وقتی “هنر” نیز اشک شوق می ریزد… / نقد و بررسی بازی Shadow of The Colossus Remake
تا به امروز و شاید در ده ها مقاله مختلف و ویدئو که برای شما عزیزان به رشته تحریر در آورده ام، نامی از استاد Fumito Ueda و ۳ گانه بی نظیر Ico و Shadow of the Colossus و The Last Guardian که با کمک تیم ایکو خلق کرده است نیز مطرح شده است و بارها و بارها نام عناوین این سازنده باهوش و توانمند را شنیده ایم. دلیل این موضوع و توجه شدن خیلی خیلی زیاد به این ۳ گانه نیز همان طور که قبلا خدمت شما عزیزان عرض کرده ام وجود “عشق” در پیکره بازی است و در واقع این بازی ها نمایانگر عشق سازندگانشان به آن ها هستند و عشقی که با آن خلق شده اند را بروز می دهند. عشقی که سازندگان به نیت به کمال رساندن بازیشان خرج آن کرده اند و سبب شده است تا حتی اگر محصول نهایی به کمال مطلق هم نرسد، اما لااقل نزدیکی آن باشد و از آن مهم تر این که آن عشق در جای جای بازی ریشه دوانیده است و امکان ندارد که هنگام بازی کردن به بازیباز منتقل نشده و در دل او نیز ریشه ندواند. همواره “در دنیای بازی های رایانه ای و شاید هر حوزه دیگری، آثاری که ذات هنر و مفهوم عشق را خود دارند در طول گذر زمان و سال ها هرگز کهنه و قدیمی نمی شوند و هر گاه که به سراغ آن ها بروید باز هم تازه و زیبا هستند، زیرا هنر و عشق واقعی هیچ گاه رنگ و بوی کهنگی و قدیمی شدن را به خود نمی گیرند. این قبیل بازی ها عناوینی هستند که نه نظیر آن ها پیدا می شود و نه مشابهی دارند و در آن ها عشق نخستین فاکتوری است که در طراحی بازی، گیم پلی آن و در کلیت محصول دیده می شود.
Fumito Ueda ابتدا در سال ۲۰۰۱ عنوانی به نام Ico را برای پلی استیشن ۲ خلق نمود که خیلی سریع تبدیل به یک بازی بی نظیر از دیدگاه منتقدان و بازیبازان شد و یکی از برترین بازی های نسل ششم (نسلی که پر بود از شاهکار های مختلف)، لقب گرفت و موفق گردید تا امتیاز متای فوق العاده ۹۰ را کسب نماید. سپس ۴ سال بعد و در سال ۲۰۰۵ این سازنده عنوان دیگری را منتشر نمود به نام Shadow of the Colossus که حتی از قبلی هم بیشتر مورد استقبال گرفت و تبدیل به یکی از ماندگارترین بازی های نسل ششم و یکی از برترین عناوین تاریخ گردید و موفق شد تا امتیاز متای ۹۱ را کسب نماید. نکته جالب اینجاست که وقتی این دو بازی چندین سال بعد در اواخر نسل هفتم برای کنسول پلی استیشن ۳ بازسازی و به صورت HD منتشر شدند باز هم فوق العاده عمل کردند و امتیاز متای ۹۲ را دریافت نمودند که باز هم تاییدی بر این موضوع بود که هنر ناب و عشق، هیچ گاه کهنه و قدیمی نمی شوند. عنوان سوم نیز که دیگر اکثر بازیبازان نسل جدیدتر و جوان تر هم آن را می شناسند و عنوانی نسل هشتمی است، The Last Guardian نام دارد که ۳ گانه خاص و بی نظیر این سازنده را تکمیل کرد.
بین ۳ گانه این بازیساز، عنوانی که بیشتر از همه نام آن را شنیده (و البته باز هم می شنویم) و در واقع محبوب ترین بازی این ۳ گانه نیز هست، بازی Shadow of the Colossus است که مطلب امروز ما نیز در مورد همین شاهکار و البته نسخه نسل هشتمی و کاملا ریمیک شده آن است. در این مطلب قصد داریم تا به بررسی تک تک زوایای مختلف و بخش های گوناگون Shadow of The Colossus Remake بپردازیم تا هر چه بیشتر با این بازی آشنا شوید و اگر تجربه بازی کردن عنوان اصلی آن را نداشته اید، بتوانید راحت تر در مورد “خرید یا خرید” آن تصمیم گیری نمایید! با من و گیمفا در ادامه بررسی بازی Shadow of The Colossus Remake همراه باشید.
ابتدا با توضیحاتی در مورد بازی اصلی و نسل ششمی Shadow of the Colossus آغاز می کنیم تا هر چه بیشتر با این بازی جاودان آشنا شوید. Shadow of the Colossus عنوانی بود در ژانر اکشن ماجرایی که توسط Team Ico و با همکاری Sony Interactive Entertainment و SIE Japan Studio ساخته و در سال ۲۰۰۵ کمپانی Sony Interactive Entertainment انحصارا آن برای PlayStation 2 منتشر کرد. وقتی در نسل هفتم کالکشن این بازی به همراه شاهکار Ico بسیار موفق عمل کرد، انتظارش را داشتیم که در نسل هشتم هم بشنویم این عنوان قرار است نسخه نسل هشتمی هم داشته باشد و البته این بار خبری از Ico نبود و تنها مشخص شد که قرار است شاهد ریمیک و بازسازی کامل عنوان Shadow of the Colossus باشیم که از همان نمایش های اولش مشخص بود چه خبر است و چه خبر خواهد بود!
نسخه ریمیک شده این عنوان که بازی Shadow of The Colossus Remake نام گرفت، توسط Bluepoint Games که متخصص و برترین استودیو در ریمستر و ریمیک کردن عناوین است (برای سونی)، ساخته شد و سونی چند روز قبل آن را به طور انحصاری برای کنسول PlayStation 4 منتشر کرد. Shadow of The Colossus Remake پس از انتشار به مانند بازی اصلی خود و حتی فراتر از آن، شگفت انگیز عمل کرده و از سوی طرفداران و منتقدان منابع و مراجع معتبر گیمینگ بارها و بارها تحسین شد. این بازی از مجموع نقد ها و نمرات خود امتیاز متای شگفت انگیز ۹۲/۱۰۰ را دقیقا مثل بازی اصلی کسب نمود تا به این ترتیب موفقیت تاریخی این بازی برای سونی در نسل ششم را به دو نسل جلوتر هم بیاورد و این موفقیت را با لباس نسل هشتم دوباره تکرار نماید.
استاد سخن گفت که “بی عشق هرگز…”
در ابتدای بخش بررسی داستان این بازی خدمت شما عرض کنم که در این بخش حاوی اسپویلر می باشد و اگر می خواهید از داستان بازی آگاه نشوبد و برای اولین بار است که می خواهید در نسل هشتم با این عنوان آشنا شوید، از خواندن پاراگراف های دوم به بعد در بخش داستان خودداری نمایید. داستان و روایت Shadow of The Colossus Remake در یک کلام شما را محو زیبایی خود می کند و از آن دست عناوینی را شاهد هستیم که مایه افتخار بازیبازان علاقمند به عناوین “تک نفره داستان محور” به حساب می آید و کاری می کند که نه تنها در طول روند گیم پلی بازی و مبارزه با غول هایی عظیم، داستان را از یاد نبرید بلکه مدام با شخصیت بازی همذات پنداری کرده و برای دیدن ادامه داستان تشنه تر شوید و حتی بعد از تجربه آن نیز تا مدت ها و بهتر است بگویم تا همیشه تمامی داستان و شخصیت ها و روند روایت داستان بازی را به خاطر بسپارید. پروتاگونیست این بازی که شما در نقش او قرار می گیرید یک سوار شجاع و مبارز و خوش ظاهر به نام Wander است. او برای باز پس گرفتن زندگی معشوقه اش که Mono نام دارد، پای به سرزمین peninsula که Forbidden Land یا سرزمین ممنوعه گذاشته است. تنها یار و همراه او در این سفر پر مخاطره، اسب وفادارش Agro است.
Wander در طول روند بازی کمک هایی نیز از جانب یک ماهیت وجودی مرموز که Dormin (برعکس نام وی”Nimrod” است) نام دارد نیز دریافت می کند. Wander در افسانه ها شنیده است که Dormin (که درون Shrine of Worship حبس شده است) توانایی احیای مردگان را دارد و اصلا برای همین نیز واندر به این سرزمین مرموز و پر خطر ورود کرده است. Dormin در طول بازی همان صدایی است که به Wander هشدار می دهد ماموریت او برای دوباره زنده کردن عشقش Mono، عواقب و پیامدهای سنگینی را برایش در پی خواهد داشت. Dormin صدایی مانند آن دارد که چندین نفر دارند با هم همزمان صحبت می کنند. او حتی زمانی که در بازی صحبت می کند نیز از ضمیر “ما” برای خود استفاده می کند. در واقع Dormin مجموعه ای قدرتمند از چندین روح بوده است که اکنون به بخش های مختلف تقسیم شده و هر کدام درون یک غول یا colossi گیر افتاده است.
