روزی روزگاری: پاکی خیر یا فریبندگی شر | نقد و بررسی بازی Dark Messiah
سال ۲۰۰۴ بدون شک سال مهمی برای صنعت گیم بود. عرضه شدن عناوین تأثیرگذار و ابرغولهای تکرار نشدنی، سالی بینظیر را برای طرفداران اکثر سبکهای بازیهای گوناگون به ارمغان آورده بود. عناوینی همچون World of Warcraft ، Doom 3 ، Far Cry ، Halo 2 ، Prince of Persia ، Unreal Tournament 2004 Rome : Total War ، Metal Gear Solid 3 : Snake Eater و بسیاری از بازیهای بزرگ دیگر که هرکدام جزو برترینهای تاریخ صنعت بازی به شمار میروند. اما وقتی به سایت معتبر متاکریتیک (که در واقع نمره هر بازی در آن میانگین نمرات سایتهای معتبر جهانی برای آن عنوان است) مراجع کرده و برترین عناوین این سال رویایی را مرور کنید، در صدر جدول نام هیچ کدام از آنها را نخواهید دید. در صدر جدول بهترین عناوین سال ۲۰۰۴، نام عنوانی میدرخشد که با هر سلیقه و هر طرز فکر و زاویه دیدی، نمیتوان شاهکار بودن آن را منکر شد. بازی Half Life 2 که پس از سالها انتظار و حوادث عجیب و غریب و فراز و فرودهای بسیار، برای عاشقان این فرنچایز و کسانی که بعد از تجربه این عنوان، عاشق آن شدند به بازار عرضه شد. Half Life 2 و یا هر بازی دیگری که متای ۹۶ را از آن خود میکند، قطعاً نه در یک بعد، بلکه در ابعاد زیادی شاهکار است. عرضه شدن این بازی نیز از جهات گوناگونی بر صنعت گیم، تغییراتی شگرف گذاشت، که خب بهتر است در مقالهای جدا به آنها پرداخته شود. اما یکی از عوامل موفقیت Half Life 2 که به بازی امروز یعنی Dark Messiah : Might & Magic مربوط است، موتور فوقالعاده قدرتمند Source است که برای اولین بار در نیمهعمر ۲ به معرض نمایش درآمد و همه چشمها را خیره کرد. من نیز آن زمان بسیار جوانتر از حال بودم و طبیعتاً دنیای گیم برایم تازهتر و جذابتر بود. اکنون که آن موتور بازیسازی بینظیر را به یاد میآورم، حس عجیبی به من دست داده است. اولین باری که در مرحله سوم و یا چهارم Half Life 2 اسلحه به دست گرفته و به دشمنان شلیک کردم و افتادن دشمنان پس از اصابت گلوله و یا پرت شدنشان از بلندی را نظاره کردم، انگشت به دهان ماندم که چگونه چنین حالت طبیعی و حرکات حساب شده و متنوعی ممکن است. راستش را بخواهید من و بسیاری از شما تنها کسانی نبودیم که از فیزیک بازی نهایت لذت را بردیم، بلکه سازندگان خوشفکر عنوان Dark Messiah نیز این گونه فکر میکردهاند. آنها دنیا و معماری قرون وسطایی را، به همراه موجودات افسانهای و اسطورهای همچون جادوگران و اورکها و اسکلتها و شمشیر و تیر و کمان و گرز و البته جادوهای مختلف را وارد موتور قدرتمند Source کرده و نتیجه کار بازی بسیار خوب Dark Messiah : Might & Magic شد. Dark Messiah عنوانی از مجموع عناوین Might & Magic است. عناوینی که همیشه به سبک RPG یا همان نقشآفرینی ساخته شدهاند. عنوانهایی که از سال ۱۹۸۶تا سال ۲۰۱۴ به طور میانگین هر دو سال یکبار به بازار عرضه شدهاند و خب طرفداران خاص خود را نیز داشتهاند.
