نقد و بررسی عنوان Life Is Strange Full Episode | نبوغ و زیبایی کم نظیر
شاید به عقیده ی بسیاری از بازیبازان و منتقدین محبوب ترین و کم نقص ترین عنوان چند قسمتی (سریالی) منتشر شده طی سالیان اخیر بازی The Walking Dead (مردگان متحرک) ساخته ی تل تیل می باشد. اما به جرئت و با دلایل متعد به شما می گویم این موضوع کاملا غلط است! زیرا زمانی که شما یک قسمت از Life is Strange را بازی کنید متوجه کم کاری های صورت گرفته در TWD می شوید و به بهتر بودن LIS نیز معتقد خواهید شد. البته پیش از آن باید گفت که برای لذت بردن از این ساخته ی Dont Nod میبایست هدف خود را نسبت به تجربتان از این عنوان کاملا مشخص کنید و تنها به دنبال رقم زدن داستان به سبک خودتان باشید. زیرا گستره ی انتخاب های شما در این بازی تا حدی بوده که می توانید تاثیر به سزایی در داستان و اتفاقات بازی بگذارید. پس اگر از بازی هایی در سبک های اکشن، ورزشی، نقش آفرینی و… خسته شده اید و به دنبال یک تجربه ی ناب شخصیت محور با قدرت انتخاب و گیم پلی قابل قبول هستید، LIS بازی شماست.
تا به امروز پنج قسمت از این بازی منتشر شده است که به ترتیب تحت عناوین Chrysalis، Out Of Time، Chaos Theory، Dark Room و Polarized در اختیار مخاطبین تقریبا در فواصل زمانی دو ماهه قرار گرفته اند. هر قسمت از این مجموعه روایت گر تکه ای از پازل زندگی دختری به نام مکس می باشد. البته مدت و کش و قوس های تمام قسمت ها یکسان نبوده و بدون شک شما از برخی قسمت های بازی لذت بیشتری نسیبتان خواهد شد و بی تردید گاهی نیز به آنچه که تیم سازنده برایتان در نظر گرفته است خرده می گیرید. به عنوان مثال خود بنده با قسمت دوم بازی به نسبت سایر قسمت ها ارتباط کمتری برقرار کردم. حال قصد داریم اینک و با تمام شدن داستان این پنج قسمت LIS نگاهی بیندازیم بر آنچه که بر دختر قصه ی ما گذشت.
یک روایت دوست داشتنی:
داستان این ساخته ی Don’t Nod نه بی شیرازه است و نه خام و کیلیشه ای؛ بلکه آن چیزی است که باید باشد. همانطور که در بالا نیز اشاره شد ما کنترل دختر جوانی به نام مکس را بر عهده داریم که اینک در خلیج آرکیدیا و آکادمی هنر های بصری این منطقه یعنی بلک ول، در رشته ی عکاسی مشغول به تحصیل می باشد. مکس دختری چندان اجتماعی نیست و به نوعی می توان گفت تا حدودی انزوا گرا نیز می باشد. او از رشته ی تحصیلی خود راضی بوده و ذات عکاسی را دوست دارد. همچنین به نوعی به دنبال جلب توجه استاد کلاس عکاسی یعنی آقای جفرسون نیز می باشد! در ابتدای بازی شما وارد یک توهم می شوید همه جا تاریک، گنگ و غیر قابل درک است؛ یک آهو، موجودی که در ادامه گفته می شود نماد وجودی مکس است راهنمای شما در این لحظات نا مفهوم می باشد… بعد از دنبال کردن آهو به سمت یک فانوس دریایی می روید و بعد از اندکی کند و کاو محیط به یکباره آن بنای عظیم شروع به ریزش می کند و مکس به صورت غیر ارادی و مانند پاسخ احتمالی هر فرد دیگری دست خود را به بالا می برد اینجاست که زندگی او متحول می شود. شما ملاحضه می کنید که هر گاه که مکس دست راست خود را به بالا ببرد زمان اندکی به عقب بر می گردد و شما قادر به تغییر رویداد های ناگوار هستید. البته این بازگشت به گذشته همانند سفر در زمان نیست! بلکه شما چند لحظه به عقب باز می گردید. که در ادامه و بخش بررسی گیم پلی بیشتر به آن خواهیم پرداخت.
شخصیت اصلی قصه ی ما همانطور که اشاره شد با افراد چندانی دوست نیست و برخلاف اکثر جوانان اجتماع خود و هم سن و سال های خویش به فکر خوش گذرانی های گروهی و به نوعی پارتی رفتن نیست. بلکه در ابتدا به خوبی خط و مشق افکار وی مشخص می شود و شما در می یابید که او چنین اعمالی را دوست ندارد و به نوعی تا کنون دو دوست واقعی داشته است. یکی کلویی می باشد که چندین سال است او را ندیده و دیگری پسر جوانی، سر به هوا و دوست داشتنی به نام واران می باشد. کلویی نقش پر رنگی را در بازی ایفا می کند یا بهتر است بگوییم اکثر اتفاقاتی که برای شما پیش می آید حاصل دوستی شما با او می باشد! در قسمت اول بازی مکس پس از چندین سال دوری از او در پی یک سلسله اتفاقات ( که به دلیل لو نرفتن داستان به آنها نمی پردازیم ) در حیاط خوابگاه محل تحصیلش از دست نیتن پرسکات یکی از دانش آموزان بلک ول که شما با بیان حقیقت ( در یکی از انتخاب هایتان نزد مدیر آموزشگاه ) او را به درد سر انداخته اید فرار کرده و پس از رو به رو شدن با کلویی به او می پیوندید و با ماشین او از محیط دور می شوید.
