زمانی که صحبت از بازیهای ایندی میشود، دیگر انتظار بازیهای بی کیفیت و به درد نخور را نداریم. به کرات شاهد آن بودیم که بازیهای ایندی عرضه شدند و چه بسا که بیشتر از بازیهای AAA به ما لذت دادند. به شخصه معتقدم که نباید بازیهای ایندی را با AAA مقایسه کرد، ولی از طرفی در نقد یک بازی ایندی هیچ آسانگیری نیز ندارم. وقتی یک بازی همانند Hades عرضه میشود، وقتی Celeste عرضه میشود، چرا باید در نقد بازیهای ایندی آسان گرفت؟ امروز نیز قصد دارم تا به سراغ بازی Green Hell بروم که به عنوان یک بازی ایندی منتشر شد و به شخصه انتظار داشتم تا عملکرد بهتری از خودش نشان دهد. با من همراه باشید تا به طور کامل این بازی را مورد بررسی قرار دهیم.
Green Hell در سبک بقا ساخته شده و شما را به تنهایی در جنگلهای آمازون رها میکند تا زنده بمانید. از داستان بازی نمیخواهم چیزی را لو بدهم، ولی اطلاعات پایهای را خدمتتان عرض میکنم. شما در نقش جیک که یک محقق است به همراه همسرش، میا، به جنگلهای آمازون رفتهاید و باید در این جنگل زنده بمانید. در این جنگل، قبیلههای بومی نیز وجود دارند که باید با آنها نیز سر و کله بزنید. انتظار واکنش متمدن و منطقی از آنها نداشته باشید، آنها به معنای واقعی کلمه وحشی هستند. میا میخواهد تا با این قبیله ارتباط برقرار کند تا هر چه بیشتر با فرهنگ و طرز زندگی آنان آشنا شود که در همین مسیر و کشمکش فراوان، متوجه میشود که همین بومیهایی که به ظاهر چیزی از تمدن نمیدانند، دارویی دارند که میتواند سرطان را به کلی درمان کند. داستان با این که جدید نیست و پیچیدگی خاصی نیز ندارد، ولی به اندازهی کافی کشش دارد تا شما را با خود تا انتهای بازی ببرد. اما بیایید از داستان گذر کنیم و به موردی برسیم که واقعا Green Hell را تعریف میکند … گیمپلی.
از همین ابتدا بگویم Green Hell برای اکثر بازیکنان یک عنوان ناخوشایند خواهد بود. با این که من خودم جزو طرفداران بازیهای هاردکور و سخت هستم، Green Hell باز هم اعصاب من را به چالش کشید. بازی به شدت سخت، بی رحم و شدیدا واقعگرایانه است. زمانی که خبردار شدم که یک بازی با چنین مضمونی در دست ساخت است، انتظار المانهای تکراری یا معمول این سبک را داشتم … فکر میکردم مدیریت منابع را خواهیم دید، ساخت و ساز، مبارزه و از این دست موارد. ولی چیزی که با آن روبرو شدم، به کلی متفاوت بود. Green Hell شما را وارد جنگل میکند و سپس به کلی رهایتان میکند. از صفر تا صد کل بازی، زنده ماندن و همه چیز به دست خودتان است. جیک به واقعیترین شکل ممکن توانسته یک انسان گم شده در جنگل را به تصویر بکشد. بگذارید برای تصویرسازی گیمپلی بازی کمی بیشتر صحبت کنیم. همین الان کمی با خود فکر کنید که یک انسان چه نیازهایی دارد، جیک تمام این نیازها را در جنگل دارد و بدتر از همه، شما باید تمام آن نیازها را با دست خالی برآورده کنید. جیک نیاز به خواب دارد، غذا، آب، استراحت و حتی تمرکز و آرامش ذهنی! مگر میشود در جنگل رها شده باشی، مگر میشود در میان یک عده وحشی زندگی کنی، مگر میشود در هر لحظه منتظر مرگ باشی و آرامش ذهنی داشته باشی؟ خب در Green Hell باید داشته باشی! تازه از این برایتان بگویم که هر غذا و هر آبی کافی نیست! شما باید وعدههای غذاییتان را به درستی مدیریت کنید تا مواد مغذی درست و کافی به بدنتان برسد! نمیتوانید آب کثیف داخل یک رودخانه را بخورید و انتظار داشته باشید تا جیک با خیال راحت و بدون مشکل به زندگی ادامه دهد.
