۱۰ بازی فوقالعاده که یکی از بدترین مراحل را دارند
در این مقاله قصد داریم تا ۱۰ مورد از بدترین مراحل دنیای بازی های ویدیویی را به شما معرفی کنیم که در عناوینی عالی قرار دارند.
از همان سرآغاز صنعت بازیهای ویدیویی، ستونهای موفقیت هر عنوان تحسین شده را مراحل آن تشکیل میدادند. از مراحلی چون Whomp’s Fortress در Super Mario 64 یا Midnight Run در Crash Bandicoot: Warped و اولین سرقتی که در تمامی نسخههای Grand Theft Auto انجام میدهیم گرفته تا اولین دشمنی که در Shadow of the Colossus از پای در آوردیم؛ اگر تمامی جنبههای یک مرحله در نظر گرفته شوند، میتوان آن را به حد اعلا رساند.
هرچند، در نظر گفتن تمامی این جنبهها در تمامی بازیها کار آسانی نیست. رسیدن به تعادلی که مراحل را ارزنده کند و در عین حال به اندازۀ کافی چالشبرانگیز باشد تا بازیکنان را سرگرم کند و از سوی دیگر، اطمینان حاصل کردن از اینکه طراحی مراحل تمامی ویژگیهای بازی را به تصویر بکشد، همگی از رایجترین انتقاداتی هستند که منتقدان و طرفداران در مورد بازیهای مختلف مطرح میکنند، البته که دلایل پشت پردهای نیز میتوانند روی این کمبودها تأثیرگذار باشند.
طراحی عجولانۀ مراحل در انتهای زمان توسعه، مغایرت با سطح دشواری در بحث ساز و کارها یا حتی نبود ایدههای نو میتواند باعث بد جلوه دادن مراحل بازیها شود.
در این مقاله به بررسی ده مرحلۀ افتضاح در بازیهای فوقالعاده خواهیم پرداخت که این صنعت آنها را از یاد نخواهد برد.
۱۰. Rainbow Ride: Super Mario 64
عنوان Super Mario 64 از بازیهای تکرار نشدنی تاریخ و اثری است که به عنوان یکی از تأثیرگذارترین عناوین زمانهاش، میراث بزرگی از خود بر جا گذاشت. گرافیک بصری، گیمپلی و جاهطلبی این عنوان در آن زمان مثالزدنی بود و با جهش ماریو از اثری دوبعدی پلتفرمر به عنوانی جهان آزاد سهبعدی اکتشاف محور، توانست مراحل فراوانی را با خود به همراه بیاورد که در دستۀ بهترینهای نینتندو قرار میگیرند. از مرحلۀ Bob-Omb Battlefield گرفته تا Tick-Tock Clock، تمام مراحل Super Mario 64 اغواکننده هستند و سخت است که از تکمیلشان صرفنظر کرد. البته این قضیه در بهترین حالت تنها تا پیش از مرحلۀ Rainbow Ride صدق میکند.
این مرحلۀ پایانی بخش قلعه که پیش از رودرویی نهایی با Bowser رخ میدهد، از هر لحاظ ناامیدکننده محسوب میشود. تابلوفرشهای معلقی که بازیکن باید از آنها سواری بگیرد با سرعت حلزون حرکت میکنند، تنها ۱۴۶ سکه برای جمعآوری وجود دارد که یعنی مسیر رسیدن به ۱۰۰ عدد از آنها میتواند بهشدت ظالمانه باشد و کل ظاهر این مرحله نسبت به دیگر مراحل بازی بسیار نخنما جلوه میکند.
اگر بازی Super Mario 64 تنها یک مشکل داشته باشد، دوربین آن است. از شانس بد Rainbow Ride، این افتضاحترین مرحلۀ بازی از لحاظ خرابی حرکات دوربین به حساب میآید که باعث میشود برای انجام حرکات پیچیده مجبور به دور زدن نقشه شویم و عذاب تکمیل آن را دوچندان میکند.
