GoG 2 – Nariko

آن ها به پیامبری یک جنگجوی آسمانی اعتقاد داشتند. او برای هدایت تمام اقوام و بشریت به روی زمین فرستاده شده بود و مردم را از کشتار و غارت بازمی داشت و درعوض آن ها را به انسان های فداکار و آزاده تبدیل می کرد.

اما مانند تمام پیامبران دیگر، او هم عمر کوتاهی داشت و پس از تمام کردن پیامبری خود، شمشیرش را به عنوان ودیعه در بین مردم نهاد تا همیشه به یاد او باشند و صلح و آرامش کنونی را حفظ کنند. اما به محض این که او دنیای آن اقوام را ترک کرد، حسادت و نخوت وجود بعضی افراد را فرا گرفت و وسوسه ی قدرت در دل های آن ها نفوذ کرد. بعد از آن هیچ کس روی خوش زندگی را ندید و عده ای ظالم همه جا را برای دست یابی به شمشیر زیر و رو کردند. در این بین فردی به نام Shen علیه ظلم زمان قیام کرد و پس از چندین جنگ و فداکاری های دلیرانه توانست ظلمت را نابود کند و شمشیر را نزد خاندان خود بیاورد. او فردی صلح طلب و عادل بود و تصمیم گرفت تا زمان آمدن پیامبر بعدی شمشیر را نزد خودش نگه داری کند. به گفته داستان های قدیمی پسری از آن خاندان بزرگ می شد که می توانست با قدرت شمشیر تمام زشتی ها و پلیدی ها را نابود کند صلح جاودانه را به تمام جهان ببخشد. اما با گذشت زمان و به دنیا آمدن اولین فرزند Shen ، همه مایوس شدند. همسر او دختری به نام Nariko به دنیا آورد که از همان بدو تولدش مورد لعن و نفرین مردم بود. دختری با موهای قرمز و بلند که بعد از سالیان متمادی توانست با آزادگی و جاودانگی این جهان را ترک کند. مردان قبیله و پدر ناریکو می خواستند او را بکشند اما رحم پدر ناریکو مانع از این کار شد. با این که همسر او بر اثر به دنیا آمدن ناریکو مرده بود، خشم خود را فرو خورد و در عوض تصمیم گرفت که او را به یک جنگجوی بی نظیر بدل کند. جنگجویی که پس از او بتواند حافظ شمشیر خدایان باشد. به این ترتیب ناریکو به یک جنگجو بدل شد. ولی داستان آن طور که مورد انتظار بود پیش نرفت و Shen در پی محافظت از شمشیر توسط Bohan زندانی شد. بوهان یکی از حاکمان ظالم بود که در پی یافتن شمشیر دست به همه کار زده بود و از قدرت های شیطانی مختلفی بهره می برد. ناریکو هم که می بایست از شمشیر محافظت می کرد وارد معرکه شد. در افسانه ها آمده است که فقط خدایان و پیامبران می توانند از شمشیر استفاده کنند. هرکس به غیر از آن ها دست به این شمشیر ببرد، طلسم خواهد شد. ناریکو با این که این مسئله را می دانست، شمشیر خدایان را دستان خود گرفت و به مبارزه با لشکر سیاهی رفت. او با هر ضربه که بر پیکر دشمنان خود وارد می کرد، از عمر خود می کاست.

ناریکو را می توان در جبهه زنان شیردلی مثل بایونتا , فیث و لارا کرافت قرار داد.

