نقد و بررسی بازی Nobody Wants to Die؛ سودای جاودانگی
با نقد و بررسی Nobody Wants to Die، یکی از بهترین بازیهای داستان محور تعاملی چند سال اخیر، همراه ما باشید.
سایبرپانک یکی از محبوبترین ژانرهای فانتزی و تخیلی، در بین تمام مدیومهای هنری به شمار میرود. بستری که میزبان حضور آرمان شهر و پاد آرمان شهرهای زیادی بوده است و برخی از عمیقترین و جذابترین مفاهیم اجتماعی و انسانی، از زندگی ایدهآل و جاودانگی گرفته تا مفاهیم مشابه را، به تصویر کشیده است.
وقتی صحبت از اثری سایبرپانکی، خصوصا در مدیوم بازیهای ویدیویی به میان میآید. بلافاصله ذهن ما به سمت لامپهای نئونی، آسمان خراشهای فوقالعاده عظیم و تکنولوژیهای مختلف میرود. جایی که بسیاری از تخیلات بشریت، اکنون به واقعیت تبدیل شده و تقریبا هر رویا و آرزویی، دست یافتنی است. اما آیا این به معنی خوشبختی و رفاه بشریت است؟ همان طور که میدانید، قطعا نه …
بازی Nobody Wants to Die، در قرن ۲۴ در آمریکا روایت میشود. جایی که با یک دنیای سایبرپانکی آشنا اما به نسبت متفاوت طرف هستیم. ماشینهای پرنده، تکونولوژیهای سلامتی و موارد مشابه کاملا عادی و رایج هستند، اما با یک پیچش نسبتا جالب. تقریبا تمامی وسیلهها و ابزارات در دنیای Nobody Wants to Die، تم و ساختاری کلاسیک و مشابه قرن ۲۰ آمریکا دارد و این تضاد بین مدرنیته و سنت، ساختاری بسیار جالب در دنیای Nobody Wants to Die رقم زده است و مرا تا حدی یاد Bioshock و Fallout میاندازد.
مهمترین دستاورد تکنولوژیک دنیای بازی، Ichorite است. با استفاده از Ichorite، انسان حداقل روی کاغذ حالتی نیمه جاودانه و نامیرا پیدا کرده است؛ چرا که Ichorite، به نوعی آگاهی، روح و تمام خاطرات و هویت روحی فرد را درون خود ذخیره میکند و انسانها میتوانند Ichorite خود را به بدنی دیگر منتقل کنند و به زندگی ادامه دهند. در واقع پیری، کم کم معنای خود را از دست داده است چرا که بعد از ضعف بدن، انسانها میتوانند بدنی دیگر خریداری کنند و زندگیای جدید با ویژگیهای جسمانی جدید تجربه کنند!
عالی به نظر میرسد؟ در نگاه اول آری، اما آواز دهل شنیدن از دور خوش است. چرا که در این دنیای مدرن نیز شاهد فاصلهی طبقاتی وحشتناکی بین مردم هستیم. خیلی از افراد، حتی نمیتوانند یک بدن دیگر برای خود خریداری کنند و در صورت خریداری، اگر نتوانند اشتراک بدن جدید را بپردازند، بدن آنها به حراج گذاشته میشود و Ichorite آنها نیز تا زمانی نامعلوم در بانک نگهداری میشود.
در این شرایط به شدت نابسامان و پر آشوب، ما کنترل شخصی به اسم James Karra را برعهده میگیریم که نزدیک به یک قرن است که پلیس و کارآگاه است و طی سانحهای مرگبار طی آخرین ماموریتش، جان خودش را از دست داد و اکنون Ichorite او در بدنی جدید قرار گرفته و میخواهد به کار خود بازگردد. از آن جایی که بعد از انتقال Ichorite، فرد ممکن از دچار توهم و خیالات شود، رییس او با بازگشتش به طور رسمی مخالفت میکند، اما به طور پنهانی، بررسی یک پرونده خودکشی را به او واگذار میکند.
پس از بررسی اولیه، James به سرعت متوجه میشود که خبری از خودکشی نیست و یک قتل صورت گرفته است، آن هم با نابودی کامل Ichorite که به معنی مرگ قطعی و نهایی و بدون بازگشت است. این جاست که James، با وجود مشکلات فردی و روحی بسیار، از الکلی بودنش گرفته تا رنج بردن از توهمات، تصمیم میگیرد واقعیت قضیه را پیدا کند و حقیقت را در یابد.