۹. Set To Kill – The Simpsons Hit & Run
عنوان The Simpsons: Hit & Run یک بازی عالی است، اثری که به معنای واقعی کلمه کلاسیک و ماندگار محسوب میشود. این بازی شامل ارجاعات بیشمار، لباسها، لحظات طنز و مکانهایی از برنامۀ تلویزیونی آن میشد و توانست به طرزی بهیادماندنی جهان Simpsons را برای بازیکنان زنده کند. علاوه بر آن، مأموریتهای سرگرمکنندۀ زیاد و سازوکارهایی روان در بازی به چشم میخورد. با این حال، مرحلۀ Set to Kill از سطح ۶ بازی، در این دسته از مأموریتها قرار نمیگیرد.
این مرحله در استودیوی KrustyLu آغاز میشود، جایی که بارت (Bart) باید برای رسیدن به Globox Super Villain Car، مقدار ۶۰۰ سکه را به Kearney پرتاب کند. این ماشین به طرز دیوانهواری سریع است، اما هیچ بویی از تعادل و هدایتپذیری نبرده. قطعاً رانندگی لذتبخشی را با آن خواهیم داشت، اما در ناسازگار بودن این ماشین با مأموریت مذکور نیز هیچ شکی وجود ندارد.
بازیکنان باید کل اسکله را دور بزنند و تنها در ۱ دقیقه و ۲۵ ثانیه از درون ۲۵ جایگاه نقطهای عبور کنند. هیتباکسهای مضحک این جایگاهها به صورت عمدی در مکانهای صعبالعبوری از جاده قرار گرفتهاند و محدودیت زمانی طوری تنظیم شده است که حتی در صورت تکمیل موفقیتآمیز این مرحله، تنها چند ثانیه برای بازیکنان باقی بماند.
۸. Allies For Bruma – Elder Scrolls IV: Oblivion
از کشتار دستهجمعی در مهمانی و انداختن آن به گردن دیگر افراد گرفته تا اکتشاف یک جهان نقاشی منحصربهفرد و جنگیدن با ترولهای نقاشی خاص، بسیاری از بخشهای مراحل Oblivion آنقدر غیرمعمول بودند که هر بازیکنی ناخواسته عاشقش میشد. با این حال، این بازی نیز از قاعدۀ عناوین این لیست مستثنی نیست و مرحلۀ Allies for Bruma از خط داستانی اصلی گواهی بر این موضوع است.
در این مرحله، قهرمان داستان باید به تمام شهرهای سیرودیل (Cyrodiil) برود و متحدانی برای دفاع از Bruma در مقابل تهاجم Daedra پیدا کند. این مأموریت انتخابی و اختیاری است، هرچند که انجام ندادن آن موجب میشود که در ادامۀ داستان، تقابل نهایی در برابر نوچههای Mehrunes Dagon بیش از پیش سخت شود.
بدترین مشکلی که این عنوان دارد، تکمیل دروازههای مختلف Oblivion است که بازیکن در آنها باید با دهها دشمن سرشاخ شود و بدون هیچ راهنمایی، مسیر رسیدن به بالای برجهای داخل این دروازهها را بیابد. لازمۀ اتمام مأموریت Allies for Bruma، این است که بازیکنان در هر یک از این شهرها، یک دروازه را تکمیل کنند.
هفت شهر؛ یعنی حس واقعی تکراری بودن و ساعتهای بیشماری از کلافگی در انتظارتان است.
۷. Don’t Touch The Art – Marvel’s Spider-Man
بازی Marvel’s Spider-Man آنقدر خوب بود که در واقع بسیاری آن را حسن ختامی بر جنگ کنسولی بین پلی استیشن ۴ و ایکس باکس وان در نظر میگیرند. داستان و شخصیتهای بازی به طرز شگفتانگیزی واقعی بودند و لباسهای متنوع و موارد کالکتیبل آن، جهان بازی را زنده و پرطروات کرده بودند.