این انتخابی بود که زندگی او را عوض کرد. او می توانست تنها یک محافظ باشد ولی هدف برتر او را به این واداشت که برای آزادی بجنگد. چند روز بعد از اسیر شدن پدرش، او به جنگ با تمامی سپاه بوهان رفت و در وسط کارزار ناگهان احساسی عجیب او را احاظه کرد. ناریکو هنوز نمی دانست که طلسم شمشیر اینقدر قوی است و کم کم مرگ ناریکو را در آغوش گرفت. بعد از چند لحظه روح ناریکو در یک فضای خالی بیدار شد و خدایان به او یک فرصت دوباره برای تحقیق هدفش دادند. ناریکو به پنج روز قبل از مرگش بازگشت. جایی که نیروهای خاندان پدرش توسط لشکر بوهان مورد حمله قرار گرفته بودند. قبل از این که حمله شروع بشود، Shen  شمشیر را به ناریکو داد تا از آن محافظت کند. با شروع شدن جنگ و خون ریزی، مدافع مغلوب شد و ناریکو به همراه پدر و خواهرش فرار کردند. اما در انتهای مسیر ناریکو مجبور به ترک پدر و خواهرش شد. به این ترتیب آن ها از هم جدا می شوند. پس از اتفاقات مختلفی که برای ناریکو می افتد او توسط بوهان اسیر می شود و می فهمد که شمشیر را از دست داده است. در همین حال که او حرص می خورد، ناگهان خواهرش یعنی Kai پیش او می رود و برای ناریکو توضیح می دهد که چگونه فرار کرده بود. به این ترتیب ناریکو به کای دستور بازگرداندن شمشیر را می دهد ولی کای در هنگام بدست آوردن آن زخمی می شود. درهر حال شمشیر باردیگر ناریکو را قدرتمند می کند و او با کشتن پسر بوهان به مبارزه نهایی می رود. پس از شکست خوردن جسم بوهان، ناگهان شیطان درون او خودنمایی می کند و بوهان به یک جسم سیاه تبدیل می شود. ناریکو که دیگر توانایی مقابله با او را ندارد تصمیم می گیرد که با تمام وجود فقط از شمشیر محافظت کند و به واسطه خدایان این کار را انجام می دهد اما بهای این کار جان خودش است که آن را از دست می دهد.

ناریکو را می توان جنس مونث کریتوس خودمان دانست!

در عوض جان ناریکو، خدایان به او جاودانگی عطا کردند و ناریکو به یک شخصیت فراموش نشدنی در افسانه ها تبدیل شد. دختری که نه تنها توانست شمشیر و افراد خانواده اش را حفظ کند، بلکه توانست دنیا را از شر شیطان خلاصی بخشد و از نحسی به یک فرد جاودانه تبدیل شود. در پایان ناریکو زخم های Kai را شفا بخشید و قبل از این که از آن ها خداحافظی کند شمشیر را به دست خواهرش سپرد که بعد از خودش، یک محافظ خوب برای شمشیر وجود داشته باشد. به این ترتیب تن او در یک قایق کوچک گذاشته شد و در رودخانه رها شد. ناریکو با تمام داستان ها و افسانه اش ابدی شد و به جمع جاودانگان پیوست. پس از شکست خوردن شیطان و رفتن ناریکو، دیگر جنگی بر سر شمشیر وجود نداشت و همه در صلح و شادی به سر بردند. پس از آن همیشه در افسانه و داستان ها نام ناریکو برای آیندگان برده شد و فداکارای هایی که او برای بدست آوردن آزادی انجام داده بود بر سر زبان ها افتاد.

بازی Heavenly Sword یکی از عناوین انحصاری سونی بود که در سال ۲۰۰۷ به بازار آمد. داستان کلی بازی به شرح بالا و سبک بازی هم beat-em up بود. بدنه اصلی بازی واقعا خوب طراحی شده بود و تیم سازنده یعنی TeamNinja ثابت کرد که هنوز هم می تواند بازیهای این سبک را به نحو احسن بسازد. اما این کافی نبود و سازندگان باید وقت بیشتری برای طراحی گیم پلی می گذاشتند. بهرحال این بازی با تمام مشکلات بازی موفقی بود و توانست امتیازات زیادی کسب کند. مهمترین زیبایی این بازی داستان آن بود که شخصیت پردازی در آن بی نظیر بود و جزئیات داستانی خیلی به چشم می آمدند. مخصوصا شخصیت اصلی ناریکو که پس از مدتی بازی با خود بازیباز شروع به حرف زدن می کند و شخصیتی زنده و دوست داشتنی دارد. البته ناریکو در بیشتر مواقع عصبانی است و چهره ای اخمو دارد که معمولا دخترها اخمو نیستند. اما ناریکو جریانی جدا از همه دارد و شخصیت او نسبت به همه، حتی پدر و خواهرش، متمایز است. به خصوص این که او خود را فدا می کند و با به دست گرفتن شمشیر جهاد می کند. البته زیبا شدن شخصیت ناریکو به صحنه های سینمایی و صدای زیبای او هم بستگی دارد که جزئیات بسیار بیشتری از او را به نمایش می گذارد. برای آشنا شدن بیشتر با شخصیت ناریکو تعدادی از انیماتور های حرفه ای استخدام شده توسط سونی چند سری انیمیشن کوتاه از وقایع قبل از بازی ساختند که آن هم بسیار عالی بود و نکات مبهم داخل بازی را برطرف می کرد. در کل ناریکو از معدود شخصیت های زن در بازی بود که همیشه در خاطر بازیبازان می ماند؛ به خصوص طرفداران سونی.