از آن جایی که جیک یک محقق است، اطلاعات نسبتا خوبی از انجام کارهای مختلف دارد. ولی همیشه تئوری از عملی آسانتر است! جیک میداند که چطور برای زخمهایش بانداژ درست کند، ولی مرد میخواهد که در دنیای بیرحم Green Hell راه بیفتد و دنبال برگ موم بگردد. جیک میداند که چطور باید آتش درست کند، ولی باید ابتدا چوب داشته باشد. باید درختی را پیدا کند که قطر کمی داشته باشد، آن را ببرد و سپس با چوب آن آتش درست کند. خب … با چه چیزی درخت را ببرد؟ حالا باید دنبال وسیلهای برای بریدن درخت و شاخه باشد! Green Hell همه چیز را به واقعیترین شکل ممکن به تصویر کشیده است. بازی به طریقی طراحی شده که شما برای کوچکترین نیازهایتان نیز به سختی بیفتید و اعصابتان خرد شود. با این حال، نتیجهی تلاشتان نیز کاملا خوب طراحی شده و هر سختیای در نهایت ممکن است به آسانی برسد. بازی به واسطهی اطلاعات بالای جیک، به شما نشان میدهد که مشکل کجا است، یعنی دلیل مشکلی که دارید اکثر اوقات برای شما روشن است. با این وجود، حل کردن مشکل به عهدهی خودتان است و باور کنید که حل کردن آن بسیار سختتر از چیزی است که فکرش را میکنید. در تلاش برای رسیدن به یک منطقه، مجبور بودم که از صخرهای بالا بروم. وقتی به اشتباه از بالای صخره به پایین افتادم، به کل باید بیخیال رسیدن به هدفم میشدم. در بازی این امکان وجود دارد که بدن خود را بررسی کنید که ببینید چه جاهایی مجروح شده است. در طی افتادن از بالای صخره، دست راست و پای چپ من زخم شده بود و اکنون به جای رسیدن به هدف، باید به دنبال برگهایی میگشتم که بتوانم با آنان بانداژ درست کنم. به جنگل آمازون، جهنم سبز خوش آمدید.
بخش ساخت و ساز نیز در بازی حضور دارد و عمیقتر و بسیار ضروریتر از چیزی است که فکرش را میکردم. شما یک دفترچه در اختیار دارید که در آن روش ساخت انواع و اقسام موارد مختلف را توضیح داده است. ابتدا کار با این دفترچه ممکن است کمی سخت باشد، ولی به مرور زمان به آن عادت میکنید و باور کنید بعضی اوقات اینقدر از آن استفاده کرده بودم، فرمول ساخت مواد مختلف را حفظ شده بودم که باعث میشد با دید جدیدی به محیط نگاه کنم. در هر گوشه به دنبال موادی بودم که شاید به درد من بخورند و شاید باعث شوند تا امشب را نیز به صبح برسانم. برای ساخت و ساز در بازی ابتدا باید از یک پناهگاه شروع کنید، سپس پیشرفت کرده و به موارد بهتر برسید. سلاحهای مختلفی نیز میتوان در بازی ساخت که نمیگویم کار را برایتان آسان میکند، ولی از سختی بیش از حد بازی کمی کاسته میکنند. حرف از سلاح شد، عوامل طبیعی تنها چیزهایی نیستند که میخواهند شما را بکشند، شاید فراموش کردهاید ولی شما در یک جنگل هستید! مگر میشود در جنگل بود و نگران موجودات وحشی آن نشد؟ سلاح برای محافظت از خودتان از ضروریات بازی است و باید حتما و همیشه یک سلاح همراه خودتان داشته باشید. هرچند سازندگان در این بخش کمکاری کردهاند و مبارزات بازی را اصلا جذاب طراحی نکردهاند. حالت ضربه زدن جیک کاملا خشک طراحی شده و حسی را به شما منتقل نمیکند. این مشکل در بخش قطع کردن درختان و برگهای مختلف نیز دیده میشود.