هرچند، شاید تنها چیزی که کمی به سمت تکراری شدن سوق داده شده بود، مراحل بازی بودند؛ از زد و خوردهای طولانی گرفته تا مسابقات و آن سناریوهای تعقیبوگریز آزاردهنده. البته، بیشتر این موارد جزو مأموریتهای جانبی محسوب میشوند که بازیکنان میتوانند آنها را رد کنند تا خیلی به لذت بازی ضربه وارد نشود.
با این حال، مرحلۀ Don’t Touch The Art از خط داستانی اصلی، تا حد زیادی از لذت بازی میکاهد. در این مرحله باید مخفیانه از بین اوباش رد شوید ، معمایی را حل کنید که به هیچ وجه راحت نیست و زمان بسیار زیادی را برای راهنمایی مری جین در گالری تلف کنید.
بدون شک این یکی از بخشهای پراهمیت داستان اصلی است، چرا که همین مرحله پیتر و مری جین را از Devil’s Breath باخبر میکند، اما بیشتر بازیکنان ترجیح میدادند که از طریق مرحلهای کمتر آزاردهنده شاهد این اتفاق باشند.
۶. Blighttown – Dark Souls
عنوان Dark Souls به عنوان یکی از بهترین و زجرآورترین بازیهای تمام دوران، اثری است که بعد از انتشار خود در سال ۲۰۱۱، در دنیای بازیهای ویدیویی غوغا به پا کرد. بهرهگیری از طراحی پیچیدۀ مراحل، سازوکارهای مبارزۀ پیشرفته و طیف عظیمی از ویژگیهای نقش آفرینی، موفقیت این ساختۀ فرامسافتور (FromSoftware) ازپیشتعیینشده بود، هرچند که میراث Dark Souls، سطح سختی بیش از حد آن بود.
در اکثر اوقات، تعادل خوبی بین سطح سختی و مجازات اشتباهات وجود دارد. مرحلۀ Blighttown خلاف این موضوع را انجام میدهد، مرحلهای که معنای هفتخوان رستم را به اوج میرساند.
شهر Blighttown که یکی از مهمترین مکانهای بازی است، حتی بازیکنان کهنهکار این اثر را به وحشت میاندازد. معرفی ویژگیها و سیستمهای تازه، مواد سمی و خطرناک و دشمنانی چون Blowdart Sniper که خیلی علاقه دارند از نقاط کور روی پلیر بپرند، همگی Blighttown را به یک مرحله زجرآور تبدیل میکنند.
غنایم خوبی اطراف Blighttown پیدا میشوند تا پیشروی بازیکن را کمی سادهتر کنند، هرچند Dark Souls مثل همیشه این موارد را به طرز رمزآلودی در مکانهای سخت پنهان کرده است و افراد تازهوارد بیشتر اوقات از وجودشان باخبر نمیشوند.
۵. The Water Temple – Legend Of Zelda: Ocarina Of Time
عنوان Legend Of Zelda: Ocarina Of Time با دریافت بالاترین امتیاز متاکریتیک در تاریخ بازیهای ویدیویی و فروش نزدیک به ۱۰ میلیون نسخه، بیشک یکی از برترین عناوین این صنعت محسوب میشود. بازیکنان باری دیگر در نقش لینک (Link) وارد سفری پرمخاطره در هایرول (Hyrule) خواهند شد و کنسول N64 با تکنولوژیهای ساختارشکن دورۀ خود، ویژگی سفر در زمان و بسیاری از معماهای محیطی را به این موفقیتها افزود. حل معما در بازی Legend Of Zelda: Ocarina Of Time یکی از درگیرکنندهترین موارد در طراحی مراحل آن بود و در واقع علت ماندگاری آن در دل و جان طرفداران این سری است.