زمانی که Dormin در بازی صحبت می کند، دوربین بر روی معبد در نقطه ای که نوری از حفره آن می تابد، متمرکز می شود و شاید به اشتباه فکر کنید که وی یک وجود بهشتی است که این یک دروغ محض است. Dormin به Wander قول می دهد که در ازای از بین بردن ۱۶ موجود غول پیکر به نام colossi توسط او، Mono را زنده کند و مجددا تاکید می کند که Wander باید برای زنده کردن Mono بهایی بسیار سنگین را بپردازد، اما وی باز هم آن را می پذیرد و پای به میدان نبرد با colossi ها که موجوداتی عظیم هستند می گذارد. Wander یک شمشیر باستانی در اختیار دارد که تنها سلاحی در دنیاست که قابلیت از بین بردن colossi ها را داراست. با از پای در آوردن هر یک از این غول ها، یک ماهیت سیاه رنگ و سایه مانند وارد بدن Wander می شد که در حقیقت بخش های مختلف وجود Dormin هستند.
در واقع وقتی که هر ۱۶ غول را شکست می دهید، تازه Dormin فرم واقعی اش را به خود می گیرد که اکنون آزاد و رها شده است. وی یک موجود غول پیکر و خوفناک است که کاملا از سایه تشکیل شده و یکدست سیاه رنگ است. وی دو شاخ بر روی سر خود دارد و چشمانش سفید براق است. وی چیزی به عنوان ضمائم صورت ندارد و موهایش نیز از سایه تشکیل شده است. در بازی با شخصیت های زیادی طرف نیستیم و شخصیت های بازی حتی به اندازه انگشتان یک دست نیز نیستند اما آن ها به قدری عالی شخصیت پردازی شده اند که به هیچ وجه جای هیچ کمبودی را از این نظر احساس نمی کنید. هم پروتاگونیست و هم آنتاگونیست بازی شخصیت پردازی فوق العاده ای دارند و کاملا با شما ارتباط برقرار می کنند.
Wander یک جوان عاشق پیشه و فوق العاده شجاع است که کاملا بار احساسی داستان را به دوش می کشد و در این درام عاشقانه تلخ و سیاه، فداکارانه خود را به دست عشق می سپارد. در بازی شاهد از خودگذشتگی همه جانبه Wander در راه نجات عشقش هستیم و یکی از زیباترین و مستحکم ترین عشق ها را در وی مشاهده می کنیم که برای نجات معشوقش از هیچ کاری دریغ نمی کند و تا پای جان به مبارزه با عظیم ترین و خوفناک ترین غول های عظیم الجثه یا همان Colossi ها می رود و بی توجه به سرنوشت خود، عشقش را در اولویت قرار می دهد. درست است که سرنوشت در این بازی بسیار تراژیک و غم انگیز رقم می خورد اما عشقی که در جای جای بازی وجود دارد، بسیار بسیار تاثیر گذار و الهام بخش است.
Dormin نیز به معنای واقعی یک شخصیت بی نظیر است که حتی می توان گفت از پروتاگونیست قصه نیز عمیق تر و چندلایه تر طراحی شده است. Dormin یکی از مخوف ترین، برترین و به یادماندنی ترین شخصیت های منفی در بازی های رایانه ای محسوب می شود و شخصیت پردازی، صداگذاری، شکل ظاهری و رفتارش باعث شده است تا شخصیتی بسیار خاص و منحصر به فرد را شاهد باشیم. در نهایت باید گفت داستان، روایت و شخصیت پردازی، از بخش های بی نقص عنوانی هستند که به طور کلی هم هیچ نقصی ندارد. بی شک داستان و روایت فوق العاده عالی و مرموز آن به همراه شخصیت های جذاب، یکی از دلایل اصلی قدرتمند بودن Shadow of The Colossus Remake هستند و یک درام سیاه و تلخ را آنچنان با لایه ای زیبا از عشق، تحویل مخاطب می دهند که انگار تمام بازی و داستان و روایت آن عشق بوده است و بس… بله… عشق بوده است و بس…
عشقبازی با هنر…
تغییرات و ارتقای گرافیکی و بصری برگ برنده موفقیت بازی Shadow of The Colossus Remake هستند، زیرا که این ریمیک در واقع، از همه لحاظ همان شاهکار بی تکرار نسل ششم است، با این تفاوت که اکنون دقیقا تبدیل به یک بازی نسل هشتمی و جدید شده است و لباسی نو به تن کرده که با آن تازه داریم می فهمیم طراحی های این بازی چه بوده است و گرافیک بالا و نسل هشتمی چطور می تواند زیبایی عنوانی را که در زمان خود جزو زیباترین ها بوده است، چندین برابر کرده و ارزش طراحی های هنری آن را چندین درجه بالاتر برده و آن را تبدیل به یک “Masterpiece” جاودانه تر از قبل کند. قطعا می دانید که در یک نسخه ریمیک، اصلی ترین بخشی که تغییرات عمده ای را به خود می بیند گرافیک و جلوه های بصری بازی است که در Shadow of the Colossus Remake باید از گرافیک یک بازی نسل ششمی به یک عنوان نسل هشتمی تبدیل می شده است و این کار توسط توسعه دهندگان بازی بی نهایت هنرمندانه انجام شده است.
البته باید بگویم وقتی نگاهی به نام توسعه دهندگان و سازندگان این ریمیک بی نظیر یعنی استودیو Bluepoint Games می کنیم مشخص می شود که واقعا چندان هم چنین ریمیک و ریمستری از این استودیو بعید و دور از انتظار نبوده است و این گروه بی نظیر، دقیقا متخصص و خبره این کار هستند و برخی از برترین ریمسترهای تاریخ را برای سونی تاکنون انجام داده اند. در حقیقت در نسل هشتم بهترین ریمسترهای انحصاری سونی مانند Shadow of The Colossus Remake و Uncharted: Nathan Drake Collection و چندین نسخه ریمستر فوق العاده دیگر که موفقیت های بی نظیری را کسب کرده اند، توسط استودیو Bluepoint Games ریمستر و ریمیک شده اند و این استودیو واقعا بهترین استودیو در زمینه بازسازی عناوین شاهکار است، به طوری که باز هم تبدیل به یک شاهکار جدید شوند.
همه چیز از لحاظ بصری در این نسخه جدید ارتقا یافته است و دیگر هرگز شاهد تکسچرها و بافت های تیز و گوشه دار نسخه نسل ششمی نیستیم و گرافیک بازی حالتی بسیار نرم تر و منعطف تر پیدا کرده است و حتی سبب شده است تا دنیای بازی هم زیباتر به نظر برسد و خیلی بیشتر از قبل، دائما در جای جای آن توقف کرده و اسکرین شات بگیریم و به زیبایی فوق العاده دنیای آن خیره شویم و یا محو عظمت و زیبایی طراحی colossi های عظیم الجثه و غول پیکر شویم که گاها آن قدر ابهت و عظمت دارند که اصلا دلمان نمی خواهد آن ها را بکشیم و دوست داریم تا در گوشه ای ایستاده و حرکت کردن سنگین و با ابهت آن ها را در دنیای بازی به تماشا بنشینیم. علاوه بر بالا رفتن و ارتقای بسیار محسوس کیفیت بافت ها و تکسچرها، بازی از لحاظ اجرا نیز فوق العاده با ثبات و روان است و هرگز شما را با مواردی مانند افت فریم و دیر لود شدن تکسچرها یا پارگی تصویر آزار نمی دهد و دقیقا کیفیت یک بازی نسل هشتمی بهینه شده و عالی را از لحاظ فنی برای شما به همراه دارد.
از لحاظ گرافیک هنری و طراحی محیط و مراحل و شخصیت ها و … هم که فقط باید گفت: “وااای! نگم برات ها!” همه چیز از این لحاظ بی نقص و بی نظیر است که البته این موضوع را از قبل نیز می دانستیم چون نسخه اصلی و نسل ششمی نیز هنوز گرافیک هنری اش از ۹۵ درصد بازی های جدید زیباتر و چشم نواز تر است. گرافیک هنری و طراحی های بازی به ویژه colossi ها در نسخه جدید، بی نظیرتر و شگفت انگیزتر از همیشه است و با ارتقای گرافیکی و بازسازی کاملی که روی این عنوان انجام شده است، در واقع کاملا شاهد یک بازی نسل هشتمی هستیم و واقعا تازه می فهمیم که بازی اصلی، چه طراحی هنری شاهکار و چه پتانسیلی برای خلق یک بازی نسل هشتمی از روی آن داشته است.