بگذارید بخش گیمپلی بازی را چنین برایتان جمع بندی کنم: بازی Green Hell سختترین و واقعیترین تجربهای است که تا کنون داشتم و از نظر عناصر بقا، با یکی از کاملترین بازیهای ممکن روبرو هستید. ساخت و ساز، زنده ماندن، آرامش ذهنی، سلامتی بدن، آب و غذا، همه و همه در بازی مهم هستند و باید به آنان رسیدگی کنید. پس در بخش بقای بازی هیچ خردهای نمیتوان به آن گرفت. از طرفی، بخش مبارزات بازی است که لنگ میزند و اصلا در حد دیگر بخشهای گیمپلی ظاهر نمیشود. اگر Green Hell را یک نقاشی در نظر بگیریم که گیمپلی آن را توصیف میکند، نیمی از نقاشی که به بخش بقا مربوط میشود با بالاترین کیفیت و جزئیات طراحی شده و حتی بیش از حد کامل است، ولی نیمهی دیگر نقاشی که مربوط به بخش مبارزات آن است، با بیدقتی طراحی شده و چنگی به دل نمیزند.
گرافیک بازی را در دو بخش توضیح دهیم چون هر دو بخش نقاط قوت و ضعف مخصوص به خود را دارند. بیایید گرافیک را به دو بخش فنی و هنری تقسیم کنیم. ابتدا نیز به سراغ گرافیک فنی بازی برویم. اول آن که نباید انتظار گرافیک God of War از یک بازی ایندی داشت، همانطور که گفتم به مقایسهی عناوین ایندی و AAA اعتقاد ندارم. ولی حتی با مقیاس بازیهای ایندی نیز Green Hell در بخش گرافیک فنی لنگ میزند. ابتدا از افت فریم بگویم که شاید روی نسخهی رایانههای شخصی وجود نداشته باشد، ولی برروی پلیاستیشن ۴ به وفور به چشم میخورد. حتی لازم نبود وارد داستان اصلی بازی شوم، در همان بخش آموزشی بازی نیز با افت فریم مواجه شدم که خب اصلا خوشایند نبود. از افت فریم که بگذریم، مشکلات فنی زیاد دیگری در بازی وجود دارند. بسیار زیاد پیش میآید که هنگام بالا رفتن از جایی، دست جیک داخل در و دیوار فرو برود! نمیدانم اگر قرار است بالا رفتن از بعضی مکانها یک انیمیشن از پیش تعیین شده باشد، پس چرا سنگ و چوب اضافه آنجا قرار میدهند که شاهد فرو رفتن دست جیک داخل آنها باشیم؟ بحث انیمیشن شد، از انیمشنهای ساخت و ساز نگذریم که بعضا خوب و بعضا بد هستند. واقعا نتوانستم تصمیم درستی در این رابطه بگیرم که باید به این بخش چه نقدی وارد کرد، ولی واقعا نمیتوان یک حرف واحد زد. انیمیشن ساخت بعضی از تجهیزات واقعا جالب طراحی شده و واقعی است. از طرفی دیگر، بعضی از انیمیشنهای ساخت و ساز واقعا بد کار شدهاند و تعریفی ندارند. از انیمیشن ضربات اسلحه هم که قبلا صحبت کردم و باز دوباره میگویم. نمیخواهم بگویم بدترین انیمیشن ممکن برای ضربه زدن را در Green Hell شاهد هستیم، ولی سطح انیمیشن واقعا پایین است. جالب آن که مثلا اگر از حالت عادی بخواهید به گارد دفاعی تغییر موضع دهید، شاهد انیمیشن خاصی نیستید، بلکه به صورت خیلی سریع و یک دفعهای جیک شمشیرش را از جلوی صورت به حالت دفاعی میآورد. مگر قرار نبود جیک یک محقق باشد؟ این سرعت عمل که تقریبا شاهد انیمیشن خاصی برای حرکت شمشیر به حالت دفاعی نباشیم برای بزرگترین شمشیرزنان استاروارز هم قفل است، پس چطور جیک اینقدر راحت آن را انجام میدهد؟ تکسچرهای بازی در سطح خیلی خوبی نیستند، ولی قابل قبول هستند. زمانی که از نزدیک به هر چیزی نگاه کنید، کاملا کمکاری تیم سازنده و پایین بودن کیفیت تکسچرها را متوجه میشوید، ولی به صورت کلی موردی نیست که در بازی آزاردهنده باشد.