بازی Dark Messiah : Might & Magic در سال ۲۰۰۶ میلادی توسط کمپانی (آن زمانها فوق محبوب) Ubisoft بر روی پلتفرمهای Xbox 360 و رایانههای شخصی (Microsoft Windows) منتشر شد. برآیند نمرات این عنوان در سایت متاکریتیک نمره متوسط ۷۰ بود که خب برای یک عنوان عظیم نمره خوبی به شمار نمیرود. اما این عنوان از بسیاری از سایتها نیز نمرات بالا دریافت کرد و خب User Score ثبت شده برای آن یعنی نمره خوب ۸۷ نشان میدهد که طرفداران این عنوان نظری نسبتاً متفاوت با عموم سایتهای نقد و بررسی داشتهاند. بازی باز در این بازی از دید اول شخص به بازی خواهد پرداخت. قهرمان این عنوان جوانی است به نام سارث (Sareth)، که تحت نظر جادوگری به نام Phenrig تعلیم جادوگری و همچنین مبارزه میبیند. پس از سالها آموزش دیدن و یاد گفتن مهارتهای رزم و جادو او برای دستیابی به شیای جادویی و ارزشمند به نام Shantiri Cristal عازم سفری پرمخاطره و هیجانانگیز خواهد شد. سارث وظیفه دارد تا کریستال را به یکی از همکاران Phenrig برساند. همکاری به نام Menelag که از قضا ارباب شهر Stonehelm نیز هست. به نظر میرسد که Phenrig و Menelag منافع مشترک و مرموزی دارند که برای آنها، پیدا کردن کریستال شانتیری اولین قدم در این راه محسوب خواهد شد. در قسمتی از بازی باید انتخابی بزرگ انجام دهیم و آن هم انتخابی بین خیر و شر خواهد بود. در صورت انتخاب خیر تا پایان بازی صدای زنی پاک و معصوم و مهربان، یاور و همراه ما خواهد بود و در صورت انتخاب شر صدای زنی که سعی دارد با لحن دلفریب خود، ما را به سوی خود بکشاند که خب این انتخاب ارزش تکرار بازی را بالا برده و میتواند عامل محرک در جهت به پایان رساندن دوباره بازی باشد. داستان بازی تأثیرگذار نخواهد بود و در ذهنتان نیز ماندگار نخواهد شد. همچنین عاملی نیست که بخواهد در جهت برانگیختن حس کنجکاوی شما در راستای پیش بردن بازی کمککننده باشد. اما آبکی و سطحی و آشفته و محض خالی نبودن عریضه هم نیست. در واقع این عنوان داستانی معمولی دارد که حداقل اگر از نکات مثبت بازی به شمار نمیرود ضربهای نیز به بازی نخواهد زد و ضعفهای آن، زیر سایه دیگر عوامل بازی که در ادامه به آنها اشاره خواهد شد، کمتر به چشم خواهد آمد.
گیمپلی بازی به معنای واقعی کلمه بسیار لذتبخش است. فیزیک بسیار قوی موتور Source بستری شده برای بهکارگیری انواع سلاحهای سرد مانند شمشیر و چاقو و خنجر تا تیر و کمان و جادوهای مختلف. سازندگان بازی از این فیزیک قدرتمند حتی بیشتر از خود Half Life 2 بهره بردهاند. برای مثال با قرار دادن ویژگی لگد زدن قادر هستیم اورکها و نکرومنسرها و دشمنان دیگر را از ارتفاع به پایین پرتاب کرده و شاهد سقوط فوق طبیعی آنها از بلندی باشیم. یا میتوانیم اورکها را به صورت گروهی به دنبال خود بر روی یک پل کشیده و بعد از عبور از پل با بریدن طنابهای نگهدارنده آن، شاهد سقوط دستهجمعی اورکها باشیم. آتش زدن اورکها و فروکردن شمشیر در شکم و چشمانشان و یا لگد زدن و پرت کردنشان روی آتش و یا تیغهای روی دیوار همگی به بهترین نحو ممکن ایجاد شده است. مبارزات تن به تن کاملاً حس و حالی حماسی خواهند داشت، تیرکمان به زیبایی هر چه تمام تر عمل کرده و اصابت تیر به سر و قلب اورکها لذتبخش است. وجود جادوها به گیمپلی بازی تنوع میبخشد و در مواردی بسیار راهگشا خواهد بود. همچنین المانهای مخفیکاری نیز در بازی وجود دارند و خب تمام این عوامل باعث خواهند شد که گیمر هیچگاه احساس خستگی نکند. طراحی مراحل بازی بینقص است و هنوز هم پس از حدود ۱۰ سال تجربه نکردن این عنوان، میتوانم مراحل آن را به یاد بیاورم. این عنوان از اولین عناوینی است که از طناب به عنوان عاملی برای بالا رفتن از کوهها و ساختمانها به صورت کاملاً آزادانه بهره جست. در واقع لازم نبود که طناب را حتماً به جای خاصی پرتاپ کنیم تا گیر کند بلکه فیزیک و محاسبات آن طوری طراحی شده بود که در هر جایی قابل استفاده باشد (چیزی شبیه به Just Cause 3). در بازی قابلیت Forge کردن شمشیرها و چاقوها به صورت بسیار محدود وجود دارد که خب برای کسی که تا به حال این نوع بازیهای نقشآفرینی را انجام نداده میتواند جذاب باشد، اما برای طرفداران این سبک قطعاً ناکافی و بسیار پیشپاافتاده خواهد بود. اما همین مقدار کم از ساخت سلاحها نیز، نسبتاً خوب و جالب طراحی و اجرا شده است.
