موشکافی پایانبندی انیمه Attack on Titan و تفاوتهای آن با مانگا
پس از گذشت ۱۰ سال خاطرهانگیز، بالاخره انیمه حماسی و فراموش نشدنی Attack on Titan به پایان رسید تا هدف نهایی نسلکشی ارن یگر را برای بینندگانش برملا نماید..
در سال ۲۰۱۳ استودیو ویت وارد عمل شد تا اقتباسی از مانگای Attack on Titan (حمله به تایتان) هاجیمه ایسایاما را در مدیوم انیمه به ارمغان بیاورد. اثری به شدت تیره و تاریک و بیرحمانه که در دنیایی فانتزی جریان داشت و انسانهایی را به تصویر میکشید که درون دیوارهایی غولآسا به زندگی پرداخته تا از تایتانهای آدمخوار در امان باشند و در این بین با کودکی به نام ارن یگر مواجه شدیم که همیشه آرزوی قدم گذاشتن آن سوی دیوار را داشته تا بفهمد که چه چیزی در انتظار او و دوستانش قرار دارد.
با این حال Attack on Titan از همان قسمت نخست خود آغازی دیوانهوار را رقم زد و دنیا را بر سر این کودک خراب کرد تا راه را برای انتقامجویی وی هموار نماید. کودکی که طی ۴ فصل رشد پیدا کرد و با کسب قدرتهای همان تایتانهایی که مسبب مرگ مادرش شده بودند، در فصل چهارم نهایتاً غرشی (Rumbling) را به راه انداخت که نه تنها منجر به نابودی ۸۰ درصد از جمعیت بشریت شد، بلکه دوستان، دشمنان و حتی معشوقهاش را مجبور کرد تا با یکدیگر متحد شده و برای توقف این نسلکشی در برابر ضدقهرمان داستان ایستادگی نمایند. حماسهای که استودیو ماپا اگرچه آن را چندین سال کش داد و حتی طرفدارانش را خسته کرد اما بالاخره پایان این حماسه ۱۰ ساله را به شیوهای به یاد ماندنی به پایان رساند.
پیش از آن که به دلیل غرش تایتان بنیانگذار بپردازیم، ابتدا به سراغ تفاوتهای سکانس پایانی Attack on Titan با مانگای آن خواهیم پرداخت. پایانبندی که بسیاری از مخاطبین گمان میکردند نسبت به مانگا تفاوت داشته و استودیو ماپا سرنوشت دیگری را برای ارن یگر رقم زده است. پیشبینی غلطی که البته با تغییرات جزئی همراه بوده است.
مکالمه ارن و آرمین
روایت داستانی پر پیچ و خم و بسیار پیچیده همچون Attack on Titan حتی میتواند نویسندهاش را نیز دچار اشتباه کند. جایی که پس از نبرد پایانی شاهد گفت و گوی ارن و آرمین با یکدیگر هستیم.
در مانگا مکالمه این ۲ دوست قدیمی و صمیمی به حدی کلیشهای اتفاق افتاد که خشم خوانندگان و در نهایت ابراز تاسف خود شخص هاجیمه ایسایاما را در پی داشت. زمانی که آرمین با دیدن ارن نه تنها او را بابت جنایات و نسلکشیهایش مواخذه نمیکند، بلکه حتی از او تشکر کرده و اعلام میکند که: “ازت ممنونم که بخاطر ما خودت رو تبدیل به یک قاتل کردی.” سخنی که واکنشهای به شدت منفی طرفداران، استودیو ماپا را مجاب کرد تا تغییراتی در آن انجام دهد.
در انیمه میبینیم که آرمین بارها و بارها ارن را مورد خشم و غضب خود قرار داده و بابت به راه انداختن چنین کشتار دیوانهواری او را مواخذه میکند. با این حال پس از فهمیدن اصل ماجرا، از او تشکر میکند؛ آن هم نه بخاطر این قتلعام، بلکه به سبب این که واقعیت دنیای اطرافشان را به او نشان داد و حتی در یک دیالوگ غیرمنتظره ولی ارزشمند، خود آرمین نیز مسئولیت این اتفاق را بر عهده گرفته و اعلام میکند که: “ما با همدیگر این کار را انجام دادیم و هر جفت ما لیاقت عذاب کشیدن داریم.” همدردی قابل توجهی که به ارن اجازه میدهد تا عواقب کارهایش را راحتتر قبول کرده و در حالی که برای آخرینبار یکدیگر را در آغوش گرفتهاند، قول میدهند که باری دیگر در جهنم همدیگر را ملاقات نمایند؛ زیرا اگرچه برای نابودی ۸۰ درصد جمعیت جهان باید مورد مجازات قرار بگیرند اما همچنان بر دوستی با هم وفادار مانده و پیامدهای این کشتار را باید در کنار هم تحمل نمایند.
جزیره پارادایس در آیندهای بسیار دور
مهمترین علت به راه انداختن نشلکشی توسط ارن، در حقیقت غیرقابل تغییری بود که تنها و تنها او از آن اطلاع داشت. این که چرخه کشتار و انتقام میان انسانها هیچگاه متوقف نشده و با قتلعام ۸۰ درصد از جمعیت مردم جهان سعی داشت تا جنگ بر علیه سرزمین مادریاش را به تعویق انداخته و لااقل دوستانش طعم صلح و آرامش را بچشند.
در صفحات پایانی مانگا جایی که ارن به خاک سپرده شده است، شاهد چندین تصویر با معماری پیشرفتهای هستیم که نشان میداد حداقل یک نسل از وقایع Attack on Titan گذشته و نه تنها پارادایس پیشرفت کرده، بلکه چه بسا دنیا مورد احیا قرار گرفته است. همچنین میتوانستیم با این پنل متوجه شویم که دوستان و عزیزان ارن نیز به احتمال بسیار زیاد با مرگ طبیعی از دنیا رفته و بالاخره در دنیایی دیگر میتوانند زندگی آرامش بخش خود را در کنار کشته شدگانشان در پیش بگیرند.
استودیو ماپا در انیمه این پایانبندی را دستخوش تغییر جزئی قرار داده است. جایی که میتوانیم گذر نسلها را مشاهده کرده و بفهمیم که چند صد سالی از بازه زمانی وقایع Attack on Titan گذشته است؛ زمانی که احتمالاً دیگر هیچ یک از شخصیتهای نام اشنای این مجموعه زنده نخواهند بود. با این حال به مانند مانگا، حقیقت تلخ چرخه کشتار و انتقام همچنان پابرجا مانده و میبینیم که بشریتی که توانسته تا خود را احیا نماید، با تمام توان به جزیره پارادایس حمله کرده تا انتقام بگیرد و در نتیجه نیز این سرزمین را با خاک یکسان کرده است. همان چیزی که ارن از وقوع آن وحشت داشت و برای به تاخیر انداختن این چرخه مجبور به راه انداختن نسلکشی بشر شد.
دریایی از خون
باز هم برمیگردیم به لحظه رویارویی نهایی ارن و آرمین تا برای آخرینبار این ۲ دوست با یکدیگر ملاقات داشته باشند. دنیایی که توسط یمیر خلق شده بود و الدیاییها میتوانستند از آن دیدار داشته باشند. جایی که در مانگا و انیمه متفاوت جلوه کرده است.
در مانگا میبینیم که ارن و آرمین برای آخرینبار در کنار یکدیگر حضور یافته و لحظات مهم تاریخ را همراه با هم از زمان کودکی تا بزرگسالی به صورت فلشبکهای مختلف تجربه میکنند. در نهایت در جایی همچون اقیانوس ارن حقایق پشت پرده بسیاری از ماجراها را برای دوست خود برملا کرده و او را در بهت و حیرت فرو میبرد. حقایق تلخ و دیوانهواری که سبب میشود تا آرمین با خشمی غیرقابل وصف مشتی بر زمین کوبیده و اقیانوس زیر پایشان به برهوتی از ردپای تایتانهایی تبدیل شود که نمایانگر نابودیهای به جا مانده توسط ارتش ارن میباشد.
در انیمه این سکانس حالت معنادارتری به خود گرفته و به جای ردپایی از ارش تایتانها شاهد دریایی از خون انسانهایی هستیم که توسط ارن سلاخی شدهاند. این مسئله در ادامه شدت و تلخی بیشتری به خود گرفته و زمانی که ارن به داخل این دریا چنگ میاندازد، میبینیم که پوست، مو و استخوان کشته شدگان را بیرون میآورد که نمایی از میزان اندوه و غم و عذاب وجدانی است که او مجبور به تحمل آن میباشد و آرمین سپس در دیالوگی به یاد ماندنی عهد میبندد که در جهنم دوباره دوست خود را ملاقات کرده تا عذاب گناهانشان را در کنار هم تحمل نمایند.
در کنار این تغییرات جزئی ولی ارزشمند، استودیو ماپا یک یادگاری دیگر را نیز برای طرفدارانش به ارمغان آورد که در مقایسه با مانگا از اهمیت ویژهای برخوردار میباشد. به جای آن که همچون مانگا شاهد پرسه زدن شخصیتهای داستان در شهر باشیم، میبینیم که باقی مانده بشر در حال تلاش برای احیای آنچه که از دست رفته، بوده و حتی لیوای نیز به میان جمعیت رفته و با کودکان تعامل دارد. در جایی دیگر گابی و فالکو را میبینیم که مشغول کاشت یک درخت بوده و نشان میدهند که فارغ از تمامی مرگ و میر و از دست دادنها اما حتی در سیاهترین لحظات ممکن نیز بشریت میتواند دوباره بر روی پاهای خود ایستاده و زندگی را به جریان بیندازد.
پس از مروری بر تفاوت پایانبندی میان انیمه و مانگا میرسیم به مهمترین مسئلهای که کلیت انیمه Attack on Titan بر پایه آن جریان داشت. دلیل غرش تایتان بنیانگذار چه بود؟ اتفاقی که از همان قسمتهای نخست این انیمه مورد اشاره قرار گرفته بود و در نهایت در فصل چهارم دیدیم که ارن یگر به توانایی غرش دست پیدا کرد و طی سکانسی دیوانهوار، تمامی تایتانهای خفته را بیدار کرد تا با ارتشی ویرانکننده راهی انقصی نقاط جهان شده و انتقام خود را عملی نماید. اتفاقی که دشمنان، دوستان و حتی میکاسا را با یکدیگر متحد کرد تا به سراغ ارن رفته و نسلکشی وی را متوقف نمایند.
هدف ارن برای بسیاری از مخاطبین جای سوال داشت و چه بسا هدف نهایی آن در هالهای از ابهام قرار داشت. ارن یگری که برای نابودی تمام جهان پافشاری میکرد و عملاً هیچ چزی توان رویارویی با او و خشمش را نداشت. نکته حائز اهمیتی که باید به آن توجه کنید، در این است که ارن یگر دسترسی کاملی به مفهوم “زمان” داشت و از گذشته، حال و آینده باخبر بود. در حالی که بسیاری از ما گمان میکردیم مرگ مادر وی مسبب به راه افتادن آتش انتقام درونش بوده ولی دیدیم که در جریان وقایع قسمت نخست از فصل اول Attack on Titan ارن مجبور بود تا برتولت را زنده نگه دارد و به همین سبب نیز چارهای نداشت جز این که یکی از تایتانهایی که به سمت برتولت راهی شده بود را از مسیر منحرف نماید. آن انحراف از مسیر نیز کسی نبود جز مادر ارن که فدای آیندگان شد تا برتولت زنده مانده و قدرت خود را به آرمین انتقال دهد.
