بازگشت باشکوه پادشاه غرب وحشی | نقد و بررسی بازی Red Dead Redemption 2
همین چند ماه قبل بود که در پیش نمایش عنوان متقاوت Vampyr در هجدهمین شماره مجله گیمفا، به ظلم شدن و کم توجهی شدن به عناوین خون آشامی و این که چقدر پتانسیل بیشتری برای ساخت عناوین بسیار قوی از آنها وجود دارد گفتیم; حال، نوبت به بررسی یک بازی که از قضا در ژانر آن هم کم توجهی زیادی در هنر هشتم به آن شده، رسیده است. قطعا با من موافق خواهید بود اگر بگویم تعداد عناوین خوب و نه حتی عالی دنیای وسترن در صنعت بازیهای رایانهای در خوشبینانهترین حالت به انگشتان یک دست میرسند. درست است که در صنعت سینما فیلمهای بسیار خوب و درجه یکی از غرب وحشی به روی پرده رفته و حتی بعضا مانند شاهکار The Good The Bad And The Ugly در تاریخ هم ماندگار شدهاند; اما اوضاع در بازیهای ویدئویی زمین تا آسمان فرق میکند. به جز نسخه اول Red Dead Redemption و شماره دوم سری Call Of Juarez تقریبا میتوان گفت هیچ عنوان درجه یک و عالی دیگری در این سبک نمیتوانستید پیدا کنید; البته اسم این دو را به این خاطر کنار هم میآورم چون فقط میخواهم عناوین عالی غرب وحشی در این صنعت را نام ببرم، مگر نه تفاوت کیفی زیاد همین دو عنوان و در صدر بودن شاهکار Rockstar، اظهر من الشمس است.
خیلی نمیخواهم به سبک رایج نقدها، از تاریخچه و این که نسخه اول بازی چه موفقیتهایی کسب کرد صحبت کنم. به هر حال هر چه باشد Red Dead Redemption 2 بازی بسیار بسیار متفاوتی است، پس نقدش هم باید متفاوت باشد; مگر نه؟ فقط به همین مورد که شماره اول بازی با پروتاگونیست فوقالعاده دلنشین و جذب کنندهاش John Marston، موفق به کسب بهترین بازی سال ۲۰۱۰ شد و انقلابی را در سبک بازیهای Open-World و وسترن ایجاد کرد; انقلابی که با وجود تلاش های شرکتهای کوچک و بزرگی در تقلید از آن، در نهایت باز هم با شماره بعدی خودش ادامه یافت، رشد کرد و تکمیل شد. از همان تریلر معرفی بازی در سال ۲۰۱۶، میتوانستیم به عالی بودن بازی امیدوار باشیم و حقیقت هم این است که وقتی نام در خشان Rockstar پشت یک عنوان باشد احتمال این که با یک شاهکار محض طرف نباشیم، بسیار کم است. اما با این حال، نگرانیهای کمی بابت بهتر شدن بازی از نسخه اولش و مهمتر از آن، این که راکستار باز هم بعد از Game Of The Year سال ۲۰۱۳، GTA V، بتواند مجددا پارامترهای یک عنوان جهان باز را در یک نسل ارتقا دهد، وجود داشت.
با گذشت زمان و منتشر شدن اطلاعات ریز و درشت از بازی، کم کم اشتیاق گیمرها برای تجربه شاهکار جدید Rockstar به بی نهایت میل میکرد. تجربه یک زندگی واقعی در قالب یک Gunslinger در کنار همراه شدن با ماجراهای جذاب و هیجان انگیز مخصوص به خودش، چیزی نبود که بتوان برای تجربه آن صبر کرد. ماهها گذشت و با لو رفتن یا انتشار رسمی اطلاعات بازی مبنی بر واقعگرایی بیش از حد آن، مجددا منفینگریهایی بابت تداخل آنها با مفهوم و هدف اصلی بازیها، یعنی سرگرم شدن به وجود آمد. البته چندان هم این منفینگریها بی راه نبود، چون همین امسال بود که در عنوان We Happy Few که در آن مکانیسمهای رسیدگی به نیازهای اصلی شخصیت بازی پیاده شده بود، استفاده بد از این ایده و خسته کننده کردن بازی را به معنای کلمه دیده بودیم. در کنار آن، این را هم اضافه کنید که شخصیت اصلی بازی طبق انتظارها Jack Marston نبود و داستان بازی در قالب یک پیش درامد برای نسخه اول و با شخصیتی کاملا جدید به نام Arthur Morgan دنبال میشد که به خودی خود، وسواسهایی هرچند نا به جا را به وجود آورده بود.
با وجود صدها نظر مثبت و منفی در مورد Red Dead Redemption 2، در نهایت بازی هفته پیش در تاریخ ۲۶ ام اوت عرضه شد و با تجربه آن، پاسخ تمامی سوالات و نگرانیهایی که بابت آن ایجاد شده بود را گرفتیم. در بررسی شاهکاری دیگر از راکاستار، Red Dead Redemption 2، با گیمفا همراه باشید. پادشاه غرب وحشی با اقتدار تمام بازگشته است.
“قبل از آن که تک تک جنبههای بازی و جزئیات آن را ریز به ریز بررسی کنیم، باید بگویم بنا بر سبکی که برای تجربه بازی اتخاذ میکنید، ممکن است هر فرد تجربهای کاملا منحصر به فرد از فردی دیگر داشته باشد. انتخابها و شرافتمند بودن یا نبودن شما تاثیرات غیر قابل انکاری بر روند بازی میگذارد و جهان بازی هم بسیار بسیار وسیع است، لذا ممکن است به برخی از موارد گفته شده برخورد نکرده باشید یا به صورت متفاوتی برایتان اتفاق افتاده باشد”
چه چیزی میتواند لذتبخشتر از یک داستان ناب در غرب وحشی، آن هم در حالی که سالهای متمادی داستان درخوری در این جهان دوستداشتنی تحربه نکردهایم باشد؟ و چه شرکتی بهتر از راکاستار که مجددا مثل ۸ سال قبل، روایت فوقالعاده دیگری برای ما بسراید؟ بگذارید در همین ابتدا خیالتان را بابت نبود کوچکترین مشکلی در داستان و روایت بازی راحت کنم; داستان بازی بدون شک جزء ۳ داستان برتر نسل است. این را در حالی میگویم که عناوین داستانمحور بسیاری تجربه کردهام و دیوانهوار آنها را دوست دارم. از شاهکارهای داستانی و بینقصی مانند The Witcher 3: Wild Hunt گرفته تا عناوین مستقلی و کوچکی که شاید حتی تلفظ نام آنها هم سخت باشد. با این حال با جرئت میگویم داستان Red Dead Redemption 2 نه تنها جزء بینقصترین روایتهاییست که به شخصه تجربه کردهام; بلکه برگ زرینی در تاریخ بازیهای ویدئویی است. بازی کاملا یک ماجرای نو، جذاب و کشنده را روایت میکند که گاها میخواهید تمام جنبههای گیمپلی را رها کرده و داستان Arthur Morgan و گروهش را پیش ببرید (البته گاها برعکس این حالت هم پیش میآید) از همان لحظه شروع متوجه میشوید با یک داستان کاملا جدی روبه رو هستید که به هیچ عنوان نمیتوانید نادیدهاش بگیرید. Rockstar، تنها چند دقیقه نیاز دارد تا آرتور، داچ، همراهان و دغدغههایشان را با شما همراه کند و این کار را هم به بهترین شکل ممکن انجام میدهد. از همان ابتدا که مورگان از قتلهایش میگوید اما در عین حال به دنبال یکی از همراهان گمشدهاش است، به وجود یک دوگانگی بیرحمی-مهربانی خاص در او پی میبرید; دوگانگی که در تمام ظول بازی با شما همراه است و در تصمیماتتان هم تاثیر دارد.
