نقد فیلم Abigail | صد رحمت به کلیشه
Abigail محصول جدید سینمای هالیوود است. اثری که تمام تلاشش را کرده تا اسمش بر سر زبانها بیافتد. فیلمی تماما هیجانی و دریغ از یک لحظه تعلیق؛ فیلمی با همان جامپ اسکرهای همیشگی و کمی خونبازی.
به نظر من Abigail در کلامی بسیار ساده کپی برداری از فیلمهای معروف ترسناک و اسلشر آن هم به صورت کلیشهای است.
قبل از شروع نقد مجبورم هشدار اسپویل بدهم. نویسندگان Abigail داستان را چنان نوشتهاند که نمیشود بدون اسپویل درباره آن نقد نوشت. داستان پُر از شوکهای کوچکِ نامعقول است که باید آنها را موشکافی کنیم.
داستان از یک اجرای باله از شاهکار تکرار نشدنی دریاچه قو از چایکوفسکی بزرگ آغاز میشود. اجرای زیبایی است اما سازندگان Abigail سریعا این زیبایی را از ما گرفته و نمیگذارند تا مخاطب از این موسیقی زیبا لذت ببرد. دوربین ناگهان از اجرای دریاچه قو کات میخورد به کلوزآپ یک زن. حال در کنار اینکه کات چقدر بد و ابتدایی است که موسیقی دریاچه قو را حیف و میل کرد، نکته دیگری نیز وجود دارد. چرا باید دوربین ناگهان از یک فضای دیگر به کلوزآپ زن کات بزند؟ درستش این میبود که نخست از فضای مدیوم، تصویر آغاز شده و آرام آرام دوربین به صورت زن کلوز میکرد. همین یک اشتباه بزرگ در دوربین ثابت میکند که ما با چه چیزی طرف هستیم. در اصل سازندگان در همان یک دقیقه ابتدایی اثر ثابت میکنند که چیزی از تکنیک دوربین و انسجام میان کاتها بلد نیستند.
بگذارید کمی از داستان را با هم بخوانیم: این فیلم بر روی گروهی از آدمربایان تمرکز دارد که دختر یک شخصیت قدرتمند را دستگیر میکنند و باید مراقب او باشند، تا زمانی که ابیگیل ماهیت واقعی خود را به عنوان یک کودک خونآشام آشکار میکند و آنها را یکی یکی شکار میکند.
خب دوباره برگردیم به سکانس آغازین. دوربین میان آدم ربایان و کودک کات میخورد. چرا؟ چرا دوربین صبر نمیکند که اجرا تمام شود و بعد به سراغ آدم رباها برود؟ یا برعکس چرا دوربین با آدم رباها آغاز نمیشود؟! مثل هر فیلم معقول که درباره دزدی است؛ میشد داستان را چنین آغاز کرد که افراد در حال تحقیق بر روی سوژه مورد نظر و سپس آغاز عملیات هستند. فیلم با تداخل میان اجرا و آدم رباها باعث میشود تا مخاطب نه در کنار آدم رباها باشد و نه در کنار کودک. در اصل با این کار مخاطب نمیتواند خودش را بخشی از فضای فیلم بداند.
نقطه عطف اول فیلم از جایی آغاز میشود که کودک را به یک خانه متروکه برده و این کودک فعالیتهای عجیب از خود نشان میدهد.