روایت داستان را در طول بازی می توان یکپارچه و سر راست خواند که گاهی اوقات شما را شوکه می کند، متعجب می کند و حتی احساساتتان را نیز به بازی می گیرد و همین موارد مسلما سبب می شود بعد از اتمام هر قسمت از این عنوان برای تجربه ی قسمت بعدی آن حریص تر شده و از روند روایت LIS خسته نشوید. به عنوان مثال می توان به انتهای قسمت سوم اشاره کرد که بی تردید سازندگان شما را بهت زده می کنند و با خود می گویید، بله؟! چی شد؟! و اینجاست که با یک نگاه به آینده ( نشان دادن قسمت هایی از فصل بعدی بازی ) همه چیز خاتمه می یابد تا قسمت چهارم. عاملی محرکی که اگر در نظر بگیریم بازی را قسمت به قسمت پیش رفته باشید به خوبی آن را درک کرده اید.
در این داستان نه چندان چالش بر انگیز مانند اکثر فیلم ها و بازی های دیگری که قهرمانان آن جوانان و نوجوانان می باشند با شخصیت هایی کاغذی رو به رو هستیم! نمی دانم که این قانون نا نوشته از کجا سرچشمه می گیرد که انگار سازندگان وقتی قرار است توضیحی در باره ی پیشینه ی تعدادی از شخصیت های جوان، حتی آنها که نقشی کلیدی در بازی دارند بدهند، با خود می گویند؛ بی خیال! بچه ان دیگه…! و با چند خط اطلاعات سر و ته ماجرا را هم می آورند. در LIS شما هنگامی که در ابتدای قسمت اول به سراغ هر شخصیت که بروید یک انتخاب برای شناخت بیشتر وی ظاهر می شود که تنها دیدی سطحی به شخصیت او می اندازد که این موضوع در مرحله ی اول درست و به جا است اما نه برای همه ی افراد داستان…
به عنوان مثال همین شخصیت واران که در زمره ی شخصیت های اصلی داستان و زندگی مکس قرار می گیرد توضیح خاصی در مورد چگونگی آشنایی وی با شما، علایقش، سطح خانواده و وضعیت تحصیلی اش و… داده نمی شود و البته در چند مورد اتفاقاتی برای آشنایی بیشتر با او مثل رفتن با واران به گردش و دیدن یک فیلم سینمایی (من در این موضوع به او جواب رد دادم!) رخ می دهد اما تیم سازنده کمی در حق شخصیت های نوجوان ما کم لطفی کرده است و مصداق بارز دیگر این سخن ویکتوریا یا به نوعی شخصیت نچسب داستان می باشد. دختری خود شیفته که روابط دوستانه ای با شما ندارد و همواره در پی آزار دادن اهالی آموزشگاه بجز تعدادی خاص می باشد. در قسمت سوم اندکی از عقاید ویکتوریا (طی سکانس مکالمه ی وی با جفرسون) برایمان روشن تر می شود اما هرگز به ریشه ی دشمنی او با مکس پرداخته نمی شود.
اما از هر چه بگذریم نمی توان از انتخاب های متنوع و گاها واقعا تاثیر گذار بازی و نقش آنها در روند داستان گذشت. موردی که سبب جلب توجه خیل عظیمی از بازیبازان از جمله خود بنده به سمت این ساخته ی استودیو DN شد. در LIS شما می توانید خیلی چیز ها را تغییر دهید، از نوع بسازید و یا گاهی کار را خراب تر کنید! مثلا در جایی از بازی اگر شما حقیقت را بیان کنید وارد فاز جدیدی از روایت می شوید و اگر آن را کتمان کنید سر نوشت دیگری برایتان رقم خواهد خورد و یا اگر از دادن پاسخ های درست یا غلط کامل سر باز بزنید ممکن است بازی در جایی دیگر یقه ی شما را بگیرد و ملزم به راست و ریس کردن یک سری وقایع برای رسیدن به مطلوبتان باشید. در این عنوان همچنین شما برای اصلاح انتخاب هایتان نیز فرصت دارید که در ادامه و چند بند پایین تر به موارد مثبت و منفی این امر خوایم پرداخت.