مورد دیگری که به همین میزان فراموشنشدنی است اما از جنبۀ بد آن، مرحله Water Temple است. این مرحله در اتاق مرکزی یک معبد بزرگ آغاز میشود و بازیکنان را مجبور خواهد کرد تا مرتباً بین کفشهای آهنین و حالت عادی جابهجا شوند و برای عبور از مسیر، سطح آب درون ساختمان را تنظیم کنند. تمام این مرحله به معنای واقعی کلمه وقتتلفکردن است و هیچ راهنمایی یا سرنخی برای حل این معما به بازیکن داده نمیشود. تمام این کارها را حتی پیش از باخبر شدن از رویارویی نهایی با دارک لینک (Dark Link) یا مورفا (Morpha) و بازوهای او در جنگ با باس معبد باید انجام داد.
Pyramid Cave – Sonic Adventure 2 .4
هر دو نسخۀ Sonic Adventure، نقاط حیاتی از تاریخ این فرنچایز پرچمدار سگا محسوب میشوند. عناوینی که در نهایت مهر تأییدی بر توانایی این تیم برای ورود به ژانر بازیهای سهبعدی و ساخت مجموعهای محبوب بین طرفداران بودند.
نسخۀ دوم این سری یکی از اولین بازیهای این جوجهتیغی جذاب بود که روی چندین پلتفرم و کنسول عرضه و باعث شد که در دسترستر شود و سازوکارهای آن به سطح جدیدی برسند.
بازی Sonic Adventure 2 صحنههای اکشن و سرعت بیشتری نسبت به بازی پیشین Sonic به ارمغان آورد و استیجهایی چون City Escape و Radical Highway به میراثی ماندگار در جامعۀ طرفداران Sonic تبدیل شدند.
هرچند، متأسفانه مرحلۀ Pyramid Cave از هیچکدام از این پیشرفتهای تازه بهره نمیبرد. Pyramid Cave که یک مرحلۀ فیلر واقعی به حساب میآید، مربوط به بخشی است که Sonic برای پیدا کردن پایگاه مخفی Dr. Eggman، از یک معبد با تم مصر باستان عبور میکند. این مکان پر از تونلهای محصور و چندین حلقه چرخش است و دشمنان بسیار کمی در آن یافت میشود که مرحلۀ مذکور را در این نقطه از بازی، بیش از حد آسان جلوه میدهد.
۳. Xen – Half-Life
زمانی که ولو (Valve) اولین نسخۀ سری Half-Life را در سال ۱۹۹۸ منتشر کرد، حتی در خیالاتش نمیگنجید که این بازیها به چه محبوبیتی دست پیدا خواهند کرد. توسعهدهندگان با تمرکز روی خلق یک دنیای زنده برخلاف مرسوم شدن شوترهای بیروح آن زمان، بازی Half-Life را ساختند که منتقدان و طرفداران به خاطر گیمپلی واقعگرایانه، خط داستانی درگیرکننده و گرافیک خیرهکنندهاش در آن دوره، استقبال گرمی از آن به عمل آوردند. همۀ جنبههای بازی Half-Life همخوانی عالی با هم دارند و تک تک مراحل آن حس غوطهوری و ارزنده بودن را برای بازیکنان زنده میکنند.
اگرچه، چپتر ۱۵ بازی با نام Xen جایی است که جذابیت این بازی تمام عیار کمی به سوی تیرگی سیر میکند. بازیکن هدایت گوردن فریمن (Gordon Freeman) را در سیاره Xen بر عهده دارد و در این مرحله باید سعی کند تا یک ترنسپورتر را پیدا کرده و آن را به Gonarch’s Lair ببرد.
سکوبازی و پلتفرمینگ را میتوان در جای جای این مرحله دید و ظاهر شدن فضاییها روی این پلتفرمهای مختلف چالش پیش روی بازیکن را بیشتر میکند. اما گیمپلی سکوبازی چندان با سیستمهای هدایت آن هماهنگ نبود، این مأموریت از لحاظ خطی در درجهای پایینتر قرار میگیرد و بیشتر از هر مرحلهای در این بازی طاقت آدم را به سر میآورد و هیچ راهنمایی برای بازیکن ارائه نمیدهد.