اول اینکه Abigail عملا فضا ندارد. حتی مکان هم ندارد. معلوم نیست داستان در چه شهری روایت میشود. از طرفی خانه متروکه خیلی دکوری است. یعنی میزانسن دست به دامن ابتداییترین کلیشهها شده است. خانهای متعلق به قرن ۱۸ با نور کم و تارهای عنکبوت و غیره. درون این خانه به گروه اطلاع داده میشود که تا بیست و چهار ساعت کنار این بچه بوده و بعد هرکس راه خودش را خواهد رفت. بعد از آرام گرفتن تمپوی فیلم ما با گروهی طرف میشویم که عملا هویت ندارند. شخصیت آنها خیلی خیلی دکوری است. مرد قوی هیکل با بازی کوین دورند به صورت نامعقول و عجیبی کودن است. گویی خودش را به احمقی زده. حال اصلا فرض کنیم که او به راستی کند ذهن است. خب مگر رئیس این گروه ادعا نکرد که این تیم بهترینِ بهترینهاست؟ این دوست ما بهترینِ کدام منطقه محروم است؟
در کنار او چند شخصیت نه چندان مهم و دم دستی حضور دارد که سریع هم حذف میشوند. یکی از این شخصیتها که باید سریع حذف میشد ولی نشد، کاترین نیوتون در نقش سمی است. دختر تینجری بسیار دکوری و ضعیف که ادعا میکند پیاز را نمیشناسد؟! مگر میشود دختری چنان باهوش که اطلاعات را پشت سرهم هک میکند و باعث زحمت بزرگان شده، پیاز را نشناسد؟! شوخی است مگر؟
شخصیت دیگری که مثلا شخصیت اصلی داستان ابیگل است، ملیسا باررا در نقش جوی میباشد. زنی که در ابتدای داستان به صورت فرویدی همه را تحلیل کرده و تیپشناسی دوستان را روی میز گذاشت. او حتی فهمید که دوست قوی هیکل ما در کودکی مورد آزار و اذیت قرار گرفته است. دقایق بعدی نیز مشخص شد که او تنها یک پرستار بوده! یک پرستار چگونه چنین فرویدی همه را شناخت؟ اصلا فرض کنیم او بلد بوده و مثلا خودش مطالعه کرده، بسیار هم عالی. اما سوال بعدی این است که پس چرا او نتوانست تشخیص دهد که دخترک دروغ میگوید؟! فروید بودنِ او زماندار است؟!
نقطه عطف دوم فیلم از جایی آغاز میشود که سر پسر راننده از جا کنده شد. صحنه کشته شدن او چنان بد است که باری دیگر به من مخاطب ثابت شد کارگردانان این اثر (مت بتینلی-اولپین و تایلر جیلت) هیچ چیزی از تکنیک دوربین بلد نیستند.
پسر درب یخچال را باز میکند. دوربین حالت تعقیب به خود گرفته و با تکانهای کوتاه پشت میز و دیوار قایم شده و به پسر راننده نگاه میکند. سپس دوربین به پی.او.وی پسر رفته و اینبار چشمان او لنز مخاطب میشود! مگر داریم چنین چیزی؟ مگر میشود همزمان قربانی و قاتل باشیم؟ حال وقتی این پسر کشته میشود، دوربین بالا تنه او را گرفته و دگر از پی.او.وی خبری نیست!
بگذریم. پسر به طرز فجیعی کشته میشود. سر او از جا کنده شده و اعضا بالای جسد او حاضر میشوند. چقدر واکنشها به مرگ او ساده است! انگار نه انگار که یک انسان بدون سر جلوی آنهاست. البته همینجا بگویم که این مشکل در Abigail بسیار عمده است. یعنی رنج و ترس و اضطراب کاراکترها اصلا وجود ندارد. ری اکشن آنها یک داد و فریاد ابتدایی است. مگر میشود آدم خون آشام را از نزدیک ببینید که دارد دست و پا میخورد و همینگونه بی حس باشد؟
به هر حال نقطه عطف دوم Abigail مشخص میکند که دختر کوچک یک خون آشام است. البته این دختر شبیه خون آشام نیست و بیشتر اجنه است تا خون آشام. او به صورت سادیسمی شروع به کشتار کرده و اصلا هم چارچوبی ندارد. مثلا در مواجه اول درب را به روی او میبندد و او نمیتواند خودش را خارج کند. در سکانسهای بعدی اما او دربهای آهنین را از جا میکند. صحنههای تعقیب و گریز نیز بسیار بد است. همان جامپ اسکرهای همیشگی با دوربینی که ناگهان به صورت خون آشام پن شلاقی میشود.
