کلیشه های مرسوم و رایج دنیای گیم
سلام خدمت بچههای گل گیمفا! با یه قسمت دیگه از سری مقالات کلیشهها خدمت شما هستیم! توی این چند قسمت مقالات کلیشهها یه سری زدیم به کلیشههای جالب و مهم دنیای گیم و اونا رو به صورت کلی بررسی کردیم. حالا توی قسمت شیشم هم رفتیم سراغ یهسری کلیشهی دیگه! بدون فوت وقت بریم سراغ موارد بعدی!
قسمت اول مقالهی کلیشه های دنیای گیم
قسمت دوم مقالهی کلیشه های دنیای گیم
قسمت سوم مقالهی کلیشه های دنیای گیم
قسمت چهارم مقالهی کلیشه های دنیای گیم
قسمت پنجم مقالهی کلیشه های دنیای گیم
۴۰_ پروتاگونیستهای ساکت!

…
یه روزی یکی از طراحای ارشد یه بازی نقشآفرینی به خودش گفت: خیلی سخته اگه قرار باشه کلی Quest و مرحله داشته باشیم و مجبور بشیم برای تکتک اونا دیالوگ بنویسیم و صدا ضبط کنیم! یه فکر بهتر! چرا شخصیت اصلی ساکت و صامت نباشه؟ فقط نگاه کنه و مثل بز سرشو تکون بده. هم ما راحتتریم هم بقیه!
و خب اینجوری بود که دنیای گیم با فلسفهی قهرمانها و پروتاگونیستای صامت آشنا شد. از گوردون فریمن افسانهای گرفته تا شخصیت اصلی اسکایریم و خیلی از بازیای نقشآفرینی دیگه هیچکدوم حرف نمیزنن …
این مسأله از یه طرف باعث میشه بازی یکم بیروح و خسته کننده باشه. چون کلا فقط NPCها حرف میزنن و شخصیت ما ریاکشن و واکنش خاصی نشون نمیده. از اون طرف سازنده کلی صرفهجویی میکنه توی استخدام صداپیشه و لازم نیست دنیایی دیالوگ برای شخصیت اصلی ضبط کنه! البته خوشبختانه چندسالی هست این کلیشه کمکم داره ریشهکن میشه و اکثر بازیا حتی بازیای مستقل هم پروتاگونیست صدادار دارن. ولی خب مهمتر از همه امیدوارم The Elder Scrolls 6 دیگه این کلیشه رو استفاده نکنه چون خداییش خیلی حالگیری میشه! یکی از دلایلی که به شخصه ویچر رو به بقیه نقشآفرینیا ترجیح میدم اینه که شخصیت گرالت کاملا حس و حال خوبی رو منتقل میکنه و مثل یه سیبزمینی بیاحساس نیست! آهان تا یادم نرفته یه نکته رو هم بگم که دلیل اینکه توی Half Life شخصیت اصلی صدا نداشت این بود که سازندهها میخواستن بازیبازا خودشون رو جای شخصیت اصلی بذارن و همذاتپنداری کنن!
۴۱_ وجود Treasure Map

پرچم رد دد ۲ بالاست!
این کلیشه از اون مواردیه که خیلی توی بازیای جهان آزاد دیده میشه. از بعضی نسخههای اساسینز کرید گرفته تا Red Dead Redemption 2 و God of War شاهد نقشههای گنج و اینجور چیزا بودیم. توی ویچر سه هم این نقشههای گنج خیلی پررنگ بودن و حتی Side Questهای مخصوص خودشونو داشتن به اسم Hidden Treasure. معمولا وقتی داشتیم با گرالت چرخ میزدیم میرسیدیم به جنازهی یه بدبخت فلکزدهای که افتاده بود گوشهی جاده و وقتی لوتش میکردیم کلید یه صندوق و آدرس اون صندوق رو پیدا میکردیم و میرفتیم گنج اون مرحوم رو یه لوتی میزدیم!
تو بازیای دیگه هم معمولا از طریق Loot کردن و یا به عنوان جایزهی Quest، بعضی وقتا نقشهی گنج پیدا میکردیم و میرفتیم به سراغ گنج! البته بعضی وقتا هم دهنمون سرویس میشد تا بتونیم گنج رو پیدا کنیم چون از شانس بد ما گنج وسط پایگاه دشمنا و راهزنا دفن شده بود! دیگه بالاخره هر چیزی دردسر خودشو داره!
توی God of War ولی خدایی گنجها خیلی باحال بودن. کریتوس یه سوراخ کف زمین میکند و یه آیتم عجیب غریب بر میداشت! همین! کلا وقتی اسم گنج میاد ما یاد صندوق پر از سکههای طلا و جواهر و اینجور چیزا میفتیم (مثل آخر آنچارتد ۴ که اون کشتی پر طلا و جواهر بود). اما خب همیشه هم که قرار نیست طلا و جواهر پیدا کنیم!
۴۲_ بوتهها و علف کاملا تضمینی شمارو نامرئی میکنن!