بازی در ابتدا شروعی آهسته دارد، اما به سرعت اوج میگیرد و اتفاقات و سوپرایزهای مختلفی را پیش روی مخاطب قرار میدهد. بازی، کاملا به تم و استایل کارآگاهی خود وفادار است و به صورت تدریجی، سوالها را پاسخ میدهد و در همین حین، سوالات جدیدی را مطرح میسازد.
به لطف کوتاهی بازی و روند سریع اتفاقات، بازی تقریبا هیچگاه از ریتم نمیافتد و روند مطلوبی در زمینه روایت دارد. دو سه سکانسی نیز که ضربآهنگ داستان کند میشود، به دیالوگهای عمیق و مهم James با Sara، همکار پلیسش بر میگردد که از طریق تماس صوتی، James را همراهی میکند و همین حضور صوتی، هم از یکنواختی سکانسهای کارآگاهی جلوگیری میکند و هم دیالوگهای جذاب و جالبی بین James و Sara را خلق میسازد.
بازی در زمینه داستانی، بسیار قوی، با چهارچوب و اصولی عمل میکند و پیچشهای داستانی بازی، به شکل خوبی در سرتاسر داستان پراکنده شدهاند. هر چند به شخصه، مهمترین Plot Twistهای بازی را در همان نیم ساعت بازی حدس زدم که کمی آن جذابیت بالا را برای من کاهش داد. با این وجود، بازی در زمینه انتقال اطلاعات حیاتی به مخاطب، بسیار هوشمندانه عمل میکند.
بعد از هر بررسی میدانی و جمعآوری شواهد، نوبت به وصل کردن و ارتباط دادن این مدارک و Evidence است تا بتوان به نتیجهای مطلوب و منطقی رسید و پرونده را به جلو برد. انجام این بخشهای کوتاه لذتبخش و صد البته نسبتا ساده است چرا که عملا گزینههای مختلف برای آزمون و خطا وجود ندارد و باید حتما به یک نتیجه مشخص و از پیش تعیین شده برسید.
پرداخت و بلوغ کرکترها، بسیار ملموس و جذاب صورت میگیرد و با وجود اینکه شخصیتهای اصلی و فرعی بازی، از انگشتان یک دست هم بیشتر نمیشوند، اما مکالمات متعدد James با دیگر شخصیتها و اتفاقات مهم داستانی که پیرامون این کرکترها شکل میگیرد، این امکان را برای این شخصیتها فراهم کرده است که به سرعت به هویتی مشخص و معقول برسند و به عنوان شخصیتهایی واقعی، در دل داستان جای بگیرند. البته باید بگویم شخصا فکر میکنم اگر بازی کم طولانیتر میبود، مجال بهتر و بیشتری برای شخصیتهای بازی فراهم میشد تا با روندی آرامتر معرفی و پرداخته شوند و مدت زمان چهار – پنج ساعته بازی باعث شده خصوصا در یک سوم پایانی، شامل اتفاقات داستانی مهمی باشیم که پشت سر هم اتفاق میافتند و مجالی برای پردازش این اتفاقات به مخاطبان نمیدهند.
بدون اینکه وارد جزئیات شوم، باید بگویم بازی در زمینه پایانبندی نیز بسیار قوی و اصولی عمل میکند و چهار پایان بازی، به نوعی هر کدام به یکی از سرنوشتهای ممکن در دنیای Nobody Wants to Die اشاره میکنند و اتفاقات پایانی هر Ending، کاملا منطبق و وفادار به اصولی است که بازی پیشتر پایه گذاری کرده است.
در واقع باید بگویم داستان، شخصیت پردازی، روایت و پایانبندی بازی، همگی در سطحی بسیار بالا قرار دارند و از آن جا که بازی چند انتخاب مهم نیز به مخاطبان میدهد، آزادی عملی نسبی برای پیشبرد داستان در اختیار دارید. تنها نکتهای که به نظرم میتوانست به کیفیت کلی بازی کمک کند، طولانیتر بودن بازی برای روایت بهتر برخی اتفاقات بود که باید اشاره کنم نمیتوانم این نکته را ایرادی بزرگ و یا حتی مهم بدانم چرا که در نهایت، با یک بازی Walking Simulator طرف هستیم.
