نقد و بررسی فیلم Wallace & Gromit: Vengeance Most Fowl | هنر منهای نوستالژی
«اگر صدایی درون تو زمزمه کرد که نمیتوانی هنری خلق کنی، دست به کار شو. خواهی دید که صدا خاموش میشود.» (ونسان ونگوک)
احساس غم در آثار هنری، مخاطب را از دو منظر تحت تاثیر قرار میدهد. یک نوع غم است که روبهروی مخاطب قرار میگیرد و با رنگ سیاهی که دارد، حجابی در مقابل دیدگانش میشود و او را از حرکت باز میایستاند. اگزجره کردن مسائل غمباری مانند فقر و نگاه اگزوتیک هنرمند به این مسائل که نگاهی از بالا به پایین است، در این دسته از غم قرار میگیرد که شاید هنرمند بتواند با استفاده از تکنیک و اضافه کردن چاشنی سانتیمانتالیسم احساس غم را بر مخاطب دیکته کند اما این غم هرگز از مرحله احساس پیشروی نمیکند و تبدیل به حس نمیشود. دسته دوم، غمی است کنشگر که بر خلاف دسته اول هرگز منفعل نمیشود. پشت سر مخاطب قرار میگیرد و نه تنها حجابی در مقابل دیدگان او نمیشود بلکه بالعکس باعث پیشروی به سمت جلو و کنش میشود. در سینمای کلاسیک علیالخصوص آثار کارگردان بزرگ تاریخ سینما «بیلی بایلدر» از این نوع غم بهفراوانی یافت میشود. دست گذاشتن روی مسائل غمبار و رنجآور زندگی انسان با نگاهی همسطح با کاراکترهای داستان، نهتنها ترحم منفعل ایجاد نمیکند بلکه مخاطب را با آنها همتجربه و هممسیر میکند تا حس غم و رنج انسانی در مخاطب شکل بگیرد و این حس شکل گرفته او را یک قدم به انسانیتش نزدیکتر کند. حال این سوال پیش میآید که غم ناشی از نوستالژی در کدام دسته از این دو غم قرار میگیرد؟ جواب واضح و مبرهن است. نوستالژی احساس غمی بازدارنده بهوجود میآورد که مخاطب را به گذشتهای پرتاب میکند که هرگز نمیتواند آن را در زمان حال احضار کند و زمانی که به دنیای اکنون خود بازمیگردد و با واقعیت امروز مواجه میشود، عملا غم ناشی از نوستالژی کمکی به پیشبرد او در این دنیای واقعی ندارد و با مقایسهای که اتفاق میافتد، مانع از حرکت او به سمت جلو میشود. این مقدمه بیان شد تا در نقد آخرین فیلم منتشر شده از سری آثار «Wallace & Gromit» بررسی کنیم که آیا کارگردان در دام نوستالژی کاراکترهایی میافتد که ۳۵ سال است با مخاطب سینما همراه بودهاند یا خیر.
بررسی فیلم را در حالتی آغاز میکنیم که مخاطب برای اولین بار با دنیای «Wallace & Gromit» مواجه شده است و هیچ شناخت قبلی از آنها ندارد. در همان ابتدای فیلم با یک آنتاگونیست روبهرو میشویم. «فدرز مکگرا» پنگوئنی است که در آغاز داستان توسط «والاس» و «گرومیت» دستگیر شده است. ورود او به زندان و چهرهای که نشان از احساس انتقام در وجود او دارد با یک موسیقی فوقالعاده همراه میشود تا شخصیت آنتاگونیست داستان را قبل از تیتراژ آغازین فیلم برای مخاطب بسازد. کاراکتری که سخن نمیگوید و دیالوگ ندارد و تنها با تصویر است که شخصیتش شکل میگیرد. کار بسیار سختی که کارگردانان این فیلم «نیک پارک و مرلین کروسینگهام» بهخوبی از پس آن برمیآیند. از همان ابتدا تکلیف مخاطب با فیلم مشخص میشود. انتقام پرندهای در راه است تا قهرمانان داستان را به چالش بکشاند.
