پایان حماسه | برترین پایانبندیها در بازیهای ویدئویی
هرگاه بخواهیم یک بازی را نقد کنیم، به عناصر مختلفی از آن دقت میکنیم. این عناصر شامل گیمپلی، داستان، موسیقی، صداگذاری و گرافیک میشود که عناوین شاهکار، باید در تمامی این زمینهها عالی کار کرده باشند. داشتهایم عناوینی که در بعضی حیطهها مانند صداگذاری کمی بد عمل کردهاند، ولی محصول نهایی یک بازی درجه یک و عالی از اب درآمده است، ولی هیچگاه سابقه نداشته که یک بازی بدون داشتن یک داستان بینقص تبدیل به شاهکار شود. در خقیقت، داستان بازی، مخصوصا در نسل گذشته و امیدوارم در نسل آینده، از اهمیت بسیار بسیار زیادی برای بازیبازان و سازندگان برخوردار بوده که البته جای شکرش باقی است. از نظر اکثر منتقدین، داستان خوب باید داستانی باشد که پلات کلی جذابی داشته باشد، به ارامی شروع شود، کمکم پرورش داده شود، پیچشهای مناسب خود را داشته باشد و در انتهای، با یگ پایانبندی عالی، همه چیز را به خاتمه دهیم. حال این پایان بندی باید به سوالات ایجاد شده در طول بازی پاسخ دهد، نقطهی ابهامی نگذارد، سرنوشت شخصیتها را مشخص کند و به صورت کلی، نتیجهی تمام تلاش بازیکن در طول گیمپلی را به او نشان دهد. بسیار شاهد بودهایم که در بازیهای بزرگ که دارای داستانهای زیبایی نیز بودهاند، پایانبندی خوبی وجود نداشت. برای مثال ان میتوان به Mass Effect 3 اشاره کرد که داستانی واقعا جذاب را روایت میکرد، ولی پایان آن اصلا چنگی به دل نمیزد. امروز، میخواهیم مروری داشته باشیم بر ۱۰ بازی که چه شاد، چه ناراحت کننده، ولی پایانبندی عالی را به بازیکن ارائه دادند و شما در انتها، با رضایت قلبی از بازی جدا شدید. همچنین بعضی از این پایانها، به شدت خلاقانه هستند و به همین دلیل لیاقت حضور در لیست ما را بدست آوردهاند.
هشدار: متن زیر حاوی اسپویل شدید از بازیهایی است که ممکن است شما هنوز تجربه نکرده باشید.
Metal Gear Solid 3
تصورش را بکنید، شما Solid Snake هستید و مربی شما، Boss، بالاخره شکست خورده است. چه چیزی بدتر از این که بدانید Boss در نهایت باید به دست Solid Snake کشته شود، تا ماموریت شما پایان یابد. غمگینتر آن که بعد از آن میفهمید که ماموریت Boss نیز تنها با کشته شدنش و تبدیل شدن او به یک خائن پایان مییافت. Snake از طرف دولت لقب Big Boss را دریافت میکند، ولی این چیزی نیست که او را خوشحال کند. در آخرین لحظات بازی، Snake را میبینیم که بالای سر قبر بهترین رفیق و البته بزرگترین مربی خودش اشک میریزد. عمگین…مصمم…شاید یکی از برترین پایانهایی که تا ابد برای بازیهای ویدئویی مشاهده کنیم.
Red Dead Redemption
وفاداری…خانواده…مواردی که آرتور در نسخهی دوم Red Dead Redemption به جان یاد داد. احتمالا همه دیالوگ «وفاداری…مهم این است که به کی وفادار باشی» را از آرتور به یاد دارید. در نهایت نیز آرتور تمام تلاش خود را برای سلامتی جان و خانوادهاش کرد، پس سلامتی خانواده برای جان، از اهمیت بالایی برخوردار بود. در نسخهی اول، جایی که جان دیگر زندگی خود را به عنوان یک فرد محترم و قانونمند شروع کرده است، پلیس دوباره به سراغ او میآید و جان چارهای ندارد که دوباره به سمت اسلحه برود و ماموریتهای مختلفی را انجام دهد. در پایان، زمانی که جان تصور میکرد که خانوادهاش کاملا در امان هستند و دیگر خبری از موقعیتهای پر از تفنگ و خونریزی نیست، پلیس به این نتیجه میرسد که جان برای زنده ماندن بیش از حد خطرناک است. پس با تعداد زیادی از افسران به سمت مزرعهی جان روانه میشوند. جان نیز که اوضاع را به ضرر خانوادهاش میبیند، به سرعت به همسر و فرزندش میگوید که از در پشتی مزرعه فرار کنند، در حالی که او خودش را طعمهی افسران میکند و در نهایت با بدنی که جانی در آن باقی نمانده، آرزو میکند که جک و همسرش به سلامت از آن محوطه دور شوند. البته بعدها دوباره جک دست به اسلحه میشود تا انتقام پدر خود را بگیرد و این موضوع نیز در بازی به نمایش در میآید.
