نقد و بررسی فیلم Avatar: The Way of Water | ارجحیت داستان بر جلوههای ویژه
حال پس از سیزده سال با دومین اثر از جهان آواتار مواجه خواهیم شد که در زمان انتشار قسمت اول آن در سال ۲۰۰۹ غوغایی با آن فیلم به پا شد که در نهایت عنوان پُرفروشترین فیلم تاریخ سینما را از آن خود کرد (تا سال ۲۰۱۹ و انتشار فیلم «انتقام جویان: پایان بازی»).
اکنون دنبالهی آن فیلم پر فروش و پر افتخار، فیلمیست با عنوان فرعی «راهِ آب» که این اثر نیز همچون قسمت اولش با فروشی فوقالعاده در رتبه سوم پرفروشترینهای تاریخ سینما قرار گرفته است و البته که همچون قسمت پیشینش کاندید جایزه «بهترین فیلم» در آکادمیهای «اسکار» و «گلدن گلوب» شده است.
چه قسمت پیشین و چه این قسمت از آثاری در سینما محسوب میشوند که مملو از استفاده از جلوههای بصری و ویژهی رایانهای هستند و سابقهی آثار این چنینی که شالودهشان با جلوههای ویژه و صحنههای بیگ پروداکشن اجین شده است، نشان داده است اغلب با ضعفهای اساسی در فیلنامهها و داستان پردازی روبهرو هستند اما نکتهای که در خصوص جهان سینماییِ آواتار وجود دارد و آن را متمایز کرده و حتی موفقیت دنبالههای آن را به طور حتم تضمین میکند، وجودِ شخص «جیمز کامرون» به عنوان کارگردانی باتجربه و مهمتر کاربلد میباشد که از همان نخستین آثارش در سینما به مخاطبان ثابت کرد که بلد است چگونه از جلوههای ویژه به نحو احسن بهره ببرد یا بهتر بگوییم سواری بگیرد و با یک داستان پردازی مقبول که محو جلوههای ویژه نشده باشد، مخاطبان مدیوم سینما را در جلوی نمایشگرهایشان یا پردههای سالنهای سینما میخکوب نگه دارد.
به فیلم های موفقی همچون «بیگانه ها»، «تایتانیک»، «نابودگر ۱ و مخصوصا ۲» و همین قسمت پیشین آواتار نگاه کنید، وجه مشترک تمامی این آثار جلوههای ویژه عظیم و البته نوآورشان محسوب میشود اما مهارت اصلی «کامرون» در این آثار در «ارجحیت دادن داستان و فیلمنامه بر عظمت جلوههای ویژه است»، همین امر است که او را از کارگردانانی همچون «مایکل بی» متمایز میکند که با محو و هضم کامل در جلوههای ویژه، آثار یکبارمصرف و حتی بیمصرفی همچون سری فیلمهای «تبدیل شوندگان» (Transformers) را تولید کرده است.
رکن دیگر موفقیت «جیمز کامرون» در “ثبات” مثال زدنی در کیفیت آثار تولیدیاش هست که فیالمثل او را از فیلمسازانی چون «پیتر جکسون» جلوتر قرار میدهد که تنها با سهگانه «ارباب حلقهها» به موفقیتی چشمگیر رسید اما با فیلم «کینگ کونگ» یا سری فیلمهای «هابیت» تنها دستاوردش سودآوری مورد انتظار برای فیلمهایش بود اما در جلب نظر منقدین و آکادمیهای سینمایی همچون «جیمز کامرون» نتوانست موفق عمل کند.
حال با این توصیفات برویم به سراغ داستان این قسمت از جهان آواتار که در مهمترین وجه پرداختی آن به وضوح امانت در ارزشهای داستانی قسمت اول دیده میشود، از جمله «عشق به خانواده»، «عِرق به جغرافیای زیستی» و «محافظت از یکدیگر». نکتهای که در جهان آواتار و مخصوصا این قسمت بسیار قابل توجه میباشد این است که روند داستان به گونهای است که مای مخاطب عملاً سمت موجودات و بومیانِ سیارهی «پاندورا» میباشیم و علیه انسانهای متهاجم و متجاوز به این سیاره.