پیش درآمدی بر یک پایان
بزرگترین عامل به راه افتادن این غرش، امتناع باقی جهان از مذاکره دیپلماتیک با جزیره پارادایس بود. زیرا اساساً مردم جزیره پارادایس برای قرنها پشت دیوارها محبوس بوده و باقی دنیا آنها را به چشم “اهریمنانی” میدیدند که یا باید نابود شده و یا به بردگی گرفته شوند. ارن قصد داشت تا به این مسئله پایان داده و همه را در یک شرایط عادلانه و مساوی برای زندگی قرار دهد.
تصمیم پادشاه کارل فریتز مبنی بر ایزوله کردن مردم جزیره پارادایس و ترساندن باقی جهانیان نسبت به حمله به این مکان اگرچه راه حلی کوتاه مدت به شمار میرفت اما نمیتوانست امنیت و آرامش همیشگی مردمش را تضمین نماید. در سوی دیگر ماجرا پس از بهبود شرایط جزیره و پیشرفت مردم دیدیم که رابطه صلحآمیز و تجاری آنها با هیچ کشوری برقرار نشد و این تنها کشور هیزورو بود که حاضر به همکاری با پارادایس بود. همچنین سفر ارن و دوستانش به مارلی نشان داد که خشم و نفرت مردم فراتر از آن است که بتوان از راه دیپلماسی و گفت و گو به صلح و آرامش دست پیدا کرد و آتش جنگ دیر یا زود شعلهور خواهد شد.
در نتیجه ارن یگری که پیشتر نیز به آن اشاره کردیم و به گذشته، حال و آینده دسترسی داشت، عملاً چاره دیگری برای تضمین امنیت عزیزان و مردمش نداشت و مجبور شد تا نقشه “غرش” را با همکاری برادر خود پایهریزی کرده و به واسطه یک نسلکشی و حذف درصد بسیار زیادی از جمعیت جهان، حتی برای چند نسل هم که شده، خطر وقوع جنگ را با تاخیر مواجه نماید.
ریشه کن کردن زندگی خارج از جزیره پارادایس
پس از به راه افتادن غرش و به پا خواستن تمامی تایتانهای دفن شده درون دیوارها، ارن که حال از قدرت تایتان بنیانگذار یعنی یمیر برخوردار بود، از طریق دنیای موازی پیامی را برای تمام مردم جزیره پارادایس مخابره کرد.
او اعلام کرد که فارغ از سعی و تلاش صلحآمیز، باقی مردم جهان تشنه به خون مردم سرزمینش بوده و دیر یا زود با تمام قوا به سراغشان خواهند آمد. ارن عاشق سرزمین خود بود و نمیتوانست ساکت بنشیند و نابودی آن را تماشا کند و به همین سبب نیز عملاً چارهای جز نسلکشی نداشت؛ حتی اگر این عمل را غیرقابل توجیه خطاب کنیم آن هم پس از پشت سر گذاشتن انواع و اقسام راهحلها که همگی به در بسته منتهی شده بودند.
زمانی که ارن از مارلی دیدن میکند، دقیقاً میداند که در آیندهای نه چندان دور چه سرنوشتی در انتظار جهانیان خواهد بود و حتی میبینیم که پس از نجات یک پسرک نوجوان از دست بازاریها، با گریه و زاری از او طلب بخشش میکند. ارن غرش را به راه انداخت تا از یک سو شرایط را برای زندگی بدون جنگ مردم جزیره پارادایس حتی برای چندین نسل هم که شده مهیا کرده و سپس با فدا کردن خود و قدرت تمامی تایتانها و قهرمان نشان دادن دوستانش، چرخه انتقام توسط باقی مردم جهان را تا حد ممکن به تعویق اندازد. فداکاری سنگینی که همه عزیزان او را در مقابلش قرار داد و از خود وی نیز فرد به ظاهر شروری ساخت که حتی پس از مرگ نیز میکاسا مجبور شد تا سریعاً سر باقی مانده از ارن را مخفی نماید؛ زیرا مردم جهان حتی تحمل دیدن باقی مانده بدن وی را نیز نخواهند داشت.
فداکاری اجتنابناپذیر
ارن یگر از همان قسمت نخست انیمه Attack on Titan ثابت کرده بود که برای محافظت از عزیزانش حاضر به رد شدن از هر خط قرمزی بوده و حتی ابایی از فدا کردن جانش ندارد. بدین صورت نیز هر تصمیمی که توسط وی در فصل چهارم گرفته شده بود، معنا و مفهومی فراتر از صرفاً “انتقام” داشت و تنها خواسته او محافظت از مردم جزیره پارادایس بود؛ حتی به قیمت تحقیر و کتک زدن میکاسا و آرمین تا آنها را نسبت به خود متنفر کند.
او غرش را به بهانه انتقام به راه انداخت تا هدف والاتری را تحقق ببخشد؛ یعنی نسلکشی مردمی که به مانند بمبی ساعتی در انتظار نسشتهاند تا در زمان مقرر به جزیره پارادایس حمله کرده و به اصطلاح “اهریمنان” را از روی زمین محو کنند. با به راه افتادن غرش از یک سو این عمل چندین نسل به تعویق افتاد و در کنار این که با ارتش عظیم خود هر موجود زندهای را بر سر راهش ذوب میکرد اما کلید توقف این نسلکشی را در دستان دوستانش قرار داد که چیزی جز نابودی خودش آن هم به دست معشوقهاش نبود.
این که پس از مرگ او و نابودی قدرت تایتانها چه بر سر عزیزانش خواهد آمد، قطعی به نظر نمیرسد اما میدانست که بشریت به حدی تضعیف شده که حتی اگر بخواهد هم نمیتواند تهدیدی برای جزیره پارادایس باشد و مردمش میتوانند در صلح و آرامش به زندگی مشغول شده و دوستانش نیز که از سنین کودکی در بدترین شرایط ممکن به زندگی پرداخته بودند نیز طعم خوش آرامش را بچشند. هدفی که ارن مجبور شد تا برای رسیدن به آن، جانش، مادرش و عشقی که به میکاسا داشت را فدا نماید.
این که او چقدر در رسیدن به این امر موفق بود را میتوانیم در سکانس تیتراژ نهایی مشاهده کنیم. جایی که چندین و چند نسل، جزیره پارادایس بدون بروز هر گونه جنگی پیشرفت کرده و به مکانی مملو از برجهای عظیم و پیشرفته بدل گشته و دوستانش نیز بدون هیچ خطری در امنیت و آرامش کامل گذر عمر را تجربه کردهاند. با این حال چرخه انتقام و جنگطلبی بشر هیچگاه پایان نخواهد یافت و دیدیم که در نهایت پس از چندین نسل بالاخره مردم باقی جهان تجدید قوا کرده و این جزیره را به یک خرابه تبدیل کردند. کلیت انیمه Attack on Titan سعی داشت تا این مفهوم را برساند که فارغ از فداکاریها در نهایت با “انسانی” طرف هستیم که جنگطلبیهایش پایان نداشته و همیشه یکی از طرفین آتش جنگ را شعلهوار خواهد کرد؛ حقیقت تلخ و غیرقابل تغییری که در دنیای واقعی نیز واضح میتوان آن را مشاهده کرد.
در آخرین سکانس پخش شده نیز باز به همان چرخه کشتار و انتقام از سوی طرفین برخورد کردیم. جایی که کودک باقی ماندهای از مردم سرزمین پارادایس پس از جست و جو در خرابههای باقی مانده که دست کمی از یک دنیایسا-آخرالزمانی ندارد، با درختی بسیار بزرگ مواجه میشود. درختی که یادآوری سکانس کودکی یمیر بوده و میتوان حدس زد که قدرت تایتانها نه تنها تمام و کمال نابود نشده، بلکه قبر ارن یگر تبدیل به همانجایی شده که یمیر در گذشته قدرتهای خود را به دست آورده بود و پسر ناشناس داستان نیز احتمالاً همان کسی خواهد بود که چرخه را به سمت انتقامگیری الدیاییها متمایل خواهد کرد.
آیا پایانبندی انیمه Attack on Titan در جلب نظر شما موفق ظاهر شده است؟ اگر که شما به جای شخصی همچون ارن یگر قرار داشتید، چه تصمیمی اتخاذ میکردید؟ جزئیات به کار رفته در پایانبندی این انیمه میتواند کاستیهای مانگا را جبران کرده باشد؟ آیا راه دیگری برای توقف جنگطلبی بشر وجود داشت؟ و در نهایت آخرین و مهمترین سوال، آیا فداکاری و نسلکشی ارن یگر ارزشش را داشت؟ نظرات خود را با ما به اشتراک بگذارید.
منبع: اسکرینرنت
پر بحثترینها
- گپفا ۲۴؛ امتیاز شما به نیمۀ اول نسل نهم پلی استیشن
- ادعای مدیر سابق Sweet Baby: استودیوها سراغ ما میآیند تا داستان بازیهایشان را بهبود دهیم
- مشخصات کامل سختافزار پلی استیشن ۵ پرو فاش شد
- مدیرعامل پلی استیشن: طرفداران باید انتظارات خود را کاهش دهند، PS5 Pro یک کنسول نسل بعدی نیست
- پلی استیشن ۵ پرو با قیمت نجومی وارد ایران شد
- سازنده سابق راکستار: مردم سالها از واقعگرایی GTA 6 صحبت خواهند کرد
- تماشا کنید: گیمپلی چندین بازی روی پلی استیشن ۵ پرو
- ۷ بازی مخفیکاری با پیشرفتهترین هوش مصنوعی دشمنان
- نقد و بررسی فیلم Joker: Folie à Deux | هیچ جوکری وجود ندارد
- تهیهکننده Final Fantasy: اسکوئر انیکس میخواهد بازیهای آینده را همزمان روی Xbox منتشر کند
نظرات
پایان بندی میتونست خیلی بهتر باشه ولی فن هاش احساسی شدن و “شاهکار و شکوهمند” خطابش میکنند در صورتی که نیست. البته حق دارند چون منم با خوندن و دیدن سرنوشت ارن توی مانگا خیلی احساسی شدم زیرا ارتباط احساسی که بیننده با ارن میگیره خیلی عمیقه ولی حین دیدن اپیزود آخر فقط میدونستم همه چیز حیف شد.
– هدف و پیام چی بود؟
از اپیزود اول تا آخر جنگ و خون ریزی, تصمیم نابودی دنیا و تایتان ها توسط ارن و رسیدن به آزادی و بعد فداکاریش برای ساخت آینده دوستای نامردش آخر چیشد؟
همه چیز بیهوده بود.
اگه فقط ارن میمرد یه چیزی ولی وقتی “دنیا” نابود شد با تاکید زیاد روی صحنه های نابودی مثل اون صحنه تاثیر گذار دست به دست شدن بچه دوباره چرخه نفرت تکرار و الدیا کاملا نابود شد و یه پسر مسیر یمیر رو طی کرد!
بهم نگید که هدف این بود به ما بفهمونه تا وقتی انسان هست چرخه نفرت تکرار میشه چون اصلا قبول ندارم. خود ایسایاما گفته که قصد داشتم پایان رو عوض کنم و مسیر متفاوتی طی کنم و شاید حتی پایانی که جنگ و نفرت تمام میشود ولی نکردم چرا؟ چون مثل ارن که گرفتار قدرت تایتان شده بود و در مقابلش ناتوان بود من هم گرفتار ایده ای شدم که از همون روز اول توی ذهنم داشتم (یعنی همین پایان فعلی که به تصویر کشید).
ارن شخصیتی که خیلی ها براش اشک ریختند به معنای واقعی کلمه “حروم” شد و ایسایاما یه “ا حمق” ازش ساخت!
– سندروم استکهلم آخه؟!
عشق یمیر به فریتز کسی که خانواده ش رو سلاخی کرد, زبونش رو از حلقومش بیرون کشید, برده ش کرد و بهش تجاوز کرد واقعا احمقانه بود!
