نقد و بررسی بازی Under the Waves
در اقیانوس یا روی خشکی، آدمها در Under the Waves یکی هستند.
«زیر موجها» اثری است که برای متریال اولیهاش ارزش بسیاری قائل است؛ این را میشود از نحوۀ تعامل تیم توسعهدهندهاش با شرکتهای متخصص عملیات زیر دریا متوجه بود. و مسئله این است که در دنیای بازیسازی فرانسوی –با صرف نظر از یوبیسافت– وقتی چنین اتفاقی میافتد، باید مطمئن بود که پروژهای به سرانجام رسیده که لااقل هنوز میشود در آن چهار عدد انیمیشن دستی و داستاننویسی دستی و صمیمانه پیدا کرد. در زیر موجهای دریا هم واقعاً چنین اتفاقی میافتد و نتیجهاش این میشود که انیمیشنهای دستی حرکت شخصیت اصلی روی سطوح فلزی باقی مانده از خرابکاریهای کمپانیهای مولتیمیلیاردی بارقهای از احساس واقعی سنگینی موجهای آب روی سر «استن» دارند. احتمالاً این احساس باید آرزوی هر بازیسازی باشد.
Under the Waves همینطور شروع میکند و عموماً همینطور هم ادامه میدهد. تعدادی جوان شاید تحصیلکرده و شاید در حال تحصیل در آرزوی دیده شدن که معلوم نیست در دراز مدت جواب بدهد یا ندهد، یک بازی ویدیویی میسازند دربارۀ اکوسیستمهای اقیانوسی و دریایی و اهمیت فهمیدن اینکه ممکن است حالا تحت شرایط خاصی «آدمها» خطرناکترین هیولاهای ناشناختهای باشند که در عمق هزارمتری شنا میکنند. در ظاهر، مسئله این است و مشخصاً مسئلۀ جدیدی نیست. در اتمسفر تولیدات مستقل یک بازی ویدیویی قدیمیتر، کوچکتر و جمعوجورتر بهنام «آبزو» همین حرکات را اجرا کرده بود؛ در باطن اما Under the Waves این را میداند و بهنوعی سعی میکند که مثل «فایرواچ» آن لایۀ توضیحی و تبلیغاتی اولیهاش را دور بزند و بازیکنش را غافلگیر کند و ناگهان راجع به شرایط انسانی بشود.
و دقیقاً در همین موقعیت است که میشود فهمید چهطور «کوانتیک دریم» بهعنوان ناشر به چنین اثری علاقهمند میشود و اگرچه در پروسۀ ساختش دست دخیلی ندارد، ولی بهنظر بیشتر از همه با روحیات این بازی آشنا باشد و معنای دیالوگهایش را بفهمد. سبک و مدل طراحی شخصیتها و محیط اقیانوسی بازی و دیالوگنویسیاش چیزی نیست که اصولاً در هر بازی مستقلی بشود پیدا کرد. استودیوی Parallel مواضعش را قبلاً راجع به چنین نوعی از طراحی مشخص کرده. او خواسته تا در طراحی هنریاش آثار آیندهنگرانه و علمی تخیلی دهۀ هفتاد را رفرنس قرار بدهد و بعد با اضافه کردن لایههای کارتونیتر طراحی چهره و موجودات زیرآبی، مسئله را بسط دهد و هم جواز سورئالبازیهایش را دربیاورد و هم اینکه بهنوعی محدودیت بودجهای و سختافزاریاش را توجیه کند. نتیجه هم چندان ناامیدکننده نیست؛ نتیجه اتفاقاً تولید مناظری است که در نوع خودشان متفاوت هستند. بعد از آن حتی همین مناظر را هم پارالِل با نوعی ظرافت بهخصوصی طراحی میکند. این را میشود از حدود ۳۰ نوع آبزی جداگانه موجود در آبهای بازی فهمید.
