتی قوی و مقاوم بود، در نسخه سوم بیش از گذشته به مردی شکسته و آسیبدیده تبدیل شده.
تفاوت دیگر در نحوه روایت داستان است. در دو قسمت اول، داستان به صورت یک رمان گرافیکی و از دیدگاه شخصی مکس بازگو میشود. این سبک روایت به بازیکن این امکان را میدهد که به عمق ذهن و احساسات مکس پی ببرد. اما در قسمت سوم، داستان به شکلی سینماییتر و با تمرکز بیشتر بر روی اکشن و صحنههای پرتحرک روایت میشود. این تغییر باعث میشود که برخی از جنبههای فلسفی و روانشناختی که در دو قسمت اول برجسته بودند، کمرنگتر شوند.
به راستی Max Payne یا Max Pain؟
تداخل واقعیت و توهم
سوررئالیسم، جنبشی هنری است که فراتر از مرزهای واقعیت قدم میگذارد، به دنبال کشف عمقهای پنهان ذهن و روح انسان است. این جنبش، که در اوایل قرن بیستم آغاز شد، با هنرمندانی چون سالوادور دالی و رنه ماگریت به اوج خود رسید. سوررئالیسم میخواهد ما را به دنیای رویاها، ناخودآگاه و تخیلات ببرد، جایی که منطق و قوانین فیزیکی به چالش کشیده میشوند و تصاویری خارقالعاده و شگفتانگیز پدیدار میشوند. Alan Wake بازهم تجسمی بینظیر از این فلسفه است. داستان این بازی، نویسندهای که برای یافتن همسر گمشدهاش به شهر کوچک برایت فالز میرود، پر از پیچیدگیها و رازهایی است که مرز بین واقعیت و خیال را محو میکند. این بازی، درست مثل یک تابلو سوررئالیستی، شما را به دنیایی میبرد که در آن هر چیزی ممکن است و هر چیزی قابل انتظار نیست! از لحظهای که پا به دنیای آلن ویک میگذارید، حس میکنید که در یک خواب پیچیده و مبهم گرفتار شدهاید. نور و تاریکی، دو عنصر اصلی بازی، نمادی از مبارزه همیشگی بین آگاهی و ناخودآگاهی، بین واقعیت و توهم هستند. وقتی که آلن چراغقوهاش را روشن میکند و با نور به جنگ تاریکی میرود، انگار که تلاش میکند حقیقت را از اعماق ذهن پیچیدهاش بیرون بکشد.
شهر برایت فالز با درختان مهآلود، ساختمانهای متروک و دریاچهای آرام که در زیر سطحش هزاران راز نهفته دارد، محیطی است که به طور کامل شما را در خود غرق میکند. این شهر، با تمامی رازها و رمزهایش، مانند یک رویای سوررئالیستی است که هر لحظه ممکن است شما را شگفتزده یا وحشتزده کند!
اما آنچه که این بازی را از دیگر آثار مشابه متمایز میکند، نه تنها داستان و محیط، بلکه احساسات عمیق و پرشوری است که در آن نهفته است. هر لحظه از بازی، شما را به فکر فرو میبرد، شما را میترساند. صدای آلن که با خود صحبت میکند، تلاشهایش برای پیدا کردن همسرش، و نبردهایش با تاریکی، همگی با احساسات عمیق و انسانی ترکیب شدهاند که شما را به طور کامل درگیر میکند. آلن ویک یک شاهکار سوررئالیستی در دنیای بازیهای ویدیویی است. این بازی شما را به دنیایی میبرد که در آن هیچ چیز آنطور که به نظر میرسد نیست. شما به چالش کشیده می شوید تا با تاریکی درونی خود مواجه و به دنبال نور حقیقت بگردید. سم لیک با خلق این اثر، نه تنها یک بازی بینظیر، بلکه یک تجربه احساسی و هنری عمیق را به ما هدیه داده است. تجربهای که پس از پایان بازی نیز، همچنان در ذهن و قلب ما باقی میماند.
آن که با هیولا ستیز دارد، باید مراقب باشد خود تبدیل به هیولا نشود. فریدریش نیچه
از اینکه بنده را تا انتهای این مقاله همراهی کردهاید سپاسگزارم.