۲. The Apple Of Eden – Assassin’s Creed: Brotherhood
سومین بازی فرنچایز Assassin’s Creed، یعنی Brotherhood، اثری بود که این مجموعه را در رأس توجهات قرار داد. درست است که با جاهطلبی AC2 روبهرو نبودیم، اما انتخاب رم به عنوان محل روایت و ارائۀ چالشهای و ماموریتهای گوناگون در سرتاسر نقشه، باعث شد تا بازی حس غوطهوری بیشتری را القا کند و بهمانند یک بازی جهان آزاد واقعی، ارزش وقت گذاشتن را داشته باشد. مراحل خط اصلی و فرعی داستان نیز اکثراً خوب طراحی شده بودند و معرفی قابلیت Full Synchronisation ابعاد چالشبرانگیز بیشتری را برای بازیکنان به ارمغان میآورد.
هرچند، زمانی که نوبت به مرحلۀ The Apple of Eden میرسد، مشخص میشود که یوبیسافت (Ubisoft) قصد داشته است تا سروته بازی را سریع هم بیاورد. در دست گرفتن و استفاده از این سیب ممنوعه اتفاقی بود که طرفداران بیش از سه بازی در انتظار آن بودند، ولی در نهایت همه را ناامید میکند.
مرحلۀ مذکور از جایی آغاز میشود که اتزیو (Ezio) با سیب در دستش در حال فرار از نگهبانان پاپ و سزار بورجیا (Cesare Borgia) است. بازیکنان نمیتوانند Piece of Eden را کنار بگذارند، اما استفاده از این سلاح یک کابوس به تمام معناست و با انیمیشنهای بدقوارهاش زمان را کند میکند، آسیب بسیار کمی وارد و سلامتی بازیکن را کاهش میدهد.
بدتر از آن، برای کامل کردن Synchronisation این مرحله، بازیکن نباید حتی یک قطره خون از دست بدهد، پس چه نگهبان به شما آسیب بزند یا خودتان یک بار از سیب عدن استفاده کنید، از ۱۰۰% کردن آن جلوگیری میکند.
۱. Bracknell – Resistance: Fall Of Man
عنوان Resistance: Fall of Man بازیای بود که میتوانست آغازی بر فرنچایز بزرگ بعدی دنیای بازیهای ویدیویی باشد؛ با این حال که این سری سریعاً از هم پاشید، تأثیر و کیفیت کلی بازی Fall of Man را نباید از یاد برد. بهترین جنبۀ بازی، فضای دهۀ ۵۰ میلادی آن بود و مراحلش حولمحور چندین شهر انگلستان میچرخیدند که توسط Chimera خبیث تصرف شده بودند. تنوع سلاحها و ویژگی عالی چرخانۀ سلاح آن برای هر مرحله، سطحی از استراتژی را فراهم کرد و میزان سنجیده شده مهمات هر مرحله معمولاً شیرینی چالش آن را بیشتر میکرد.
طبق صحبتهای طراح محیط بازی، کوری هاگنی (Kory Hagney)، یکی از مراحلی که تا مرز حذف شدن کامل پیش رفت، مأموریت Bracknell بود که کاملاً منطقی به نظر میرسد. نهتنها کل این مرحله به طور قابلتوجهای از یک اثر شوتر اول شخص منحرف میشود و اکشن بازی را به سمت مخفیکاری و پلتفرمر میبرد، بلکه بیاهمیتترین مرحلۀ بازی نیز است.