ماجرای بازی به سال ۱۸۹۹ برمیگردد. جایی که Arthur Morgan و دار و دستهاش که در راس آنها Dutch Van Der Linde قرار دارد، به قصد سرقت از یک قایق مملو از جواهر و پول در منطقه Blackwater، نقشهای را طراحی میکنند که در نهایت تیرشان به سنگ میخورد و نه تنها موفق به سرقت از قایق و فرار به سمت غرب نمیشوند، که چند تن از اعضای مهم خود را از دست داده و در این میان دختری بیگناه هم به عمد یا غیر عمد به دست داچ کشته میشود. در پی فاجعه پیش آمده، داچ و مورگان گروه را به سمت کوههای یخ زده غرب هدایت میکنند تا بتوانند چند هفتهای از دست پلیسها و گنگهای دیگر در امان باشند. در این میان Dutch متوجه میشود یکی از دشمنان قدیمیشان، یعنی گروه O’Driscoll هم در اطراف این منطقه ساکن شده و قصد ربودن یک قطار و اموال آن را دارند. داچ و مورگان با گروگان گرفتن یکی از اعضای آنها، موفق به دست آوردن مدارکی مبنی بر مسیر حرکت قطار شده و زودتر از گروه دشمن موفق به سرقت آن شده و بیشتر اعضای O’Droscoll را به قتل میرسانند. با تجدید قوا و به دست آوردن کمی پول، داچ تصمیم میگیرد گروه را به سمت Heartsland و منطقه Valentine که شهری پر از منابع و طبیعت مناسب برای گزیدن کمپ است هدایت کند. آرامش نسبی بعد از مدتها به گروه باز میگردد اما همچنان گروه O’Driscoll و رهبر آنها Colm O’Driscoll برای آن ها یک تهدی به حساب میشود. اعضای باقیمانده O’Driscoll با کمک Pinkertonها و مهمتر از آنها Cornwall( که گروه مورگان با حمله به قطار او منابع آن را به سرقت بردند و در پی انتقامی سخت است) با استخدام Ross و Milton که دو مامور بسیار قهار و زبره هستند، تصمیم به نابودی گروه مورگان و داچ میگیرند. در ادامه حوادث اجتماعی، سیاسی و حتی عاشقانه بسیار جذاب و مهمی اتفاق میافتد که بارها ورق را برمیگردانند و جذابیت بازی را دوچندان میکنند. از طرفی مانند عنوان قبلی این شرکت یعنی Grand Thef Auto V، شاهد Heistهای بسیاری در طول بازی هستیم که مطابق داستان اتفاق میافتند و شما مهمتر از همه باید نحوه انجام آن و تاثیر آن بر روند بازی را تعیین کنید.
آن چیز که روایت بازی را متفاوت از دیگر عناوین جهان باز میکند، در درجه اول فراز و نشیبهای هنرمندانه آن در اوقات مناسب و در درجه بعد مرنبط بودن تمامی اتفاقات بازی با خط اصلی داستان به طور غیر مستقیم یا مستقیم میباشد. همانگونه که اشاره کردیم نسخه دوم Red Dead یک بازی کاملا جدی و خشن میباشد و چندان یک محیط شاد را در آن پیدا نمیکنیم; اما سازنده بازی هم به خوبی میدانسته که ممکن است در صورت برقراری این روند در تمام طول بازی، گیمر به مرور خسته شود و چندان جذب خط اصلی داستان نشود. به همین دلیل ماموریتهای بازی کاملا یک روند صعودی-نزولی دارند. به این معنی که شما دو یا سه ماموریت خشن و جدی را انجام میدهید و بخشهای مهمی از داستان را پیش میبرید، اما در Main Mission بعدی شاهد یک روند نسبتا غیر جدی و سرگرم کننده هستید که هر چند مرتبط با خط اصلی داستان است اما بیشتر برای خسته نشدن گیمر از روند بازی است و به نوعی تازهسازی خط داستانی است. چنین روندی باعث همراهی هر چه بیشتر شما با داستان زیبای بازی میشود. همچنین شما در بازی هر ماموریت کوچک و فرعی که انجام میدهید به نوعی با گروه خودتان یا گروههای دشمن مرتبط است و هیچ ماموریت اضافه و بیربطی در بازی نیست. حتی شما وقتی مانند بسیاری از ماموریتهای فرعی عناوین دیگر دنبال یک فرد ناشناس به درخواست یکی از NPCها میگردید، بعدا متوجه هویت مهم او و تاثیرش در گروه خود یا یکی از گروههای دشمن میشوید. در واقع این اطمینان را به شما میدهم که هیچ کار بی فایده و بی هدفی را در بازی انجام نمیدهید.