پر بحثترینها
- بازیگر شخصیت اصلی Intergalactic نیل دراکمن را خدای بازیهای ویدیویی میداند و از همکاری با او هیجانزده است
- رکورد دیسلایک تریلر Concord توسط Intergalactic در یوتیوب شکسته شد
- رئیس ناتی داگ: تست بازیگری Intergalactic به اندازه انتخاب بازیگر نقش الی شگفتانگیز بود
- بازیهای انحصاری کنسولی بیشتری از پلی استیشن برای Xbox عرضه خواهند شد
- مدیرعامل ناتی داگ: Intergalactic دیوانهوارترین ماجراجویی ما است
- ظاهراً تریلر معرفی Intergalactic: The Heretic Prophet به تاریخ عرضه آن اشاره دارد
- دیجیتال فاندری تریلر Intergalactic را از نظر بصری شگفتانگیز توصیف میکند
- سازنده بازی Black Myth: Wukong بابت برنده نشدن در مراسم The Game Awards 2024 گریه کرد
- گپفا ۲۶؛ مورد انتظارترین بازیهای شما در سال ۲۰۲۵
- مدیرعامل مایکروسافت: طرفدار Xbox بودن یعنی تجربه بازیهای آن روی تمامی دستگاهها
نظرات
معنا رو باید ساخت یا باید به دنبالش گشت؟
یا باید فهمید؟
اینکه به دنبال معنا میگردیم یعنی وجود داره
اما میشه گفت این روند تمومی نداره
مثل شکمی که سیر میشه و دوباره گشنه میشه
آدما بعد رسیدن به معنی دوباره گشنه میشن و دوباره میخوان که معنای جدید پیدا کنن واسه زندگیشون و تا وقتی این روند هست همواره عذاب میکشن
باید خودشونو از روند بکشن کنار اما این به معنی تلاش نکردن نیست تلاش یک اجباره
سام دریاچه نویسنده توانا بازی انتهای درد 🔥🔥🔥
ما همو میشناسیم درسته؟
منظورت از شناختن چیه؟
عشق فقط داوود قفس 😔
یکی از بهترین ها
مقاله قوی 🤝
نظر لطف شماست.
نویسنده ای اسطوره به همراه هیدیو کوجیما که بهترین ها هستند درضمن این دو قراره باهم همکاری هم داشته باشن 🔥❤️
و البته میازاکی ، این ۳ نفر عالین
🔶 یکی از علت های فروش کم بازی های رمدی داستان سنگین و پیچیده اون ها هست که درک کردنشون برای خیلیا مشکله، اون زمان که مکس پین رو رو PC بازی میکردم خب قاعدتا به دلیل سن کمی که داشتم هنوز به اون سنی نرسیده بودم که یک سری چیزا رو درک کنم و بفهمم یا زبان انگلیسی هم بلد نبودم بفهمم ماجرا از چه قراره چون اون زمان هدف من از تجربه ویدیو گیم فقط سرگرمی بود نه اینکه مثل الان درس بگیرم از داستان و دیالوگ هاشون و یک چیزی بهم اضافه بشه، الان که این مقاله رو خوندم به یک سری چیزا پی بردم و قبلا بهشون رسیده بودم و تجربه هم کردم
🔸 تو اون دوران آدم متوجه نمیشه ولی هرچی سنم رفت بالاتر مسئولیت های زندگی بهم محول شد فهمیدم زندگی فراتر از این حرفاس و تو یک بازه زمانی افسردگی سراغم اومد یعنی آدم تو یک دوره ای ذهنش به پوچی میرسه و فکرمیکنه که هدف از این دنیا چیه چرا من باید زندگی کنم بخاطر کی بخاطر چی باید بجنگم هدفم از زندگی چیه این همه زحمت بکشم آخر میرم زیر خاک درست مثل مکس پین که میخواست عدالت رو برقرار کنه و انتقام خانوادش رو بگیره و جلوی جرمو جنایت رو بگیره این لحظه آدم با خودش میگه که چی من هرکاری بکنم فایده نداره و جرمو جنایت نا عدالتی ادامه داره میخوام بگم آدم هرچقدر دنبال معنا همه این ها باشه تهش هیچی نداره یهو به خودش میاد میبینه که خودش رو داخل ذهن خودش غرق کرده یکی از دوستان دورم بخاطر همین موضوعات خودکشی کرد توصیه میکنم هیچوقت نخواین بفهمین معنیه دنیا، خدا، خلقت انسان و… چیه چون هرچی بگردین دنبال جواب بدتر گیج میشین و هیچوقت به جواب اصلی نمیرسین
