نقد فیلم His Three Daughters | اگر هدف سینما سرگرمی است، این فیلم خسته‌کننده است - گیمفا
نقد فیلم His Three Daughters | اگر هدف سینما سرگرمی است، این فیلم خسته‌کننده است - گیمفا
نقد فیلم His Three Daughters | اگر هدف سینما سرگرمی است، این فیلم خسته‌کننده است - گیمفا
نقد فیلم His Three Daughters | اگر هدف سینما سرگرمی است، این فیلم خسته‌کننده است - گیمفا
نقد فیلم His Three Daughters | اگر هدف سینما سرگرمی است، این فیلم خسته‌کننده است - گیمفا
نقد فیلم His Three Daughters | اگر هدف سینما سرگرمی است، این فیلم خسته‌کننده است - گیمفا

نقد فیلم His Three Daughters | اگر هدف سینما سرگرمی است، این فیلم خسته‌کننده است

امیرسالار کریمی
۱۰:۰۰ ۱۴۰۳/۰۸/۰۷
نقد فیلم His Three Daughters | اگر هدف سینما سرگرمی است، این فیلم خسته‌کننده است - گیمفا

مرگ، جدایی، خصومت‌ها  و نبودن‌ها. سینما و ادبیات داستانی سال‌هاست که میزبان چنین آثاری است و اثرهای بسیار درخشانی هم خلق شده. در این میان بعضی آثار جاودانه شده‌ و بسیاری هم فردای انتشار، فراموش شده‌اند. من هم در مقام یک مخاطب و هم در مقام یک منتقد، عمر کوتاهم را در میان همین آثار سینمایی و ادبی گذرانده‌ام. چیز مهمی که یاد گرفته‌ام این است که یک اثر هنری خوب باید مخاطبش را بی‌تاب کند. مخاطب در هجوم هزاران کتاب، فیلم، مطلب و سرگرمی، تا آخر بماند داستانش را سر بکشد تا بی‌تابی‌اش بگذارد. اثری که مثل خوره به جان آدمی افتاده و جهانش را زیر و رو کند. اثر آنقدری با مخاطب و ذهنش بازی کند که از طریق خودآگاهی آرام آرام وارد ناخودآگاهی شود. می‌توانم بنویسم که جنایت و مکافات، وداع با اسلحه، صد سال تنهایی و هزاران اثر دیگر با من چنین کردند؛ اما بحث ما درباره من و درباره این چیزها نیست. بحث امروز ما درباره His Three Daughters است. اثری که به نظر من اصلا و ابدا مخاطبش را بی تاب نمی‌کند. هیچ سرگرمی ندارد و حتی درام هم نیست. His Three Daughters یک اثر خسته‌کننده با نوع روایت نه چندان جذاب است که همه‌چیز خود را مدیون همین نشان‌گذاری‌های مثلا روان‌شناسانه‌اش است. His Three Daughters حداقل برای من یک سوتفاهم است.

نقد فیلم His Three Daughters | اگر هدف سینما سرگرمی است، این فیلم خسته‌کننده است - گیمفا

سه دختر او یک فیلم درام آمریکایی محصول سال ۲۰۲۳ به نویسندگی و کارگردانی آزازل جیکوبز است. در این فیلم کری کون، ناتاشا لیون و الیزابت اولسن در نقش سه خواهر جدا شده‌ای هستند که برای مراقبت از پدر بیمارشان گرد هم می‌آیند. رودی گالوان خوزه فبوس، جاسمین بریسی، جی او سندرز و جووان آدپو دیگر بازیگران این فیلم هستند.