نظر شما در این باره چیست؟
پر بحثترینها
- بازیگر شخصیت اصلی Intergalactic نیل دراکمن را خدای بازیهای ویدیویی میداند و از همکاری با او هیجانزده است
- رکورد دیسلایک تریلر Concord توسط Intergalactic در یوتیوب شکسته شد
- رئیس ناتی داگ: تست بازیگری Intergalactic به اندازه انتخاب بازیگر نقش الی شگفتانگیز بود
- بازیهای انحصاری کنسولی بیشتری از پلی استیشن برای Xbox عرضه خواهند شد
- مدیرعامل ناتی داگ: Intergalactic دیوانهوارترین ماجراجویی ما است
- ظاهراً تریلر معرفی Intergalactic: The Heretic Prophet به تاریخ عرضه آن اشاره دارد
- دیجیتال فاندری تریلر Intergalactic را از نظر بصری شگفتانگیز توصیف میکند
- سازنده بازی Black Myth: Wukong بابت برنده نشدن در مراسم The Game Awards 2024 گریه کرد
- گپفا ۲۶؛ مورد انتظارترین بازیهای شما در سال ۲۰۲۵
- مدیرعامل مایکروسافت: طرفدار Xbox بودن یعنی تجربه بازیهای آن روی تمامی دستگاهها
نظرات
یا خدا Blighttown چه کابوسی بود با فریم ریت افتضاحش (فکر میکنم دلیلش هم ساختار پلکانی اون منطقه و وسعت بالاش بود که باعث میشد هوش مصنوعی مجبور به تغییر وضعیت و pathfinding دوباره بشه که یه مقداری ممکنه به انجین فشار بیاره، اونم با تکنولوژی اون زمان) منه بدبخت بجای اینکه اونجا برم سراغ بخش بعدی داستان (باس فایت کوییلاگ و زنگ دوم) اشتباهی رفتم تو اون تنه درخت و وارد Ash lake (یکی از جاهای بشدت مخفی بازی) شدم. هیچ وقت یادم نمیره.
میشد برای طراحی ضعیف مراحل که خیلی عجله ای ساخته شده بود و بشدت عذاب دهنده هم بود lost izalith – که باز هم از خود dark souls 1 هست – اینجا ذکر کرد. خود میازاکی میگفت «همش بخاطر زمان کمی که آوردیم نتونستیم اینطور که باید اون منطقه و باسش رو (باس بشدت منفور bed of chaos) درست و حسابی طراحی کنیم.» کل اون منطقه رو پایین تنه اژدها فرا گرفته…
انقدری که من سر bed of chaos مردم و مسیرشم افتضاح بود واقعا یکی از بدترین هاش بود خیلی وقت ها میوفتادم پایین حتی نمیرسیدم به اون دو تا که قطعشون کنم خیلی باگ میخورد اونجا باس فایت های با منس و ارتوریاس انقدر نمردم که تو اون لول مردم
مراحل زجه زن فقط ماریو که اونجاش لب کاشی بودی یه پات بیرون بود و نزدیک بود بیوفتی
GOOD POST
جای مرحله ریل قطارgtaخالیه
یه مرحله در هلف لایف دو هست.. که به خاطرش این بازی نیمه تموم گذاشتم… اونم اون مرحله که باید ماشین بزاری روی لونه اون جونورا.. یعنی من نابود شدم باز نشد که نشد .. اخر سر رفتم از سیو های اولیه تا دوباره مرحله رو برم….. یعنی با اختلاف مزخرف ترین مرحله ای هست که تو یه بازی دیدم
یادم هست توی سولز سه یک مرحله باتلاق بود اسمش farron keep بود. خیلی ستم و اعصاب خورد کن بودش.
واقعا نسبت به بلایت تاون چیزی نبود میدونی تو دارک ۳ کجا سرطانه اون فرشته های لعنتی که با لیزر میزننت تو دی ال سی دوم دارک ۳ اونجا هم سوامپ هست هم اینا تازه تیف ها هم هست اون دارک نایت ها هم هستن خیلی رومخن قشنگ هر انمی بد قلق میخواستی تو اونجا هست
ار۶ اونجا هم خیلی عجیب بود. ولی باتلاق واقعاً بیستر روی اعصاب من بود. دیگه هیچوقت نمیخوام به اون باتلاق برگردم.