گرافیک هنری بازی واقعاً خوب و بینقص است و ما را غرق در محیط خواهد کرد. گرافیک فنی بازی هم با صرف نظر کردن از باگهای مختلف این عنوان در هنگام عرضه، بسیار خوب است. کیفیت بافتها، نورپردازی و سایهزنیها و افکتهای گرافیکی بازی شاید در حال حاضر چنگی به دل نزدند، اما آن زمان همگی عالی بودند. این عنوان از لحاظ بصری بازیهای زمان خودش مانند Oblivion جلوتر بود. همان طور که اشاره شد، بازی در هنگام عرضه دارای باگها و Crashها و مشکلات فراوانی بود (Ubisoft است دیگر) و این امر تا حد زیادی از نمرات بازی کاست، اما بعدها با اضافه شدن Patchها و Fixهای گوناگون مشکلات بازی تا حد بسیار زیادی برطرف شد. موسیقی در عنوان Dark Messiah : Might & Magic زیبا و بسیار هماهنگ و همگون با محیط اجرا شده و گوشنواز است، اما صداگذاری بازی نسبتاً سطحی کار شده و چنگی به دل نخواهد زد. گاهی و اوقات دیالوگ شخصیتهای بازی تمام میشود در حالی که لب آنها همچنان در حال حرکت است و گاهی نیز عکس این اتفاق میافتاد. صداهای پسزمینه بسیار کمتعدادند و گاهی حس خلوت بودن بیش از حد به گیمر دست میدهد (به خصوص در شهر Stonehelm) اما خب حقیقتاً این ایرادی نیست که به تجربه کلی بازی لطمه زیادی وارد کند. دیالوگهای بامزه و خوبی نیز در برخی از مراحل بازی به چشم میخورند که به آن تنوع بخشیده و میتوانند جذاب باشند.
در Dark Messiah : Might & Magic طراحی محیطها و دشمنان هم عالی کار شده است. تنوع انواع پوششهای گیاهی و آب و هوا در این بازی کاملاً راضی کننده است. غارهای تاریک و سرد، کوهستانهایی مرتفع در حالی که خانههای کوهستانی اورکها بر روی آنها ساخته شده، معابدی با جادوها و موجودات اهریمنی گوناگون و شهر Stonehelm همگی به بهترین و زیباترین شکل در این عنوان تصویر شدهاند.
عنوان Dark Messiah : Might & Magic بازی لذتبخش و بسیار خوشساختی است. هیچگاه کسی آن را یک ابرشاهکار به حساب نیاورده و خودش هم چنین ادعایی ندرد، اما فیزیک بسیار خوب بازی، طراحی محیطها و دشمنان و مراحل بازی و گرافیک خوب آن، همه و همه ارزش بازی را بسیار بالا بردهاند. در ابتدای عرضه بازی، باگها و مشکلات فراوانی گریبان گیر آن شده بودند که به تدریج با Patchهای مختلف کمتر و کمتر شدند. به عنوان کلام آخر، برای دوست داران بازیهایی با فیزیک قوی و حس آزادانه، همچنین دنیایی افسانهای با شمشیرها، سپرها و جادوها، در فضایی قرون وسطایی، بازی Dark Messiah میتواند تجربهای بسیار مفرح و شیرین تلقی شود.
