استودیوی Compulsion Games پس از ۵ سال کار روی عنوان اکشن ماجراجویی South of Midnight، این بازی را به عنوان اولین اثر خود پس از تصاحب توسط مایکروسافت عرضه کرد تا پس از ناکامی We Happy Few بتواند عرض اندام کند.
این تیم کانادایی برای روایت داستان جدید خود به سراغ افسانههای محلی جنوب آمریکا و معضلات اجتماعی دوران قدیم این جغرافیا رفته است. فرهنگ و رسومی که به یاد ندارم قبل از South of Midnight، تمرکز اصلی یک بازی باشند و سازندگان تمامی تلاش خود را به کار گرفتهاند تا حال و هوای شهر خیالی Prospero، نهتنها برای اهالی جنوب آمریکا، بلکه برای تمامی مخاطبین در سراسر دنیا ملموس و قابل درک باشد.

طی داستان تاریک و در عین حال دلچسبی که استودیوی Compulsion برایمان تدارک دیده، در نقش Hazel قرار داریم؛ یک دختر دو رگه رنگین پوست جوان که پس از گم کردن مادر خود در جریان طوفان، در پی او با داستانهای عجیب و مرموزی روبهرو میشود. او در مییابد که قدرتهای ماورایی دارد و به اصطلاح یک Weaver است و میتواند از سلاحها و قدرتهای جادویی استفاده کند، سرگذشت انسانها را درک کند، احساسات منفی را به شکل هیولاها و منابع شیطانی ببیند و آنها را از بین ببرد. همانطور که پیشتر اشاره کردم، تار و پود داستان بازی را اساطیر محلی و به اصطلاح فولکلور (Folklore) آمریکا تشکیل میدهند. بنابراین در جریان بازی شاهد حضور هیولاهای محلی از جمله Two-Toed Tom و Rougarou هستیم که هرکدام از آنها آینه رنج و غم شخصیتهای مختلفی هستند که در زندگی یا جریان سفر Hazel حضور دارند.

جدا از نمادگراییهایی که به این شکل پیادهسازی شدهاند، بازی توانسته پیام خود که انتقاد از آسیبهای خانوادگی، نژادپرستی و کودکآزاری است را به دور از کلیشههایی که امروزه در صنعت بازیسازی و فیلمسازی وجود دارند، به مخاطب انتقال دهد. البته که نباید این موضوعات را با پیچیدگی داستان اشتباه بگیرید، چرا که روایت کلی، پرداخت شخصیتها و اتفاقات به سادگی پیش میروند و ممکن است بعضی اتفاقات بازی کمی پیش پا افتاده به نظر برسند، اما همین موضوع باعث شده تا مضمون کلی داستان برای اقشار گوناگون گیمرها موضوعیت پیدا کند. هنگامی که با اتفاقات ساده و بدون شاخ و برگ اضافی داستان برخورد دارید، میتوانید به راحتی تلفیق اساطیر و قصههای ترسناک محلی را با واقعیتهای تلخ اجتماعی ببینید و با آنها همذاتپنداری کنید.

اما داستان بازی جدا از کاتسینها و یادداشتهایی که در محیط پیدا خواهید کرد، در موسیقی هم روایت میشود! ترانهها و موسیقیها در South of Midnight داستان میگویند، حماسه میآفرینند و احساسات را به تصویر میکشند. استفاده از سبکهای موسیقی محلی جز و بلوز و اشعاری که در حین پیشروی در بازی یا مبارزه با هیولاها به گوش میرسند، نشان میدهند که موسیقی صرفاً برای پر کردن جای خالی استفاده نشده، بلکه وارد شده تا قصه بگوید و جای شخصیتها حرف بزند. جدا از قطعاتی که با شعر و ترانه، داستان شخصیتها یا هیولاهای بازی را روایت میکنند، آن دسته از موسیقیهایی که صرفاً با ساز و اجرای گروه کُر ساخته شدهاند هم تاثیری عمیق و درخشان در بازی دارند. این قطعات بدون گفتن حتی یک کلمه، با زبان بیزبانی دست به روایت میزنند تا حس کنید در دل یک دنیای عمیق و پویا قرار دارید.