بعد از تیتراژ آغازین کارگردان به سراغ قهرمانان داستانش میرود. «والاس» مخترعی است که با نوع زندگی و ارتباطش با تکنولوژی بهصورت تیپیکال ساخته میشود. کارگردان تنها چند دقیقه زمان نیاز دارد تا یک تیپ سینمایی مخترع را به مخاطبش بشناساند. «گرومیت» نیز که بهعنوان سگ و دوست «والاس» در کنار او حضور دارد را میتوان به عنوان کاراکتر اصلی داستان در نظر گرفت که در ادامه نقد به دلایل آن میپردازیم. تقابل میان این دو دوست بسیار جالب و با لحظات کمدی همراه میشود. زندگی «والاس» غرق در تکنولوژی و مدرنیته است در حالی که «گرومیت» به سنتها پایبند بوده و علاقهاش به طبیعت در طول داستان مشخص میشود. او همواره تلاش میکند از تکنولوژی فاصله بگیرد اما زندگی در کنار مخترعی به نام «والاس» نهتنها این فاصلهگذاری را ممکن نمیکند بلکه باعث دردسرهایی نیز برای او میشود.
زندگی این دو کاراکتر روال طبیعی خودش را سیر میکند تا زمانی که «والاس» از اختراع جدید خود رونمایی میکند. رباتی به نام «نوربات» که فقط یک تکنولوژی صرف نیست بلکه رقیبی میشود برای «گرومیت» در رابطه دوستیاش با «والاس». «نوربات» علاوه بر انجام وظایف خود، کارهای «گرومیت» را با سرعت و دقت بالاتری انجام میدهد. او با سرعت و سلیقه باغبانی میکند، برای «والاس» لباس میدوزد و عملا هر کاری که «گرومیت» قادر به انجام آن است را در سریعترین زمان ممکن انجام میدهد. در واقع تکنولوژیای که تا به امروز مزاحم زندگی سنتی «گرومیت» شده بود، دیگر بهطور کامل جایگزین او میشود. نام و آوازه «نوربات» به گوش سایر همسایگان و همشهریان میرسد و حالا تکنولوژی است که در دنیای داستانی «Wallace & Gromit» حرف اول و آخر را میزند. تقابل میان «گرومیت» و «نوربات» لحظه به لحظه شدیدتر میشود و کارگردان نیز با هنر کارگردانی خود به این اختلاف دامن میزند. «نوربات» در تابلوی تبلیغات خدماتی «والاس» اسم حود را در کنار نام او مینویسد و این اتفاق در مقابل دیدگان «گرومیت» صورت میگیرد. نشستن «نوربات» در کنار «والاس» و جدا افتادن «گرومیت» از آن دو که با قابهای توشات کارگردان همراه است این تضاد را سنگینتر میکند و مخاطب در این دوئلهای بیکلام طرف «گرومیت» را میگیرد. اما دلیل آن چیست؟ آیا مخاطب سینمای امروز، سنت را بر مدرنیته ترجیح میدهد و یا دلیل آن چیز دیگری است؟
مهمترین عاملی که «گرومیت» را از «نوربات» مجزا میکند المانی است به نام حس. «نوربات» شاید وظایف «گرومیت» را سریعتر، باسلیقهتر و حتی بهتر انجام دهد اما از المانی محروم است که تکنولوژی با پیشرفت چشمگیر خود هرگز به آن نمیرسد. حسی که «گرومیت» در لحظه قطع شدن نهال داخل باغ تجربه میکند را «نوربات» هرگز نمیتواند درک کند. اهمیتی که «والاس» برای «گرومیت» دارد، به هیچ عنوان در وجود رباتیک «نوربات» یافت نمیشود. به همین دلیل است که مخاطب در تقابل میان «گرومیت» و «نوربات» یا بهتر است بگوییم میان سنت و مدرنیته گزینه اول را انتخاب میکند. مخاطبی که خود حس دارد و این حسهای انسانی «گرومیت» عاملی برای همذاتپنداری او میشود. به همین دلیل است که «گرومیت» هم به مانند آنتاگونیست داستان بدون گفتن یک دیالوگ با مخاطب سمپات میشود. وقتی از زبان تصویر سینما حرف میزنیم و اصالت تصویر را در هنر هفتم بیان میکنیم، منظور دقیقا همین است. سینمایی که قادر است قهرمان و ضد قهرمان داستانش را تنها با تصویر و بدون دیالوگ شخصیتپردازی کند حالا میتواند حرفهای مهمی هم در پس این شخصیتپردازی به مخاطب خود بزند. اما این سوال پیش میآید که در دنیای خیالی «Wallace & Gromit» تنها سنتها هستند که مخاطب را جذب خود میکنند و به همین خاطر میتوان از تکنولوژی و مدرنیته بهطور کامل دست کشید؟ جواب این سوال در نیمه دوم فیلم بهخوبی پاسخ داده میشود.