🔸 گیمرهایی که میخوان بازی های هر استودیویی رو تجربه کنن بهتره که قبلش یک دور بیوگرافی اون استودیو رو بخونن راجع به هدف کارگردان ها و نویسنده هاشون بخونن و بازی هاشون رو یک نگاه کلی بندازن بعد تجربه کنن با دیدن بازی های استودیو رمدی میتونین متوجه بشین که تمرکزشون رو داستان و روایته یکی دیگه از علت های فروش کم بازی های رمدی همینه اگر دقت کرده باشین گیم پلی بازی هاش چقدر سادس مثلا مکس پین زمان رو نگه دار شیرجه بزن شلیک کن، آلن ویک جا خالی بده چراغ قوه بگیر رو دشمن تیراندازی کن کوانتوم بریک و کنترل هم همینطور کنترل زمان پرت کردن اشیا به سمت دشمن تیراندازی یعنی میخوام بگم کسی که با استودیو رمدی و بازی هاش آشناست میدونه که وقتی میره سراغ بازیاش بخاطر داستان و روایت منحصر به فردشه نه گیم پلیش نمونش خود من
🔸 اما یه سری گیمرها هستن که هنوز متوجه این موضوع نشدن و به انتقاد از استودیو رمدی میپردازن که نه بازی های شما خیلی پیچیدس و ما نمیفهمیم خب این مشکل از سازنده نیست یکی بحث سن کمه که هرکسی نباید این بازی هارو تجربه کنه چون خیلیا هنوز به درک کافی نرسیدن یکی بحث نداشتن اطلاعاته چهارتا کتاب چهارتا مقاله بخونین تا ذهنتون باز بشه چون بازی های رمدی مثل بازی های بکش برو جلو مثل امثال کالاف دیوتی، بتلفیلد و… نیستن باید با یک دید هنری و ذهن باز و آماده برین سراغ بازیاش نه صرفا یک سرگرمی ساده و چندساعته، دوستان عذرمیخوام اگر پرحرفی کردم 🙏 از شما هم ممنونم آقای رهنورد عزیز مقاله های شما واقعا جذاب و خوندنی هستن خسته نباشید ❤️
سلام امیرجان
در جواب به جمله اولت باید بگم که واقعا جای تاسفه که خیلی از گیمرا سمت چنین گیمی نمیرند، ینی چون داستانش سنگینه پلی ندی؟ واقعا ناراحت کنندس اتفاقا بنظرم یکی از زیبایی های بازی های سینگلر پلیر هنین سنگین بودن داستانشونه
🔶 سلام مازیارجان
🔸 یکیش بحث داستانشه یکیش بحث گیم پلیه که سمتشون نمیرن ببین مازیار جان هر گیمری برای خودش یک هدف و همینطور سلیقه ای داره خودم رو مثال میزنم تو کامنتم بالا هم گفتم من اوایل یعنی زمان بچگی ویدیو گیم رو برای سرگرمی پلی میدادم اما الان هم بخاطر سرگمی هم پلی میدم هم بخاطر اینه یک چیزی بهم اضافه بشه از داستان بازی و دیالوگهای شخصیت های یک چیزی یاد بگیرم و تو زندگیم استفاده کنم و حالا این وسط هم گیم پلی برام ارجعیت داره یعنی اول گیم پلی برام مهمه بعد داستان حالا شما ممکنه بگی پس تو که میگی گیم پلی اولوتیته و گیم پلی بازی های رمدی ساده ان و تمرکزشون رو داستانه چرا بازی هاشو پلی میدی؟ من این وسط یک روشی هم به عنوان تبصره برای خودم در نظر گرفتم یعنی چی؟ تو کامنت بالا رو اگر نگاه بکنی گفتم که برای چی میگم قبل اینکه بخواین بازی یک سازنده ای رو تجربه بکنین قبلش بشناسیدش تریلر آثارش رو ببینین که تمرکزش رو چیه گیم پلی/داستان/گرافیک و… اینکارو اگر بکنین دیگه توقعتون نمیره بالا و تو ذوقتون بخوره که با خودتون بگین (از ذهن اون گیمر دارم میگم) مثلا من از آلن ویک ۲ انتظار گیم پلی متنوع و چالشی در حد رزیدنت اویل ۴ داشتم که اندازه یک ارتش تجهیزات به من بده که بتونم ارتقاشون هم بدم و با مشتو لگد بیوفتم به جون دشمنا من از آلن ویک ۲ انتظار یک داستان سرراست داشتم که همون لحظه درکش کنم نه اینکه هفته ها و ماه ها ذهنمو درگیرم کنه