– میکاسا چطور از دنیای ویران و دریا ها برگشت به جزیره تا ارن رو دفن کنه؟
– ارن چطور به تایتان عظیم الجثه تبدیل شد؟
– فالکو چطوری فالکون شد؟ آنی : نپرس والا منم نمیدونم!
و کلی صحنه غیر منطقی, سوال بی جواب و … که کاملا نادیده گرفته شدند.
الان یکی میاد در جواب خیلی سوال های بالا میگه قدرت فلان و …
پایان بندی بی منطق, پر از حفره و ضعیفی بود مخصوصا در اواخر اپیزود و چیزی نبود که انتظار میرفت و همچنین باعث شد از اکثر شخصیت ها غیر ارن بدم بیاد. پایان شاهکار برای یه شاهکار میشه چیزی مثل Breaking Bad و سرنوشت والتر وایت نه این که مثل مارول بود.
شاید بهتر بود رامبلینگ تکمیل بشه و میکاسا هم عضوی از یگریست ها باشه و در آخر هردو بمیرند (طی یه سری اتفاق منطقی به شکلی که بیننده این حس بهش دست نده که کار اشتباهی بود).
لطفا اگه ایرادی توی کامنت من بود مثلا حرف و اطلاعات اشتباه داشتم برطرفش کنید (با تشکر).
اتک کلا از فصل سه به بعد زد جاده خاکی ،
آرک رامبلینگ یکی از بدترین آرک های تاریخ انیمه و مانگاست
پایان بندی هم که افتضاح ! پر از حفره های داستانی ، پر از اتفاقات غیر منطقی ، پر از سوالات بی پاسخ ، پر از دیالوگ های احمقانه و…
نمیتونم بگم یکی از بدترین ولی آره با منظور حرفی که میزنی موافقم. فصل ۴ قابل پیش بینی و ضعیف تر از ۳ فصل قبل بود.
مخصوصا تیم آپ مارلی و الدیا که خیلی بد بود و بالاتر گفتم حس مارول داشت.
یه ضربالمثل اینگلیسی هست که میگه the greater the expectation the greater the disappointed این واسه انیمه/مانگا اتک و سریال گیم اف ترونز صدق میکنه چون وقتی اینهمه سری با کیفیت بوده یدفه پایان معمولی و کلیشه ای بندازی توش معلومه چی میشه پایان بدترین نبود ولی برای سری اتک یکی از بدترین پایانایی بود که ایسایاما میتونست به ما بده
خب آخرش رو چطور تموم میکردن که تو راضی باشی , دنیا رو نابود میکردن تو میگفتی پایان بندی خوب؟ هر طوری تموم میکردن یه چند نفر ساز مخالف میزدن
بهترین الگو همین هست یهویی تصمیم بگیره پشیمون بشه,
اتفاقا من از این سریال هایی که پایان بندی داره که سری مخالف هستند یه سری موافق بیشتر خوشم میاد
اکثر اون هایی ساز مخالف میزنن اتفاقا دلایل منطقی هم دارند.
یهویی تصمیم بگیره و پشیمون بشه چه معنی داره؟
شما ببین طرف ۸۰% دنیا رو نابود کرد و مادر خودش رو کشت برای چی؟
چون چند نفر یه زندگی راحت داشته باشند و فقط همین؟! فکر کنم زندگی میکاسا یه جهنم بود.
هدف ارن ریشه کن کردن تایتان ها و رسیدن به آزادی بود ولی پایان بندی نشون میده ارن خودش برده بوده و داستان یمیر قرار تکرار بشه پس ۸۰ و خورده ای قسمت اکثرا شاهکار دیدم که چی دوباره بیام از اول؟!
حالا خوبه من ۱ سال هم نیست AOT رو دیدم بیچاره اون مخالف هایی ۱۰ سال منتظر یه پایان درست و حسابی بودند.
قبل از هر چیز، این که بین هر فصل و نیم فصل فاصله زیادی وجود داره به ضرر سریال تموم شد خیلی از جزئیات به یاد مخاطب نمیمونه مشکلات زیادی به وجود میاره و این حرکت به شدت مفتضحیه که اینجوری فاصله بندازی بین «نیم فصل». برای همین ممکنه ما یه چیزایی رو فراموش کرده باشیم و استنباط اشتباهی هم داشته باشیم.
همچنین، سریال یه سری چیزا رو مبهم به تصویر میکشه که جلوی تضاد رو میگیره، اما خودش نقطۀ ضعفه. نمیشه وقتی به راه حل روایی نمیتونی پیدا کنی همه چیز رو مبهم کنی تا مخاطب نتونه ازت ضعف بگیره. ارن و اهدافش از این مشکل رنج میبره.
اما در کل
ارن فکر نمیکنم از اول تا الان یه نابغه و فردی به تصویر کشیده شده باشه که میدونه چیکار میکنه، شاید Badass و «خفن» جلوه کنه و کت رو در قالب اسلوموشن بندازه رو دوشش :دی اما از نظر روایی و با توجه به پیشینههایی که داره، آنچنان کسی نیست که شما انتظار داری نقشههای بی نقصی داشته باشه و هدفمند کار کنه، موریارتی یا جیگساو نیست :دی. اهداف خودش رو داشت و اکثر اوقات سریال قصد داشت به تصویر بکشه که اشتباه میکنه. این ماهیت آزادی عمل ارن هم خیلی مبهمه، طبق دیالوگهایی که رد و بدل میشه ناگریز بوده برای قتل مادرش، دقیقاً و به صورت مستقیم به این موضوع اشاره نداره که با اراده خودش اون تایتان رو به سمت مادرش کشونده.
همچنین، تنها هدفشم هم قتل عام ۸۰ درصد مردم نبود که بگیم فقط و فقط خواسته یه عده کمی زندگی خوبی داشته باشن. اولاً از بین بردن تایتانها و گرفتن توانایی تبدیل الدینها (برای جلوگیری از نژاد پرستی) دوماً قهرمان به تصویر کشیدن دوستان خودش و تبدیلشون به سفیران صلح. و در نهایت گرفتن قدرت از سرزمین اطراف پارادایس حداقل برای قرنها.
اما بیشتر از هر چیز، این که ارن از چشم عدۀ زیادی از طرفداران یه شخصیت نابغه بوده که قراره کارش هدفمند باشه برام عجیبه! من از اول هم انتظار نداشتم این کار ارن درست باشه و اتفاقا سریال به همین مووضع میپردازه که ارن انتخاب درستی نداشته یا عقل کل نیست.
در نهایت، پایانبندی نه شاهکار بیرقیب و فوقالعاده و بی نقصه نه یه فاجعه در حد game of thrones. امروزه کلا ۰ و ۱ بودن روی بورسه. پایانبندی معمولی با یه سری نقص رو شاهد بودیم.
از جمله نقصها:
سرنوشت Source of all living matter یا همون موجود حشرهطور معلوم نشد.
رابطۀ اغراق شدۀ میان یمیر و کینگ فریتز باید بهتر به این موضوع پرداخته میشد
هدف ارن برای قهرمان به تصویر کشیدن دوستانش هم میتونست تغییراتی به خودش ببینه.
دئوس اکس ماکینا (رسیدن معجزه ناگهانی برای نجات) فالکو ذوق رو کور میکرد
اما یه سری نقاط قوت هم داشت مثل:
آینه بین یمیر و میکاسا و سناریوهای مشابهای که داشتن
به تصویر کشیدن و معنا دهی به این دیالوگ که حتی اگر یک انسان هم زنده باشه باز هم کشمکش به وجود میاد به صورت تصویری و روایی
چرخه خشونت و به تصویر کشیدن یگاریستها
حالا گویا اگر واقعبین باشی و نقاط قوت و ضعف رو با هم ببینی در چشم کسایی که از پایان بندی خوششون نیومد، کسی هستی که فن بوی اتکه در صورتی که خیلی از ما از جمله خود من حتی از فصل های اخیر هم انتقاد داشتیم. حتماً نباید ماکسیموم تنفر یا تحسین رو نسبت به یه اثر داشته باشیم. برای یک روایت چند لایه و پیچیده مثل اتک پایان بندی به نظر من قابل قبول و معمولیه. البته، شما نوشتی شاهکار نیست که قطعاً موافقم حالا نمیدونم پایان بندی رو در چه سطحی میدونید ولی در کل با این صحبت اولیه شما مخالف نیستم.
من از همون فصل اول از ارن خوشم اومد و اینطور نبود که مثل بعضی ها با فصل ۴ و خفن شدنش ازش خوشم بیاد. درسته هیچوقت نابغه نبود ولی “احمقی که به قدرت رسید” دیگه افتضاح بازی بود.
عشق یمیر چیزی بود که همه چیز از اون شروع شد و باید پرداخت بهتری بهش میشد.
ارن مادر خودش رو کشت دلیلش واضح بود. تا اینکه برتولت زنده بمونه و بعد توسط آرمین خورده بشه و همچنین ارن ۹ ساله رو وادار به گرفتن انتقام کنه با دیدن صحنه مرگ مادرش وگرنه این لحظه ای که درش قرار داشتن هیچوقت اتفاق نمی افتاد.
Source of all living matter اینی هم که گفتید آخرین صحنه نشون داد یه پسر مثل یمیر وارد درخت شد و فکر میکنم فقط یه معنی میتونه داشته باشه.
بنده یه بیننده معمولی AOT و ارن بودم. نه طرفدار و نه هیتر, صرفا از دیدنش لذت میبردم و حتی فصل ۱/۲/۳ رو شاهکار خطاب میکنم ولی پایان بندی به نظر من در سطح معمولی بود مثل خیلی آثار این روز ها و این در حد داستان و شخصیت هایی که داشت نبود.
نمیدونم همه مشکلشون چیه جوری فصل ۱/۲/۳ نام میبرن و ۴ را نام نمیبرن انگار صلا وجود فصل چهار نداره خیلی زشته اینکار
البته نمیگه شاهکاره ولی خوبه و خود ماپا از نظر انیمیشن تمام تلاششو کرد
“سرنوشت Source of all living matter یا همون موجود حشرهطور معلوم نشد.”
…
خب بعداز کُشته شدن ارن توسط میکاسا. یمیر با اون موجود هم از بین رفتن که منجر شده همه قدرت تایتانی خودشون رو از دست بدن.
ولی در انتها، ورود اون پسر به درختی که سَره ارن زیرش دفن بود میتونه حاکی از این باشه که شاید هنوز بقایایی از اون موجود در بدنه ارن باقیمونده باشه و اون پسر تبدیل به یمیری دیگر بشه.
* اگرچه همونطورکه قبلاً گفته بودم این خاستگاه شکل گیری تایتانها به اینصورت (منشاء اورگانیک) چندان با چیزهایی مثل قدرت غرش، توانایی دیدنه گذشته/آینده و دنیای مسیرها جور نیست.
با احترام بنظرم اصلا کل هدف اثر درک نکردی و صرفا چون کاراکتر مورد علاقت مرده ناراحتی !!! قطعا جهان بینی و درک از دنیا پیرامون و تاریخش خیلی روی درک پایان بندی موثر هست حالا منظورم این نیست که شما و کس دیگه ای درک پایینی داره اما مطمئنن هدف و دید شما به اثر کاملا اشتباهه، تمام دنیاسازی ایسایاما استعاره ای از دنیا واقعی هست. تاکید بر چرخه حضور تایتان ها و ده ها نماد گرایی دیگه برای القای این واقعیت تلخ هست که انسان و ذات قدرت طلبیش دلیل جنگ، کشتار، خرافه سازی و خرافه پرستی هست.