یکی از دلایل اصلی زیبایی فوق العاده بازی همین گرافیک هنری و طراحی بسیار عالی و خاص دنیای بازی و مخصوصا colossi ها است که آن را از هر عنوان دیگری متمایز می کند و ترکیب این گرافیک هنری زیبا با گیم پلی جذاب و داستانی بسیار عالی، این بازسازی را تبدیل به یکی از برترین های این صنعت نموده است. در نهایت بایستی گفت Shadow of The Colossus Remake یکی از زیباترین بازی ها از لحاظ جلوه های بصری در نسل هشتم محسوب می شود و به ویژه از لحاظ طراحی های هنری با یکی از بهترین و هنرمندانه ترین عناوین تاریخ طرف هستیم. اسب سواری در دنیای بزرگ بازی با آن گرافیک زیبا و حرکت یال های Agro، یکی از زیباترین تجربیات بصری است که تا به امروز مشاهده و تجربه کرده ایم. چقدر لذتبخش خواهد بود و واقعا امیدوار هستیم که همین اتفاق، یعنی ریمیک شدن، برای دیگر شاهکار فامیتو اوئدا یعنی Ico نیز رخ دهد تا شاهد ۳ گانه این نابغه هنرمند با کیفیت نسل هشتمی و بر روی کنسول برتر این نسل یعنی پلی استیشن ۴ باشیم.
کوه و میذارم رو دوشم… رخت هر جنگو می پوشم…
گیم پلی Shadow of The Colossus Remake در واقع خاص ترین بخش آن است و این بازی را تقریبا از تمامی عناوین دیگر متمایز کرده است. Shadow of The Colossus Remake در حقیقت فقط باس فایت است و دشمنان معمولی که با آن ها مبارزه کنید و … وجود ندارند. کار خیلی سختی است که یک بازی بسازی که در آن چیزی به نام دشمنان معمولی وجود نداشته باشد و فقط و فقط شامل باس فایت باشد و همین بازی تبدیل به یکی از برترین بازی های تاریخ شود. در واقع این که هم ساختارشکنی کنی و هم با این ساختار شکنی یک شاهکار خاص و خلاقانه خلق کنی از کمتر سازنده ای بر می آید. در حقیقت باید گفت ۱۶ باس فایت، تمام گیم پلی Shadow of The Colossus Remake است که شاید در نگاه اول فکر کنید این دیگر چه بازی است و شاید خسته کننده شود، اما امان از جادوی عناوین Fumito Ueda. وقتی پای به بازی و مبارزه با این غول ها می گذارید تازه می فهمید که بازی خیلی بیشتر از این حرف هاست و این ۱۶ باس هر کدام خودشان دنیایی از گیم پلی متنوع و نفس گیر و هیجان انگیز هستند که با اتمسفری خارق العاده و داستانی بی نظیر در هم تنیده شده است تا یکی از شاهکارترین و خاص ترین بازی های تاریخ رقم بخورد. دشمنان و در واقع باس های بازی “colossi” نام دارند. این colossi ها موجوداتی عظیم الجثه و بسیار غول پیکر با فرم های مختلف بدنی از انسان گونه گرفته تا فرم های حیوانات و پرنده و … را شامل می شوند که گاها در زیر آب بوده یا در آسمان پرواز می کنند و یا حتی در زیر شن های صحرا زندگی می کنند و شما باید طی نبردهایی حماسی، دشوار و البته بسیار متنوع، شکستشان دهید.
هر کدام از این موجودات نیز نام خود را دارند و از این کولوسی های عظیم و غول پیکر می توان به مواردی مانند (Kuromori (Wall Shadow و (Argus (The Sentinel و (Phaedra (Equus Prime و (Barba (The Goliath و (Celosia (Flame Guardian اشاره کرد که قطعا از به یادماندنی ترین باس های تاریخ بازی های رایانه ای هستند. شما در مبارزات باید نقطه ضعف این هیولاها را پیدا می کردید تا بتوانید آن ها را از پای در آورید و یک قدم به کامل کردن درخواست Dormin و زنده کردن عشقتان نزدیک تر شوید. تنوع در مبارزه و روش از پای در آوردن این موجودات برگ برنده اصلی گیم پلی Shadow of The Colossus Remake محسوب می شود. این باس ها هر کدام به طور کامل و از هر جهت که فکرش را بکنید از دیگری متفاوت هستند و از یک کولوسی ۲ پای عظیم با گرزی مخوف که آن را بر سر شما فرود می آورد گرفته تا کولوسی پرنده و کولوسی خزنده زیر شن ها و کولوسی زیر آب و کولوسی ۴ پا و …. همگی در بازی وجود داشته و راه شکست و از بین بردن هر کدام هم بسیار متفاوت و خلاقانه است.
شما در بازی و در هر مبارزه باید کلی دقت و بررسی کنید که تازه بفهمید نقطه ضعف آن باس خاص چیست و چگونه باید او را شکست دهید و گاهی باید از پیکر از یک باس عظیم که تا آسمان رسیده است، بالا رفته و روی سرش برسید تا بتوانید کارش را بسازید و در این بین بارها و بارها از بالا پرت می شوید و اشتباه می کنید تا نهایتا بتوانید یکی از این موجودات بی نظیر را شکست دهید و واقعا هم از شکست آن ها لذت می برید. ارتقای گرافیکی بسیار زیاد بازی حتی به گیم پلی آن نیز کمک کرده است و حالا تشخیص مواردی مثل جاهایی که می توانید آن ها را بگیرید و بالا بروید و المان هایی از این دست در بازی ساده تر و واضح تر شده است.
در واقع تنها مورد منفی که قبلا در بررسی ویدئویی نسخه اصلی این بازی در مورد دشواری بالا رفتن از بدن کلوسی ها در برخی مواقع به دلیل عدم تشخیص صحیح لبه ها به آن اشاره کرده بودم، اکنون در نسخه ریمیک کاملا به جهت ارتقای بصری رفع شده است و ارتقای گرافیکی، گیم پلی بازی را نیز بی نقص کرده است. در نهایت باید گفت گیم پلی و مبارزات در بازی Shadow of The Colossus Remake یکی از قدرتمندترین و شاید باید گفت قدرتمندترین بخش بازی به شمار می رود، زیرا حتی هنوز هم مانند زمان عرضه خود خلاقانه است و بازی مشابهی برای آن وجود ندارد که این راز اصلی موفقیت شاهکارهای هنری است که مشابهی ندارند و زمان چندان روی آنها تاثیرگذار نیست. در سخن شاید این که بگوییم کل گیم پلی بازی ۱۶ باس فایت است ساده به نظر برسد، ولی در عمل و هنگام بازی کردن است که در می یابید چقدر پیچیدگی و جذابیت و هیجان در گیم پلی این شاهکار نهفته است و آن گاه است که بی حد و حصر عاشق آن خواهید شد.
با colossi ها می رقصد…
چیزی در سطح داستان، روایت، گرافیک و گیم پلی بازی… این دقیقا توصیف کوتاه و دقیق در مورد بخش صداگذاری و موسیقی Shadow of The Colossus Remake است. صداگذاری های بازی اکنون و در نسخه نسل هشتمی بسیار نسبت به بازی اصلی ارتقا یافته اند و با کیفیت تر شده اند تا مصداق بارز و الگویی برای یک نسخه ریمیک و ریمستر باشند که باید از لحاظ گرافیکی و صوتی ارتقا یابد. چه صداگذاری های محیطی بازی مانند صدای دویدن و حرکت اسب و ضربه زدن و … و چه صداگذاری شخصیت های بازی مانند شاهکاری که در صدای Dormin شاهد هستیم، همه و همه بسیار عالی و باکیفیت انجام گرفته اند. مخصوصا اهمیت صداگذاری بازی جایی بیشتر نمود می یابد که بدانیم در بازی تنها هنگام کات سین ها و مبارزه با کلوسی ها شاهد پخش موسیقی هستیم و در مواردی که در معبد هستیم یا در دنیای بازی در حال حرکت و گشت و گذار هستیم تنها صدای پروتاگونیست بازی، اسب او و محیط اطراف وی را می شنویم که به همین خاطر صداگذاری بسیار بیشتر به چشم می آید.
طبیعت باز و گسترده دنیای بازی و “کمبود زندگی” که در آن به وضوح جریان دارد، در ترکیب با استفاده محدود و هوشمندانه از موسیقی، باعث هر چه بیشتر هماهنگ شدن اتمسفر دنیای بازی با فضای داستان و روایت آن شده است که این موضوعی فوق العاده است (دقیقا مانند بازی Ico). موسیقی و ساندترک Shadow of The Colossus نیز فوق العاده زیبا و شنیدنی هستند و شامل قطعاتی بسیار با احساس و زیبا است که هر کدام انگار غمی را با خود به دوش می کشند و وقتی به برخی از آن ها گوش فرا می دهید و بازی را نیز در ذهن خود دارید، حس می کنید که انگار این قطعات موسیقی دارند از دنیایی که روح و زندگی در آن بسیار نایاب است، گلایه می کنند.
