نقد و بررسی فیلم Memoir of a Snail | تنهایی یک حلزون - گیمفا
نقد و بررسی فیلم Memoir of a Snail | تنهایی یک حلزون - گیمفا
نقد و بررسی فیلم Memoir of a Snail | تنهایی یک حلزون - گیمفا
نقد و بررسی فیلم Memoir of a Snail | تنهایی یک حلزون - گیمفا
نقد و بررسی فیلم Memoir of a Snail | تنهایی یک حلزون - گیمفا

نقد و بررسی فیلم Memoir of a Snail | تنهایی یک حلزون

صدرا درگاهی
۱۶:۰۰ ۱۴۰۳/۱۱/۱۲
نقد و بررسی فیلم Memoir of a Snail | تنهایی یک حلزون - گیمفا

«من تنها از یک چیز می‌ترسم و آن این‌که شایستگی رنج‌هایم را نداشته باشم». (فئودور داستایفسکی)

«چه» یا «چگونه»، مسئله این است؟ در مدیوم‌های مختلف دو مسئله اساسی وجود دارد که فرم آن مدیوم را شکل می‌دهد. اول این‌که «چه» می‌خواهیم بگوییم و سپس «چگونه» می‌خواهیم آن را بیان کنیم. در مدیوم‌هایی که با فکر و ذهن انسان طرف هستند (مانند فلسفه)، آن چه که بیان می‌شود بسیار مهم است زیرا مغز انسان قابلیت تجزیه و تحلیل مسائل مختلف را دارد و پروسه ذهنی که پس از شنیدن «چه» اتفاق می‌افتد فرم مدیوم مورد نظر (در این‌جا فلسفه) را می‌سازد. اما این مسئله در هنر چگونه اتفاق می‌افتد؟ آیا طرح مسئله که همان «چه» داستانی است کفایت می‌کند و یا این‌که هنرمند باید قادر باشد با چگونگی طرح مسئله، هنر خود را به فرم خود برساند؟ قبل از پاسخ به این پرسش باید یک موضوع را مد نظر قرار دهیم. ما در هنر با عقل سر و کار نداریم بلکه در این‌جا دل حکمرانی می‌کند. در هنر نمی‌اندیشیم بلکه حس می‌کنیم، آرزو می‌کنیم و خیال می‌سازیم. حال این مسیر رسیدن به حس (به عنوان مثال در سینما) از ایستگاه «چه» داستانی عبور می‌کند و یا «چگونگی» بیان آن؟ همان‌طور که پیش‌تر گفتیم «چه» داستان و یا طرح مسئله ما را به پروسه فکری و ذهنی می‌برد بنایراین خیلی نقش اساسی در خلق هنر ندارد اما این چگونگی بیان مسئله است که حس‌های انسانی ما را درگیر کرده و فرم هنری اثر را شکل می‌دهد. فرض کنید یک داستان مشخص توسط دو راوی مختلف بیان شود. به‌طور قطع حس مخاطب پس از شنیدن این داستان از زبان دو راوی، متفاوت است زیرا چگونگی قصه‌گویی است که وارد قلب مخاطب می‌شود و حس‌های متفاوت او را برمی‌انگیزاند. گاهی یک داستان ساده با روایتی درست می‌تواند تاثیری بر مخاطب خود بگذارد که هزاران قصه پیچیده با روایتی اشتباه و غیر هنری قادر به انجام آن نیستند. در فیلم «Memoir of a Snail» که سر و صدای زیادی به پا کرد و قطعا از شانس‌های اسکار امسال می‌باشد، حرف‌های مهمی زده می‌شود اما این‌که «چگونگی» بیان این حرف‌ها تا چه میزان با متر و معیارهای فرم سینما هم‌خوانی دارد، موضوعی است که در نقد این اثر به آن می‌پردازیم.