در یک جمع بندی کوتاه برای بخش داستان و شخصیت پردازی بازی باید گفت در LIS شاهد یک داستان بی نقص نیستیم و سازندگان شاخ و برگ زیادی به روایت داستان نداده اند که در اصل و در چنین سبکی باید چنین نیز باشد. یعنی یک روایت سر راست که شما خط مشق آن را تعیین می کنید. همچنین شخصیت های بازی برای ما ( بازیبازان جوان و نوجوان ) تا حدودی ملموس و قابل درک هستند اما کاش استودیو DN در شناساندن آنها حوصله ی بیشتری به خرج می داد تا بهتر با افراد پیرامونتان ارتباط برقرار می کردید. همچنین باید گفت این انتخاب های شما هستند که دوستان و دشمنان را تا حدودی ( بیشتر صمیمیت دوستی و دشمنی مد نظر است ) مشخص می کند، پس مواظب انتخاب هایتان باشید.
تغییر وقایع:
گیم پلی بازی را می توان در یک دسته بندی کلی شامل گشتن در محیط، پیدا کردن اشیا، انجام وظایف و مکالمه با دیگران که گاهی حوصله سر بر می شود! خواند. گیم پلی بازی عملا با شیوه ی انتخاب های شما در صحنه های مختلف هماهنگ است و در برخی انتخاب های مهم و تاثیر گذار بازی شاهد خواهیم بود که سبک بازی و آنچه که برای شما رقم خواهد خورد تغییر می کند. شما در مکالمات و تصمیم گیری هایتان همواره چند گزینه پیش روی دارید و می بایست یکی از آنها را برگزینید. البته شما برخلاف عنوان TWD در این کار ( مدت زمان انتخاب ) محدودیتی ندارید و می توانید بعد از هر مدت که خواستید انتخاب کنید. که در نگاه اول این امر مثبت به نظر می رسد اما اگر بخواهیم دقیق تر به مسئله نگاه کنیم در یک بازی که انتخاب ها حرف نخست را می زنند و تیم سازنده سعی داشته است حس یک زندگی واقعی را به شما القا کند چنین اتفاقی مناسب نیست. زیرا انسان باید تصمیمات خود را در لحظه بگیرد و حال مکس نیز باید چنین باشد که متاسفانه نیست. البته ممکن است عده ی دیگری از بازیبازان نیز در جبهه ی مخالف قرار داشته باشند و با بیان اینکه این یک بازی است نه زندگی واقعی، کار تیم سازنده را صحیح بدانند.
گذشته از این موارد شما در LIS تا پیش از ترک محل گفت و گو این توان را دارید که به سراغ شخص مورد نظرتان رفته و صحبت هایتان را تصحیح کنید. البته همانطور که اشاره شد این عدم محدودیت زمانی انتخاب ها اکثر مربوط به مکالمات می شود زیرا در انجام برخی از کار های بازی می بایست سرعت عمل را چاشنی کارتان کنید که این موضوع واقعا سبب زیبایی و دلچسب شدن گیم پلی این عنوان شده است. به عنوان مثال به بخش میانی قسمت دوم می توان اشاره کرد که شما باید به سرعت مسیر ریل را تغییر داده ( برای کاسته نشدن از جذابیت بازی برای بازیبازان ای که این عنوان را تجربه نکرده اند واقعه دقیق شرح داده نشد ) تا به مقصودتان برسید که این واقعا جالب است. البته بخش های کسالت باری نیز به ندرت در ماموریت ها ملاحضه می شود که برای نمونه می توان ابتدای همین قسمت دوم را ذکر کرد که شما ملزم به پیدا کردن پنج بطری برای تیر اندازی هستید که این امر کاری بی خود بوده زیرا نه نکته ی داستانی برای اکتشاف در آن قرار گرفته و نه نشانی از بخش های جذاب گیم پلی دارد. اما در کل می توان گفت چینش اتفاقات بازی هنرمندانه است و مراحل سرگرم کننده مانند ورود به بلک ول، ثابت کردن قدرت خود به کلویی و… در بازی کم نمی باشند.
در بازی بجز شخصیت ها ( که در بالا به آن اشاره شد ) هنگامی که کنار اکثر اشیا درون محیط نیز قرار می گیرید گزینه ای برای شناخت بهتر آنها وجود دارد که در نوع خود جالب می باشد. و یا هستند قسمت هایی در بازی که مکس برای بار اول وسیله ای را خراب می کند یا نباید کسی متوجه استفاده ی وی از آنها شود ( یا مکس بدون اجازه استفاده می کند ) و شما باید بعد از کسب اطلاعات لازم اندکی به عقب برگشته و همه چیز را به حالتی که پیش از این بوده برگردانید. بازگشت به عقب ها تنها شامل چندین ثانیه یا بهتر است بگوییم نهایتا یک دقیقه ( یا کمی بیشتر! ) می شود که در این هنگام تمامی وقایع مانند یک فیلم با دور تند از جلوی چشمانتان گذر می کنند که جلوه های خاص خود را به همراه دارد و ممکن است در طی یک مکالمه که باید اطلاعات مختلفی را از زیر زبان فردی بیرون بکشید شما بعد از انتخاب یک دیالوگ و متوجه شدن موارد لازم زمان را به عقب برگردانید و گزینه ی دیگر را برای مطلع شدن از سایر اطلاعات انتخاب نمایید.