مسئلۀ مهمتری که در Under the Waves مطرح است خیلی هم جدا از این مناظر نیست. یعنی حرفهای بازی اصولاً میتوانند از طریق محیط با بازیکن رد و بدل شوند و اگرچه دانستنیهای دریایی قابل توجهی که در طول بازی از زبان شخصیتها یا در دفترچۀ یادداشت شخصی استن بیان میشوند واقعاً با پشتوانهاند و به تعداد زیاد، ولی بهاحترام خودِ ذات بازی ویدیویی، بهنظر میرسد که هرچه شخصیتها و نوشتهها کمتر حرف بزنند و اجازه بدهند که اقیانوس خودش مشکلاتش را نشان بدهد برای خروجی بازی جالبتر باشد. خصوصاً وقتی در این موقعیت از یک بازی ویدیویی صحبت میکنیم که خودش را با برچسبهای تعاملی و روایی و با تمرکز بر اصول داستانی تزئین میکند. در این زمینه کار کارآمد است و میشود به برداشتهای محیطی اتکا کرد. چه وقتی که استنلی در زیردریایی کوچکش صبحها را بیدار میشود و یک نگاه پر از خستگی میاندازد به دور و اطرافش و قهوهاش را آماده میکند و چه وقتی که ماجرا کمی فراتر از ریزهکاریهای شخصی میرود و دستهای ناشناس و فولادی شرکتهای استخراج منابع پولساز استخوان مرجانهای بیدفاع را میشکنند و در جایی که نباید ظاهر میشوند.
استنلی هم مرد سادهای است؛ یک غواص کاربلد که سازههای زیردریایی کمپانیهای ناشناس چندملیتیِ پولدار را تعمیر میکند. هر روز که او از خواب بیدار میشود، سوپروایزرش «تیم» کمکش میکند که توضیحات مربوط به ماموریتهای آن روز را دریافت کند. روزها مشخص هستند، وظیفهها واضح و استن هم میداند که احتمالاً از نظر خیلیها کار او یا خستهکنندهترین کار دنیا است یا بدترین کار دنیا. و جالب اینکه این خستهکننده بودن کارهایش در بطن گیمپلی هم مشخص میشوند. بیشتر وظایف استن خلاصه میشوند در پیدا کردن آیتمها یا جستوجوگری برای تعمیر یا پیدا کردن آیتمهای دیگر و اصل چالش موجود در ذات اثر را پازلها تشکیل میدهند که بیشتر آنها اگرچه هر چندمدتیکبار دستانداز راه میشوند، اما مشخص است که قالب کلی گیمپلی و فرمال کار کشش زیادی ندارد و تیم توسعهدهنده هم بهخوبی آگاه است که چرا. بنابراین بهپایان رساندن خط اصلی داستان چیزی حدود شش ساعت زمان میبرد. در باقی موارد Under the Waves از طرحی مثل آثار نیمهجهانباز استفاده میکند که در آنها هم قابلیت نسبتاً محدودی برای گشت و گذار وجود دارد و هم اینکه میشود با هر نوع ترتیبی که باب میل مخاطب بود به انجام وظایف پرداخت. با این وجود المانهای جهانباز در همینجا خلاصه میشوند و بهجز یک بخش ساخت و ساز مختصر و مفید که در برخی از ماموریتها به کارش میآید، دیگر جلوتر نمیروند.
بازیکن میتواند هرموقع که دلش خواست، از خط اصلی خارج شود و برای خودش در محیط بگردد و وسایل مورد نیازش را استخراج کند. این اتفاق بهخوبی بیانگر تلاش پارالل برای توضیح گستردگی اقیانوس هست ولی بهقیمت ارائۀ مراحلی که صرفاً جای خالی ساعات گیمپلی را پر میکنند.
از جهت وجود برخی از این المانهای جهانباز هم میشود به سادگی فهمید که محیطهای مختلف بازی و پردازشی که به بازیکن ارائه میدهند چه نقش مهمی در خروجی کلی دارند. راه رفتن روی سطوح فلزی سختتر است و آهسته و دستوپاگیر ولی فقط کافی است تا وارد آبهای روان اقیانوسی بشوید تا انیمیشنهای حرکت نرم و روان و عالی بشوند. نوعی تمثیل خیلی ساکت و بیصدا از اینکه استنلی سعی دارد تا به نوعی با قایم شدن در اقیانوس از آنچه که پیشتر در زندگیاش بر او گذشته فرار کند. در طول ساعاتی که استن را دنبال میکنید، دست بازی آهستهآهسته عمداً رو میشود و استن هم بیشتر از گذشتهاش میگوید و هرچه که تنشهای روانی استن دربارۀ اتفاقات گذشته بیشتر میشوند، ظاهراً امواج اقیانوس هم متلاطم میشوند و طوفانی از دوردست میرسد که با خودش آن ضربالاجل روایی مورد نیاز را میآورد. طوفان شدیدتر میشود، استن بیشتر یاد گذشته میافتد و اتخاذ یک تصمیم مهم برای او مهمتر میشود و مهمترین ستارۀ نمایش هم این وسط صداپیشگی عمیقاً کارشده و صمیمانۀ شخصیتها است.