گیمپلی بازی، کاملا وابسته به کشف مدارک و راز و رمزهای محیط است و عملا هیچگونه دکمهزنی، مبارزه یا حتی تعقیب و گریزی در بازی وجود ندارد. وارد محیط جرم میشوید، به دنبال مدارک میگردید و یک قدم به کشف راز بزرگ این پرونده نزدیکتر میشوید.
کرکتر ما یعنی James، از ابزار و تکنولوژیهای مختلفی برای کشف حقیقت و پیدا کردن مدارک استفاده میکند. از لامپ UV برای پیدا کردن آثار لکههای خون استفاده میکند، با وسیلهای دیگر سیمهای برق و وسایل الکتریکی را شناسایی میکند و مهمتر از همه، دستگاه Reconstructor است که همان طور که از اسمش مشخص است، وقایع گذشته را بازسازی کرده و به ما نشان میدهد. استفاده از این وسیله، هشتاد درصد گیمپلی بازی را تشکیل میدهد و ما با استفاده از Reconstructor، وقایع گذشته را مشاهده و تحلیل میکنیم و حتی میتوانیم آیتمها و وسایل گذشته را پیدا کرده و به دست بیاوریم. کار با این وسیله به شدت جذاب است و جلو و عقب کردن زمان با Reconstructor، هم از لحاظ بصری جذابیت دارد و هم به ما در جهت کشف راز و رمزها کمک شایانی میکند.
با جست و جو در محیطهای مختلف، وسایل مختلفی را میتوان بررسی کرد و اطلاعات بعضا مخفی را میتوان به دست آورد که هم اطلاعات بیشتری به ما میدهد و هم در دیالوگها و مکالمات آینده با شخصیتهای مختلف، گزینههای جدیدی برای صحبت و تعامل را فراهم میکند. البته انتظار موارد و انتخابهای عجیب و غریب را نداشته باشید.
بر خلاف بسیاری از بازیهای مشابه، بازی عملا چیزی به نام و پازل یا معما ندارد و بازی کاملا لقمه جویده شده و آماده را به مخاطب ارائه میدهد! به لطف وجود حالت Hint، مکانهایی که میتوانید بررسی کنید و Points of Interestهای موجود در هر محل نمایش داده میشوند و از طرف دیگر، هم شخصیتها به وسیله دیالوگ و هم بازی با راهنمایی، به مخاطب اطلاع میدهد که از کدام وسیله باید استفاده کند. نه خبری از پیدا کردن رمز گاوصندوق است و نه هیچگونه پازل محیطی خاصی. این مسئله کمی حس و حال کارآگاهی بازی را از بین میبرد و کمرنگ میسازد و با وجود این که به شخصه با پازل و معما میانه خوبی ندارم، اما اگر بازی پازل و معماهای مختلفی در دل خود جای داده بود و پیدا کردن مدارک و اطلاعات در محیط کمی با چالش و بررسی بیشتری همراه بود، آن وقت نتایج و مدارک به دست آمده ارزشمندتر میشدند و از طرف دیگر عمق گیمپلی بازی افزایش پیدا میکرد. این مسئله را شاید بتوان بزرگترین کمبود و ضعف بازی در نظر گرفت.
بازی از لحاظ بصری و گرافیکی، فوقالعاده است و از نورپردازی و سایهزنی گرفته تا کیفیت بافتها و تکسچرها، گرافیک بازی در هر دو بخش هنری و فنی، عملکرد بسیار تحسینبرانگیزی دارد و این مسئله، به شکل شایانی به جذابیت دنیای بازی کمک کرده است و به غوطهوری بیشتر و عمیقتر مخاطب در دنیای بازی، کمک زیادی میکند.
خوشبختانه بازی بهینهسازی خوبی نیز دارد و به جز یکی دو مورد افت فریم بسیار جزئی، آن چنان مشکل و باگ گرافیکی خاصی مشاهده نکردم که جای تقدیر دارد.
موسیقی بازی، به شدت با ضربآهنگ اتفاقات منطبق است و تم ترکیبی ز موسیقی سایبرپانکی و کلاسیک است که در نوع خود بسیار منحصر به فرد به شمار میآید. از طرف دیگر صداپیشگی بازی فوقالعاده است و از آن جایی که صدای شخصیتها مهمترین عنصر شناخت و پرداخت آنها است، سازندگان در این زمینه سنگ تمام گذاشتهاند و با Voice Acting بسیار حرفهای و جذابی طرف هستیم که به باورپذیری هر چه بیشتر شخصیتها، کمک شایانی کردهاند.