همچنین به جرئت می توان گفت اگر خوره ی بازی نباشید! بعد از اتمام هر قسمت و زمانی که لیست انتخاب های موجود و کارهایی که می توانستید در بازی انجام دهید به علاوه ی تصمیمات شما در قبال آنها به مخاطب ارائه می شود، ملاحضه می کنید بعضی موارد در بازی وجود داشته است که شما اصلا متوجه آنها نشده و به سادگی از کنارشان عبور کرده اید! که گاهی ممکن است سبب تغییراتی در بازی شوند و البته اکثرا این موارد حاشیه ای تاثیر بسزایی در روند بازی ندارد و درست نیز همین می باشد و تنها باید بابت این همه کارهای متنوعی که تیم سازنده با توجه به محدودیت های سبک بازی در اختیار مخاطب قرار داده است، آنها را تحسین کرد.
یک طراحی تحسین بر انگیز:
طراحی دنیایی که LIS در آن رقم می خورد بسیار زیباست. به نوعی گرافیک هنری بازی بسیار مطلوب است اما گرافیک فنی آن چندان چنگی به دل نمی زند. چندان که چه عرض اصلا چنگی به دل نمی زند. می توان گفت تیم سازنده به خوبی از پس خلق یک دنیای آب رنگی را با موتور UNREAL بر آمده که توانسته تا حدودی برخی از مشکلات جنبه های بصری عنوان خود را زیر سایه ی آن پنهان کند. محیط بازی با آن برگ های درختان که غالبا به رنگ نارنجی و زرد در آمده اند به خوبی حس یک دنیای واقعی را به مخاطلب القا می کند. در بازی ما شاهد محیط های گوناگونی اعم از آکادمی، قبرستان ماشین ها، لب ساحل و… می باشیم که همگی در نگاه اول چشم نواز هستند. اما اندکی که در محیط ریز شوید به خوبی مشهود است که تیم DN در طراحی اشیا زحمت خاصی به خود نداده است و به جزئییات محیط توجه خاصی نداشته است. البته این بی توجه ای تنها شامل اشیا نمی شود و حتی شخصیت های بازی را نیز در بر می گیرد. برخی از افراد حاضر در بازی صورت های بسیار بی روحی دارند و حتی انیمیشن های حرکات و صحبت کردن آنها نیز چندان به مزاق بازیباز آن هم در نسل هشتم خوش نمی آید. البته به شخصه از انیمیشن ها و طراحی های انجام گرفته گرفته برای کلویی راضی بوده و آنها را مناسب می دانم حتی مناسب تر از شخصیت اصلی بازی…
همچنین حالات غم و ناراحتی را نه به شکلی چندان زیبا ( برخلاف اکثر عناوین شایسته ی امروزی ) می توان در چهره ی شخصیت های بازی احساس کرد و به عنوان مثال می توان به گریه کردن شخصیت کیت و چهره ی ناراحت وی در آن هوای بارانی ( در سکانسی به یاد ماندنی ) اشاره کرد که واقعا حس طبیعی بودن حادثه به مخاطب منتقل می شود. گذشته از این موارد ساختمان ها و بنا های بزرگ موجود در بازی ( نه اشیا کوچک که در مورد آنه صحبت شد ) طراحی تقریبا معقولی دارند. یا بهتر است بگوییم کیفیت بافت ها با توجه به آنچه که بر جو گرافیکی بازی حاکم است معقول جلوه می کنند و اگر بخواهیم عادلانه قضاوت کنیم با وجود اینکه بخش جنبه های بصری LIS ایراداتی دارد اما دوست داشتنی می باشد و با توجه سبک و سیاق بازی چندان مخاطب را اذیت نمی کند. البته در این بین باگ ها و اشکالات فنی جسته و گریخته ای نیز مشاهده می شود که خوشبختانه چندان شما را آزرده خاطر نخواهند کرد.
می توان گفت موفق ترین بخش این بازی دوست داشتنی موسیقی های آن می باشد. موزیک هایی که به خوبی با حس و حال اتفاقات بازی هماهنگ هستند و شما را هر چه بیشتر در دنیای مکس و کلویی غرق می کنند. موسیقی های تهیه شده به وسیله ی Jonathan Morali حتی ممکن است سبب شود گاهی شما حواستان از محیط اطراف پرت شود و لحظاتی فقط به آنچه ممکن است در آینده برای خلیج ارکیدیا رخ دهد فکر کنید. همچنین موزیک هایی که برای قسمت های حساس بازی در نظر گرفته شده با یک دید کلی مناسب می باشند و توانسته اند تاثیر خود را بر روی بازیبازان بگذارند و در پاره ای از اوقات سبب سرعت گرفتن فعالیت شما شده و گاهی نیز باعث افزایش دقتتان شوند. اما متاسفانه گاهی اوقات صداگذاری برخی شخصیت ها چندان مناسب جلوه نمی کند. به عنوان مثال می توان به شخصیت فرانک که کلویی به او بدهکار است، اشاره کنیم. صدای او و عده ای دیگر از شخصیت ها قابل قبول بوده اما راضی کننده نمی باشد بخصوص در هنگام ابراز احساسات و تغییر حالات چهره. اما می توان گفت کیفیت صدا گذاری مکس و کلویی مناسب و عموما راضی کننده بوده و می توانید آنها را بهتر باور کنید.