این را هم بگویم که فیلسمازان تلاش بسیاری کردند که با خون آشام کردنِ دختر شوک سخت و بزرگی را به مخاطب تزریق کنند. اما از طرفی خودِ کاور فیلم، لو میدهد که داستان از چه قرار است. حتی تریلر Abigail نیز داستان را لو میدهد. پس نه میشود کاور را فهمید و نه مثلا آن شوک بزرگ را.
نکته بسیار بسیار مهمِ دیگر، استفاده از موسیقی دریاچه قو از چایکوفسکی بزرگ است. در اصل این موسیقی و این اجرای باله تم اصلی فیلم را شکل داده است. سوال اصلی برای من این بود که چرا دختر بالرین است و روی رقصهای باله تاکید زیادی شد؟ رقص باله چه کمکی به پیشبرد داستان کرد؟
بگذریم. داستان به چایکوفسکی بزرگ و دریاچه قو توهین کرده است. در صحنهای خون آشام با جسد بی سرِ پسر میرقصد. آن هم با دریاچه قو! این صحنه نشان میدهد که سازندگان هیچ درکی از هنر ندارند و احتمالا دریاچه قو را قبل از این نشنیده بودند. میدانید از کجا مطمئن شدم که سازندگان دریاچه قو را نشنیدهاند؟ بگذارید نگاهی بر داستان دریچه قو داشته باشیم:
“در نسخه کلاسیک، نمایش با جشن تولد ۲۱ سالگی شاهزاده زیگفرید (Siegfried) شروع میشود. در این سن شاهزاده باید کسی را به همسری برگزیند، در حالی که شاهزاده مردد و بیمناک به کنار دریاچهای پناه میبرد، متوجه قوی بسیار زیبایی میشود که توسط دستهای دیگر از قوها احاطه شده. در گرگ و میش غروب آفتاب ملکه قوها به زنی زیبا به نام اودِت (Odette) تبدیل میشود. شاهزاده میفهمد جادوگری شیطانی به نام وان روثبارت (Von Rothbart) اودت و دختران ندیمه او را به قوهایی تبدیل کرده که تنها در طول شب میتوانند به صورت انسان درآیند و دریاچه نیز در حقیقت چیزی جز اشک چشم پدران و مادران دختران ندیمه نیست.
روز بعد مادر شاهزاده به او دستور میدهد عروسی انتخاب کند، اگرچه شاهزاده در ابتدا قادر به انتخاب نیست اما جادوگر با طلسمی دیگر دختر خود، اودیل (Odile) را به ظاهر اودت درمیآورد (با این تفاوت که این قو سفید نیست و سیاه است) و شاهزاده عشق خود را به او ابراز میکند. اودت واقعی که در جایی مخفی شده و شاهد این صحنهاست اندوهناک به سمت دریاچه میدود، واکنش او شاهزاده را متوجه فریب جادوگر میکند و در پی اودت روان میشود.”
خب سوال اصلی این است که این داستان چه ربطی به Abigail و خون آشام داشت که بخواهد تم اصلی فیلم شود؟ دوم اینکه اگر خیلی دلشان میخواست ابیگل را به دریاچه قو ربط دهند میتوانستند به او لباس سیاه دهند تا او دختر جادوگر خبیث باشد، لباس سفید در این اجرا نماد پاکی و معصومیت و عشق است!
پایانبندی فیلم Abigail سورئالتر و عجیبتر از بقیه فیلم است. اواسط فیلم ناگهان از تعقیب و گریز و هیجان و جامپ اسکر؛ با اسلشرهای عجیب و بیپرده مواجه میشویم. خون و خونبازی به صورت عجیب فضای فیلم را پُر میکند. شخصیت کاراگاه یعنی دن استیونز در نقش فرانک به خون آشام تبدیل شده و ناگهان سادیسمی میشود! تنها زن بازمانده با دخترک همدست میشود و حتی میشود گفت در پایان آنها دوستان یکدیگر بودند! بعد از کلی مکافات سر و کله پدر پیدا میشود. کسی که در کل طول داستان از او یک هیولای خونخوار آلکاپونی ساخته شده بود. اما همین که میآید اعلام میکند که زن باقی مانده را خواهد خورد. دخترش فریاد زده و این خون آشام-مافیای ما میترسد.