گالری اختصاصی گیمفا:
Nobody Wants to Die
بازی Nobody Wants to Die عنوانی شگفتانگیز و باکیفیت در دسته آثار تعاملی و داستان محور Walking Simulator است که تم سایبرپانکی بینظیری دارد و یک داستان پر از افت و خیز را به مخاطبان ارائه میدهد. اگر داستان اولویت اول شما است، از تجربه Nobody Wants to Die قطعا لذت خواهید برد.
نکات مثبت:
- داستانی جذاب، عمیق و با تعلیق بالا
- شخصیت پردازی استاندارد
- فضاسازی و اتمسفر فوقالعاده
- صداپیشگی درجه یک
- پایانبندیهای اصولی و مناسب
- گرافیک هنری چشمنواز
- ساختار جالب دستگاه Reconstructor
نکات منفی:
- نبود هیچگونه پازل و معمای تعاملی به گیمپلی بازی ضربه زده است
- به دست آوردن مدارک و سرنخها بدون هیچگونه چالش و پیچیدگی صورت میگیرد
۸
این بازی بر اساس کد ارسالی ناشر (Plaion) و روی پلتفرم PS5 تجربه و بررسی شده است
پر بحثترینها
- بازیگر شخصیت اصلی Intergalactic نیل دراکمن را خدای بازیهای ویدیویی میداند و از همکاری با او هیجانزده است
- رکورد دیسلایک تریلر Concord توسط Intergalactic در یوتیوب شکسته شد
- رئیس ناتی داگ: تست بازیگری Intergalactic به اندازه انتخاب بازیگر نقش الی شگفتانگیز بود
- بازیهای انحصاری کنسولی بیشتری از پلی استیشن برای Xbox عرضه خواهند شد
- مدیرعامل ناتی داگ: Intergalactic دیوانهوارترین ماجراجویی ما است
- ظاهراً تریلر معرفی Intergalactic: The Heretic Prophet به تاریخ عرضه آن اشاره دارد
- دیجیتال فاندری تریلر Intergalactic را از نظر بصری شگفتانگیز توصیف میکند
- سازنده بازی Black Myth: Wukong بابت برنده نشدن در مراسم The Game Awards 2024 گریه کرد
- گپفا ۲۶؛ مورد انتظارترین بازیهای شما در سال ۲۰۲۵
- مدیرعامل مایکروسافت: طرفدار Xbox بودن یعنی تجربه بازیهای آن روی تمامی دستگاهها
نظرات
🟢 کلا هر آثاری که با اسم Nobody میسازند، مورد قبول هستش، که این بازی هم همینطور میباشد 👍🏻
به جز nobody’s left
ولی بازم اتفاق افتادن تمام ارزو ها از اتفاق افتادن ارزو های اشخاص خاص بهتره
ولی خب این وسط جاودانگی خیلی بده
منو خیلی یاد انیمه no guns life میندازه. اگه به این سبک و داستانی شبیه به این بازی علاقه دارید برید ببینیدش.
ممنونیم بابت نقد
بازی خوبی بود .
از اون سورپرایز ها
سایت تو نقد بررسی ها کم کار شده یه زمانی گیمفا سالی ۲۰۰ تا بازی نقد میکرد.
برادر باید ۲۰۰ تا بازی باشه که نقد شه
سال دیگه خیلی شلوغه
مگه ۲۰۱۹ چخبر بود که ۲۰۰ تا بازی نقد کردن؟
Resident Evil 2 Remake
Sekiro
Control
DMC 5
Metro Exodus
Borderlands 3
Death Stranding
Days Gone
و کلی بازی شاهکار دیگه،حتما نیاز نیست که هرچی بازی در طول سال عرضه میشه رو نقد کنن باید ارزش بررسی و تجربه داشته باشه امسال رسما کویر بود نسبت به پارسال ولی سال آینده با توجه به بازی های معرفی شده پرپیمون به نظر میرسه.
نصف بیشتر اینایی که اسم بردی اصلا شاهکار حساب نمیشن.
جالب نمیزنه🥴
نمیدونم چرا حس بایوشاک و سیستم شاک رو بهم داد
من گیم پلی بازی رو دیده بودم اما خوشم نیومد. ولی زود تصمیم گرفتم. حتما میرم سراغش