پر بحثترینها
- فوری: سونی در حال مذاکره برای خرید کمپانی مادر FromSoftware است
- نقدها و نمرات بازی STALKER 2 منتشر شدند
- پلی استیشن برای ۱۰ سال متوالی نمایندهای برای بهترین بازی سال داشته است
- از صنعت بازی های ویدیویی در سال ۲۰۲۵ چه انتظاراتی داریم؟
- شایعه: کمپانی مادر FromSoftware احتمالا برای جلوگیری از تصاحب خصمانه از سوی یک شرکت کرهای به سونی مراجعه کرده است
- نامزدهای بهترین بازیهای سال مراسم The Game Awards 2024 مشخص شدند
- رسمی: شرکت مادر FromSoftware پیشنهاد خرید از سوی سونی را تایید کرد
- شایعات مربوط به حضور God of War در TGA 2024 قوت گرفت [تکذیب شد]
- گزارش: GTA 6 وضوح فوقالعادهای روی پلی استیشن ۵ پرو خواهد داشت
- سازنده STALKER 2 به دنبال بررسی بازخوردها و رفع سریع مشکلات بازی است
نظرات
بنظرم در صنعت گیم بزرگترین سال، سال ۲۰۰۴ هست.
بعد از این سال عملاً صنعت گیمیک جهش رو به جلو داشت و ویدیو گیم به یک صنعت بلا منازع تبدیل شد.
المان کاور گیری در گیرز آف وار
المان کات سین در متال گیر
المان دوربین روی شانه ایول ۴
معرفی سیستم دو اسلحه در هیلو ۲
و خیلی های دیگه به جد روند ویدیو گیم رو عوض کردن.
تشکر از آقای معتقدی بابت این نقد بسیار خوب.
آره کاملا حق با شماست :yes: :yes:
بیشتر بازی هایی هم ک الان میبینیم (یا همگی) از همون قالب ها استفاده می کنند
____________________________________________________________
خسته نباشید ممنون از نقد
۲۰۰۴ سال مهمی بود اما به نظرم ۱۹۹۸ مهمترین سال بود.
اولین زلدا ۳ بعدی، اولین بازی کارگردانی شده با صحنه های سینمایی، اولین پوکمان، اولین بازی شوتر داستان محور و عرضه اولین نسخه موتور Unreal.
تعدادی از بازی های ۱۹۹۸:
Resident Evil 2
Half Life
Ocarina of Time
Xenogears
Grim Fandango
Buldur’s Gate
Gran Turismo
Banjo kazoie
Pokemon Red & Blue
Metal Gear solid
به نظرم هیچ سالی از نظر کیفیت و تاثیرگذاری نزدیک ۱۹۹۸ نمیشه.
ممنون پوریا جان بابت لطفت
کاملا باهات موافقم و خیلی خوب اشاره کردی ، متاسفانه هر چی جلوتر می ریم سرعت تغییرات و نوورری های جدید کمتر میشه
بازی خوبیه ولی به پای اسکایریم نمیرسه،ممنونم از جناب معتقدی بابت مقاله زیباتون :yes: یادش بخیر تو سال۲۰۰۴چه بازی های خاطره سازی عرضه شد مخصوصا توتال وار روم۱که یکی از بازی های شاهکار تو سبک استراتژیک بود.
قربانت مازیار جان ، خب بله قطعا بازی کوچیکتریه و کوتاه تر ولی خب من شخصا مکانیزم مبارزاتش رو حتی از اسکایریم هم بیشتر پسندیدم
ممنون بابت نقد ولی اینهمه بازی جدید هم هست که بنظرم فعلا ضرورتی نیست که حتما بازیهای قدیمیو بررسی کنید…
یه انتقادی هم به کپشن زیر عکسها داشتم که واقعا یاد حرف بزرگواری افتادم که میفرمایند:نه به آن شوری شوری نه به آن بی نمکی! واقعا نوشته های زیر عکسها دیگه بیش از حد عجیب هستند و نه تنها خنده دار نیستن بلکه حتی بنظرم بچه گونه هم هستن…
امیدوارم سو تفاهمی پیش نیاد موفق باشید
ممنون بابت نظری که دادین
بازی های جدید هم همگی دارن تو گیمفا خیلی به موقع نقد میشن و این نقد جای اونا رو پر نکرده
در مورد زیرنویس ها و این که به نظرتون بی مزه میان هم نظرتون قابل احترامه کامل و سعی می کنم بهترش کنم
سلام عذر میخام اینجا پیام میدم ولی یه سوال داشتم ک
کسی هست که بدونه چطور باید fortnite بازی کرد ؟؟؟!
میشه از هر جایی دانلود کرد و تو چ مراحلی نیاز به فیلتر شکن داره ؟؟
لطفا راهنمایی کنید ممنوون.