داستان این قسمت با شماتیک اصلی بازیگری قسمت اول پیش میرود که خب برای ارتباطگیری هر چه بهتر و سریعتر مخاطبان -که طبعا قسمت اول را دیده باشند- بهینه میباشد. داستان این قسمت شانزده سال پس از تهاجم اولیهی انسانها به سیاره «پاندورا» میگذرد و «جیک سالی» (سم ورژینگتون) که در پایان جانب «پاندوراییها» را گرفته بود و در نهایت جسم انسانی خود را برای همیشه رها کرده و آواتارِ بومی خود را به عنوان کالبد جدید برای خود انتخاب نموده است. حال وی که با «نیتیری» (زوئی سالدانیا) ازدواج کرده است، تشکیل خانواده داده و دارای چند فرزند و یک فرزندخوانده میباشند.
در اینجا همان نکتهای که در ابتدای این مطلب گفته شد را به خوبی در اوایل فیلم میتوانیم مشاهده کنیم و آن هم اولویت داستان برای جلوههای ویژه است؛ به این صورت که کامرون صرفا به یک نماهای عام و کلی از جغرافیای فیلمش (سیاره پاندورا) بسنده نکرده است بلکه کاراکترهای اصلیاش که خانوادهی «جیک سالی» میباشند با مکث و توجه با محیط زندگی خود و البته با یکدیگر ارتباطی معناردار برقرار میکنند و از همین رو است که فیلم «آواتار: راه آب» زمانی نسبتا طولانی و سه ساعته به خود اختصاص داده است.
ما هر چه که جلوتر میرویم این برقرای ارتباط را بهتر و با تأمل واضحتری در فیلم مشاهده میکنیم. یعنی از زمانی که خانوادهی سالی ناچاراً قبیله خود در جنگل را ترک کرده و به قبیلهای در همجواری آبهای دریا کوچ میکنند این ارتباط قابل تأمل را نظارهگر هستیم. این ارتباط از محیط جدید (با محوریت عنصر آب) گرفته تا تک تک موجوداتش که در رأس آنها آن جانور عظیمالجثهی شبهنهنگ (پایاکان) قرار دارد تا وقتی که در اواخر فیلم در بحبوحهی زد و خوردها و جنگِ میان دو نیرو ظاهر میشود و در نقش ناجی ارتش بومیان عرض اندام میکند، بیمنطق و آنی و تبعاً سطحی جلوه نکرده باشد.
در سوی دیگر ماجرا بَدمن قسمت گذشته را داریم یعنی سرهنگ «مایلز کواریچ» (استیون لانگ) که در قسمت پیش توسط سالی کشته شده بود اما در این قسمت با ایدهای جدید که در واقع حافظه و هوشیاریاش قبل از مرگ را ذخیره کرده بود، حال در آواتار بومیان «پاندورا» به داستان بازگشته است. اما بدمن فیلم در حد سالی و خانوادهاش پختگی و سرزندگی آنها را ندارد و اگر نگوییم سطحی اما مجال زیادی برای پرداخت پیدا نکرده است؛ او با خطِ پیشرویِ انتقام از سالی شروع میکند و پیش میرود اما در طی این پیشروی پرداختی شخصیتپردازانه حول او نمیبینیم. تنها سکانسی که هست دیدن فیلم زمان مرگِ کالبد انسانی خود بود که کافی نمیباشد.
از طرفی خط دیگری که کاراکتر «کواریچ» پی گرفته است ارتباطش با پسر خود «اسپایدر» است که خب به طور دست و پا شکسته برای ما مقبول واقع میشود تا مثلاً در اواخر فیلم تسلیمشدنش برای نجات جان او قابل توجیه باشد اما باز هم فیلم تمرکز زیاد و خوبی بر روی رابطه این دو نداشته است.