در مواجه اول ما با یک درام خانوادگی طرف هستیم. فیلم مشخص کرده که برای چه اینجاست. گویا حرفی برای گفتن دارد. اما حرفش را نمی‌گوید. می‌خواهد آن حرف بزرگش را (چه حرف بزرگی؟) در طول روایت داستان بگوید. همین که کارگردان این را بلد است و نمی‌خواهد دقیقه به دقیقه مخاطبش را شیرفهم (خرفهم) کند؛ برای من قابل احترام است. اما بلد بودنِ یک تکنیک، فرم نمی‌سازد. دقیقا مثل کسانی که رنگ در سینما را بلد هستند؛ می‌دانند تم آبی برای چه نوع فیلم‌ها و تم قرمز مثلا برای جنون است. اما تنها یک رنگ نمی‌تواند فرم بسازد، نمی‌تواند مخاطبش را دغدغه‌مند کند. تکنیک روایت فیلمساز هم همین است. از لحظه‌ای که فیلم با یک دوربین خفه شروع می‌شود، فیلمساز همه‌چیز را به عهده خود مخاطب می‌گذارد، این تکنیک خوب است، اما نه برای کسی که اصلا کاراکتر نساخته. گویا قرار است در میان دیالوگ‌ها، در میان تلفنی حرف زدنِ هر کاراکتر با جهان خارج از این خانه (که مثلا نماد اتصال شر است) کاراکتر هویت پیدا کند؛ اما من چنین چیزی را ندیدم و حس نکردم! برای من هر سه خواهر در همان حد تیپ باقی ماندند. دختر مو قرمزی (ریچل) که تیپ یک آدم معتاد، بی مسئولیت و علاف را داشت، خواهر بزرگتری که در میان دیالوگ‌ها نشان داد با بچه خود هم مشکل دارد و درنهایت کریستینا (الیزابت اولسن) که تیپ یک آدم نحیف، ساده و کمی هم مشکل‌دار را ایفا می‌کرد که در پایان برخلاف زور زدن‌های کارگردان، هیچکدام برای من هویت‌دار نشدند. هرچه فیلمساز تلاش کرد، سنجاق شد بر روی کاراکتر. ریچل از بیرون چنین است، در باطن انسان خیلی خوبی است، خواهر بزرگتر که فقط پاچه گیری می‌کرد، در ظاهر چنین است، باطنش فرشته است و…! این‌ها هیچکدام کاراکتر نمی‌سازد. این‌ها گرفتن وقت مخاطب است برای داستانی که حتی اصولی هم روایت نمی‌شود. مثلا فرض کنید که بیس اصلی داستان ما پدر بیمار است. با اینکه فیلمساز به زور پیامش را در چشم ما فرو کرد که پدر بهانه است و هدف رابطه خواهرها، اما این پدر است که پایه اصلی این دورهم جمع شدن‌ها را شکل داده. اما تا اواخر فیلم خبری از پدر نیست. دوستان چه در نقد و چه در کامنت این موضوع را ذکاوت فیلمساز عنوان کردند اما در دید من این بلد نبودنِ فیلمساز است! مگر می‌شود پدر را ندید و از طرفی او را نقطه اتصال داستان قرار داد؟ اصلا چه دلیل خاصی داشت که منِ مخاطب، پدر را نبینم؟ مگر من با او مشکلی دارم؟ دوربین هربار همچون یک غریبه بیرون اتاق پدر ایستاده و داخل نمی‌شود تا پدر بیرون بیاید. چرا باید چنین باشد؟ مگر من چه مشکلی با پدر دارم که همچون یک غریبه بیرون بایستم؟ اگر دختران مشکل دارند، باید از طریق آن‌ها دغدغه‌شان دغدغه من هم شده و درنهایت من هم علیه پدر جبهه بگیرم. اما چنین نیست! حال سوال این است که کارگردان چرا چنین کرده؟ خب واضح‌تر از روشنی صبح است. کارگردان پیام بزرگش را می‌دهد: مسئله پدر نیست، مسئله رابطه سه خواهر است! خب اگر واقعا برای فیلمساز رابطه سه خواهر مهم است، باید نقطه اتصال این رابطه یعنی پدر را هم بسازد تا بخش عمده‌ای از اتفاقی که میان آن‌ها افتاده روشن شود. این را هم کوتاه بگویم که تا پایان داستان واقعا مشخص نمی‌شود که مشکل این همه خصومت و جبهه‌گیری‌ها چیست. گفتار درمانی آبکی فیلمساز هم نه مشکلی از مخاطب حل کرد و نه مشکلی از کاراکترهایش. جالب هم اینکه در پایان پدری که دو ساعت وعده مرگ و بیماری و غیره‌اش را می‌دادند، ناگهان خیلی هم سالم آمد، نشست، دو ساعت حرف زد و خیلی هم بد مُرد. فیلم هم سر همین قضیه سریع کات داد تا مثلا پایان هپی اندینگ شود. من که نفهمیدم چه شد. رابطه‌ای هم برای من ساخته نشد و اگر هم شد حل نشد که چنین پایان شاد ضمیمه‌اش شود.

