بازی کثیف؛ نگاهی بر تاریکترین جنبههای انسانی در بازی های ویدیویی
بازیهای ویدیویی نیز مانند سایر رسانهها گاهی میتوانند به تاریکترین اعماق وجود انسان سفر کنند. در این مقاله در مورد موضوعی به نام «بازی کثیف» صحبت خواهیم کرد.
مدتی پیش تصمیم گرفتم سَری به بازیهای نه چندان موفق نسل هفتم بزنم. به دلیل تعدد بازیهای تکنفرهی تولید شده در این نسل، بسیاری از عناوین متوسط توجه لازم را دریافت نکردند و میان انبوهی از بازیهای باکیفیت دفن و به فراموشی سپرده شدند. بازیهایی که شاید از یک سری مشکلات فنی رنج میبردند، اما ارزش هنری و نوآوریهای ویژهای داشتند که این روزها نظیر آنها را کمتر میبینیم. گویا سازندگان جرئت بیشتری برای ساخت بازیهای نامعمول داشتند و با وجود اینکه میدانستند محصول نهایی آنها احتمالاً مخاطبان زیادی نخواهد داشت، باز هم دست به تولید آنها میزدند. نتیجهی این کار، تولید عناوینی بود که اکنون میتوان در مورد ارزش هنری آنها چندین مقاله نوشت.
یکی از بازیهایی که هنگام عرضه جذابیت خاصی برایم نداشت، نسخهی دوم Kane & Lynch بود. عنوانی که در سال ۲۰۱۰ برای پلتفرمهای PC، پلی استیشن ۳ و ایکس باکس ۳۶۰ به بازار آمد؛ دقیقاً در همان سالی که بازیهای بزرگی مانند Red Dead Redemption، نسخهی دوم بایوشاک و نسخهی سوم God of War نیز عرضه شدند. فقط کافیست یک سرچ کوچک بزنید تا از تعدد بازیهای فوقالعادهی این سال گوشهایتان سوت بکشد!
طبیعتاً وقتی چنین بازیهای بزرگی در یک سال عرضه میشوند، نوبت به بازیهای مانند Kane & Lynch نمیرسد و چنین عناوینی زیر سایهی بازیهای بزرگتر میمانند. اما تجربهی این عنوان در سال ۲۰۲۴، آنقدر برایم لذتبخش بود که خودم از این قضیه متعجب شدم. چگونه یک عنوان که حتی در زمان انتشارش هم به مشکلات فنی و گرافیکی آن خرده گرفته میشد، میتواند ۱۴ سال بعد برای یک گیمر جذاب باشد؟
Kane & Lynch 2: Dog Days یک عنوان کاملاً متفاوت است. عنوانی که میتواند درهای جدیدی را به روی مخاطب باز کند و نوع جدیدی از روایت و سبک داستانسرایی را به او معرفی کند. Dog Days یکی از نمونههای بارز «رسانهی کثیف» است. اگر با این عبارت یاد عناوین دیگری مانند Max Payne 3 و یا Manhunt میافتید، در مسیر درستی هستید.
به طور کلی از این بازیها با صفاتی مثل Filthy و یا Gritty یاد میکنند که هر دوی این صفات به کثیف بودن فضای این بازیها اشاره دارد. بازی کثیف بدون هیچ واهمهای، خشونت، فساد و خوی حیوانی انسان را به تصویر میکشد. خشونتی واقعگرایانه که برخلاف خشونت گرافیکی سایر بازیها از دیدن آن لذت نمیبرید، بلکه منزجر میشوید. به عبارت دیگر، این بازیها بدون هیچ تعارفی، شما را با جنبههای تاریکتر وجود انسان آشنا میکنند. شخصیتی که شما کنترل آن را بر عهده میگیرید، دیگر یک قهرمان قوی و اخلاقمدار نیست. بلکه معمولاً خودش نیز بویی از اخلاق نبرده و دست و پا میزند تا به نحوی از لجنی که داخل آن گیر کرده بیرون بیاید.