ساندترک Shadow of The Colossus توسط Kow Otani ساخته شده و آلبوم آن هم به صورت جداگانه فقط در ژاپن و در سال ۲۰۰۵ با نام Wander and the Colossus Original Soundtrack: Roar of the Earth عرضه شده است و هنوز حتی با وجود عرضه نسخه ریمیک، خبری از انتشار این آلبوم در دیگر نقاط دنیا نشنیده ایم که امیدوار هستیم این اتفاق رخ دهد. جالب است بدانید که ساندترک فوق العاده زیبای این بازی در زمان عرضه خود حتی موفق شد تا برخی جوایز “ساندترک سال” را نیز از برخی منابع و مجلات به خود اختصاص دهد. برخی از قطعات این ساندترک فوق العاده، حتی در خارج از بازی نیز بارها و بارها ارزش گوش دادن دارند و از شنیدن آنها خسته نمی شوید.
در مکتب شمع و رقص آتش… پروانه به من گفت که “بی عشق هرگز”
ساختن ریمستر و ریمیک از یک شاهکار کلاسیک کار بی نهایت سختی است و کمتر سراغ داریم عناوینی را که مثلا بازسازی یا ریمیک برخی از برترین های تاریخ باشند و توانسته باشند تا بیشتر از شاهکار کلاسیک و اصلی، موفق عمل کنند و در واقع طوری بوده است که همیشه برای ما همان نسخه اصلی و کلاسیک، قداست خیلی بیشتری دارد و قدرت حس نوستالژی، ضعف فنی ریمستر و ریمیک کردن و یا ارتقای کیفیت ضعیف و هر دلیل دیگری، به ما اجازه نمی هد که مثلا یک ریمیک جدید از یک بازی یا فیلم شاهکار کلاسیک را به اندازه خود نسخه اصلی ارزش گذاری کنیم. به همین دلیل هم هست که ارزش Shadow of The Colossus Remake که ریمیک یکی از برترین بازی های تاریخ است و توانسته تا دقیقا و حتی بهتر از بازی اصلی عمل کند، چند برابر می شود و باید به توسعه دهندگان و سازندگان این ریمیک در استودیو Bluepoint Games تبریک گفت. تا به امروز بارها و بارها در لیست های ۱۰ برتر مختلف از شاهکار اصلی و کلاسیک Shadow of The Colussus صحبت کرده ایم و حالا به نظر می رسد که با انتشار نسخه ریمیک شده این بازی که در عین تعجب و برخلاف اکثر بازی های ریمستر شده تاریخ، حتی از بازی اصلی خود هم موفق تر عمل کرد، باید منتظر باشیم که باز هم به طور مداوم نام این بازی را در بین شاهکارهای نسل هشتم و لیست های برترین ها بشنویم. چه از نظر گیم پلی و چه از منظر طراحی و گرافیک هنری و همچنین از لحاظ داستان و روایت و همینطور صداگذاری و موسیقی، با یک بازی کاملا خاص و منحصر به فرد طرف هستیم که نظیر و مشابهش را در دنیای بازی های رایانه ای ندیده ایم.
تمامی بخش های Shadow of The Colossus Remake به یکدیگر کمک کرده اند تا بازی را مدام بالاتر ببرند و این کار را نیز تمام و کمال انجام داده تا نهایتا برآیند و خروجی فوق العاده ای را شکل دهند. در مجموع باید بگوییم بازی اصلی Shadow of the Colossus عنوانی است که نه ما و نه تاریخ، آن را از یاد نخواهند برد و در دفتر برترین بازی های تاریخ هنر هشتم جایگاه جاودانه ای را برای خود کسب کرده است که به حق شایستگی آن را نیز دارد. اما جالب اینجاست که اکنون و در سال ۲۰۱۸، نسخه بازسازی و ریمیک شده آن نیز دوباره مهر تاییدی محکم تر بر این موضوع زد و به بازیبازان جدیدتر و حتی منتقدین کم سن و سال تر دنیا که مدام نام این عنوان را می شنیدند و دوست داشتند دلیل این همه تحسین را بدانند، این فرصت را داد تا در لباس یک عنوان نسل هشتمی این شاهکار را تجربه نمایند و بلافاصله هم بازخوردهای شگفت انگیز و امتیازات کامل همین بازیبازان و منتقدان را در مورد Shadow of the Colossus Remake مشاهده کردیم و به همگان ثابت شد که برخی از بازی ها به غیر از زمینه گرافیک، در هیچ بخش دیگری کهنه نمی شوند و وقتی بعد از دو نسل دوباره منتشر شوند، از تمام بازی های روز برتر هستند و هنوز هم عشق در لحظه لحظه آن ها جاریست و در واقع عشق، عصاره وجودشان است.
اگر عنوانی مثل Shadow of the Colossus Remake لایق گرفتن امتیاز کامل و ۱۰ نباشد پس مطمئن باشید که دیگر عنوانی شایسته این امتیاز وجود ندارد. حتی معدود موارد خیلی خیلی ریز منفی در بازی اصلی، اکنون در نسخه ریمیک بازی رفع شده اند. عناوینی مثل Shadow of the Colossus Remake هستند که باید و باید امتیاز کامل را به آن ها اعطا کرد و این بازی ها هستند که همیشه در جلوترین ردیف و در ویترین صنعت و هنر بازی های رایانه ای در طول تاریخ قرار می گیرند. چه نسخه اصلی Shadow of the Colossus را در نسل ششم یا هفتم بازی کرده اید و چه آن را تاکنون تجریه نکرده اید، از بازی کردن Shadow of the Colossus Remake نگذرید زیرا که کلا قضیه این ریمیک با بازی اصلی فرق دارد و باید این شاهکار را حتما در لباس نسل هشتم ببینید تا تازه در یابید زیبایی که از این عنوان در تصور خود دارید، نصف آن چیزی که اکنون و در نسل هشتم، این عنوان به شما ارائه می دهد هم نیست. هر سبکی که دوست دارید و هر سلیقه ای که دارید و … زیاد اهمیتی ندارد! Shadow of the Colossus Remake را در لیست خریدتان قرار دهید، البته فقط اگر پلی استیشن ۴ دارید؛ چون چنین انحصاری هایی در جای دیگری موجود نیست!
پر بحثترینها
- تریلر معرفی بازی جدید ناتی داگ، Intergalactic، روی کانال پلی استیشن بیش از ۲۳ هزار دیسلایک دریافت کرده است
- رکورد دیسلایک تریلر Concord توسط Intergalactic در یوتیوب شکسته شد
- اولین اطلاعات از بازی جدید ناتی داگ، Intergalactic: The Heretic Prophet، منتشر شد
- Astro Bot بهترین بازی سال شد؛ فهرست کامل برندگان The Game Awards 2024
- ناراحتی کارگردان Black Myth: Wukong بابت نبردن جایزه بهترین بازی سال
- رئیس ناتی داگ: تست بازیگری Intergalactic به اندازه انتخاب بازیگر نقش الی شگفتانگیز بود
- ناتی داگ از بازی جدید خود به نام Intergalactic: The Heretic Prophet رونمایی کرد
- بازیهای انحصاری کنسولی بیشتری از پلی استیشن برای Xbox عرضه خواهند شد
- ظاهراً تریلر معرفی Intergalactic: The Heretic Prophet به تاریخ عرضه آن اشاره دارد
- نکات مخفی تریلر بازی جدید ناتی داگ، Intergalactic، که شاید متوجه آنها نشده باشید
نظرات
سپاس بابت نقدزیبای جناب آقابابایی.
این متن رو از چند ماه پیش نوشته بودم و صبر کردم تا همزمان با انتشار نقد بازی این نوشته رو به اشتراک بذارم.
دلنوشته ای بر دنیای شدو آف کلوسوس هست و دوستانی که این بازی رو تجربه کردن و از طرفداران بازی هستن این متن رو بخونن.
*لازم به ذکره که این متن دارای اسپویل کامل بخش داستانی هست و پیشنهاد میکنم کسانی که قبلا فرصت تجربه ی این بازی رو نداشتن ، موقتا از این متن بگذرن و اول خودشون بازی رو تجربه کنن.*
اولین بار که بازی رو تهیه کردم، سن زیادی نداشتم و به چشم یک بازی تمام اکشن، و صرفا با هدف اصلی کشتن غول ها به اون نگاه میکردم. بماند که به علت سن کم موفق به پیشروی زیادی هم در بازی نشدم!
تا اینکه بعد از چند سال،دوباره تصمیم به تجربه بازی گرفتم. ایندفعه دیدگاه متفاوتی داشتم، انگار بازی تازه به خودش معنی گرفته بود و این فلسفه و معنا بسیار عمیق بود. اینبار سعی کردم با دقت بیشتری به بازی کردن بپردازم.
اما داستان بازی بدون شک برجسته ترین قسمت بازی بود.
واندر ، قهرمان شجاع قصه ی ما به همراه یار باوفای خودش آگرو ؛ با شجاعت تمام پا به سرزمین دور افتاده و سکونتگاه کهن غول ها گذاشت تا عشق جان باخته ی خودش، یعنی مونو رو احیاء کنه.