اون مرحله تاریک دارک سولز ۲ که در مقاله بهش اشاره شد واقعا زجر آور بود و من بعد از صد بار کردن تازه فهمیدن میشه با روشن کردن مشعل محیط رو دید!!!
Guttrr و بعدش black gulch واقعا جزو مضخرف ترین های کل سه گانه است به نظرم. بدون مشعل که دیگه خود جهنمه.
چقدر سره مرحله the apple of eden فشاری شدم
بعد از اون همه صبر و انتظار
یه همچنین چیزی یوبیسافت گذاشت یعنی ابهت سیب عدن نابود کرد
همونطور که آقای میرزاده بالاتر گفتن انیمیشن واقعا بدی براش طراحی کرده بودن آخه یکی نیست بگه بی انصاف کاریو میکنی درست انجام بده
یوبیسافت آخرش دیگه حوصله نداشت همینطوری ماستمالی کرد رفت
مقاله خوبی بود و چنتاییشو خودم تجربه کردم
خسته نباشید
Memory of the old iron king از دی ال سی old iron king بازی دارک سولز ۲ هم میتونست باشه!
خیلی رو مخه واقعا، تا به sir allone (باس مرحله) برسی نصف استوس فلسک ها به فنا رفته…
خود sir allone هم که دیگه هیچی…
(پ.ن : ممنون از بچه هایی که راهنمایی کردید منو، بلاخره فیوم نایت رو زدم)
Memory of old iron king در برابر frigid outskirts تو همون دارک سولز ۲ – از نظر عذاب دهنده بودن – هیچی نیست. اما خب خود همین memory هم خیلی آزار دهنده است. مخصوصا boss run به سمت sir allone…
با بلایت تاون مخالفم،خیلی سخته ولی خیلی هم بالانسه و از نظر لول دیزاین جز تاپ تن کل سولزه.از دارک سولز میشد تومب آف د جاینتز یا لاست آیزالیث رو گذاشت چون لول دیزاینشون افتضاحه.
اره مکان مورد علاقه منم هست😁
باحالیش به همون عین جهنم بودنش بود😂
مقاله خوبیه
فقط حس میکنم جای اون مرحله هلیکوپتر کنترلی توی اون ساختمون نیمه کاره بازی GTA Vice City خالیه
و ماموریت مسابقه ماشین تو مافیا ۱ :)))
آره واقعا :دی
درد واقعی Blighttown تو دارک سولز ۱ رو کسایی درک میکنن که رو x360 یا ps3(احتمالا؟) تجربش کردن.
چون مشکل افت فریم به اوج خودش میرسید تو این جا و خب باعث میشد نشه کاری خاصی در مورد دارت های سمی که خیلی سریع میکشتنمون کرد. از یه طرفی هم وقتی این بازی اومد تقریبا کسی تجربه بازی سولز لایک نداشت. و خب این لوکیشن اولین جایی تو بازی بود که هم نیاز به یه سری آیتم خاص (برای رفع سم) داشتین هم نداشتن حمله های دوربرد مثل تیرکمون یا اسپل ها به چشم میومد. خلاصه که خیلی درد داشت :)))
بزچرونی
The Witcher 3
نه اتفاقا من خیلی خوشم اومد از اون کوئست princess
xD
البته که میشد بجای زنگوله از Axii هم استفاده کرد اون موقع دیگه بزه سمت غار خرس نمیره.