از روایت زیبا و خط اصلی داستان که بگذریم، به شخصیتپردازی بینقص و شاهکار بازی میرسیم. نه تنها شخصیتپردازی آرتور، داچ و دیگر شخصیتهای اصلی بازی که تعدادشان بسیار زیاد میباشد کوچکترین مشکلی ندارد; بلکه شخصیتهای فرعی که ممکن است بعضی از آنها بسیار بیاهمیت به نظر برسند، از یک پیشینه قوی بهره میبرند و تمام اعمالشان دارای دلیل و هدف است. شخصیتهایی مانند Marry-bethT یا Molly و بسیاری دیگر، با آن که ممکن است سطحی به نظر برسند دارای داستانهای مخصوص به خودشان هستند و اگر کمی با حوصله باشید و در فرصتهای پیشآمده پای صحبتهایشان بنشینید، به شخصیت دوستداشتنی و بعضا تنفر برانگیز آنها پی خواهید برد. داچ یک فرد کلهشق است که مدام میخواهد خودش را یک فرد دانا و صبور نشان دهد; شخصیتی که بارها نمونهاش را در فیلمهای غرب وحشی دیدهایم و راک استار به خوبی از آنها الهام گرفته است. Uncle یک فرد تنبل است که تقریبا تا به او دستور ندهید هیچ کار مفیدی برایتان انجام نمیدهد. رفتار شما با اعضای گروه بسیار مهم است و نزدیک شدن و دور شدن آنها از شما را تعیین میکتد. شخصیت و رفتار آرتور را این شما هستید که تعیین میکنید. در بازی پارامتری به نام Honor وجود دارد که با انجام کارهای خوب و بشردوستانه به مقدار آن میافزایید و با انجام کارهای منفی و کشت و کشتار یا دزدی از مقدار آن کم میکنید. هر چقدر که فرد شرافتمندتری باشید رفتار شما با دیگران و رفتار دیگران با شما تفاوت خواهد داشت و از نکات زیبا و دوستداشتنی بازی، تاکید آن بر انجام کارهای مثبت و دوری از قتلهای بیمورد میباشد. در بخش گیمپلی این مفاهیم را بیشتر توضیح میدهم اما همین را بدانید که اگر بخواهید کاملا بیقانونی و بدرقتاری را در بازی پیش بگیرید و مدام افراد را از خود طرد کنید، لذت بازی نصف شده و گشت و گذار در محیط هم به یک جهنم تبدیل میشود.
در مورد شخصیتپردازی NPCها گفتیم. بیراه نیست اگر Red Dead Redemption 2 را بهترین بازی تاریخ از حیث NPCهای هدفدار و مفید بدانیم. NPCهای بازی به قدری هوشمند طراحی شدهاند که گاها باورش برای وجود چنین چیزی در این نسل غیر ممکن است. با تجربه بیش از ۵۰ ساعت از بازی تا به حال پیش نیامده که با دو NPC یکسان از حیث چهره و کاری که انجام میدهند و یا حداقل با صداگذاری یکسان روبه رو شوم. تنوع مردم عادی در بازی باور نکردنی است و تعجب شما زمانی بیشتر میشود که آنها را در حین انجام کارهایی مانند جر و بحث با یکدیگر در مورد موضوعی کاملا مشخص که حتی میتوانید در موردش با آنها صحبت کنید یا انجام کارهایی مانند گدایی کردن یا کلکل در مورد این که چه کسی Gunslinger بهتری است ببینید! رفتار شما با آنها هم به طرز فوقالعادهای تاثیرگذار است. به عنوان مثال اگر در جایی از بازی به یک فرد مسن که در حال کتک خوردن است کمک کنید، ممکن است بعد ها او را در مغازهی اسلحه فروشیاش ملاقات کنید و یک اسلحه رایگان به عنوان تشکر از او دریافت کنید. به همین میزان، رفتارهای بد شما هم در خاطر افراد میماند و اگر رفتار بدی با آنها داشته باشید بلاخره در جایی انتقام خود را از شما میگیرند. این جمله را با اطمینان میگویم که در نسل بعد هم چنین NPCهای دقیق و کارشدهای را به ندرت خواهیم دید.
تحلیل گیمپلی بسیار عظیم Red Dead Redemption 2، بدون آن که چیزی از قلم بیافتد بسیار مشکل است. شاید سادهترین جله برای خلاصه کردن گیمپلی عالی بازی، وسعت بینهایت با جزئیات بینهایت باشد. به هر روشی که دلتان بخواهد و هر کاری که بخواهید را با آزادی کامل (البته با پذیرفتن عواقبش) میتوانید انجام دهید. Red Dead Redemption 2 هر نوع گیمری را راضی میکند و هر کس ممکن است بنا بر سبکی که آن را پبش برده از بازی تعریف و تمحید کند. المانهای داستانی، نقشآفرینی، چالشهای ریز و درشت، مینیگیمهایی که اگر همه را کنار هم جمع کنید خودشان یک بازی کامل هستند و بسیار موارد دیگر بازی را با اختلاف انعطافپذیرترین و یکی از بهترین بازیهای سال میکند.
تعدد ماموریتهای اصلی و فرعی، اولین نکتهای است که در گیمپلی بزرگ بازی به چشمتان میآید. بعد از پشت سر گذاشتن ساعات اولیه بازی، موجی از ماموریتهای متنوع اصلی و فرعی به سراغتان میآید که چه داستان بازی برایتان مهم باشد یا نه برایتان جذاب خواهند بود. چند بازی میتوانید پیدا کنید که در آن واحد ۶ یا ۷ ماموریت اصلی و چندین و چند ماموریت فرعی برای انجام داشته باشید و همه هم کاملا با هم تفاوت کنند؟ جواب را نمیدانید؟ من میدانم: حتی یک بازی هم تا این حد تنوع ماموریت ندارد و تا سالیان سال نخواهد داشت. ماموریتهای داستانی به صورتی است که در هر موقع هر چه بخواهید بازی چیزی را برای عرضه خواهد داشت. اگر میخواهید یک سرقت بزرگ انجام دهید، اگر میخواهید با داچ همراه شوید و اعضای گنگها را نابود کنید، یا اصلا حوصله ی این کارها را ندارید و میخواهید پیش معشوقهتان بروید; بازی در آن واحد در قالب ماموریتهای اصلی این موارد را در اختیارتان میگذارد. دقت کنید گفتیم ماموریتهای اصلی. ماموریتهای فرعی خودشان مقولهای جدا هستند که هر چند تا این حد داستان قدرتمندی پشتشان نیست اما بسیاری از آنها کیقتی در حد ماموریتهای اصلی را دارند. علاوه بر ماموریتهای اصلی و فرعی اتفاقات تصادفی و Random هم در بازی میافتند که تا همین حد بگویم که انقدر متنوع هستند که تنوع اتفاقات تصادفی در GTA V برابر آن به مانند یک شوخی است! برای شخص من دهها اتقاث تصادفی در حین انجام ماموریت یا گشت و گذار رخ داده که تا به حال دوتای از آنها هم به هم شبیه نبودهاند.