اینجا البته رنگ موی Aloy و اون گیاه و علفا یه استتار جالب به وجود آوردن!
خب این کلیشه فکر کنم چیزیه که همه حداقل صد بار تجربش کردیم. از اساسینز کرید و هورایزن گرفته تا لست او آس و کلا هر بازی که در حد یه بخش کوچیک مخفیکاری داره قطعا بوتهها و علف بهترین راه برای مخفی شدنه! صددرصد تضمینی! مثلا تو اساسینز کرید میرفتی وسط پایگاه دشمن خودتو نشون میدادی همه خبردار میشدن بعد جلوی خودشون میرفتی تو علفا قایم میشدی بعد دشمنا برگاشون میریخت. یکیشون به اون یکی میگفت حاجی کجا رفت این یارو؟ دومی هم در جوابش میگه والا نمیدونم. غیب شد (در همین حین اتزیو با لباس سفید کاملا روشن در حالی که نصف بدنش بیرونه کنار دشمنا تو علفا قایم شده).
در کل این بوتهها نقش خیلی پررنگی تو بازیا دارن و اگه نبودن معلوم نیست سازندهها چه خاکی تو سرشون میریختن! ولی خب بازم دمشون گرم قایم شدن توی علفا و سبزهها منطقیتره تا این که بشینیم و دشمنا نتونن مارو ببینن! در کل بخش مخفیکاری توی دنیای گیم اصلا یه دنیای عجیبی داره … از هوش مصنوعی افتضاح دشمنا گرفته تا مشکلات فنی و غیرمنطقی بودن این قسمتا. من خودم به شخصه کاری به مخفیکاری و این سوسول بازیا ندارم. مرد اون کسیه که بره وسط پایگاه دشمن یه نفرو هدشات کنه کل دشمنا بریزن سرش دهنش سرویش شه! به شخصه Dishonored و اساسینز کریدای مختلف و خیلی بازیای به اصطلاح مخفیکاری رو اکشن رفتم آب از آب تکون نخورد!
۴۳_ برگشتن با دست خالی توی بازیای ماجراجویی

نیتن دریک خسته …
توی بازیای ماجراجویی مثل Uncharted و سری توم ریدر و کلا بازیایی که با گنج و چیزای خفن قدیمی و اینجور چیزا سر و کار دارن، کل بازی ما دنبال یه چیز خیلی خفن میگردیم. یا یه گنج گمشده است یا یه Artifact قدیمی و قدرتمند یا چیزای مشابه دیگه که خودتون هزار بار دیدین توی بازیا. اما نکته جالب و عجیب اینه که شخصیت اصلی بعد از ده بیست ساعت زحمت و تلاش و سرویس شدن دهنش، آخرش معمولا دست خالی برمیگرده! یعنی مورد داشتیم طرف تا خود گنج رفته و داشته توی سکهی طلا و جواهر غلت میزده اما عقلش نرسیده دست کنه یه مشت از اون سکهها رو بریزه جیبش تا وقتی برگشت حداقل پول PS5 جور شده باشه! کلا توی دنیای گیم گنج و اینجور چیزا آخرش دست هیچکس نمیرسه و آخر کار هم معمولا یا کشتی منفجر میشه یا غار خراب میشه یا یه اتفاق دیگه میفته و کلا اون گنج برای همیشه دستنیافتنی میشه! از نویسندههای دنیای گیم درخواست دارم حداقل یه بار بذارن اون شخصیت اصلی بدبخت به یه نون و نوایی برسه بعد اون همه تلاش! خدایی گناه دارن بدبختا. اینقدر از کوه و صخره برو بالا و با دشمنای عجیب و غریب بجنگ آخر سر کوفت هم بهت ندن! خدایی این انصافه؟
۴۴_ وجود Point of No Return

