اره، گلوله، خون | نقد و بررسی Gears 5
بازیهای سری Gears of War بدون نیاز به هیچ گونه معرفی، همواره از برترین عناوین سبک شوتر سوم شخص بودهاند و با ارائه گیم پلی سنگین ولی لذت بخش، همواره تجربهای خاص و منحصر به فرد را به علاقهمندان این سبک ارائه کردهاند. Gears 5، جدیدترین عنوان این سری و احتمالاً آخرین عنوان اصلی آن در نسل هشتم است. در ادامه به نقد و بررسی این عنوان مهم میپردازیم تا ببینیم بازی توانسته است انتظاراتی که از آن میرفت را برآورده سازد یا خیر؟
توجه: در صورتی که میخواهید یک راست سراغ نقد و بررسی Gears 5 بروید، میتوانید دو بند بعد را که در مورد تاریخچه این سری هستند، مطالعه نکنید.
همانند نقد و بررسی سایر عناوینی که سابقه و پیشینه قابل توجهی دارند، ابتدا به صورت کلی به تاریخچه این سری میپردازیم و سپس به سراغ نقد آن میرویم. اولین نسخه این سری در اواخر سال ۲۰۰۶ و با عنوان Gears of War شرکت اپیک گیمز ساخته شده و به عنوان اثری انحصاری برای Xbox 360 توسط شرکت مایکروسافت انتشار یافت. بازی یک سال پس از عرضه کنسول جدید مایکروسافت و البته تقریباً همزمان با انتشار کنسول جدید سونی یعنی PS3 منتشر میشد و طبیعتاً ارائه عنوانی باکیفیت در این زمان، میتوانست به مایکروسافت برای موفقیت در نسل هفتم و به دست آوردن وضعیتی بهتر نسبت به نسل قبلی کنسولها کمک شایانی بکند. همین طور هم شد و اولین نسخه این سری، با استقبال بسیار بالای منتقدان و طرفداران رو به رو شد. داستان بسیار خوب، گیم پلی لذت بخش و البته منحصر به فرد، گرافیک بسیار عالی و البته بخش چندنفره خوب همگی از دلایلی بودند که اولین نسخه این سری تبدیل به یکی از موفقترین بازیهای سال ۲۰۰۶ بشود. این بازی یک سال بعد برای PC نیز منتشر شد. با توجه به پتانسیل بالای این سری برای ساخت بازیهای بیشتر، نسخه دوم این مجموعه در سال ۲۰۰۸ و این بار به طور کاملاً انحصاری برای Xbox 360 منتشر شد. برخلاف نسخه قبلی، این بازی به جز Xbox 360 تا به حال بر روی هیچ پلتفرم دیگری –نه PC و نه حتی Xbox One- بازنشر نشده است. نسخه دوم حتی از عنوان اول هم بهتر ظاهر شد و با کسب نمرات بهتر و البته فروش بیش از ۲ میلیون نسخهای در همان هفته اول، به مایکروسافت ثابت کرد که انتخاب بسیار درستی برای سرمایه گذاری روی این سری انجام داده است. نسخه بعدی سری، در سال ۲۰۱۱ عرضه شد و همانند دو نسخه قبلی، نمرات بسیار خوبی از سوی منتقدان کسب کرد و البته فروش آن نیز در همان هفته اول، از سه میلیون نسخه گذشت. این نسخه، از نظر داستانی به نوعی پایانی بر سهگانه اصلی Gears of War و داستان شخصیت اصلی آن یعنی مارکوس فنیکس محسوب میشد. پس از آن و در سال ۲۰۱۳، آخرین نسخه این مجموعه در نسل هفتم با عنوان Gears of War: Judgment منتشر شد. این نسخه از نظر داستانی پیش دنباله نسخههای قبلی محسوب میشد و علاوه بر تیم اپیک گیمز، استودیو People Can Fly نیز در ساخت آن نقش داشتند. از طرفی تعدادی از اعضای اصلی تیم سازنده نسخههای قبلی نظیر کلیف بلزینسکی در روند ساخت این نسخه حضور نداشتند. این بازی هرچند نمرات نسبتاً خوبی کسب کرد اما این نمرات در مقایسه با امتیازات سه نسخه قبلی به هیچ وجه خوب محسوب نمیشدند.
پس از عرضه این عنوان، تا مدتی سرنوشت این سری نامشخص بود تا سرانجام با خریداری شدن کامل حقوق ساخت و انتشار این سری توسط مایکروسافت، نسخه بازسازی شده عنوان اول سری با نام Gears of War: Ultimate Edition و نسخه چهارم اصلی سری با عنوان Gears of War 4 به ترتیب در سال ۲۰۱۵ و ۲۰۱۶ منتشر شدند. در این میان کشمکشهای زیادی سر حقوق بازی و البته استودیویی که باید به ساخت این سری ادامه بدهد پیش آمد تا در نهایت، مایکروسافت وظیفه ساخت این سری را به استودیوی نسبتاً تازه تأسیس The Coalition سپرد. این استودیو که در سال ۲۰۱۰ تأسیس شده بود، ابتدا نام دیگری داشت که سرانجام وقتی قرار شد وظیفه ساخت سری Gears of War به آنان سپرده شود، نامشان به The Coalition تغییر پیدا کرد. نسخه Ultimate Edition به عنوان یک بازسازی از نسخه اول، با استقبال نسبتاً خوبی رو به رو شد اما چالش اصلی این استودیو، نسخه جدید و اصلی سری یعنی Gears of War 4 بود. این عنوان، به طور کلی در ادامه داستان نسخههای قبلی و سالها پس از وقایع نسخه سوم به وقوع میپیوست و شخصیتهای اصلی آن این بار فرزند مارکوس فنکیس و دوستان او بودند. بازی هر چند در حد سه نسخه اول سری عنوانی با مکانیکهای انقلابی و نوآورانه نبود و البته از نظر داستانی نیز ضعفهایی داشت، اما همچنان یک شوتر سوم شخص استاندارد محسوب میشد که به خوبی توانسته بود اکشنی لذت بخش را برای کاربران به ارمغان بیاورد. حال سه سال بعد از عرضه Gears of War 4، ششمین نسخه این سری و البته پنجمین عنوان شماره دار، این بار بدون پسوند of War و فقط با عنوان Gears 5 منتشر شده است. عنوانی که این بار به کارگردانی کامل شخص راد فرگوسن که تهیه کنندگی نسخههای اولیه بسیار موفق این سری را برعهده داشت، ساخته شده است. در ادامه به نقد و بررسی این عنوان میپردازیم.
— اتمام بررسی مختصر تاریخچه سری Gears of War —
سری Gears of War، همواره از جمله عناوین اکشنی بوده است که با وجود تمرکز زیاد بر صحنههای هیجان انگیز و پر زد و خورد، اهمیت بالایی به داستان داده است و در میان همه این بخشهای شلوغ، داستانی منسجم و زیبا را روایت کرده است. با اتمام یافتن سهگانه اصلی سری در Gears of War 3، ساخت نسخهای که از نظر داستانی در ادامه این عنوان باشد، تا حدودی سخت به نظر میرسید. با این وجود نویسندگان بازی توانستند هر طور که شده، در Gears of War 4 با پی گرفتن داستان بازی در سالها بعد از وقایع نسخه سوم و در نقش پسر مارکوس فنیکس، به شکل خوبی فضا و اتمسفر روایی را برای یک حماسه جدید در این سری آماده کنند. هر چند بازی ضعفهایی داشت و شخصیتهای اصلی جدید آن به هیچ وجه در حد افرادی نظیر مارکوس فنیکس و یا دامینیک سانتیاگو نبودند اما به هر حال میشد آنها را به عنوان شخصیتهای جدید این سری پذیرفت. داستان نسخه چهارم، با آشکار شدن یک راز بسیار تاریک و عجیب در مورد یکی از همراهان شخصیت اصلی به پایان رسید. در حالی که شاید از ابتدا بازیکنان فکر میکردند که شخصیت محوری مجموعه جدید این سری، جیمز فنیکس، پسر مارکوس، خواهد بود ناگهان با آشکار شدن موضوعاتی در مورد همراه او کیت دیاز (Kate Diaz) درست در آخرین لحظات نسخه چهارم، به طور کلی جریان تغییر کرد و این شخصیت به کاراکتر محوری و کلیدی سری تبدیل شد. در اینجا برای لو نرفتن داستان نسخه قبلی، قصد لو دادن اتفاقات آن را نداریم ولی به هر حال بدانید که این راز برای همه تا حد زیادی غافلگیر کننده بود و البته تا حدی بر دیدگاه و اعتماد آنان به کیت در عنوان جدید یعنی Gears 5 اثرگذار بوده است.
داستان این نسخه، درست بعد از اتمام نسخه چهارم شروع میشود و از آن جایی که وقایع انتهای آن نسخه نقش اساسی در داستان این عنوان دارند، در صورتی که نسخه قبلی را انجام ندادهاید و قصد ندارید که وقایع آن را برای خود اسپویل کنید، بهترین کار تجربه نسخه چهارم پیش از شروع Gears 5 است. با این وجود، اگر تمایلی به انجام نسخه قبلی ندارید، میتوانید مستقیماً به سراغ این نسخه بروید و در همان ابتدای بازی، از غافلگیری مهم انتهای نسخه قبل آگاه بشوید.
روند اصلی روایی داستان بازی، به شکل نسبتاً خوبی شروع میشود و تا اواخر فصل دوم نیز به شکل خوبی ادامه پیدا میکند. از انتهای فصل دوم به بعد، روند خوب داستان بازی کمی با مشکل رو به رو شده و دیگر آن جذابیت اصلی خود را از دست میدهد. هر چند همچنان میتوان آن را قابل قبول و خوب ارزیابی کرد. همانند سایر بازیهای این سری، مأموریتهای بازی پر از صحنههای اکشن و پرتنش هالیوودی هستند که تقریباً همگیشان به خوبی پرداخت و اجرا شدهاند. ضمن این که نرخ ارائه این بخشهای پرتنش که فارغ از مبارزات معمول بازی هستند، از نظر روایی و داستانی قابل قبول و مطلوب است و سازندگان بازی، این صحنهها را درست در فواصل زمانی خاص و مشخصی قرار دادهاند تا جلوی تکراری شدن روند اکشن بازی گرفته شود و درست وقتی که ممکن است از مبارزات بازی احساس خستگی و عدم هیجان به شما دست بدهد، بازی با یکی از این بخشها هیجان را به شما بر میگرداند.
مسئله مهم دیگر شخصیت پردازی کاراکترهای بازی است. با وجود این که سازندگان سعی و تلاش زیادی برای پرداخت خوب شخصیتهای جدید سری کردهاند و البته نتیجه کلی کارشان قابل قبول بوده است، اما همچنان به نظر میرسد که شخصیتهای جدید نسبت به کاراکترهای اصلی سهگانه اصلی از نظر شخصیت پردازی در نقطه پایینتری هستند. مشاهده شخصیت مارکوس فنیکس در بخشهای مختلف بازی که همچنان نیز شخصیتی بسیار پخته و با ابهت دارد، بیشتر باعث میشود که شخصیتهای جدید سری به حاشیه رانده شوند. البته با تمام این موارد، به هر حال شخصیت پردازی کاراکترهای اصلی بازی را میتوان خوب و قابل قبول دانست و هر چند به درخشش سهگانه اصلی نیست اما همچنان با شخصیتهایی طرفیم که باورپذیر هستند و میتوان با آنها ارتباط برقرار کرد. هر چند در مورد کاراکترهای فرعی انسانی این موضوع خیلی برقرار نیست و خیلی از شخصیتها بدون این که خیلی با آنها آشنا بشوید، خیلی راحت به بازی اضافه شده و حذف میشوند و نمیتوانند اثرگذاری لازم را داشته باشند. بخشهای درخشانی نیز در شخصیت پردازی یکسری از کاراکترهای بازی نیز وجود دارد و البته به طرز جالبی، یکی از موارد خوب شخصیت پردازی کاراکترهای فرعی مربوط به یک روبات به نام JACK میشود. این روبات در طول بازی گروه شما را همراهی میکند و در بخشهای زیادی از بازی یاری گر شماست و البته سیستم ارتقای توانایی نیز برای او در نظر گرفته شده است اما فارغ از همه اینها، شخصیت پردازی کلی این روبات با توجه به این که تقریباً دیالوگ خاصی هم ندارد، و به شکل جالبی بسیار خوب از کار در آمده است و با وجود این که در بخشهایی به نظر میرسد که تمرکز اصلی روی این شخصیت نبوده است، اما احتمالاً رفتار این روبات کوچک توجهتان را جلب خواهد کرد.
با همه این موارد، شاید اصلیترین مشکلی که هم این نسخه و هم نسخه قبلی از نظر داستانی با آن دست و پنجه نرم میکنند، مربوط به پایان عجولانه و نسبتاً ناقص بازی است. نسخههای سهگانه اصلی هر چند شما را مشتاق نسخه بعدی میکردند، اما در نهایت یک خط داستانی مشخص را به سرانجام میرسانند و میتوانستید پایان بندی آن را توجیه کنید؛ اما در این دو بازی، نحوه کلی ارائه مراحل بازی و بعد ناگهان پایان آن تا حدی آزار دهنده است. در واقع هدف اصلی سازندگان، افزایش اشتیاق بازیکنان برای تجربه نسخه بعد بوده اما این موضوع به قیمت ناقص و نیمه تمام به نظر رسیدن داستان بازی تمام شده است. حتی اگر داستان بازی خود جزو یک خط داستانی بزرگتر باشد، اما به عنوان یک اثر مستقل باید در جای مشخص و معقولی به اتمام برسد و حس نیمه تمام ماندن و ناقص بودن بازی را به بازیکنان منتقل نکند. پایانهای ناقص که برای تکمیل شدن به شدت نیازمند نسخه بعدی باشند، شاید برای بازیهای اپیزودی ایرادی نداشته باشند اما قطعاً برای عنوانی که هر سه چهار سال، یک نسخه از آن عرضه میشود به هیچ وجه قابل قبول نیست.
با همه این اوصاف، میتوان گفت که کار سازندگان از نظر داستانی قابل قبول بوده است؛ ولی عالی نه. داستان بازی در اوایل به خوبی پیش میرود ولی در اواخر بازی کمکم از اهمیت کارهایی که انجام میدهید کاسته شده و بازی نیز به شکلی به اتمام میرسد که به نظر بخش زیادی از بازی را به نسخه بعدی موکول میکند. در این میان اما ریتم درونی خود مراحل و ارائه درست بخشهای هیجان انگیز، آرام، دلهره آور و غمگین به شکل مناسبی تنظیم شده است که کشش لازم برای ادامه دادن داستان را در بازیکنان ایجاد میکند.
از مبحث داستان که بگذریم، به مهمترین عنصر بازی یعنی گیم پلی میرسیم. گیم پلی بازی با وجود این که تغییرات ریز و درشت کوچکی در آن انجام گرفته است، اما همچنان در هسته خود کاملاً به سنتهای اصلی سری گیرز پایبند بوده است. هسته اصلی تمامی مراحل بازی تا حد زیادی مبتنی بر سنگر گرفتن، شلیک کردن به دشمنان با سلاحهای رایج این سری و پیشروی به قسمتهای بعدی است. هر چند که یکسری تغییرات نیز در بخشهای مختلف بازی صورت گرفته است، اما همچنان هسته اصلی آن تغییر چندانی نکرده است.
اصلیترین عنصری که در گیم پلی یک عنوان شوتر بر روی بازیکنان تأثیر میگذارد، گان پلی و نحوه استفاده سلاحهای مختلف در بازی و حسی است که کار کردن با آنها به شما منتقل میکند. سری گیرز، همواره گان پلی خاص و منحصر به فردی داشته است که در طول سالیان، به خوبی جواب پس داده است و سازندگان از کیفیت آن مطمئن هستند. سلاحهای بازی با وجود این که به اندازه کافی سریع و خوب هستند، اما به دلیل خود شخصیتها و نحوه کنترلی بازی، سنگینی خاصی دارند که باعث میشوند حس واقع گرایی خوبی به سلاحها داده شود و در عین حال، این حس واقع گرایی، مانع لذت بردن از مبارزات نیز نشده است. مکانیزم Active Reload نیز همانند همه عناوین سری، در این عنوان نیز حضور دارد و در هنگام بارگذاری مجدد سلاح، در صورتی که در لحظه مشخصی که در یک نوار زیر نماد سلاح مشخص شده است، کلید بارگذاری را دوباره فشار دهید، سلاح برای مدت محدودی تواناییهای بیشتری در شلیک کردن پیدا میکند. این توانایی بیشتر نیز متناسب با هر سلاح به شکل خاصی نمود پیدا میکند. برای سلاحهای اصلی بازی نظیر Lancer، بیشتر اثرگذاری این قابلیت مربوط به سرعت و قدرت بالاتر تیراندازی میشود اما برای اسلحهای همچون Longshot که یک اسنایپر است و هر بار نیاز به بارگذاری مجدد دارد، این قابلیت منجر به افزایش قدرت ضربه این سلاح در هنگام هدشات کردن دشمنان خیلی قوی میشود. یکسری سلاح ویژه نیز با عنوان Relic به بازی اضافهشدهاند که انواع تقویت شده همین سلاحها بوده و البته Active Reload برای بعضی از آنها کارکرد دیگری دارد؛ مثلاً برای همین Longshot، این نوع خاص سلاح باعث میشود که با هر بار بارگذاری، به جای یک گلوله، دو گلوله درون این سلاح تک تیرانداز قرار بگیرد. به هر حال این مکانیزم از جمله عناصر اصلی گیم پلی این سری است که باعث میشود بازیکن به شکل فعالی با کارکرد سلاحهای بازی درگیر بشود و خود را درون بازی احساس کند.
چندین سلاح جدید نیز به بازی اضافهشدهاند. احتمالاً یکی از پرکاربردترین این سلاحها به خصوص در بخش کمپین، Lancer نارنجک انداز باشد که به جای اره برقی معروف این سلاح، روی آن یک نارنجک انداز ویژه نصب شده است که از طریق لیزر مکان هدف را مشخص کرده و بارانی از خمپارههای انفجاری را بر سر دشمن نگون بختی که در آن نقطه قرار دارد، پرتاب میکند و به خصوص در بخش داستانی، برای شکست دادن دشمنان خیلی قویتر به این قابلیت نیاز پیدا خواهید کرد. سلاحهای قدرتمندی نظیر Cryo Cannon نیز در این نسخه به بازی اضافهشدهاند که در فاصله نزدیک، موجی قوی از هوای سرد و منجمد را به سوی دشمنان شلیک میکند و علاوه بر وارد کردن آسیب فراوان به دشمن، موجب کند شدن او نیز میشود. چندین سلاح دیگر نظیر Talon –که یک مسلسل دستی است و یا Claw LMG که سلاحی خاص طراحی شده توسط دشمنان اصلی بازی یعنی Swarm است نیز به بازی اضافهشدهاند که بعضاً در محیطهایی خاص و شرایط مشخصی کاربردهای بسیار زیادی پیدا میکنند و شاید استفاده از آنها خیلی رایج نشود اما در مواقع مخصوص، تأثیر خود را بر روند مبارزه خواهند گذاشت.
از بحث سلاحها که بگذریم، باید به نکات جدیدی که به بخش کمپین بازی اضافهشدهاند، اشاره بکنیم. اصلیترین نکته، اضافه شدن یکی دو مرحله تقریباً جهان باز (Open World) به بازی است. اگر آخرین نسخههای سری Uncharted را روی PS4 تجربه کرده باشید، احتمالاً وجود چنین مراحلی را هم در نسخه چهارم و هم The Last Legacy به یاد دارید. در Gears 5 نیز یکی دو مرحله خاص در بازی قرار دارند که شما را در محیطی بسیار گسترده و بزرگ قرار میدهند و برای جا به جایی بین نقاط مختلف نیز از یک وسیله بادبانی خاص که روی زمین حرکت میکند استفاده خواهید کرد. در این مراحل نیز میتوانید مستقیماً به سراغ هدف اصلی خود بروید و کلاً کاری با فضای گستردهتر آن نداشته باشید؛ اما در عوض در صورتی که در محیط گشت و گذار بکنید، علاوه بر پیدا کردن آیتمهای داستانی ارزشمند، یکسری آیتم که برای ارتقای JACK استفاده میشوند نیز پیدا خواهید کرد که میتوانند در ادامه بازی به شدت یاری گر شما باشند. با وجود این که در کل اضافه شدن این مأموریتهای جهان باز به بازی نقطه مثبتی در ایجاد تنوع در روند ثابت این سری است، اما متأسفانه در این محیط گسترده به جز چند مأموریت فرعی خیلی سرراست در مورد رفتن به نقطهای مشخص و عبور از یکی دو مانع معمولی، کار خیلی خاصی نمیتوان انجام داد. البته حضور این مراحل خود نوید بخش اتفاقات خوبی است و اگر امیدوارانه به آن نگاه کنیم، احتمالاً در نسخه بعدی شاهد شکل تکامل یافته تر و بهتری از این مراحل خواهیم بود اما در وضعیت کنونی، هر چند که در کل این تغییر رویه در طراحی مراحل خوب و پسندیده است، اما خالی بودن بخش زیادی از این نقشه باعث میشود که عملاً از پتانسیلهای بالای این حالت استفاده کاملی نشده باشد.
موضوع جدید دیگری که در این نسخه به بازی اضافه شده است، قابلیت ارتقای روبات همراه شخصیتها در بازی است که همان طور که در بخش داستانی و البته بند قبلی نیز به آن اشاره شد، JACK نام دارد. این روبات در ابتدا تنها قابلیت شناسایی دشمنان از پشت دیوارها و در کل محیط را در شعاع مشخصی در اختیار دارد. به تدریج با پیشروی در بازی قابلیتهای تهاجمی و تدافعی جدیدتری نیز به دست میآورد و نکته مهم کار این است که تمامی این تواناییها نیز به سبک بازیهای نقش آفرینی قابل ارتقا هستند. با گشت و گذار در بازی، آیتمهای زردرنگ خاصی را پیدا میکنید که Component نامیده میشوند و با استفاده از تعداد مشخصی از آنها میتوان تواناییهای این روبات را ارتقا داد. مثلاً بعد از این که قابلیت قرار دادن تلههای الکتریکی را به دست آوردید، میتوانید با ارتقای آن کاری بکنید که بتوان همزمان از دو تله الکتریکی استفاده کرد. به علاوه این روبات کارهای دیگری نظیر جمع آوری آیتمهای مختلفی که دور از دسترس هستند نظیر سلاحها و یا جعبههای مهمات را هم انجام داده و البته میتواند در مبارزات نیز با شوک دادن به دشمنان، یاری گر شما باشد. نکته جالبتر کار نیز این است که در صورتی که بخش داستانی بازی را به صورت چندنفره Co-op انجام بدهید، یکی از بازیکنان میتواند نقش این روبات را برعهده بگیرد و به نوعی نقش پشتیبان را برای کل تیم ایفا بکند. ضمن این که اضافه شدن آیتمهای مخفی که در روند گیم پلی تأثیر دارند، باعث میشوند که بازیکنان بیش از گذشته به گشت و گذار در نقاط مختلف محیط علاقهمند بشوند. در حالی که در نسخههای گذشته، جست و جو در محیط، اکثر اوقات نهایتاً منجر به یکسری آیتم جمع کردنی معمولی میشد که برای گرفتن اچیومنتهای بازی به آنها نیاز داشتید، در این نسخه جمع کردن آیتمهای مورد نیاز برای ارتقا JACK که تأثیر مستقیمی در روند گیم پلی دارد باعث میشود که انگیزه بیشتری در بازیکن برای گشتن نقاط مختلف محیط به وجود بیاید و به این شکل از تمامی پتانسیل محیطهای بازی استفاده بشود.
با وجود این عناصر جدید، هنوز ذات کلی بازی بدون تغییر باقی مانده است. در بخش تکنفره بازی، در هر حال میتوان با مخفی شدنهای مداوم پشت سنگرها و انجام بازی به شکل تدافعی، تا حد زیادی قسمتهای مختلف آن را جلو برد. هر چند یکسری از دشمنانی که در نسخههای گذشته اضافهشدهاند سعی میکنند با حمله کردن به پشت سنگرها شما را از آن جا بیرون بکشند و کمی روند بازی را از حالت تدافعی خود خارج کنند، اما همچنان اکثریت غالب دشمنان بازی را میتوان با همان مخفی شدن پشت سنگرها از پا در آورد. هر چند این سیستم به خودی خود ایرادی ندارد اما تکرار زیادی آن در نسخههای مختلف باعث شده که گیم پلی این سری روند نسبتاً یکسانی را در نسخههای مختلف داشته باشد که نهایتاً وجه تمایزشان صرفاً گرافیک و محیطهای جدید است. هر چند این عناصر در برخی قسمتها برای وادار کردن بازیکنان به انجام بازی به شکل تهاجمی کافی هستند، اما به نظر من باید سازندگان برای جلوگیری از تکرار یک سیستم بعد از این همه سال، در نسخههای بعدی تلاش بیشتری برای ترویج بازی تهاجمی، به خصوص در بخش تکنفره بازی داشته باشند.
از نظر هوش مصنوعی دشمنان در بخش تکنفره نیز نمیتوان این عنوان را بازی خیلی خاص و انقلابی در این زمینه دانست. عملکرد کلی دشمنان خوب و قابل قبول است و بعضی حالات خاص مخصوصاً زمانی که دشمنان کوچکتر و تهاجمیتر حضور دارند نیز پیش میآید که به شکل بسیار خوبی دشمن میتواند شما را به مخمصه بیندازد اما در سایر حالات، دشمنان خیلی از لحاظ همکاری و نقشههای پیچیده عملکرد خاصی ندارند. البته این موضوع، بیش از این که به ناتوانی سازندگان مربوط باشد، به خود بازیکنان نیز مربوط است. اگر سازندگان عنوانی از یک سری مشهور نظیر گیرز که افراد زیادی با درجههای مهارتی مختلف آن را در طول این سالیان دنبال کردهاند، ناگهان تصمیم بگیرند از هوش مصنوعی پیچیده و بسیار قوی استفاده کنتد که بتواند بازیکنان را در نقشههای پیچیده گیر بیندازد، قطعاً بسیاری از بازیکنان با مشکلات زیادی در پیشروی در این عنوان رو به رو میشوند و به دلیل همین موارد، اکثر سازندگان از سرمایه گذاری روی یک سیستم پیچیده و خیلی قوی برای هوش مصنوعی دشمنان صرف نظر میکنند و بیشتر تفاوت درجههای سختی بازی نیز تا حد زیادی مربوط به سطح قدرت و میزان سلامتی دشمنان خواهد بود و نه استفاده از هوش مصنوعی عجیب و غریب در آنها. از طرف دیگر هوش مصنوعی استفاده شده برای همراهان تا حد خوبی قابل قبول است و آنها میتوانند به خوبی از پس انتخاب درست دشمنان برای از پا در آوردن و همچنین محافظت درست از خود در اکثر مواقع بر بیایند. این موضوع در حالت چندنفره Horde هم که ممکن است گاهی اوقات بازیکن واقعی شما را همراهی نکند، بیشتر نمایان میشود خواهید دید که دو سه یار شما که توسط هوش مصنوعی کنترل میشوند، به خوبی میتوانند در مقابل تعداد بسیار بیشتری از دشمنان که آنها هم توسط هوش مصنوعی دیگری کنترل میشوند مقاومت کنند.
صحبت از بخش چندنفره شد؛ سری گیرز همواره علاوه بر بخش داستانی خوب، قسمت چندنفره پربار و سرگرم کننده این نیز به بازیکنان ارائه داده است. در این نسخه، سه حالت اصلی و جداگانه برای بخش چندنفره در نظر گرفته شده است: Versus، Horde و Escape. حالت Versus در اصل همان شکل رایج بخش چندنفره در سایر بازیهاست که خود شامل چندین مود دیگر نظیر Guardian، Escalation، King of the Hill و البته مود معمول Team Deathmatch میشود. این مودها همگی به شکلهای مختلف و گاهی اوقات با نامهایی دیگر در نسخههای قبلی نیز حضور داشتهاند و در این نسخه نیز در ذات آنها تغییر خاصی دیده نمیشود. بخش جدیدی تحت عنوان Arcade نیز به این حالت اضافه شده است که در اصل برای وقتی است که به جای یک بازی رقابتی سنگین و نفس گیر که نیاز به مهارت بالایی دارد، صرفاً میخواهید از بخش چندنفره بازی لذت ببرید. در این حالت با توجه به طیف کلی بازیکنانی که وارد این بخش میشوند و البته کلیات کار، دیگر نیازی نیست که خیلی درگیر استفاده از سلاحهای استاندارد رقابتهای چندنفره و انجام بازی به شکل حرفهای باشید. در این بخش هر شخصیت در ابتدا سلاح مخصوص خود را دارد و بعد از کشته شدن نیز میتوان شخصیت مورد نظر را عوض کرد. به دلیل ذات کلی این بخش و این که به صورت رقابتهای رده بندی برگزار نمیشود، میتوانید نگرانی از بابت انجام بازی به شکل خیلی حرفهای را کنار گذاشته و مطابق خواسته خود از سلاحهای مختلف و جالب بازی استفاده کنید.
حالت اصلی دیگر، مربوط به بخش Horde است. حالت Horde از جمله قسمتهایی است که نسخههای اولیه گیرز در محبوب کردن این شکل از بازی میان بازیکنان نقشی مهم و اساسی ایفا کردند و اکنون شامل شکلهای مختلفی از این بخش در بازیهای دیگر نیز هستیم. در این قسمت، شما به همراه چند هم تیمی –که میتواند هوش مصنوعی یا بازیکن واقعی باشد- باید در مقابل موجهای مختلفی از دشمنان مقاومت کنید. در انتهای بعضی از موجها، دشمنان قویتری نیز در قالب باس فایت به سراغ شما آمده و چالش سختتری را پیش رویتان قرار میدهند. کار خاصی که در این میان میتوانید انجام بدهید، امکان به دست آوردن یکسری امتیاز خاص بعد از کشتن دشمنان است. در انتهای هر موج، میتوانید با مراجعه به دستگاه خاصی با خرج کردن این امتیازات، سلاحها یا سیستم تدافعی جدید به دست بیاورید. مثلاً میتوانید در نقاطی از زمین یکسری تیغ بزرگ قرار بدهید که حرکت دشمنان را کند کرده و در ضمن به آنان آسیب نیز وارد میآورد. ضمن این که این قابلیتهای تدافعی را میتوان به مرور زمان از طریق همان امتیازات ارتقا داد و قویتر کرد. این بخش از نسخههای مختلف در این سری حضور داشته و در این نسخه نیز با تغییرات نسبتاً اندک حضور دارد.
در نهایت، به حالت Escape میرسیم که برای اولین بار به این سری اضافه شده است. در این مود، شما به همراه دو سه هم تیمی دیگر، در میان پایگاه دشمن قرار میگیرید و باید با کشتن دشمنان در مدت زمان خاص و البته حرکت در محیط، به سرعت پیش روی کنید تا در نهایت بتوانید از پایگاه فرار کرده و جان سالم به در ببرید. نکته مهمی که در این بخش وجود دارد، این است که به تدریج گازی سمی محیط را پر میکند و برای همین، نمیتوانید برای مدت زیادی در یک نقطه قرار بگیرید و باید تمام سعی خود را بکنید تا هر چه سریعتر از پایگاه فرار کنید. نقشههای این بخش با سایر قسمتهای بازی تفاوت دارند و هر چند روز یک بار، سازندگان نقشه جدیدی برای این بخش عرضه میکنند تا حالت Escape همواره جذابیت خود را حفظ کند. این قسمت هر چند شاید از لحاظ هیجان رقابتی بودن به پای بخشهای اصلی چندنفره نرسد اما قسمت جالبی است که هر از چند گاهی میتواند نظر شما را به خود جلب کند و به نظر میرسد که حضور آن در این عنوان کاملاً به جا و شایسته است.
در نهایت لازم است به یکسری قابلیتهای کلی بخش چندنفره نیز اشاره کنیم. طبیعتاً در این بخش و به خصوص در حالتهای Escape و Horde که امکان تعویض شخصیت تقریباً به هیچ شکلی ممکن نیست، تواناییهای خاص هر کدام از کاراکترها که باید در ابتدای مرحله انتخاب کنید، اهمیت بیشتری پیدا میکند. یک کاراکتر ممکن است وضعیت کلی همتیمیهایش را بهبود ببخشد و از طرف دیگر، شخصیتی دیگر قابلیت ویژهاش افزایش سرعت و قدرت گلولههای شلیک شدهاش باشد. ضمن این که با انجام بازی، یکسری کارت مهارت نیز توسط شخصیتها به دست میآیند و میتوانید سه تا از آنها را در قبل از مسابقه انتخاب کنید. بعضی از این کارتها قابلیتهای تیمی نظیر افزایش امتیاز کلی تیم را به شما اهدا میکنند و بعضی دیگر نیز قابلیتهایی نظیر آسیب کمتر در پشت سنگرها و یا سرعت بالاتر بارگذاری سلاح را به شما میدهند. این قابلیتها در اکثر موارد برای هر شخصیت متفاوت هستند و برای همین، بازی به این شکل شما را تشویق به استفاده از شخصیتهای مختلف میکند تا با تواناییهای هر کدام به خوبی آشنا بشوید. شخصیتهایی از مجموعه ترمیناتور و هیلو نیز به عنوان مهمان در بازی قرار گرفتهاند که هر چند از لحاظ ظاهری و داستانی خیلی با بازی هماهنگی ندارند اما از لحاظ گیم پلی و قابلیتهای هر شخصیت، تعادل خوبی میان آنها برقرار شده است تا نسبت به شخصیتهای اصلی دچار ضعف زیاد و یا قدرت بیش از اندازه نباشند. علاوه بر این موارد، باید به این موضوع نیز اشاره کرد که تنوع کلی نقشههای قسمت چندنفره بازی برای عنوانی که تازه منتشر شده است، کاملاً قابل قبول و استاندارد است و بازی ایرادات این چنینی ندارد.
در مجموع، در زمینه گیم پلی Gears 5 هر چند تا حد زیادی به اصول کلی سری پایبند بوده است و تغییراتی اساسی در آن ایجاد نکرده که بتوانیم آن را عنوانی نوین بنامیم، اما یکسری کارهای خاص نظیر مراحل Open World، سیستم ارتقای مهارتی در بخش تکنفره و حالت جدید Escape را میتوان نوید بخش تغییرات بهتر و گستردهتری در این سری دانست. هر چند بخشهایی نظیر مراحل جهان باز همچنان تا حد زیادی خام هستند و میتوانند در نسخههای بعدی کاملتر و بهتر بشوند و ضمن این که سازندگان باید حواسشان باشد که به هر حال طرفداران این سری خواهان یک بازی تماماً جهان باز از آن نیستند و نباید برای ایجاد تنوع، به طور کامل سبک بازی را تغییر بدهند. با تمام این تفاسیر، هر چند Gears 5 از لحاظ گیم پلی عنوان استاندارد و بسیار باکیفیتی است، اما همچنان تا حد زیادی شبیه پیشینیان خود بوده و خیلی از آن سبک و سیاق فاصله نگرفته است و با توجه به سابقه حدوداً ۱۳ ساله سری، این موضوع نکته خیلی مطلوبی محسوب نمیشود.
بعد از گیم پلی به گرافیک بازی میرسیم. از هر دو بعد هنری و فنی، همانند سایر عناوین این سری بازی در سطح بسیار بالایی قرار دارد. از بعد هنری، بدون شک این عنوان را میتوان برترین نسخه سری دانست. نسخههای قبلی این سری، عموماً در یکسری فضاهای شهری و محیطهایی با فضای رنگی یکسان و یکنواختی سپری میشدند؛ اما در این نسخه، شاهد گستردگی بسیار بالایی در طراحی محیطهای بازی هستیم که باعث میشوند از این لحاظ بازی بهمراتب از نسخههای قبلی در مرتبه بالاتری قرار بگیرند. علاوه بر محیطهای رایج سری، درههای پر از برف و شنزاری پر از شنهای قرمز رنگ، در کنار محیطهای تاریک یک آزمایشگاه سری و مخوف که از نظر نورپردازی و جو حاکم، تا حدی یادآور بازیهای ترسناک هستند، همگی نمونههایی از کیفیت بسیار بالای این بازی از لحاظ هنری هستند. این موارد در کنار طراحیهای جالب دشمنان و سلاحهای جدید بازی، باعث میشوند بتوانیم این عنوان را برترین بازی این سری از بعد هنری بدانیم.
بازیهای سری گیرز از لحاظ گرافیک فنی نیز همواره جزو بازیهای بسیار مطرح خود در زمان عرضه بودهاند. از نسخه اول سری که در سال ۲۰۰۶ گرافیکی خیره کننده را به معرض نمایش گذاشت گرفته تا نسخه سوم در اواخر نسل هفت و در نهایت عنوان فعلی، همگی از لحاظ بصری گرافیکی خیره کننده را به معرض نمایش گذاشتهاند. همانند روند سنتی و معمول این سری، Gears 5 نیز با استفاده از موتور Unreal Engine ساخته شده است و احتمالاً باید این عنوان را برترین بازی ساخته شده با این موتور از لحاظ بصری بدانیم. از نورپردازی فوقالعاده قسمتهای مختلف محیط و جزئیات بالای چهرهها گرفته تا انیمیشنهای روان و دقیق، پوشش گیاهی محیط و جزئیات ریز و درشت اشیایی که در گوشه و کنار قرار گرفتهاند، همگی در سطح کیفی بسیار بالایی قرار دارند. چهره کاراکترها به شکل بسیار خوبی با استفاده از تکنیکهای مختلف به شدت طبیعی از کار در آمده است. از تکنولوژیهایی نظیر Subsurface Scattering برای شبیه سازی دقیقتر بازتاب نور از سطح پوست انسان استفاده شده و یکسری تکنیکهای دیگر نیز برای شبیه سازی درست چشم و مردمک آن صورت گرفته است تا چهره شخصیتها به شدت طبیعی و خوب از کار در بیاید. تکنولوژیهای بسیار پیشرفتهای نیز برای پردازشهای مربوط به نورپردازی حجمی صورت گرفته تا مواردی نظیر بخار آب و گرد و غبار همگی به شکل خوبی پردازش بشوند. ضمن این که حتی میانپردههای بازی که بعضاً با حرکات سریع دوربین و تغییر زاویه دید همراه هستند، به صورت کاملاً Real-time پردازش میشوند و در طول بازی تقریباً با هیچ نوع صحنه از پیش رندر شدهای طرف نخواهید بود که برای عنوانی با این جزئیات بالا و البته میانپردههای فوقالعاده شلوغ، این موضوع دستاورد فنی بسیار بزرگی محسوب میشود.
البته یکسری مشکلات هم در گرافیک بازی وجود دارند؛ اولین مورد که البته خیلی کم در بازی به چشم میخورد، مسئله دیر لود شدن بافتها بعد از لود شدن بازی است که حدود سه چهار ثانیه برای لود کامل آنها بعد از ورود به محیط باید صبر بکنید. این مشکل به نظر به طور کامل به موتور Unreal Engine مربوط میشود و نمیتوان آن را گردن سازندگان بازی انداخت، چون تقریباً تمامی عناوین ساخته شده با این موتور –چه مستقل و چه AAA- از این مشکل رنج میبرند و در هر دو نسخه سوم و چهارم Unreal Engine نیز این مشکل مشاهده شده است؛ بنابراین میتوان گفت که این مشکلات تقریباً از دست سازندگان بازی خارج است و بیشتر به ساختار درونی موتور بازی که ساخته شرکت اپیک گیمز است بستگی دارد. مشکل دیگر مربوط به فیزیک اشیا میشود. بسیاری از اشیا، به صورت کاملاً استاتیک و غیر پویا در محیط قرار گرفتهاند و حتی شلیک به آنها نیز تأثیر خاصی روی آنها ندارد. به عنوان مثال ممکن است برای امتحان گرافیک بازی، تصمیم به شلیک به یک گلدان در محیط بگیرید و با کمال تعجب، شاهد باقی ماندن رد گلوله روی گلدان کوچک خواهید بود و شاهد هیچ گونه افکت تخریب و خرد شدن نخواهید بود! از این لحاظ به نظر میرسد که بازی نسبت به نسخههای قبلی خود دچار افت شده است و البته شاید بتوان دلیل آن را، مربوط به تمرکز سازندگان برای ارائه رزولوشن و نرخ فریم پایدار روی کنسولها دانست که با توجه به حجم عظیم تکنولوژیهای به کار رفته در گرافیک بازی، مجبور شدهاند از خیر تخریب پذیری اشیای ریز بگذرند و تخریب پذیریهای پویای بازی محدود به سنگرها و مواردی میشود که در گیم پلی نقش اساسی ایفا میکنند و برای اشیای ریز نظیر گلدانها و… فیزیک پویا در نظر گرفته نشده است. با در نظر گرفتن وضعیت بازی Control که به تازگی عرضه شده از تخریب پذیری پویا استفاده میکند و عملکرد فنی بسیار بد روی هر دو کنسول PS4 و Xbox One و حتی روی کنسولهای میان نسلی دو شرکت سونی و مایکروسافت، میتوان این حرکت سازندگان بازی را برای حفظ پرفورمنس بازی منطقی دانست.
Gears 5 بر روی هر دو کنسول Xbox One و Xbox One X، از سیستم رزولوشن متغیر و پویا استفاده میکند تا بتواند به خوبی در نرخ فریم مشخص شده باقی بماند. کنسول Xbox One معمولی، بازی را با رزولوشن متغیر بین حدوداً ۷۲۰P تا ۱۰۸۰P به صورت ۳۰ فریم بر ثانیه اجرا میکند و در سمت مقابل Xbox One X، بازی را با وضوح بین ۱۰۸۰P تا ۲۱۶۰P اجرا کرده و نرخ فریم تصویر نیز در اکثر اوقات روی ۶۰ قرار دارد و با نوسانهایی اندک و غیر محسوس همراه است. نکته خوب دیگر نیز بهینه سازی خوب بازی روی کنسول معمولی بوده است و به جز تفاوت در نرخ فریم و رزولوشن، در سایر موارد گرافیکی نظیر بافتها، نورپردازی، افکتها و… شاهد تفاوت خاصی بین دو نسخه Xbox One معمولی و Xbox One X نیستیم. سازندگان به نسخه PC نیز توجه ویژهای داشتهاند. بیش از ۲۵ گزینه مختلف برای تنظیمات گرافیکی گوناگون در بازی وجود دارند که باعث میشوند به نوعی بتوانیم این عنوان را رکورددار این زمینه بدانیم. بهینه سازی بازی به طور کلی به خوبی انجام شده است و حتی با سیستمهای ضعیف نیز امکان بازی به شکل مناسب و قابل قبولی در صورت اجرا روی سطح گرافیکی پایین ممکن است. برای انجام بازی در سطح گرافیکی بسیار بالا و به صورت ۱۰۸۰P نیز با استفاده از کارتهای قوی معمول در صورت کاهش سطح یکی دو تا از موارد خیلی سنگین، امکان انجام بازی با نرخ فریم ۶۰ به بهترین شکل امکان پذیر خواهد بود. تنها حالتی که بازی فوقالعاده سنگین میشود، روی حالت ۴K و بالاترین جزئیات گرافیکی است که تقریباً تنها کارتی که میتواند نرخ فریم ۶۰ را تضمین کند، RTX 2080 TI بوده و بقیه کارت گرافیکها نمیتوانند میانگین نرخ فریم ۶۰ را تضمین نمایند. با این وجود، بازی در کل جزو عناوینی محسوب میشود که بهینه سازی خوبی روی آن صورت گرفته و روی سیستمهای معمولی نیز میتوان با کیفیت بسیار خوبی به تجربه آن پرداخت.
در نهایت به مبحث موسیقی و صداگذاری بازی میرسیم. قطعات موسیقی استفاده شده در بازی همانند نسخه قبل توسط رامین جوادی، آهنگساز سری Game of Thrones، ساخته و تنظیم شدهاند. این قطعات همگی با فضای بازی هماهنگی داشته و البته بازی به شکلی پویا و متناسب با صحنههای مختلف از این آهنگها بهره میگیرد. در هنگام درگیری طبیعتاً ریتم آهنگ تندتر شده و شکل هیجان انگیزتری به خود میگیرد و در حین گشت و گذار در محیط نیز ریتم آن آرامتر میشود. ضمن این که در یک قسمت بازی که در یک آزمایشگاه سری و تاریک به وقوع میپیوندد، موسیقی بازی تا حدودی شکل ترسناک به خود میگیرد و با وجود این که خود مرحله خیلی ترسناک نیست، اما موسیقی بازی به شدت در تشدید حس ترس و ترسناک به نظر رسیدن مرحله بسیار خوب عمل کرده است. در بعد صداگذاری نیز همانند همه نسخههای این سری، با اثری بسیار باکیفیت رو به رو هستیم. صداگذاران همگی به شکل خوبی نقش خود را ایفا کرده و به باورپذیرتر شدن شخصیتها کمک شایانی کردهاند. از سوی دیگر افکتهای صوتی مختلف نظیر انفجارها، صدای پاره شدن بدن دشمنان در اثر استفاده از اره برقی سلاح Lancer، صدای شلیک گلولهها و همه مواردی که برای یک تجربه سمعی عالی لازم بودهاند، به شکل بسیار خوبی در بازی قرار گرفتهاند و کاملاً در حد و اندازه اثری بزرگ محسوب میشوند.
نتیجهگیری نهایی:
Gears 5 عنوان بسیار خوبی است که گیم پلی بسیار جذاب و لذت بخشی را برای طرفداران این مجموعه پرطرفدار به ارمغان میآورد. هر چند مکانیزمهای اصلی بازی بعد از حدود ۱۳ سال، همچنان تغییر خاصی نکردهاند و به نظر برای جلوگیری از تکرار نیاز به تغییرات بیشتری در آینده احساس میشود اما به هر حال سازندگان بازی موفق شدهاند که همچنان گیم پلی استانداردی را چه در بخش تکنفره و چه در بخش چندنفره بازی ارائه کنند. سازندگان سعی داشتهاند ایدههای جدیدی را نیز در بخش تکنفره پیاده سازی کنند که هر چند هنوز به شکل خام هستند، اما میتوان امیدوار بود که در نسخههای بعدی این سری این ایدهها به تکامل برسند. در کنار همه اینها، بازی از نظر فنی گرافیک بسیار بالایی دارد که آن را در زمره بهترین عناوین این نسل قرار میدهد. در مجموع هر چند هنوز هم ایراداتی نظیر داستان ناتمام و یکسری مشکلات دیگر در این عنوان قرار دارند، اما Gears 5 عنوانی است که طرفداران این سری و عناوین شوتر سوم شخص، قطعاً از آن لذت خواهند برد.
پر بحثترینها
- بازیگر شخصیت اصلی Intergalactic نیل دراکمن را خدای بازیهای ویدیویی میداند و از همکاری با او هیجانزده است
- رکورد دیسلایک تریلر Concord توسط Intergalactic در یوتیوب شکسته شد
- رئیس ناتی داگ: تست بازیگری Intergalactic به اندازه انتخاب بازیگر نقش الی شگفتانگیز بود
- بازیهای انحصاری کنسولی بیشتری از پلی استیشن برای Xbox عرضه خواهند شد
- مدیرعامل ناتی داگ: Intergalactic دیوانهوارترین ماجراجویی ما است
- ظاهراً تریلر معرفی Intergalactic: The Heretic Prophet به تاریخ عرضه آن اشاره دارد
- دیجیتال فاندری تریلر Intergalactic را از نظر بصری شگفتانگیز توصیف میکند
- سازنده بازی Black Myth: Wukong بابت برنده نشدن در مراسم The Game Awards 2024 گریه کرد
- گپفا ۲۶؛ مورد انتظارترین بازیهای شما در سال ۲۰۲۵
- مدیرعامل مایکروسافت: طرفدار Xbox بودن یعنی تجربه بازیهای آن روی تمامی دستگاهها
نظرات
مبارک طرفداراش انشاالله راضی باشن
من که والا عاشق این بازیم الانم این نسخه رو گرفتم دارم بازی میکنم…شاید در حد سه گانه نباشه(که خدایی انتظار زیادیه که بخوایم موفقیت یک سه گانه ی تاریخی و تکرار نشدنی رو تکرار کنه)..ولی بازم گیرزه…
یکی از لذت بخش ترین شوترای تاریخ که هر نسخش و هر ثانیه شوتینگش فوق العاده لذت بخشه
داستان این نسخه و شخصیت ها اصلا به پای سه گانه و اون لحظات ناب نمیرسن
ولی بازم هویت خودشون رو دارن
والا ما که لذت بردیم..حالا یه عده با خوشحالی بیان بگن ۸۶ نمره افتضاحیه(که من فقط پوکر میشم تو این صحنه ها)
بگن بازی بده بازی هر چی هست…والا من یکی خسته شدم از سر و کله زدن با کسایی که یه بازیو بازی نکرده..یه کمپانی و استودیو رو بازیاش رو بازی نکرده هزار و یک قضاوت مسخره و بی منطق میکنن
به بقیه دوستان پی سی گیمرم پیشنهادش میکنم که از دستش ندید
راستی اد کنین 😀
YourDeathAngel7
بازی یه حس قدیمی بودن داره. خیلی مکانیک های پیشرفته توش بکار نرفته. ولی کاملا لذتبخشه.
کاملا لذت بخش هست بله درسته .
همه گیمرا باید تجربش کنن و این جز واجباته یه گیرز جدید هر چیم باشه بازم لذت بخش هست.
.
اما یوتیوب مقایسه گیرز ۵ و ۲ رو ببینید که از همه چی زدن تت ۶۰ فریم اجراش کنن
واقعا چرا ؟
بیشترین چیزی که توی ذوق میزنه رنگ بندی و اتمسفر گیرز ۵ هست آخه مگه آنچارتد ساختی انقدر شاد شما یه نگاه به ۳ گانه بنداز
.
اولین چیزی هم که منو عذاب داد توی مقایسه دیدن مارکوس بود که واقعا خودش یه وزنه مثبت بود.
.
.
این گیرز خوب بود و در همین حد دوروبر ۸۵ خیلی هم براش راضی کننده هست . نه کمتر نه بیشتر
.
در اولین فرصت تجربش میکنم.
کلا جدیدا اکثر بازیا زدن تو خط جو رنگی و شاد.
از نظر تنوع خوب بود و زیبایی های گرافیکی بازی بهتر دیده میشد ولی منم موافقم برای گیرز زیاد مناسب نبود.
در مورد مارکوس هم که همه Xbox بازا همین نظر رو دارن، ولی خب این سری همچنان ادامه داره و حتما نخواستن همه آس هاشون رو رو کنن. 😐
به نظر شما به خاطر فروش یه بازی بزرگ سالانه و غضب رو تبدیل به یه چی تو مایه های بوردرلندز کردن ( جدا از بحث نوع گرافبک) نکته منفی محسوب نمیشه ?:-)
من خودم عاشق بوردرلندزم :laugh: پس بهتر با قضیه کنار میام 😀 ولی تو کامنت قبلیم هم گفتم این کار واسه گیرز خیلی مناسب نبود.
بازی فقط رو onex بر روی ۶۰ فریم اجرا میشه که نسبت به سخت افزارش طبیعیه :-/
دقیقا توی کنسول های عادی که ۳۰ فریم هست از چی زدن؟ ?:-)
شما برو مقایسه رو ببین وان ایکس که هیچی رو پی سی خفن داره مقایسه میکنه . جوابتو میگیری اگرم ۳۰ فریم هست که چه بدتر عرضه نداشتن جزییات رو در حد ۲ در بیارن نه فیزیکی نه شیمی نه ریاضی هیچی نداره
خیلی نقد عالی و سریعی بود ممنون از شما
:rotfl: :rotfl: :rotfl: :rotfl: تجربش نمیکنم چون……..
چون با پنجه های گربه ای نمیشه همه دکمه هارو زد؟
😐 😐 😐 😐 😐 😐 😐 😐
خسته نباشید آقای نامجو؛ نقد کامل و مختصری کردید.
دوستان من بازی رو تجربه نکردم، و کلاً سری گیرز رو درست حسابی تجربه نکردم و نمیتونم نظر بدم؛ اما احساس میکنم اونطوری که منتقدا گفتن نبوده.
این نسخه به نظرم گام رو به جلو خوبی بود اگرچه که واقعا یه بازی اکشن کاورگیری سوم شخص فکر نمیکنم بیشتر از یه سه گانه جذاب باشه چون واقعا تکراری میشه ولی این نسخه یکم از تکراری بودن درش آورد من خودم رو استیم خریدمش
تجربه خوبی بوده ولی نمیدونم جرا به طرز عجیبی ارزونه نسبت به بازیهای AAA دیگه ?:-) ?:-)
من نسخه ی ۴ رو روی PC رفتم و نسخه ی ۵ رو هم حتما تجربه میکنم خدایی مگه چندتا شوتر سوم شخص داشتیم تو این نسل مثل سری GOW ؟ همه ی بازی ها شده نقش آفرینی و جهان باز (از هر ۱۰ تا ۹ تاش به لع.نت س.گ نمیارزه) دلم لک زده واسه یه شوتر خالص البته من در مورد ارزش تجربه ی بازی میگم وگرنه شکی نیست نسبت به سه گانه ی قبلی افت داشته.
احسنت !
منتظر باش تا خفن ترین FPS امسال، یعنی DOOM Eternal منتشر شه 😀
داداش داری اشتباه میزنی خفن ترین شوتر امسال با اختلاف بالا Halo هستش
داداش به نظرم شما داری اشتباه میزنی D: هیلو امسال نمیاد ۲۰۲۰ میاد
این بازی انقدر بی ارزشه که بعد از ۲ روز از انتشارش دیگه کسی راجبش حرف نمیزنه
حتی دیزگان به اون داغونی هم تا ۲ ۳ هفته بحثش داغ بود
در حالی که این بازی از انحصاری های اصلی مایکروسافته و باید در حد انچارتد و گاد ظاهر می شد
تشکر بابت این نقد
دلم برای پلنگ صورتی سوخت رفت رو پروفایل تو
داداش منم دلم واسه مایکروسافت سوخت که تو کنسولشو خریدی :rotfl:
ایکس باکس ندارمD: ولی یه دستگاه فنبوی شناس دارم که تورو میبینه بوق میزنه
:rotfl: :yes: :yes:
۱۰ تا فن مایکی ک فعالن تو بخش نظرات رو بگو
باشه
ببخشید ولی حرفات بیشترش پرت و پلاست مگه ارزش بازی به اینه که در موردش زیاد حرف زده بشه اگه این جوری باشه انتم از گیرز ۵ با ارزش تره واقعا اینطوریه ؟ اینم بگم اگه خودت یه سر به متا کریتیک بزنی میبینی گیرز ۵ رتبه چهارم در بیشترین بحث در مورد بازی رو در اختیار داره
در ضمن واقعا نمی دونم شما و بعضیا با چه منطقی این نمره یعنی ۸۶ کم میدونین این بازی یه نمره از اسپایدرمن کم گرفته چطوری با یه امتیاز کمتر یکی میشه شاهکار اون یکی میشه یه بازی بی ارزش
اینم بگم من خودم فن سونی و پلی استیشنم ولی از این بی منطقی بعضیا اعصابم خورد میشه
داداش علی بحث کردن با اینا اصلا فایده نداره یه عده ترول و فن بوی قضیه همونه که میگن ماله تو ماله مال ما بیت المال…۸۷ اونا شاهکاره ۸۶ میشه یه بازی بی ارزش به قول تو این حرفا فقط واسه لج در اوردن میزنن چون ترول فن بوین این عده با خیلی ها سنشون کمه..اعصاب ادم خورد میشه و جواب ندادن از صدتا چیزا دیگه بدتره…
درست میگی فرشاد جان ، وقتی طرف مقابل خودشو میزنه به خواب بحث کردن باهاش نتیجه ای نداره و باز به ترول کردناش ادامه میده واقعا نمی دونم بعضی ها با این بچه بازی ها میخوان به کجا برسن این بحث مال من خوبه مال تو چرته ، مال من از مال تو بهتره که دو طرفه هم هست واقعا بی ارزشه من اگه شرایطش وجود داشت بدون شک در کنار ps4 خودم یک ایکس باکس به خاطر یه سری انحصاری هاش نظیر فورتزا و همین گیرز میخریدم
Ali boostani @Farshad.redmondy@
مسئله اصلا این نیست که ۸۶ نمره بدیه،نه اتفاقا این نمره یعنی با یه بازی فوق العاده طرفیم ولی این نمره واسه سری محبوب و پرطرفدار گیرز پایینه.چون داره با مخ سقوط میکنه اینو میشه از نمراتش فهمید
وقتی میخوایم گیرز رو توصیف کنیم باید کلمه “شاهکار”بیاد تو ذهنمون.واسه ۳ نسخه اول این کلمه می اومد تو ذهنمون ولی الان نمیشه گفت شاهکاره.”فوق العاده”واقعا کمه واسه گیرز
امیدوارم نسخه های بعدی به اوج برگرده
حرفت درسته اراد جان که این متا بالای نود نیست ولی داداشم متا گویای همه چیز نیست تو بازی به غیر از فنی بازی
و نسبت به نسخه قبل شاهکار شده خیلی پیشرفت داشته…و حالا متا ۸۶ شده که نشونه پیشرفت به قول تو نسخه بعدی گیرز۶ از این نسخه گیرز۵ هم شاهکار تر میشه و همینجور ادلمه….و اینکه حرفت قبول و محترم اراد جون :heart:
باهات موافقم آراد جان و فکر نمیکنم کسی منکر این قضیه باشه و مطمئنا این گیرز ۵ از سه گانه گیرز فاصله داره ولی همین که از گیرز ۴ بهتر بود نوید بخش اینه که گیرز ۶ میتونه این سری رو به اوج برگردونه
بازیش از بیشتر لحاظ ها هر نسخه داره بهتر میشه
فقط چیزیو که استدیو تکیه بر اصل و ریشه میدونه منتقد ها تکرار کلیشه ها میدونن
شرکتش داره با این کار ریسکش کم می کنه و تغییرات کم کم ایجاد می کنه
نسخه بعد ممکنه گیم پلی بسیار متفاوت تری داشته باشه
اره دقیقا همینجوره علی جان ولی خوب همه مثل منوتو نیستن که شروع میکنن حرف بی ربط زور گفتن ترول از اینا…هم انحصاری های ps4 عالین هم انحصاری هایxbox جدید هم بیاد براشون چه عالی
پس همیشه باید حق گفت منطقی کامنت گذاشت که متسفانه یه عده….
کاملا باهات موافقم فرشاد جان
چرا. چرا انقدر اصرار دارید به اثبات اینکه میتونید مزخرف بگید. خسته شدیم : (
:yes: :yes: :yes: :yes: :yes:
ابهت پلنگ صورتی رو از بین بردی
واقعیتش اینه که مایکی بعد از اکس ۳۶۰ بدجوری به بیراهه و به فنا رفته…مخصوصا تو بازی هاش…
سه گانه طلایی گیرز کجا و اینا کجا؟
واقعا همه رو بازی کردی ؟؟؟ مایکروسافت هر کار اشتباهی کرده با خرید حق امتیاز بازی و ساخت ۴ و ۵ من دستش رو میبوسم !!!
از کجا معلوم که اگر حق ساختش دست اپیک بود الان شاهد دنبالههاش به صورت مولتی پلتفرم نبودیم و چه بسا فورتنایت الان همون بازی بود از اول که قرار بود باشه
اپیک نمیتونست مولتی پلتفرم بسازه قرارداد انحصاری داشت با مایکروسافت ! نمیتونست یه آی پی مشترک بود مال اپیک نبود فقط ! در واقع سهم اپیک رو خرید مایکروسافت!
نکته دیگه اینکه تیم فعلی ساخت بازی تعداد زیادیشون همون تیم اپیکن از جمله راد فرگوسن !!
بلزینسکی مهم بود که نیست چرا ؟ چون ایشون کلا با عرضه بازی رو پلتفرم کرک مشکل داشت به نظرم بزرگ ترین دلیل پشت کردن مایکروسافت با بلزینسکی هم مورد بود ?:-) ایشون گیمرای pc رو دزد میدونن ?:-)
نسخه اول روی pc اومد فقط !!!!! بعد روی ۳۶۰ هم اومد !
بله حق با شماست :yes:
احتمالا بعد از عرضه تاریخی گیرز ۱ کلیف با pc مشکل پیدا کرد.
امار فروشش احتمالا فاجعه بوده ?:-)
فورتنایت کجا گیرز کجا اصلا ربطی بهم ندارن !!! از هیچ نظر !!!
منظورم اینه اگر گیرز دست اپیک بود، تمرکز زیادی روش میکردن و اون وقت فورتنایت به جای بتل رویال همون عنوانی میشد که اپیک از اول روش برنامه داشت. نه اینکه تمام تمرکزشون بشه فورتنایت و متعلقاتش
بعید میدونم
نسخه های ۳۶۰ رو کامل بازی کردم…
وقتی میگم گند زدن به بازی… منظورم اینه که اگر ده سال پیش که برای اولین بار کنترل مارکوس فینیکس رو تو گیرز یک به دست گرفتم و با اون تم خاکستری فوق العاده و اون صدای تحسین برانگیزش و غیره و غیره یکی میومد بهم میگفت که ده سال دیگه یه گیرز آو وار میاد که نقش اولش یه زنه چنان میزدم تو مغزش که نه بدونه روزه نه بدونه شبه… اسم خودش هم یادش بره…
حقیقتا که مایکرو تا الآن به همه آی پی های درجه یکش گند زده از آلن ویک بگیر تا هیلو و گیرز…
یه آی پی فورزا براش مونده که اونم اتومبیل رانیه و دیگه به اون گند نزنه صلوات!
یه ori هم داشت که کلا از انحصار خارجش کرد…
مطمئنم نصف بیشتر کسایی که الآن تو گیمفا هستن نه ps1 و ps2 یادشون میاد و نه نسل طلایی هفت که رقابت بین ps3 و ۳۶۰ نفس ها رو به شماره مینداخت…
همیشه باید واقعیت رو دید!
همین نسل هم سونی خیلی عالی کار نکرده! یک سوم انحصاری هاش یا بیشتر ریمستر بوده ولی در کل باز از بقیه جلوتر بوده!