کارگردان از المان کمدی در جای مناسب و متناسب با اثر استفاده میکند. ورود «نوربات» به اتاق خواب «گرومیت» برای شارژ شدن و سر و صدای زیادی که به راه میاندازد، «گرومیت» را کلافه میکند و این کلافهگی زمانی که با طولانی بودن پروسه شارژ شدن «نوربات» همراه میشود، طنزی را به وجود میآورد که هم مخاطب را میخنداند و هم اختلاف میان این دو کاراکتر را شدت میبخشد. اما داستان به این اختلافات ساده و کمدی میان دو کاراکتر محدود نمیشود. کارگردان نقد مهمتری نسبت به تقابل سنت و مدرنیته در داستان فیلم خود دارد. تکنولوژی که به شکل افسارگسیختهای در حال پیشرفت است گاهی میتواند بر ضد خود عمل کند و زندگی انسانها را دچار چالشی اساسی کند که این موضوع در قالب روایت درست داستان فیلم برای مخاطب به تصویر کشیده میشود. لحظه هک کردن سیستم «نوربات» توسط «فدرز مکگرا» که باز هم با طنز و کمدی همراه است، المان دیگری را وارد فیلم میکند که اثر را به فرم هنری خود میرساند. حالا دیگر مخاطب با تعلیقی همراه میشود که از نتیجه آن خبر ندارد. هک شدن «نوربات» و افزایش تعداد این ربات که حالا باعث سیطره کامل تکنولوژی بر جهان داستان «Wallace & Gromit» و بر جهان واقعی انسانها میشود چه نتیجهای در بر دارد؟
قبل از اینکه به پاسخ کارگردان به این پرسش بپردازیم لازم است در مورد دو کاراکتر دیگر این فیلم که شاید در ابتدا خیلی پررنگ به نظر نرسند، صحبت کنیم. «مکینتاش» پلیسی که در آستانه بازنشستگی قرار دارد و دستیار جوان او «موکرجی» که به تازهگی در اداره پلیس استخدام شده است تقابل دیگری میان سنت و مدرنیته را شکل میدهند. پلیس سنتی که به شم کارآگاهی اعتقاد دارد و تحصیلات آکادمیک را در این زمینه بیفایده میداند در کنار افسر جوانی که نماینده دنیای مدرن و تفکرات این دنیا میباشد. همکاری این دو کاراکتر و اختلاف نظرشان در طول داستان، تیپ و شخصیت هر دو نفر را بهخوبی برای مخاطب میسازد و تقابل میان سنت و مدرنیته که با دو کاراکتر «گرومیت» و «نوربات» شکل گرفته بود حالا رنگ و بوی تازهای به خود میگیرد. اگر سنت و مدرنیته با تمامی اختلافشان برای یک هدف مشترک یعنی بهبود کیفیت زندگی «والاس» یا بهتر است بگوییم تمامی انسانها با یکدیگر در تقابل بودند حالا در اداره پلیس باید در کنار یکدیگر و باز هم برای یک هدف مشترک یعنی اجرای نظم و قانون همراه شوند و کارگردان این موضوع را بهخوبی نمایش میدهد.
