درس هایی که Telltale می تواند از Life is Strange یاد بگیرد - گیمفا
درس هایی که Telltale می تواند از Life is Strange یاد بگیرد - گیمفا
درس هایی که Telltale می تواند از Life is Strange یاد بگیرد - گیمفا
درس هایی که Telltale می تواند از Life is Strange یاد بگیرد - گیمفا
درس هایی که Telltale می تواند از Life is Strange یاد بگیرد - گیمفا
درس هایی که Telltale می تواند از Life is Strange یاد بگیرد - گیمفا

درس هایی که Telltale می تواند از Life is Strange یاد بگیرد

فرنود محبوبی
۱۲:۵۱ ۱۳۹۳/۱۲/۱۹
درس هایی که Telltale می تواند از Life is Strange یاد بگیرد - گیمفا

زمانی بود که “Telltale” تنها یک استودیو بازی سازی محسوب می شد؛ اما در چند سال اخیر، به خصوص با موفقیت های بیشماری که در سال ۲۰۱۲ به وسیله The Walking Dead کسب کرد، توانست یک المان جدید در تمام سبک های بازی شود. این سبک به شدت نیاز به یک رقیب ماندگار دارد تا بتواند Telltale را متوجه یک سری از اشتباهات و مشکلات در بازی هایش کند.می توان اسمش را سبک ماجراجویی مدرن یا شبیه ساز تصمیم های سخت گذاشت. عناوینی همچون  The Walking Dead, The Wolf Among Us و به تازگی هم  Tales from the Borderlands و Game of Thrones برای خودشان ژانری جدید شده اند؛ اما اسمی که واقعا برای این سبک باید گذاشت “سبک ماجراجویی TellTale” است.

همه این بازی ها در  مواردی یکی هستند. همه آن ها “بازی های ماجراجویی” هستند که المان هایی همچون حل کردن پازل و داشتن مکالمه نیز درش وجود دارد. دوربین سوم شخص برای تمام این بازی ها است. و در آخر، داستان های چند شاخه ای دارند که تصمیم های شما بر اپیزود های بعدی تاثیر میگرد و مسیر داستان را تغییر می دهد.

خیلی خوب می شد اگر یک بازی دیگر نیز می آمد که همین فرمول را به کار می برد و درش کار های جالب هم میکرد. شاید باید یک تکانی به TellTale داده شود تا به ما آن مسائلی که باید در عناوینش بهتر شود، یاد آوری کند. خبر خوب این است که این بازی منتشر شده است و اسمش هم Life is Strange است.

e4y6qwvhv808mmv9wimd 620x349

Life is Strange یک بازی ماجراجویی چند قسمتی است که تصمیم ها بر آینده داستان تاثیر می گذارد. استودیو Dontnod Entertainment ساخت این بازی را به عهده داشته است و Life is Strange بعد از بازی Remember Me دومین بازی این استودیو به حساب می آید.

یک سری از مشکلات در نقد Life is Strange گفته شد، از جمله مشکل لیپ سینک. دیالوگ های به کار رفته شده توسط شخصیت ها نیز آنچنان نزدیک به حرف های الان یک نوجوان آمریکایی نیست. Beyond two souls نیز که در سال پیش عرضه شد، شخصیت اصلی یک دختر نوجوان بود ولی دیالوگ هایش توسط یک اروپایی نوشته شده بود. این دو بازی بسیار به هم شبیه هستند، چه در موارد مثبت و چه در موارد منفی.

در کل Life is Strange عنوانی است که با یک سری مشکلات می تواند بسیار دوست داشتنی باشد.

هدف از این مقاله این است که بگویم Life is Strange در برخی موارد خیلی بهتر از بازی های Telltale عمل کرده است و به ما یادآوری کرده است که چقدر ما Telltale  را به خاطر اشتباهاتش بخشیده ایم. سخت است که بدانیم Life is Strange عرضه شده و Telltale  در حال نوت برداری از نکات مثبتش نیست.

 

خوب اجرا می شود و گرافیک زیبایی نیز دارد

Life is Strange از موتور Unreal استفاده می کند که باعث شده از دید بهتر و اجرا روان تری نسبت به موتور TellTale داشته باشد. طراحی کاراکتر ها ساده ولی غیر واقع گرایانه و تکسچر ها نیز رزولوشن کمی دارند ولی در کل محیط بازی گرم و دلنشین است.

otvgv06uh7rv7tiu88qi

مطمئنا می توان همین موارد را برای عناوین TellTale گفت  و آن ها هم استایل هنری منحصر به خود را دارند. در حقیقت شاید یک اسکرین شات از Life is Strange تفاوت چندانی با اسکرین شاتی با یکی از عناوین Telltale نداشته باشد.اما بازی های Telltale از نظر دید بصری و اجرا بر روی موتور شرکت خود ضعیف هستند  و   در برخی موارد زشت! همه چیز خیلی کج و نا منظم هستند و حرکت شخصیت ها نیز بیشتر شبیه به روبات است.