ارن صرفا دارنده قدرت تایتان بود نه تغییر دهنده ذات آدمی !!! تمام احتمالات دید و باز هم نتونست آینده ای بدون جنگ پیدا کنه تلاش کرد تمام دنیا رو نابود کنه اما با همه قدرتش اونم یه انسان بود که عزیزانش براش مهم بودن، تصمیم گرفت آینده ای برابر برای مردمش و صلح مقطعی برای دوستاش و مردم بسازه، نابود کردن ۸۰ درصد دنیا و متعادل سازی قدرت پشت و درون دیوار و از اون طرف قهرمان سازی از دوستانش تنها راه رسیدن به صلح مقطعی بود. دیدیم که باز سکانس کاملا درست و واقعی تیتراژ که باز هم بعد چند ده یا چند صد سال دوباره انسان ها یه جنگ دیگه رو شروع کردن و دنیا رو نابود کردن، چقدر این استعاره ملموس و واقعی هست. جنگ های صلیبی، جنگ جهانی و همین جنگ غزه !!! دلایش چی هست ؟؟ قدرت طلبی با چاشنی خرافه سازی و همراه کردن یه جبهه انسانی. مگه تو دنیا واقعی صلحی هست که تو این اثر بشه به صلح رسید ؟؟ سکانسی که مردم تایتان شدن و با مردن ارن دوباره نجات پیدا کردن توجه کنید !!! باز هم اون فرمانده باور نکرد اینا دیگه دنبال صلح هستن ؟؟؟ چقدر این نهیب ها و استعاره ها رو در دنیای واقعی می بینیم ؟؟؟؟
حالا شما دنبال اینی چطوری میکاسا رفته اونور یا ارن چطور گنده شد ؟؟؟؟ هدف چیز دیگه هست، نقد ذات انسانیت هست هر کدوم از ما یک روزی قدرت بگیریم برای حفظش دست به هر کاری می زنیم چه بسا کثیف ترین کارها چون این تو غریزه ماست حفظ و بقا هم عامل پیشرفت بشره هم عامل نابودیش.
خیلی ها رو دیدم که حرف های شما رو میزنند و نمیگم غلطه و حتی اینستاگرام هم دیدم که ایسایاما هم چنین چیزی گفته بود.
متاسفانه شما کامنت من رو درست نخوندید که میگید “صرفا چون کاراکتر مورد علاقت مرده ناراحتی !” ارن فقط توی این انیمه شخصیت مورد علاقه من بود و بالاتر هم گفتم که اگه پایانش متفاوت هم میبود بازم میمرد قشنگ تر میشد.
اگر پیام داستان برای شما این بوده پس در رابطه با بی منطق بودن, سوراخ های داستان و … هایی که داشت چی میگید؟!
واقعا شاید متوجه این همه ایراد نشدید.
دوست من تمام اینارو من و هر کس دیگه ای که دیده می دونه پس هنری نیست که اشاره ای کنیم، این کارا صرفا از یه مشت بیکاره که تو یوتیوب دنبال ویو هستن. تو دنیایی که با دو کپسول نیم ساعت تاز می زنن رو هوا دنبال چه منطقی روایی هستی ؟؟؟ اگر دنبال این مسائلی چرا اصلا از اول دیدی ؟؟؟ بزرگترین آثار سینمایی و تلویزیونی هم پر از حفره هست اما برای قضاوت یه اثر باید کلیت رو دید، حرف و هدف سازنده رو دید !!! سن و جهان بینی خیلی تو درک این قضیه تاثیر داره مطمئنن چند سال دیگه نظرت عوض میشه چون جهان بینی که داری پخته تر میشه دیگه دنبال این نیستی که چطور میکاسا از اینور رفت اونور یا چرا فالکون این شد اون نشد !!!! تو این اثر هیچ برنده ای وجود نداشت همه بازنده بودن فقط دست و پا می زدن برای تاخیر تو شکستشون !!!
خیلی هارو دیدی که پیامو گرفتن باید تو خودت جستجو کنی هدف من از دیدن این اثر چی بود، دنبال چی بودم ؟؟؟؟
با توجه به حرف شما یعنی از این به بعد باید پایان بندی یه انیمه ۹۰ قسمتی رو اول ببینم و بعد برم خودش رو کامل ببینم؟
نظر من عوض نمیشه چون عوض شد.
قبل عرضه قسمت آخر مانگاش رو خوندم و خوشم اومد ولی تعدادی نقص درش دیدم اما در گذر زمان بیشتر برام روشن شد که نه خیر نقص های خیلی زیاد تری داره تا به الان که قسمت آخر رو دیدم و از این بابت مطمئن شدم.
هر جهانی که شما توی انیمه و … میبینی منطق خودش رو بنا میکنه و بهش وفادار میمونه اما مثل اینکه شما اونو با دنیای واقعی مقایسه میکنی دوست من.
بنده AOT رو با منطق خودش مقایسه کردم.
در اینجا من فقط پایان بندی رو ازش ایراد گرفتم و تا حدودی هم فصل ۴ رو و گفتم که انیمه شاهکاری هست پس لطفا از دست من ناراحت نشید اگه نظراتم رو قبول نداشتید.
موفق باشید.
با دنیای واقعی مقایسه میشه چون اصل و هدف و نمادگراییش استعاره ای از ماهیت انسانی هست و من هم برای حرفت و نظرت ارزش قائلم. متاسفانه این سیستم تایید کامنت یه روز طول می کشه تایید کنه گند میزنه به هر چی بحثه میخواستم خیلی خیلی بیشتر با دوستان بحث کنم که بی خیال.
حرف من صرفا این بود با این دید به اثر نگاه نکن، هر کسی هم نظری داره و محترم.
بحث اینه که انسان یه حیوان نیست که دنبال یه غریزه کنترل ناپذیر بدوه، فرق انسان در انتخاب و اختیار (هرچند محدود) هست، ارن میتونست هزاران راه دیگر رو بره و به یه نتیجه درست برسه نه اینکه قتل عام راه بندازه و باز هم به نتیجه نرسه و اگه راهی بجز قتل عام وجود نداشت باید یه قتل عام تمام عیار راه میانداخت و کل بقیه رو منهدم میکرد چون بعد از قتل عام ارن، هر امکانی برای صلح برای همیشه از بین رفت و همه تا ابد اهالی پارادایس رو (به درستی) یه هدف برای نسلکشی و از بین بردن میبینن چون یه خطر واقعی برای از بین بردن کل جهانن
آخه کامنت من چی داشت پاک کردی ؟؟ غرایز انسان کاملا خوی حیوانی داره و فقط می تونیم مقداری سرکوبش کنیم. تاریخ بشریت برای نقض حرف شما کافی هست. هر وقت تو دنیای واقعی صلحی پایدار دیدین تو مدیوم هنری هم می بینیم.
یه دونه از اون هزار تا راه اگر می شناسین بگین واقعا که تو دنیای واقعی هم استفاده کنیم.
کامنتم این نیست ولی نمی دونم سانسورچی انگار حالش خوب نیست امروز نمی دونم چ مشکلی داشت کامنتمو پاک کرد. دیگه اینم پاک نکن ۶ ساعت یه بار که میزاری لااقل بحثو خراب نکن.
نگاه کن بحث اینه که دقیقا ما درک بالاتری داریم و فقط یه غریزه رو دنبال میکنیم و اونم لذت جویی هست (لذت میتونه مادی یا معنوی باشه)، در نهایت ما میزان غیرقابل باوری از اختیار رو داریم که کدوم غرایزمون رو دنبال کنیم و یا حتی برای رسیدن به لذت کلا از غرایزمون دوری کنیم (هیچ غریزهای برای ساخت ابزارهای پیچیده و یا تفکر فلسفی وجود نداره)
دو تا راه رو برای رسیدن به یه صلح نسبتا پایدار بالا گفتم، ریشه کردن دشمن و یا نگه داشتن یه قدرت نظامی برتر (مثلا بمب اتم) ولی یه ترکیب نصفه و نیمه از هردو نتیجهای نداره کماینکه تو اطراف خودمون میشه اینو دید (کشوری که نام نمیبرم هم داره نصفه و نیمه نسلکشی میکنه و هم یه قدرت نظامی برتر داره ولی صلح نداره چون نسلکشی وقتی جواب میده که دشمنات تموم بشن و قدرت نظامی برتر وقتی جواب میده که هیچ شکستی رو هرگز نخورده باشه (بیشتر یه اهرم برای مذاکره باشه تا یه نیروی عامل واقعی)، یه راه دیگه برقراری ارتباط اقتصادی از طریق یه اقتصاد برتر/تکنولوژی برتر هست که بقیه رو آروم آروم باهات متحد میکنه (انگلیس/آمریکا/چین/آلمان/ژاپن/…) و هزاران راه دیگه برای رسیدن به صلح نه ساختن یه بمب ساعتی از وضعیت موجود
متاسفانه اینجا نمیشه بحث کرد ولش کن آقا دو کامنت بدیم ۱ هفته طول میکشه.
می بینیم که امروز این راه هام جوابی نداده و همه چی آنی بنده.
بانظرت راجب هدف و پیام داستان موافق هستم .
.
ولی ما داریم راجب نویسندگی داستان و دنیا و قوانینی که نویسنده خلق کرده صحبت میکنیم .
.
واقعا سوالات بیجواب و نکات ریز رو جاگذاشت.مثلا یک فیلم دزدی ببینی ولی نشون نده دزد چگونه موفق شد. خوب برای بیننده سوال میشه شما نمیتونی بگی به پیام داستان باید توجه کنی
.
من موافق صحنه ای بودم که ارن رو ضعیف از نظر روحی نشون داد و راجب میکاسا اعتراف کرد این نشون دهنده اینه ارن برای خیلیها نماد و سنبل بود ، یک انسان بیش نیست .
.
پایان داستان برای من قابل قبول بود.
.
ولی سوالات اخلاقی زیادی بوجود میاد بعد از تماشای انیمه اینکه شخصیت ها آنی و راینر و حتی برتولت رو بخشیدن و باهاشون همکاری بر علیه ارن که تمام اقدامات که انجام داد شروع کنندش همین افراد بودن.
.
هیچ کس بخشیده نشد، اینام صرفا ابزار بودن. سوالات بی جواب هم از همون اول پاسخ داده نشد چون مسیر عوض می شد و باز هم سوال بوجود میومد. شما به فیلمای نولان توجه کن، پیچیدگی بعضی آثارشو عملا با گذاشتن کلاس درس تو فیلمنامه پاسخ میده و نکته خنده دار این هست که باز هم خودش پرسش ایجاد می کنه، این خاصیت آثار علمی تخیلی هست و فقط راجب اتک نیست. کدوم فیلم یا سریال تخیلی تونسته منطق دنیاشو درست توضیح بده ؟؟؟
این چیزایی که گفتی صرفا یه سری چیزای بی اهمیتن که کسی بهشون فکر نمیکنه اگه قراره ریز ریز تمام مسائل روبکشی بیرون همون برکینگ بدم هزارتا حفره داره … ما چیزی که جلو چشممون اتفاق میافته رو میبینبم زوم نمیکنیم ببینم چی شد اگر اونصحنه جوری اتفاق بیفتن که همه این صعف ها رو بپشونن همین داستانش باعث شده برای ما همه چیزش قابل قبول باشه راحت میشه از خیلی چی ا چشم پوشی کرد … جوری نوشته که چیزایی که تو داری روشون مانور میدی اصلا به چشم نمیان و کمتر کسی بهشون فکر میکنه و اینجوریه که مخاطب عام حتما باید بره صدتا مقاله بخونه تا این چیزایی که تو گفتی رو متوجهشون بشه … همین که ایسایاما میتونه این جوری بنویسه که به چشم نیان و اکثر انیمه فنا پایانش رو دوست داشته باشن نشون میده چقدر کارش درسته . لازم نیست هزار خط طورمار بنویسی…که فلان شد بهمان شد. پایان با همه نواقصش عالی بود . وسلام
معلومه که خیلی سطحی نگر هستی (البته با تمام احترام).