نقد خوبی بود …
اسپم :
آره واقعا جالبه چرا هرچی جلوتر میریم این نوآوری ها کمتر میشه الان مثلا بیشتر میشه تو بازی های انحصاری ps4 نوآوری های ریز و درشت رو دید با اینکه خیلیاشون از همون فرمول قبلی استفاده میکنن…
خود من شخصا از بازی های آنلاین جز چند نمونه (مثل overwatch و gta و dota2 ) زیاد خوشم نمیاد چون خیلیاشون انگار از رو هم کپی شدن الان cod ww2 انگار همون نسخه قبلیه … bf باز نوآوری داشت … و خیلیا دیگه .. شاید ۲۰ سال دیگه همه بازیا عین هم بشن و کلا یکی دوتا نوآوری ببینم …
یکی از شرکت هایی که داره از هیرو های گه گاه تکراری (نه همشون ) استفاده میکنه تو بازی های بعدیش Blizzard هست اما امکان نداره شما یکی از بازی هاشو مثل Diablo یا overwatch بازی کنید و ستایش نکنید بازی رو اصلا کل محیط نوآوریه ..!
الان کسی میتونه gow رو دوست نداشته باشه ؟ ۶ نسخه با یه فرمول خسته کننده نشد ولی خودشون فهمیدن باید یه حرکتی بزنن و سریع تغییرش دادن … درسته قبلا هم این زاویه دوربین تو بازی های دیگه دیده شده اما ادغام اون با یه بازی هک اند اسلش خیلی خیلی شجاعت میخواست …
عالی بود آقا هامون
قربانت عزیز، لطف داری 🙂
با سلام خدمت تمام بچه میدونم این کامنتم هیچ ارتباطی با این مقاله نداره اما میخوام که بدونید گفتم شاید به دردتون بخوره راجع به god of war هستش .
این داستانی که شما در خدای جنگ قراره ببینید به هیچ عنوان چیزی نیست که تویه فکرتون هست. اتریوس پسر کریتوس نیست و این قسمت اخرین قسمت خدایه جنگ نیست بلکه یک سه گانه هستش. اولین چیزی که باید بدونید راجع به یورمونگاند هستش . در داشتان خدایان نورس در جنگ عظیم روگناروک ثور و یورمونگاند با هم میجنگند و همدیگرو نابود میکنند اما در این قسمت یورمونگاند زندست پس تمام داستان قبل جنگ روگناروک داره اتفاق میفته.
راجع به پسر کریتوس باید بدونید که اون پسر کریتوس نیست بلکه پسر ثور هستش . اگر تو گیم پلی های بازی دقت کنید تیر کمان اتریوس داره اذرخش هست این تیر کمان یادگاری مادرش هست که بهش ارث رسیده. و تمام دشمن هایی که میبینید به اتریوس قراره صدمه بزنند و کریتوس مواظبش هست همون اجیر شده های یورمونگاند هستش در تین بازی کریتوس دورف هارو ملاقات میکنه همون هایی که چکش ثور رو ساختن به احتمال بسیار فراوان هر خدایی که کریتوس بکشه اسلحه رو ازش میگیره به خاطر همین بود که در گیم پلی ها هیچ اسلحه ای رو رو نمایی نکردن.
راجع تبر کریتوس باید بهتون بگم که اون یک تیر ساده ای بیش نبود و هسچ اسلحه ای نمیتونست خدایان رو بکشه فقط و فقط و فقط یه چیز هست که فقط دورف ها با یورمونگاند میدون به خواطر همینه که تویه اولین گیم پلی بازی ببینید هیچ چیزی به تبر کریتوس وصل نیست اما در گیم پلی بعدی مشاهده میکنید که دو عدد الماس به تبر کریتوس وصل شده. چیزهایی که راجع به اصلحه ها باید بدونید تیر کمان هود هست که هر خدایی صدمه میزنه. چکس ثور. و قدرت و سرعت هرمود خدای پیام رسان هست. در این قسمت هدف شما فقط یورمونگاند و ثور هستش و هیچ خبری از جنگ با اودین وجود نداره. در اخر راجع به اخرین تریلر پخش شده باید بهتون بگم وقتی اتریوس رو میخوان بدزدن کریتوس نمیزاره اگر به جایه اتیوس به اطراف نگاه میکنید میبیند گریتوس تو تالار والهالا هست اما نه تالار اصلی بلکه تالار مخصوص ثور هستش این قسمت فقط جنگ با ثور هستش.
بازیه توپی بود فقط فکر نمیکردم اتقدر سال گذشته باشه .. پیر شدیم رفت :)))
yadesh bekheyr vaghti ino bazi mkrdm 16 salam bood che khoob gozasht