اون با آگاهی نسبت به خطرات و صعب و سختی ها این مسیر رو پذیرفته بود.
با گذشتن از جنگلها و کوهستان ها بلاخره به
پل عظیمی که دنیای خودش رو از دنیای غول ها جدا کرده بود رسید و با پشت سر گذاشتن اون ، وارد برج اصلی شد. صدایی از موجودی به نام دورمین که در این بازی راهنمای واندر حساب میشود به گوش میرسد و به واندر میگوید که در صورت کشتن ۱۶ کلوسی موجود در آن سرزمین ، روح مونو را به جسمش برمیگرداند.
واندر ، پیکر مونو رو بر روی تخت سنگی که در اون برج وجود داشت قرار داد و با او بدرودی کوتاه گفت تا زمانی که برگردد و اون رو زنده و سرحال ببیند.
واندر به همراه آگرو در دشت های وسیع سرزمین کهن شروع به تاختن کرد تا کلوسی ها رو پیدا کند و با کشتن اونها قدرت احیا رو بدست بیاورد.
کلوسی هایی که امواج دریا رو به خروش در میاوردند ، آسمان رو میشکافتند و زمین را به لرزه در میاوردند.
شاید این کلوسی ها به ظاهر خطرناک بودند ولی تا زمانی که کسی به اونها آزار نمیرساند آنها نیز آزاری به کسی نمیرساندند. شاید در اعماق جسم سخت و سنگی آنها ، قلب و احساسی هم وجود داشت و مانند دیگر موجودات طبیعت زندگی میکردند.
اما واندر فرصت و انتخاب دلرحمی نداشت و برای بدست آوردن هدفش باید این کار را انجام میداد.
امید و انگیزه ی واندر بود که به او توانایی و شجاعت، برای نقش بر زمین کردن یک به یک آن غول های عظیم الجثه رو میداد.
با اینکه غول ها در شکل و اندازه ی خودشان متفاوت بودند، اما واندر هر طور که شده بود نقطه ی ضعف اونها رو پیدا میکرد و شکستشان میداد.
با هربار شکست دادن کلوسی ها بخشی از دورمین وارد بدن واندر میشد و او را ضعیف تر میکرد.
بدست آوردن هرچیز بهایی دارد،بنابراین تلخی نیز جزئی از داستان است. واندر در اواخر راه خود، تنها یار و همدم خود آرگو را که در این سرزمین غریب باعث شده بود دوستش احساس غریبی نکند را از دست داد.
اما دگرباره مکث و غمگین بودن را فرصت نبود. آگرو، یاور باوفایش برای اینکه واندر به هدفش برسد خود را فدا کرده بود. پس نباید این تلاش بی جواب گذاشته میشد.
واندر بلاخره خودش رو در برابر آخرین کلوسی دید. با کشتن کلوسوس های قبلی، واندر بسیار ضعیف شده بود. ولی کورسوی امید به اون اجازه ی تسلیم شدن رو نمیداد.
با پافشاری و جسارت واندر آخرین کلوسی هم به زمین افتاد.
چطور ممکن بود یک انسان معمولی بتواند آن غول های شکست ناپذیر را شکست دهد؟ چه کسی باور میکرد؟ مگر قدرت عشق و علاقه میتوانست آنقدر تاثیرگذار باشد؟
واندر چشم باز کرد و خود را در برج دید. دیگر چیزی تا رسیدن به مونو نمانده بود.
اما با رسیدن دار و دسته ی سربازهای لرد امون همه چیز تغییر کرد.
دیگر قدرتی برای واندر باقی نمانده بود و جسمش خسته و بی رمق بود، اما نمیتوانست اجازه دهد کسی به مونو دست دراز کند و به او آسیب برساند، هرگز!
ناگهان در آن لحظه ، تمام بخش های دورمین که که در جسم او جمع شده بودند آزاد شدند.
واندر و دورمین یکی شده بودند . موجودی سایه مانند مثل کلوسی ها.
او به سربازان حمله کرد. تیرها از کمان سربازان رها میشدند و بر پیکر واندر مینشستند ، اما او به مقابله کردن ادامه میداد.
سرانجام آنچه قرار نبود اتفاق بیوفتد اتفاق افتاد.
واندر در راه برگرداندن زندگی به مونو، از چیزهای زیادی گذشته بود اما ایندفعه فرق میکرد.
لرد امون شمشیر باستانی را در حوضچه ای که در معبد قرار داشت انداخت و به این وسیله گردبادی شکل گرفت و آن گردباد، واندر را که تقریبا به دورمین تبدیل شده بود را به درون خود کشید. اینگونه بود که در پایان، ارزشمند ترین دارایی واندر، یعنی زندگی اش هم برای تکمیل راه او فدا شد. زندگی ای که واندر در آن میتوانست همراه مونو باشد.
مدتی بعد بعد ، مونو چشمان خود را باز کرد. او به زندگی برگشته بود. اما پس چرا واندر را نبود؟
چه اتفاقی برای او افتاده بود؟
ذهن او را سوالات زیادی پر کرده بود، و بی خبر بود از آن اتفاقاتی که قبل از بیدار شدنش افتاده بود.
هرچند مونو به زندگی بازگشت. اما دیگر اثری از واندر، پسری که با شجاعت و نیروی عشق با آن کلوسوس های عظیم الجثه جنگید تا این اتفاق را ممکن سازد نبود و او دیگر نبود تا لحظه های خود را با مونو شریک باشد…
خیلی از ما نمیخواستیم اتفاقی که افتاده بود را بپذیریم. این مسیر، مسیری بود که ماهم در آن حضور داشتیم و طعم سختی ها و مشکلات آن را چشیدیم و ما نیز همانند واندر ، بعد از آنهمه دغدغه دلمان یک آسودگی و پایانی خوش میخواست.
به هدف خود یعنی زنده کردن مونو رسیدیم ، اما همیشه قرار نیست داستان به خوبی و خوشی تمام شود. و خیلی ها در پایان این قصه ی پر ماجرا ، حسرت به دل و غمگین ماندند.
شدو آف کلوسوس شاید به ظاهر بازی ساده ای باشد.
بازی ایکه فقط تشکیل شده از ۱۶ باس فایت بود و با خیلی از بازی های دیگری که دیده ایم فرق دارد.
اما گول ظاهر آن را نخورید.
اسم و لقب “بازی” به هیچ وجه برای توصیف آن کافی نیست و باید آنرا یک اثرهنری ناب و تکرار نشدنی نامید.
اثری که حرف های زیادی در خود دارد ، بسیار پرمحتواست و به زندگی همه ی ما شبیه است.
اثری که میتواند برایمان به کلاس درسی تبدیل شود و مارا با حقایق زندگی رو در رو سازد.
و در راستای آن، به ما بفهماند که با وجود همه ی مشکلات و گرفتاری ها، غیرممکن ها و نقاط به ظاهر دست نیافتنی؛ هنوز هم عشق و امید وجود دارد و میتوان به وسیله ی آنها با کلوسی های مشکلات زندگی واقعی خودمان بجنگیم و از پس آنها برآییم!
مرسی از متنی که نوشتی ولی فکر کنم تیتراژ بازی رو ندیدی چون توی متنت ادامه ی داستانش رو ننوشتی 😉
@Totoro
تیتراژ بازی رو دیدم دوست من. ولی اون زندگی که واندر برای بدست آوردنش جنگید و علی رغم حضور متفاوتی که در تیتراژ دیدیم، به شکلی رقم خورد که در آخر خودش نمیتونست مونو رو اونطور که باید همراهی میکرد همراهی کنه.
درسته :yes: :yes:
و این قسمت می تونه تئوری هایی راجع به مشترک بودن دنیای سه گانه فامیتو رو شکل بده
عالی بود کارت برادر، عالی بود!
ممنون از شما :rose:
arkham knight
خیلی زیبا بود، مرسی
totoro
بنظرم این سه گانه ارتباط مستقیمی به هم ندارن اما پروژه جدید اوئدا طبق صحبتهای خودش میتونه در همین دنیای Shadow of the colossus جریان پیدا کنه، چی از این بهتر
باید موند و تماشا کرد
اگه اشتباه نکنم چندین سال پیش جایی فامیتو اوئدا گفته بود بعد از Last Guardian می خواد یه بازی اول شخص بسازه ولی مثل اینکه نظرش عوض شده
درود بر شما. ممنونم لطف دارید.
مرسی از نظر زیبا و کاملتون
متن زیبایی بود ولی چندتا مشکل داشت. اشتباه کنون: واندر با کشتن غول ها ضعیفتر نمیشد، بلکه از نظر فیزیکی قویتر هم میشد( درصد سلامتیش بیشتر میشه).