در ادامه، جنبههای مختلف یک بازی کثیف و فلسفهی این رسانه را مورد بررسی قرار خواهیم داد.
من در تاریکی گیر افتادهام!
شخصیتپردازی کاراکترهای اصلی در یک بازی کثیف، یک فرق عمده با سایر سبکها دارد. اکثر این کاراکترها از نظر اجتماعی، روانی و یا عاطفی در موقعیت خوبی نیستند. گاهی این شخصیتها را در موقعیتی میبینیم که مجبورند برای بقا، دست به هر کاری بزنند. کارهایی که توجیه اخلاقی ندارند و خیلی اوقات حتی ضدارزش محسوب میشوند. این در حالی است که معمولاً در بازیها دیگر، کاراکتری که کنترل آن به بازیکن سپرده میشود، منطقیتر از سایر کاراکترها عمل میکند و هدفی خیرخواهانه در سر دارد. در بازی کثیف، کاراکتر شما معمولاً همان فردی است که بیشتر از همه به یک روانشناس خوب احتیاج دارد! حالا میخواهم با چند مثال موضوع را روشنتر کنم.
در نسخهی سوم Max Payne، با کارآگاهی میانسال طرفیم که خانوادهی او به شکلی وحشتناک به قتل رسیدهاند و او در افسردگی دست و پا میزند. شدت افسردگی مکس (Max) باعث شده تا برای فرار از این وضعیت، به قرصهای آرامبخش و الکل روی بیاورد که نه تنها تاثیری در بهبود حال او ندارند، که او را بیشتر و بیشتر در تاریکی فرو میبرند. انگیزهی او نیز پاک کردن دنیا از شرارت یا حفظ ساکنین کرهی زمین نیست! او فقط به دنبال گرفتن انتقام و برقراری عدالت در زندگی شخصیاش است. چیزی که فکر میکند نهایتاً میتواند به زندگی او معنایی دوباره دهد.
در Dog Days با دو شخصیت اصلی به نامهای کِین (Kane) و لینچ (Lynch) طرف هستیم که یکی به دنبال جبران اشتباهات گذشتهی تاریکش است و دیگری از حداقل سلامت روان نیز برخوردار نیست! آنها که قرار بود بخاطر ماموریتی کوتاه به چین سفر کنند، بخاطر یک اشتباه و در افتادن با آدمی خطرناک، خود را در میان جهنمی مییابند که رهایی از آن غیرممکن به نظر میرسد. وقتی در چنین موقعیتی گیر افتادهاید، حتی فرصت فکر کردن هم ندارید که چه کاری درست است و مجبور میشوید کار را به غریزهتان واگذار کنید تا حداقل شما را زنده نگه دارد!
راکاستار در Manhunt گیمر را نقش یک فرد محکوم به اعدام به نام جیمز ارل کش (James Earl Cash) قرار میدهد که فرصتی برای زنده ماندن را پیش روی خود میبیند. استفاده از این فرصت به معنای تن دادن به بازی یک کارگردان دیوانه و قلع و قمع کردن یک سری خلافکار دیگر است. وقتی بحث مرگ و زندگی مطرح میشود، دیگر رعایت اخلاقیات در اولویت نیستند و فرد تلاش میکند که از این کابوس وحشتناک زنده بیرون بیاید.
هیچکدام از این شخصیتها، ویژگیهای یک قهرمان را ندارند و معمولاً حتی دوستداشتنی هم نیستند. اما جریان آنها به قدری درگیرکننده است که ناگزیر مخاطب را تا آخر ماجرا با خود همراه میکند. بازی کثیف، علاقهای به نشان دادن جنبههای متعالی انسان ندارد، برعکس، میخواهد زشتیها و تاریکیهای وجود او را به تصویر بکشد و از این طریق با مخاطب همحسی ایجاد کند.
کابوس پشت کابوس!