هر موقع یکی از عناوین Telltale به ویژه نسخه های کنسولی را بازی می کنم، همیشه یکسری مشکلات یکسان به چشم می آید:افت فریم شدید، هنگ کردن بازی هنگام رد و بدل شدن دیالوگ ها، وقفه های عجیب بین دیالوگ ها و صحنه های اکشن ناپیوسته و جدا از هم. در عناوین جدید نه تنها این مشکلات بهبود پیدا نکرده اند بلکه یک سری موارد بدتر هم اضافه شده است که به خصوص در نسل جدید نیز چندان زیبا به نظر نمی رسند.

هر بار که یک بازی از Telltale انجام میدم، باید عصبانیتم را تنها  با گفتن: ”  بهتر است این مشکلات گرافیکی را قبول کنم و بیشتر به داستان توجه کنم.” اما نباید چنین چیزی گفت. نباید این مشکلات را قبول کرد. بازی  باید بهتر اجرا شود.

بعد از ۱۵ دقیقه انجام بازی Life is Strange، کاملا متوجه  اجرا بسیار راحت  و محیط زیبا آن شدم و دیگر خبری هم از لگ و افت فریم نبود.

تعامل بسیار خوب با محیط

در تصویر زیر چگونگی تعامل با اشیاء در Game of Thrones نشان داده شده است:

aduv8ftnmpplqbir8wp1

 

و در اینجا هم چگونگی تعامل با اشیاء در Life is Strange:

e6zwtvvw6aswrp1s9vdp

دو بازی در این بخش اصلا شباهت ندارند. Telltale  از یک دایره و نوشته های در گوشه آن استفاده می کند در حالی که Dontnod  با یک ایده بسیار جالب آمده است که برجسته شدن نوشته بر روی اشیاء است و نوع فونت این نوشته کاملا به دفترچه خاطرات مکس اشاره می کند.

به علاوه Telltale  شما را ملزم می کند تا با موس در محیط اطراف بچرخید در حالی که Dontnod از دوربین و دید Max برای تعامل استفاده می کند. Dontnod همین المان را در Remember Me قرار داده بود و در عنوان جدیدشان به خوبی آن را کاملتر کردند. هنوز ایراداتی دارد- گاهی باید مکس را خیلی نزدیک آن شی کنم تا با آن تعامل کند- ولی باز هم بسیار بهتر از Telltale است.

داشتن یک مکانیزم مرکزی در بازی

اگر از من بپرسید که مکانیزم اصلی یک بازی از Telltale چه است، احتمالا با کمی تردید جواب بدم “انتخاب ها” ولی باز نمی توانم نسبت به جوابم مطمئن باشم. در مقابل،  Life is Strange  یک ایده اصلی برای خود دارد و تمام طراحی بازی در خدمت گسترش این ایده است.

Max، کاراکتری که با آن بازی می کنید، یک دختر ۱۶ ساله است که تلاش می کند راه درست را در زندگی در یک شهر کوچک به نام Oregon پیش بگیرد. اما یک تغییر بزرگ پیش می یاد: اتفاقات عجیبی بر سر راه مکس قرار میگیرد و می فهمد که قادر به برگرداندن زمان و تغییر تصمیم هایی که چند لحظه قبل گرفته است، می باشد. این ایده به مکانیزم اصلی بازی تبدیل می شود و هم برای حل کردن برخی پازل ها استفاده می شود و هم برای تجربه انتخاب های مختلفی که با آن رو به رو می شویم. البته تنها می توانید زمان را در صحنه ای که هستید به عقب برگردانید و اگر دو ساعت بعد یادتان افتاد که ای کاش یک گزینه دیگر را انتخاب میکردید، دیگر نمی توانید به همان قسمت برگردید.

اینکه چگونه این ایده را Life is Strange به عنوان مکانیزم اصلی قرار داده است واقعا دوست داشتنی تر از یک داستان چند شاخه است. عناوین Telltale مطمئنا در ارائه تصمیم های سخت و قرار دادن عواقبی برای آن ها خیلی خوب عمل می کند ولی دیگر آن تازگی قدیم را ندارند.

استایل خودش را دارد

هر چهار عنوان اخیر Telltale لایسنس شده اند و بر اساس نوشته های دیگر افراد می باشند. از بین آن چهار تا، The Wolf Among Us از سبک متفاوت تری برخوردار است و تا حدودی به خاطر این است که کامیک بوک های Fables پا را فراتر از بازی های ویدیویی گذاشته اند و به سمت سریال های تلویزیونی نیز رفته اند زیرا گستردگی داستانش باعث شده است که افراد بتوانند به طور آزادانه خلاقیت های خود را درش به کار ببرند. سه بازی دیگر Telltale، به خصوص Game of Thrones و The Walking Dead بسیار نزدیک به اصل خود هستند. این بازی ها بیشتر شبیه به نسخه های تعاملی از چیزی هایی هستند که قبلا دیده ایم.

این لزوما چیز بدی نیست، اما هنگامی که  Life is Strange را بازی کردم، یک بازی کاملا جدید با یک ایده تازه بود که من را با یک جهان اصل و شخصیت ها و داستانش آشنا می کرد. این عملکرد باعث شده است تا Dontnod شجاعت خود را در گفتن ایده هایش نشان دهد، چیزی که بازی های Telltale به سادگی از دست داده اند.

بر روی شخصیت ها نیز تمرکز می کند و فقط داستان مطرح نیست

هر چه قدر که بیشتر یکی از بازی  Telltale را انجام می دهم، بازی بیشتر داستانش را در ذهن من فرو می کند. فلسفه Telltale این طور به نظر می رسد که انگار داستان در اولیت اول است و شخصیت ها در اولویت دوم. جایی که ما از کاراکتر ها می فهمیم  زمانی است که در حال انجام کاری هستند یا با اتفاقی رو به رو می شوند. خیلی کم پیش می آید که تنها لحظه ای با آن ها بنشینیم و زمانی که موقعیت دلهره آوری نیست مثل یک انسان معمولی این شخصیت ها را بشناسیم. دوست دارم که زمان بیشتری برای جست و جو و آرامش در این بازی ها باشد اما به خاطر قسمت های متوالی هیجان انگیز و دلهره آور، بیشتر استرس داریم تا آرامش.

lakak8ko5nazobowu0nz

Life is Strange تقریبا این روش را کنار زده است و تکه های زیادی از اپیزود اول را به رشد  شخصیت در حالی که داستان را به جلو می برد، صرف کرده است. این را به صورت خلاقانه از بازی هایی همچون  Gone Home و عناوین ساخته شده توسط  David Cage مثل Heavy Rain و  Beyond: Two Souls قرض گرفته، که اغلب به شخصیت ها فضایی داده می شود تا بنشیند، بچرخد و جست و جو کند.

Max شخصیت بخشنده ای دارد چون به بازیکن این اجازه را می دهد زمانی که کنترلش را در دست دارد در اطراف مدرسه بچرخاند، بر روی یک صندلی بنشیند یا روی تخت دراز بکشد، عکس بگیرد و گهگایی هم نگاهی به دفترچه خاطراتش بیاندازد. برای شخصیت های دیگر هم این لحظات است، همانطور که مکس می تواند به اتاق هایشان برود و آیتم های مهمی که در اطراف است را پیدا کند تا ما را بیشتر با آن ها آشنا کند.

حرف من این نیست که Telltale را یک استودیو کم ارزش خطاب کنیم ، چون خودم هم یکی از طرفداران سر سخت بازی هایش هستم و هرگز چنین کاری نمی کنم. به علاوه تنها با انجام قسمت اول از Life is Strange نمی دانم که Dontnod این المان های جذاب را برای تمام فصل خواهد داشت یا نه. در کل بازی کردن عنوانی همچون Life is Strange واقعا جذاب است و هنگامی هم که به ما یاد آوری میکند که Telltale  تمام بازار این سبک را تصرف نکرده است، مطمئن می شویم ایده هایی جدیدی در راه است، ایده هایی که می توانند به موفقیت های بزرگی دست پیدا کنند.

lifeisstrange

ترجمه شده از سایت kotaku (با کمی تغییرات)

ایرانیکارت

مطالب مرتبط سایت

تبلیغات

درس هایی که Telltale می تواند از Life is Strange یاد بگیرد - گیمفا
درس هایی که Telltale می تواند از Life is Strange یاد بگیرد - گیمفا
درس هایی که Telltale می تواند از Life is Strange یاد بگیرد - گیمفا
درس هایی که Telltale می تواند از Life is Strange یاد بگیرد - گیمفا
درس هایی که Telltale می تواند از Life is Strange یاد بگیرد - گیمفا
درس هایی که Telltale می تواند از Life is Strange یاد بگیرد - گیمفا
درس هایی که Telltale می تواند از Life is Strange یاد بگیرد - گیمفا
درس هایی که Telltale می تواند از Life is Strange یاد بگیرد - گیمفا

نظرات

دیدگاهتان را بنویسید

درس هایی که Telltale می تواند از Life is Strange یاد بگیرد - گیمفا