سخن پایانی:
در پایان باید گفت Life is Strange عنوانی است متمایز در سبکی دوست داشتنی. بازی که از یک داستان گیرا و شخصیت محور بهره می گیرد که علارقم مشکلاتی که در آن دارد با افزودن قدرت انتخابی که پیش روی شماست می توان گفت در این بخش راضی کننده ظاهر می شود و با اضافه کردن گیم پلی تقریبا دلچسب بازی که متاسفانه گاهی حوصله سر بر می شود به آن مخاطب علاقه مند به چنین عناوینی هرگز از تجربه ی این ساخته ی DontNod پشیمان نخواهد شد. زیرا همین نگرش متفاوت بازی به کنترل زمان و فاصله گرفتن از کیلشه های رایج سفر در زمان کافی است تا متوجه آبکی نبودن ایده های بازی شوید. همچنین جنبه های بصری و شنیداری LIS نیز در سطحی می باشند که شما را راضی کنند اما می شود گفت توان سر شوق آوردن اکثر بازیبازان امروزی را ندارد. گذشته از این موارد اگر تا کنون این بازی را تجربه نکرده اید به شما پیشنهاد می دهم که تردید را کنار گذاشته و حتمی بازی را تهیه کرده و از آن لذت ببرید.
پر بحثترینها
- ۱۰ حقیقت تلخ که گیمر ها نمیخواهند به آنها اعتراف کنند
- چرا GTA IV بهترین ساخته راکستار است؟
- مدیرعامل پلی استیشن: Uncharted برای همیشه صنعت گیمینگ را دگرگون کرد
- گزارش: Intergalactic: The Heretic Prophet شامل عناصر وحشت خواهد بود
- مروری بر عملکرد محتوایی ایکس باکس و پلی استیشن در سال ۲۰۲۴
- روابط عاطفی در The Witcher 4 معنای عمیقتری خواهند داشت
- ۱۰ بازی برتر سال ۲۰۲۴ به انتخاب آرمین مُکاری، نویسنده
- استراتژی ریسکی Xbox که ۱۰ سال آینده آن را تعریف خواهد کرد
- Indiana Jones and the Great Circle بهترین بازی سال Gamescom از دید مخاطبین شد
- کارگردان Silent Hill 2 Remake از علاقه خود به ساخت یک بازی در ژانر وحشت با اقتباس از Lord of the Rings میگوید
نظرات
متاسفانه فعلا نتونستم تجربش کنم انشاالله به زودی تجربش میکنم . ممنون بابت مقاله آقای خزایی.
فوق العاده بود 🙂 اقای خزایی خسته نباشید … => دوستان PC باز ، میتونید زیرنویس فارسی این بازی رو از اوادانلود با قیمت کمی خریداری کنید من خریدم واقعا عالیه تمام اپیزود ها هم زیرنویس شدس …. امیدوارم لذت ببرید ! داستان و گیمپلی اش را هم دیگه خودتون میدونید حرف نداره حیف از دستش بدین ….
بهترین بازی عمرم! از همه ی بازی های Telltale بهتر بود. عالی عالی عالی. خیلی ناراحتم که تموم شده. کاش فصل دو هم داشته باشه. 🙁
ali danger
عکس مسخرتو عوض کن این ۲ بار 😕
😯 :sarcasm: :dazed: :smug:
بهترین بازی عمر؟
هر وقت اواتارشو میبینم حس تهوع و استفراغ بهم دست میده 😥 😥 😥
تو هر پست دعا میکنم یا عکسشو عوض کرده باشه یا کامنت نذاره :smug:
دیگه هرچی هیچی نمیگم هی دارن یه چی میگن. آقا خوب آواتارمه دوسش دارم. به خاطر هرس شماها که اینو نذاشتم.
امیدوارم ناراحت نشین ولی ‘حرص’ درست ـه
اونی که شما نوشتی ‘هَرَس’ ـه به معنی حذف شاخه های اضافی به منظور عبور هوای بیشتر بین شاخهها، رسیدن نور کافی به آن ها و آرایش شکل ظاهری درخت ….
من با اینکه به کامنت “عکس مسخرتو عوض کن این ۲ بار” مثبت دادم ولی حرفت کاملا منطقی بود. عصبانی هم نشدی گفتی به خاطر حرص کسی اینو نذاشتی.
چی دارم میگم؟ :-/
قسمت اولش ـو بازی کردم، خوشم اومد (مسلما بهترین بازی عمرم نیست :دی) و به نظر انتخاباش عین بازی های تل تیل الکی نیست 😀
البته نه به این معنی که بازی های تل تیل بد باشن…
فقط…. زیاد بازی نیستن 🙁
من خودم عاشق Wolf Among Us و فصل یک واکینگ دد ـم
علی داداش عالی آواتارت عشق هرکی ناراحته بره
فدات
اواتارتو قربون علی خطر
داداش آواتارت عالیه منم عاشق جوکر جوخه ی خودکشیم :yes: :yes: :yes: :inlove: :inlove:
پس بازی خوب گیرت نیومده داداش . من پیشنهاد میکنم جی تی ای ۵ ، ویچر ۳ ، رزیدنت اویل ۶ ، اسسینز کرید سیندیکیت ، رایز آف توم ریدر ، کال آف دیوتی بلک اوپس ، شادو آف موردور یا لست آف آس رو تجربه کنی دیگه فکر نمیکنی این بازی بهترین بازی عمرته .