یکی دیگر از تکنیکهای روایی که در این نوع بازیها به کار گرفته میشود، تزریق حس عجز و درماندگی به مخاطب است. به عبارت دیگر، در عناوین ذکر شده راههای زیادی پیش روی کاراکتر شما نیست و او ناچار است به هر طریقی که شده زنده بماند. فرض کنید داخل یک کابوس گیر افتادهاید و همه قصد جان شما را دارند و تمام عوامل محیطی نیز بر ضد شما عمل میکنند. چه میکنید؟ آیا تسلیم میشوید و با زندگی خود خداحافظی میکنید یا به هر طریقی که شده سعی میکنید زنده بمانید؟
کِین و لینچ در یک کشور غریبه گیر افتادهاند که حتی زبان مردم آن را بلد نیستند. از یک طرف دوستانشان به آنها خیانت میکنند و از طرف دیگر باید با مافیای چینی دست و پنجه نرم کنند. مکس به سائوپائولو سفر کرده و با خطرناکترین خلافکاران برزیل درمیافتد که بدون هیچ عبایی آدم میکشند. جیمز نیز با یک سری جانی و آدمکش طرف است که درست مانند او میخواهند از اعدام نجات پیدا کنند.
نمونههای این چنینی فقط به این سه بازی ختم نمیشوند. الی (Ellie) در نسخهی دوم The Last of Us دست به کارهایی میزند که با سیستم اخلاقی او در تضادند و حتی میبینیم در یک صحنه از کاری که کرده است، حالت تهوع به او دست میدهد و از خودش بیزار میشود. اما او دارد برای بقا تلاش میکند و خود را در میان جنگی میبیند که آغازگرش او نبوده است. یا کاپیتان مارتین واکر (Martin Walker) که در بازی Spec Ops: The Line به دبی اعزام میشود و در میانههای بازی حس میکند که نه تنها کمکی به اوضاع نمیکند، بلکه خود او جزو کسانی است که اتفاقات فجیع بازی را رقم زدهاند. اما اکنون نه راه پس دارد، نه راه پیش.
درست مانند گربهای که در گوشهی یک اتاق کوچک گیر افتاده و مجبور است برای بقا دست به حمله بزند، انسان نیز در حالت عجز و درماندگی ممکن است به هر کاری روی بیاورد!
اینجا بوی مرگ میدهد!
نقش بصری فضا و حسی که سازنده از آن طریق به مخاطب القا میکند، یک نقش کلیدی در روایت داستانهای تاریک و خشن است. کجا بهتر از کوچههای کثیف و شلوغ شانگاهی برای روایت یک داستان کثیف؟! شانگهای همان شهری است که داستان Kane & Lynch 2 در آن اتفاق میافتد. ساختمانهای کهنه و تودرتو، نورهای نئونی، بارانهای شدید و کوچههای تنگ این شهر که در جایجایِ آن غذای خیابانی سِرو میشود، بستر را به خوبی برای روایت یک داستان خشن آماده کردهاند. پالت رنگی خاکستری و بیروحی که برای طراحی محیطهای بازی در نظر گرفته شده و مکانهای نامنظم و کثیف شهر، کاری میکنند که مخاطب حتی بوی بد محیط را نیز از پشت مانیتور خود حس کند!
گاهی اوقات اما سازنده تصمیم میگیرد بازی را به محیطی رنگارنگتر مثل سائوپائولو ببرد. جایی که مکس در آن گیر افتاده و برای بقا تلاش میکند. داستان تاریک بازی و محیطهای رنگارنگ آن، تضاد عجیبی به وجود آوردهاند که تاثیرگذاری داستان را بیشتر میکند. البته این هنگامی است که بدانید در پس این محیط رنگارنگ (اما همچنان کثیف!) چه جریانی در حال رخ دادن است!
تاثیر فضاسازی قطعاً در فیلمهایی که با مضامین مشابه ساخته شدهاند نیز بسیار زیاد بوده است. برای مثال آرونوفسکی (Aronofsky) در فیلم Requiem for a Dream که به اثرات مخرب مواد مخدر میپردازد، محیطی به وجود آورده که دائماً حس تنش و اضطراب را به مخاطب انتقال میدهد. در فیلم Se7en، ساختهی دیوید فینچر (David Fincher) نیز شاهد صحنهها و محیطهای تهوعآور و اذیتکننده هستیم که کاملاً با تم کلی داستان همگام و هماهنگ است.
به من بگو، چه میبینی؟
بد نیست به جنبههای سینماتیک این بازیها نیز اشاره کنیم. برای تاثیرپذیری بیشتر داستان، هر کدام از سه بازی اصلی که در این مقاله آنها را به عنوان نمونه ذکر کردیم، از تکنیکهای منحصربفردی استفاده کردهاند.
در Kane & Lynch 2: Dog Days، سازندگان بازی از یک سبک فیلمبرداری خاص استفاده کردهاند که گویی در آن یک نفر با دوربین دستی کمکیفیت به دنبال شما افتاده و تمام اتفاقات بازی را ثبت میکند. این تکنیک باعث شده بازی شباهت زیادی به مستندات جنایی داشته باشد و حس واقعگرایانهای در بازی حاکم باشد. لرزیدن، کدر شدن و قطع شدن ناگهانی تصاویر، خشونت بازی را به شکلی بیرحمانهتر به مخاطب انتقال میدهد. در واقع مخاطب حس میکند خودش نیز در وسط این آشوب است و صرفاً نظارهگر نیست.
وظیفهی انتقال این حس ناخوشایند در مکس پین، به عهدهی فیلترهای تصویری خاص و عجیب است. فیلترهایی که بیانگر وضعیت روانی نابسامان مکس هستند و حسی کابوسوار و استرسآور به بازی اضافه میکنند. استفاده از نماهای بلند، تغییر زاویه ناگهانی و برشهای سریع، تاثیرگذاری صحنههای اکشن و خشونتبار این بازی را بیشتر میکنند.
در Manhunt نیز برای ایجاد حس اضطراب و تحت تعقیب بودن، از دید زاویهی دوربینهای امنیتی استفاده شده است. همین یک تکنیک باعث افزایش فشار روانی روی مخاطب و ایجاد حس ترس و اضطراب در او میشود، اما سازندگان به این موضوع اکتفا نکرده و با ایجاد فضاهای تاریک و سایههای عمیق، حس تنهایی و ترس را در این بازی به شکل چشمگیری افزایش دادهاند. خشونت سانسور نشدهی سری Manhunt هم که زبانزد است و بازی از نشان دادن هیچ جزئیاتی دریغ نمیکند!
استفاده از چنین تکنیکهایی در کنار موارد قبلی، باعث شدهاند تاثیرپذیری خشونت در این بازیها خیلی بیشتر باشد.
بازی کثیف؛ خوب یا ید؟
با وجود اینکه در سینما و ادبیات اثرهای زیادی داریم که خیلی بیپروا به مسائلی مانند خشونت، فساد اخلاقی، استفاده از مواد مخدر و موضوعات مشابه پرداختهاند، اما عدهای از روانشناسان و منتقدان بازیهای اینچنینی را به خاطر اثرات سوء آنها به شدت محکوم کردهاند. همانطور که میدانید بازی Manhunt در هنگام عرضه در بسیاری از کشورهای دنیا ممنوع شد و فروش آن با جریمهی نقدی همراه بود. بازیهای Kane & Lynch و Max Payne نیز مورد بررسیهای سختگیرانه قرار گرفتند و در برخی از کشورها مانند آلمان با سانسور مواجه شدند.