از این نظر هم بازی بهشدت یادآور فایرواچ است که خودش هم شدیداً مدیون صداپیشگی قدرتمند صداپیشههایش بود. استن با هرجملهاش و با هر شیوهای که کلمات را ادا میکند میتواند از دست ناهماهنگی صدا و تصویر در چهرهاش فرار کند و علیرغم شکل و شمایل انیمیشنطور مدلها خستگی را در لحنش نشان بدهد که کار سادهای نیست و کمی سرمایهگذاری عاطفی نیاز دارد. باقی کاراکترهای بازی هم بههمین شکل اگرچه در تصویر نیستند اما در صدا بهاندازه کافی شخصیت دارند. هر شخصیت با شناسنامهدار بودنش، در این سفر عاطفی و احساسی سنگینی که برای استن پیش میآید نقشآفرینی میکند و نتیجه این میشود که Under the Waves پر شده از لحظاتی است که بهعنوان یک درام باکیفیت مطرح میشود و میتواند بههمان اشتیاق قدیمی بازیهای تعاملی مبنی بر همراه شدن بازیکن به دغدغههای قلبی پروتاگونیست برسد.
Under the Waves
Under the Waves با مخاطب همراه میشود و با وجود همۀ کمیها و کاستیهایش، بهعنوان یک اثر مستقل، میتواند روی پای خودش بایستد و چند کلامی هم برای بازیکنش بداههسرایی کند و بعد هم خیلی زود برود و شاید اندک نقاط تاری هم بر اثر نقصهای رواییاش قرار بدهد. ولی در هرحال، یک اثر مستقل دیگر بهوجود آمد که دوست داشت برای مدتی هم که شده با مخاطبش همراه باشد.
نکات مثبت:
- صداپیشگی استادانه و قوی که به کمک پردازش یک بازی دراماتیک میآید
- ارائه دانستنیهای مربوط به دریا و احترامی که از این طریق به مخاطب میرسد
- شخصیتپردازی استادانه و قوی
- قصهگویی بهواسطه محیط
نکات منفی:
- بعضی از مراحل و مناطق بازی صرفاً برای پر کردن جای خالی موجود در مدتزمان کلی هستند
۸
این بازی روی PC تجربه و بررسی شده است
پر بحثترینها
- فوری: سونی در حال مذاکره برای خرید کمپانی مادر FromSoftware است
- نامزدهای بهترین بازیهای سال مراسم The Game Awards 2024 مشخص شدند
- نقدها و نمرات بازی STALKER 2 منتشر شدند
- ۱۰ بازی سینماتیک که میتوانند با بهترین فیلمهای سینمایی رقابت کنند
- پلی استیشن برای ۱۰ سال متوالی نمایندهای برای بهترین بازی سال داشته است
- شایعه: حالت پرفورمنس بازی STALKER 2 روی Xbox Series X به خوبی اجرا نمیشود
- بازی Death Stranding Director’s Cut دومین بازی پرفروش ایکس باکس شد
- بدون اشتراک پلاس، امکان انتقال فایل سیو بازیها از پلی استیشن ۵ استاندارد به پرو وجود ندارد
- رسمی: شرکت مادر FromSoftware پیشنهاد خرید از سوی سونی را تایید کرد
- بازی GTA V با این هدف ساخته شد که از هر نظر بهتر از GTA IV باشد
نظرات
از تریلراش خوشم می یومد.مثل اینکه بازیه خوبیه.توی تخفیفات میخرمش
خسته نباشی اقای غرالی عزیز
چند تا از مقاله های شما رو پرینت گرفتم بردم سر برجک ها موقع پاستاری می خونم
اون مقاله های هزارو یک شب خیلی خوب بود مخصوصا بیوشاک اینفینت که تمام گره های کور داستان رو باز کرد
اتفاقا تنها یک نفر رو دیدم به کمی به دنیا گیم علاقه داشته باشه و وقتی راجع به بیوشاک اینفینت بهش گفتم فهمیدم هیچی نمی دونه فقط بازی کرده
براش یکم توضیح دادم و خودش هم ب جهان های چندگانه علاقه زیادی داشت
مقاله شما رو می خوام بهش بدم قطعا لذت می بره
نقد و بررسی های شما استادانه هست و نمره غیر منطقی ایی ندیدم ازتون
واقعا حیف شد که نقد این بازی رو بر عهده گرفتید خیلی دوست داشتم استارفیلد رو شما نقد کنید
با توحه به جهان گسترده بازی و داستان های فرعی و مراحل فرعی بسیار زیاد واقعا راست کار خودتون بود تا دل روده اش رو بیرون بکشید
الان هم دارم مقاله پدر های ویدیو گیم رو می خونم
کاش به کریتوس هم اشاره ایی می کردید
موفق و پرکار باشی اقای غزالی عزیز
مهدیجان خیلی ممنونم. از صمیم قلب.