من بعضی از نظراتت رو دیدم و فهمیدم جوری AOT رو میپرستی که انگار مابقی انیمه ها بی ارزش هستند که البته نظر شخصی خودت هست و بنده نهایت احترام رو بهش میزارم ولی میخوام بگم که انتظار نداشتم اینقدر سطحی دنبالش کرده باشی و متوجه این نشده باشی که چرا دقیقا AOT از همون اولش هم معروف شد و چرا پایان ضعیفی داشت!
وقتی چیزی رو در سطح “بهترین” بالا میبری دیگه نباید از جزئیات ریز و درشتش چشم پوشی کرد مخصوصا وقتی که مشکلاتی من گفتم اصلا ریز نیستند و دارم خراب شدن جمع بندی ۱۰ سال رو میگم.
از نظر من AOT بهترین نیست و یکی از بهترین هاس و حسابی ناراحت شدم که چه انیمه بزرگی بود و پایان ضعیفی داشت.
دوست عزیز شما از لحاظ سطح اطلاعات وسیع هستید که قابل احترامه . اما از لحاظ سطح پذیرش نقد شدن بسیار ظریف و کم عمق هستید.
همینکه نقد دوستمون که در جواب نظرشما بود برچسب سطحی نگر میزنید یعنی شما فقط از نوشتن کامنتها توقع دیده شدن و توجه رو داشتید .
فکتهای شما در کامنتهایی که گذاشتید رو خوندم و حرفهای شما واسه من قابل توجه بود . اینکه در یک دنیای تاریک و بی رحم که شعارش جنگ و مرگه و میخواد بگه انسان و انسانیت درونش چجوری متعفن و رقت انگیز میمیره ، بعد با چنین پایان درام و سانتیمانتالیسم به پایان میرسه واقعا احمقانه و خنده دار و چندشه ( هنگامی که وزیر مارلی در برج مراقبت اون سخنرانی هیجان انگیز از همدلی و نفرت بین دو نژاد رو میکرد و صحنه درگیری در مرکز تحقیقاتی که با تیر هوایی و خوش و بش تموم شد ، من دستام رو بالا بردم و گفتم الفاتحه .فقط تنها چیزی که مونده اینکه ایسایاما بیاد به سبک رفیق کیم شهادیتن رو تویت کنه ./ از نظر من حدودا ۶ ماه بعد فنهای اتک از هیجان و باد به غبغب میان بیرون و میفهمند چه پایانی سرشون رفته و مینالن ازش
معذرت میخوام اگه کسی با این حرفم ناراحت شد. هر جور فکر میکنم چیزی غیر از این هم نتونستم بگم چراش رو هم توی همون کامنت هست.
شما هم یه جوری میگید من دنبال دیده شدن هستم حالا انگار من کی هستم که بخوام دیده بشم 🙂 یا اصلا اینجا کجاست.
این چیزایی که تو بهشون میگی نقص … اینا به تخیل مخاطب سپرده شده .. من مخاطبم برای ذهنم اتفاقات داستانو مینویسم ..چیزایی بزرگی تو چشم هستن رو ایسایاما جوابشون رو داده … میگم که بقیش به عهده مخاطبه اصلا ربطی به سطحی نگرینداره فقط تخیل کن … لارم نیست حتما همه چی پاسخ بده …. من اهل زوم کردن نیستم میگی چرا میگم بهتره . اینقدر انیمه دیدم که راحت بگم از انیمه های حال حاظر خیلی بهتره … پس چرا نگم ، بهتره .. بازم میگم بهتره فارق از پایان یا هرچیزی…
متاسفانه مسئله اصلی و کل جنجالی که بخاطر پایان به راه افتاد برای اینه که تمام چیزایی که به چشم شما نمیان به چشم همه اومد
حالا این دوست عزیزمون گرالت خیلی مسائل دیگه رو هنوان نکرد و منم نمیکنم چون واقعن خوندن کامنت طولانی زجره و اینجام جاش نیست
ولی چیزی که هست اینه که پوینت تمام اتفاقاتی که از اول افتاد تا اون آخر زیر سوال رفت تصمیمات ارن، مرگ هایی که اتفاق افتاد، حرف هایی که زده شد و ..
ولی خب بازم دیگه چیزیه که شده و بنظرم بهتره همینجوری قبولش کنیم و نذاریم این پایان اون تصویر کلی اثر رو تو ذهنمون خراب کنه اثر بیاد موندنی و تکرار نشدنی ای بود بیایم یه تصویر کلی خوب تو ذهنمون داشته باشیم
الان فصل ۵ اومد ؟ اگه اومد میشه بگی کجا دیدی؟
فصل ۵ نداره.
اپیزود آخر رو آیوفیلم گذاشته از اونجا دانلود کن (aio+film.l+ol)
+ ها رو بردار.
lاها اوکی ممنون
موافقم، پایان بندی به شدت ضعیف بود نه به خاطر این که شخصیت اصلی مرده، خیلی از انیمه ها شخصیت اصلی یا شخصیتای دیگه با شکوه مردن و مشکلیم نداره، بخاطر این که شخصیت اصلی شخصیتپردازیش مرد، ایسایاما ارن رو تحقیر کرد، سخصیت پردازی کرکتر های دیگه هم نابود شد، لیوای میاد با آنی که کل اسکوادشو کشته میکه میخنده بعد یبارم به اون مسئله حتی اشاره هم نمیکنه؟
اگر قرار بود ارن لمیره باید با ایمان به هدفی که میخواست انجام بده میبود نه این که بگه: نه نمیخوام میکاسا با کس دیگه ای باشه و انقدر به حقارت بیفته اونم وقتی ۸۰ درصد مردم دنیا رو کشته
ایسایاما در حق طرفدارای که ده سال از عمرشون رو صرف حمایت از اثرش کرده بودن خیانت کرد.
برای مثال تا الان دیدی کسی به مرگ یاگامی لایت یا L یا لولوش ایراد گرفته باشه؟ کسی از مرگ spike شکایت کرد؟ کسی از مرگ اولین جوجو شکایتی کرد؟ بحث اینه که پایان داستان در حد و اندازههای اون داستان نبود، تا الان اتک جزو بهترینای سنین بود ولی از اینجا به بعد در حد و اندازهای واگابوند و جوجو و برزک نیست هرچند تا اینجا قدم به قدم نزدیک به سطح اونا بود
Attack on Titan انیمه شونن هست نه سینن.
…
مرگ لولوش در کدگیاس هم ساختگی بود و واقعاً نمرد.
مرگش واقعی بود وقتی به عنوان RR برگشت (بعد از حول و حوش ۱۵ سال که حتی تو همین مدت هم کسی به مرگش اعتراض نکرده بود)، دیگه لولوش نبود، خیلی فرق کرده بود چه سبک تفکرش چه سبک زندگیش چه فیزیولوژیش
راستش عجیبه که یه انیمه با ریت سنی +۱۷ شونن باشه ولی خب بدتر شد الان دیگه کلا از فصل سه به بعد حتی در موضوعی که مورد تاکیدشه هم تو محوطه شونن نیست و بحثش بحثیه که تو ژانر سنین منطقیتره، در مورد مقایسه قبلیم هم باز سطحش پایینتر میاد چون هیچ وقت در حد و اندازههای وانپیس یا گینتاما نبوده از نظر قدرتش به عنوان یه مانگا شونن
منی که اومدم راجع به پایان اتک نقد و کامنت بخونم
کامنت تو که کابوی بیباپ رو برام اسپویل میکنه………………..من تازه قسمت ۱۵ بودم…….
تگ اسپویل بزنننننن دوست عزیز………………………..
برادر من، انیمه مال ۲۵ سال پیشه، دقت کن ۲۵ سال پیش، واقعا جای اسپویلر تگ نداره
با این حال……
باز شرمنده، ولی خب این پست خودش پست اسپویل یه انیمه دیگه است
دوست عزیز ببخشید ریپلای کردم چون دیدم شما در زمینه انیمه ماهرید گفتم سوالی بپرسم ازتون
بنده از انیمه متنفر بودم و فقط و فقط اتک را دیدیم وا تا فصل ۴ قسمت ۲۸ ادامه دادم اما میخوام بدونم دو قسمت نهایی چی میشه؟ ارن میمیره؟ کی میکشدش؟ اگر میشه دو قسمت نهایی رو کامل توضیح بدید ممنون میشم♥️
خلاصه ش میشه این : میکاسا, آرمین, لیوای و … با کلی تلاش خودشون رو به ارن میرسونند و بعد بزرگ ترین نبرد تاریخ شکل میگیره با احیا شدن تمام تایتان های ۹ گانه. ارن به دستان میکاسا کشته شد تا یمیر که عشق مریض گونه ای به فریتز داشت با دیدن این بفهمه اگه میکاسا با اون عشق دیوانه وارش به ارن تونست اون رو بکشه پس تو هم میتونی فریتز رو فراموش کنی و آزاد باشی. وقتی ارن کشته شد قدرت تایتان ها از بین رفت و همه یادشون اومد که ارن براشون فداکاری کرده تا این ها قهرمان شناخته بشن و بعد تقریبا چند صد سال دوباره جنگ شروع شد ولی اینبار الدیا کاملا نابود شد و در آخر یه پسر بچه که گمان میرود یکی از الدیایی های باقی مونده باشه مثل یمیر وارد درختی شد که ارن کنار اون دفن شده و این فقط یه معنی داره یعنی بازگشت احتمالی تایتان ها.
پیشنهاد میکنم خودت ۲ قسمت باقی مونده رو ببینی چون اینطور نمیتونم درست بگم و اینکه انیمه بین ماهری نیستم.
بسیار تشکر قطعا میبینم خداروشکر من اسپویل نشده بودم و به بچه ها گیمفا گفتن اسپویلم کنن و نکردن(دمشون گرم)البته رفسقم دیروز اسپویلم کرد …
در کل فکر میکنی فصلی جدید داشته باشه؟ داستان جدیدی ؟
مانگا تموم شده، انیمه تموم شده و داستانش هم تموم شده.
نه دیگه فصل ۵ نداره چون مانگا به پایان رسید ولی مثل اینکه قراره کمی بیشتر به گذشته لیوای پرداخته بشه که احتمالش هست به شکل انیمه توی یه قسمت Ova هم منتشر بشه.
تا قسمت ۲۸ دیدی خب بشین اون دوتا قسمت آخر که روی هم میشه ۲ ساعت و نیم رو هم ببین دیگه.
راجب تبدیل شدن ارن ب تایتان عظیم الجثه بگم ک ارن پشتش قدرت یمیر رو داشت و یمیر هم سازنده کل تایتانهاست و ارن مبتونست ب هر موجودی تبدیل شه بخاطر اینکه یمیر پشتش بود.
راجب فالکو:تایتان ارواره و تایتان وحشی میتونن با ادمای مختلف ظاهر مختلفی داشته باشن ک تو قسمت اخر هم زیاد دیدیم این موضوعو.
درمورد پایانی ک راجب میکاسا و ارن گفتی موافقم خیلی بهتر میشد ک جفتشون با هم کشته بشن تا اینکه میکاسا ارن رو بکشه
هر کدوم از beast titanها یک نوع حیوون شدن
فالکو به خاطر علاقه یا هرچیزی به سمت پرندهها این شکل رو گرفت و خب قدرتش هم به دست آورد
از اول فصل چهار بهش اشاره میشد
مسئله اینجاس که تایتانی که فالکو خورد اصلا حیوانی نبود
فالکو گالیاردو خورد که حامل تایتان آرواره بود همونی که یمیر دوست هیستوریا حاملش بود
راست میگی ها💀 اینو دیگه نمیدونم
اولین انیمه بود ک تو ی هفته تمومش کردم وقتی تموم شد خیلی ناراحت شدم احساس تنهایی میکنم همیچن شاهکاری تکرار نشدنیه از نظر من
ی انمیه معرفی کنید مث اتک باشه
اصن هس؟
انیمه بهتر ازش زیاد هست ولی فعلا بشین cowboy bebop رو ببین تا دستت بیاد انیمه خوب با پایان تراز یعنی چی
You”re gonna carry that wieght
تو که بالاتر اسپویلش کردییی…..