درباره پدر این را نیز بگویم که اصلا مشخص نشد که مافیا است، خونخوار است؟ چه است؟ دخترک خون آشام با لحن سوپرانوزی چنین ادعا کرد که پدرش یک مافیای بزرگ است و دشمنانش را چنین ترسناک و غیر انسانی حذف میکند. بعدها هم مشخص شد که او یک خون آشام چند صد ساله است! و این درحالی است که نه خون آشام بودنِ او ساخته شده و نه مافیا بودنش.
در پایان چنین میشود گفت که فیلم Abigail اثری بسیار کلیشهای، بی منطق، بد و نخنماست که هیچ چیزی ندارد. حتی رئالیسم جادویی هم نیست. چرا که فضای رئال را نمیسازد که بتواند درون آن جادو بسازد. سورئال هم نیست. چرا که فضای وهمآلودی ساخته نمیشود.
Abigail باگهای داستانی زیادی دارد که هیچکدام برای مخاطب قابل درک نیست. بازیگران همه ابتدایی و بیهویت هستند که نه در قالب کاراکتر قابل قبول هستند و نه در قالب بازی. فیلمنامه هیچ منطقی ندارد و نصف نصف ترسناک و اسلشر است. تنها دوستانی که آثار اسلشر خون آشامی دوست دارند، میتوانند Abigail را تحمل کنند. البته با این هشدار که Abigail خیلی بد است و حتی شاید نتواند این دسته از دوستان را نیز سرگرم کند.
پر بحثترینها
- فوری: سونی در حال مذاکره برای خرید کمپانی مادر FromSoftware است
- نامزدهای بهترین بازیهای سال مراسم The Game Awards 2024 مشخص شدند
- نقدها و نمرات بازی STALKER 2 منتشر شدند
- ۱۰ بازی سینماتیک که میتوانند با بهترین فیلمهای سینمایی رقابت کنند
- پلی استیشن برای ۱۰ سال متوالی نمایندهای برای بهترین بازی سال داشته است
- شایعه: حالت پرفورمنس بازی STALKER 2 روی Xbox Series X به خوبی اجرا نمیشود
- شایعه: کمپانی مادر FromSoftware احتمالا برای جلوگیری از تصاحب خصمانه از سوی یک شرکت کرهای به سونی مراجعه کرده است
- رسمی: شرکت مادر FromSoftware پیشنهاد خرید از سوی سونی را تایید کرد
- بازی Death Stranding Director’s Cut دومین بازی پرفروش ایکس باکس شد
- بازی GTA V با این هدف ساخته شد که از هر نظر بهتر از GTA IV باشد
نظرات
هالیوود فقط یه اسم ازش مونده🗿
نقد خوبی بود
با اینکه تنها نکته خوبه فیلم بازیگره ابیگله
ولی خدایی استفاده از بچه ها توی اسلشرا جالب نیست
بازیگرش Alisha Weir چهارده سالشه. دیگه بچه نیست و نوجوان محسوب میشه.
بش نمیادا
اقای کریمی اگه از چیزی خوشش نیاد به کل نابودش میکنه:/
ولی معلومه فیلم افتضاحیه، این نقدی که من خوندم هر فیلمی بود دیگه بهش علاقه نداشتم
سلام دوست عزیزم.
کاملا اشتباهه. من یه سلیقه ناخودآگاهی شخصی دارم که حتی اگر یک فیلم عالی باشه این امکان هست که من ازش خوشم نیاد. مثل فیلم زیستن از کوروساوا بزرگ.
یعنی فیلم از دید معیار های سینمایی خوبه اما من نمی تونم از دیدنش لذت برم. یا بر عکس. هر چند که در تاریخ سینمایی من فقط دو سه تا اینجور مورد بوده.
این فیلم هم با کلی استدلال گفتم بده.