به لطف این ستاپ متفاوت، دنیای South of Midnight سبک گرافیکی منحصر به فرد خود را با بهکارگیری انیمیشن استاپموشن در کاتسینها ارائه میدهد و استودیوی Compulsion Games خواسته تا استعداد هنری تیم خود را اینگونه به رخ سایرین بکشد. این سبک هنری باعث شده تا بسیاری این بازی را با دو انیمیشن سینمایی Spider-Verse از دنیای اسپایدرمن مقایسه کنند. هرچند که متاسفانه سبک این دو انیمیشن و حتی مود گرافیکی آن در بازی Spider-Man 2 را نمیپسندیدم اما استاپموشن South of Midnight بسیار چشمنواز و دلنشین درآمده و به شخصه از تماشای کاتسینها و حرکات شخصیتها و موجودات در آن لذت میبردم.
البته که با تنظیمات دسترسیپذیری مناسب بازی، میتوانید استاپموشن را در طول گیمپلی غیرفعال کنید تا حرکت Hazel و محیط اطراف همانند بازیهای عادی شود. سازندگان تصمیم گرفتهاند که استاپموشن کاتسینها قابل تغییر نباشد و با توجه به سبکی که آنها برای روایت در پیش گرفتند، جای دفاع دارد. چرا که استاپموشن در کاتسینهای بازی، قسمتی از هویت آن است و به گیمپلی و تجربه کاربری صدمهای نمیرساند.

این بازی در ۱۴ چپتر با مدت زمانهای متفاوت روایت میشود که در مجموع حدود ۹ الی ۱۲ ساعت برای به پایان رساندن آن زمان لازم است. در میانه بازی احتمال دارد کمی محیطهای جنگلی بازی به تکرار بیفتند اما نمیتوان از مناظر زیبایی که به لطف زحمات سازندگان و موتور آنریل انجین ۴ خلق شدهاند، بگذریم. در سرتاسر بازی رنگ و بوی هنر را حس خواهید کرد و نورپردازی محیطی و افکتهای نوری، جلای چشمنوازی به جلوههای بصری بازی بخشیدهاند اما متاسفانه خبری از حالت عکاسی (Photo Mode) نیست و نمیتوانیم مناظر را با شخصیسازی ثبت کنیم.
شخصیتها با توجه به سبک هنری بازی، از جزئیات بصری بالایی بهره میبرند و تفاوتی ندارد که یکی از شخصیتهای اصلی باشد یا یک هیولا یا شخصیت فرعی، تمامی آنها با نهایت دقت و جزئیات به تصویر کشیده شدهاند. احساسات اغراق شده صورت آنها مانند بخشی جداییناپذیر از جهان روایت شده بازی عمل میکنند و به هیچ عنوان غیرطبیعی به نظر نمیرسند. به لطف این طراحی دقیق، بازیکن حتی بدون شنیدن دیالوگها یا خواندن متنها، میتواند به راحتی حال و هوای شخصیتها را درک کند و خوشبختانه هماهنگی خوبی بین حرکات لب و دهان با صدای شخصیت وجود دارد.

در کنار این طراحی باکیفیت شخصیتها از لحاظ بصری، صداگذاری آنها نیز با لهجه محلی به خوبی انجام شده و به شکل چشمگیری در خدمت فضاسازی بازی قرار گرفته. شخصیتها با لهجهای خاص و گاهی کشدار صحبت میکنند و اجرای دقیق صداگذاران، وزن و عمق خوبی به هر کاراکتر داده است.
گیمپلی بازی تلفیقی از مبارزات اکشن و پلتفرمینگ یا همان سکوبازی است. اینجا همان نقطهای است که مانع ورود South of Midnight به تالار بزرگان ویدیوگیم میشود. سیستم مبارزات بازی از ترکیب سلاح دستی Hazel و مهارتهای جادویی او تشکیل شده که در ابتدا جذاب به نظر میرسند اما خیلی زود میتوان دید که عمق کافی ندارد و به شدت در چرخه گیمپلی بازی دچار تکرر و فرسودگی خواهد شد. کل حملات Hazel تنها با فشردن دکمه X کنترلر انجام میشوند و خبری از کمبوهای مختلف نیست و به جز حملات سبک، میتوان به هوا پرید و روی زمین ضربه زد یا با نگه داشتن X حملات سنگینتری داشت و بله، کل حملات با سلاح Hazel در همین دکمه خلاصه میشود!

محدودیتی مانند نوار استقامت (Stamina) در ضربات و جاخالی دادن وجود ندارد و تنها در استفاده از قدرتهای جادویی، یک محدودیت زمانی مشخص داریم. جادوی این شخصیت شامل چهار حرکت پرت کردن دشمنان، تسخیر آنها برای حمله به همنوعانشان و کشیدن و قفل کردن آنها در جای خود است. تسخیر دشمنان با کمک شخصیت همراه Hazel، یعنی Crouton، اتفاق میافتد که از عروسکهای دوران کودکی او است. همچنین از کالبد او برای گشتوگذار در محیطهای کوچک فرعی یا پیشروی در برخی مراحل استفاده میشود که به لطف محیط، در نوع خود جالب است. اما در این حالت به غیر از پرش کار دیگری از دست این کاراکتر کوچک و بازیگوش برنمیآید و در جسم او فقط راه میرویم تا به مقصد برسیم!