واقعا بازی خارق العاده ای بود داستان عالی و غیر قابل پیشبینی گرافیک هنری عالی موسیقی خوب واقعا هیچی کم نداشت
اواتارت منو کشته!!!!! دکتر جانی سینز متخصص….
Walking dead که خیلی زیبا بود ولی هنوز اینو تجربه نکردم
حیف که زبانم ضعیف شده باید برم کلاس زبان
بازی فوق العاده ای بود…جزو بهترین بازی هایی بود که تو این چند ساله انجام دادم!.بعد از اینکه قسمت اول و دوم رو انجام دادم کلا یک مدت بازی رو گذاشته بودم کنار و فکر نمی کردم که بازی انقدر جالب بشه ولی از قسمت سوم به بعد بازی همینطور فقط بهتر و بهتر میشد !…
در کل این بازی جزو اندک بازی هایی بود که تو این چند ساله انجام دادم و فقط دنبال این نبودم که بازی تموم بشه بره d:
بازتشکر از نقد شما. من سیزن پس بازى رو خریدم (از همه حالتى ارزونتره) و با تمام قوا آروم بازى مى کنم که تموم نشه. همه بازى فوق العاده است. از استایل طراحى تا شخصیت ها و مکانیک گیم پلى. به نظر من براى یه بازى دانلودى باید بیتر نمره مى دادید.
ممنون از اقای خزایی ولی نظر شخصی من هم بازی walking dead هست که برام زیباتر بود .
خواهش عزیز
سلیقه ای هست. اما TWD ضعف های بزرگی داشت! البته این بازی هم ضعف داره….
سلیقه مهم تر از همه چیز هست :yes:
گیمفا شهید کردی منو…یک بار درست حسابی نظرم رو بزار دلم خوش باشه(اگه بازم این نره بررسی 😐 )
مجبورم خلاصه بگم؛ تنها ضعف این بازی گرافیکش هست (اونم زیاد نیست و برای من اهمیتی نداره و داستان یک بازی رو تاثیر گذار میکنه نه گرافیک) داستان این بازی بجز پایان دوم مسخرش هیچ عیبی نداره و بهترین بازی بود که من بازی کردم :inlove: من نمره ۹.۵ میدم… در ضمن به هیچ وجه این بازی رو با بازی های TellTale مقایسه نکنین 😐
حامد جان گرافیک این بازی هنری هستش لازم نیست با انچارتد ۴ مقایسش کنید :)) در ضمن به هیچ عنوان ضعف محسوب نمیشه ما عناوین فوق العاده ای در صنعت گیم داشتیم مانند dishonored که گوتی سال و شاهکاری دیگه از بتسدا بود ، واکینگ دد که از هر لحاظ شایسته پرستش بود و و و وهای دیگر که تماما شاهکار بودند اونوقت شما میگید گرافیک این بازی ضعف بازیه ؟!
نه نه نه
اشتباه متوجه شدین…من اصلا به گرافیک اهمیتی نمیدم و ضعفش نمیدونم که ۹.۵ دادم.
من از ترس دوباره تایید نشدن زیاد توضیح ندادم. باید از کلمات بهتری استفاده میکردم.
ضعف هایی تو این قسمت بودن منظورم بود، مثلا اگه تو تیکه everydayheroes دقت میکردین چند شخصیت کپی هم میدیدین یکیش هم کپی برابر اصل پدر واقعی کلویی بود (از صداهاشون بگذریم که همون صداگذار های اصلی اومده بودن اینجا صداگذاری کرده بودن) یا حرکت لب ها با صدا اصلا هماهنگ نبود این قسمت… یا حرکات دست جفرسون.
در کل منظورم این بود تنها ایرادی که میشه گرفت همینه.(تعریف هست بیشتر)
ممنون از شفاف سازیتون ، امیدوارم از صحبت های بنده ناراحت نشده باشید … موفق باشید 🙂
نه چه حرفیه 😉 :-*
ممنون بابت نقد این بازی به معنی واقعی کلمه شاهکار بود
این بازی یه چیزو به همه ثابت کرد اونم اینه که میشه از کلیشه های صنعت گیم فاصله گرفت و یه چیز متفاوت ساخت
کارکتر مکس یه دختر ساده و معصوم بود که هیچ شباهتی به ابر قهرمان های بازیای دیگه نداشت این بازی هممونو به یاد بازی beyond انداخت که شباهت های داستانی کوچیکی باهم داشتن
امسال بازی های زیادی عرضه شدن و بعضیاشون از لحاظ داستانی خیلی غنی بودن اما این بازی یه وجه تمایزی داشت و اون هم روند داستانی کاملا جدیدش بود
خیلیا خودشونو محو گیم پلی بازی های شوتر کردن و خودشونو از این شاهکار بی نصیب کردن و لقب کسل کننده بودن به این بازی دادن اما به قول یکی از نقد های سایت های همسایه این بازی همون ستاره دنباله داری بود که هر از چند گاهی خودشو بین این همه ستاره صنعت گیم نشون داد
و در یک کلام این بازی میتونه یکی از کاندیداهای اصلی جایزه بهترین داستان سال باشه.