اشتباهات غیرکنون: بعد از کشتن هر غول، دوتا انرژی از بدن اون غول بیرون میاد (حتی خوده دورمین دو صدای مختلف داره)، انرژی سیاه سریعا دنبال یه “ظرف” جدید میگرده پس سریعا وارد بدن واندر میشه، انرژی سفید/نور هم به معبد برمیگرده (واندر هم از طریق همین انرژی سفید به معبد تلپورت میشه)…بقیش رو نمینویسم چون خیلی طولانیه و یه مقاله ی مفصل می طلبه. خلاصه فقط بگم واندر با انرژی سیاه دورمین یکی شده و مونو با انرژی سفید دورمین (بخاطر این میگم یکی شدن چون حتی با اینکه امون سعی میکنه واندر رو پاکسازی کنه، بازم واندر مشخصات دورمین رو حفظ میکنه و نسل پسران شاخدار بوجود میاد). یجورایی میشه گفت واندر و مونو از طریق دورمین یکی شدن و به درجه ی جدیدی از عشق و با هم بودن ورای دنیای فیزیکی رسیدن.
با سلام خدمت اقای اقا بابایی عزیز و همه ی کاربران محترم گیمفا / بنده اسمم علی هست و ۲۸ سالمه چند سالی میشه که برای دنبال کردن اخبار گیمینگ و خوندن مقالات به سایت گیمفا میام اما هیچ وقت کامنتی نزاشتم واین فک میکنم اولین باره حقیقتش این بار هم فقط بخاطر تشکر از اقای اقا بابایی تصمیم به گزاشتن کامنت کردم چون واقعا دیدم بی انصاقیه این همه زحمتی که شما برای این مقالات میکشید اونم با این قلم زیبا و هنر مندانتون یه تشکر کمترین کاری که از این حقیر بر میاد/ حقیقتش بنده با مقالات شما مشتاق سریه سولز شدم و بعد از خوندنش همه ی سه گانه رو بازی کردم حتی رفتم دنبال بازی هایی مثل بلاد بورن /نیو/ و صد البته لر اف فالن و لذتی وصف نشدنی از این عناوین بردم و اینو مدیونه شما هستم/ در اخر امیدوارم دوستان عزیز گیمفایی منو به جمع دوستانشون راه بدن و بنده رو هم عضوی از این خانواده ی بزرگ گیمفا بدونن
سلام و عرض ادب خدمت شما علی عزیز. بسیار خوش اومدید به سایت خودتون. خوشحالم که اولین بار در مقاله بنده نظر میذارید. واقعا با خوندن نظرتون به خودم افتخار کردم و واقعا ممنونم از لطف و حمایت و محبتتون و این که وقت ارزشمندتون رو میذارید و مقالاتم رو می خونید و لطف میکنید نظر میذارید و انگیزه میدین به من. انشالله که لیاقت این همه محبت شما رو داشته باشم. خوشحالم که شما هم مثل تقریبا ۲۰۰-۳۰۰ نفر دیگه که با توصیه من و اعتماد به حرف من به سمت سولز رفتن، سراغ این عنوان رفتید و تبدیل شد به یکی از بهترین بازی های زندگیتون. خیلی خوشحالم که حتی به سراغ دیگر بازی های این سبک مثل لردز او فالن هم رفتید و به حرف من اعتماد کردید. یک دنیا ممنونم از شما
البته بهتر بود به نکته منفی این نسخه ریمستر هم اشاره میکردین.
XGN نوشته ” بازی میتواند شما رو هر لحظه ببلعد ، اما همچنین ممکن است باعث شود دوست داشته باشید کنترلر را به دلیل انجام ندادن کاری که شما از یک بازی امروزی توقع دارید از بین ببرید!”
اما به نظر بازی عالیه شده. محشره. محشر!
سلام و درود خدمت شما. ممنون از نظرتون.
خدمتتون عرض کنم که این موردی که فرمودید در نسخه نسل ششمی و حتی نسل هفتمی اون کاملا وجود داره و در نقد ویدئویی بازی اصلی به این اشاره کردم و نیم نمره هم به خاطرش کسر کردم از بازی چون واقعا گرافیک بازی گاها باعث می شد تا برخی لبه ها و .. معلوم نباشه و نتونی درست تشخصی بدی و اونها رو بگیری و به همین دلیل پرت می شدی پایین ولی این موضوع در نسخه جدید کاملا رفع شده و توی مقاله هم اوردم این موضوع رو که ” ارتقای گرافیکی بسیار زیاد بازی حتی به گیم پلی آن نیز کمک کرده است و حالا تشخیص مواردی مثل جاهایی که می توانید آن ها را بگیرید و بالا بروید و المان هایی از این دست در بازی ساده تر و واضح تر شده است. در واقع تنها مورد منفی که قبلا در بررسی ویدئویی نسخه اصلی این بازی در مورد دشواری بالا رفتن از بدن کلوسی ها در برخی مواقع به دلیل عدم تشخیص صحیح لبه ها به آن اشاره کرده بودم، اکنون در نسخه ریمیک کاملا به جهت ارتقای بصری رفع شده است و ارتقای گرافیکی، گیم پلی بازی را نیز بی نقص کرده است. ”
واقعا هیچ مشکلی در گیم پلی دیده نمیشه که به خاطرش امتیازی کسر بشه و نکات ریز منفی که در بازی اصلی وجود داشته حالا به لطف بالا رفتن تکنولوژی و کنترلر های قدرتمندتر و ارتقای گرافیکی و … همگی رفع شدن.
در نهایت خیلی ممنونم از نکته ای که مطرح فرمودید و ممنون از نظرتون.
خیلی خوب بود سعید جان ممنون
با اینکه این بازی رو هم تو نسل ۶ هم نسل ۷ بازی کردم ولی مثل اینکه با این بررسی شما باید برا این نسلم تهیش کنم
درود بر مهرداد عزیز و گل. خیلی متشکرم از لطفتون.
اره مهرداد جان منم توی نسل ۶ و ۷ بازی کردم ولی به خاطر گرافیک بازی حتی گیم پلی هم عوض شده و کاملا ارزش داره تجربه کنید چون مثل یه بازی جدید شده
این بازی واقعا زیباست.هیچ ایرادی هم بهش وارد نیست.به معنای واقعی یک شاهکاره. :yes: :yes:
خیلی ها این حرفو زدن، خب حقیقته و منم این حرفو می زنم :
بعد از بازی کردن این اثر، یک کلمه تو دنیای گیم برای من برجسته شد و اون کلمه “هنر” بود.
ممنون از سعید آقابابایی. واقعا از جهات مختلفی بازی رو تحت برسی قرار دادی آقا سعید، این حجم از توجه نسبت به یه بازی ریمیک توی این روزا کم سابقه س! خسته نباشید :yes: :yes:
درود بر شما. خیلی متشکرم از نظرتون و دقیقا با حرفتون موافق هستم.
بسیار از لطفتون متشکرم و خوشحالم که وقتی که میذارم برای نوشتن توسط شما درک میشه و ارزش قائل میشید برای مقالاتم. یک دنیا ممنونم. سلامت باشید انشالله
“همون حالتی که رو لبه مگس کش یه مگس چسبیده مباریش بالا!!!”
:yes: :rotfl:
اقا سعید گل ممنون برای این مقاله فوقالعاده زیبا، خب من این عنوان رو همون روز اول که موجود شد ۳۲۰ خریدم کمتر از یک هفته از انتشارش میگذره الان قیمتش شده ۲۶۰ خلاصه تنها عنوانی هست که از هزینه کردن و همون روز انتشار خریدنش اصلا نادم و پشیمون نیستم این عنوان رو دو مرتبه تا کلوسی اخر رفتم منتها هر سری یه مساله پیش اومد نتونستم اخرین کلوس رو بگذرونم و بازی رو همون قسمت رها کردم خب این بار حتما تموم میکنم این شاهکار بی همتا رو هم رو پلی ۲ و هم با شبیه ساز رو pc تجربه کردم دیروز اولین کلوس رو شکست دادم و خداییش بیشتر از اینکه خوشحال بشم یه حس ناراحتی و عذاب وجدان گریبانم رو گرفت تنها عنوانی هست که در حین کشتن بیشتر حس ناراحتی و غم به بازیباز دست میده چه کنیم که برای پیش برد بازی باید برخلاف میلمون عمل کنیم
این حسی که میگی نهایت ظرافت طراحی بازیه!
نحوه ی نگاه کردن کلاسی ها و اون خیره شدنشون بهت، که انگار دارن میگن : “من که کاری با کسی ندارم،آذاری بهت نرسوندم، واسه چی داری اذیتم می کی؟” یکی از عذاب آور ترین احساسات یه “انسان” می تونه باشه
دوست من دقیقا همینطوره که فرمودید، طراحی چهره و اون چشمان معصومشون خیلی استادانه صورت گرفته،تحسین برانگیزه
درود بر شما. خوشحالم از طنز رضایت داشتید.
بسیار ممنونم از لطف و محبتتون و متشکرم که وقت ارزشمندتون رو برای خوندن مقاله و نوشتن نظر گذاشتید.