ترکیب سلاحی که Hazel در دست میگیرد و جادوهای او ممکن است تا انتهای چپتر ۵ یا اواسط ۶ جذابیت داشته باشد و بعد از آن، دائماً با پلتفرمینگ ساده و مبارزات تکراری سروکله میزنیم. تنوع دشمنان در مقیاس بازی قابل قبول است اما وقتی هر نبرد به چند حرکت تکراری ختم میشود، دیگر تفاوت ظاهری دشمنان هم کار زیادی از پیش نمیبرد. اهریمنهای جدید معرفی میشوند، اما بازیکن عملاً احساس پیشرفت یا چالش تازهای نمیکند.
از طرفی، ارتقای مهارتهایی که در طول بازی بهدست میآورید نیز بیشتر از آن که گیمپلی را متحول کنند، صرفاً جنبه عددی و جزئی دارند. نه جادوها به صورت چشمگیر و معناداری پیشرفت میکنند، نه سلاح اصلی Hazel شکل جدیدی به خود میگیرد یا شخصیسازی میشود. این باعث شده تا انگیزه بازیکن برای ادامه در نیمه دوم داستان افت کند و به سایر جنبههای بازی خلاصه شود. نبرد با باسفایتها جان تازهای به ریتم خسته گیمپلی میبخشند، هرچند که طراحی کلاسیک و سادهای دارند و تغییر فازهای آنها بر اساس نوار سلامتشان است. همانطور که بالاتر اشاره کردم، موسیقی بازی هنگام مبارزه با باسفایتها هم نقش پررنگ و جذابی دارد.

پلتفرمینگ بازی ساده و لذتبخش است اما نوآوری خاصی در آن نمیبینیم و این مکانیزمهای بازیافت شده، از جمله دویدن ساده روی دیوار را در بازیهای مختلف بارها دیدهایم. در واقع طراحی مراحل و چینش آنها صرفاً یک قالب تقریباً یک ساعته است که بارها و بارها پشت سر یکدیگر کپی پیست شدهاند. چند محیط برای مبارزه، موانعی که با حرکات پلتفرمینگ از آنها عبور میکنیم، باسفایت و یک قسمت تعقیب و گریز؛ این قالب همان چیزی است که دژاوو را برای ما در حین تجربه South of Midnight معنا میکند. مراحل تعقیب و گریز با وجود این که از طراحی نسبتاً خوبی بهره میبرند اما متاسفانه هیجان خاصی در پی ندارند و حس نمیکنید که نیرویی شیطانی به دنبال شماست، چرا که فاصله بسیار زیادی با Hazel دارد و حتی چندین بار با وجود ایستادنهای مکرر، استرس یا هیجانی در گذراندن آنها نداشتم.

گفتیم که یادداشتهای مختلف در گوشه و کنارهای محیط بازی در روایت داستان نقش دارند و همچنین خواندن آنها حوصله سربر یا آزاردهنده نیست. به جز این یادداشتها، آیتمهایی نورانی به نام Floof وجود دارد که در واقع واحد XP شخصیت اصلی جهت ارتقای مهارتهای اوست. این Floofها در مکانهای نه چندان مخفی یافت میشوند و کشتن دشمنان هیچ XP خاصی برایتان در بر ندارد. تکرر بیش از حد مبارزات بازی باعث میشوند که حتی برای کاوش در محیط و جمعآوری این آیتمها هم انگیزه خاصی نداشته باشید، چرا که با چالش چندانی مواجه نیستید، حتی در درجه سختی Hard.
South of Midnight
شکی در این نیست که تیم Compulsion در خلق South of Midnight، جان تازهای به مقوله هنر در ویدیوگیم بخشیدهاند و با یک اثر ارزشمند و زیبا در پرداخت یک فرهنگ جدید و شخصیتهایی جالب طرف هستیم. اما متاسفانه بازی در زمینه گیمپلی و ارائه یک تجربه اکشن پلتفرمر ۱۰ تا ۱۲ ساعته کشش ندارد. اگر میخواهید اثری متفاوت از حیث بصری یا شنیداری تجربه کنید و میتوانید ریتم تکراری گیمپلی آن را تحمل کنید، تجربه آن را به شما توصیه میکند، چرا که پس از گذشت سالها، آن را نه به عنوان یک بازی ضعیف در مبارزات، بلکه در هیبت یک اثر هنری به یاد خواهیم آورد.
نکات مثبت:
- جلوههای بصری جذاب و سبک استاپموشن
- موسیقیهای تاثیرگذار، گوشنواز و روایتگر
- صداپردازی عمیق و حرفهای
- پایبندی به فرهنگ جنوب آمریکا و پیادهسازی دقیق فضای محلی
- ریتم روایی مناسب
نکات منفی:
- مشکلات عدیده در بطن مبارزات
- ساختار به شدت تکراری مراحل
- سیستم مهارت بیثمر
- عدم نوآوری در پلتفرمینگ
۷.۸
این بازی روی PC تجربه و بررسی شده است




