بازیش از نظره من فوق العاده بود .ولی.(خطر اسپویل جزئی)
.
.
پایانشو کجای دلم بزارم آخه 😥
من که گریم گرفت آخرش
منم داشت گریم میگرفت ولی خودمو کنترل کردم :shame:
ایشالله بازیش رو میخرم خوشم میاد از اینجور بازیا..ولی وا کینگ دد برا من یچی دیگه بود..لامصب فصل اولش قسمت آخرش که اشکم در آورد…فصل دومش چهارتا پایان متفاوت داشت که الان موندم فصل سومش رو میخوان چجور بسازن…حالا جدا از ای حرفا…این بازی برا کامپیوتر هست نه؟چرا تو هر سی دی فروشی میرم این بازیه نیستش؟؟
سینا کاکو :)… این بازی رو تا چند روز دیگه تو مغازه ها میارند چون ۵ قسمتی بود و هر دفعه یه قسمتش میومد به صورت قسمتی منتشرش نکردند :/ و چون چند روز پیش قسمت پنجم و در اصل قسمت اخرش هم امد و بازی کامل شد قطعا مثل رزیدنت اویل رولیشن ۲ که بعد اتمام کامل قسمتهاش منتشر شد ، این بازی هم منتشر میشه … خیالت تخت … :))
راستی چی شد خبری از TWD فصل ۳ نشد ؟! من مدتی پیگیر اخبار بازی ها نبودم اگه کسی خبر داره مارو هم در جریان بگذاره ! ?:-) 😕
بازیش واقعا عالیه
من تا اپیزود دو رو بازی کردمو تا چند روز دیگه اپیزود ۳ رو هم تجربه میکنم
خبلی تعریف اپیزود سوم رو شنیدم :yes:
نقد بسیار عالی ای بود
ممنون
با تشکر از اقای خزایی خسته نباشید
:yes:
واقعا شاهکار بود،شاهکار!!!!
داستان بازی بسیار بسیار زیبا
چیزی که این بازی رو با اکثر بازی های تیل تیل متمایز میکنه اینه که شکل عادی زندگی رو به نمایش میزاره.
نه زامبی در بازی هست نه خون و شمشیری.
این بازی زندگی یه دانشجو رو به نمایش میزاره که قدرت های خاص پیدا میکنه. روابط با دوستاش و …
امیدوارم فصل ۲ این شاهکار هم بسازند :inlove: :yes:
باز هم بازی خوب و با داستان عالی و باز هم مشکل زبان.این انگلیسی خیلی فراره.یه مدت تمرین نمیکنی خیلی عقب میفتی
عااالی بود!
من تاقسمت۳ رفتم
آخر قسمت ۳ خشکم زد! آخه چرا? چطووور?
اگه کسی سایتی رو سراغ داره که قسمت۴ رو داشته باشه،لطفا پ خ کنه
من از اینترانت استفاده میکنم
دانلود ها سایت خوبیه داخلی هم هست
اخر قسمت ۴ بیشتر خشکت میزنه :yes:
اره اخر قسمت چهار شرط میبندم هیچی باورت نمیشه تا زمانی که دو دستی بزنی توی گوشت و به خودت بیایی خخخخ 😀
نمیتونم این شاهکار رو تعریف کنم اونجوری صد صفحه میخواد , فقط اینو بگم که این بازی تکرار شدنی نیست !
اخرش خیلی غمگین تموم شد 🙁
داستان عالی , شخصیت پردازیش که ۲۰ هست همه شخصیت ها چه منفی چه مثبت به دلم نشستن .
واکینگ دد رو بازی کردم ولی اصلا خوشم نیومد الان دنبال یه بازی سریالی انتخابی مثل این هستم ولی فکر نکم هیچ کدوم به پای این برسن .
به امید فصل ۲ بازی 🙂
هرکی بازی نکرده بازی کنه با زیرنویس فارسی بیشتر حال میده :
http://www.avadl.com/1394/06/31/%D8%AF%D8%A7%D9%86%D9%84%D9%88%D8%AF-%D8%A8%D8%A7%D8%B2%DB%8C-life-is-strange-e1-2-3-4-%D8%A8%D8%A7-%D8%B2%DB%8C%D8%B1%D9%86%D9%88%DB%8C%D8%B3-%D9%81%D8%A7%D8%B1%D8%B3%DB%8C/
خیلی داستان کامل وخوبی داشت هرکی بازی نکرده بازی کنه خیلی خوبه
خیلی احساسی بود من یکی رو که نابود کرد….