کلا این نسل مزخرفترین نسل تاریخ گیم بود یاد نسل ۵و۶ بخیر :inlove: اون روزا که تازه ps1 اومد با بازیهایی مثل gran turismo اصلا آدم قند تو دلش آب میشد ولی الان هیچی لذت اونموقع رو نداره گیم فقط شده بیزینس و تجارت پول 😥 😥
داداش مطمئن باش نسل بعدی هم کاری میکنه که با خودمون میگیم یاد نسل هشت بخیر :laugh: :laugh:
کلا نسل به نسل اون حس خوب داره کم رنگ تر میشه و با اینکه بعضا بازی های بسیار با کیفیتی عرضه میشن ولی دیگه اون لذتی که با همون بازی های با گرافیک پایین میبردیم رو دیگه درون خودشون ندارن :yes: :yes:
واقعا یاد قدیما بخیر که نه فقط گیم بلکه همه چیز بهتر بود 🙂 🙂
نسل ۵ و ۶ و ۷ بهترین بودن و هیچ شکی نیست که دیگه تکرار نمیشن :brokenheart: :brokenheart:
بله کاملا درسته به نظرم نسل هفت کاملترین نسل بود هم از لحاظ کیفیت و بهینه سازی و گیمپلی نسل ۵ و ۶ عالی بودن اما نسل ۷ همه چیز رو کامل کرد اما نسل ۸ نه خداییش میگم طرفدار هیچ کنسولی نیستم چون هم بازیای ایکس باکس روی PC که دارم تجربه کردم و هم PS4 دارم در نسل هشت یه انچارتد ۴ محشر بود اوج خلاقیت و هنر بود بهترین بازی نسل هشت به نظرم انچارتد ۴ هست من خیلی زود مشتاق این بازی میشم اعتیاد اوره به شدت و بعد از اون گاد اف وار ۴ اون هم فوق شاهکاره بعد از انچارتد۴ و بعد از اون ویچر۳ در رده ی سوم قرار میگیره و بعد از اون رد دد۲ در رده ی چهارم و بعد از اون سپایدرمن در رده ی پنجم اینها کاملترین و بهترین بازیای نسل هشتم هستن بعد از اونها بازیهایی وجود دارن اما کاملترینشون همین پنجتا بازی که نام بردم هستن من با این بازیا بیشترین لذت بردم به نظرم از هر لحاظ کامل هستن و اصلا نقصی ندارن
بله کاملا درست میگید درسته عناوین با کیفیتی رو در همین نسل فعلی شاهد بودیم اما واقعا نسل ۷ هم تو بحث کمیت و هم تو بحث کیفیت چند سرو گردن بالاتر از نسل ۸ بود واقعا :yes: :yes:
تمامی بازی هایی که نام بردید واقعا بدون هیچ شکی از بهترین های این نسل که هیچ از بهترین های تاریخ هستند ولی بازم به هر جهت نسل ۷ خیلی بهتر بود، این نسل ۸ نسلی بود که جای خالی خیلی از عناوین حس میشد که واقعا نمیشه تمامشون رو در قالب یک نظر لیست کرد بس که زیادن، دنباله بازی هایی که مدت هاست یا در انتظار عرضه اونا یا معرفی اونا هستیم و یا حتی متاسفانه به ار دلیل دیگه ساخته نخواهند شد 🙁 🙁
به هر حال امیدوارم همیشه شاهد یه روند پیشرفتی مناسب در سال های پیش رو برای صنعت گیم باشیم تا این جا های خالی رو هر چه بیشتر پر کنند 😉 😉
موفق باشید :rose: :heart:
کاش کرک بشه زودتر بزنیم توو رگ
خسته نباشید آقای نامجو
کلا به بازی های شوتر خیلی علاقه دارم و انواع بازی ها رو هم انجام دادم و دوست داشتم این نسخه رو تجربه کنم که نشد.
امیدوارم بعداً سیستم بهتری بخرم که جوابگو باشه.
موج بازی ها هم داره شروع میشه و کم کم باید آماده شاهکار ها هم باشیم.
تابستون بدون بازی هم تموم…
سلام.
خیلی ممنون از لطفتون.
در مورد اون رزولوشن ها، بنده به دلیل اهمیت بالای گرافیک بازی در نقد این عنوان که گرافیک در اون اهمیت بالایی داره، علاوه بر تجربه خودم روی PC و مراجعه به بنچمارک های مربوط به PC، برای نسخه Xbox One چندین ویدیو تحلیل تکنیکی رو نگاه کردم و ظاهرا در اصل نسخه Xbox One بازی دقیقا روی این رزولوشن هایی که به نظر میاد و دیجتیال فاندری هم به اون ها اشاره کرد، پردازش رو انجام نمی ده و از طریق یک تکنیک دیگه به اسم بازسازی موقت (Temporal Reconstruction) علاوه بر رزولوشن پویا میاد اون ها رو تغییر می ده. یعنی مثلا ۲۱۶۰P در اصل ۳۲۰۰*۱۸۰۰ عه که با اون تکنولوژی به ۲۱۶۰P تبدیل می شه. برای همین ترجیح دادم که در زمینه کمترین رزولوشن، عدد پایین تر رو که براساس این تحلیل دیگه بود بنویسم که حداقل حالت ممکن رو ذکر بکنه. هر چند به هر حال بازی از نظر فنی دستاورد خیلی بزرگی داشته و اکثر اوقات هم نزدیک به همون عدد بالای رزولوشن باقی می مونه.
مشکلی نیست متوجه صحبت شما شدم :yes: :yes:
به لحاظ دستاورد فنی حالا حالا ها فکر نمیکنم استودیویی بتونه با انریل انجین رو دست گیرز۵ بزنه
سلام به آقای نامجو نقد فوق العاده بود متشکر از شما.متا ۸۶ برای این بازی یعنی با یک بازی عالی طرف هستیم،وتجربش توصیه میشود بنده خودم نسخه های ۱ و۴ رو بازی کردم و واقعا لذت بردم.درسته یکسری مکانیک های این بازی تکراری است و بخشی از نمره اش هم بخاطر این موضوع ازش کم شده ولی نسبت به نسخه ۴ پیشرفت داشته و امیدواریم در نسخه های آینده شاهد اضافه شدن تغییرات و الِمان های جدید باشیم.و بخش آنلاین این بازی واقعا ارزشمند و عالی است.و خود بنده پیش بینی میکردم که نمره این بازی همین ۸۶ باشد زیرا با همان الِمان های قدیمی بدون تغییرات زیاد ساخته شده ولی این سبک بازی ها انقدر با کیفیت هستند که حتی نسخه های جدید از آن ها هم هنوز با کیفیت و ارزش هزینه و وقت برای تجربه را دارد.به قول گفتنی هنوز میکشه.
سلام به شما در رابطه با پایان بازی احتمالا اوایل بازی بعدی به شما گفته میشود که کدام شخصیت رو نجات دادید در نسخه قبل با یه فلش بک بعد اون شخصیت در جریان کار با دیالوگ های مخصوص به خویش شروع به کار کردن میکند.مثل ولفنشتاین the new colossus.نمیدانم بازی کردید یا نه.
نه احتمالا یا ۲ سناریو برای داستان نسخه بعد بنویسن که خیلی زمان بر هست و احتمالش کمه چون هم تعداد دیالوگ ها زیاد تر میشه و هم باز به طبع کات سین ها
احتمال دوم هم انتقال سیو هست حالا باید منتظر موند تا خوده کوالیشن شفاف سازی کنه
نه عزیز نیاز به دو سناریو نیست فکر کن بنده دل رو انتخاب کردم خب بنده با دل پیش میرم شما jd رو انتخاب کردی با jd پیش میری.فقط دیالوگ ها متفاوت است و صدا گذار.مشکل خاصی نیست دقیقا مثل ولفنشتاین the new colossus.به هر حال متشکر از بازخورد.
اگر بازی دو پایان متفاوت داره، احتمال داره که بر اساس یک پایان نسخه بعد رو بسازن. مثل ویچر ۳ که تا جایی که یادمه فقط بر اساس یکی از پایانهای ویچر ۲ ساخته شد.
خوده کوالیشن احتمالا اعلام کنه برنامشون چیه
سولطان مارکوس فینیکس!
واقعا فاز اینایی که میگن بازی تکراری شده همچنان همان مکانیک های آشنای سری رو داره تکرایه چرا تغییر نکرده رو درک نمیکنم !! گاهی یه بازی ضعیفه مکانیک های گیم پلی هم بشدت قدیمی و مشابه سایر بازی ها هست میگی این چیه تکراریه !! اما مگه چندتا بازی این سبکی داریم بابا این خودش شروع کننده این سبک بوده اصلا !!! تا حالا شده یه بازی رو تموم کنی بگی حیف چرا تموم شد کاش ادامه داشت… گیرز از اون بازیاست !!!! اگر قرار باشه کلا تغییر بده بازی رو که دیگه گیرز نیست !!! اگر جو گاد اف وار و تغییرات زیاد بازی با نسخه های قبلی گرفتتنون که باید بگم من بازی کردم هم قدیمیا و هم نسخه جدید رو و اون سبک قدیمی گاد اف وار واقعا شاید جواب نمیداد دیگه اون دوربین ثابت باید تغییر میکرد و این هنر سانتا مونیکا بود که تونست این کار رو بخوبی انجام بده اما بازی مثل گیرز که خودش پدر یه سبک کاملا بروز و خوبه دیگه چه نیازی به تغییرات بنیادین داره ؟؟؟؟؟
دقیقا
اینا همون عده ای هستن اسسین تغییر کرد گفتن اسسین نیست و بدرد نمیخوره
حالا اگه گیرز تغییر کنه بازم همینو میگن..و گیرز ازون دسته بازیاییه که نباید اونقدر تغییر کنه
سلامدوست عزیز
حرف حقو زدی
همینا اگه بازی تغییر کنه میگن چرا ریشه رو ول کردید و صدتا مقاله هرسال درموردش مینویسن
ولی بازی تغییر نکنه میگنچرا نوآوری نداری و فلان و ….
جواب شما رو دیدم خوشحال میشم نظر شما رو بدونم البته خود بنده هم نسبت به داستان آن نقد دارم.
Microsoft.xbox one
منم باهات موافقم که جدیدا مد شده عین فیلمای شماره دار بازیها هم یه پایانی واسشون در نظر میگیرن که بگن ۳.۴ سال دیگه منتظر ادامش باشید…و باهاش مخالفم(استثنا وجود داره)
گیرز۵ به لطف یکی از دوستان رو وان ایکس تجربه کردم…
نکات مثبت منفی داشت
با نکاتی که باهاشون حال نکردم
اول از همه داستان بازی بود…نمیدونم چرا…اما اون کشش لازمو نداشت…
هر کاری میکنم نمیتونم کسیو غیر از مارکوس توو خط اصلی داستان تصور کنم
یه تصمیم توو اواخر بازی باید گرفته بشه که واقعا دلیلشو نمیفهمم
رنگ بندیا خیلی شادو زندس و این تناسخ داره با دی ان ای گیرز
حرکات شخصیتا و دشمنا خیلی خشک کار شده
و کارگردانی بازیو دوست ندارم
نکات مثبت
صداگذاری در حد اعلا کار شده و باید تبریک گفت
گان پلی بازی هنوزم بسیار لذت بخشه
دیالوگای بازی بر عکس هسته ی کلی پر مغز کار شده
گرافیک فنی بسیار راضی کنندس
عناصر گیم پلی و اپگرید بازی هم خوب کار شده(نظر شخصی با احترام)
در آخر گیرز یه عنوان بزرگ هست و باید بهش احترام گذاشت
به امید روزی که مارکوس برگرده به عنوان کارکتر اصلی(بعیده)
من کاری ندارم بقیه میگن این سری افت کرده و درحد گیرز ۲ و ۳ نی و فلان و…..
این سری به گردن این صنعت خیلی حق داره به شوتر سوم شخص و الهاماتی که بقیه عناوین ازش گرفتن و…
کلا چه با مارکوس یه عنوان پروتاگونیست اصلی چه فرزندش جیمز و چه کیت دیاز این عنوان همیشه استحقاق تحسین رو داره دم اعضا کوالیشن گرم که نام سری رو خدشه دار نکردن
منم در اسرع وقت یه وان از بچه ها بگیرم قطعا بازی رو تجربه میکنم و مطمئنم هستم که اشتباه نمیکنم و باز هم یه عنوان فوق العاده در انتظار مه
مرسی از نقدتون…من هنوز بازیو تموم نکردم و در حال پلی کردنم…تا اینجا که خیلی نسبت به نسخه قبلی بهتر شده…و واقعا میشه گفت یکی از بهترین سری های گیرزه صحنه های اکشن خیلی بیشتر شده و که اشاره هم کردن بعضی اکت ها اپ ورد شده که خیلی جذابه و محیط ها که واقعا معرکس خدایی و مخفی کاری که به جذابیت رو بیشتر کرده و خیلی چیز های که نظیر جک و اسلحه ها به بازی اضافه شده که عالین.. در مورد گرافیک که خدایی هرکی بازی کرده دیده که تو این زمینه شاهکار بوده خیلیی گرافیک بازی بالاست…و تا اینجا که رفتم تو هر زمینه فنی بازی عالی بوده….برای من گیرز۵ تا الان جز بهترین بازی های من بوده رو تو شوتر گیرز حرف اول میزنه.و تجربه گیرز۵ واقعا فراموش نشدنیه گیم پلی اعتیاد اوری داره..
و بازم مرسی از نقدتون…
Gears 5 :heart:
بازی دقیقاً نسبت به نسخه چهار یک گام رو به جلو میره ،بله منم با بسیاری از دوستان موافقم تو اکت دو و سه که یک حالت هایی جهان باز داره ،اگر اون وسط ها که بین مراحل اصلی میچرخی ،دشمنان بازی بهت حمله ور میشدن یا یک اتفاقی می افتاد خیلی بهتر بود ،ولی این نمود مطمئنا در گیرز ۶ شکل میگیره ،جهان بزرگتر و پویا تری خواهیم داشت ،درباره داستان هم طبق نظر یکی از دوستان گفت فکر کنم با دو سناریو آغاز بشه ،در آخر هم به خاطر نقد زیباتون تشکر میکنم
و بعد گیرز ۵منتظر نقد برسی انحصاری بعدی بلیر ویچ از گیمفا هم هستم…
من طرفدار دو اتیشه گیرز هستم و ۱ ساعت گیرز ۳ و۲ رو در کلوب بازی کردم ابر شاهکاره افسوس که بخاطر شرایط مالی حتی نمی تونم گیم بس بگیرم ببین کارمون بکجا رسیده که حتی نمی تونیم یه بازی بگیریم بدون از بین رفتن یک سوم درامدمون…….
به زودی میگیری داداش یه گیم پس و پلی میدی این نسخش گیرز۵ عالی شده حرف نداره خیلی جذابه و صحنه های اکشن گرافیک معرکه و محیط ناب
تشکر ویژه از آقای نامجو وقت زیادی گذاشتن برای بررسی :yes:
سوالی برام پیش اومده آیا نسخه One s عملکرد بهتری داره در رزولوشن و فریم بازی مثلاً فریم بازی از نسخه معمولی Xbox بیشتر یا رزولوشن و آیا روی
TV 4k کنسول one s توان داره بازی رو به ۴k Upscale اجرا کنه :yes:
تفاوت one معمولی با one s اینه که در کل one s از تکنولوژی رنگ ۱۰ بیت و hdr پشتیبانی میکنه و صحنه های سینماتیک گیم ها رو بصورت ۴k Upscale روی TV 4k اجرا میکنه و در بهترین حالت ممکن و بهینه شدن گیم روی این کنسول اجرای رزولوشن ۱۰۸۰p با نرخ ۶۰fps هست توان اجرای گیم پلی ۴k upscale رو نداره به احتمال زیاد gears 5 روی این کنسول همون رزولوشن ۱۰۸۰p روی نرخ ۳۰fps پایدار رو اجرا میکنه .
mohsen.ps4pro@
:yes: با تشکر از شما دوست عزیز
همین ساپورت و پشتیبانی از ۱۰۸۰p و۶۰ فریم عالی هست من خودم DMC 5 رو بازی کردم روی TV میزد ۱۰۸۰p و ۶۰ فریم اجرا میشه
بدون افت فریم ولی تو سایت ها چرخ زدم بچه های اونور میگفتن بعضی از بازیها upscale 4k میکنه
بازم ممنون :yes:
رنگ one s 12bit هم داره توی تنظیمات باید فعال کنید
کنسول وان اس فقط قابلیت پخش ویدئو ۴کی داره
بازی نه
@eli_lastofus
با تشکر منظورم upscale به ۴k بود اونم شاید
Native 4k منظورم نبود
بازم ممنون از شما دوست عزیز :yes:
اگه روی play station بود حتما تجربش میکردم :-/ مرسی بابت نقد و بررسی :yes: tnxXx
با عرض تشکر و خسته نباشید برای نقدی که نوشتید
دوستان گرامی سوال داشتم که نسخه های فورزا که برای ویندوز اومدن و همچنین گیرز ۴ با directx11 قابل اجرا هستن یا خیر؟
الان که کامنت میزارم اخرای اکت ۲ هستم و باید بگم بازی رو اکس باکس وان اوریجینال یا همون اولیه تجربه کردم و طبیعتا هم ملاک نقد باید بازی روی کنسول های اولیه باشه ساختن یه گرافیک فوق العاده روی یه هیولا ۶ ترافلاپسی هنر نیست پس من از دید نسخه اوریجینال به قضیه نگاه میکنم تا اینجا شوتینگ و گیم پلی بازی حرف اولو میزنه واسه من چون فوق العاده لذت بخشه و حقیقتش تو این سبک گیم پلی فقط گیرز میتونه رو دست گیرز بزنه نه بازی دیگه مورد بعد داستان بوده که تا اینجا منو نگه داشته و تو دوره ای که همه زدن تو کار آنلاین و بتل رویال این داستان خیلی خوب هم هست و بازی باز رو پای بازی نگه میداره مورد سوم موسیقی های بازی که خوب کار شده و مورد چهارم گرافیک هست و باید بگم رو نسخه وان اولیه گیرز ۴ گرافیک بالاتری نسبت به گیرز ۵ داشته حتی تا جایی که تحقیق کردم رزولیشن واسه فریم ۳۰ بعضی جاها بین ۱۰۸۰ و ۹۰۰ و ۷۶۸p سوییچ شده تا فریم ثابت بمونه و به همین دلیل بعضی بافت های بازی تار دیده میشن که نشون میده مایکروسافت با کنسول وان اکس خودشو راحت کرده واسه بازی سازی مورد بعد مراحلی که حس اوپن ورد میدن برای من تکراری شده چون هدف خاصی دنبال نمیشه تا اینجا واقعا حق متای بازی چیزی بین ۸۵ و ۸۶ و نتیجه گیری من اینه که استدیو کوالیشن استدیو بازی سازی هست که قابل تحسین و بازی های خوب میسازه ولی شاهکار ساز نیست اگه شاهکار میخوایم از مایکرو به نظرم باید چشم به پلی گراند گیمز یا نینجا تئوری یا ابسیدین ببندیم حتی ۳۴۳ هم به نظرم توی دو بازی قبل نهایت نبوغ خودشو نشون داد که بازی خوب میسازه ولی شاهکار نمیسازه جای خالی کلیف بی به شدت احساس میشه
واوووووووو بهترین بازی ایکس باکس من که ندارم کونسولش ولی مبارک ایکس باکس دارها :dance:
خیلی خیلی ممنون از اقای نامجو عزیز بابت نقد و بررسی بسیار عالی و کامل
خیلی خیلی بازیه عالی هست حتما حتما باید بازیش کنم فقط حیف که قسمت های قبلیش رو pc نیومده حیف
راز بقا گیمفا قسمت اول این داستان فن بوی ها
و خداوند موجوداتی از جنس فن بوی خلق کرد معمولا سنی بین ۵تا ۱۳ سال دارند.نمونه ایی از اساطیر فن بوی ها با نام کاربری cell است که درتاریخ آنها از آن بنام خداوندگار(هر چی صلواتی گیرمون اومد بازی میکنم ازش دفاع میکنم)یاد میشود.قدمت فن بوی ها ریشه طولانی دارند آنها از بدو ورود بدنیا آمدنشان همزمان با ورود ps4 و x1 در سال ۲۰۱۳ به این مهم دست یافتند و آنها سن خود را ضربدر سال تاسیس شرکت پلتفرم محبوب خود میکنند و میگویند ما نصف عمرمان را گیم میزدیم شما کجا تشریف داشتی هه هنوز به پای ما نرسیدی 😎 از سری اقدامات دیگر فن بوی ها مسخره کردن بازی رقیب است مثلا اگر آن بازی متای ۸۶ بگیرد(گیرز۵)میشود یک بازی افتضاح اما اگر یک بازی متای ۶۳ بگیرد (the order)میگویند منتقدا خیلی بد نمره دادن بازیش شاهکار بود اصلا قبول نیست این بازی باید صد میشد یا به جمله گور بابا متا مهم نیست اصلا :chic: بسنده میکنند ولی بموقع گیرز و فورتزا متا عدد مقدسی میشود و اگر زیر عدد ۸۵ مقدس باشد آن بازی بد است 😥
امیدوارم به اندازه کافی با تاریخ غنی فن بوی های گرامی آشنا شده باشید تا درود دیگر بدرود
در آینده تجربه میکنم
نقدو خوندم وخوب بود ممنونم از گیمفا. کامنتا هم خوندم اکثرا. انصافا عجیبه بعضیا دارن بد میگن من دیروز تاحالا دارم بازی میکنم واقعا دارم ازش لذت میبرم خیلی زیاد. چندماهی بود یه بازی مشتی مث این نکرده بودم گرافیت و گیم پلی عالی
بهترین سری شوتر سوم شخص