نقد فیلم His Three Daughters | اگر هدف سینما سرگرمی است، این فیلم خسته‌کننده است - گیمفا

بیاید کمی درباره تبارشناسی سینما حرف زده و آن را به His Three Daughters ربط دهیم. روزی که برادران لومیر دوربین را در یک ایستگاه قطار گذاشته و تقریبا اولین فیلم جهان را ساختند، هدف آن ها از این فیلم، سرگرم کردن آدم‌ها بود. تئاتر هم همین بوده. رمان، کنسرت و … دقت کنید که ما دچار روزمرگی‌ها هستیم. بیدار می‌شویم سراغ زندگی‌مان رفته و شب خسته به خانه برمی‌گردیم. در این شب است که اتفاقات بسیاری می‌افتد؛ ما تلویزیون را روشن کرده و سراغ فیلمی هستیم که خستگی‌مان را در کند. سراغ کتابی می‌رویم که بعد از یک روز حوصله سر بر، قرار است ما را از واقعیت کنده به جهانی دیگر ببرد و با داستانی جذاب، سرگرم‌مان کند. یعنی من دچار این شهر و آدم‌هایش شده‌ام. نه می‌شود رفت و نه می‌شود آنچنان به دنبال تفریح بود. اما وقتی کتاب همینگوی را ورق می‌زنم، ناگهان خودم را در پاریس می‌بینم. در میان آم‌های جدید و زمانه‌ای دیگر. من در این شب که خسته و کوفته از راه رسیده‌ام، به دنبال درس خواندن نیستم. نیامده‌ام تا کسی به من درس زندگی بدهد. نیامده‌ام کسی مشکلم را حل کند. من آمده‌ام تا سرگرم شوم. حال یک اثر می‌تواند ما را به فکر فرو ببرد. می‌تواند پیام اخلاقی مهمی داشته باشد اما هدف اول باید سرگرمی و سپس آن پیام مهم باشد. نمونه‌اش همین هملت شکسپیر که پُر از پیام‌های زیبا، مطالب روان‌شناسی و انسان‌شناسی است. اما هملت اول سرگرم کننده است و بعد از طریق این سرگرمی پیامش را به ما می‌دهد. در هنر اول حس بعد عقل.

این روزها سینما پُر شده از کسانی که مخاطب را بی سواد در نظر گرفته و می‌خواهند درس بدهند، کسانی که حتی درس‌شان را هم خوب بلد نیستند. نمونه‌اش همین فیلم اسپانیایی و مزخرف طبقه. حال اگر بخواهم به بحث نقد امروزمان یعنی His Three Daughters برگردم، از شما این سوال را می‌پرسم که آیا در پایان سرگرم شدید؟ از جهان خود فاصله گرفته و در دنیایی دیگر غرق در داستانی جذاب شدید؟ یا نه اینکه حس کردید در کلاس درسی نشسته و دارید یاد می‌گیرید، درباره روابط، درباره مرگ و درباره و…؟ بنده به شخصه از تماشای فیلم His Three Daughters به شدت خسته شدم. هیچ سرگرم نشده و حتی حس کردم که وقتم تلف شده است. رابطه سه خواهر هم چه به صورت جمعی و چه به صورت فردی برای من ساخته نشد. برای دوستانی که به دنبال رابطه خانوادگی مخصوص میان خواهران هستند، به شما پیشنهاد می‌دهم فیلم شاهکار Our Little Sister اثر هیروکازو کورئیدا را تماشا کنید و ببینید که چگونه می‌شود رابطه ساخت، انسانی ساخت، شیرین ساخت و مهم‌تر از همه ببینید که چگونه می‌شود بی‌نهایت سرگرم‌کننده ساخت.