هر داستانی هویت خودش رو داره و انیمه ای سراغ ندارم که مثل اتک باشه و بخوام معرفی کنم. ولی اگه یه انیمه باشه که به همه پیشنهادش میدم Vinland Saga هست چون همه چیزش واقعا عالی بود مخصوصا شکل گیری شخصیت تورفین.
برای خودم که بهترین انیمه سریالی همین Vinland Saga.
انیمه وینلند واقعا عالی بود و یکی از بهترین هاست ولی از کارکتر اصلیش خوشم نیومد(ممکنه برای دوستانی که این انیمه را ندیدن اسپویل بشه) آخه کی واسه انتقام از قاتل باباش میره پادویشو میکنه و حتی از مردنش ناراحت میشه؟ و فصل دومشم بیشتر ازش بدم اومد مردک یه بی بته تمام عیار شده آخه کدوم مردی میگه اگر بیایی به تموم کس کارم تجاوز کنی بجای جنگ فرار میکنم و حتی اگر باز دنبالم کنی بازم فرار میکنم؟
مورد اول اینکه باور داری صلح پایدار وجود داره و نمیتونی قبول کنی اثر کلی پیام این بود که تا وقتی که انسان باشه همیشه درگیری و جنگ هست صرفا نشون میده درکی از تاریخ و سیاست انسان ها نداری. این دیگه نظر شخصی نیست یک فکت واضحه
خیلی ایرادات بهتری میشه از اثر گرفت تا اینکه بیای از این موضوع اشکال بگیری که واقعا اشکال هم نیست.
مورد دوم، سندروم استکهلم رو میتونم بپذیرم(حالا بماند که به نظرم چیزی واقعا به نام سندروم استکهلم وجود نداره) میتونم قبول کنم چون توی دنیای واقعی هم داریم کسی که توی به اصطلاح abusive relationship باشه ولی اینکه عشق یمیر به فریتز رو با میکاسا و ارن تشابه دادن واقعا مسخرست. کجای رابطه ارن و میکاسا شبیه یمیر و کینگ فریتز بود؟! به نظرم یکی از بزرگترین مشکلات اثر همینه
مورد سوم خیلی ساده بگم دنبال زیر بغل مار داری می گردی خیلی راه هاست که میتونه این عمل اتفاق بیفته.
مورد بعدی، زیک چرا قدرت تبدیل کردن انسان ها به تایتان ها رو داشت؟ آنی چرا میتونست یه سری از قسمت ها از بدنش رو سخت(hardened به اطلاح) کنه؟ چرا فالکو تونست پرواز کنه؟ چون واسه ادامه روند پلات داستان نیاز بود و صرفا جوابی واسه دلیلش نگرفتیم چون نیازی هم نبود واقعا.
بازم میتونی مثلا ایرادات خیلی بهتری بگیری مثل اینکه اصلا اون داستان قسمت اول فصل ۴ پارت یک همون ثانیه های ابتدایی فالکو داشت رویای کی رو میدید؟ صحبت هاش با ارن نتیجش چی شد؟ واقعا چیزی به ذهنم نمی رسه به جز اینکه ایسایاما فراموش کرده باشه این قضیه رو.
یکی دیگه از مشکلاتی که به نظرم داشت قضیه خاطرات برگشتهِ میکاسا بود. مگه نگفته بودن خاطرات آکرمن هارو نمیشه دستکاری کرد؟ پس چطور میکاسا به آرمین گفت “خاطرات تو هم برگشتن؟” اینم یکی از مواردی بود که به نظرم ایسایاما یادش رفته.
مورد آخر و به نظرم بحث برانگیز ترین مورد که شما بهش اشاره نکردی اون دیالوگ ارن با آرمین بود که ارن گفت من نمیدونم چرا اصلا رامبلینگ رو اجرا کردم و بعدش گفت “چون من یه احمقم”. این مورد رو میتونیم از دو جهت بررسی کنیم. اول اینکه واقعا ارن چرا رامبلینگ رو اجرا کرد؟ برای جواب دادن به این سوال باید بر گردیم عقب خیلی عقب زمانی که ارن دست هیستوریا رو بوسید و تمام آینده واسش روشن شد. میتونیم بگیم اون موقع ارن با خودش تصمیم گرفت چون آینده از قبل معلوم شده و تنها راهی که میتونم الدیا و دوستام رو نجات بدم همینه(چون اگه ارن رامبلینگ نکنه مارلی حمله همه جانبه میکنه) پس رامبلینگ رو اجرا می کنم. که خب به نظر من منطقیه. از لحاظ اخلاقی درسته؟ نه ولی منطقیه. حالا ارن توی پروسه رسیدن به هدفش کم کم از بار روانی و فشار زیادی که روشه از لحاظ روحی میشکنه( همونجایی که از یه پسربچه تو مارلی عذرخواهی میکنه) و کم کم اعمال و رفتار خودشو زیر سوال میبره(وقتی که داره تنهایی از کنار یه زوج که زنه حامله هست رد میشه و با خودش میگه اگه مادرم اینو ببینه با خودش چه فکری میکنه) ولی چاره دیگه ای هم نداره و همین به نظرم باعث میشه تو اون وضعیت وقتی با آرمین داره حرف میزنه بگه من یه احمقم که قدرت زیادی به دستش رسیده. میشه گفت این دید کمی منطقیه ولی از طرفی ارن میگه “من فکر می کردم دارم به خاطر دوستام و مردمم این کارو می کنم ولی نه من فقط میخواستم این صحنه رو ببینم من برده آزادیم” به نظر من اصلا با عقل جور در نمیاد. ۸۰ درصد مردم دنیا رو کشتی که چی فقط این صحنه رو ببینی؟ یعنی تمام این مدت دوستات، مادرت، مردمت کشورت و عشقت میکاسا هیچ اهمیتی واست نداشتن؟ واقعا نمیتونم این تیکه رو هضم کنم.
در کل پایان بندی اصلا بی منطق نبود، دارای حفره های داستانی؟ صد البته ولی بی منطق؟ به هیچ وجه. اینکه تم اصلی اثر که human conflict همیشه وجود داره یک چیز بدیهیه و اصلا نیاز به تایید و رد نداره. به نظرم یکم rushed شده بود اندینگش اگه ایسایاما وقت بیشتری میذاشت شاید یه چیز خیلی پولیش شده تری تحویل بگیریم.
حرفات قابل قبول .
بنظرم من قسمت اخر رفتار و حرفاش ارن مثل کسایی بود که اختلالات چند شخصیتی دارن بود تا اینکه از گذشته و اینده خبر داشته باشه . چون هر تصمیمی که میگرفت بهش شک میکرد باور و اعتقادی به تصمیماتش نداشت .
و اگر از اینده خبر داشت که صلح برقرار نمیشه هیچوقت خودش رو فدا و بکشتن نمیداد
قسمت آخرش روند داستانیش خیلی سریع بود
میکاسا و تصاویر آخرش با مانگا تفاوت هایی داشت که حتی بیشتر از قبل باعث سردرگمی شد (اگه اشتباه گفتم بهم بگید).
توی انیمه بعضی چیز های پایان مانگا تغییر کرد.
صحنه تیتراژ تصویر میکاسا درون تابوت رو با دقت ببینید سر انگشتش لا به لای گل ها یه حلقه هست که تو مانگا نبود. رو دست میکاسا یه علامت بود که با پارچه مخفیش کرده بود علامتی که طبق گفته آزومابیتو وقتی میکاسا بچه دار شد این علامت از خودش به بچه ش منتقل میشه حالا انیمه اون پارچه دور دستش رو نشون نداد که یعنی بچه دار شده از یکی ولی مانگا نشونش داد که یعنی بچه نداشت.
حالا سر قبر ارن, میکاسا بود و آرمین و یه یه بچه که احتمالا برای آرمین و آنی هست یا میکاسا و خانواده خودش؟!
توی مانگا دلایل زیادی بود که نشون داد میکاسا تا لحظه مرگش تنها موند مثل نبود انگشتر, وجود پارچه دور مچ دستش, گل های وایت لیلی و … ولی توی انیمه همونطور که بالاتر گفتم اشاره شد که انگار ازدواج کرده که باز هم اینجا باعث سردرگمی میشه چون میکاسا با خانواده ش میاد سر قبر ارن و حتی توی قبر هم اون شال دور گردنشه, این به نظر شما کمی عجیب نیست؟
یه چیز جالب بگم : “شال قرمز میکاسا” که همه میگن توی مانگا سیاه بود به خواست سازنده ها قرمز شده به منظور افسانه “نخ قرمز سرنوشت” که یعنی روح میکاسا و ارن رو به عنوان دو تا نیمه گمشده بهم وصل کرده بود افسانه ای که میگه دو نفر هر جا که برن آخر سر به همدیگه میرسن مثل تاکی و میتسوها و نخ قرمزشون از انیمه Your Name (البته اگه منبع خبرم درست باشه).
اون پرنده ارن بود؟
اگه یادتون باشه ارن به میکاسا گفت “تا آخر عمرم اون شال رو دور گردنت میپیچم” حالا دقیقا سر صحنه آخر که میکاسا گریه میکرد و میگفت “میخوام دوباره ببینمت ارن” اون پرنده اومد و شال میکاسا که از گردنش افتاده بود رو دور گردنش پیچید و میکاسا رو به پرنده گفت “ممنون که همیشه این شال رو دورم پیچیدی, ارن”.
حالا آیا اون پرنده ارن بود؟
آیا آزادی آزادی آزادی گفتن های ارن باید خلاصه بشه توی یه پرنده که “سمبل آزادی” هست؟
یا اینکه ارن بوده و از اون دنیا اونو فرستاده برای دلداری به میکاسا؟ چون اگه درست متوجه شدم باشم شعر آهنگ پایانی که در اون صحنه پخش میشد اشاره داشت به دیدار مجدد میکاسا و ارن در زندگی پس از مرگ.
اگه مکالمه ارن و ارمین کامل حذف میشد خیلی بهتر بود
هیچ ابهامی رو رفع نکردفقط چنتا صحنه عجیب و خنده دار اضافه نکرد
انیمه و انیمه فن در نزد ما جایگاهی ندارد
در ضمن این پایان بندی رو خود اتک فنا هم گردن نمیگیرن
اتک فنا منتظر بودن پایانش عوض بشه ماپا و ایسایاما حالشون رو گرفت از مانگا هم پایانش بدتر شد🤣🤣🤣
عقل یک هیتر :
غم انگیز ترین قسمت اتک ، همین اپیزود آخریه بود
دقیقا بدون شک
پایان خوبی بود و ناامیدکننده نبود. البته به نظرم میتونست حماسیتر باشه.
لیوای نقش خاصی نداشت و عملا از ژان تاثیرش کمتر بود! حتی گابی موثرتر از لیوای بود
هیچ شخصیتی نمرد! به نظرم شخصیتی مثل راینر. راحت میتونست خودشو فدا کنه یا حتی انی و یجورایی به رستگاری برسن. ولی اینکه هفت هشت نفر برن به راحتی جلوی بزرگترین تهدید تاریخ بشریت رو بگیرن و هیچ کدوم نمیرن جالب نبود!
مرگ ارن میتونست بهتر باشه.