در مجموع فیلم «آواتار: راه آب» اثری به مراتب دیدنی و تماشایی میباشد، شاید زمان سه ساعتهی آن برای برخی بیش از حد طولانی به نظر بیاید اما این سه ساعت برای ارتباطات و نسبتهایی است که در فیلمنامه تعبیه شده تا در نهایت زد و خورد ها و جلوههای ویژه به تصاویری بیروح و خام تبدیل نشوند.
این مهم از ارکان مثبت فیلمسازی «جیمز کامرون» میباشد که به این خاطر آثارش هم در میان عامه مخاطبان و هم در میان منتقدان و محافل معتبر سینمایی دارای ارج و قربی قابلتوجه و مثالزدنی تبدیل میشوند. البته که فیلم از جنبههایی در فیلمنامه میتوانست بهتر نیز عمل کند، همچون موردِ «خاصیتبخشی» در جناح مثبت فیلم (سالی و خانوادهاش) که از ارتباط مقبولشان با جغرافیا و یکدیگر عمیقتر رفته و به یک فرم سینمایی برسند یا جناح منفی که گفته شد کمکاریهایی قابل توجه در پرداخت دارند اما با این اوصاف در فیلم همچون «آواتار» که صحنههای عظیم و فانتزی را در برمیگیرد و طبعاً توجه به همهی جزئیات، انرژی و توجهی زیاد میطلبد، باز هم کامرون و همکارانش پیش از اجرا و دست به دوربین شدن، داستانی سینمایی، درونمتنی و قابلپیگیری را به رشتهی تحریر در فیلمنامهی اثر در آوردهاند که جای تقدیر و تشویق دارد.
در آخر فیلم «آوتار: راه آب» را ببینید و راه و مسیر یک قصهگویی درست در بطن و عمق جلوههای عظیم رایانهای را درک کنید تا مِن بعد خام و هضم هر اثر پوشالیای که با جلوههای ویژه عظیم ساخته میشود، نشویم و اثری سینمایی و اصولی را از فیلمی توخالی به خوبی تشخیص دهیم. با تماشای این قسمت دیگر قطعاً میتوان به قسمتهای آتی دنیای آواتار نیز با خاطری آسوده امیدوار بود و چشم انتظار نشست.
پر بحثترینها
- بازیگر شخصیت اصلی Intergalactic نیل دراکمن را خدای بازیهای ویدیویی میداند و از همکاری با او هیجانزده است
- رکورد دیسلایک تریلر Concord توسط Intergalactic در یوتیوب شکسته شد
- رئیس ناتی داگ: تست بازیگری Intergalactic به اندازه انتخاب بازیگر نقش الی شگفتانگیز بود
- بازیهای انحصاری کنسولی بیشتری از پلی استیشن برای Xbox عرضه خواهند شد
- مدیرعامل ناتی داگ: Intergalactic دیوانهوارترین ماجراجویی ما است
- ظاهراً تریلر معرفی Intergalactic: The Heretic Prophet به تاریخ عرضه آن اشاره دارد
- دیجیتال فاندری تریلر Intergalactic را از نظر بصری شگفتانگیز توصیف میکند
- سازنده بازی Black Myth: Wukong بابت برنده نشدن در مراسم The Game Awards 2024 گریه کرد
- گپفا ۲۶؛ مورد انتظارترین بازیهای شما در سال ۲۰۲۵
- مدیرعامل مایکروسافت: طرفدار Xbox بودن یعنی تجربه بازیهای آن روی تمامی دستگاهها
نظرات
کاش میشد مثل همه جا تو سینما دید.
فیلم فوق العاده و سرگرم کننده ایی بود. اونقدر که از نظره بصری خیره کننده و جذاب هست اصلاً گذشت تایم ۳ ساعت فیلمو متوجه نمیشی. سکانس اکشن آخرشم خوش ساخت و عالیه. از نظره داستانی هم شاید یک اثره شاهکار نباشه، ولی داستانش در جذب مخاطب برای دیدن و لذت بردن از فیلم به خوبی عمل میکنه.
