نقد فیلم To Catch A Killer | قاتلی که هدر میرود
فیلم «گرفتن یا دستگیریِ قاتل» (To Catch A Killer) به کارگردانی فیلمساز آرژانتینی «دامیان سیفرون»، اثری در ژانر جنایی و معمایی به تازگی منتشر شده است که بازیگرانی نسبتاً نامآشنایی چون «شیلین وودلی» ، «بن مندلسون» ، «جوان آدپو» ، «رالف اینسون» و «رزماری دانسمور» در آن به نقش آفرینی پرداخته اند.
از عقبهی فیلمسازی «دامیان سیفرون» چیز زیادی نمیدانیم مگر اطلاعاتی اجمالی در منابع خبری که گویا غیر از یک فیلم آرژانتینی با عنوان «قصههای وحشیانه» که در بخش جایزه «بهترین فیلم بینالمللی» در آکادمی اسکار به کاندیداتوری اصلی رسیده بود، اثر خاصی از او به عمومیت قابل توجهی نزد منتقدان یا طرفداران سینما نرسیده است و همچنین گویا فیلم حاضر (گرفتن قاتل) اولین فیلم انگلیسیزبان این کارگردان میباشد.
با این اوصاف هنگام گذشتن از اولین ثانیهها و دقایق فیلم با سبک فیلمبرداری قابلتوجهی مواجه خواهیم شد که مخاطب را کنجکاو و بعضاً میخکوب در جلوی نمایشگر خود نگه میدارد. از آن نمای وارونه اولیه از آتشبازی ساکنین شهر که ناخوداگاه و به طور ضمنی احساس هشدار و نامعین بودن را به مخاطب خود القا میکند که گویا قرار است بر خلاف این شور و شوق جمعی یک اتفاق ناگوار رخ دهد، تا شروع قصهای که به خودیِ خود بسیار کنجکاوبرانگیز افتتاح شده و بعضاً با آن نماها و زاویهی پرداختیِ اولشخصی که فیلم به ما از کاراکتر اصلیاش که یک افسر پلیسِ زن به نام «الینور» (شیلین وودلی) میباشد، میدهد، در نتیجه خود را برای ما ملتهب و مهیج به نمایش در میآورد.
با اینحال هرچه که بعد از سکانس افتتاحیه فیلم و علامت سوالها و تعجبهای جذاب و ملتهب فیلم سپری میشود (البته همراه با موسیقیمتنِ غمناک و بعضاً نشسته بر سکانسهای کشتار دستهجمعی)، پی میبریم که چقدر فیلمِ «گرفتن قاتل» هدر رفته و با فیلمنامهی ضعیف خود، مخاطب را ناامید کرده است و خود را نیز سطحی مینماید.
فیلمنامهای که تمام تلاشش را کرده است که دیالوگهای بخش جنایی و افرادِ پلیسیِ ماجرا غیرکلیشهای باشد و البته که تا حدودی با کاراکتر «لمارک» (بن مدلسون) که رییس FBI هست در این امر نیز موفق بوده و پانچلاینها و یا ایدهپردازیهای پلیسیاش به ظاهر هوشمندانه و غیرکلیشهای میباشد اما اوج درگیر کردن مخاطب در حد تقابلها و تعارضهای «لمارک» و افرادش با همصنفهای خود در ارگان های اطلاعاتی یا نظامی فیلم است که به جای اینکه مای مخاطب را متمرکز و نزدیک به کاراکتر خاصی در فیلم کند (ترجیحاً لمارک و مخصوصاً الینور) اما با وسیع کردن ماجرا در حد تعارضاتِ بینِ سازمانی و وجه رسانهای ماجرای قتلها، ما را از عمق و سمپاتی نسبت به کاراکترها و حتی تا حدودی کشف قاتلِ فیلم دور مینماید.
حال در جایی که ما دیگر به کشف قاتل ماجرا نسبتاً دلسرد و ناامید شدهایم فیلم مثلاً برگ برندهی خود را در اواسط فیلم رو میکند و آن هم دومین کشتار دستهجمعی در فیلم میباشد که اینبار قاتل را از طریق دوربینهای مدار بسته مشاهده میکنیم آن هم بدون کوچکترین تصویر واضحی در درگیریها از وی، فیلم میخواهد از این طریق دوباره کنجکاوی ما برا برانگیخته کرده و به قاتل نزدیک کند که خب در سطح ماجرا بله موفق عمل میکند اما نهایتِ این کنجکاوی در حد چند آشکارشدن چهرهاش هست و نه بیشتر.
تنها دادهای هم که از او به مخاطب نشان میدهند مهارت تیراندازیاش است و گرنه این قاتل که عالَم و آدم به دنبال دستگیری او هستند همانطور که پیشتر گفته شد فراتر از بازیهای رسانهای یا تعارضات سازمانی چیزی برای عرضه ندارد.
در واقع فیلم با کاراکتر «الینور» و بازی ذاتاً سرد و گرفتهی «شیلین وودلی» میخواهد به طور موازی و ضمنی تداعیگر قاتل قصهمان باشد که البته در جایی از فیلم به طور مستقیم نیز مورد اشاره قرار میگیرد که او نیز همچون قاتل قصه فردی اجتماعگریز و منزوی بوده است اما اگر در طول فیلم به کاراکتر «الینور» و اعمال رفتاریاش با دقت نگاه کرده باشید، متوجه خواهید شد که تنها یک آیکیو نسبی به او نسبت داده میشود که همان هم در حد جلب توجه «لمارک» و ارتقای درجهاش کارایی دارد.