سیستم تیراندازی و گانپلی بازی بهترین در نسل محسوب میشود و هیچ بازی در نزدیکی آن هم نیست. فقط کافیست در ابتدای بازی کشتن یک Cowboy را با استایل خاص و غربی آرتور تجربه کنید تا به هنر راکاستار در این زمینه پی ببرید. نحوه ی تیراندازی افراد کاملا یاداور غرب وحشی بوده و کمترین تفاوتی با واقعیت ندارند. کاورگیری بازی حتی از عناوین خطی هم بینقصتر است و کوچکترین خطایی در آن تجربه نمیکنید. اگر میخواهید از تیراندازی بازی نهایت لذت را ببرید، توصیه میکنم سیستم Aim Assisst را محدودتر کنید تا کمی تیرهایتان خطا هم بروند. در این حالت حتی در صورت باقی ماندن یک دشمن هم از پیروزی مطمئن نیستید و آدرنالین خونتان بالا خواهد رفت. نبردهای بازی به نسبت عناوین قبلی راکاستار و دیگر عناوین جهان باز سختتر است، مخصوصا در ابتدای بازی که سلامتی آرتور کم است و باید بسیار در نبردها محطاط باشید و از کاورها به خوبی استفاده کنید. اگر نوار سلامتیتان پر بود و ناگهان با دوتیر از فاصله نزدیک توسط دشمن از پا درآمدید تعجب نکنید; زیرا به دلیل گانپلی دقیق و واقعی بازی میزان Damage به نسبت فاصله بسیار تفاوت دارد و حتی اگر فاصله خیلی نزدیک باشد امکان مرگ با یک تیر در سرتان هم وجود دارد. تنها مشکلی که در این قسمت از بازی وجود دارد، عدم توانایی آرتور در استفاده از Meele Attack یا حمله با سلاح سرد در هنگام در دست داشتن سلاح گرم است. در واقع شما برای حمله با سلاح سرد در نزدیکی دشمن حتما از Weapon Wheel سلاح سرد را انتخاب کرده و سپس به او حمله کنید. این مورد شاید بی اهمیت به نظر برسد اما در مواقعی که با افراد زیادی درگیر هستید و میخواهید از هر دو نوع سلاح استفاده کنید، کمی آزاردهنده خواهد بود. با وجود لذتبخش بودن گانپلی بازی، حواستان به وضعیت اسلحهتان باشد، زیرا به مرور زمان کثیف میشوند و باید با انتخاب آنها و تمیز کردن آنها کارایی آنها را به حالت اول برگردانید. این مورد مثل بسیاری از مواردی که به سلامتی آرتور و یا وضعیت Deadeye مربوط هستند، اختیاری است اما تاثیر مهمی بر روند تیراندازی آرتور خواهند داشت.
بر خلاف حالت روند رایج بازیهای جهان باز، سیستم سلامتی، تنفس و وضعیت Deadeye او کاملا متفاوت با دیگر بازیهاست و شباهت زیادی به عناوین نقشآفرینی دارد و حتی عمیقتر از آنهاست. آرتور دارای سه وضعیت Health،Stamina و Deadeye میباشد که در ادامه نحوه ی کم و زیاد شدن آن را توضیح میدهم. این ۳ وضعیت دارای یک Core و یک Bar هستند. Coreها که وضعیت آن با پر و خالی بودن خود Icon آنها نمایش داده میشوند، حالت کلی و طولانی مدت آن (Long Term) را نشان میدهند و نواری که دور آنهاست وضعیت آنی آن(Short Term یا Temporary) آنها را نشان میدهند. برای مثال، تیر خوردن یا دویدن از نوار دور آیکون سلامتی یا تنقس کم میکند; اما خوردن غذای نامناسب یا کمخوابی از Core آنها میکاهد و وضعیت کلی آن به خطر میافتد. Bar به طور خودکار و به مرور زمان به حالت اول خود برمیگردد (به جز Deadeye) اما Core نیاز به انجام اعمالی چون خواب، خوردن غذای پخته یا کنسروی، سیگار کشیدن و اعمال دیگر برای بازگرداندنشان دارند. اگر نوار سلامتی یا تنفس شما به پایان برسد و به دلیل درگیری یا هر مسئله دیگر برای بازگشت آن صبر نکنید یا همچنان ضربه بخورید، از Core شما کم خواهد شد. Deadeye به طور خودکار باز نمیگردد و برای پر شدن Bar آن، باید در حالت معمولی خلافکاران یا حیوانات را به بکشید تا به حالت اولیه خود بازگردد. این موارد شاید در ابتدای بازی برایتان استرسآور باشد یا فکر کنید باید مدام به فکر وضعیتهای مختلف آرتور باشید; اما اصلا اینگونه نیست و با کمی گذر زمان به راحتی آنها را مدیریت خواهید کرد و برایتان لذتبخش هم خواهد بود. با پیشرفت و بالا بردن سطح هر یک از آنها، کم کم تمام نگرانیتان بابت عدم توانایی مدیریت وضعیتهای کوتاه مدت و بلند مدت به حداقل خواهد رسید. این مکانیزم نسبتا پیچیده سلامتی، تنفس و Deadeye باعث شده تجربه بازی به واقعیت بسیار شبیه باشد و نه تنها باعث سر درد شما نخواهد شد که آن را بسیار دوست هم خواهید داشت.
علاوه بر مدیریت این سه Stat کلی، پارامتر دیگری به نام Honor یا شرافت هم در بازی وجود دارد که میزان آن به نوعی شخصیت خوب یا بدشما را تعیین میکند. اگر مدام بیقانونی کنید و افراد بیگناه را بکشید، از میزان Honor شما کم شده و عواقب آن هم در بازی خواهید دید. برای مثال، اگر فرد شرافتمدی نباشید، قیمتهای مواد و اسلحه در فروشگاهها زیاد خواهد شد و مردم دید خوبی به شما نخواهد داشت و گاه و بی گاه به شما حمله میکنند. برعکس اگر فرد شریفی باشید به شما اخترام میگذارند و بازی هم برایتان لذتبخشتر خواهد شد. بی قانونی عواقبی مانند مجرم شناخته شدن شما هم خواهد داشت و در صورت نکرار آن یک Bounty برای شما مشخص خواهد شد که تا آن را در اداره پست پرداخت نکنید، در صورت ورود به منطقه ی ارتکاب جرم، Bounty Hunterها و مامورین قانون به شما حمله میکنند و اصلا فکر نکنید فرار از دست آنها به سادگی فرار از دست پلیس در سری GTA میباشد. اگر میزان Bounty شما زیاد باشد، تقریبا باید مردن خود را بعد از ورود به منطقه پیشبنی کنید چون تعداد این افراد بسیار بالاست و به جز زمانی که یک اسب بسیار تندرو و چابک داشته باشید، فرار از دست آنها بسیار سخت و طاقت فرساست. البته پرداخت جرایمتان تنها راه خلاص شدن از دست آنها نیست و در صورتی که تا مدتی هم وارد آن منطقه نشوید از تعداد افراد حملهور به شما کم میشود و کار راحتتری برای فرار خواهید داشت.