نه من بخاطر اینکه این فیلم آشغاله گفتم بده ولی گفتم نقد هم خیلی خوب کوبیدش
ترسیدم این چی بود دیگه؟
بچه هم بچه های قدیم
🟢 درود
جناب کریمی شما هم دست روی فیلمهایی میذارید که کاملا مشخصه با سلایق شما مخالف هستند، به نظرم شما سمت همون فیلمهای قدیم برای نقد کردن بروید، بهتر است، چون فیلمهای جدید چیزی برای ارائه به مخاطب ندارن، جز سرگرمی فقط، که البته بماند که حتی خیلیهاشون هم ارزش سرگرم کردن مخاطب ندارن…
من اتفاقا این فیلمو دیدم و درسته چیزی نداشت، اما به هرحال میشه گفت سرگرم کنندهی جذابی بود.
سلام دوست عزیزم
کاملا مخالفم.
به نظر من در این شرایط هست که احتیاج به نقد بیشتر میشه. وگرنه معیار سینما سقوط میکنه و ما همش مجبوریم فیلم بد ببینیم. در شرایط سینمای بی صاحب مثل الانه که منتقدای جهان باید نقد های جدی تر داشته باشن تا جریان سازی بشه.
البته من و امثال من که صدامون به جایی نمیرسه و در بهترین حالت واسه خودمون دشمن می تراشیم. ولی کسی که صداش میرسه باید جدی تر و حرفه ای تر نقد کنه. عدم وجود نقد در جهان باعث ظهور دیکتاتوری و پخمه سالاری میشه
بله موافقم با حرف شما
درست بیان کردین
اما این فیلم هدفش سرگرم کننده کردن بیننده بود و با اینکه من خودمم به شدت سخت گیر و ریزبین هستم و فیلم را با در نظر گرفتن تمام ابعاد دقیق میبینم، هیچ ضعفی در سرگرم کردن با توجه به موضوعش نداشت و به چشم نیومد…
مثلا سریال Fallout را با شما موافق بودم،
چون به شدت باگ های متعدد داشت که حسابی روی اعصابم بود، اما در فیلم Abigail هیچ باگ تکنیکی ندیدم که من را از دیدن فیلم صرف نظر کنه…
در کل فیلم در بحث هیجان و جذاب بودنش موفق عمل کرده بود.
…
اینکه فرمودین سینما روبه افول رفته، بله کاملا درسته متأسفانه و کلی سیاستهای غلط و پلید، نابودش کردن که از دستان من و شما خارج است.
…
سپاس امیر جان🙏🏻💚☘️
داداش معلومه خیلی از حیوانات خوشت میاد عکس پروفایلتو عوض کردی، سری قبلی گاو بود الان خر🤣❤️
اتفاقا ارزش حیوانات از ما بیشتره
و فقط ما آدما اونهارو بی ارزش نگاه میکنیم
ازین جهت اینکار را کردم تا همه ببینند و بفهمند که حیوانات بازیچهی مسخره بازی ما نیستند و بلکه حرمت دارند
فیلمی مزخرف به تمام معنا.
و ختم ا… علی گیل و ابیه فاتحه مع الصلوات.
فراستی بازی رو بزارید کنار با این حال نمیگن شما منتقد قوی هستین تو این ۲ هفته من یه نقد ندیدم بگید فیلم خوبی بوده اگه میخواید برای ویو اینکارو کنید همون نقد های بازی انجام بدید بهتره!
سلام دوست عزیزم.
نقدها که هفته ای نیست، یک هفته بگیم یه فیلمی خوب بوده بعد هفته بعد بگیم اینا بدن. نقدها بر اساس کیفیت از دید منتقده.
ضمنا من در نقد قبلی درباره شوگون نوشته و با تمام توان ازش تعریف کردم
من با این نقد موافقم دقیقا حرف دل منو زد. فقط موندم چرا امتیازش بالاست.
ممنون دوست عزیز
نقد خوبی بود من که لذت بردم.
قلم شما اینقدر شیرین و روانه که مخاطب رو به خواندن مطلب ترغیب میکنه.
بسیار خوشحال شدم از کامنت شما.