نقد فیلم His Three Daughters | اگر هدف سینما سرگرمی است، این فیلم خسته‌کننده است - گیمفا

در مطالب بالا کم و بیش درباره تکنیک نوشتم اما جای دارد که در بندی مخصوص تکنیک فیلم His Three Daughters را زیر ذره‌بین ببریم. در اولین مرحله چیزی که نظر بنده را به خود جلب کرد، دوربین و فضایی به شدت خفه بود. اکثر نماها کلوز و کلوزآپ بودند. حتی میزانسن و لوکیشن اصلی یعنی خانه هم خفه بود. اتاق‌های باریک و کوچک و دوربینی که بر کوچکی فضا تاکید داشت. از طرفی رنگ قرمز و زرد در داخل خانه و رنگ آبی در نمای بیرونی؛ همگی سعی داشتند فضا را خفه کنند تا مخاطب بتواند تنش، روابط شکر آب شده و حتی مرگ را بفهمد. من در رنگ و استفاده از هوای سرد حرفی ندارم. به نظرم هیچ مشکلی ندارند و حتی خوب هم کار شده‌اند. هرچند که این نوع کاپشن و این نوع دوربین گرفتن از آثار کن لوچ کپی شده بود ولی در کل می‌شد قبولش کرد. فیلمنامه مشکل داشت و در متن‌های بالا دقیقا هدف همین فیلمنامه و خط داستانی بود، اما دیالوگ نویسی فیلم خوب بود. سعی نمی‌شد از جملات قلمبه سلمبه استفاده شود و صرفا دیالوگ‌ها خیلی نزدیک به شخصیت‌ها بود و در این بحث هم بنده همفکر و همسو با فیلمساز هستم. اما مشکل من در تکنیک فیلم، استفاده زیاد از کلوزآپ است. در اصل نمای کلوزآپ واکاوی ذهن کاراکتر است. ورود به دنیای یک انسان. فهمیدن دغدغه‌ها و زندگی اوست. اما استفاده فیلمساز از کلوزآپ نه در این جهت بلکه در راستای خفه کردنِ فضا بوده است. یعنی فیلمساز فکر کرده اگر دوربین را خیلی کلوز کند، تنش داستانی را افزایش می‌دهد. اما هربار که دوربین روی کاراکتری کلوز می‌کرد ما باید در ذهنیت او شریک می‌شدیم و جهان را از POV او می‌دیدیم. اما فیلمساز کلوزآپ را جور دیگری می‌بیند و حتی نمی‌گذارد که یک کاراکتر خارج از خانه کوچک، شخصیت و زندگی داشته باشد. هربار که کریستینا با تلفن حرف می‌زند تا کمی کاراکترش هویت پیدا کند، فیلمساز سریع سعی می‌کند آن را پرورش ندهد تا کاراکتر او تنها در همین خانه هویت داشته باشد.

نمره نویسنده به فیلم: ۴ از ۱۰

ایرانیکارت

مطالب مرتبط سایت

تبلیغات

نقد فیلم His Three Daughters | اگر هدف سینما سرگرمی است، این فیلم خسته‌کننده است - گیمفا
نقد فیلم His Three Daughters | اگر هدف سینما سرگرمی است، این فیلم خسته‌کننده است - گیمفا
نقد فیلم His Three Daughters | اگر هدف سینما سرگرمی است، این فیلم خسته‌کننده است - گیمفا
نقد فیلم His Three Daughters | اگر هدف سینما سرگرمی است، این فیلم خسته‌کننده است - گیمفا
نقد فیلم His Three Daughters | اگر هدف سینما سرگرمی است، این فیلم خسته‌کننده است - گیمفا
نقد فیلم His Three Daughters | اگر هدف سینما سرگرمی است، این فیلم خسته‌کننده است - گیمفا
نقد فیلم His Three Daughters | اگر هدف سینما سرگرمی است، این فیلم خسته‌کننده است - گیمفا

نظرات

دیدگاهتان را بنویسید

نقد فیلم His Three Daughters | اگر هدف سینما سرگرمی است، این فیلم خسته‌کننده است - گیمفا