Grand Theft Auto 5
اصلا وقتی نام راکاستار میآید، باید منتظر داستانی جذاب، چند شاخه و البته همراه با طنز تلخ سیاسی باشیم. مورد آخر مخصوصا در سری GTA به شدت به چشم میخورد. در بازی GTA V در حای که شما میتوانید در نقش فرانکلین به ترور یا مایکل خیانت کنید، اما جذابیت داستان زمانی خود را نشان میدهد که شما تصمیم بگیرید که گروه ۳ تایی خودتان را نگه دارید. درست است که مایکل کمی خودپسند و ترور کمی دیوانه است، درست است که همیشه در حال دعوا هستند، ولی مگر ممکن است که از گروه این ۴ خلافکار بدتان بیاید؟ در پایانی که ذکر کردیم، شما تصمیم میگیرید که در کنار هم بمانید و به همین واسطه، با یک مرحلهی طولانی، سخت و پر از اکشن روبرو خواهید شد. باید بیان کنم که این مرحله از سختترین مراحلی خواهد بود که در کل GTA V با آن روبرو خواهید شد، ولی پاداشی که برای آن دریافت میکنید، تمام ارزشش را دارد: برپا ماندن این گروه خشن و به نوعی یافتن رستگاری، در سایهی اعمالی که انجام دادهاند.
Gears of War 3
سری Gears of War، مجموعهای نیست که بخواهیم آن را به دلیل داستان شاهمارش ستایش کنیم، ولی انتظارات از نسخهی سوم این مجموعه بسیار بالا بود، چرا که در ۲ نسخهی قبلی شاهد تراژدیهای زیاد، کشته شدن افراد محبوب و در نهایت رنج بسیار بودیم. این نسخه به خوبی تمام مواردی که در دو نسخه توضیح داده بود را جمع کرد. نشان داد که Lambent ها چگونه به وجود آمدهاند. دلیل جنگ اصلی Locusts با انسانها را برای ما روشن کرد و در نهایت، شاهد دنیایی بودیم که بالاخره میخواست رنگ و بوی صلح را به خود بگیرد…ولی به چه قیمتی؟ فدا شدن یکی از برترین شخصیتهای بازیهای ویدئوی…آدام فینیکس.
The Last Guardian
اصلا با خود فکر میکردید که روایت داستان یک پسر و موجودی که به نظر میرسد شبیه به حیوان خانگیاش باشد، جذاب از اب در بیاید؟ خب اگر جواب شما «نه» است، هنوز با جادوی The Last Guardian آشنا نشدهاید. تمام داستان بازی به این میپردازد که یگ پسر، با حیوانی به نام Trico خطرات زیادی را پشت سر میگذارند و در این میان، احساسات و اعتماد زیادی میان آن دو به وجود میآید. بدون شک، رابطهی احساسی این دو را باید در صدر برترین روابط بازیهایی ویدئویی قرار داد. داستان پیش میرود و شما میفهمید که همه چیز تنها یک فلش بک بوده، اکنون آن پسر بزرگ شده و خبری از Trico نیست. به احتمال زیادی بسیاری از شما احتمال میدهید که او جان خود را از دست داده باشد و شخصیت اصلی بازی نیز همین فکر را میکند. ولی وقتی نور سپری که در طول بازی به همراه شما است را به لانهی Trico که اولین بار او را در این مکن ملاقات کرده بودید، میاندازید، دوباره میبینید که Trico از لانه بیرون میآید. شاید الان این موضوع اصلا برای شما جالب نباشد، ولی بازی را خودتان تجربه کنید، سپس به من اعتراض خواهید کرد که چرا این بازی را در رتبههای بالاتری قرار ندادهام!
God of War
سری God of War همیشه در رابطه با انتقام، خشونت و خونریزی بوده است، ولی نسخهی آخر کمی متفاوت بود. اکنون دیگر خشونت حرف اول را نمیزند، بلکه خشونت وسیلهای برای محافظت از چیزی باارزشتر است: خانواده. در این نسخه دیگر هدف نهایی تنها سلاخی تعدادی از دشمنانتان نیست، بلکه آخرین وصیتی است که همسر کریتوس به او کرده. بازی در این ماجراجویی، نه تنها داستان اصلی را به خوبی به پایان میرساند، بلکه به خوبی تمامی جنبههایی که معرفی کرده است را تکمیل میکند. کریتوس در این بازی خاکسترهای همسرش را به همان روشی که گفته شده بود، پخش میکند، از پسری کله شق و بیاعصاب، مبارزی صبور و با مهارت میسازد، دشمنی که به خانهاش حمله کرده بود را از بین میبرد و به صورت کلی، هر چیزی که در طول داستان اتفاق میافتد، همراه با یک پایانبندی بسیار خوب در این بازی است. البته از میانپردهی حملهی ثور به خانهی کریتوس نیز نمیتوان گذشت که به تنهایی میتوانست نام این بازی را در لیست ما قرار دهد.
Journey
هنر زمانی معنا پیدا میکند که یک بازی بدون حتی یک خط دیالوگ، نامش در لیست ما باشد؛ لیستی که داستان در آن حرف اول را میزند. داستان بازی در رابطه با شما است که میخواهید از پایین یک کوه به قلهی آن برسید. در این راه، شما با مناظر بسیاری روبرو میشوید، اجتماعی را پیدا میکنید که سالها قبل منقرض شدهاند و آثاری از وقایع گذشته را مشاهده میکنید. زمانی که به بالای قله میرسید، متوجه میشوید که نورهای زیادی از پایین کوه به سمت قله روانهاند. همچنین این که شما اصلا در این راه تنها نبودهاید و بسیاری افراد دیگر نیز راه شما را میآمدند، با روشی متفاوت و از طریقی دیگر. بازی پایانی دارد که نه احساسی است، نه غمگین و نه تراژدی، بلکه به ما آموزش میدهد در راهی که هستی، شاید به نظر خودت تنها باشید، ولی همیشه افراد دیگری نیز در کنار تو هستند، شاید فقط تو آنان را نمیبینی. .
Final Fantasy 8
نام بازی Final Fantasy 8 به دلیل آن در لیست ما قرار گرفته است که یکی از هوشمندانهترین پایانهای ممکن است. شاید بتوان آن را همانند فیم Inception دانست، زمانی که شما نمیدانید واقعا وقایعی که مشاهده کردید، اتفاق افتادهاند یا این که تماما یک رویا هستند. زمانی که همه چیز در بازی تمام میشود و به نظر میرسد که دنیا در صلح قرار دارد، نظریهای مطرح میشود که دلایل محکی برای آن وجود دارد. Squall در بازی گذشته میرود و زمانی که به زمان حال میآید، خودش را در حاتی میبیند که صورتی ندارد، یعنی جسم بدون صورت خود را مشاهده میکند. همین مورد، باعث میشود که بسیاری بر این عقیده باشند که Squall در Timber مرده است و تمام چیزی که ما در این بازی تجربه کردیم، ساختهی ذهن او و آخرین تلاشهایش برای پس زدن کرگ بودهاند. سازندگان نیز هیچگاه به این مورد پاسخ ندادهاند و باید این پایان را که بازیبازان را به فکر وا میدارد، تحسین کرد.
The Last of Us
باز آمدیم یک لیست از بهترینها آماده کنیم، باز The Last of Us آمد وسط! راستش آخرین لیستی که از بهترینها بود و The Last of Us در آن حضور نداشت را به یاد نمیآورم! واقعا عجیب است. داستان بازی در رابطه با مردی میانسال و دختری کوچک است که سفری طولانی را در پیش رو دارند. در این میان، با گذشت زمان، جوئل هر چه بیشتر نسبت به الی احساس پدرانه پیدا میکند و او را به عنوان دختر از دست رفتهی خود میپندارد. جوئل باید الی را به مقری ببرد تا بتوانند از او، پادزهری برای مشکل ویروس شیوع پیدا کرده در شهر، بیابند. زمانی که الی بیهوش زیر دست دکتران است، جوئل میفهمید که این عمل در نهایت باعث مرگ الی میشود. احساسات او بر عقلش چیره میشود و جوئل به قیمت جان تقریبا تمامی افراد پایگاه، الی بیهوش را از مقر بیرون میاورد و با ماشینی از آن منطقه به بیرون میرود. زمانی که الی به هوش میآید، جوئل به او میگوید که دمتران نتوانستند راهی برای پیدا کردن درمان بیابند، الی نیز در جواب، از جوئل میخواهد که برای راست بودن حرفش قسم بخورد. بازی در همین نقطه پایان مییابد، داستان احساسی پدر و دختری که بدترینها را پشت سر گذاشتهاند، در شرف وقوع یک دروغ سرنوشتساز به پایان میرسد و باید ادامهی آن را در دنبالهی این بازی مشاهده کنیم.
Nier (پایان D)
هر دو نسخه از سری Nier، داستانهایی جذاب و در انتها بسیار غمگین را روایت میکردند. اما بحث سر پایان D در اولین نسخهی این سری متفاوت است. این پایان در رابطه با نجات دادن شخصیت Kaine است و برای بدست آوردن آن، باید بازی را برای بار سوم تجربه کنید. علاوه بر این، شما برای این مورد باید جان Nier را نیز بگیرید. این کار باعث میشود که Nier بمیرد و تمام خاطراتی که هر کس از او دارد به کلی پاک شود…دقت کنید گفتم هر کس. شما نیز جزو «هر کس» هستید پس Save شما در این بازی خود به خود پاک خواهد شد و دفعهی بعد که بخواهید بازی را شروع کنید، انتخاب نامی یکسان با این Save امکان پذیر نخواهد بود! شاید خلاقانهترین و جالبتترین پایانی که نا کنون در بازیهای ویدئویی وجود داشته همین مورد باشد.
Red Dead Redemption 2
دوباره راکاستار! شد سومین بازی که از این شرکت توی لیست امروز داریم. نمیخواهم در رابطه با شاهکار بودن بازی چیزی بگویم، نمیخواهم از شاهکار بودن داستان بازی که همه چیز را برای نسخهی اول آماده کرد چیزی بگویم و یک راست میروم سراغ پایان بندی این بازی. شما در طول بازی میتوانید انتخاب کنید که آدم خوب و با شرف، یا آدم بد و کثیفی باشید و اعمال شما این مورد را تعیین میکند. بسته به نوار شرافت شما در بازی، مرحلهی انتهایی بازی تغییرات بزرگی به خود میبیند. هنگامی که سوار بر اسب هستید و به اردوگاه خود میروید تا برای آخرین بار تکلیف خود را با داچ و مایکا روشن کنید، دیالوگها و آهنگی پخش میشود و بسته به نوار شرافت شما متفاوت است: اگر ادم خوبی باشید، خاطرات خوب و اگر ادم بدی باشید، خاطراتی که داشتن آنان برای شما چیزی جز حسرت ندارد. بازی به خوبی تمامی مواردی را که معرفی میکند را جمعبندی میکند و کاملا بستر مناسبی برای شروع نسخهی اول ساخته میشود. در انتها، شما هر کاری که بکنید، با مرگ ارتور مواجه میشوید، ولی شیوهی مرگ نیز با توجه به اعمال شما متفاوت است. مرگی آرام، همزمان با طلوع افتاب و موسیقی زیبا و دلنشین، یا مرگی خشن، با فرو رفتن گلولهای بر سر آرتور که در آخرین لحظاتش نیز اعتقاد دارد که آدمی پست بوده و تنها دلخوشی اش، نجات جان و خانوادهاش است.
پر بحثترینها
- بازی Stellar Blade به دلیل طراحی شخصیت Eve نقدهای منفی دریافت کرده است
- نقدها و نمرات بازی Stellar Blade منتشر شدند
- شایعه: احتمال عرضه Helldivers 2 روی Xbox Series X|S وجود دارد
- Stellar Blade از لحاظ فنی کم نقص و عالی اجرا میشود
- دنیاهای آخرالزمانی که اگر در واقعیت رخ بدهند بقاء در آنها دشوار خواهد بود (قسمت اول)
- شایعه: Gears 6 در مراسم امسال Xbox معرفی میشود
- گزارش مالی مایکروسافت: افزایش درآمد ایکس باکس به دلیل خرید Activision Blizzard
- رتبهبندی شخصیتهای اصلی سری GTA
- ممکن است GTA 6 در حمل اسلحهها همانند Red Dead Redemption 2 عمل کند
- انتقاد EA از ممنوعیت فروش Dead Space در ژاپن اما صدور اجازه انتشار به Stellar Blade
نظرات