نقد فیلم Hellboy: The Crooked Man | پسرجهنمی نامستقل و دوبعدی
فیلم Hellboy: The Crooked Man جدیدترین ریبوت (بازسازی) از کاراکترِ کامیکبوکیِ پسرجهنمی میباشد که اینبار نقشآفرینی آن بر عهده ی «جک کسی» و به کارگردانی «برایان تیلور» میباشد. نکته قابل توجه در این نسخه بودجه پایین آن نسبت به دو نسخه قبلی آن است که عملا این فیلم را به نوعی در زمره آثار مستقل قرار میدهد. در دو نسخه قبلی بخصوص نسخه اول که بازیگرانی همچون «دیوید هاربر» و «ران پرلمن» در آنها به نقش آفرینی پرداخته بودند و با بودجه نسبتا قابل توجه به سودآوری خوبی هم برای عوامل خود دست پیدا کردند اما این نسخه تنها با بودجهای ۲۰ میلیون دلاری ساخته شد و البته که همین ابتدا باید گفت تنها با فروش ۲ میلیونی خود ضربه مهلکی به دستاندرکاران خود زد.
گویا عوامل فیلم با فراهم آوردن بودجه ای کم سعی داشتند که قدمی جدید را برای ارائه کاراکتر «پسرجهنمی» به مخاطب خود عرضه کنند. نوعی هویت جدید و جدا از اقتباسهای قبلی (گیلرمو دل تورو) برای این کاراکتر نامتعارفِ کامیکبوکی. فیلم خیلی سریع و اصطلاحا شلاقی مخاطب را درگیر ماجرای پسرجهنمی میکند و اصلا فرصت آشنایی اولیه را با کارکترهایش نمیدهد. بهتر بگویم فیلم مخاطب را به درون قصه پرتاپ میکند و مخاطب که ما باشیم تا به خودمان بیاییم پسرجهنمیِ فیلم را در حال مبارزه با عنکبوتی غولپیکر میبینیم که البته از همان ابتدا بودجه پایین در قالب جلوههای ویژهی مبتدیانه در ذوقمان زده و مخاطب را تا حدی دلزده مینماید.
بهتر بگوییم کمی که از فیلم میگذرد وقایع فیلم طوری جلو میرود که گویی با یک اپیزود از یک سریال مواجهیم و نه یک فیلم سینمایی که حداقل مقدمهای داشته باشد برای آشناییزایی برای مخاطب. فیلمساز و عوامل تنها به مشهوریت برونمتنیِ پسرجهنمی کفایت کرده و در همان شروع فیلم، پسرجهنمی را همراه همکارش «بابی» که یک مامور تازه کار از سازمان تحقیقات است به دل ماجرایی در دل جنگل میاندازند تا مواجهه اصلیشان با موجودات ماورالطبیعی آنجا که سرکردهشان پیرمردی شیطانی (از نگاهی خود شیطان) به نام «لنگ دراز» میباشد.
البته اگر با فیلمساز یا فیلمنامهنویس چیره دست یا حداقل کاربلدی سر و کار داشته باشیم، میشود از همین شروع طوفانی هم به مرور شخصیتپردازی همراه با تأمل را پیش گرفت اما قصد عوامل چیز دیگریست؛ هدفشان ترسناکنمایی و استعارهنمایی از جهان و کاراکترهای فیلمشان میباشد. یک فیلم مستقل که مثلا به وجوه جدی و ترسناک جهانِ پسرجهنمی تکیه زده و انتخاب یکی از آن قصهها (در اینجا کروکد من) قصد دارد خوانشی جدید و بدیع از پسرجهنمی را به مخاطب عرضه کند اما دریغ از خلاقیت یا قصهگویی صحیح.