🔸 حالا خیلیا هستن که داستان بازی براشون مهم نیست مازیارجان مثل پسر عمه من چندوقت پیش رگناروک رو ریخته بود رو کنسولش برگشتم بهش گفتم تو مگه نسخه قبلیش رو تجربه کرده بودی که داری اینو پلی میدی گفت نه گفتم پس چطور میخوای بفهمی داستانش از چه قراره گفت داستان برای من مهم نیست امیر زبانمم ضعیفه من گیم پلی برام مهمه فقط میخوام سرگرم شم به همین راحتی میدونی مازیار من همیشه سم لیک رو با نولان مقایسه میکنم سبکو سیاق بازیاش و داستانش مثل فیلم های نولان خاص و پیچیده هستن جفتشون هم راجع درباره مسئله زمان داستان میسازن و هرکسی نمیپسنده درسته فیلم های نولان با همین داستان های پیچیده فروش تجاری بالایی دارن اما بازی فرق میکنه فیلم نهایت تو دوساعت تموم میشه اما بازی بالای ۱۰ ساعت باید پاش بشینی خیلیا توانش رو ندارن مخصوصا اینکه قراره کلی ذهنشون درگیر بشه
🔸 مطلب دیگه گیم پلیه تو پاراگراف اول گفتم اکثر گیمرای جدید گیم پلی ای رو دوست دارن که متنوع و پرو پیمون باشه یعنی انواع سلاح ها انواع اسکیل ها انواع مبارزات بازی های رمدی اینطوری نیستن درسته گیم پلی جذاب و روانی دارن اما ساده ان که اونم گفتم بخاطر تمرکزیه که رمدی رو داستان و روایت داره یعنی اینطوری نیست که شما بیای سلاح ارتقا بدی درخت مهارت داشته باشی ارتقایی هم اگر اتفاق بیوفته تو بطن بازیه و خود بازی به اجبار بهت میده و شما اختیاری نداری همه این موارد باعث میشه بازی های رمدی فروش موردانتظار خودشون رو نداشته باشن
درسته امیر جان حرفات قبول دارم
خودم متاسفانه بنا به دلایلی معیار اهمیت داستانو برای خودم محدود کردم که دلایلی هم داشت، مثلا من که در حال تقویت سیستمم هستم و میخوامGOW جدید رو سیستمم بریزم طبیعتا قبلش باید سمت نسخه های قبلیش و صدالبته نسخه های ۳گانه یونانش برم که با داستان گاداف وار ارتباط برقرار کنم که متاسفانه برای من نمیشه چون اکه بخوام پول یه کنسول نسل هفتمی بدم باید پول قابل توجهی بدم که بجای اون میتونم یکم پول اضافه بزارم و یکی از قطعات سیستمم آپدیت کنم و یا با پولش اکانت استیمم شارژ کنم و یکی از گیمای مورد علاقم بخرم پلی بدم در نتیجه اینجا مجبورم داستان قربانی کنم و رو به گیم پلی رو بیارم اما زمانی که سیستمم تا حدی قویه که میتونم کل نسخه های یک فرانچایز رو بازی کنم اینجا داستان بازی برای خودم محدود نمیکنم حالا میخواد سریRE باشه یاACهای یوبی باگ و یا بازی های شاهکارRPG نظیر اسکایریم که همونطور که قبلا بهت راجب داستان اسکایریم گفتم بازیش داستان نسبتا غنی و خوبی تو دوره انتشار خودش داره و تنها بازیی بود که به قدری منو سرگرم کردش که رکورد پلی دادن بالا۳۰۰ساعت(شایدم بیشتر برای خودم ثبت کردم) و بعد حدود۴یا۵سال همچنان این شاهکار پلی میدم و اتفاقا به نشانه تشکر از بتزدا قصد دارم پول جمع کنم تا اسکایریم از استیم خریداری کنم