ممنون از لطفت
عجیبه.نظراتم بعد دیدن فیلما دقیقا برعکس تمام منتقدای جهانه. از طرفی احساس میکنم باید تاوان حروم کردن اون زمانی رو که صرف دیدن فیلم تحسین شده poor things کردم رو تو قیامت پس بدم از ی طرف دیگه واقعا از این فیلم خوشم اومد. فک کنم مشکل از منه🫥🫥
واسه منم عجیبه
چون به نظرم هم این بد بود هم poor things
من بهش ۷ میدم و از دیدنش پشیمون نیستم . به نظرم ارزش یکبار دیدن رو داشت فقط از جنبه سرگرمی . اقای کریمی به نظرم سلیقه شونو وارد نقد هاشون میکنن و قبول ندارم اینو . دیگه چنین فاجعه ای که نشون میدن نیست
سلام دوست عزیزم
من هیچوقت سلیقه شخصی خودم رو در یک اثر دخیل نمیکنم. چون خودمم نمیدونم سلیقه ام چیه.
اما دیدگاه شخصی خودم رو چرا. چون من یه نفرم و یک دیدِ خاص به جهان دارم. به قول آقای هوشنگ گلمکانی منتقد بزرگ ایرانی، نقد شرح حال خود منتقد هم هست.
مثل این می مونه که شما به یه منتقد اجتماعی بگی نظر سیاسی خودتو دخیل نکن. مگه میشه؟ طرف اگر چپ باشه نقدش هم از این مدیومه. و برعکس.
منم از دید تئوریک سینما و معیارهای زیباشناسی یه استدلال هایی رو قبول کردم و از دید اون نقد می نویسم.
من به غیر از جهان بینی خودم حتی انسان نیستم چه برسه به منتقد
ممنون از توضیحات نظرتون قابل احترامه
من شخصا از دیدنش «سرگرم» شدم و برام خسته کننده نبود اونقدرا که منتقد محترم گفتن. و به عنوان کسی که فیلم اسلشر و کریپی دوست داره ، ازدیدنش پشمون نیستم. هرچند که دیگه آثار ترسناک دیگه کلا« کلیشه » شدن و هرچقدر هم نویسنده خلاقیت نشون بده باز کلیشه دخیل خواهد بود.
دلیل کلیشه اینه که سازنده هیچ تلاشی برا خلاقیت نمیکنه نه اینکه نمیشه خلاق بود
من نمیگم این فیلم فیلم خوبیه،ولی منتقدای گیمفام جدیدا هر وقت حوصلشون سر میره میان یه نقد فیلمی میرن یه رندوم فیلمی رو میکوبونن.همون تو حوزه نقد گیم بمونین بهتره والا
اشتباه شما اینه که فقط میرید سمت فیلم های مزخرف و نقد منفی از اونا میکنید نقد منفی کردن کار راحتیه یکم هم نقد مثبت کنید یه فیلم که از دیدگاهتون عالیه رو بیارید و از ویژگی های مثبتش و اینکه چرا فیلم خوبیه نرف بزنید نه اینکه فقط آشغالی فیلم ها رو بیارید و بکوبونیدشون نقد منفی کردن کار راحتیه
نقد دزدان دوچرخه رو همین چند روز پیش نوشتم، بخونید.