اینکه این بازیهای میتوانند اثرات مخربی روی روحیهی عدهای از گیمرها داشته باشند، منطقی است، اما آیا باید بازیهای اینچنینی به کلی بن شوند و سازندگان قید ساخت چنین عناوینی را بزنند؟
در روانشناسی مفهومی داریم به نام کاتارسیس (Catharsis) که به معنای پاکسازی روان و تخلیهی بار روانی است. فلسفهی ساخت چنین بازیهایی، ترویج خشونت و ایجاد مشکلات روانی برای مخاطب نیست، بلکه ایجاد محیطی کنترل شده برای تخلیهی خشونت و افکار منفی است. یعنی در حالت عادی انتظار میرود مخاطب پس از تجربهی این عناوین، بار روانی خود را تخلیه کرده و به آرامش برسد. علاوه بر این، خشونتی که در این بازیها به نمایش درمیآید، خشونتی زشت و منزجرکننده است و تبعات زیادی برای شخصیتهای اصلی بازی دارد. بنابراین بعید است که کسی با تجربهی این بازیها، بخواهد در شرایط مشابه قرار بگیرد!
به هر حال در نظر گرفتن روحیات شخصی و توجه به ردهی سنی بازی موردنظر، از ضروریاتی است که کمتر به آنها توجه میشود. بازیها برای لذت بردن ساخته میشوند و اگر از تجربهی یک بازی، حس بدی به شما دست میدهد، آن بازی مخصوص شما نیست.
نظر شما چیست؟ از بازیهای این چنینی لذت میبرید؟ به نظر شما اثرات منفی و مثبت آنها چیست؟ نظرات خود را با ما در میان بگذارید!
پر بحثترینها
- بازیگر شخصیت اصلی Intergalactic نیل دراکمن را خدای بازیهای ویدیویی میداند و از همکاری با او هیجانزده است
- رکورد دیسلایک تریلر Concord توسط Intergalactic در یوتیوب شکسته شد
- رئیس ناتی داگ: تست بازیگری Intergalactic به اندازه انتخاب بازیگر نقش الی شگفتانگیز بود
- بازیهای انحصاری کنسولی بیشتری از پلی استیشن برای Xbox عرضه خواهند شد
- مدیرعامل ناتی داگ: Intergalactic دیوانهوارترین ماجراجویی ما است
- ظاهراً تریلر معرفی Intergalactic: The Heretic Prophet به تاریخ عرضه آن اشاره دارد
- دیجیتال فاندری تریلر Intergalactic را از نظر بصری شگفتانگیز توصیف میکند
- سازنده بازی Black Myth: Wukong بابت برنده نشدن در مراسم The Game Awards 2024 گریه کرد
- گپفا ۲۶؛ مورد انتظارترین بازیهای شما در سال ۲۰۲۵
- مدیرعامل مایکروسافت: طرفدار Xbox بودن یعنی تجربه بازیهای آن روی تمامی دستگاهها
نظرات
مرسی،مقالات خوبی مینویسی
رسما گیمفا با زنده کردن خاطراتمون از بازی های به یادماندی داره با روح و روانمون بازی می کنه
عجب بازی های رو دارن تو مقالاتشون یاد اوری می کنن
واقعا Kane & Lynch 2: Dog Days رو همون موقع بازی کردم و خلاقیت کارگردان هنری و تیم بازی سازی در خلق چنین بازی برام جالب بود
افکتی که توی بازی بود باعث می شد که دقیقا حس کنی تو یک مستند که با دورین فیلم برداری زنده داره پخش می شه بازی کنی و این کمک می کرد که ایرادات گرافیکی بخصوص بافت های بی کیفیت دیده نشه و این هنر بازی ساز رو نشون می ده – ااین بازی با افکت های موجود همین الان هم جذاب به نظر می رسه
خشونت بازی هم که فوق العاده کثیف بود – (فقط تکه ابتدایی بازی که با تیغ بدن Lynch زخمی می کنن)
🟢 همه چیز بازی Kane & Lynch 2 عالی بود
اما حیف و حیف که پایانش دلپذیر نبود 😔😔
بازی شروعی عالی داره
اما وقتی به مرحله پایانی میرسی
با خودت میگی، اینقدر همه چیزش خفن بود
این چه پایانی هست که براش ساختن!!!