مسئله دیگری که کارگردان انگشت بر روی آن میگذارد، حذف تکنولوژی از زندگی انسان امروز است. پیشتر گفتیم در تقابل دو کاراکتر «گرومیت» و «نوربات»، کارگردان سمت شخصیت سنتی داستانش را میگیرد اما آیا انسان امروز میتواند تکنولوژی را بهطور کلی از زندگی خود حذف کند و به دنیای سنتی قدیم قدم بگذارد؟ آیا میتوان نوستالژی را که اکثرمان با دیدنش حس و حال عجیبی پیدا میکنیم، در زمان حال احضار کرد و با آن زندگی را ادامه داد؟ دنیای هنری «Wallace & Gromit» این موضوع را نیز بهخوبی مورد بررسی قرار میدهد. با حذف تکنولوژی از دنیای «والاس»، زندگی او دچار مشکلات و چالشهای اساسی میشود که او را تا مرز نابودی پیش میبرد. مخترعی که مدتها با تکنولوژیهای مدرن خود زندگی کرده است، حالا بدون آنها در ابتداییترین مسائل زندگی خود نیز دچار مشکل شده است. «والاس» طرز کار با قوری قدیمی خود را هم فراموش کرده و برای ریختن چای دنبال کلیدی روی آن میگردد! زندگی «والاس» بدون اختراعاتش بیانگر جهان انسان مدرن امروز بدون تکنولوژی است که زندگی او را بهطور کامل فلج کرده است. کارگردان با ساخت کاراکتر «گرومیت» نشان میدهد که به سنت سمپات دارد اما زندگی انسان امروز با سنت محض را کاملا رد میکند و به آن نقد جدی دارد.
فرار «فدرز مکگرا» از باغ وحش (زندان) تعلیق داستان را به اوج خود میرساند. در واقع کارگردان ابتدا قصه میگوید و سپس از دل داستان خود موضوعات مدنظرش را نقد میکند. این یعنی سینما، این یعنی هنر. کارگردان مدیوم هنری خود را بهخوبی میشناسد و با الفبای این مدیوم یعنی تکنیک، داستانپردازی و در نهایت فرم هنری حرفهایش را بیان میکند و مخاطب را با درک حسی خود از زندگی انسان امروز شریک میکند. البته فیلم لحظات بدی را نیز تجربه میکند. مشخص شدن جای الماس (در قوری خانه «والاس» به جای گاوصنوق بانک)، ریتم داستان را میشکند و مخاطب را دچار شوک آنی میکند و تعلیق را برای لحظاتی از بین میبرد، اما فیلم همچنان سرپا باقی میماند. قهرمانان داستان ما که در مواجهه با آنتاگونیست در آستانه شکست قرارگرفتهاند به یک منجی نیاز دارند و آن چیزی نیست جز تکنولوژی. «والاس» بار دیگر دست به اختراع میزند اما با یک تفاوت بزرگ. این بار «گرومیت» را هم در کنار خود میبیند. سنت و مدرنیته باز هم هدف مشترکی دارند و آن نجات والاس در تقابل با آنتاگونیت داستان است اما اینبار در کنار هم میایستند و از هم فاصله نمیگیرند و همین امر موفقیت «والاس» را در پی دارد.
جهانبینی فوقالعاده کارگردان باعث میشود پا را فراتر از این بگذارد و تکنولوژی را عاملی برای زنده نگه داشتن سنت بداند و «گرومیت» که در حال سقوط به دره است توسط «نوربات»ها نجات پیدا کند. «والاس» در دنیای فیلم «Wallace & Gromit» و انسان امروز در دنیای مدرنیته به هر دو المان تکنولوژی و سنت نیازمند است. تکنولوژی کیفیت زندگی او را افزایش میدهد و سنت حسهای انسانی او را زنده نگه میدارد. اگر از این تکنولوژی، کنترل شده استفاده شود و سیطره کاملی بر زندگی انسان نداشته باشد مسیر او را در راه رسیدن به اهدافش هموار میکند. از طرفی سنت نیز اگر در دام نوستالژی نیفتد و انسان را به زندگی گذشته پرتاب نکند و به جهان امروز با تمام خوبیها و بدیهایش ایمان داشته باشد، او را یک قدم به انسانیتش نزدیکتر میکند تا در کنار دنیای رباتیک و خشن امروز، حسهایش همچنان در وجود او کار کنند. این امر در پایان فیلم بهخوبی نمایش داده میشود. «والاس» که حتی نوازش کردن «گرومیت» را هم به دست تکنولوژی سپرده بود، در دیالوگی بیان میکند: «یک کارهایی است که ماشین نمیتواند انجام دهد» و سرانجام خودش دست نوازش بر سر «گرومیت» میکشد.