…
میتونید ۳ جلد کمیک Avatar – The High Ground ، یک جلد کمیک Avatar – Adapt or Die و کتاب The Making of Avatar (همگی به زبان انگلیسی) رو از وبلاگ comook.blog.ir دانلود کنید.
کمیک Avatar – The High Ground داستانی بود که توسط جیمز کامرون برای ساخت دنباله فیلم آواتار نوشته شده بود ولی برای ساخت فیلم انتخاب نشد. کامرون آنچه را که نوشته بود با Dark Horse Comics به اشتراک گذاشت و اکنون توسط Sherri L. Smith نویسنده و هنرمند برزیلی Guilherme Balbi به صورت کمیک-بوک منتشر شد.
Avatar – The High Ground وارد قلمروی کاملاً جدید در حماسه آواتار می شود و پیش درآمد مستقیم دنباله فیلم مورد انتظار آواتار ۲ است.
…
کمیک Avatar – Adapt or Die هم داستانش درباره سالها قبل از ظهور برنامه آواتار در پاندورا هست. فشار برای پر کردن شکاف بین انسان و ناوی به اوج خود رسیده است. دکتر گریس آگوستین میداند که بهترین راه برای کاهش تنشها یادگیری از یکدیگر است.
من خیلی با این فیلم حال کردم.من موندم این جیمز کامرون این همه فانتزی رو از کجای مغزش در میاره این همه جزییات کنار هم گذاشتن همه این جزییات تا رسیدن به همچین خروجی.آدم جذابی باید باشه زیاد باهاش برخورد نداشتم متاسفانه
من محیط های Avatar The Way of Water رو بیشتر از نسخه یک دوست داشتم دلنشین تر بود.
به نظرم یکش قشنگتر بود. امیدوارم قسمت سوم آخریش باشه چون رگه هایی از فمیلی توش هست و اگه بخوان ادامه بدن تهش مثل سریع و خشن گند میزنن.
انتظار بیشتری داشتم ولی در نهایت فیلم سرگرم کننده ای بود
نصف فیلم اولی هیجان نداشت حتی اکشن های خیلی کمتری داشت .داستان و فیلمنامه اینقدر تو دیوار بود اصلا وقتی تمامش کردم توی جیک ثانیه از ذهنم پاک شد … یکی از کلیشه ترین داستان های ممکن رو داشت چیزی که تو هالییود الان پره . گاف هم زیاد داشت مخصوصا نبرد آخر اینقدر بد بود … بدوبیرا نثارشون کردم .. یارو تو کشتیه اسلحه گذاشته رو سر بچشمیگه نیای میکش یمش… بعد این جیک سالی سرشو عین گا و میندازه پایین حمله میکنه .. . ده ها جا میتونستن از یچه هاش به عنوان طعمه سو استفاده کنه جیک سالی رو متوقفکنه .. بر و بر نگاه کردن تا اینا بیان سلا خیشون کنن . موندم اصلا چرا بچه هاشو گرو گان گرفته بود … بعد از اندی سال و تفکر رو داستان اینو تحویل دادن. ولی خب مشخصه داستان فدای جلوه های ویژه شده. . ولی قطع به یقین فروشش توی نسخه های بعدی هی میاد پایینتر . چون دیگه اون هایپ ۱۰ ۱۲ ساله رو نداره و تازگی نداره هر دو سال یکی میاد . با یه داستان متوسط
فیلم واقعا فوق العاده بود و داستان خوبی داشت و جلوه های ویژه و محیط هم واقعا رو دستش ندیدم🔥
پس ارطش دیدن داره
به هیچ وجه .
بله و حتما بسته به مانیتورتون، فول اچدی یا 4K تماشا کنید.