✅ یه پیشنهاد دارم برات
بازی Stranglehold رو هم اگر تجربشو نداشتی
برو سراغش حتما 🤩
تا با یکی از غولهای سبک اکشن
و به خصوص تکنیکیترین بازی در زمینهی تخریب محیط آشنا بشی💚💫👍🏻👍🏻🌺
Stranglehold یکی از بهترین بازی هایی هست که تجربه کردم
و دقیقا به این بازی اونجوری که باید توجه نشد
مبارزات ، صحنه های سینماتیک ، بولت تایم ،کاور گیری و قدرت تخریب محیطی ، همه چیز بازی فوق العاده بود
اول تریلر از این بازی دیدم من رو مجنون خودش کرد
بله نسل ۷ دوران طلایی گیمینگ بود
من الان یک ۳۶۰ و یک ۳ دارم اون دوران بهتر بود
چطور میشه لذت نبرد وقتی جنبه های تاریک زندگی بشر رو راحت تر میشه حس کرد
عه اِلیه🗿
کدوم سگان قدیمی؟ بتمن؟
ن بروسلی
مقاله خوبی بود خسته نباشید
ما بازی داریم تا بازی
اسپیک اپس د لاین که حقیقته جنگه یا منهانت که فقط برای جنون ساخته شده
مقاله خیلی خوبی بود بیشتر از این مدل مقاله ها بزارید
فقط manhunt ☠️🌚
کاش میشد یه manhunt 3 هم ببینیم
مقاله عالی بود… واقعا ممنون
دقیقا نکته ای کسی بهش توجه نمیکنه رو توی مقاله ذکر کردید ، اینکه این اثار محیط خوبی برای تخلیه خشونت هستن xD
ولی خب حتی اگه قرار باشه هم این بازیها فروش خوبی داشته باشن ، دنیای امروزی اجازه نمیده که شرکت ها بیان و دوباره همچین اثاری رو تولید کنن (woke و این حرف ها) ولی خب بازیهای ایندی شاهکاری هم داریم که بی پروا این چیزاها رو به تصویر میکشن .
🟢 بانو جان
باور کنید استفاده از
XD
:دی
هیچ کاربرد درستی درآخر جملات ندارن
ترویج این دو چیز درست و بجا نیستند
خواهشا ترک عادت کنید
باتشکر و احترام💚🙏🏻
والا اگه به درست و غلط بودنه که خیلی چیز هاهم راجب شما غلطه 😅
چه چیزهایی ؟!
همین که گیاه خواری یه جنبش پوچه
جنبش پوچ 😂
اینجا صحبتی راجع بهش نمیکنم
اما اگر علاقهمند هستید
تشریف بیارید در پیجم
تا مفصل صحبتی راجع به این جنبش پوچ داشته باشیم
🙏🏻🍀🌿☘️
عزیز اصلا جای بحث نداره
انسان برای زندگی سالم پروتیین کافی میخواد
حالا خوشبختانه یا بدبختانه دستگاه گوارش انسان مثل حیوانات گیاه خوار امثال گاو و گوسفند نیست که پروتیین رو با خوردن گیاه تامین کنه (چون توی گیاه وجود داره ولی برای دریافتش باید دوبار حضم بشه)
تنها راهش اینه که پروتیین رو مستقیم مصرف کنه
🟢 خدمتتون بیان کردم
جای این صحبتها اینجا نیست
خواستین تشریف بیارید به پیجم تا صحبتی راجع به ما VEGAN داشته باشیم…
خواهشا نظم سایت را رعایت کنید
تشکر
💚💫
به حاشیه نبر بحث رو
چون شما گفتی
چشم
اطاعت میشه
😏😂
اشتباه می کنید کاربر snowgirl
وگان شدن به هیچ عنوان محدودیت نیست.
این نوع طرز فکر شما یه دیدگاه کاملا کلیشه ای هستش.
بدن انسان کاملا می تونه از منابع گیاهی مواد مورد نیازش رو تأمین کنه.
لطفا کمی تحقیق کنید تا به اشتباه بودن حرفایی که زدین پی ببرین
فکر کردین همین گوشت ولبنیاتی که دارین می خورین کاملا عاری از ضرر هستن😂
احسنت👏🏻👏🏻👏🏻💚☘️💫👍🏻
۱- از نگاه معنوی: پس اینطوری کل خلقت گاو و گوسفند و بقیه چهارپایان میره زیر سؤال.
۲- از نگاه علمی: در مواد طبیعی پروتئینی (گوشت سفید و قرمز) و لبنیات ، مقدار زیادی “روی” ، “ید” و “ویتامین ب۱۲” وجود داره که بدن این سه تارو نمیتونه از گیاهان جذب کنه و در دراز مدت آسیب های فراوانی به تمام دستگاه های بدن میزنه.
وگان شدن هیچ مزیتی جز ضرر نداره ، این یه کلیشه نیست.
البته یادم رفت که بگم اسفناج وچغندر هم حاوی b 12 هست.
و اینکه دوست داشتم در رابطه با مورد اولتون یعنی اینکه خلقت چهارپایان رو برای مصرف انسان می دونید خیلی بیشتر صحبت کنم،اما حیف که نظرم ثبت نمیشه!
در این حد بگم که ما انسان ها هم حاصل تکامل هستیم و نباید خودمون رو جدا از طبیعت بدونیم( یعنی توهم نزنیم که هدف از خلقتیم)
🟢💚🙏🏻💚💫👍🏻👍🏻🌺😔😔✅🤩 😵💫🧐😑🥺😳😳😳😳🥴👏🏻☘️🍀🔥🌺💪🏻
قبول کن بهتر از این جفنگیات بالا و ریپلای زدن به کامنتای اول تو هر پسته
جفنگیات😂😂
کاربد استیکر را برو اول در موردش بخون
بعد بیا بگو جفنگیات
😑😂😂😂😂
اسمشون استیکر نیست، ایموجیه
اسمشو یاد بگیر بعدا بگو جفنگیات نیست
موندم چرا یکسری از شماها، اینقدر دشمنانه رفتار میکنید
انگار که جای شما را تنگ کردهاند
باور کن با دشمنی بر هم هیچ مشکلی حل نمیشه و بدتر باعث کینه دوزی میشه
💚🙏🏻
همچین حسی نداشته باش،
وقتی از یک نفر انتقاد میکنی جنبه شنیدن انتقاد هم داشته باش
جای کسی رو تنگ نمیکنی ولی از هر چیزی هم نباید سوء استفاده کنی
جدیدا یکی شما هستید یکی هم کاربر “” tothegametime پیج رسمی اینستاگرام “” که دارید از این قابلیت سوء استفاده میکنید.
سوء استفاده؟!
انتقاد؟!
خوبی شما ؟!
در ضمن چرا اون دوست عزیز را با من مقایسه میکنی؟!
بعدشم خود عوامل سایت قسمتی را قرار دادن تا در صورت لزوم و دلخواه آیدی پیج اینستاگرامت را قرار بدی…
آیا این هم مشکلی است که مخالفت میکنی؟!
بله حل نمیشه، ولی برو اولین ریپلایت به کامنت snowgirl رو ببین ، بعد بگو با دشمنی و انتقاد چیزی حل نمیشه . هر کسی حق داره هر چیزی رو که میخواد بنویسه ، به امثال توهم ربطی نداره.
کسی از شما اظهار نظر بی ربط نمیخواست
لست ۲ هم ووک بود هم خشن
با قسمت ووک موافق نیستم
عجیبه بار اولم اسم بازی Kane & Lynch رو میشنوم اقای مقدم به نظرتون این بازی چه نسخه اول و چ دوم ارزش تجربه دارند ؟
اولین بار 😵💫🧐😑🥺😳😳😳😳
نظر شخصی من اینه که قطعاً ارزش تجربه کردن دارن، بخصوص نسخهی دوم.
چقدر این اسکرین از spec ops;the line غم انگیزه
با روح و روانت بازی میشه وقتی پلی اش میدی
manhunt واقعا گیم دارکیه
این مقاله، خوندنش حس داری داشت.
*دارکی
ممنون بابت مقاله خسته نباشید 🙏
اگه راک استار نسخه سوم من هانتو میساخت البته با خشونت کم تر و یه داستان خوب مثلا بجای این که ما همرو بکشیم .. از دستشون فرار کنیم یه ویزی شبیه اوت لست … با ایده های جدید
گیم باید خشن بی رحم وحشیانه باشه تو GTA 6 فقط دوس دارم با پلیسا بجنگم پلیس بکشم خیلی حال میده 🤤😬
فقط the punisher 💀💀 بقیه رو بذارید کنار ببینید the punisher چیه ، manhunt کنارش شوخیه
عجیبه که بازی هیلوبلید تواین مقاله نیست هرکی قبول داره لایک کنه
بنده هردو نسخه منهانت رو بازی کردم
یکشو تو هشت سالگی پی سی پسرداییم بازی کردم
لعنتی هنوز خواباشو میبینم
شخصیتپردازی کاراکترهای اصلی در یک بازی کثیف، یک فرق عمده با سایر سبکها دارد. اکثر این کاراکترها از نظر اجتماعی، روانی و یا عاطفی در موقعیت خوبی نیستند
بهتر است میگفتی در مرز فروپاشی هستند و یا فروپاشی چیزی شبیه جوکر
اینا قهرمان نیستند در واقع ضد قهرمان هستن مکس پین یک ضد قهرمانه
نقشهایی که لزوما شخصیت شرور و شیطانی داستان نیستند، اما از طرفی دیگر نمیتوان آنها را به عنوان قهرمان کلاسیک قصه در نظر گرفت. این موضوع تنها مختص به دنیای ویدئوگیم نیست و سایر سرگرمیهای بزرگ دنیا نیز در سالیان اخیر سعی کردهاند تا شخصیتهای ضدقهرمانی که ارزشهای اخلاقی آنها نه سیاه و نه سفید، بلکه خاکستری است را خلق کنند. با گذر زمان و رشد فکری آدمها، طبعا مدیومهایی مانند ویدئوگیم نیز تکامل بیشتری پیدا میکنند و یکی از تکاملها را میتوان خلق شخصیتهای پیچیده و عمیقتر دانست. شخصیتهایی که افکار و اخلاقیات ما را در مورد اینکه چه چیزی «درست» و چه چیزی «غلط» است را زیر سوال میبرند.
اگر محدودیت سنی برای مخاطبین عناوین ذکر شده رعایت بشه، به نظر من هم این آثار، فرصت خوبی به گیمر میده تا فشار روانی حاصل زندگی روزمره خودش را در فضایی کنترل شده که آسیبی به کسی نمیرسه، تخلیه کنه. مخصوصا مخاطب ایرانی.
به نظرم یکی از دلیل ساخته نشدن یا کمتر ساخته شدن عناوین مشابه، ترس سرمایهگذار از سودده نبودن این آثاره.
ممنون از نویسنده محترم.
Kane & Lynch 2: Dog Days داستان خوبی داره اما نه تنها از لحاظ گرافیکی به بازی های اون سال نمیرسه بلکه از لحاظ گیم پلی هم داغونه
چقدر مقاله جالبی بود
تشکر🙏🏻
واقعا یه مقایسه بین سال ۲۰۱۰ و نسل نهم بکنید ببینید چقدر گیمهای عالی و جذابی ارایه میشدن و نسل نه یه نسل تو خالی و پر از ریمسترهای تاریخ گذشته . واقعا کسایی که اون دوران رو تجربه کردن بررسی نسل نه واسشون فاجعه هستش🙌✌️
من واقعا روانی همشون رو تجربه کردم و نمی دونم هنوز چرا دیگه مثل اینا نمیاد گور پدر بچه سال ما می خوایم تجربه کنیم به تو چه اقا ولی جای فارکرای ۳ خالی بود یعنی قشنگ تبدیل یک آدم معمولی و سوسول به یک آدمکش حرف ای