گرافیک بصری بازی به نظر خیلی خوب میاد (به جز شخصیت اصلی) اما گویا مشکلات گیمپلی زیاد داره
کاکا سیاه
این بازی از همون اول مشخص بود فوراسپوکن ایکس باکس هست
زن سیاه پوست به عنوان شخصیت اصلی= شکست تضمینی
بعدی هم اینترگلکتیکه
چه ربطی داره خوبه یکی بیاد بگه
ایرانی به عنوان کارکتر اصلی=شکست تضمینی
چرا به سیاه ها توهین میکنی ما که نژاد پرست نیستیم مثلا منو نگاه سگم سیاهه
این نژاد پرست ها رو لطفا بن کنید
چیل نیگا
بن بشه لطفا
برو فیلمdjango unchained نگاه کن خواستی زیرنویس تماشا کن فقط ببین چقدر این کلمه استفاده میشه 😂 رو دوبله هم میگن کاکا سیاه نترس
بن کنید این نژاد پرست ها رو
عه به ما افریقایی ها توهین کردن باید بن بشن
پس کل کاربرا باید بن شن
نه فقط نژاد پرست های دلقک رو بن میکنن
الان یعنی چی ؟
thiso
هیسسس تعصبه چارتا کاکاسیاهو اینجا نکش که کل بچه های گیمفا توی این زمینه با همن 😂😂😂😂😂😂
اره مثلا من به رفیقم که یه درجه از من تیره تره میگم نیگا این بنده خدا جوری جدی گرفته انگار به یه سیاه پوست درحال مرگ گفتیم نیگا
از معدود گیماییه که قبل از تجربش هم میتونی بفهمی نفاط ضعف و قوتش چیه
گیمپلی (شامل مبارزات و پلتفرمینگ) با دیدن یک دقیقه گیمپلی هم ضعیف بودنش مشخص بود :)
از طرفی آرتش واقعا قشنگه اگه یه دلیلش برای تجربش باشه همینه
و اینکه تازه فهمیدم انریل انجیل ۴ عه نه ۵ !
کارشون تمیز بوده
همه شخصیت هاش همونجوری کاریکاتور طور طراحی شدن
مشخصه منتها اونا باز بهتر از شخصیت اصلیه
(به جز شخصیت اصلی )
چون سیاه پوسته و من سرباز هیتلرم
بسه دیگه خز شده این کار هاتون
من سرباز هیتلرم🌚 برا همین به ووک تیکه میندازم منطقو برم
شخصیت اصلی رو دوست ندارم و اصلا هم ربطی به سیاه پوست بودنش نداره
دوست ندارم و باهاش حال نمیکنم
مشکلی داری؟
مشکل اینه بعضی از کاربرا از دکل کاربرای خوبی امثال شما میرن و بالا و هرچی تو مغزشون میاد رو تفت میدن.
نمیفهمن مشکل ما سیاه پوستا نیست دقیقا.
همین الان بعضی وقتا یه حرفای بی ربط و نژاد پرستانه ای میزنن که شما همون اول کامنتو بخونی سن طرف رو میفهمی
لطف داری داداش
والا ما هم میگیم اصن کاری به زن بودن و سیاه بودنش ندارم خب خوب نیست شخصیت اش دیگه به دل نمیشینه حالا اسمشو میخوای بزار سلیقه یا هرچی
با افتخار میگم از سیاه بازی بدم میاد
نژادپرست واقعی ام
حالا بنم کن
حجمش روی Series X حدود ۴۲ گیگ هست.
دانلود کردم بازی رو، منتظرم تا چند ساعت آینده دسترسی باز بشه تا پلی کنم، حس خوبی نسبت بهش دارم.
IGN و GameSpot هر دو ۸/۱۰ بهش دادن.
ولی متا شده
76؟
بازی تو چیزی که میخواسته ارائه بده موفق بوده
متاسفانه گیمپلی جزو اولویتا نیست
شمام اگر مثل من دنبال گیمپلی خوبید چهل دلار نباید براش هزینه کنید ولی اگر دیدگاه هنری دارید می ارزه
رو گیمپس هم که کلا می ارزه
چه نقد خوبی بود خسته نباشید
کلا بنظرم بازی پتانسیل زیادی نداشت و بیشتر از این ازش انتظار نمیرفت
ممنون از نگاهتون❤️