فیلم شاهکاریه و از پلان به پلانش دفاع کردم
راستش رو بخوای این منتقدی که فیلم ابیگل رو نقد کرده هیچی از نویسندگی و عناصر داستان بلد نیست، یه نویسنده می تونه این رو به درستی تشخیص بده چون جدا از تمام انتقاد ها و بدوبیرا هایی که از سفید پوشیدن ابیگل و حرکت دوربین در صحنه ی اول فیلم و نقد کردن بیربط ترین اجزای فیلم گفت اصلا به عناصر اصلی فیلم مثل پیرنگ ها ، تعارض های مهمی مثل سخنان عاطفی یک مادر نسبت به فرزند پسرش که چون مادر لایقی نبوده ترکش کرده تا سالم بمونه و یک دختر نسبت به پدرش که فردی روانی بوده و دخترش را مانند خودش خونآشام کرده و با وجود تمام هزینه هایی که سروش کرده او را به آینده ای تاریک و بیمارگونه و خونن سوق داده حرف نزد. و مهم ترین چیزی که مبتدی و بی عنایت بودن این نقد کننده ی فیلم رو می رسونه اینه که اصلا به اصل کاری فیلم توجهی نکرد، به چیزی که تمام نویسنده ها و نقد کننده ها در. طول فیلم به دنبال آن هستند ، چیزی که تمام پیرنگ ها و اتفاقات و حوادث و احساسات داستان بر اساس آن چیده می شود که تنها یک پیام را با تصویر به مخاطب القا کند،”درون مایه” فیلم. در انتهای فیلم شخصیت ابیگل به درون مایه اصلی فیلم اشاره کرد، به جویی کفت که به مادر خوبی بودن اهمیت نده و فقط کنار بچش باشه، درست مثل پدر روانی خودش. در این جا بحث سر اینه که کدام یک والدین بهتری هستن، والدینی که برای صلاح بچشون حاظرن از آن دور بمانند و یا حاضرند در هرشرایط کنار بچه شان بمانند حتی در صورتی که به آنها آسیب بزنند. ما وقتی کی جویی به پسرش زنگ می زنه می تونیم علاوه بر عشق مادری او صدای ضبط شده ی پسرش را بشنویم که چقدر از لحاظ روانی سالم و شاده. حقیقت اینه که جویی واقعا مادر خوبی بود و با وجود اعتیادی که از سالیان کار کردن به عنوان پزک ارتش عاشقش شد در توان خودش توانست برای بچه اش تمام تلاشش را بکند ، او حتی بعد از اخراجش برای مجرمان خدمات پزشکی فراهم کرد تا به قدری پول جمع کند که پیش پسرش برگردد. در کنار آن ما دختر خانواده ی ثروتمندی را داریم که باوجود ماندن در کنار والدینش به درستی تربیت نشده و حساب بانکی تمام خانواده اش را حک کرد و اموال آنها را دزدید و فردی قوی حیکل و خنگی را داریم که توسط پدر خود مورد خشونت خانگی قرار گرفته و برای این که کمی احساس قدرت کنه به فردی قوی ولی به دلیم عدم حمایت پدرش و مسخره کردن مداوم او و بعد افراد جامعه به جای کمک به فردی خنگ بدل شده ولی درشرایط سخت فیلم می توانم حمایت و مهربانی او که نتیجه اعتماد به نفس کم و آسیب های گذشته ی او است را در صحنه ی نجات اعضای گروه از شر ابیگل در پایین پله ، حمایت و امید دادن او به اون دختر پولداره در هنگام حراس و مسیحی بودن به خاطر آسیب های گذشته اش ببینیم.
عجیبه.نظراتم بعد دیدن فیلما دقیقا برعکس تمام منتقدای جهانه. از طرفی احساس میکنم باید تاوان حروم کردن اون زمانی رو که صرف دیدن فیلم تحسین شده poor things کردم رو تو قیامت پس بدم از ی طرف دیگه واقعا از این فیلم خوشم اومد. فک کنم مشکل از منه🫥🫥
شاید فیلم خوبی بود ولی من ندیدم تا به حال خون اشام بترکه و از یه چیز بدم میاد که این همه مرد و زن هستن فقط یه زن و خفن نشون میدن و همون تا آخر میمونه و همه رو پاره می کنه، ارزش یه بار دیدنو داره درکل مبهم بود ولی سرگرم کننده هم بود اگرچه از پایان و نتیجش خوشم نیومد
اقای کریمی نگرش جذابی نسبت به سینما دارن جذاب به این دلیل که تو بیشتر چیز ها باهاشون هم نظرم و میتونم با خودن نقدشون راجب یه فیلم یا سریال مطمئن باشم که اون رو قراره ببینم یا نه
خوشحالم که نظرم براتون اینقدر ارزش داره.
خیلی ممنون از لطفت رفیق.
خواهش ♡
در اینکه فیلم به درد نخور و کلیشه ایی هست شکی نیست ولی چرا انقد نمره بالا گرفته واقعا چرااااااا؟