نقد و بررسی فیلم Memoir of a Snail | تنهایی یک حلزون - گیمفا

فیلم در ارتباط با زندگی خواهر و برادری دو قلو به نام‌های «گریسی» و «گیلبرت» است که با فلش‌بک‌هایی از تعریف خاطرات «گریسی» به تصویر کشیده می‌شود. قبل از آن‌که به شخصیت «گریسی» به عنوان کاراکتر اصلی داستان بپردازیم، کاراکتر برادر او «گیلبرت» را به بوته نقد می‌گذاریم تا روند شخصیت‌پردازی او و تاثیرش بر مخاطب اثر را بررسی کنیم. کارگردان فیلم «آدام الیوت» که قطعا از او فیلم «Mary and Max» را به خاطر دارید، در ساخت کاراکتر «گیلبرت» موفق عمل می‌کند. پروسه شخصیت‌پردازی او از ابتدا به‌درستی طی شده و در نهایت کاراکتری خلق می‌شود که حرف‌های مدنظر کارگردان با شخصیت او هم‌خوانی دارد، به همین دلیل مخاطب را با این کاراکتر سمپات می‌کند تا داستان را با او تجربه کند. «گیلبرت» از دوران کودکی کنش‌گر، مهربان و فداکار است. تمامی این سه المان در روند شخصیت‌پردازی او شکل می‌گیرد. زمانی که خواهرش در بیمارستان است به او خون می‌دهد، در حالی که خیال می‌کند با خون دادن جان خودش را از دست می‌دهد. وقتی «گریسی» در مدرسه مورد تمسخر و آزار دیگران قرار می‌گیرد، به دفاع از او می‌پردازد، در حالی که خودش آسیب می‌بیند. در واقع کارگردان با تصویر کشیدن این لحظات دو کار اساسی را به‌طور هم‌زمان انجام می‌دهد. اول کاراکتر کنش‌مند «گیلبرت» را می‌سازد، سپس رابطه خواهر و برادر را با یک‌دیگر شکل می‌دهد. او نه‌تنها در ارتباط با خواهرش کنش‌مند است بلکه فداکاری و محبت او نسبت به حیوانات هم به‌خوبی ساخته می‌شود. طوطی همسایه را آزاد می‌کند و جان خودش را برای نجات حلزونی که در وسط خیابان گیر افتاده است، به خطر می‌اندازد.

کنش‌گری «گیلبرت» در زندگی با خانواده‌ای که او را به سرپرستی پذیرفته‌اند نیز به‌خوبی درمی‌آید. کارگردان به عمد او را در میان خانواده‌ای با اعتقادات خرافی مذهبی و خشک و مقرراتی قرار می‌دهد تا قهرمان داستانش را به چالشی اساسی وارد کند. این خانواده نیز به‌صورت تیپیکال ساخته می‌شوند تا مخاطب در نزاع میان «گیلبرت» و آن‌ها حس تعلیق را نیز تجربه کند. شخصیت کنش‌مند «گیلبرت» تاب تحمل شرایط دیکته شده‌ای که با اعتقادات او در تضاد است را ندارد. او هم‌چنان حیوانات را دوست دارد و به گیاه‌خواری خود در خانواده‌ای که گوشت غذای اصلی آن‌ها است، ادامه می‌دهد. قوانینی که از دید او اشتباه هستند را به‌طور مخفیانه و آشکار نقض می‌کند. آهن‌رباها را از بدن خود جدا می‌کند، بر روی میوه‌ها لیبل نمی‌چسباند و حیوانات را آزاد می‌کند. او حتی پا را فراتر گذاشته و در مقابل دیدگان این زن و شوهر که قصد آزار او را دارند، قوانین و مقرراتشان را به سخره می‌گیرد.

نقد و بررسی فیلم Memoir of a Snail | تنهایی یک حلزون - گیمفا

اما آیا این کنش‌مندی «گیلبرت» تاثیری هم بر داستان فیلم دارد؟ این پرسش در نیمه دوم فیلم به‌خوبی پاسخ داده می‌شود. رفتارهای این کاراکتر دوست‌داشتنی بر پسر کوچک خانواده موثر واقع می‌شود و او را نیز با خود هم‌راه می‌کند. این پسر کوچک یاد می‌گیرد که قوانین موجود را پس بزند و راه «گیلبرت» را پیش بگیرد تا بتواند بر خلاف سایر برادران خود از زندگی لذت ببرد. تاثیر مثبت «گیلبرت» حتی بر یک نفر نشان می‌دهد که کارگردان به کاراکتری که خلق کرده است ایمان دارد و این امر موجب می‌شود که مخاطب نیز این کاراکتر را باور کند و با او هم‌راه شود. در نهایت نیز همین پسر کوچک است که باعث فرار و رهایی «گیلبرت» از این زندگی شیطانی می‌شود. هنر امیدبخش و نجات‌دهنده است که کارگردان به‌خوبی این دو المان را در شخصیت‌پردازی کاراکتر و روایت درست از زندگی او جای داده است تا فرم هنری اثرش را شکل دهد. «آدام الیوت» از کوچک‌ترین موارد هم در ارتباط با کاراکتر «گیلبرت» چشم‌پوشی نکرده است و از آن‌ها در جای درست داستان استفاده می‌کند. علاقه «گیلبرت» به آتش که بارها در طول داستان به تصویر کشیده شد، تبدیل به المانی می‌شود که مخاطب فرار او از کلیسای به آتش کشیده شده را باور کند.