تا به اینجا از گرافیک فنی بازی صحبت کردیم که اکثرا به موارد منفی مربوط میشد. بیایید به سراغ بخش هنری برویم که به کلی جبران بخش فنی است. همانطور که پیش از این نیز گفتیم، بازی در جنگلهای آمازون دنبال میشود. سازندگان مطالعات دقیقی داشتند و اکوسیستم دقیقی از آن چه در واقعیت در جنگلهای آمازون وجود دارد را در بازی شبیه سازی کردهاند. انواع و اقسام حیوانات مختلف در بازی وجود دارد که البته همگی طراحی زیبا و جذابی دارند. حواستان باشد که چندان زمانی ندارید که بخواهید به تحسین طراحی این حیوانات بپردازید … همه در این دنیا قصد دارند تا شما را بکشند. از حیوانات بازی که گذر کنیم، باز هم سازندگان در طراحی حشرات و پرندهها عملکرد بسیار خوبی داشتند و هم از نظر تنوع و هم از نظر کیفیت طراحی، با عنوانی چشم نواز روبرو هستیم. همانطور که گفتم، قبایلی نیز در این جنگل هستند که به عنوان آدمهای وحشی زندگی میکنند. طراحی نوع خالکوبیها و رنگ پوست این شخصیتها نیز به خوبی انجام شده و خردهای نمیتوان به آن گرفت. نورپردازی در بازی شاید در ابتدا کمی توی ذوق بزند، ولی اگر به بازی زمان دهید لحظاتی را تجربه خواهید کرد که واقعا از یک بازی ایندی انتظار ندارید. گذر نور خورشید از لا به لای برگ درختان و تابیدن آن برروی سطوح مختلف، صحنههای زیبایی را تشکیل میدهد که به خوبی رضایت شما را بدست میآورد. از آن جایی که بخش ساخت و ساز یکی از مهمترین بخشهای بازی است، سازندگان باید منابع خوبی را طراحی میکردند و همین اتفاق نیز افتاده است. انواع و اقسام درختها، گلها، بوتههای کوچک، برگهای مختلف و … در بازی وجود دارند و به مرور شما باید یاد بگیرید که تنها با نگاه کردن به ظاهر یک گیاه، کاربرد آن را در ذهنتان به یاد بیاورید؛ در نتیجه از نظر تنوع طراحی این گل و بوتهها خیالتان راحت باشد.
اندازهی نقشهی بازی، برخلاف تصور من، بزرگ است. اصلا انتظار نداشتم که سازندگان بخواهند چنین نقشهای را در بازی طراحی کنند و آن را با بیشترین جزئیات ممکن پر کنند. برای عنوانی که شما باید همیشه حواستان جمع باشد و از هر دست آویزی برای زنده ماندن استفاده کنید، Green Hell دنیایی را ارائه میدهد که وجب به وجب آن حاوی نکته و موردی برای کمک به شما یا کشتن شما است. باید همیشه در نظر داشته باشید که با وجود نقشهی بزرگ، گشت و گذار در آن واقعا قیمت بسیار بالایی دارد. حتی فکرش را هم نمیتوانید بکنید که چند بار برای گشتن از مقر خودم بیرون آمدم و در اواسط راه به اشتباه پایم را روی یک عقرب گذاشتم و مسموم شدم! زنده ماندن در جنگل آسان نیست و گشت و گذار به نظر میرسد ایدهی ایمنی برای زنده ماندن نباشد!
اما یکی از بزرگترین نکات مثبت بازی که باعث شده تا حس بقا و ترس در وجود بازیکن رخنه کند، صداگذاری بینظیر آن است. صداگذاری در بازی را در دو بخش متفاوت بررسی میکنیم: صداگذاری شخصیتها و صداگذاری محیط بازی. صداگذاری شخصیتها کاملا مناسب انجام شده و شما به خوبی میتوانید حس پشت هر کلمه را با وجودتان لمس کنید. زمانی که از روی درد فریادی کشیده میشود، زمانی که شخصیتتان ترسیده یا زمانی که با همسرش با ملایمت صحبت میکند، همه و همه به بهترین شکل ممکن صداگذاری شدهاند. از طرفی صداگذاری شخصیتهای فرعی نیز در سطح بسیار خوبی قرار دارند، نمیگویم به خوبی صدای شخصیت اصلی، ولی اصلا نمیتوان به آن خردهای گرفت؛ مخصوصا اگر بخواهیم صدای بومیهای جنگل آمازون و صداهای عجیب و غریبشان را هم در نظر بگیریم.
تا به اینجای کار، صداگذاری به واقعیتر شدن بازی کمک کرد و به شما نوید یک بازی با کیفیت را داد. اما زمانی که بحث سر صداگذاری محیط و موجودات آن میشود، نه تنها حس واقعی بودن به شما دست میدهد، بلکه حس ترس و بقا نیز تا اعماق وجودتان رخنه میکند. به احتمال زیاد شما تلاش میکنید تا بیشتر اوقات نزدیک اقامتگاهتان باشید و خیلی از آن دور نشوید، ولی بازی به روشهای جالبی شما را از پناهگاه دور میکند و بعضی اوقات شما حتی تا شب نمیتوانید به مقرتان برگردید. اوج هنر سازندگان در بخش صداگذاری، در شب مشخص میشود: زمانی که جنگل ساکت است، نور کمی در محیط وجود دارد و شما تا فاصلهی بسیار کمی را میتوانید مشاهده کنید، باد در میان شاخ و برگ درختان میوزد و در همین حین، صدای خرخر و حرکت موجوداتی در تاریکی به گوشتان میرسد که نمیتوانید بگویید کجا هستند، ولی مطمئن هستید که برای شکار شما برنامه چیدهاند. مردن در Green Hell دقیقا به آسانی سری بازیهای میازاکی است، صداگذاری بازی باعث شده تا این مرگ را بیشتر از همیشه به خودتان نزدیک حس کنید.
به عنوان جمع بندی برای بازی Green Hell، با یک بازی بسیار قدرتمند در سبک بقا روبرو هستیم. به شدت شک دارم بتوانید عنوانی را پیدا کنید که در شبیهسازی المانهای بقا تا این حد بتواند دقیق، خشن و بیرحم عمل کند. گیمپلی بازی در بخش ساخت و ساز بسیار دقیق، کامل و البته کمی پیچیده طراحی شده ولی در بخش مبارزات کمی لنگ میزند و شاهد مبارزاتی خشک و کمی نچسب هستیم. گرافیک فنی بازی کاملا معمولی است و نه میتوان به آن لقب خوب داد نه بد، ولی گرافیک هنری بازی هیچ حرفی برای گفتن باقی نمیگذارد و حتی میتوان گهگاها به آن لقب بینظیر داد. صداگذاری بازی نیز در سطح کاملا قابل قبولی قرار دارد و بازیکن را به خوبی راضی نگه میدارد. اگر از طرفداران بازیهای بقا و هاردکور هستید، اگر از مرگهای متعدد، اعصاب خردی، گم شدنهای زیاد و در نهایت حس ضعف ترسی ندارید، Green Hell میتواند یک تجربهی کمنظیر برای شما باشد. اما اگر میدانید که حوصله و صبر کافی را برای این موارد ندارید، اصلا به سراغ Green Hell نروید.
- نکات مثبت:
گرافیک هنری عالی
المانهای بقای کامل و بی نقص
گیمپلی درگیر کننده
داستان جذاب
صداگذاری عالی
- نکات منفی:
گرافیک فنی ایراد دار
مبارزات خشک و بی روح
انیمیشنهای تاریخ گذشته
سختی بیش از حد بازی در اوایل
نظرات
سلام. ممنون بابت نقد.
این سوال ربطی به این پست نداره ولی دیگه ساندترک بازیهارو روی سایت قرار نمیدید؟
نقد جالبی بود مرسی
به نظرم سختی تا یه جاییش خوبه
اینکه از ترس کشته شدن نشه با خیال راحت تو محیط اکسپلوریشن کرد تا وقتی خوبه که صرفا استرس و اضطراب رو برای بازیکن بیشتر کنه … نه اینکه اون رو به کلی از انجامش بازداره!
سختی استاندارد هم البته کار سختیه و عناوین معدودی مثل دارک سولز و بلاد بورن شاملش میشن …
عاشق این بازیم :inlove:
ممنون اقای مرادی :rose:
تشکر بابت نقد، واقعا خوب نوشته شده بود.
در مورد فریم درست گفتید. بازی رو روی پیسی انجام دادم و با وجود این که حتی از سیستم پیشنهادی هم قوی تر بود باز هم فریم خوبی نمیگرفتم. متاسفانه بازی های این سبک (the forest, green hell, valheim و…) یکی از مشکلات اصلیشون بهینه سازی افتضاحه به قدری که گرفتن یه فریم خوب تو این بازی ها سیستم خیلی شاخ میخواد.
حالا درسته خاستید خلاقیت بخرج بدید برای اسم بازی ولی همون جهنم سبز خیلی قشنگ ترع تا جنگل جهنمی
من بازی رو کلا حدود ۱۵ دقیقه بازی کردم اوایل بازی بیش از حد طبیعی بازی سخته بنظرم