بازی عالی بود . بنظرم بهترین بود توی سبک خودش . یک سوال از کجا اینو اوردین !؟!؟! “برخی مراحل خسته کننده بود” !!!!!!!!!!!!!!!!!!! بازی داستانش عالی و مراحلشم عالی و منحصر بفرد . حتی سایت های معتبرخارجی هم چنین چیزی نگفتن که بازی رو الکی الکی بکوبن 😐
راستی خسته نباشید بابت بررسی
عزیز مثلا اون مرحله ای که اول قسمت دوم باید ۵ تا بطری برا کلویی پیدا کنی تا تیر اندازی کنید! یا کش دادن اثبات خودت به کلویی دو نمونه از این مراحل هستن! تو نقد بیشتر توضیح دادم اگه بخوانی 😉
اقا من از دست سایتتون عصبانی هستم اقا من امروز یه بازی رو یکی از دوستانم بهم معرفی کرد ۲۰۱۵ هم هست چرا شما این بازی رو عنوان نکردین من فکر می کردم هر چی بازی جدید می یاد شما عنوان می کنید واقعا ناراحت شودم اسم این بازی act of aggression هستش یه بازی استراتژیک فوق العاد
اگه می شه لطفا دلیلشو بگید؟؟؟؟؟ :-X
س
ی
ک
شوخی کردم ببخشید :sweat: احتمالا زیاد از طرف سایت های دیگه بهش پرداخته نشده که گیمفا ان را رویت کند
کاملا باهات موافقم جناب خزائی. نقد جالبی بود. چقدر خوب میشه فصل جدیدش رو در آینده نزدیک ببینیم
نقد کاملا منصفانه و دقیق بود با تشکر از نویسنده.
در مورد بازی هم باید بگم که به شخصه من خودم خیلی لذت بردم ازش
خواهش عزیز :yes:
من فقط با قسمت اول خیلی حال نکردم ولی بازم خیلی قشنگ بود قسمت اولش و بعد از قسمت اول قسمت دوم حال کردم و شوم و بعد چهارم و بعد بیشتر از همه قسمت پنجم هیچ وقت جملات اخر بازی و سکانسشو یادم نمیره 😥 سر هیچ بازی و فیلمی گریم نگرفت ولی سر این به شدت گریم گرفت در یک کلام عالیه دادا عالییییییییی(حتی محکم ترین شیرها هم زمانی چکه میکنن)(سخن از خودمه :laugh: )اصلا دلم نمیخواست تموم بشه بازیش دلم میخواست تا ابد ادامه داشته باشه واقعا ناراحت شدم که تموم شد :-(( 🙁 😥 :-(( :-((
نقد بسیار خوبی بود ولی من با دو نکته مخالفم:
اول اینکه واقعا هیچ بازی به پای واکینگ دد نمیرسه( به خصوص سیزن یکش) و چون شما تازه این بازی رو تموم کردین تو حس هستین و اینو میگین
دوم اینکه گرافیک بازی برای بازی ای چند قسمته و دانلودی خیلی خوبه و به نظرم غیر قابل ایراده( چون اگه گرافیک این بازی مطلوب نیست پس گرافیک واکینگ دد و گیم او ثرونز فاجعس)
ینی اون بخش بطری ها رو از بازی حذف کنن قشنگ ۰.۵ نمره میره بالا!
اپیزود یک و دو لازم بودن(مثل Batman Begins برای سه گانه ی بتمن) ولی مثل سریال های حوصله سربر شبکه دو می موندن ولی از ۳ به بعد شاهکار بودنش رو نشون داد.
مگه تو نمره میدی که میگی نیم نمره میره بالا تر
اگر دقت کنین کنایه ای بود از بسیار بد بودن اون بخش پیدا کردن بطری.
عمرا اگه به فصل اول واکینگ دد برسه
سیزن اول بازى ۲۰۱۲ گیم او د یر شد 😐
مگه کسی با والکینگ ذ مقایسه کرده حالا :no:
بله.پاراگراف نخست بررسی،اگر خونده باشین!
فقط میتونم حسرت بخورم من طرفدار این سبکم ولی حیف که سطح زبانم متوسطه و حدود ۵۰ درصد داستان بازی رو نمیفهمم.
خب برو داخل سایت avadlیا شادوشاپ اونجا فارسی ساز بازیو قرار دادن فقط۳تومنه کامله کامله همه چیو فارسی میکنه
خیلی خوندنی بود
ترغیب شدم بازی کنم
سوال:ژانر این بازی پلتفرم ـه؟
نه عزیز
بیشتر تو مایه های ماجراجویی هست 😉
امسال خیلی چسبید. یکی متال،یکی ویچر، یکیم لایف!عالی بودن هر سه تا! ۱۰/۱۰
نمره بدترین معیاره!!!! من نمیدونم گیم اسپات چ فکری کرده که ۶۰ داده؟!
4 قسمت اول بازی عالی بود و قسنت اخر دیوانه کننده! متفاوت ترین و خلاقانه ترین قسمت همین اخری بود! کارگردان قدرت صحنه سازی و کادربندی و قاب بندی و روایت داستانش رو رسما به رخ ما کشید! روایتی شبیه کارهای نولان که دائما تو در تو روایت میشه و حتی یه جاهایی هم شبیه ژانر وحشت میشد.مثل آیینه پر از اعداد و ارقام توی دستشویی!!!
از طرفیم طولانی بودن قسمتها بازی رو لذت بخش تر میکرد….