شما علاوه بر تلاش برای داشتن رابطهای خوب با دیگران برای شرافتتان، باید با اسب خود هم رابطه نزدیک و خوبی برقرار کنید. این کار باعث میشود اسبتان در فواصل دور هم صدای سوت زدن شما را بشنود و هر جا که باشید کنارتان بیاید. به جز این با Bonding مناسب با اسبتان،Statهای تنفس و سلامتی او سریعتر ارتقا پیدا میکنند و مدام مجبور به Revive کردن او نخواهید بود و در صورت ضربه خوردنهای زیاد دیرتر خواهد مرد. اگر نوار تنفس اسبتان به پایان رسیده و به Core برسد، مانند Arthur از Core کم نمیشود بلکه بیقرار شده و شما را به پایین پرتاب میکند. لذا کاملا مراقب Statهای او هم باشید تا ناگهان در میان یک درگیری شما را به پایین پرتاب نکند. اسبتان هم نیاز به تغذیه و تمیز کردن دارد با انجام این دست از کارها میتواند Bonding بیشتری با او برقرار کنید. همچنین مراقب حیوانهای وحشی باشید، اگر با اسبتان وارد یک محیط با حیوانات وحشی مانند خرس گریزلی شوید، بیقرار شده و باید او را آرام کنید.
اما تمام بازی به مدیریت کردن Statها و انجام ماموریتها به همراه یک گانپلی بسیار خوب خلاصه نمیشود (همین هم برای شاهکار شدن بازی کافی بود!) در بازی المانهای نقشآفرینی هم وجود دارد که قطعا افرادی که به این سبک علاقه دارند را به خود جذب خواهد کرد. اولین نشانه از این مورد انتخابهایی است که باید در بازی انجام دهید. بارها پیش میآید که باید برای یک موضوع خاص تصمیم بگیرید; حال این موضوع میتواند کشتن یا بخشش یک راهزن باشد، یا انتخاب نحوه ی حمله یه یک Camp یا انجام یک دزدی و حتی انتخابهایی که بر رابطه عاشقانه شما تاثیر میگذارد. انتخابهایی که بر میزان شرافتمندی شما تاثیر دارد، در پایان بازی هم تاثیر دارد و شما روند بازی و پایان آن را با انتخابهایتان تغییر میدهید. انتخاب دیالوگهای فرعی هم در قسمتهایی از بازی به چشم میخورد که از دیگر المانهای نقشآفرینی بازی است. علاوه بر اینها مدیریت کمپ و سیستم جامع Crafting بازی از دیگر جنبههای لذتبخش بازی است که خوشبختانه اصلا هم سطحی کار نشده و عمق بسیار خوبی دارد. برای Craft کردن اسلحه، مهمات، وسایل و مواد تزئینی و حتی زینهای مختلف برای اسبتان، به پوست حیوانات و وسایلی که در نگاه اول چندان به درد بخور نیستند احتیاج دارید که با شکار کردن یا دزدی کردن یا از انجام ماموریتها به دست خواهید آورد. بعید میدانم تا زمان عرضه بازی کسی انتظار چنین سیستم Crafting و انتخاب جامعی را در بازی ببینیم. حال متوجه شدید وقتی گفتم هر نوع گیمری باشید بازی در بهترین حالت راضیتان خواهد کرد، منظورم چه بود؟
راکاستار حتی به این موارد هم پسنده نکرده و یک اکوسیستم فوقالعاده کامل از انواع حیوانات را در بازی پیاده کرده تا در بازی کمبود گونه حیوانی را هم حس نکنید. بیش از ۵۰ گونه حیوانات که در هر گونه هم تنوع بینظیری از آنها شاهد هستیم در بازی وجود دارد که بسیار حیرت انگیز است.رفتار هر کدام از حیوانات و حتی نحوه دویدنشان با یکدیگر تفاوت دارد و باور کنید چنین تنوعی از اکوسیستم حیوانات را در نسل بعد هم تصور نمیکردید. برای شکار مناسب هر حیوان و برداشت یک گوشت سالم و مناسب از آنها، باید از گزینه Study ویژگیهای آنها را مطالعه کرده و سلاح مناسب برای کشتن آنها را انتخاب کنید و در جای مناسب شلیک کنید. در صورت رعایت نکردن این اصول، گوشت مناسبی از شکار خود به دست نخواهید آورد. Skin کردن حیوانات و پختن یک گوشت مناسب کنار آتش با همراهانتان در اتمسفر بینظیری که در بازی خلق شده، از چیزی که فکرش را هم بکنید لذتبخشتر است.
در پایان بررسی گیمپلی بازی، باید بگویم Red Dead Redemption 2 از دیگر فرنچایزهای Rockstar خشونت بسیار بیشتری دارد و بازی از به تصویر کشیدن خشنترین اعمال مانند قطع شدن اعضای مختلف بدن با شاتگان هیچ ابایی ندارد و حتی در آن اغراق هم میکند. خردهای هم نمیتوان به آن گرفت چون این عنوان یک بازی کاملا واقعگرایانه است و برای همذات پنداری بیشتر با دنیای غرب وحشی دهه هشتاد، قطعا این موارد لازم است.
تا به حال پیش نیامده است که خارج از چارچوب و یا به صورت احساسی از یک بازی یا یکی از جنبههای آن تعریف و تمجید کنم و همواره سعی کردم در بررسی جزء به جزء آن نهایت انصاف را لحاظ کنم. اما هر چقدر هم تلاش کنم نمیتوانم در مورد گرافیک فوقالعاده چشمنواز و خیرهکننده شاهمار جدید راکستار احساساتی نشوم و از سرتاسر آن تعریف و تمجید نکنم. گرافیک بازی به معنای واقعی کلمه خیرهکننده و شاهکاری در نسل هشتم است (به قول خارجیها Absolutely Stunning) کیفیت تکسچرهای بازی به طرز باورنکردنی یک نسل جلوتر از بازیهای حال حاظر است. فقط کافیست یک اسلحه را در دست خود گرفته و در بیشترین حالت ممکن روی آن زوم کنید، به طرز عجیبی خواهید دید بافتهای آن در مقایسه با حالت عادی کوچکترین تغییری نمیکنند و حتی اندکی تاری در آن نمیبینید. طراحی چهره شخصیتها هم در کنار یکی دیگر از شاهکارهای ۲۰۱۸ یعنی Spider-Man در صدر بازیهای این نسل قرار میگیرد و بسیار پر جزئیات است. این جزئیات به حدی است که برای دیدن کمترین چین و چروک یا هر چیز دیگری در صورت یک کاراکتر، نیازی به دقت زیادی ندارید و این موارد کاملا واضح و طبیعی در چهره تک تک کاراکترهای اصلی و فرعی و حتی NPCها رعایت شده است. کیفیت مناظر از دور (View Distance) و کیفیت بسیار خوب آب در درجه بعدی توجهتان را جلب خواهند کرد و فوقالعاده هستند. افکتهای آتش و دود هم مثل هر چیز دیگری که در این بازی یافت میشود، شاهکار نسل هشتم هستند.