تنها مسئله‌ای که در ارتباط با کاراکتر «گیلبرت» اذیت‌کننده است و داستان و شخصیت او را ضعیف می‌کند، انتقام او از این خانواده با آتش زدن کلیسا است. انتقام المانی نیست که با کاراکتر کنش‌مند «گیلبرت» هم‌خوانی داشته باشد. در واقع کاراکتر او قوی‌تر از آن است که این نوع انتقام را برگزیند. کارگردان در سکانس جمع‌آوری پول خیریه، نقدی بر افرادی می‌کند که با وارد کردن خرافات مذهبی در ذهن و زندگی دیگران قصد پیش‌برد اهداف خود را دارند و چون این نقد از پس شخصیت‌پردازی افراد این خانواده خرافی مذهبی و با زبان داستان بیان می‌شود، بسیار تاثیرگذار است.

نقد و بررسی فیلم Memoir of a Snail | تنهایی یک حلزون - گیمفا

قبل از از پرداختن به کاراکتر اصلی داستان «گریسی»، لازم می‌دانم در مورد کاراکتر دیگری نیز صحبت کنم که هر چند حضور کوتاهی در فیلم دارد، اما کارگردان از پس شخصیت‌پردازی او نیز به‌خوبی برآمده است. کاراکتر پدر که هم خوب شخصیت‌پردازی می‌شود و هم رابطه‌اش با «گریسی» و «گیلبرت» ساخته می‌شود. فلش‌بکی که به زندگی گذشته پدر می‌خورد، مخاطب را در حد نیاز با زندگی او آشنا می‌کند. مردی شعبده‌باز که این توانایی‌اش حالا در «گیلبرت» بروز کرده و به دلیل آسیب جسمانی‌ای که دیده است قادر به حرکت نمی‌باشد. ناتوانی پدر در راه رفتن، ناخواسته او را به کارهایی مانند دوختن لباس وا داشته است که انزوای او را بیشتر نمایان می‌کند.

اما این انزوای ناخواسته باعث انفعال او در برخورد با خانواده‌اش نمی‌شود و کارگردان این موضوع را نیز به درستی نمایش می‌دهد. رابطه‌ای که عشق و علاقه در آن موج می‌زند. فرزندانی که نگران سلامتی پدر هستند و هر بار که در خواب از هوش می‌رود با دست زدن او را بیدار می‌کنند. به شهربازی می‌روند، با محبت او را استحمام می‌کنند و علاقه پدر به آب‌نبات و شوخی «گریسی» و «گیلبرت» با آن، عاملی می‌شود تا این رابطه پدر و فرزندی به‌درستی ساخته شود. و در نهایت پدری که شاید به‌ دلیل فقر مالی، ثروتی برای فرزندان خود باقی نگذارد اما چیزی برای آن دو به ارث می‌گذارد که از هر ثروتی ارزش‌مندتر است؛ یعنی هنر. هنر شعبده‌بازی برای «گیلبرت» و هنر انیمیشن‌سازی برای «گریسی» که زندگی آینده آن‌ها را تحت تاثیر قرار می‌دهد.

نقد و بررسی فیلم Memoir of a Snail | تنهایی یک حلزون - گیمفا

حال می‌رسیم به کاراکتر اصلی داستان یعنی «گریسی». کارگردان سعی دارد قهرمان داستانش را همانند دو کاراکتر برادر و پدر شخصیت‌پردازی کند. این مسیر آغاز می‌شود اما پروسه شخصیت‌پردازی او هرگز تکمیل نمی‌شود. انفعال و انزوای «گریسی» از همان لحظات ابتدایی و در مدرسه مشخص است. در مدرسه جدید نیز او قادر به پیدا کردن دوست نیست. علاقه‌اش به حلزون‌های مصنوعی به‌جای آدم‌های واقعی و تظاهر به حمله آسم برای فرار از بازی کردن با خانواده جدیدش، همگی از او کاراکتر تیپیکال انسان منزوی می‌سازد اما انفعال «گریسی» به‌قدری آزاردهنده است که هرگز او را از یک تیپ سینمایی فراتر نمی‌برد و تبدیل به شخصیتی مستقل و کنش‌مند نمی‌کند که نیازه کاراکتر اصلی هر داستانی است. هر چقدر که کاراکتر «گیلبرت» درست پرداخته شده و رابطه‌اش با «گریسی» ساخته شده است، برعکس او خواهرش است که هم در شخصیت‌پردازی و هم در رابطه‌اش با «گیلبرت» حرفی برای گفتن ندارد.