دیگر با این همه فراز و نشیب و حل جورچین کیستیِ قاتل تنها اثرپذیری که «الینور» از خود نشان میدهد یک اقدام و قصد ناچیزِ خودکشی است و متأسفانه در اینجا بازهم کارگردانی نسبتاً خوبِ «دامیان سیفرون» در گرفتن نماهای تنهایی «الینور» هدر رفته و مای مخاطب فراتر از یک ارتباط سطحی که آنهم بیشتر متکی بر میمیک و بازی سرد «شیلین وودلی» میباشد، نخواهیم رفت.
در مورد قاتل قصه که ذات اثر با کشف کیستی او و عنوان فیلم با گرفتن و دستگیری او گره خورده است باید گفت فیلم تنها در یک محدودهی نسبتاً وسیع از ارگانهای دولتی و بازی رسانهای قابلیت پیگیری برای کشف قاتل را برای مخاطبش فراهم میکند و تنها نتیجهی شخصیاش که قابل قبول جلوه میکند، بیاعتمادی «لمارک» به سایر اورگانهای دولتیای هست که در پرونده کشتار دستهجمعی مداخلهی منفی و مضر میکنند و نه بیشتر.
فیلم در واقع نمیتواند اثرگذاری یا اثرپذیری خاصشدهای را از طریق کاراکتری از فیلمش به ما بشناساند و حتی به طور تلویحی وارد بازیِ کلیشهای هشتگها و اقلیت بازی ها نیز شده است و آن هم از طریق انتخاب و چینش سه کاراکتر اصلی تیمِ پلیسیِ خود است که شامل یک همجنس-گرا (لمارک) ، یک سیاهپوست (مکنزی) و یک زن (الینور) میشود.
بازگردیم بر سر قاتل قصه که در اواخر و آخرین سکانسهای فیلم از چهره و دیالوگهایش رونمایی میشود، اما کمی قبلتر به این نکته توجه کنید که یکی از دو کاراکتر اصلی فیلم یعنی «لمارک» به ضرب گلوله قاتل فیلم کشته میشود اما جز یک التهاب و تعلیق بسیار لحظهای مرگ او هیچ تاثیری در قصهی فیلم ندارد و به راحتی توسط فیلمنامه حذف میشود.
حال باید گفت اولاً بازی «رالف اینسون» در نقش قاتل که با نام «دین» مورد خطاب قرار میگیرد ابداً بر روی آن ننشسته و گویا تیم انتخابِ کَستینگ تنها و صرفاً به چهرهی ذاتاً سرد بازیگرهایش توجه کرده است. به هر حال آن حرافیها و دیالوگهای «دین» مبنی بر چرایی کشتارش که با علت اجتماعگریزی به زبان میآید، ذرهای به دنبالهی آن مرموزبودنی که با ارفاق در طول فیلم قابل پیگیری بود، نیست و آن آخرین درگیری و زد خوردها در آخرین سکانس پایانی تنها قابلیت پرکردن چاله دارند و کاملاً از تعلیق، درام و حتی احساس لحظهای توخالی و تهی هستند.
در مجموع فیلم «گرفتن یا دستگیری قاتل» اثری هدررفته در ایدهی قابل توجهش بود که قابلیت تعلیق بسیار داشت اما با حاشیه پریدنهای فیلمنامه که کارگردانی نسبتاً خوب و فیلمبرداری قابل توجه اثر را نیز زیر سوال میبرد، نهایتاً خود را برای بار اول تماشا آن هم بیشتر با افتتاحیه جذابش، قابل پیگیری مینماید اما امان از وقتی که برای بار دوم به تماشای این فیلم بنشینید!
پر بحثترینها
- فوری: سونی در حال مذاکره برای خرید کمپانی مادر FromSoftware است
- نامزدهای بهترین بازیهای سال مراسم The Game Awards 2024 مشخص شدند
- نقدها و نمرات بازی STALKER 2 منتشر شدند
- ۱۰ بازی سینماتیک که میتوانند با بهترین فیلمهای سینمایی رقابت کنند
- پلی استیشن برای ۱۰ سال متوالی نمایندهای برای بهترین بازی سال داشته است
- شایعه: حالت پرفورمنس بازی STALKER 2 روی Xbox Series X به خوبی اجرا نمیشود
- بازی Death Stranding Director’s Cut دومین بازی پرفروش ایکس باکس شد
- بدون اشتراک پلاس، امکان انتقال فایل سیو بازیها از پلی استیشن ۵ استاندارد به پرو وجود ندارد
- رسمی: شرکت مادر FromSoftware پیشنهاد خرید از سوی سونی را تایید کرد
- بازی GTA V با این هدف ساخته شد که از هر نظر بهتر از GTA IV باشد
نظرات
دیدم این فیلم را ولی علیرغم داستان و اتمسفری که میتونست کشش بالایی ایجاد کنه، اصلا فراز و نشیبی نداشت و آدمو خسته می کرد
فیلم کاملا هیجان انگیزه، طوری که از ابتدا تا انتها بیننده رو مجذوب خودش میکنه، کارگردانش یه استاد تعلیق به تمام معناست که شبکه پیچیده ای از توطئه ها رو طراحی کرده و نمیذاره بیننده چشم از فیلمش برداره. خط داستانی متقاعد کننده، اجراهای قوی، پیچش های ماهرانه، حال و هوای ASMR در بعضی سکانس ها، مواجه مجریان قانون با چالش هایی مانند سیاست و طمع، مخاطب رو وادار میکنه درباره سلامت روان فکر کنه که چگونه اگه کنترل نشه میتونه عواقب مخربی داشته باشه، شیلین وودلی رو هم کم نگم برات، در کل یه سینمایی خوب و همه جانبه بود
عجب