واقعاً لطف داری ولی ما اصلاً در این حد و اندازهها نیستیم. ای کاش چیزهای دیگری میخوندید و وقتتون رو پای چیزهای مهمتر و بهتر میگذاشتید تا مشتی نوشته از ما که صرفاً در حد انگشت اشاره هستند. و این رو احیاناً برای شکست نفسی یا تعارف و این حرفا نمیگم. این نظر واقعی منه. واقعاً همین نظر رو دارم و مطمئنم.
خیلی عزیزی مهدیجان من فقط آرزو میکنم و امیدوارم که مدام وقتتون رو پای چیزهای مهمتر بذارید. راجع به مطلبی که درباره پدرها نوشته شده بود، حقیقتش تمرکز و اصل و اساس روی شرایط انسانی پدرانه بود. یعنی اینکه این اشخاصی که ما گفتیم بهترین نمونههایی بودند که با ریزهکاریهای خاص انسانی خودشون نوشته شده بودند. هرچند همین افراد هم مثل کریتوس پر از اشتباه و مشکل بودند و بخش زیادی از اتفاقاتی که براشون افتاد نتیجه تصمیمات خودشون بوده ولی خب مسئله اینه که اون وجهه فانتزی اسطورهای گاد آو وار خیلی فضا رو عوض میکنه.
شرمنده لطفتون هستم مهدیجان گل.
یکی از بهترین ایندی ها
نمره خوبیه، فک کردم ۷ یا کمتر بگیره
به نظر من در فاصله بین ۲۰ آگوست و ۵ سپتامبر هر چی بازی اومد لَت و پار شد مخصوصا مستقل ها !
جریان چیه که توی اکتبر کیپ تا کیپ پر بازیه ولی هیچ بازی خاصی توی نوامبر و دسامبر نداریم ؟ خیلی این قضیه sus هست ! 🧐
که خیلیاشونم خوب بودن
یه گیم فوق العاده برا من که عاشق دنیای زیر آبم ، تمومش کردم تو یه تایم پلی ۲۰ ساعته ، به راحتی رفت تو Top Ten بهترین گیمای عمرم ، گرافیک هنریش خدا بود همچیش عالی بود نمرش از نظر من ۱۰ از ۱۰
یه سوال الان من که تازه حساب باز کردم، برای اینکه دیگه نهایتا تا سال بعد به ۱۰۰۰ تا پیام برسم و هردو شرایط رو داشته باشم، باید روزی سه تا کامنت اسپم کنم؟ مثلا برای این پست: بیاین اسفند دود کنیم منتقد این بازی چشم نخوره. یا برای پست سیب زمینی استارفیلد: اینارو میکاشت یه سیاره سبز میشد یا مثلا برای اون رده بندی هورایزن کامپلیت ادیشن: این دسته گل تقدیم به توسعه دهندگان گوریلا گیمز💐 ؟؟؟
انصافا یه شرایطی چیزی بذارین که مثلا بعد سه ماه اول تا یک سال شرطی تیک بخوره و اگه کامنت نامناسب بود تا یه سال تمدید بشه
سلام اقا حسین گل .عالی بود خیلی لذت بردم .
تشکر
اینروزا عجیب نیست که نمرات بازی های خوب تو متاکریتیک پایینتر میاد ، تشکر بابت نقد اقای غزالی