در کل امیدوارم که در نسل۹ شاهد بازیای خفنی باشیم چه داستانی و چه گیم پلی برای پلیرا سرگرم کننده باشند
🔶 میفهمم مازیارجان حالا من یک پیشنهاد دارم برات شما بیا یک PS3 کپی خور بگیر به قیمت حداکثر ۵ تومن گفتم حداکثر چون کمتر هم میتونی پیدا کنی تو دیوار پره و این روزا ۵ تومن مبلغ قابل توجهی هم نیست اونوقت علاوه بر سه گانه گاد دوتا نسخه های PSP به علاوه گاد اسنیشن رو تجربه کن حالا فقط گاد نیست لست هست سه گانه آنچارتد هست سه گانه رزیستنس هست سه گانه کیلزون هست دوتا نسخه از اینفیموس هست متال گیر ۴ هست Heavenly Sword هست و کلی بازی های دیگه که خیلیاشون فقط رو PS3 قابل بازین یعنی هنوز نه بازسازی شدن نه پورت شدن برای کنسول های نسل ۸ و ۹
والا مشکل مالی دارم وگرنه خیلی وقت پیش میگرفتم
بجاش با همون۵تومن مادر بورد جدید میبندم و بعدش یه پردازنده با۳تومن میبندم و تا اواسط نسل ۹ سیستمم اوکی میکنم در ضمن تا جایی که اطلاع دارم ۳گانه آنچارتد و لست ریمیک برای پیسی پورت شدند
🔶 نه ببین مازیار جان اول اینکه هرطور صلاح میدونی عمل کن داداش دوم اینکه گفتم از بازی های PS3 خیلیاشون هنوز نه بازسازی شدن نه پورت از کلمه خیلیاشون استفاده کردم مثلا متال گیر چهار، گاد اسنیشن، اینفیموس یک و دو، سه گانه کیلزون، رزیستنس و… اینا فقط رو PS3 قابل بازین وگرنه آره لست هم ریمسترش هست هم ریمیکش که رو فور فایو هستن ریمیکش هم که رو پی سی اومد ولی خودت گفتی نتونستی بازیش کنی تا زمانی که سیستمت رو ارتقاع بدی
🔸در مورد آنچارتد هم نه داداش گلم متاسفانه آنچارتد فقط نسخه چهارم و اسپین آفش یعنی آنچارتد لاست لگسی پورت شد رو PC وگرنه سه گانه اورجینالش رو PS3 هستش و یک کالکشن بهبود یافته هم از سه گانش دادن برای PS4 به اسم آنچارتد نیتن دریک کالکشن
🔸یکی از انتقادام به سونی همینه که نسخه های قبل رو برای PC پورت نکرد نه آنچارتدا رو نه گاد ها رو درصورتی که کیفیتشون هنوز خوب بودن الان اون کسی که بخواد آنچارتد رو بازی کنه آخه از نسخه چهارمش باید شروع کنه آدم نادان همین کاراشه که اعصاب نمیزاره برای آدم
اوکی میکنم فعلا دنبال کار میگردم اگه اوکی شد قطعاps3 که هیچ کل کنسولای نسل هفتمی و ششمی و دستی میخرم😁
خب شاید میخوان پلیر بیشتر تو انتظار قرار بدن اگه بلافاصله بیان نسخه های اولیشون پورت کنند انتظار پیسی پلیرا بیشتر میشه که نسخه های بعدی هم پورت کنند ولی وقتی اینجوری پورت کنند انتظار پیسی پلیرا کمتر میشه فرصت بیشتری برای بازیاشون پیدا میکنند(حس میکنم ۳گانه یونانGOWتا یکی دوسال دیگه روPC پورت میشه)
🔶 انشالله که یک کار خوب پیدا کنی و انقدر خدا بهت بده که اون چیزی که آرزوشو داری بخری داداش ❤️😉
🔸نه مازیار جان داری برعکس میگی ببین طبق گفته خود سونی علت اصلی اینکه بازیاشو رو PC پورت کرد اینه که پلیرهای بیشتری رو جذب اکوسیستم پلی استیشن بکنه حالا سیاستش چطور عمل میکنه اینکه از فرنچایزهای معروفش مثلا اومد نسخه های اولشون رو داد نسخه اول ریبوت گاد، هورایزن، اسپایدرمن، لست و… که چی؟ که برای نسخه بعدی PC پلیرا ترغیب بشن پلی استیشن بخرن دیگه دوسال انتظار نکشن که رگناروک بیاد، دوسال صبر نکنن فوربیدن وست بیاد، دوسال صبرنکنن اسپایدرمن ۲، چندسال صبرنکنن لست دو بیاد و…