گیمپلی بازی. اینجا همان نقطهای است که مانع ورود South of Midnight به تالار بزرگان ویدیوگیم میشود
واقعا جمله درستیه. باید مبارزات رو در حد قابل قبول درمیاوردن بلد نبودن کمک میگرفتن حیف بازی به این زیبایی بود
این بازی هم بودجهاش AA محسوب میشه و هم قیمتش(۳۹.۹۹)، بنابراین باید با معیارهای AA سنجیدش. مثلا اگه با Hellblade 1 مقایسهای کنیم، باز هم مبارزاتش ضعیف محسوب میشه؟
من هلبلید بازی کردم اینو نه اما قطعا میگم مبارزات هلبلید خیلی بهتره به هیچ وجه مبارزات هلبلید نقطه ضعفش به حساب نمیاد واقعا قابل قبوله و در جاهایی نفس گیر. حس سنگینی و خشم رو روی هر ضربه حس میکنی و با فینیش های متفاوت صحنه های سینمایی وسط مبارزه. مبارزات رو اصلا خسته کننده نمیکنه
دقت کنید من راجعبه نسخه اول Hellblade صحبت میکنم که جز دو دکمه برای ضربه زدن و یم دکمه برای دفع ضربات هیچچیزی نداشت.
حداقل تو گیمپلیهایی که دیدم SoM مبارزات متنوعتری داره.
این مشکل تکراری بودن دشمنها هم که تو این نقد و سایر نقدها اشاره شده تو بازیهای AAA خیلی رایجه.
*AA
هلبلید واقن خدا بود تو همه چی
چه نقد خوبی، نفاط ضعف و قوت رو دقیق بیان کرده و بهش پرداخته. خسته نباشید
لطف دارید❤️
گیمپلی
مشکل همیشگی کامپالیشن
بازی قبلی شون هم تو گیمپلی مشکل داشت و این بازی هم با اینکه بودجه بیشتری داشتن رو همه چی دست گذاشتن الا گیمپلی که مهم ترین اصل همه بازی هاست
در کل خلاقیت و ابتکار شون خوشم میاد ولی بهتره تو اولین فرصت دو تا طراح گیمپلی درست درمون میارن چون این بازی رو واقعا نابود کردن
بازی که حقیقتا به جز گیمپلی میتونه تو بقیه موارد جزو بهترین های سال باشه
دقیقا
متاسفانه همینطوره، چون دنیایی که پیادهسازی کردن کاملاً پتاسنیل یک گیمپلی لذتبخش و متنوع رو داره و دست سازنده بسته نبوده در این زمینه.
از همون موقع که معرفی شد و معلوم شد ووکه گفتم شکست میخوره
کلا ماکروسافت عرضه بازی ساختن نداره
بزرگترین نقطه قوت بازی گرافیک هنری بازی هست
متاسفانه عدم تمرکز ساختار مراحل و یکنواختی اسیب بدی به بازی زده
البته در کنار هنرهای بصری بازی، از موسیقیهای فوقالعادهای که ساختن هم نباید بگذریم
واقعا عالیه که یه گیم با ویژال های جدید نسبت به بازی ها اخیر داشتیم تنوع خوبیه، الان دیگه کمتر بازی هایی رو می بینیم که آرت استایل خاصی داشته باشن و شبیه بقیه گیم ها نباشن.
واکنش انیمال ول و اسپلیت فیکش که ۱ سال نیست عرضه شدن:
مطمئنا اثری هست که ارزش یکبار تجربه رو داره با توجه فضای هنری خاص و زیبا
ووک😂😂😂
😂😂😂😂😂
بازی نمره از شدوز بهتر شده البته که آقای مکاری معمولا به سختگیری آقای کریمی نیستن
البته خب متر و معیاری که برای هر بازی باید در نظر گرفت تفاوت داره😅
البته معیار های هر منتقد هم تفاوت داره😁
اون که قطعاً بله
از شدو بالاتر گرفت🤣
حیف و صد حیف که این بازی با این که از نظر جنبه هنری و داستانی واقعا شاهکار شده طبق نقد هایی که خوندم ولی از منظر گیم پلی خیلی ضعیف ظاهر شده وگرنه میتونست واقعا یکی از بهترین های امسال باشه