موردی که باید به صورت جداگانه در حیث کیفیت بصری بازی به آن اشاره کنم، تغییرات رنگ بندی زیبای محیط بازی بر اساس آب و هوای بازیست. قطعا اگر Horizon: Zero Dawn را بازی کرده باشید به خوبی حرفم را متوجه میشوید. در این بازی حتی از عنوان مذکور نیز این مورد بهتر و طبیعیتر اتفاق میافتد. تغییرات رنگبندی محیط در طلوع و غروب آفتاب، هنگام باران گرفتن و قطع شدن آن، ایجاد مه پس از یک باران شدید و موارد اینچنینی رنگبندی محیط زا به وضوح تغییر میدهند. تغییر رنگ بندی محیط از قرمز به خاکستری هنگامی که باران شروع به باریدن میکند و بالعکس آن وقتی باران میایستد و پس از مدتی ایجاد مه و مجددا تغییر تدریجی رنگهای محیط، زبان تحسین سختترین منتقدان هم میگشاید و چیزی جز تحسین گرافیک شاهکار بازی برای گفتن نخواهند داشت. نتیجهگیری برای گرافیک بازی هم همان همیشگی راکاستار است. این قسمت هم شاهکاری بلامنازع است که بعید است نمونهاش را به این زودی ببینیم.
تنها مشکلاتی که میتوان در این قسمت از آن نام برد فریم ریت نوسانی بازی در PS4های معمولی و برخی باگهاست. فریم ریت بازی در این کنسولها گاها به طرز چشمگیری در مناطق شلوغ افت میکند که امیدواریم با عرضه یک آپدیت این مشکل برای استفادهکنندگان این کنسول حل شود. هر چند این مشکل در نسخه Pro وجود ندارد. در مورد باگها هم باید بگوییم درست است که وجود چند باگ ممکن است برای چنین عنوان عظیمی طبیعی جلوه کند، اما وقتی داریم در مورد راکاستار صحبت میکنیم انتظاراتمان به شدت بالاست و اکنون هم توقع داریم مثل مشکل فریم ریت این باگها هم به مرور زمان برطرف شوند.
در ابتدای بازی، وقتی مورگان هفت تیرش را به سمت دشمن نشانه میرود، بیشتر از استایل خاصش توجهتان به موسیقی عالی متن جلب میشود. آهنگی که فقط یکی از Soundtrackهای پرتعداد و زیبای بازیست که در طول تجربه صد و چند ساعتهتان بارها آنها را میشنوید و لذت میبرید. چه در مواقع درگیری و چه در مواقع آرام بازی و لحظات احساسی، موسیقیهایی کاملا مناسب با موقعیت پخش میشوند که فقط هم برای رفع تکلیف نبوده و شاهکارهای بی کلام هستند. صداگذاری بازی هم نیازی به تعریف ندارد. وقتی صدای آرتور، مورگان و داچ آنقدر خوب است که لحظه به لحظه بیشتر با آنها خو میگیرید و تمامی شخصیتهای بازی و NPCها صدای خاص خودشان را که کاملا متناسب با شخصیتشان است دارند دیگر حرفی برای انتقاد از این قسمت نمیماند. به جز انسانها، صدای تیرها در هنگام درگیری کاملا مانند فیلمهای وسترن کار شده و لذت نبردها را دوچندان میکند. تمامی گونههای حیوانات صدایی طبیعی و پر جزئیات دارند و کافیست به صدای مرغابیها در دیا و پر زدن پرندگان وقتی دسته جمعی کوچ میکنند گوش بنوازید; آرامش کامل.
اصلا مهم نیست چه سبک بازی را دوست دارید یا طرفدار سرسخت چه فرنچایزی هستید. اصلا مهم نیست که بازیباز حرفهای هستید یا یک تازهکار. حتی مهم نیست که به بازیهای رایانهای علاقه دارید یا نه. Red Dead Redemption 2 آمده تا از کوچک و بزرگ را عاشق خود و جهان شگفتانگیز بازیهای ویدئویی کند. Red Dead Redemption 2 آمده تا معلمی کند برای تمامی شرکتهای بازیسازی از بزرگ تا مستقل; Red Dead Redemption 2 امده تا عاشق جهان خشن غرب وحشی بشوید. اگر گیمری داستان محور هستید، اگر عاشق تیراندازیهای دیوانهوار هستید، اگر شیفته بازیهای نقشآفرینی هستید و حتی اگر گیمر نیستید، به هیچ وجه خود را از تجربه شاهکار بیهمتای نسل هشتم، پادشاه بازیهای جهان باز و وسترن، Red Dead Redemption 2، محروم نکنید.
پر بحثترینها
- ۱۰ حقیقت تلخ که گیمر ها نمیخواهند به آنها اعتراف کنند
- مورد انتظارترین بازی های سال ۲۰۲۵
- گپفا ۲۶؛ مورد انتظارترین بازیهای شما در سال ۲۰۲۵
- روابط عاطفی در The Witcher 4 معنای عمیقتری خواهند داشت
- مدیرعامل ناتی داگ: Intergalactic دیوانهوارترین ماجراجویی ما است
- این ۱۵ ویژگی منحصر به فرد GTA 6 را به یک تجربه خیرهکننده تبدیل خواهند کرد
- استراتژی ریسکی Xbox که ۱۰ سال آینده آن را تعریف خواهد کرد
- کارگردان Silent Hill 2 Remake از علاقه خود به ساخت یک بازی در ژانر وحشت با اقتباس از Lord of the Rings میگوید
- شایعه: Xbox در سال ۲۰۲۵ بازیهایی خواهد داشت که هنوز رونمایی نشدهاند
- فهرست نامزدهای بهترین بازی های سال ۲۰۲۴ گیمفا
نظرات
نقد خوبی کردید :yes:
یه قسمت از درگیری شو دیدم اول طرف به ارتور یه تیکه میندازه ارتور که میره طرفش دو سه مشت میخوره بعد میخاد تفنگشو دربیاره که با دو تا مشت دیگه تفنگشم میوفته بعد چاقوشو درمیاره و بعد از ردو بدل یکی دو تا مشت دیگه ارتور چاقورو تو گردن طرف فرو میکنه خیلی فیزیک درگیریش باحال بود. متوجه نشدم سلاحای سردو گرمو گیمر انتخاب کرد یا اتومات ارتور خودش اینکارارو میکرد و گیمر فقط یه دکمه رو میزد
یه کاسه سماق گذاشتم کنارم و به افق های دوردست خیره شدم 😐 🙁 :-(( 😥 دوستانی که موفق شدن تهیه اش کنن جای ما رو هم خالی کنن
ممنون بابت نقد :yes: :yes:
دوستان تشکر فراوان بابت نظراتتون
عزیزانی که نسبت به نمره بازی انتقاد دارند ضمن تشکر و احترام باید بگم منتقد هر بازی و به طبع اون دید منتقد به اون بازی فرق میکنه برای نمره دادن. یک نویسنده ممکنه از تجربه کلی خودش به بازی نمره بده و یکی ریز به ریز و این کاملا سلیقه ایه. ۹.۷ یعنی یک شاهکار با ایرادات جزئی و همونطور که تو نقد اشاره شد من منکر شاهکار بلامنازع بودن بازی نیستم. به نظرات و سلایق هم احترام بذاریم
با تشکر
cv
اولا خوهشا چیزی رو که بازی نکردی نظر نده و اگرم نظر میدی درست نظر بده
نمره ی بازی ادیسه ۹ هست و حالا یکی مثل آقای آقابابایی بیشتر حال کرده ۹٫۵ میده و یکی کمتر حال میکنه ۸٫۵ میده !
اما مکان های تکراری و صدا گذاری و گیم پلی تکراری کلا اینا رو از خودت در اوردی !!
بازیی به این وسیعی بایدم چند تا مکان تکراری (اونم نه مثل هم بلکه ساختمانش مث همه ) داشته باشه
اگرچه تا الان ۱۰ ساعت بازی کردم به مکان تکراری نخوردم …
دوما اصا مقایسه ی رددد اسسین اشتباهه ! درسته کم لطفی شده و گیمفا که همیشه به بازی ها بیشتر حقش میده میتونست به رد دد هم ۱۰ بده چون لیاقتشه
اما اینکه میگی چرا با اسسین ۰٫۲ فرق داره و خوبی و بدی رو مقایسه میکنه این حرف اشتباهه …
چون اصا ربطی نداره نمره رددد کلا ۱۰۰ هست از نظر من
ادیسه هم ۹۰
هر ۲ بازی شاهکار در اومدند امسال به جای این حرفا از بازی ها لذت ببرید
من شنیدم فردوسی هم برای رددد شعر سروده : هنر نزد راک است و بس ندادند آرتور مورگان را به کس
چو رددد نباشد تن من مباد در این بومو بر زنده یک تن مباد
دریغ است که راک استار از میان رود کُنام یوبی سافت و کونامی شود
روزی پرسیدم از گیمر نیکو سخن که چیست این شاهکار
نسل
چنین داد پاسخ که نامش رددد بُوَد بهترین شاهکار تاریخ بود
از آن روز زندگیم دگرگون شد صرف نشستن پای کنسول شد
بسی رنج برده بودم در این سال سی ندیده بودم شاهکار چنین راستی
با تشکر A.A
به بعضیا بر نخوره هاااا!!!!!!!!!!!! فقط یه شوخیه 😀
خسته نباشید برای نقد.
اما نمره نهایی و ایرادات غیرمنطقی بود. ( دور از بحث سلیقه ی منطق )
بازی ای که اینهمه نکات مثبت داره و تک تک جزئیاتش با دقت ساخته شده بی انصافیه به خاطر یکی دو ایراد جزئی ازش نمره کم بشه.
راجع به باگ ها هم این بازی شاید یک صدم بازی های جهان باز دیگه باگ داشته باشه. ( با وجود عظمت و گستردگی بیشتر نسبت به بقیه جهان بازها )
ضمنا آرتور هم میتونه هنگام در دست داشتن سلاح گرم از melee attack استفاده کنه. حتی در تریلر اول هم به این موضوع اشاره شده بود.
من تو این بازی بعضا افت فریم داشتم که گاها تا ۲۰ افت می کرد و واقعا اذیت می شدم
تجربه روون بازی بیشتر از گرافیک حتی برام اهمیت داره همین باعث شد برم پرو بخرم
چند تا مقایسه دیدم
اولا که با حالت Boost mode بازی God of War با ۶۰ فریم اجرا میشه که عالیه :inlove: :inlove:
یا مثلا Uncharted Lost Legacy هم با ۶۰ فریم اجرا میشه :inlove: :inlove: :inlove:
دوما رفتم خونه دوستم پرو داشت تفاوت گرافیک بین معمولی و پرو با تلویزیون ۴K زمین تا آسمونه مثل این میمونه علف های Assassin’s Creed II رو با Assassin’s Creed Unity مقایسه کنی
خرج زیادی شد ولی فکر کنم ارزشش رو داره
و در آخر هم از سونی دلخورم یه مقدار به خاطر پرو
کنسول میان نسلی واقعا یه جور توهینه به مشتری. مشتری پول میده کنسولش تا آخر یه نسل بره نه این که اینقدر تفاوت فاحش باشه که طرف اساسا مجبور به خرید کنسول میان نسلی بشه
امیدوارم نسل نه شاهد کنسول میان نسلی نباشیم و PS5 یه تنه نسل رو به پایان برسونه
مقاله رو بخون گفته نمیتونی با چاقو نمیتونی ضربه بزنی meele attack . که حرف خود تو هم تاییدی بر حرف نویسنده مقاله هست .
بازی بر اساس نظر منتقد نمره داده میشه . و اینجاستیس رو به عنوان یه بازی مبارزه ای نقد میکنن و این بازی هم جای خودش نقد میشه .
در ضمن سایت چه ربطی داره بهش . منتقد بازیها هم کلا یه نفر نیست و نظرا هم متفاوته .
من فکر میکنم تنها عنوانی که میتونه مرزهای گیم پلی و گرافیک را رد کنه
GTA VI باشه
بازم راکستار آخر دیووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووونم میکنی تو
ولم کنم بهش اتصالی کرده!!! :laugh: :evilgrin: :laugh:
خسته نباشید آقای رضایی به نکات جالبی توجه کردید و تقریبا تمام موارد مورد نقد بازی رو پوشش دادید. برخی دوستان در مورد امتیاز بازی تعجب کردند که بنظر من درسته این بازی فوقالعاده هست در حال حاضر اما کامل نیست و باگ ها کمی اذیت میکنند که البته برای همچنین بازی ای دور از انتظار نیست و قطعا با آپدیت رفع میشن. نقد کامل و جامعی بود تشکر
وایییییییییی اینا رو نگاه کن ناموسا دارن چی رو با چی مقایسه میکنن وایییییی باو جمع کنین یکی ازون یکی بدتر…کم مونده موتال کمبت رو با لست اف اس مقایسه کنین جمع کنین بابا (گیمفا خودش مقصر که نظر اینارو تایید میکنه) # توجه گیمفا
نقد خوب و خواندنیت رو با این نمره و اون ایراد های واقعا غیر قابل پذیرش خراب کردی! اگه رد دد حقش ده نباشه درواقع هیچ بازی امسال حقش ده نبوده!! نمیدونم چه فکری کردی با خودت 😐 بهترین بازی سال اینجاست و نمره اش بی حساب کتاب کامل نیست! اگه یه ایراد درست حسابی می گرفتی واقعا استقبال هم میکردم ولی آخه اینا :hypnotized:
با تشکر از این نقد زیبا ولی با تمام احترام نمره این بازی صد در صد باید ۱۰ باشه
نقد که عالی بود اما خب نمره ی کامل حقش بود احساس میکنم کم لطفی شده …
چون باگا که بزرگترین بازی های جهان وسیع از اسسین گرفته تا ویچر و … دارند و نباید نمره کم بشه
اگرچه بازم بازیش شاهکاره
با اینکه نقد بازی زیاد بود ولی انقد قشنگ و زیبا نوشته بودین،داشتم که میخوندم یهویی دیدم رسیدم به آخرش.
آقای رضایی عالی بود :yes:
بازی خوبیه اما متاسفانه در برابر The Last of Us حرفی برای گفتن نداره
آخه نمیفهمم این بازی چه ربطی به تلو داری هر کی میرسه اینو با لست مقایسه میکنه.بس کنید دیگه این بازی جهان بازه و اون خطی خیلیا دیگه هم تو همین پست به این موضوع اشاره کردن ولی انگار بعضیا خودشونو میخوان گول بزنن :-/ :-/ ولی THE LAST OF US شاهکار اونم تو سبک خودش RDR2 هم همینطور 😉
دو مورد اینجا هست. یکی اینکه این بازی کاملا از همه نظر متفاوته با TLoU و یکی دیگه اینکه این بازی هم امسال GOTY میشه و هم سال دیگه. از طرفی نه GOW قابلیت مقابله با این بازی رو داره و نه TLoU 2 چرا چون بازی TLoU یک بازی خطی هست و بازی های خطی هرچقدر هم خوب باشن در برابر یک بازی محیط باز خوب توانایی ندارن چون بازی های محیط باز مخاطب رو به مراتب بیشتر درگیر خودشون میکنن تا یک بازی خطی. این رو هم باید در نظر داشته باشیم که RDR2 از نظر داستانی یک داستان بی نظیر رو بهتون ارائه میده که این موضوع رو با محیط پویای بازی جمع کنید با یک شاهکار طرفیم چیزی که بازی TLoU قابلیت مقابله باهاش رو نداره چون محیط پویا به این شکل رو نمیتونه توی اون اتمسفر ایجاد کنه.
برا pc اگه منتشر شه چه میشه نمی ونک اون الکی بود یا نه نوشته بود پلتفرم pc_xbox1_ps4اگه باشه خوبه چون با فروش gta v راک استار پول زیاد زد به جیب 😥
راکستار عاشقتیم
مرسی که هستی :rotfl:
شاهکاری بینظیر…ممنون بابت نقد فوقالعاده
ارزومه واس pc بیاد تا بازی نکرده از دنیا نریم
اول نقد ک نوشتین ۲ تا بازی کالاف خوارز و ردد لازمه ک بگم بازی gun 2006 هم بود گیمر های قدیمی یادشونه این بازی در واقع پدر گیم وسترن سوم شخص بود شاهکار واقعی در زمان خودش شاید اگه نبود ایده ساخت رددد هم به ذهن کسی نمیرسید
یه نگاهی برو به red dead revolver ساخته راک استار در سال ۲۰۰۴ بنداز اولین رد دد این هستش که قبل پدر پدر وسترن هستش
پدر بازی های وسترن The Oregon Trail هست و بعد از اون به شکل امروزی Wild Gunman هست که شاید خیلی ها نشناسن اما حتی قبل از red dead revolver بازی که همه میشناسنش sunset riders هست که باز هم قبل از red dead revolver بود. از طرفی بازی red dead revolver بازی خوبی بود ولی به پای Gun نمیرسید
چرته
چرا ۹٫۷ واقعا ?:-)
نکات مثبت برا خودش توماری بود :-/
و سر چند تا چیز جزئی بازی ۹٫۷ دادین
بی انصافی بود انصافاً :-/
مرسی. این که نوشتید عدم استفاده آرتور از Meele Attacks اولا که Melee نه Meele بعدشم کاملا این قابلیت وجود داره. کافیه در نزدیکی دشمن دکمه B در ایکس باکس و احتمالا دایره در پلی استیشن رو فشار بدید بعد آرتور با اسلحه به طرف ضربه میزنه. و از طرفی شاید باورتون نشه تنها باگی که تاحالا تو این یک چند روزی که بازی رو بازی کردم دیدم اینکه توی یک مرحله وقتی یک شخص رو از گروهتون میدزدند بعد از اینکه اون شخص رو برمیگردونید هنوز هم گروهتون توی مکالماتشون جوری صحبت میکنن که انگار اون شخص هنوز پیدا نشده. دیگه هیچ باگی ندیدم. ولی در کل بازی خیلی خوبی هست و برید حالشرو ببرید. ممنون از نقدتون
رو ps4 اسلیم بالا بری پایین بری باگ هست چون خودم اسلیم دارم اینو میگم اسکرین شات گرفتم
نگفتیم melee attack نیس گفته شده هنگام در دست داشتن سلاح گرم نمیتونید melee attack کنید که کاملا درسته و همچین قابلیتی نیست در بازی
اسپویل نکن
بازیا راکستار یه لواشکی ست که بی انتهاست خوشمزه و لذیذ و عشق به این لواشک ابدیست… :yes:
بسم الله الرحمن الرحیم
سلام داداش.
آقا من عددی نیستم که بخوام این بازی رو نقد کنم فقط می خواستم از شما تشکر کنم که این نقد طولانی رو نوشتین.
واقعا دلیلتون رو واسه ده ندادن به این بازی(شاهکار) درک نمیکنم.به نظرم معقول نیست و از روی متای کلی نمره دادین، جالب اینجاست تو یکی از همین مقاله های این سایت به بازی مثل bugs creed odyssey نه و نیم دادن
شاهکار صنعت گیم هستش
ابرشاهکار بهترین بازی ps4
این بازی بهترین بازی تاریخه موقعی ای که این بازیو پلی میدین ازش خسته نمیشین بس که جذابه توی راه چیز های عجیب و غیرمنتظره ای در انتظار شماست واقعا شاهکار