این فیلم روباید سه بعدی تجربه کنین
اینایی که میکن قسمت اولش قشنگتر بود والا قسمت اولشم همچین پخی نبود،یه داستان متوسط،اگر جلوه های ویژه تعیین کننده باشه که میرم انیمیشن میبینم،میزان خفن بودن یه فیلم به مزان هایپ بودم مردم برای دیدن نسخه جدید و باکیفیتشه،حالا شما انتظار این فیلم رو با فیلمی مثل اپن هایمر مقایسه کن
کی این مقاله ها رو می نویسه؟ پیتر جکسون چند سر و گردن بالاتر از جیمز کامرونه به نظر من. کیفیت فیلم های هابیت مثال زدنیه. هر صحنه حماسیه. درسته قسمت سوم از نظر جلوه های ویژه ضعیفتر عمل می کنه (اگر نسخه ی Extended رو ببینید وضعیت خیلی بهتره) ولی بازم هیچکس نمی تونه فیلمی مثلاین فیلم ها بسازه. آواتار یه داستان ساده در قالب جلوه های ویژه ی خوبه همین.
جیمز کامرون چند سر و گردن از پیتر جکسون بالاتره.
…
فیلمهای پیتر جکسون بیشتر اقتباسی هستن. سه گانه ارباب حلقه ها و سه گانه هابیت همگی آثاره اقتباسی هستن. جکسون برای خلق ایده و داستان این فیلمها هیچ تلاشی نکرده. فیلم کینگ کنگ هم یک بازسازی از فیلم کلاسیک کینگ کنگ هست. میشه پیتر جکسون رو بعنوان یک کارگردان خوب قبول داشت ولی نه بعنوان یک خالق (Creator)
ولی جیمز کامرون کسی هست که ترمیناتور و آواتار رو خودش خلق کرده، نه اینکه مثل پیتر جکسون بیاد از روی کتاب موفقی که یکی دیگه نوشته فیلم بسازه.
gamefa.com/groups/%d8%b3%db%8c%d9%86%d9%85%d8%a7/
نه اتفاقا این فیلم نقدهای مثبتی دریافت نکرد اونطور از منتقدان برعکس نسخه اول
نخبه و فیلمساز کاربلد به جیمز کامرون میگن نه امثال سعید روستایی 😏
بارها جلوزدم . فیلمی چرت که نون نسخه اول و زیبایی بصری نه چندان اعجاب آور ( در سال ۲۰۲۲) خودش رو می خوره . داستانی بد ، بازیگری بد ، طولانی بودن آن و خسته کننده بودن داستان از نقاط ضعف این شبه فیلم است. و اینکه از اول معلوم بود که داستان ادامه خواهد داشت و نبرد پایانی ، پایان نخواهد بود چون گفته آمد تا شش دنباله خواهند ساخت !! حیف وقت و نتی که رفت .
خوشحالم که بعد از مدتها از هالیوود یک شخصیت پدر قوی، مهربان، فداکار و خانوادهدوست دیدم. متاسفانه سینمای امروز پرشده از پدرهای ضعیف و بتایی که یا مدام از طرف اطرافیانشون تحقیر میشند و یا پدران روانپریشی که برای منافع شخصیشون حاضرند همه را قربانی کنند.
مقایسه ای که با پیتر جکسون از نظر محتوای داستانی کردین درست نیست. اتفاقا جیمز کامرون همیشه بخاطر سطحی بودن داستان های فیلم هاش نقد میشه. تو همین فیلم جدید هم به بهانه مختلف درگیری دوباره همون شخصیت های قدیمی رو میبینیم و هیچ مفهوم و ویژگی داستانی جدیدی به این دنیا اضافه نمیشه. فیلم کینگ کونگ از هر جهت موفق و عالی عمل کرد. هابیت ها هم ار روی کتاب کودکانه ساخته شده بودند و هرگز عظمت حماسی ارباب حلقه ها رو نداشتند. اگر مشکلات ساخت فیلم نبود با فیلم های خیلی بهتری طرف بودیم ولی همینهایی که هستند هم باز از نظر داستانی از فیلم های جیمز کامرون پردازش داستانی قوی تری دارند.