این انفعال کاراکتر اصلی اگر در ابتدای داستان رخ دهد و در طول روایت شخصیتش رشد کند و کنش‌مند شود، بسیار خوب و با منطق هنر سازگار است اما مشکل کاراکتر «گریسی» درجا زدن او در انفعال است. البته کنش‌های کوچکی را در رفتار او می‌بینیم که اگر کارگردان توجه بیش‌تری به آن‌ها داشت، می‌توانست قهرمان داستانش را از منجلابی که در آن گرفتار شده است نجات دهد. انسان در ارتباط با انسان‌های دیگر است که شخصیتش شکل می‌گیرد، این مسئله در سینما و پروسه شخصیت‌پردازی هم صدق می‌کند اما این دیگری در فیلم «Memoir of a Snail» (به غیر از دو کاراکتر پدر و برادر) هرگز قابلیت ارتباط گرفتن را ندارد. نگاه کارگردان به سایر کاراکترهای داستانش بسیار اگزجره است. کاراکترهایی که از لحاظ ظاهری به‌قدری دفرمه هستند که هر شخصیتی به غیر از «گریسی» نیز قابلیت ارتباط گرفتن با آن‌ها را نخواهد داشت. ظاهر قاضی‌ای که حالا بی‌خانمان شده است، بچه‌های مدرسه، افراد خانه سالمندان و … که نه‌تنها با دنیای خیالین هنر ارتباطی ندارد بلکه با واقعیت نیز نسبتی برقرار نمی‌کند، عاملی بازدارنده در رابطه میان مخاطب و دنیای کارگردان می‌شود. بنابراین شاید مخاطب نیز تمایلی به ارتباط برقرار کردن گریسی با سایر کاراکترها نداشته باشد. 

نقد و بررسی فیلم Memoir of a Snail | تنهایی یک حلزون - گیمفا

«پینکی» کاراکتر مهمی است که می‌توانست نقش مهمی در زندگی و شکل‌گیری شخصیت «گریسی» ایفا کند. متاسفانه «پینکی» نیز به‌درستی شخصیت‌پردازی نمی‌شود. آن‌چه که مخاطب از او می‌بیند سرگذشت زندگی‌اش است که به‌خوبی نمایش داده نمی‌شود. کاراکتری که همسران گذشته خود را از دست داده است و باید حداقل احساس شفقت مخاطب را برانگیزاند اما کارگردان با کاریکاتوریزه کردن نحوه مرگ همسرانش این احساس را در نطفه خفه می‌کند. کاراکتر «پینکی» هرگز شکل نمی‌گیرد بنابراین تاثیری نیز روی کاراکتر اصلی داستان نخواهد گذشت.

اوضاع برای کاراکتر «کن» (همسر گریسی) تا حدودی بهتر است. رابطه اولیه بین این دو نفر ساخته می‌شود اما کارگردان به‌درستی المان‌هایی را در فیلم جا می‌دهد که مخاطب را نسبت به «کن» بدبین می‌کند تا در انتهای داستان که دلیل ازدواج او با «گریسی» مشخص می‌شود، بیننده دچار شوک آنی نشود. به دلیل آن‌که عشقی حقیقی از جانب «کن» نسبت به «گریسی» وجود ندارد بتابراین تاثیری نیز بر شخصیت او نمی‌گذارد و اوضاع انزوا و انفعال قهرمان داستان نه‌تنها بهتر نشده بلکه لحظه به لحظه شدیدتر می‌شود. «گریسی» عادت دزدی از فروشگاه نیز پیدا می‌کند که این بیان‌گر سقوط کاراکتر در طول داستان است.