در ابتدای نقد اشاره شد که این اثر را ابتدا در حالتی بررسی میکنیم که مخاطب برای اولین بار با دنیای «Wallace & Gromit» مواجه شده است و هیچ شناخت قبلی از آنها ندارد اما دیگر نیازی نیست تا فیلم برای مخاطبی که ۳۵ سال با این دو کاراکتر سمپاتیک خاطره دارد نیز بهطور جداگانه نقد شود زیرا این اثر بهقدری سینمایی است و هنر کارگردان در آن مشهود است که اگر اولین فیلم از سری فیلمهای «Wallace & Gromit» نیز بود، باز هم خللی در آن ایجاد نمیشد زیرا وقتی کارگردان الفبای سینما را بشناسد، قصهگویی بلد باشد، شخصیتپردازی بداند و اثرش را به فرم هنری برساند دیگر در دام نوستالژی آثار گذشته خود نمیافتد و دنیایی خلق میکند که مخاطب آن را به عنوان رویای دنیای واقعی خود میپذیرد.
امتیاز نویسنده به فیلم: ۸ از ۱۰
پر بحثترینها
- بازی Intergalactic ناتی داگ را زود قضاوت نکنید
- منبع داخلی: PS6 در سال ۲۰۲۷ عرضه خواهد شد + اطلاعات بیشتر
- تاریخ عرضه بازی South of Midnight مشخص شد + تریلر داستانی
- فیل اسپنسر: بازیهای بیشتری از Xbox برای پلتفرمهای دیگر عرضه خواهند شد
- سیستم مورد نیاز بازی DOOM: The Dark Ages مشخص شد؛ عرضه با DRM دنوو
- دستیار کارگردان Assassin’s Creed Shadows از گنجاندن شخصیت یاسوکه در بازی دفاع میکند
نظرات
سلام
بسیار نقد خوبی بود و استفاده کردم ممنون.
اون قسمتیش که به مزرعه دار مجموعه شان د شیپ اشاره کرد هم جذاب بود.
بلاخره یه شاهکار برای دیدن
به به چ خاطره هایی ک با این سری ندارم🥲
تشکر بابت نقد، حتما تو واچ لیستم میذارمش
پ.ن: ببخشید در صورت امکان این دو تا فیلم رو هم نقد کنید:
Nosferatu
Sonic the Hedgehog 3
بابا تو سنت به این انیمیشنا نمیرسه بهت حال بدیم انیمشن نوستلاژیکت اینساید اوت ۱ باشه اونم بهت حال بدیم تازه دخترونه هم هست بهت میاد😂
بیا برو ادامه کارتون کافه لوبیات رو ببین و اینقدر تو حرف بزرگترا نپر بچه جون😁
ها باز احسان فشاری اومد دیلیت اکانت کن هم یه لطفی به ما کن هم خودت🤣
همینی که داری بهش میگی کودک سنت پایینه سنش از تو بیشتره
اگه اون کودکه تو چی هستی پس؟
فشار نخور اینقد داداش برات بده
تو با این حرفت سن عقلانیتو نشون دادی که بالای ۱۲ سال نیست.انیمیشن اینساید اوت ی انیمیشن در مورد افکار یه انسان در زمان بالغ شدن هست که بنظرم اینهارو بسیار عالی نشون داد.دخترونه پسرونه هم نیست.(چون اکانتت تایید شدس احتمال میدم فقط داشتی شوخی میکردی. ولی خو من بازم نظرمو نوشتم)
اینساید اوت ۱ دخترونس
سنتو نمایان کردی رفیق🫷🫸
ببین کی به من میگه بچه
سطحم مثل اینکه اومده پایین رحمان به من میگه بچه سال🤣🤣🤣