دیالوگها طوری طراحی و چیده شدهاند که پر از استعاره و البته پیشدستیِ ناشیانهای میباشند، از همان ابتدا یک سری دیالوگ فراشناختی از زبان پسرجهنمی میشنویم که گویا به جهان خاص خودش که شامل موجودات ماوراءالطبیعه میباشد اشراف خاص و زیادی دارد اما هرچه جلوتر میرویم صرفا دیالوگ میشنویم و در لحظهی مواجهه با دشمنان طوری واکنش نشان میدهد که انگار آن دیالوگها از زبانش خارج نشده بود.
اما نکات قابل توجه درباره پسرجهنمی که فیلم نیمچه تلاش نصفه و نیمهای برای پرداخت حول کاراکتر او سعی در انجامشان داشته است؛ یک مورد نترس بودن او است که میبایست گفت صرفا در حد فیگور آمدن و دیالوگگویی کارکرد دارد و به خصیصهای یکّه در کاراکتر او بدل نمیشود، میشد در مواجهه با قضیه مادرش این نترس بودنش به طور قابل توجهی زیر سوال برود اما فیلم متاسفانه تنها با دیالوگ و ژست قصد پرداختش را دارد و نه بیشتر.
مورد مادرِ پسرجهنمی نیز یکی دیگر از مواردیست که قابل پرداخت بود اما آنهم متاسفانه در هالهی بسیار بزرگی از استعاره و نمادپردازی قرار گرفته است. ابتدا یک دیالوگ صرف از زبان پسرجهنمی (بدون کوچکترین دغدغهی سینمایی شده) در نسبت مادرش که هیچگاه ندیده است میشنویم، سپس اولین مواجهه حضوری با مادرش در نوعی تلقین اتفاق میافتد که آنجا تماما در حد دیالوگ از آن رونمایی میشود به این صورت که گویا مادرش نیز ساحره بوده و انواع و اقسام جنایات و گناهان از او سر زده است که نتیجهای آتش جاویدان در محضر «لنگ دراز» میباشد؛ همینقدر شعاری، استعاری و نمادین و نه بیشتر.
مورد کوچک دیگری نیز در ارتباط پسرجهنمی با همکارش «بابی» وجود دارد که همان هم شامل یک علاقهی خاطرِ بسیار کوچک (پرداخت نشده) بینشان نهفته اما برخلاف ادعاهای پرطمطراقِ فیلم درباره مفاهیمی همچون «ترس» یا «خجالت» تلاش برای پرداخت ندارد.
دو کاراکتر دیگر فیلم که بسیار از پسرجهنمی فیلم عقب تر ایستاده و تنها نقش کاریکاتوری در اثر ایفا میکنند؛ فی المثل کاراکتر «تام فرل» پسرک نحیفِ لاغراندامی که گویی دردانهی اثر است و با یک استخوان کوچکِ گربه با کلی خوششانسی و پارتیبازیِ عوامل در مقابل «لنگ دراز» و ساحرههای زیردستش میایستد! اما نحوه حضور او برخلاف اصرار و تلاش فیلم یک هیچ توخالی بزرگ است! اولین حضورش در فیلم به دنباله ی شروع شلاقی و عجولانهی اثر است، از ناکجاآباد یکهو ظاهر شده و دو کاراکتر دیگر همراهش میشوند.
از قبال کاراکتر «تام فرل» قصههای جادوگران و ساحره های آن منطقه نمایان میشود و تا حدی مخاطب با جهان اثر نیمچه آشنایی پیدا میکند اما نحوه ارتباط گیری «تان فرل» با نزدیکانش جملگی و تماما پوچ و ادایی میباشد و از قِبَل این ارتباطات، فیلم برای عرضاندام نمایی ساحرهها و بالابردنِ دُزِ ترسناک بودن اثر استفاده میکند.