پایان‌بندی فیلم نیز به‌شدت بد است. کاراکتر منفعل «گریسی» که در طول داستان نه‌تنها استقلال و کنش‌مندی پیدا نکرده بود بلکه در مسیر سقوط نیز حرکت می‌کرد، به یک‌باره و با خواندن نامه «پینکی» دچار انقلاب درونی شده و متوجه می‌شود مسیری که در زندگی‌اش پیش گرفته بود، اشتباه است. اتفاقی که باید در طول داستان می‌افتاد و تاثیر رفتار «پینکی» بر شخصیت «گریسی» به‌آرامی نمایان می‌شد، در پایان فیلم و به‌صورت آنی به نمایش درمی‌آید. زنده ماندن «گیلبرت» نیز مخاطب را به شوکی فرو می‌برد که انتظار آن را ندارد. هرچند همان‌طور که پیش‌تر اشاره کردیم، با توجه به علاقه «گیلبرت» به آتش که کارگردان آن را از ابتدای فیلم به‌خوبی به تصویر کشید، فرار او از آتش کلیسا قابل قبول است اما نامه‌ای که به دست «گریسی» می‌رسد که به دروغ مرگ او را خودکشی بیان می‌کند در حالی که مخاطب در همان لحظه شاهد قتل او توسط مادر خانواده است (با بستن در کلیسا و محبوس کردن گیلبرت در آتش)، مرگ او باورپذیر می‌شود بنابراین زنده ماندن او در پایان داستان شوکی به مخاطب وارد می‌کند که با تعلیق و نوع روایت داستان هم‌خوانی ندارد.

نقد و بررسی فیلم Memoir of a Snail | تنهایی یک حلزون - گیمفا

فیلم «Memoir of a Snail» قابلیت‌های زیادی دارد اما این قابلیت‌ها بسیار بیش‌تر از آن چیزی است که به نمایش درآمد. «آدام الیوت» با خلق کاراکتر «گیلبرت» ثابت کرد که پروسه شخصیت‌پردازی و ساختن ارتباط بین کاراکترهای داستانش را به‌خوبی می‌شناسد. شخصیتی کنش‌مند که تمامی ویژگی‌های مثبت اخلاقی او در طول داستان و با زبان سینما بازگو می‌شود تا مخاطب را با او سمپات و هم‌تجربه کند. این مسئله در خصوص کاراکتر پدر نیز صدق می‌کند و رابطه میان او و فرزندانش به‌درستی شکل می‌گیرد تا حس‌های مخاطب را برانگیزاند. اما شخصیت‌پردازی کاراکتر اصلی داستان بسیار ضعیف است. انزوا و انفعال «گریسی» به‌شدت آزاردهنده است و این امر در طول داستان نه‌تنها بهبود نمی‌یابد بلکه لحظه به لحظه شدیدتر نیز می‌شود. موضوعی که شاید در عالم واقع اتفاق بیفتد و باعث احساس شفقت مخاطب (علی‌الخصوص مخاطبی که این شرایط را تجربه کرده است) نسبت به این کاراکتر شود اما هنر باید نجات‌دهنده باشد که این امر با استقلال شخصیت، کنش‌مندی قهرمان داستان و در نهایت هم‌ذات‌پنداری مخاطب با او صورت می‌پذیرد، نه با احساس ترحم و شفقت. «آدام الیوت» زبان سینما را بلد است. تکنیک و نوع روایت داستانش بسیار خوب است و دست روی موضوعی گذاشته است که بسیار هنری، سینمایی و انسان‌ساز است اما همان‌قدر که موضوع و «چه» داستان برای او مهم است باید در «چگونگی» بیان آن تلاش بیش‌تری انجام دهد.

امتیاز نویسنده به فیلم: ۷ از ۱۰

امیرحسین رهنوردبهنامerfankarimi

ایرانیکارت

مطالب مرتبط سایت

تبلیغات

نقد و بررسی فیلم Memoir of a Snail | تنهایی یک حلزون - گیمفا
نقد و بررسی فیلم Memoir of a Snail | تنهایی یک حلزون - گیمفا
نقد و بررسی فیلم Memoir of a Snail | تنهایی یک حلزون - گیمفا
نقد و بررسی فیلم Memoir of a Snail | تنهایی یک حلزون - گیمفا
نقد و بررسی فیلم Memoir of a Snail | تنهایی یک حلزون - گیمفا
نقد و بررسی فیلم Memoir of a Snail | تنهایی یک حلزون - گیمفا
نقد و بررسی فیلم Memoir of a Snail | تنهایی یک حلزون - گیمفا

نظرات

دیدگاهتان را بنویسید

نقد و بررسی فیلم Memoir of a Snail | تنهایی یک حلزون - گیمفا