فالکو یکم زیادی دراماتیک بود و عملا معجزه لحظه آخری به شمار میومد
و در نهایت تموم تلاشهای ارن عبث بود، چون آخرش نشون داد توی credit که پارادیس رو بمبارون کردن و عملا آخرش همون انفاقی میترسیدن افتاد.
وقتی مانگا اومد هم اول همه میگفتن عالیه بعد دوزاریشون افتاد که ایسایاما چه گندی زده و با صحنه احساسی ای که دراورده روی ضعف هاشو برای مدت کمی میخواسته بپوشونه
یکم که هیجان ها بخوابه مردم با دید منطقی تری نگاه میکنن
از قرار معلوم مردم جزیره پارادایس یا اهالی ژاپن (یه جزیره جدا که از هر طرف با دشمنا محاصره شده و در عین حال قدرت زیادی داره) یا بنی اسراییل (گتوها و رفتار بقیه کشورا باهاشون کاملا تصویر برخورد با یهودیا بود) و هر دو به شدت از طرف همسایههاشون مورد نفرتن و هیچ شانسی برای صلح ندارن، البته باز به ژاپن نزدیکتره با توجه به این که یه بخش قابل توجهی از ماجرا حول محور یه انزوای خودخواسته و مهار یه قدرت نظامی قابل توجه برای دستیابی به صلحه، در مورد پایانش هم پایان بدی نبود ولی کلا از زمانی که از جزیره خارج شد داستان ضعیف و سطحی شد نسبت به فصلای قبل
پایان بندی بنظرم در نهایت یه چیز خوب برای یه اثر شاهکار بود،کلی باگ داشت جدا از اون خیلیا میگن پایان اصلی این نیست و ممکنه شاهد فصل ۵ باشیم
دوست دارم ساقی اون خیلیا که میگی رو پیدا کنم :)))))
…
مانگا تموم شد و انیمه هم تموم شد. میخوای فصل ۵ رو از چی بسازن؟؟؟؟؟؟؟؟؟
اگه به صحنه ای که بعد تموم شدن قسمت پخش شد دقت میکردی شاید یه ذره برات قابل باور تر بود
اولین انیمه ک دیدم همین بود
اخرش خیلی ناراحت شدم
بهترین انمیه ک دیدین؟
اصن انیمه ای هس ک مث این شاهکار باشه؟
برای من AOT انیمه عالی ایی بود، ولی اثری شاهکار نشد.
…
چندتا از بهترین انیمه های سریالی که دیدم:
Death Note
Monster
Clannad (2 فصل)
Steins;Gate (2 فصل)
Casshern Sins
Baccano
Kill la Kill
Fullmetal Alchemist
Fullmetal Alchemist: Brotherhood
Berserk (فصل اول که سال ۱۹۹۷ ساخته شده)
JoJo’s Bizarre Adventure
Cowboy Bebop
Kaiji (2 فصل)
Erased: The Town Where Only I Am Missing
Great Pretender
Cyberpunk: Edgerunners
Castlevania
Dororo
Shigurui
House of Five Leaves
Psycho-Pass (فصل اول)
Gargantia on the Verdurous Planet
Ajin: Demi-Human
Knights of Sidonia
Angel Beats
Paranoia Agent
Aoi Bungaku
Made in Abyss
The Promised Neverland (فصل اولش)
پایان اتک یکی از بدترین پایان های تاریخه نه چون مفتضحه چون flop ی که اتفاق افتاد در داستان از عظیم ترین هاست
کارکتر میکاسا که داخل پیش از ۹۰ قسمت کمترین پرداختی نداشت و رومنس ارن و میکاسا که باز هم میان theme ها و lore های داستان کمترین پرداختی نداشتن تبدیل به کلید حل معظل شدن ، اکرمنی که نمیشه خاطراتش رو تغییر داد میتونع گویا دست برد به سرش
فالکو به صورت کاملن asspull انه پرنده شد و تو کمتر از بیست دقیقه به کل فنون و قدرتهاش master شد به طرزی
کارکتر یمیر هم که یا اون توییست های احمقانه پایانی حتی نمیخوام باز کنمش
کارکترایی که تو فصل اول ترس و لرزشون رو با استخونت حس میکردی یکهو به منابع نامحدود گاز و تیغه دست پیدا کردن طوری که با اونهمه شیفتر جنگیدن و خط روشون نیفتاد
از باز کردن پلاتهایی که اصلا معلوم نیود چه هدفی داشتن ( اصلیت میکاسا ، حامله شدن هیستوریا …
تا ناک اوت کردن کارکترها و پرداخت های اون کارکترها مثل کروگر و زیک و بابای ارن
کروگر برای پارادایس هرکاری کرده بود اما یکهو قلبش گفت رامبلینگ : بد
زیک اینطوری نبود که قدر لحظات زندگیش رو نمیدونه زیک عملا به باباش میگه ما به جای ازاد بودن همین که یک خونواده خوشحال باشیم کافی نیست ؟
اتونازی زیک بخاطر نبود امید به زندگی یا قدر ندونستن لحظات خوش نبوده بلکه بخاطر این بوده که بنظرش رنج زندگی یکی از فرزندان ایمیر به اون لحظات خوش نمی ارزه
دست اخرم گریشا که به زیک میگه جلو ارن و بگیر ولی سروم و به ارن تزریق میکنه و قدرتش و میده بهش ….
حیف ۱۰ سال زندگیم که نشستم مانگا زباله رو دنبال کردم
دست اخرم لطفا برام موعظه نکنید که نفهمیدم ، اون داستانی که شما تفریحی دیدی من با جون و دل دنبال کردم
حالا یکجوری میگی “حیف ۱۰ سال زندگیم که نشستم مانگاش رو دنبال کردم” که حالا انگار ۱۰ سال هیچکاره دیگه ایی نمیکردی فقط مانگای AOT رو دنبال میکردی!
…
مانگا، انیمه، فیلم، سریال و… همش برای تفریح و سرگرمی هست. هیچوقت نباید اونقدر جدیشون بگیری که چون حالا از پایانش راضی نبودی فکر کنی زندگیت حیف شده.
بجاش به اون لحظاتی فکرکن که از خوندن مانگاش یا دیدنه انیمه اش لذت بردی.
این حسه افتضاحی هست که به من دست داده ، چون برای شما قابل لمس نیست دلیل نمیشه درست نباشه ، خیر من همه زندگیم و پاش نذاشتم ولی وقت کمی هم براش نذاشتم مطمئنا از شما بیشتر میدونم با خودم چند چندم
حس افتضاح شما نتیجه فن دو آتیشه بودنه شماست. عین همون طرفداران فوتبال که بعداز شکست تیمشون اتوبوس داغون میکنن، انگار که زمین به آسمون رسیده.
داداش شما خیلی صبوری
۱۰ سال از عمرت برای انمی مانگا گذاشتی
انیمه*
به شدت خوشحالم از اینکه این اثر رو دیدم. فقط موندم که اگه انیمه با اون پسر بچه ادامه پیدا کنه خوب میشه یا همینطوری در بهترین حالته؟🧐
اگر هدف انتقاد باشه میشه موارد زیادی برشمرد از جمله:
1- فصل یک وقتی گاز تموم کرده بودند از تصاویر میشد فهمید رسوندن سربازان به دیوارها و درخواست کمک از اون طریق راحت تر بود تا اون قصه ارن و غول و نقشه ارمین و بقیه چیزها..
2- در طول جنگ ها بارها اندازه های تایتان ها و تناست آنها رعایت نشد.
3- ایسایاما داستان پرداز خوبی است اما ریاضیات خوبی ندارد اندازه های اعلامی در داستان برای شعاع دایره ها اصلا با اعداد اعلامی همخوان نبود.
4- شخصیت پردازی در طول داستان فراز و نشیب داشت افت شدید شخصیت آرمین و میکاسا در نیمه اول فصل پایانی قابل قبول نبود.
5- نظریه گذر در زمان و لوپ زمانی خوب تبیین نشد حتی به شرط پذیرش این موارد توجیه اینها امکان بغل کردن زیک توسط پدرش با هیچ نظریه فیزیک تئوریک قابل پذیرش نیست دیدن هولوگرافی و تصویر ارن و زیک توسط پدر قابل پذیرش بود.
6-اصرار به پاسخگویی در فرهنگ شرقی یکی از باگ های داستان بود چرا که در برخی از موارد هیچ ضرورتی نداشت که سرنوشت برخی از شخصیت ها را بدانیم مثل دو سربازی که کونی کشت و همرزمان قدیمیش بودند. خوشبحتانه پایان باز و عدم پاسخگویی به برخی از این موارد در قسمت پایانی کار خوب تیم سازنده بود که برخی از انها مورد نقد صاحب این کانال است.
7- ساخت پایان اختصاصی احتمالا چالش ها را بسیار بیشتر میکرد چرا که این فکر قطعا در ابتدا به فکر نویسنده داستان نرسیده بود و کار بسیار سخت و احتمالا ویرانگری می بود که خوشبختانه به آن سمت هم نرفتند.
8- اگر بخواهیم به سناریو گیر بدهیم در همان فصل یک در جنگل وقتی آنی آنهمه مشکل پیدا کرد منطقی بود که راینر و برتولد نیز به کمک آنی برود و کل مساله همانجا تمام میشد. البته این منطق دستکاری گذشته توسط ارن قابل حل بود اما این خود مساله بزرگتری را ایجاد میکرد اعتقاد ارن به آزادی حتی برای جنگیدن با خودش …. عدم درک تغییرات ارن توسط آرمین و میکاسا با این ضریب هوش و حساسیت هم از این دست مشکلات داستان است.
9- تصویری که میکاسا از گزینه زندگی با ارن دید تشریح نشد چه امکان ویژه ای به میکاسا داده شد که توانست یکی از لوپهای زمانی را ببیند.
10 – احتمالا با دقت بیشتر در داستان موارد دیگری نیز برای نقد و واکاوی خواهید یافت .
پاسخ برخی سوالات دوستان
موجود عجیب از موجودات اولیه حیات در کره زمین بوده است نشانه و نمادی از ابتدای حیات و حرص و تلاش موجودات زنده برای حیات و تکثیر بود همان چیزی که زیک به آن معتقد بود.
یمیر موجودی نابالغ بود که همیشه به دنبال تایید و عشق بود. او تسلیم محض شرایط شده بود. ولی میکاسا علیرغم مشابهت هایی با او نشان داد که دختری بالغ است البته میکاسا از اول داستان نشان داده بود که این قابلیت ها را دارد و اساسا سابقه ارن کتک خور ملسی از اکرمن ها داشت.
برخی ایرادها واقعا جدی نیست مانند ایراد چگونگی برگشتن میکاسا یا حتی چگونه یگریست ها به میکاسا اجازه زندگی در جزیره را دادند به نظرم قضیه ساده بودکسی جرات نزدیک شدن به میکاسای بیرون شهر را نداشت به علاوه ملکه جزیره حواسش به او بود.