🔸الان چه فایده داره دیگه نسخه های کلاسیک گاد پورت بشه یا سه گانه آنچارتد وقتی خیلیا از نسخه های جدیدش رفتن حالا سونی اگر بخواد نسخه های کلاسیک گاد رو پورت کنه در آینده رو PC زمانی اینکارو میکنه که بخواد ریمستر یا ریمیکش کنه وگرنه غیر از این باشه اینکارو نمیکنه حالا گاد بگیم به کنار آنچارتد نیتن دریک کالکشن کیفیتش از یک سری بازی های نسل نهمی هم بالاتره نمیدونم چرا اونو پورت نکرد اونم فرنچایزی که پروندش بسته شد
مرسی داداش❤️
آره در کل باید ببنیم سونی در آینده میخواد چیکار بکنه
نیکو بلیکککککککک
یکی از خفن ترین شخصیت های گیمی(gta ivبنظرم بهترین نسخهgtaبود)
از اسم اکانتت حدس میزنم فن د اویل مای کرای هستی که واقعا گیم خفنی بود و هست ولی افسوس که به این زودیا نه خبری ازDMCجدیده و نه خبری از یه گیم هک اند اسلش قوی(نسل۸و۹ از لحاظ گیمای هک اند اسلش نسبت به نسل۷و۶ کویر تر بودن)
آره،iv بهترین نسخه gta هست و تا ابد ماندگار!
دویل می کرای تلفظ درستشه.
بخوایم با کلاس بازی در بیاریم،دِوُل می کرای هم میشه
دیگه کسایی که فقط بکش برو جلو بازی میکنن نمیشه کاریش کرد
سلیقه خب خیلی دخیله اکثرا از سر تنبلی و بی حوصلگی به داستان و ارزش هنری بازی توجه نمیکنن مثل braid که نسخه بهبود یافتش خیلی کم فروخت
تنها کاری میتونیم بکنیم سوق دادنشون به اینطور بازی هاست
اگه بازم لجبازی کنن دیگه مشکل ما نیست و بهترین تجربه های گیمینگ و گیمینگ واقعی رو از دست میدن
ماشالله امیر جان کامنت های شما کلاس درس برا خودش. خوشحالم که این نوشته مورد توجه قرار گرفته.
🔶 زنده باشین آقای رهنورد عزیز، والا مقالات شما انقدر جذاب و منحصر به فرده که آدم اگر دلشم نخواد نمیتونه ری اکشن یا بازخورد نشون نده با اینکه من پیش شما درس پس میدم گفتم دیدگاه خودم هم نسبت به این آثار نشون بدم و دوستان هم اگر خواستن استفاده کنن، بی صبرانه منتظر مقالات بعدیتون هستم موفق باشید ❤️
شما لطف دارید.
بابت این مقاله ممنون
.
.
Sam Lake یکی از بهترین نویسندگانه
عنوز بعد این همه سال Max Payne و Alan Wake ارزش بازی کردن دارن چون جدا از گیم پلی جذابشون داستان بسیار خاصی دارند
اگر یک فرد عادی سم لیک رو ببینه نمیتونه اون رو درک کنه اما وقتی یک نویسنده با سم لیک آشنا بشه میفهمه چقدر ذهن مریضی داره
سم لیک چند شخصیت تو ذهنش داره و اوج مریضی یکی از شخصیت های ذهنش تو الن ویک دو دیدیم
من خودم از بچگی علاقه زیادی به نویسندگی داشتم و حتی تو مدرسه جایزه هم گرفتم اما گذاشتم کنار و الان سم لیک رو درک میکنم من وقتی الان ویک دو رو آبان ماه تموم کردم چند ماه تو شوک بودم که چقدر این داستان مریض بود مخصوصا پایانش
منظورت از ذهن مریض چیه؟
ببین سم لیک چند شخصیته هست و یکی از بخش های ذهنش اختصاص داره به داستان های مریض و دارک . اوج ذهن مریض سم لیک تو الن ویک دو بود که واقعا یک نویسنده معمولی نمیتونه همچین اثری رو خلق کنه
عالی
دمت گرم یکی از بهترین و پخته ترین مقالاتی بود که توی گیمفا خوندم.