دقیقا با حرفتون در مورد کشتن کلوسی ها موافقم و توی متن هم بهش اشاره کردم. باز هم ممنونم
من رو PS2 این ابرشاهکار رو تجربه کردم… خیلی فوق العادس از هرجهت… به خصوص موسیقی بازی که چند تا بازی میارزه… این است هنر -صنعتی که اسمش رو گذاشتیم گیمینگ. از معدود بازیهایی که آخرش چشمتون خیس میشه…
یک نکته…همون ساختمانی که جنازه دختره رو میزاره، بالای اون یک جاییبه نام بهشت بود اگر درست بگم که برای بالا رفتن ازش چند باز باید بازی رو تموم میکردی تا Stamina کافی باشه. ساله برام تو این نسخه هست یا نه.من اون دوران نتونستم برم علاقه مند با این گرافیک جدید ببینم چجور جایی بوده واقعا.
ممنون بابت این نقد که مثل بازی با عشق نوشته بودیش و خیلی خوندنش به همراه تیترهای عالی لذت بخش بود. راستش منی که قبلا بازیش نکردم حس عالی ای دارم که قراره یه ابرشاهکار رو تجربه کنم
درود بر هامون عزیز و گل. خیلی متشکرم از لطفت و خوشحالم که رضایت داشتی از مطلب و تیترها و .. و ممنونم از دقتت به مقاله.
حتما بازی کن این رو هامون جان. خیلی خیلی زیباست
یکی از بهترین بازی های تاریخ 😎
نقد فوق العاده عالی بود سعید جان، ممنون :yes: . گذر عمر رو با انجام دوباره این شاهکار میشه کاملا حس کرد. پیر شدیم رفت.
سلام خدمت محمد عزیز و گل. خوشحالم که نظرت رو میبینم محمد عزیز. خیلی متشکرم از لطفت. بله واقعا دیگه سن داره خیلی خیلی زود بالا میره
با سلام. منم مثل یکی از دوستان که بالاتر گفته بود، اولین بارمه که کامنت میزارم. ۳۰ سالمه و چند ساله که اخبار دنیای بازی رو پیگیری میکنم. از سایتهای مختلف نقد و بررسی ها رو میخونم و میبینم.
تنها سایتی که مقالات متفاوت و دلنشینی داره اینجاست. نقد و بررسیهاتون همیشه دور از تعصب بوده. و شما آقای آقابابایی که نثر جدی و هنری و گاهی آمیخته به طنزتون فوق العاده ست.
راجب بازی هم چون من نسل ششم و هفتم نتونستم تجربه اش کنم، با بررسی و معرفی شما حتما توی این نسل تجربه ش میکنم.
به نظرم نداشتن دشمنهای کوچیک توی این بازی با توجه به داستانش خیلی ایده خوبیه. چون یه راست ادمو میبره سر اصل مطلب و اینکه هرجا بخای بری باید چندین موجود کوچیک رو بکشی جالب در نمیومد
سلام خدمت شما حامد عزیز. بسیار مفتخرم که اولین کانتتون رو در مقاله من میذارید و خیلی متشکرم از لطف و محبتتون.
باعث افتخاره نظرتون در مورد من و گیمفا. یک دنیا ممنونم که متوجه میشید من واقعا سعی میکنم بدون زدن حرف بی منطق مقالاتم رو بنویسم و خیلی متشکرم از لطف و توجه و محبت و دقتتون. خوشحالم که از طنزها هم رضایت دارید و انشالله که بازم نظرتون رو در مقالاتم ببینم. باز هم خیلی خیلی متشکرم ازتون. سلامت باشید انشالله حامد جان.
حتما تجربه کنید این بازی رو حامد عزیز چون واقعا شاهکاره
سعید عزیز خسته نباشی.مقاله پر باری بود برای این شاهکار.
با این که چند بار تو نسل ۶ و ۷ بازی رو تموم کردم اما با وجود هم چین گرافیکی هم که شده بازی رو میگیرم بازم.کار ریمیکشون واقعا جای تحسین داره.
اون بار اولی که بازی رو تموم کردم واقعا عاشق بازی شده بودم اصلا یه عشقه خاصی به این بازی داشتم.جوری که فکر میکردم اون موقع هیچ کس اندازه من این بازی رو دوست نداره(به خاطر این، این فکرو میکردم که اون موقع دسترسی به یوتوب و اینترنت نداشتم و فقط بازی میکردم و اصلا قبل بازی نمیدونستم چه بازی هست و اصلا تو چه سبکی هست!!!بعضا از رو عکسشون میگرفتم یا این که تو کلوپ دیده بودم.)
اول که بازی کردم به قول اون دوستمون که ابتدا نظر داده،اصلا نمیدونستم چی کار کنم و حیرون بودم،ولی در همان حال محو اون جهان بزرگ و خالی از هیچ دشمن بودم!.با خودم میگفتم واقعا من تک و تنها این جا چی کار کنم اخه!!؟
این شد که بازی رو گذاشتم کنار ولی بعد یه مدت که بی بازی شدم رفتم سراغش و دوباره از اول شروع کردم و بلاخره فهمیدم داستان از چه قراره و باید چی کار کنم!
سلام به محمد عزیز و گل. سلامت باشی محمد جان. خیلی ممنونم از لطفت و این که مقاله رو مطالعه کردید.
مرسی از نظر زیبات و خاطره جذابی که تعریف کردی. یادش بخیر اون زمانا
سعید عزیز خسته نباشی.مقاله پر باری بود برای این شاهکار.
با این که چند بار تو نسل ۶ و ۷ بازی رو تموم کردم اما با وجود هم چین گرافیکی هم که شده بازی رو میگیرم بازم.کار ریمیکشون واقعا جای تحسین داره.
اون بار اولی که بازی رو تموم کردم واقعا عاشق بازی شده بودم اصلا یه عشقه خاصی به این بازی داشتم.جوری که فکر میکردم اون موقع هیچ کس اندازه من این بازی رو دوست نداره(به خاطر این، این فکرو میکردم که اون موقع دسترسی به یوتوب و اینترنت نداشتم و فقط بازی میکردم و اصلا قبل بازی نمیدونستم چه بازی هست و اصلا تو چه سبکی هست!!!بعضا از رو عکسشون میگرفتم یا این که تو کلوپ دیده بودم.)
اول که بازی کردم به قول اون دوستمون که ابتدا نظر داده،اصلا نمیدونستم چی کار کنم و حیرون بودم،ولی در همان حال محو اون جهان بزرگ و خالی از هیچ دشمن بودم!.با خودم میگفتم واقعا من تک و تنها این جا چی کار کنم اخه!!؟
این شد که بازی رو گذاشتم کنار ولی بعد یه مدت که بی بازی شدم رفتم سراغش و دوباره از اول شروع کردم و بلاخره فهمیدم داستان از چه قراره و باید چی کار کنم!
اصلا محو اون ساند ترک هاش میشدم.تا موهای کلم سیخ میشد!!
درود فراوان خدمت جناب آقابابایی عزیز و تشکر خیلی ویژه بخاطر نقد این شاهکار خیلی خوشحالم که این شاهکار برای نسل هشتم ریمستر شده و ما که در نسل ششم بخاطر نداشتن کنسول اون نسل از تجربه اش محروم شده بودیم از تجربه ی این شاهکار غافل نخواهیم شد. به امید اینکه بتوانیم یک روزی شاهکار MGS3 رو نیز روی کنسول های نسل هشتم خود تجربه کنیم. باز هم خیلی ممنون بابت نقد.
سلام و عرض ادب خدمت فایز عزیز و گل و دوست داشتنی. خیلی خیلی متشکرم از لطف همیشگی شما که شامل حال من بوده و هست و یک دنیا سپاسگزارم بابتش. ممنون از محبتی که دارید به من و مقالاتم فایز جان.
حتما تجربه کنید این بازی چون واقعا حیفه. وای که اگر متال گیر ۳ هم ریمستر بشه با کیفیت نسل هشتم چی میشه…
با تشکر بازیش معلومه از اون شاکار هایی که مثل دلست اف اس فراتر از بازی هستن . منم که عاشق چیزای تاریخی و کلا شمشیریو اینام عاشق این میشم فکر کنم . آقا سعید لطفا ویدیوی بهترین عناوین نقش آفرینی هم بسازین . صد در صدی هست دیگه؟ گفته بودین آخه میسازینش این ویدیو رو .
درود بر شما حسین جان. خیلی متشکرم از شما.
سعی میکنیم که ویدئوی برترین اکشن ارپی جی ها رو هم بسازیم اگر مقدور شد حسین عزیز. چشم
میگن سال نکو از بهارش پیداست این بازی هم همون اول با اون موسیقی زیباش ادم جادو میکرد
واقعا شاهکاره بهترین بازیه ریمستری هست که تا الان بازی کردم.
لازم نیست از شاهکار بودن گیم پلی و داستان و طراحی هنری بگم چون همه میدونن که چه قدر عالیه تو این موارد …ولی گرافیکش به طرز حیرت آوری بالا است از تریلر هاش هم بهتره و به جرئت میتونم بگم یکی از بهترین گرافیک های نسل هشت رو داراست.