سلامی بر بانو لارا کرافت!
توی تقریبا تموم بازیا، یه لحظه خاص وجود داره که بازی رسما پیغام میده که: حاجی داری میرسی آخر بازی، اگه کاری نکردی، آیتمی جمع نکردی، چیزی یادت رفته یا خلاصه حرکتی نزدی بدو برو انجامشون بعد بیا اینجا چون از این پل/در/جاده یا هر چیز دیگه رد بشی دیگه نمیتونی برگردی و به قول خودشون It’s the Point of No Return!
و خب خلاصه ما هم برمیگردیم تا کارای ناتموم رو تموم کنیم بعد بریم سراغ مرحله یا Chapter آخر. البته صادقانه بگم این کلیشه تا حد زیادی مفید و ضروریه و نبودش ممکنه لطمه بزنه به بازی. ولی خب کلیشه کلیشه است و هر تیمی کمتر گل بخوره قطعا برندس (استاد جواد خیابانی).
البته بعضی وقتا بعضی سازندهها یکم خلاقترن و به شکل خیلی جالبتری این قضیه رو اطلاع میدن. مثلا توی God of War قبل رفتن تو شکم افعی برای پیدا کردن چشم میمیر، میمیر به کریتوس میگه حاجی اگه لول آپ میخوای بکنی و خلاصه حرکتی میخوای بزنی همین الان برو که بعدا سرمون شلوغ میشه! بچههای سانتا مانیکا نشون دادن لامصبا از توی کلیشه هم خلاقیت در میارن! دمشون گرم!
نظرات
کل بازیای سونی کلیشس
یکیشو ۷۰ دلار بده بقیشون کپی پیست همون یدونس
بیخیال برادر بیخیال
سونی زخم بزرگی زده به هیتراش
درکت میکنم
این زخما عمیق تر از ائنه که بشه درمانش کرد…
سلام، خسته نباشید.
در مورد اولی، بنظرم دلایلش فقط اون دوتایی که شما فرمودید نیست. (شوخی خوبی بود) صحبت نکردن و بقول شما خشک بودن، سکوتی دارد که میتواند ما رو بیشتر در قالب و جای اون کاراکتر قرار دهد. از طرفی دیگر تعاملی بین ما و اون بوجود میاد.
در پناه حق، تشکر
سلام
بله چیزی که میگین درسته وای فراموش نکنین که مقاله طنزه…
بله، درسته.
تشکر
به تازکی nioh رو تموم کردم و یک چیزی واقعا نسبت به قبلا کم داشت اونم کرکتر اصلی انگار چوبه و واقعا هیچ چیز براش مهم نیست حتی با اینکه داستان عالی داره . یا code vein که داستان جالبی داشت ولی باز هم شخصیت اصلی بی احساس مثل یک تیکه چوبه .باز تو دارک سولز عملا یه انددی که اولش پوستت با چوب خشک اونقدر فرق نداره و اصلا داستان لال بودن شخصیت اصلی رو مطلبه .و اینکه سر این بر خلاف همه با سایبر پانک خیلی حال کردم .شخصیتی که خودم ساخته بودم با بغض رو پشت بوم داره با کیانو درد و دل می کنه یه حسی می گه به دختری که تازی باهاش اشنا شده یه زنگ خداحافظی بزنه و یا نزن و کس دیگه ای قرار نیست کشته بشه و …مگه می شه ادم از این بدش بیاد
۴۳_ برگشتن با دست خالی توی بازیای ماجراجویی
وای که چقدر این موضوع رو مخ بود
مقاله جذاب و زیبا و دلنشین و خوشگل و عجیب و حاوی مواردی طنز و خشم و کامل و مفیدی بود آقای زاهدی
خیلی ممنون از شما اقای زاهدی خسته نباشید
خیلی جالب و همینطور خنده دار بود
دمتون گرم آقای زاهدی

مردم از خنده
جواد خیابانی !
واقعا جالب بود من همه قسمت ها رو خوندم.



ممنون از اقای زاهدی بخاطر این مقاله.
دومی واقعا چیز جالبیه من بعد تموم کردن رددد۲ رفتم یکم راحت تو مپ بچرخم و رفتم و رفتم تا اینکه از یه جایی یه نقشه ای پیدا کردم بعد رفتم اونجاهایی که میگفت جالب بود البته کمک هم گرفتم از دوستم تا اینکه من رو رسوند توی یه جایی و اونجا یه غار تاریک بود بعد گشتم تا اینکه از یه جا افتادم مردم
دوباره رفتم اونجا و گنج رو پیدا کردم یه سه چهار تا شمش طلا توش بود باحال بود واقعا حال کردم حسابی یه بار رفتم اون اسب سفیده رو بگیرم که اصلا نمیشد رام کردش بعد منصرف شدم رفتم دیدم دو نفر یخ زدن یه نقشه هم داشتن برداشتم هنوز نفهمیدم باید چیکار کنم.
اما واقعا باحاله
پروتاگونیست های ساکت حرمت دارن نه لذت!

آقای زاهدی با این سری مقاله کلی کیف کردم و خندیدم ولی نمیدونم چرا با این مورد حال نکردم.
شاید بخاطر این حال نکردم که شما حرمت تعداد بیشماری از بازیها رو شکستی که اصلا بر همین پایه و اساس ساخته شدن مثل سری سولز و…
بنظرم باید به شیوه بازیسازی و سلایق مختلف احترام گذاشته بشه و اینکه بگیم حتما همه بازیها باید به سمتی برن که شخصیت های اصلی توش قابلیت صحبت کردن رو دارن درست نیست.
بله تعداد زیادی از بازیها “به دلیل نبود امکانات” مجبور میشدن حتی صداگذاری رو از کل بازی حذف کنن، که خب خیلی عالیه که کم کم با امکانات و ابزار بیشتر مجبور به این قضیه نیستن.
ولی صحبت نکردن کاراکتر اصلی همچنان یکی از تکنیکهایی هست که میتونه به همزادپنداری و غرق شدن گیمر تو یسری بازی خاص کمک کنه.
سلام
والا هیچ ربطی به بیاحترامی نداره. اولا که مقاله طنزه، دوما هم خیلی بازیا مثل اسکایریم به خاطر بودجه و کمتر شدن فرایند ساخت شخصیت رو صامت گذاشتن، نه به خاطر همذاتپنداری!
آثار فرام سافتور هم که بحثش جداست
در آخر هم باید بگم کلیشه هیچ مشکلی نداره. من نمیدونم چرا بعضیا فکر میکنن اگه اسمی برده بشه بی احترامیه!
نه من متوجهم مقاله طنزه و با پرداختن به کلیشه ها هم هیچ مشکلی ندارم؛ نشون به اون نشون که کل این سری از مقالات شما رو خوندم و هیچ انتقادیم نداشتم و فقط تعریف کردم.
فقط با همین یه بخش حال نکردم، احتمالا بخاطر متنی بوده که نوشتید یا علاقه خودم به تعداد زیادی از بازیهای با کاراکتر صامت.
در ضمن اینجا دارید میگید که آثار فرام سافتور بحثش جداست ولی تو مقاله هیچ تفکیکی نکردید و گفتید حتما کل صنعت گیم باید از اینکار دست بکشه.
شایدم من الکی حساس شدم…
من قصدم واقعا هیچگونه بیاحترامی نبوده تو مقاله. این مورد هم لزوما یه کلیشه است. نه نکته منفی به شمار میاد نه نقطه ضعف.
بازم امیدوارم منظورمو خوب رسونده باشم. یه نکته هم بگم اینکه شاید اگه بازیای فرام سافتور صداگذاری داشتن اونقدر تفاوت نداشت.
مسئله حس و حال بازیه.
استفاده از کمترین دیالوگ ها، حرف نزدن کاراکتر اصلی، نبود نقشه و… تو مجموعه بازیهای سولزبورن کمبود محسوب نمیشن و همه در راستای غرق شدن تو محیط بازی حذف شدن.
خیلی عالی و بامزه مثل همیشه، دمتون گرم.
مورد اول لینک رو یادتون رفت، اعصاب خوردکنترین بخش همهی بازیای zelda.
درود بر استاد زاهدی ممنون بخاطر این مقاله پاره کننده.یعنی دهنتون س.ر.و.ی.س. بسکه من پا اینا میخندم
نیوه ۲ هم متاسفانه صامته
بخش ساخت کاراکترش عالیه ولی نمیدونم چرا صامتش کردن
خیلی ضد حاله
———–
این بوته ها هم تو اساسین کرید بلک فلگ خیلی ضایع بودن
بوته ذرت هر کدوم یه متر فاصله داشت ولی نگهباناش نمیدیدن
انصافا اگر گیم ها رو عین واقعیت موجود میساختند بعید میدونم میشد بازیشون کرد .
جای خالی این دست مقاله ها تو سایت خالیه و اگر تعدادش یکم بیشتر هم باشه خیلی خوبه.ممنون آقای زاهدی کلی خندیدم