من اگه اکسی استفاده نکنم برای اون کوئست که رد میدم برادر XD
بلایت تاون قشنگ دارک سولز و تعریف کرد انقدر اون ناحیه عجیبه ولی سخت نیست به نظرم اونقدر اوکیه من فکر کنم میتونست igi 1 اخرین مرحله ش باشه چون واقعا نامردیه اون مرحله سیو که نداری یه مرحله خیلی طولانی هم هست تهشم باس فایت بازی که واقعا سرطانه تانک داره پر از دشمن هایی که از جاهای عجیب اسپان میشن
مرحله farmers market بایوشاک نمیدونم برای بقیم تو مخ یا نه ولی برای من واقعا عذاب آور بود و حسابی مهماتتو خالی میکرد و از یه جایی اینقدر داخلش میگشتی که حالت کلا از این منطقه بهم میخورد
بعضی وقتا حس می کنم من تنها کسیم که Blight town رو دوست داره 😂
البته از اونجایی که من نسخه ریمستر رو بازی کردم مشکلی با افت فریم معروف این مرحله نداشتم. در غیر این صورت قطعا به این اندازه ازش خوشم نمیومد. اتمسفر این مرحله به قول معروف خیلی مریضه! دشمنا قشنگ انگار از تو کابوسا اومدن، لول دیزاینش به شدت گیج کننده بود و… اما باز با این وجود فقط و فقط به خاطر اتمسفر کابوس گونه و مریضش برام بعد از anor lando بهترین منطقه دارک سولز ۱ هستش (با احترام فراوان به undead burg و ashe lake)
Blighttown شاید خاطره انگیز ترین تجربهم تو گیمینگ بود. لذتی که بعدش تو کل پویزن سوامپ های بعدی تجربه نکردم. کاملا حس Descent به آدم میده بار اول، مخصوصاً نسخه ابتدایی بازی بدون نرف شدن خیلی از چالش هاش. اصلا حالا که شد بگم بزرگترین مشکل من با الدن رینگ نداشتن یه چنین دانجنی بود! بدون لرد وسل بری اونتو با خودت کلنجار بری خب همه این راهو برگردم سخته، مجبورم خودم قوی باشم و بجنگم تا تهش! بعد بار اول چندین بار رفتم ولی هیچوقت تجربه اولمو یادم نرفته و نمیره. تهش ازون لحظه هاست که با خودت می گی این لذت جای دیگه این مدیم پیدا نمی کنم و باید یه گوشه ذهنم نگهش دارم…
من پیچیدگی شو دوس داشتم واقعا تو دارک ۳ هم سوامپ داشت بزرگ بود ولی اون شکلی نبود که مثل بلایت تاون بود کلا دارک یک خیلی دیزایش خوبه تو طراحی مراحل دارک ۳ خیلی کمتر شد و خیلی در هم تنیده نبود البته یه سری چیز ها هم گذاشتن ولی کلا دارک یک سیستم پری شم خوب بود تو دارک ۳ خیلی بدش کرده بودن که تو الدن رینگ عالیش کردن الدن رینگ یکی از مشکلاتش دانجن ها بوده و هست به جز یه دونه همونی که دو تا مدالیون مخفی پیدا میکنی راهم مخفیه باید رو راه نامرئی راه بری و اونجا که باید تا پایین هی بپری تا برسی فرنزید فلیم اونجا یه سری ایتم هست پشت چادره نمیتونی بری باید با فرنزید فلیم داغونش کنی انقدر اونجا رو دوس داشتم
من که سر Blighttown دیوانه شدم مخصوصا اون پل لق که هی تکون که آدم با فشار زیاد رو به رو میکرد تو دارک ۲ هم اونجا که یه مشت مجسمه سمی بودن آدم و با اجدادش رو به رو میکرد کلا یه وضعی بود. تو DMC Devil may cry هم یه مرحله بود که زیر ۳۰ ثانیه میشد تمومش کرد این هم به معنای واقعی مزخرف بود البته برای بار دوم که بریمش.
توی ocarina of time من واقعا با Water temple مشکلی نداشتم اتفاقا دفعه اول بدون اینکه پادشاه zora رو از یخ در بیارم که لباس زیر آب رو بهم بده رفتمش. به نظر من بدترین مرحله توی اون بازی شکم Jabu Jabu هست.
مقاله خیلی جالب بود. واقعا لذت بردم.
همین گاد او وار رگناروک. دو ساعت عذاب آور در نقش آترئوس سیمپ برای انگربودا میوه و گل جمع کردم