۲۰۱۸ سال سونیه همونطور که۲۰۱۷ سال نینتندو بود
ممنون بابت نقد عالی شما
درود راوان بر شما. خیلی متشکرم که لطف کردید و مطالعه فرمودید مقاله رو خوشحاتلم که رضایت داشتید.
کاملا با نظرتون در مورد گرافیک بازی موافق هستم.
سعید خان ناز نفست
جورنی و ابزو و رایم و لست گاردین
الانم این
اگر میگن گیم بچه بازیه
پس من یه بچه ام خیلی هم بچه ام
درود بر شما امید جان. خیلی ممنون ازتون. لطف دارید.
قطعا گیم دنیاییه که اتفاقا بیشتر واسه بزرگسالاست
این کارگردان نخبه ایه به طور قطع جزوه ۵ کارگردان بزرگ صنعت بازی هست،فقط کافیه ۱۰ دقیقه از گیم پلی بازی ico رو ببینید تا عاشقش بشید در مورد بازیه مورد نقد هم که دیگه آقا سعید تمام کمال توضیح دادن،دمت گرم آقا سعید گل
سلام خدمت محمد عزیز و گل. یک دنیا ممنون مثل همیشه. اصلا اگر نظر شما رو نبینم توی مقالاتم انگار که یه چیزی کمه. خیلی ممنون که همیشه لطف دارید به من محمد جان. انشالله سلامت باشید. دقیقا با نظرتون در مورد کارگردان بازی موافقم
:yes: :yes: :yes: :yes: 😥
درود بر شما. خیلی ممنونم ازتون
مرسی آقای آقابابایی مثل همیشه زیبا لذت بخش جامع و کامل . من تا حالا موفق به تجربه ی این شاهکار نشدم الان دیگه موقعشه واقعا فوق العاده ست
سلام خدمت شما. بسیار بسیار ممنونم از لطف و محبتتون به بنده و مقاله من. نظر لطفتونه.
حتما حتما پیشنهاد میکنم که تجربه کنید این بازی رو. خیلی حیفه. مخصوصا چون براتون یک بازی کاملا جدیده
هیچی نمیتونم بگم درمورد این شاهکار
اونایی که این ؟؟؟وبازی کردن میدونن که صنعت گیم بدون سونی هیچی نمیشد
عرض درود و خسته نباشید بسی سنگین و گرم به آقا سعید عزیز و دوست داشتنی خودمون آقا واعا خسته نباشی احسنت اول از همه جا داره که یه تشکر ویژه بابت این مقاله و مقاله های قبلی ازت بکنم واقعا جایگاه پر کار ترین مقاله نویس سایت به شما تعلق داره درود بر تو و تشکر دوچندان بیشتر بابت این مقاله با من چه کردی آقا سعید دست و دل و مغز همرو دیوونه کردی جا داره به خاطر این ۱۳ سالی که با شدو گذشت هم از سونی و هم نقد و بررسی زیبایی که نوشتی تشکر کرد مخصوصا اون آخرش که تو ضعف های بازی نوشتی مشاهده نمی شود یعنی کل کپشن ها یه طرف این ۲ کلمه یه طرف و خنده دار ترین کپشن هم از نظر من اون تیکه دو جلسه کلاس های فشرده برادری واقعا پوکیدم و یه لحظه فکرم البته مشغول شد واقعا چی مید اگر اساسینز کرید یه آی پی انحصاری سونی و ماله استدیو ناتی داگ بود خیلی دوست داشتم سه گانه اتزیو رو اونم ساخته ناتی داگ رو ببینم گرچه اینا همش رویایی بیش نیست ولی فکرشم دیوونه میکنه بگذریم شدو واقعا حرفی برای گفتن نداره تمام تعریف ها در لحظه لحظه بازی دیده میشه درواقع خود بازی یه تعریفی از صنعت گیم هستش که چه شاهکار هایی خلق شدن که بعد ۱۳ سال هنوزم سر زبان هاست و داستان بازی که نمونه اش رو در بازی ها و فیلم های زیادی دیدیم اما چقدر روایت این نوع داستان تو این بازی زیبا گنجونده شده که آدم رو به وجد میاره واقعا زیباست ممنونم بازم ازت سعید جان امیدوارم پر انرژی و با روحیه گیمی قشنگی که داری همینجور برامون مقالات زیبایی به دستای توانات آماده کنی و در پایان هم به پایان آمد این دفتر حکایت همچنان باقیست تا درودی دیگر ۲ صد بدرود
سلام و عرض ادب خدمت فرشاد عزیز و دوست داشتنی. فرشاد جان واقعا به قدری از خوندن نظراتت لذت می برم که حد نداره و به قدری با صمیمیت و محبت و از ته دل می نویسی که ادم کیف میکنه از خوندن نظراتت و کلمه به کبمه رو میخونم همیشه. یک دنیا ممنهونم از لطف و محبت همیشگیت به بنده فرشادعزیز . واقعا روحیه خیلی خیلی خیلی بالایی بهم میدی که باز هم سعی کنم مقالات بهتری بنویسم. هر چقدر هم تلاش کنم و بنویسم بازم جبران همین یه نظر شما و این همه لطفت نمیشه فرشاد عزیز. انشالله که همیشه سلامت و پایدار باشی هم شما و هم تمام عزیزانت. نظرت بسیار زیبا و جذاب و جالب بود. بی صبرانه منتظر نظرات بعدی شما هستم فرشاد جان
فضا احساسی شد گفتم منم یه خاطر از انجام این بازی بگم… زمانی که برای اولین بار عرضه شد من ۱۲ سالم بود اون موقع فقط pc داشتمم پسرم عموم تازه پلی ۲ رو گرفته بود همزمان اینم خریده بود خلاصه شبش قرار بود برای شما بریم خونشون وقتی وارد شدم دیدم دستگاه نصب کرده و داره بازی می کنه تقریبا فقط اینور اونور می رفت تو دنیای بازی تا شام حاظر شه مادرش گفت بده منم بازی کنم میتونم بگم واقعا حس عجیبی بود قبل از این خیلی بازی کرده بودم داخل pc ولی این لعنتی حس جدیدی داشت!!! اولین برا دیدم شمشیر برق زد و دسته رفت رو ویبره گفتیم بریماونجا ببینیم چه خبره کلا پسر عمومی ما هیمی خواست به زور دسته رو بگیره بازی کنه!!!! اخرسر رفتیم بالای تپه و اولین کلوسوس رو دیدیم میتومبگم دهن دوتامون بدجوری باز مونده بود اینطور که یادمه ۱۰ بار باختیم!!! خلاصه شام حاظر شد و بعد از اونم دیگه خبری از بازی کردن نبود بچه های قدیمی می دونن اون موقع ها بیشتر خونه ها فقط یک تلوزیون داشتن اونم کل خانواده روش حساس بودن و کلا هرکی ساز خودشو می زد یکی اخبار یکی فوتبال یکی سریال اخر سر اگر وقتی می موند می رسید به ما…. بماند ما قرار گزاشتیم هر هفته پنجشنبه ها که از مدرسه اومدیم بعد نهار بریم خونه عمومون بازی کنیم اونم چی فقط یک ساعت!!! خلاصه ما از اول هفته اینجور سر می کردیم که بشه اخر هفته بریم بازی کنیم اونم باید قبلش کلی پیاده روی می کردیم جوری که شما فکر کنید تا قبل از اینکه برسم ۲۰ بار فرضیه اینکه این غول بی شاخ دم چطور بکشم و نقط ضعفش کجاست رو می گذروندم … تا طرفای عید رسیدم به کلوسوس هفتم بعد از اون بود که دیگه خودم پلی ۲ گرفتم و کلا این بازیو فراموش کردم رفتم سراغ GTA San Andres واقعا دورانی داشتیم…. کی فکرشو می کرد این بازی روزی ریمستر بشه…. ممنون بابت نقدتون
درود بر شما. مرسی از نظر زیباتون و خاطره جذابی که تعریف کردید.
ممنون از این که مقاله رو مطالعه فرمودید و خوشحالم رضایت داشتید.
کپکام اینو ببین خجالت بکش
این بازسازیه
RE و DMC های تو هم بازسازیه
این چند سالی که گیمفا رو مطالعه میکنم به یاد ندارم آقای آقابابایی به بازی ای ۱۰ داده باشه. توی همین مدت مدام از این بازی تعریف ها و یادآوری ها و مثالهایی داشت و الان که بیرون اومده، دورادور میشه یه چشمه از چیزی که سعید آقابابایی عزیز رو مجذوب و مدهوش کرده بود رو دید.
حقیقتا باید در تهیه یک عدد PS4 تعجیل کنم و برخی از قلل دنیای گیم رو فتح کنم!
مرسی سعید جان برای نقد و بررسی این بازی :yes: :yes: :yes: