۱۰ بازی که ناگهان قوانین خود را تغییر میدهند تا شما را غافلگیر کنند

مهم نیست چقدر در بازی مورد علاقهتان مهارت دارید، در نهایت، عملکرد شما در یک بازی، به قوانین وضع شده توسعهدهندگان آن بستگی دارد. آنها مسئول این قوانین هستند و گاهی اوقات دوست دارند با برخی تغییرات ناگهانی و غیرمنتظره، شما را به شکلی ناعادلانه به چالش بکشند.
آیا تا به حال متوجه شدهاید که نمیتوانید کاری را انجام دهید، زیرا بازی آن قابلیت را از شما گرفته است؟ آیا با دشمنانی جنگیدهاید که ناگهان یاد گرفتند چگونه با هر قدرت شما مقابله کنند؟ آیا تا به حال، عنوانی شما را با اتفاقی که در حالت عادی نباید میافتاد، شگفتزده کرده است؟ اگر هر یک از موارد بالا برایتان آشنا به نظر میرسد، به این دلیل است که قربانی تغییر قوانین بازیها شدهاید که فقط برای اذیت کردن شما انجام شدهاند.
تجربه یک عنوان که قوانین را بر علیه شما تغییر میدهد میتواند دردناک باشد؛ زیرا کاری نمیتوانید درباره آن انجام دهید. تنها گزینههای شما این موارد هستند که تغییر یاد شده را بپذیرید و ادامه دهید، یا توسعهدهندگانی که این بلا را سر شما آوردهاند را لعنت گفته و پس از مدتی گزینه اول را تکرار کنید.
حال در ادامه، فهرستی از بارزترین نمونههای این بازی شوم توسعه دهندگان با بازیکنان را مطالعه میکنید:
۱۰. زامبیها – Thief: The Dark Project

سری Thief تأکید زیادی بر مخفیکاری و یافتن راهحلهای خلاقانه برای مغلوب کردن دشمنان دارد. حال شاید از خود بپرسید که Thief: The Dark Project چرا در این لیست قرار گرفته است؟ متأسفانه این عنوان، به شما مجموعهای از ابزارهای فوقالعاده برای جلوگیری از شناسایی شدن را میدهد و سپس با معرفی دشمنانی که از آنها مصون هستند، تمام ابزارها را بلااستفاده میکند!
اگرچه قسمت اول بازی، کار فوقالعادهای در استفاده از مکانیکهای مخفیکاری خود انجام میدهد، اما مأموریتهای واقع در گورستان، تصمیم میگیرند تا تمام قوانین پیرامون تواناییهایی که تا قبل از آن آموختهاید را با معرفی زامبیها، نادیده بگیرند.
برخلاف دشمنان انسانی عادی، زامبیها به ترفندهای مخفیکاری شما اهمیتی نمیدهند، به این معنی که تمام قدرتهای شگفتانگیزی که به دست آورده و بر آنها تسلط یافتهاید، در برابر زامبیها کاملاً بیفایده است.
حال تنها راهی که برای شما باقی میماند، این است که از مهارتهای پایهای مخفیکاری استفاده کنید یا به صورت تصادفی و با آزمون و خطا ببینید چه راه حلی برای این دشمنان جواب میدهد. اوضاع وقتی بدتر میشود که متوجه میشوید زامبیها رفتارهای غیرقابل پیشبینیای دارند، بنابراین سخت است که پیشبینی کنید چه زمانی ممکن است بتوانند شما را ببینند!
۹. زنده بمانید! – Halo: Reach

نقش اهداف (Objectives) در بازیهای ویدیویی، این است که به شما بگوید بازی از شما چه انتظاری دارد و چه چیزی را برای پیشبرد مرحله فعلی باید انجام دهید. البته به جز پایان معروف بازی Halo: Reach که به شما هدفی میدهد که میداند قادر به انجام آن نخواهید بود.
در نبرد نهایی بین Noble Six و Covenant در Halo: Reach، شما در مقابل هجوم امواج بیپایان دشمنان قرار میگیرید و تنها هدفی که بازی به شما نشان میدهد، این است: «زنده بمانید».
این لحظه خاطرهانگیز، نه تنها قدیمیترین قانون بازیهای ویدیویی را نقض میکند، بلکه خاری در چشم هر کمالگرایی است که دوست ندارد هیچ هدفی را نیمهکاره رها کند، زیرا هیچ راهی برای شکست دادن ارتشی که در مقابل شما قرار میگیرد وجود ندارد. نه تنها این ارتش بیپایان است، بلکه بازی موجهای جدید دشمنان را نیز به طور پیوسته سختتر میکند تا حتی باتجربهترین بازیکنان را تحتفشار قرار دهد.
شما باید بپذیرید که این تنها هدفی است که نمیتوانید آن را تکمیل کنید و سپس تمام تلاش خود را برای دادن پایانی شایسته به داستان Noble Six انجام دهید.
شما شکست خواهید خورد، اما حداقل میتوانید برای یک بار هم که شده بازی را متهم اصلی شکست خود بدانید.
۸. سفر در زمان – Dragon Quest XI

بازی Dragon Quest XI، به لطف مکانیکهای خاص سفر در زمان خود، یک عنوان منحصر به فرد از این سری است. البته همچنین، یکی از اعصابخردکنترین بازیهای Dragon Quest برای تجربه کردن نیز به شمار میرود، زیرا مکانیک سفر در زمان به طور ناگهانی با تغییر قوانین جدیدی که به شکلی ناگهانی رخ میدهند، شما را غافلگیر کرده و دستاوردها و استراتژی کلی شما را تضعیف میکند.
مکانیک سفر در زمان، شما را به گذشته باز میگرداند تا برخی از نبردهای گذشته را دوباره انجام دهید، به این معنی که هر وقت که به گذشته سفر میکنید، لول شخصیتهای شما به سطوح پایینتر بازنشانی میشود و تواناییهای شما را به طور قابل توجهای ضعیفتر میکند.
این مکانیک به طور ناگهانی به عنوان بخشی از محتوای پس از داستان ظاهر میشود، به این معنی که اگر در حال ارتقاء سطح شخصیتهای خود بودید به این امید که در پایان بازی راحت باشید، بازی تمام این آمادگیها را با معرفی این مکانیک، عملاً بیارزش میکند؛ بنابراین اگر قصد تجربه این عنوان را دارید، مطمئن شوید که زمان زیادی را برای ارتقا سطح خود صرف نمیکنید.
۷. باسی که بازیکنان را غافلگیر کرد – World of Warcraft

مهم نیست که یک دانجن (سیاه چال و مقبرههای قابل کاوش) چند تله و یا باس نهایی آن چند فاز دارد، قانون ثابت مبارزات در بازی World of Warcraft این است که Healer شفا میدهد، Tank دفاع میکند و DPS آسیب میزند.
با این حال، یک مورد در بازی وجود دارد که این قانون طلایی در آن اعمال نمیشود: نبرد با Valithria Dreamwalker.
Valithria Dreamwalker، اژدهای سبز غولپیکری که در Frostwing Halls با آن مواجه میشوید، تنها باس بازی است که باید شفا داده شود به جای اینکه آسیب ببیند! بله، برای پیروزی در نبرد با این باس، اعضای گروه باید با تغییر نقشهای شفا دهنده و DPS، باس را زنده نگه دارند.
درست است که این رویارویی، تغییری جذاب از روند عادی بازی به شمار میرود، اما در عین حال، ترکیب دقیقاً طراحی شده تیم شما را خراب میکند که میتواند منجر به برخی مشکلات در هماهنگی میان شما و دوستانتان شود.
این تنها نبردی است که در آن باید از شفا دهندهها به عنوان «ضربه زننده اصلی» استفاده کنید و بازیکنان DPS، بیشتر نقش پشتیبانی را دارند.
۶. پرده آخر – Vampire: The Masquerade – Bloodlines

عنوان Vampire: The Masquerade – Bloodlines به شما انتخابهای زیادی در پیشبرد داستان و رهبری موجودات شب زیست خود میدهد، اما ولی متأسفانه این آزادی عمل تنها در بخشهای اولیه بازی صادق است.
دو بخش اول این عنوان، تجربهای بینظیر در ژانر نقشآفرینی محسوب میشوند، زیرا بازی تقریباً همیشه به شما گزینههای مختلفی برای حل مشکلات ارائه میدهد. شما میتوانید به صورت مستقیم بجنگید، به طور مخفیانه به مقر دشمنان نفوذ کنید، دیگران را متقاعد کنید که دستورات شما انجام دهند یا حتی به صورت کاملاً صلح آمیز و بدون درگیری، مشکلات خود را حل کنید.
متأسفانه این آزادی عمل، به دلیل عجله کردن استودیوی سازنده یعنی White Wolf در روند تولید Vampire: The Masquerade – Bloodlines، در بخشهای بعدی این عنوان مشاهده نمیشود.
در حالی که تا قبل از آن، قوانین بازی به شما اجازه میدادند خلاق باشید، نیمه دوم بازی شما را به نبردهای بیشتری مجبور میکند، تا جایی که حتی آنها هم سادهسازی شده و تنوع روشهای مختلفی که میتوانید با دشمنان مبارزه کنید به صفهایی از نبردهای پی در پی با باسها تبدیل میشود که برای شکست دادن آنها باید از تفنگ استفاده کنید.
در مراحل پایانی بازی، تناقضی فاحش با عناصری که در نیمه اول آموختهاید آشکار میشود که مجازات شدن بازیکنان خلاق را در پی دارد.
۵. جامپ اسکر غیر منتظره – The Last of Us: Part II

بازی The Last of Us: Part II کارهای نوآورانه زیادی انجام میدهد تا بازیکنان را همواره هوشیار نگه دارد. اکثر این تلاشها و نوآوریها در فرمول بازی، تنها در داستان و روایت رخ نمیدهند، بلکه این تغییرات در گیمپلی نیز مشاهده میشود.
در بازی اول، میزهای ساختوساز (Workbench)، همانند دیگر بازیهای ویدیویی، مکانهای امنی هستند که در آنجا آزاد هستید تا با خیال راحت و به دلخواه خود، به ارتقاء و اعمال تغییرات روی سلاحها و تجهیزات بپردازید. این تجربه، در دنباله این عنوان نیز تکرار میشود، به ویژه از آنجا که در ابتدا بیشتر میزهای ساختوسازی که با آنها مواجه میشوید، در مناطقی ایزوله قرار دارند که چیزی نمیتواند شما را در آنجا تهدید کند.
با این حال، در نهایت، بازی قاعده مقدس بودن این میزها را نقض میکند و هنگامی که در یک منطقه خاص، منوی ساختوساز را باز میکنید، یک مهاجم به طور ناگهانی به شما حمله میکند، قلب شما را به تپش میاندازد و باعث میشود تا آخر بازی به هیچیک از میزهای ساختوساز اعتماد نکنید.
البته هرچقدر هم سازندگان را بابت این غافلگیری و هنجار شکنی لعنت کرده باشید، نمیتوانید خلاقیت سازندگان بابت انجام چنین چیزی را نادیده بگیرید.
۴. مبارزه با Grym بدون آمادگی قبلی – Baldur’s Gate 3

بازی Baldur’s Gate 3، عنوان جذابی است که به بازیکن اجازه میدهد تیم خود را به هر شکلی که میخواهد بچیند.
چه یک گروه ماجراجویی متعادل و معقول ایجاد کنید یا چه گروهی پر از بربرهای صندلی پرتاب کن، استراتژی شما تقریباً تضمین شده است که موفق شود، به شرطی که تا حدودی با قوانین بازی آشنا باشید و بدانید که دارید چه میکنید.
با این حال، یک استثنا برای این قانون وجود دارد؛ مبارزهای با یک باس مخفی که شرایط خاص خود را داشته و ممکن است قویترین تیمها را نیز به راحتی درهم بکوبد.
مبارزه مخفی با Grym در Adamantine Forge، نه تنها به یک تیم قوی، بلکه به یک آمادهسازی پیش از نبرد هم نیاز دارد، زیرا این باس، تنها دشمن در این عنوان است که تقریباً نسبت به هر نوع آسیبی به جز ضربه با چکش مصون است.
این مصونیت، تا زمانی که این گالم در گدازه مذاب غرق شود ادامه پیدا خواهد کرد و حتی پس از آن نیز، تنها ضربات خاصی مانند ضربه با پتک یا چکش به آن آسیب خواهد رساند.
اگر تیم شما بر اساس هیچ یک از این نوع آسیبها چیده نشده باشد و همه چکشهای خود را پیش از مبارزه فروخته باشید، شکست Grym تقریباً غیرممکن میشود. این مبارزه، تنها نبرد در این عنوان است که شما را مجبور به پیروی از یک استراتژی خاص و از پیش تعیین شده برای پیروزی میکند.
۳. آلینهای نامیرا – Rise of Nations: Rise of Legends

بازی Rise of Nations: Rise of Legends یک اسپینآف در سبک استیمپانک از بازی استراتژی Rise of Nations است.
این عنوان، بسیاری از عناصر فانتزی را به گیمپلی خود در مقایسه با عناوین قبلی اضافه میکند و گاهی این اضافات فراطبیعی، به حدی تغییرات عجیب و غریب ایجاد میکنند که قوانین موجود را کاملاً میشکنند و باعث میشوند بخواهید کیبورد خورد را در صفحه نمایشگر خرد کنید.
اما بیشتر از همه، این دارک آلینها (Dark Alins) بودند که با حضور خود موجب عصبانیت بازیکنان میشدند.
دارک آلینها موجودات جن مانندی هستند که به عنوان دشمن اصلی در مأموریتهای صحرای Kalahese ظاهر میشوند و دارای مکانیزم خاصی بودند که به آنها اجازه میدهد پس از هر بار شکست، توانایی اسپاون دوباره را داشته باشند.
این ویژگی، با آنچه که در بخش اولیه بازی یاد میگیرید در تضاد بوده و قوانین بازی را بهقدری تغییر میدهد که بدون دست به دامن شدن به روشهای غیرمعقول و یا استفاده از گلیچها، شکست دادن آنها تقریباً غیرممکن است.
همچنین، آلینها پس از تنها چند نوبت، دوباره از نو ظاهر میشوند، این بدان معنی است شما نه میتوانید به سرعت و نه با آرامش خاطر با آنها مقابله کنید، زیرا تا زمانی که آنها حتی تکهای قلمرو دارند، میتوانند به راحتی به بازی برگردند و همه چیزهایی را که تسخیر کردهاید، باز پس بگیرند.
۲. مبارزه دوباره با Guardian Ape پس از پیروزی – Sekiro: Shadows Die Twice

قانون بازیهای سبک سولزلایک این است که مهم نیست یک باس چند فاز دارد و یا چند بار در مبارزه با او شکست خوردهاید، لحظهای که پیام «{اسم باس} شکست خورد» و یا چیزی مشابه آن ظاهر میشود، شما پیروز مطلق میدان هستید و مبارزه تمام شده است.
به طور معمول، وقتی این پیامها روی صفحه نمایش ظاهر میشوند، آرامش خاص ی در دل بازیکن ایجاد میکنند. اما دقیقاً به همین دلیل است که Sekiro: Shadows Die Twice قانون یاد شده را میشکند تا هر گونه حس امنیتی که ممکن است پس از شکست دادن باس داشته باشید را از بین ببرد.
در مبارزه با باس Guardian Ape، هنگامی که جان او به صفر میرسد، این گوریل به زمین افتاده و پیام Shinobi Execution روی صفحه نمایان میشود.
پس از اینکه شما با خیال راحت به بدن بیجان و بیسر او نگاه کردید و از مرگ او، خوشحال و شاد، به سمت دیگری حرکت کردید، Guardian Ape سر خود را به دست گرفته و به شکلی ناگهانی به شما حمله ور میشود.
این فاز دوم، بسیار سخت تر از فاز قبل است و باعث میشود که پس از آن، دیگر به مرگ قطعی هیچکدام از باسها اطمینان کامل پیدا نکنید.
۱. بیگانگان فضایی – Crysis

به لطف تمام قدرتهایی که با پوشیدن زره نانویی در بازی Crysis به شما ارائه میشود، در چند ساعت اول این عنوان، احساس میکنید که مانند سوپرمن قدرتمند و شکست ناپذیر هستید. پنهانی از خطوط دشمن عبور کردن، از بین بردن کل گروههای دشمن با حملات خود و یا جابهجایی با سرعتهای برانسانی و بسیاری از تواناییهای دیگر، رد شدن از موانعی که این عنوان پیش روی شما میگذارد را مثل آب خوردن ساده میکند. همه اینها، به لطف قابلیتهای لباس زرهی شما است که به یک ابرقهرمان تبدیلتان میکند.
اما سپس بازی بیگانگان را وارد داستان میکند و همه چیزهایی که تا قبل از آن از تواناییهای زره خود یاد گرفتهاید به دنبالش زیر و رو میشود. بیگانگان فضایی Ceph، تمام قوانین بازی را میشکنند و به لطف تواناییهای فوقالعادهای که دارند، همه قدرتهایی که لباس زرهی شما ارائه میدهد را بیاثر میکنند.
آنها تواناییهای مخفیکاری، قدرت فرابشری، مقاومت شما در برابر آسیب و… را نادیده گرفته و به طور کلی، نوعی دشمن روی مخ، آزاردهنده و کمی حوصله سر بر محسوب میشوند.
به محض این که Cephها در بازی ظاهر میشوند، بیشتر بازیکنان تمام علاقه خود را به ادامه بازی از دست میدهند، زیرا آنها تمام احساس قدرتمند بودن را از بازیکن میگیرند و شما را دیوانه میکنند تا در نهایت یک تاکتیک خوب برای خلاص شدن از دستشان پیدا کنید.
بیایید روراست باشیم، تجربه عنوانی درباره یک زره فرابشری قدرتمند، آن هم زمانی که آن زره درون بازی حس قدرت را به شما القا نمیکند، چندان جذاب نیست.




















پر بحثترینها
- آیا گیمرها ۸۰ تا ۱۰۰ دلار بابت GTA 6 پرداخت خواهند کرد؟
- سلطه Assassin’s Creed Shadows در جدول پرفروشترین بازیهای استیم
- بلا رمزی مبتلا به اوتیسم است
- بازی Assassin’s Creed Shadows موفقترین نسخه سری از نظر تعداد بازیکنان همزمان استیم شد
- نوجوان انگلستانی تحت تأثیر بازی The Walking Dead خانواده خود را به قتل رساند
- سرنوشت یوبیسافت به عملکرد بازی Assassin’s Creed Shadows بستگی دارد
نظرات
مورد پنجم درباره لست ۲ رو قشنگ یادمه
داشتم آپگرید میکردم ، یه دفعه طرف اومد و ترسیدم ، دوآل شاک رو پرت کردم هوا😂😂
خداروشکر افتاد رو بالشت وگرنه بازی نزدیک بود بهم ضرر مالی بزنه😅
ای بابا تو که برگشتی باز
به جز این کامنت ، آخرین کامنتت مال ۲ ماه پیشه😄کاملا واضحه که اکانت دومه
ال بروکس سرور آی سی تی هست!
😄
من این اتفاق بالای حداقل ۵ بار داخل بخش زامبی BO2 برام افتاد.🤣مثلاً خوراکی میخوردم و بازی میکردم، یجا هم داخل بازی ایستاده بودم،یهو میبینی صفحه قرمز شد و بعد هرچی دستم بود پرت میکردم اینور و اونور دسته رو برمیداشم فرار میکردم😂
🤣🤣🤣
میز آپگرید کردن سلاح ها در The Last of Us حکم Safe Room های Resident Evil رو برای من داشتند یک ذره هم به ذهنم خطور نکرد که ناتی داگ میخواد همچین کاری کنه اون لحظه در صدم ثانیه روحم از تنم جدا شد دوباره برگشت به جسمم و تونستم مبارزه کنم، البته الفاظ قشنگی هم که از دهنم خارج شد و به روح سازندگان ناتی داگ اعطا کردم رو سانسور میکنم D:
داداش ناتی داگ همینجوریش فحش زیاد میخوره. تو دیگه با بندگان خدا مهربون باش🤣🤣🤣
یه توییتی خوندم که نوشته بود : این حرکت ، نظر Kurt Margenau بوده
آره فحش خورش زیاده بیچاره، ولی خب تو اون لحظه ای که آدم قرار میگیره واکنش انسان خودآگاهانه نیست بالاخره استرس و ترس بهش وارد شده کاری جز فحش دادن نمیشه کرد دیگه تو اون لحظه نمیتونستم بگم دستت درد نکنه ناتی داگ بابت این حرکت خیلی ممنون که سکتم دادی XD:
عه جالبه نمیدونستم با اینکه سکتم داد ولی نظر خلاقانه ای داده امیدوارم بازم شاهد همچین خلاقیت هایی در بازی های جدیدشون باشیم منتها نه در حد سکته در حد تب و لرز کردن D:
من تو اون لحظه گفتم : حیف که ناتی داگی وگرنه حالتونو میگرفتم😂
واسه من انقد اویل بازی کردم عادیه این حرکات ولی زمانی میترسم که کسی نمیاد تو صورتم یا بهم حمله نمیشه چون این لحظه یعنی داری با سر میری تو آغوش بدبختی😂💔
ولی واقعا سر اولین بار که لست آف اس بازی میکردم خیلی خودمو کنترل کردم به قول شما از اون الفاظ قشنگ استفاده نکنم، خداروشکر موفق شدم خیلی بندگان خدا فحش نخوردن، فقط یه لحظه پنیک کردم نفهمیدم چی شد باید چیکار کنم😂
والا منم مثل شما انقدر Resident Evil بازی کردم عادیه برام ولی مسئله هم زمان بندیشه هم انتظار از خود بازی و سازنده مثلا سر رزیدنت اویل ما انقدر از این موردا میبینیم و کپکام برامون جاساز کرده که عادیه و انتظارشو داریم مخصوصا سر نسخه اورجینال Resident Evil 3 انقدر Nemesis یهو میپرید جلومون دیگه عادی شده بود ولی یک جا انتظارشو نداشتم تو مرحله برج ساعت به محض اینکه از اتاق Safe Room اومدم بیرون در رو به روم رو با شاخکاش شکست دویید سمتم
اما مثلا از Naughty Dog و The Last of Us انتظار همچین موردهایی رو نداریم موردهایی که داخل بازی به تعداد انگشتان دست هم نمیشن برای همین من انتظار نداشتم که برم اون دنیا دوباره برگردم اونم تو بخشی که دارم با خیال راحت و در کمال آرامش سلاح هام رو آپگرید میکنم D:
داشتم RE2R رو بازی میکردم طبقه اول بودم همونجایی که با کلیر میری و شیشه میشکنه و لیکر میاد داخل منتها من با لیان بودم
صدا پای مستر ایکس میومد میدونستم دنبالمه
داشتم راهمو میرفتم رسیدم به یه راهرو داشتم مستقیم میرفتم راهرو رو که یهو دیوار خورد شد و مستر ایکس مثل جک بیکر RE7 اومد جلوی صورتم منم موس توی دستم بود پرتش کردم اونطرف😂 یادش بخیر
جامپ اسکیر فقط سری بتمن آرکهام لامصب اصلا نمیدونی چیشد داری ول میگردی یهو یکی میپره سرت یادت میره بتمنی
به عنوان کسی که ۷ بار این بازی رو تموم کرده بدون هیچ شکی last of us part 2 جزو ۵ بازی اکشن ترس و بقای برتر تاریخ ویدئو گیمه
تو این شکی نیست با اینکه خودم خیلی لست ریمیک رو دوست نداشتم البته چون داستانش قبلا لو رفته بود برام تو سریال
تو این لیست قطعا باید بازیِ a Way out هم قرار میگرفت. که از یه جایی به بعد یه شوک خیلی خیلی بزرگ به پلیر وارد میشه که مو رو به تن سیخ میکنه.
و جزو شاهکارهای صنعتِ گیمه
فکر کنم بیشتر منظورش گیمپلیی بود
بابا نزدیک بود با رفیقم قهر کنم سر این قضیه 😂
من سرِ جام میخکوب شده بودم و دسته رو کنار گذاشته بودم 😀
نمیدانستم ی گیم میتونه در عین حال هم بهترین هم بدترین لحظه رو داشته باشه
مرگ اول کریتوس به دست تور و زنده شدنش ، صحنه ی مرگ بتمن توی ارخام اسایلم و افتادن بازی از یک بعد اون گلیچ
فک نکنم بعد این نظرت دیگه کسی غافلگیر بشه
دیگه کسی که وارد مقاله شده باید اماده هر اسپویلی باشه
زدن Grym بدون آمادگی قبلی خلاقیت میخواد وگرنه میشه گرگم به هوا اون میخواد نزدیک شه ما فرار میکنیم اونور فورج😅
همون اول قبل از اینکه با آسانسور (واژه بهتری پیدا نکردم) بری پایین، فقط یدونه از همراه هات رو با یه اسکرول تلپورت، بفرستش پایین که باس رو فعال کنه؛ بعدش از اسکرول استفاده کن و تلپورت کن و بیارش بالا.
وقتی اومدی بالا با کمان و جادو، مذاب و چکش رو کنترل کن و بدون دریافت دمیج باسو بزن.
این روش رو همون یکی دو بار اول که فهمیدم قراره اذیت بشم، کشف کردم. البته رو حالت آسون نیازی به این کارا نیست ولی رو سخت ترین حالت، چاره دیگه ای هم نیست (اگه هست من خبر ندارم)
آره این روش رو تو یوتوب دیده بودم اما خب منظور من برخورد اول بود.
Btw اچیومنت درجه سختی آخر و گرفتی؟
خیر
سر رافائل دیگه اعصابم خراب شد بعد از اون درجه سختی رو پایین آوردم. با اینکه اگه مشغول رافائل میشدم قطعا میتونستم بزنمش (البته از همون اول هدفم کسب تروفی نبود چون میدونستم پلات کردن بازی کار حضرت نوحه)
آها پس رو honour نرفتیش 😅
احتمالاً اگه بعداً فرصت شد، دوباره برم سراغ بازی و رو حالت honour تمومش کنم (هیچکی بار اول نمیتونه رو honour بازی رو تموم کنه)
90 درصد تروفی های بازی از دست دادنی ان D:
تروفی از دست دادنی فقط رزیذنت اویل ۴ ریمیک
همه تروفی هاروو به غیر از اونایی که کارهای عجیب و دیوانه وار می خواستن گرفتم…پیرم در اومد
بازی بعدی برو دویل می کرای ۵ برو پلت کن اون آسونه
فاز دوم اون میمونه تو سکیرو به نظرم راحت تر بود.
در کل راحت ترین باس کل بازیه به نظرم
بار اول شکستش دادم
همین حرف و شنید دفعه بعد نیروی کمکی آورد 😅😂
دقیقا…😂
سلام آیا امکانش هست یه مقاله کامل درباره Warhammer بنویسید؟ لطفا با جنگ ستارگان هم مقایسهاش کنید
وارهمر تو یه ویدیو ۸ ۷ ساعته هم قابل توضیح نیست
چه برسه مقاله
(اگه منظورتون صرفا اسپیس مارین هست که بحثش جداست، اسون تره، اما لور کل وارهمر رو بخوای اصلا قابل ارائه نیست)
میدونم. میتونن چندین قسمت بکننش. (نه منظورم دقیقا لور کل وارهمر هستش)
سلام جهان گسترده و بزرگ هر کدوم مقایسه و… کلا سخت میکنه.
ولی بررسی میکنم ببینم چی میشه راجبش نوشت
ممنونم. وارهمر پتانسیل این رو داره که برای دنیای خودش دارای یک مجموعه مقاله داخل سایت باشه. بازم ممنونم از توجهتون
اسونترین باس از دید من بانوی پروانه ای بود اتفاقا فیز یک این میمونه خیلی فشاریم کرد زمان بندی حملاتش هی تغییر میکرد عادت کردن به الگو های حملش اسون نبود حداقل برای من و راجب اسونتر شدن سر فیز دو باهاتون موافقم ویندو پری کردن خیلی زیاد بود و حمالات قابل پیشبینی بودن تنها اون جیغ زدناش مشکل ایجاد میکرد اونم فقط برای کسایی که برای دمیج دادن گریدی بازی در میاوردن
قبول دارم
اصلا با باشی مثل اول فادر قابل مقایسه نیست
تو مبارزه با گاردین ایپ وقتی سرشو تو دستش گرفت و مجدد بلند شد واقعا دلم یک جوری شد
کپکام از ناتیداگ یاد نگیره صلوات. فکر کن تو safe room هستی یهو یکی مثل تایرانت یا جک بیاد تو دنبالت. وااااااای
اتفاقا وقتشه که کپکام یه تجدیدنظری تو مکانیک ها و المان های رزیدنت اویل۹ بکنه اگه واقعا میخواد بازیش متای بالای۹۰ بگیره.
نه اصلا. بنظرم تازه باید رو فرمول موفقیتش سرمایهگذاری بیشتری بکنه
من انقد بازی کردم دیگه واقعا غافلگیر نمیشم😐💔
خصوصا سر این جامپ اسکرا…
gurdian ape و TLOU2 رو شخصا تجربه کردم ، لست منو ترسوند و سکیرو عصبانی
فقظ سکیرو
چقد منو فشار داد سر باس میمونه
از گاد اسلیری رسیدم به باسی که با باد معده و فضولاتش ما رو میکشت 😂
هعی💔
خیلی وقت بود توی مقالات جدید اسم کرایسیس رو نشنیده بودم. واقعا مجموعه خوب و در عین حال یه جورایی بهش کم لطفی شده. البته بازی نواقصی هم داره.
آخرین خبر مهمی که خوندم این بود نسخه ۴ تایید شده. کس دیگه ازش خبر جدیدی داره؟
نه متاسفانه. منم پیگیر هستم ولی چیزی نیست.😔
به این فهرست نسخه اول a plague tale هم میشه اضافه کرد. چون یهو کنترل موش ها رو هم در دست داشتیم.
هیچ کدوم رو بازی نکردم به غیر لست، حالا یادم نمیاد رفتن سر اون Workbench که یهو یکی حمله میکنه، اجباری بود یا اختیاری، یعنی اگه کسی سر اون نمیرفت دیگه از مبارزه معاف میشد؟
اتفاقا همین الان دارم بازی می کنم و اون قسمت برام نیومد، چون ندانسته اون مکان رو رد کردم. در حالی که دو دفعه ی قبلی که بازی کرده بودم اون صحنه ها رو دیدم.
اجباری نیست پس
امیدوارم کاپکام از ناتیداگ یاد نگیره. فکر کن تو safe room هستی بعد یهو تایرنت یا جک تو اتاق دنبالت! کل فلسفهاش میره زیر سؤال