اما سوال اصلی این است آیا اینها سوالات اساسی و مهم اثر است . جواب من یک خیر بزرگ است. این سوالات پوستین داستان هستند اما همچنان هسته دارای بخش های بسیار مهمتری هستند. مهمترین سوال اثر همان سوال قدیمی فلسفه جبر و اختیار است . این را داستان در شخصیت ارن به خوبی نشان داد . ارن مسئولیتی تاریخی پذیرفت آما آیا اساسا در طول تاریخ بشر چنین چیزی واقعی است ؟ ارن وقتی مسیری را شروع کرد ناچار باید ادامه میداد و گزینه های بسیار سخت جلوی رویش بود گزینه دوم مانند بمب بود که خود بخود در زمان مشخصی منفجر میشد طبیعی است که فرد یا باید گزینه اول را انتخاب کند یا خود بخود گزینه دوم بوقوع میپیوندد. این تناقض زیبایی بود در خصوص ازادی . برده ازادی بودن ارن نیز ذیل همین موضوع قابل بررسی است ارن در هر صورت نمیخواست دوستانش آسیب ببینند موقعیت جنون آورش او را مستاصل اما مجبور به انتخاب کرده بود. تصویر آخر ارن قبل از مرگ گویای استیصال غم و آرامش بود چون دوست داشتنی ترین داشته ش در دنیا را در آخرین تصویر میدید.یک مقدار از تحقیر ارن در اخر داستان از قصد بوده ، نویسنده نمیخواست از یک جهانگیر جانی قهرمان بسازد . برای مثال چنگیز را اگر قهرمان بنامیم بسیاری از جنایات را توجیه کرده ایم.
عدم موفقیت کامل رامبلینگ اشاره ای تاریخی به تمام جهانگشایان تاریخ از کورش و اسکندربگیر تا چنگیز و نیروی دریایی بریتانیا .. بله هیچ کس در تاریخ نتوانسته حاکم مطلق جهان شود. و این موضوع نیز علیرغم نظر صاحب کانال نقطه مثبتی در داستان بود. معتقدم که به رغم برخی انتقادهای وارده به داستان در قسمت پایانی ، داستان به نحو شایسته و آبرومندانه ای پایان یافت و معنا بر تکنیک غلبه کرد در این قسمت شخصیت های اصلی درخشان بودند چهار شخصیت ارن، ارمین ، میکاسا و لیوای فوق العاده بودند. لیوای نماد یک قهرمان تنها بود که وزن سنگین دوستان از دست رفته اش نیز بر شانه ش سنگینی میکرد مبارزه او تا اخرین نفس فوق العاده خوب بود و شیرینی دادن او در اخر داستان به بچه ها تا حد زیادی شبیه ژان وال ژان در داستان بزرگ بینوایان در پایان داستان بود.
آرمین نماد عقلانیت و صلح خواهی بود،گفتگوی او با زیک پاسخ خیام گونه معتبری برای بخش زیادی از افسردگی ها و پوچی های انسان روشنفکر است. او در پایان داستان وقتی گوش ماهی را از آب بیرون آورد تفاوت دیدگاهش را با ارن نشان داد هنر آرمین همین بودمسئولیت کمتری نسبت به ارن قبول کند اما مرد دوران صلح و ارامش باشد و از دل جهنم صلح بیافریند . همدلی و وعده او به ارن برای دیدن همدیگر در جهنم وجه فهمیده و گفتگو گر آرمین را نشان داد.
میکاسا نماد یک عشق شرقی بود. زنی با حیا ، در عین حال مغرور و زیبا در تمام داستان با وجود زجر روحی زیاد جلو رفت البته پرداخت شخصیت میکاسا ایرادهای زیادی داشت و برای مثال نویسنده میتوانست برای میکاسا وجه شخصیتی و هنرهای دیگری غیر از جنگاوری نیز در داستانب بگنجاند.ولی گام اخر را فوق العاده خوب برداشت تا به یمیر ثابت کند چیزهایی فراتر از منیت وجود دارد . آینده شخصیت ها مانند ازدواج کردن یا نکردن میکاسا در نظر نویسنده هم مبهم است برخی از شواهد نشان دهنده وفاداری او برای همیشه به ارن است و برخی نشان دهنده ازدواج اوست، ولی نظر نویسنده این است که نوعی بلوغ و رستگاری در این شخصیت ها وجود دارد که هر انتخابی انجام دهند انتخابی محترم است چون شخصیت ها محترمند.
اتک اثری شگفت انگیز با نبوغ و نوآوری های زیاد ، که مانند رودی در جریان پایین و بالا رفت و پیچش های داستانی فوق العاده تصویر سازی زیبا، موسیقی های متن گوش نواز شخصیت سازی متنوع و زیبا المان های یک شاهکار صوتی و تصویری را داراست. اثری که پر از شخصیت محترم است و نویسنده ای قابل احترام دارد. نتیجه گیری نهایی من این است که این اثر حتما باید توسط تک تک ایرانی ها دیده شود. و باید به صورت عمیق تر فکر شود چرا ما بعنوان یکی از گهواره های تمدن چرا اینقدر فقر قصه داریم …
به نظر من ارن چاره دیگه ای نداشت اگه کاری نمی کرد بهشون حمله میکردن و نابود می شدن و اینکه اهل مذاکره و صلح هم نبودن پس دو راه وجود داشت یا ساکنان جزیره نابود بشن ایده زیک ( بچه دار نشن) یا کل دنیا نابود بشه ایده ارن ولی مشکل اصلی اینه که دوستان ارن برای محافظت از جون کسانی که میخوان ساکنان جزیره رو بکشن حاظر میشن با دشمنانشون از جمله تایتان مونث و تایتان زره پوش که کلی از دوستانشون رو کشته بودن هم پیمان بشن و در این راه حتی دوستان و هم رزمان خودشون رو هم بکشن چطور میشه که وجدان اینا قبول نمی کنه مردم دنیا که اینا رو شیطان خطاب میکردن بمیرن ولی قبول میکنه هم رزمان خودشون رو بکشن.
امثال آنی (تایتان مونث) و راینر (تایتان زرهی) بخاطره دروغ ها و سوءاستفاده های کشوره مارلی دست به اونکارها زدن.
دراصل در اینجا دشمن الدیایی های جزیره پارادایس کشوره مارلی بود نه همه مردم دنیا. این مارلی بود که خودش داشت از تایتانها بعنوان نیروی نظامی برای کشورگشایی و جنگ با بقیه سوءاستفاده میکرد، ولی در عین حال بدلیل ترسش از الدیایی های جزیره و اینکه بخوان روزی علیه مارلی وارد عمل بشن اون بلاها (انداختن تایتان به جون اهالی پارادایس) رو سرشون آورد تا هیچوقت از پارادایس بیرون نیان.
وقتی ارن تصمیم گرفت همه مردم دنیا رو نابود کنه، دوستانش نپذیرفتن که بقیه مردم دنیا که کاری باهاشون نکرده بودن نابود بشن و به پای گناهان مارلی بسوزن.
در اوایل فصل ۴ اون اتحادی که علیه ساکنین جزیره ایجاد میشه فقط مارلی نبود که، بقیه کشورها هم حاضر میشن با مارلی همدست بشن سر ماجرای حمله به جزیره . بقیه کشورها هم دل خوشی از الدیایی ها نداشتن چون طی این ۲۰۰۰ سال فقط به مارلی ظلم نشده بود به همه جهان ستم شده بود فقط در اینجا مارلی نقش رهبری کشورها رو در جنگ علیه ساکنین جزیره داشت اونم به خاطر قدرت تایتان هایی بود که در اختیار داشت. اگه کل مارلی هم از بین میرفت باز هم روابط با ساکنین جزیره خوب نمی شد . بعدش هم اینا تا فصل سوم اصلا خبر نداشتن جای دیگه ای بشر هنوز هست چی شد انسان های خارج جزیره براشون مهم شدند
برای من بشخصه یکی از بهترین پایان و غمنگین انگیز ترین پایان انیمه ها بود این نظر شخصی من هست میدونم خیلی ها مخالفن
پایان نمیشه گفت بد بود ولی خب خوب هم نبود، آثاری مثل AOT که با پیچیدگی داستانی و ایجاد سوال در کنار اکشن جذاب مخاطب رو نگه تشنه و جذب میکنن باید بتونن در آخر کار برای سوال های ایجاد شده جواب های قابل قبول ارائه بدن
برای مثال: منشأ اون موجود و این که چرا اگه کسی لمسش کنه خودش و نسلش دارای قدرت تایتانی میشن هنوز نا مشخصه یا اینکه چرا بعد از مرگ ارن اون موجود با اون همه قدرت و عمر طولانی مرد؟اون قبل از ارن هم زنده بود و وابستگی حیاتی برای زنده موندن به ارن نداشت حتی قبل از یمیر هم زنده بود «توقع یه درگیری حسابی بین اون،ارتش تایتان هاش و افراد باقی مونده رو داشتم حیف که همه دوباره آدم شدن و بچه گونه شد»
چرا فالکو یهو بالدار شد؟ اصلا مگه اون تایتان آرواره رو نخورده بود؟
،اهداف ارن که چرا در بین چندتا دیالوگ نا مرتبط گم شد:«وقتی دیدم مردم این بیرون دارن راحت زندگی میکنن دیوار رویاهام فرو ریخت» که خشمش از دنیا رو نشون میده،یا وقتی که به دریای خون نگاه میکنه و میگه«انگار فقط میخواستم این صحنه رو ببینم،فقط همین» یا اونجا که به دوستاش میگه«فقط میخوام از شما مراقبت کنم»، خود ارن انگار دلیل اصلی کارش رو نمی دونه،از انتقامه؟از خشمه؟ یا برای محافظت؟ اگه برای محافظت پس چرا تا آخرین لحظه خودش رو بازسازی کرد و با آرمین جنگید؟ چرا به مرگ ساشا خندید؟ به نظر میرسه ما اینجا یک فرو پاشی ذهنی عاطفی رو از ارن شاهد هستیم که خودش هم نمی دونه دقیقا چی میخواد،یا حداقل روایت داستان عملا نتوسته هدف رو واضح بیان کنه و برای جلوگیری از ضعف های بیشتر همه چیز رو گنگ و مبهم توی چند دیالوگ خلاصه کرده
و قضیه کبوتر و شال میکاسا هم عملا مسخره بود 😐
اصولاً میتونست بهتر و کامل تر باشه
و آخرش یه چیز تکون دهنده باشه نه یه پایان گل و بلبل با زنده موندن همه شخصیتهای مثبت
اما از حق نگذریم،نبرد های به شدت جذابی داشت «ولی قدرت فیزیکی لیوای حتی توی اون شرایط یکم اغراق آمیز بود چون راکت هایی که هنوز یه هفته نیست بهش برخورد کردن هرکدومش میتونست ده تا آدم بکشه»
در کل انتقال هیجان و همراهی با شخصیت هاش،مبارزتشون و تلاش برای متوقف کردن ارن کاملا اون حس و انرژی لازم رو منتقل میکرد «حتی اون بخش گریه بچه و دست به دست شدنش باعث شد گریه کنم»
به خوبی احساساتت انتقال داده شد اما منطق ضعیف بود«و درک احساسات ارن سخت» به این پایان میشه از بیست ۹ داد
اخرش اون پسره با سگش
فک نمیکنین اتک ۲ بیاد؟
الا بیشتر طرفداران این انیمه
گفتن قسمت اخرش بد بود
اولین انیمه ای ک دیدم همین بود
تو ی هفته تموم کردم و عاشق این انیمه شدم
ولی شماها فکنم مدت طولانیه ک این انیمرو میبینین
بخاط همین خوشحالین تموم شده
ولی برا من ن
ای کاش اتک ۲ بیاد💔😐
خیر. چون مانگاش هم تموم شده. اون صحنه هم یک حالت باز بودن داره که بیننده رو به فکر بندازه که بعدش ممکنه چی بشه.
…
شما بهتره بجای آرزوی اتک ۲ داشتن بری اون انیمه هایی که بهت معرفی کردمو ببینی. تا بفهمی از اتک خیلی بهترم هست.
من از انیمه خوشم نمیومد تا اینکه death note و agame ga kill رو دیدم .
انیمه هایی که من دیدم دقیقا بر عکس فیلم ها که قهرمان بدون اشتباه و بدون ریختن خون به خوبی و خوشی تموم میشن نیست.
انیمه هرچقدر جادویی و تخیلی باشه باز از قانون زندگی پیروی میکنه