ترسناکیای که با یک سری حرکات و فیگورهای کلیشهای در ژانر وحشت، جلوه ای مضحکانه نیز به خود میگیرند. (پرواز ساحره! نفوذ مار به بدن و مکث بیش از اندازه دوربین بر روی آن، داد و فریادهای قربانیان برای تشنجزایی و …). از همه مضحکتر کارکرد همان استخوان گربهی «تام فرل» در فیلم است که از ناکجاآباد یک نیروی ماورایی درش نهفته است که حتی «کروکد من» هم به دنبال همین تکه استخوان است درحالیکه «تام فرل» بارها و حتی در همان جنگل هم آن را دور انداخته بود اما گویا آن زمان به کار شیطانِ فیلم نمیآمده و یکهو به آن جذب شده!!!
کاراکتر «بابی» که دیگر بماند، کاملا یک کاراکترِ دیالوگمحور است و بحث نگرش علمی یا عقیده منطقی یا ضدماوراییاش شعاری بیش نیست. و در ادامه پرت و پلا پردازی های فیلم در اواخر فیلم، آن فلشبک ذهنی از کودکی اش چه میگوید!!! گویی که انگار عوامل انتظار داشته اند مخاطب از ابتدای فیلم با یک سیر شخصیتپردازی اصولی یا حتی حداقل سطحی با وی همراه شده باشد!!!
در مجموع فیلم «پسرجهنمی: لنگ دراز» به دنبال ظاهر نحیفش که با بودجهای اندک ساخته شده اما گویی یک قمار بزرگ را انجام داده و سعی کرده با حداقل امکانات یک اثر کوچکِ ترسناک از صفحهای از کامیکِِ پسرجهنمی را به ترجمه سینمایی دربیاورد که البته شکست سختی هم خورده، چه در باکسآفیس و چه در تملقپردازیها در وجهه ترسناک و معمایی خودش که در نهایت میتوان گفت یک اپیزود سریالیِ کشآمده تحویل مخاطب داده است تا یک اثر سینماییِ حتی ضعیف و یکبارمصرف را.
امتیاز نویسنده: ۴ از ۱۰
پر بحثترینها
- ۱۰ حقیقت تلخ که گیمر ها نمیخواهند به آنها اعتراف کنند
- مورد انتظارترین بازی های سال ۲۰۲۵
- روابط عاطفی در The Witcher 4 معنای عمیقتری خواهند داشت
- استراتژی ریسکی Xbox که ۱۰ سال آینده آن را تعریف خواهد کرد
- کارگردان Silent Hill 2 Remake از علاقه خود به ساخت یک بازی در ژانر وحشت با اقتباس از Lord of the Rings میگوید
- شایعه: Xbox در سال ۲۰۲۵ بازیهایی خواهد داشت که هنوز رونمایی نشدهاند
- Indiana Jones and the Great Circle بهترین بازی سال Gamescom از دید مخاطبین شد
- بنیانگذار ناتی داگ دلیل فروش استودیو به سونی را توضیح میدهد
- ۱۰ بازی ناامیدکننده سال ۲۰۲۴
- چرا GTA IV بهترین ساخته راکستار است؟
نظرات
اگه علاقه به این کاراکتر دارید ارزش یبار دیدن رو داره
امیدوارم یه روزی شاهد یه سگانه جمع و جور و با بودجه خوب از این کاراکتر باشیم.
به نظرم پتانسیلش رو داره
🟢 تنها مشکل اصلی فیلم این بود، که پایبند به ریشهی اصلی خودش نبود …
✅ همین باعث شد تا ستون و ساختمان فیلم تا پایان محکم و استوار نباشه و هرچه زود فرو بریزه، که همینطورم شد !!
اتفاقا تنها نکته مثبتش این بود
خب اینم گند زد
یه سوال کمیکای هل بوی ارزش خوندن داره؟ ( فقط فیلمشو دیدم ) چون خیلی جا ها ترجمش هست
البته که ارزش داره، من خودم دارم ران میگنولا رو میخوانم و واقعا شاهکاره.
کجا ترجمه کرده؟؟؟
هنوز تحقیق نکردم ولی شنیدم داره