امیدوارم شما هم با قدرت ادامه بدید
ممنونم.
سم لیک بیشک یکی هدیه های خدا به جامعه گیمینگه.
درود خدمت آقای امیرحسین رهنورد
به شخصه تا الان هیچکدوم از بازی های سم لیک رو تجربه نکردم، چون به نویسندگی علاقه دارم این مقاله رو خوندم و لذت بردم.
فقط متن کوتاه بود و به نظرم خیلی عمیق به موضوع پرداخته نشد، کاش برای هرکدوم از فرانچیز هایی که به دست سم لیک نویسندگی شده بود یک مقاله جداگونه کار میکردین و داستان ها رو به طور اختصاصی آنالیز و بررسی می کردین و در نهایت یک مقاله برای جمعبندی می نوشتین.
بابت کاستی مقاله عذرخواهی می کنم. واقعیت وقت تنگ و دردسر های بسیاری موقع نوشتن این مقاله داشتم. قول میدم در سری بعدی مقالات (پرداختن به چگونگی نگرش نویسندگان) مقاله بهتری ارائه بدم.
یه نکته ی خیلی جالب و مهم برای فهمیدن داستان الن ویک ۲ و کلا خط فکری سم لیک تماشای آثار دیوید لینچ و مخصوصا سریال تویین پیکس هست ، من قبل اینکه بازی کنم عاشق کارای لینچ شده بودم و یه تحلیل چند ساعته درباره ی سریال تویین پیکس دیده بودم ، بعد که الن ویک دو رو شروع کردم دیدم عه چقدر شباهت داره همه چیش به تویین پیکس و دقیقا خط فکریه لینچ ، یعنی انقدر همه چی شبیهه که یه سری ها میگن کل بازی ادای احترام به فصل آخر سریال تویین پیکس هست ، از اسم مکان ها بگیر تا فضا سازی و کافه ها و استفاده از قهوه حتی ! اگه دوست داشتین میتونم کامل تر توضیح بدم ، بعد که خط فکریش رو بفهمیم خیلی خفن تر میشه همه چی و اصلا اتفاقا پوچ گرا نیست !
اگر مایل به توضیح هستید چرا که نه!
شاهکاری تکرار نشدنی
تک تک مراحل مکس پین یک زندگی کامل برای من بود
بطوری که بعد از کات سین کمیکی سری دوم گریه کردم واقعا واقعا یک شاهکار بود
مقاله ای بسیار خردمندانه از یک نوستالژی و هنر ابدی
سپاس فراوان
He was buying more sand for his hour glass”
“I wasnt selling any
Max Payne
سپاسگزارم.
فراتر از یک شاهکار این بازی الن ویک..
من ب شخصه حس میکنم جایی که این نویسنده هرج و مرج و تکاپوی ذهنشو آورده روی ورق برای نویسندگی بازی control بوده ، اون ساختمون عجیب و غریب که هر طبقش دنیای برای خودشه و تلفیق آشفتگی داستان و گیمپلی روون و چالشبرانگیزش ترکیب خیلی خوبی بود ، مخصوصا اگه مثل من وارد عمق داستان بشید و به دیالوگ ها و document های بازی توجه کنید و لایه های داستان رو درک کنید
تنها ایرادی که میتونستم بهش بگیرم این بود که محیط بازی بیرون از سیر داستانی و برای گشت و گذار و جابجا شدن بین مراحل اصلی و ساید کوئست ها خیلی ساکت و خسته کننده میشد ، مخصوصا وقتی یسری راهرو ها و اتاق های تکراری که باید هر دفعه ازشون عبور میکردیم ،
با این حال یکی از بازی های مورد علاقه من همین بازی control هست ، نظر شما چیه درمورد این بازی؟
بسیار عالی
مقاله بسیار خوبی بود. خسته نباشید جناب رهنورد بزرگوار ♥️
ممنونم.
عاشق چهره سم لیکم 😁
باسلام .
من تازه با سایت گیمفا آشنا شدم و واقعا لذت می برم از این مقاله های جذاب و نویسندهای خلاق .
امیدوارم هر کجا باشین موفق باشین .