نقد و بررسی بازی Final Fantasy 16؛ خون، جنون و حماسه
آیا بازی مورد انتظار Final Fantasy 16 توانسته طبق انتظارات عمل کرده و یک ماجراجویی حماسی و جذاب را برای مخاطبان خلق سازد؟ با نقد و بررسی این عنوان همراه ما باشید.
داستان Final Fantasy 16، در دنیایی به نام Valisthea روایت میشود. جایی که دنیای بازی به دو ناحیه و قاره Storm و Ash تقسیم شده و هر کدام از این مناطق، میزبان پادشاهیهای مختلفی هستند.
دو عامل مختلف، باعث درگیریهای مداوم بین این پادشاهیها هستند. عامل اول، جنگ بر سر تصاحب Mothercrystalها است. این کریستالهای عظیم، قدرتهای جادویی را فراهم میکنند و استفاده از آنها مردم را قادر میسازد تا نیاز های مختلف خود مثل نور، آب یا موارد دیگر را برطرف سازند. اما نکتهی مهم این است که استفاده از این قدرت، تاوان دارد، تاوانی که بسیاری از افراد یا از آن بیخبر هستند، یا به آن توجهای نمیکنند.
حال در این شرایط، یک مشکل وخیم دیگر نیز وجود دارد که علت درگیری پادشاهیهای مختلف هم به شمار میرود. عارضهای به نام Blight، به دلیلی که بعدا در داستان بازی فاش میشود، Aether یا همان جادوی زمین، از بسیاری از مناطق جهان بازی گرفته شده است و با از بین رفتن Aether یک منطقه، آن ناحیه را سیاهی فرا گرفته و دیگر امکان زندگی یا کشت و کار در آن وجود ندارد و پادشاهیهای مختلف، بعضا بر سر زمینهای سالم با هم وارد نبرد میشوند.
در واقع دنیای بازی Final Fantasy 16، پر است از حوادث و اتفاقاتی که قدم به قدم در حال بلعیدن زندگی عادی مردم هستند و به همین دلیل، اتمسفر و تم کلی این بازی، بسیار سیاه و غمآلود است و شاهد حوادث، فجایع، ویرانیها و مرگ و میرهای پر شماری در طول بازی خواهید بود.
شخصیت اصلی بازی Final Fantasy 16، که کنترل آن را در طول این ماجراجویی پر فراز و نشیب بر عهده میگیریم، Clive Rosfield نام دارد. او پسر بزرگ پادشاه Rosaria محسوب میشود (Rosaria یکی از مناطق قاره Storm است). Clive، محافظ برادرش Joshua است که فرد بسیار مهمی برای کل پادشاهی Rosaria به شمار میآید.
بدون شک Final Fantasy 16 یکی از حماسیترین بازیهای تاریخ است
در دنیای Final Fantasy 16، در حالت عادی، مردم امکان استفاده از جادو را ندارند، مگر عدهای خاص که Branded نام دارند و مانند برده، نشانگذاری میشوند. در واقع پادشاهیهای مختلف، با استثمار این عده خاص، مقاصد خود را پیش میبرند. در وهلهی بعدی، Dominantها وجود دارند. Dominantها افرادی هستند که میزبان قدرت Eikonها بوده و قدرت فوقالعاده بالایی داشته و هر کدام نیز به عنصری خاص تعلق دارند. برای مثال، Joshua، برادر Clive، از Phoenix بهره میبرد و به همین شکل، هر پادشاهی Dominantهای مختلف با قدرتهای گوناگونی را در اختیار دارند. این Dominantها فوقالعاده کلیدی و تاثیرگذار هستند و در جریان نبردهای بزرگ یا پیشرویهای مختلف، مورد استفاده قرار میگیرند.
هشدار: دو پاراگراف بعدی تنها مقدمۀ بازی را اسپویل میکنند
در اوایل بازی، شاهد Clive جوانی هستیم که مبارزی ماهر و سرسخت است و با تمام توان، از Joshua محافظت میکند. تا اینکه طی یک حادثه، بسیاری از نیروهای Rosaria کشته شده و پادشاه Rosaria یعنی پدر Clive نیز جان خود را از دست میدهد. Joshua نیز به سرنوشت نامشخصی دچار میشود.
سپس داستان ۱۵ سال به جلو میرود، جایی که Clive از یک شاهزاده، به یک مزدور و سرباز تبدیل شده و فقط با فکر و انگیزه انتقام به زندگی ادامه میدهد. اما این پایان کار Clive نیست و در ادامه، او در یکی از ماموریتهایش با فردی به نام Cid آشنا میشود. Cid، یکی از قویترین و جذابترین شخصیتهای بازی است که پرداخت بسیار خوبی دارد. Cid، پناهگاهی در دل کوهستانی دور تأسیس کرده و به Brandedها و Dominantها کمک میکند تا آزادانه زندگی کنند و مانند برده فرامین اربابان خود را تا دم مرگ اجرا نکنند و این جا است که داستان بازی رسما آغاز میشود. Clive اهداف و برنامههای مختلفی دارد که برای رسیدن به آنها تلاش میکند. اول از همه باید از سرنوشت Joshua و اتفاقاتی که برای او رخ داد مطلع شود و مسببان آن حادثه را به خاک و خون بکشد. مورد بعدی، کمک کردن به Cid و افراد نیازمندی است که در بین جنگهای میان پادشاهیها، در حال مرگ و نابودی هستند.
[پایان اسپویل مقدمه]
داستان بازی پر است از پلات توییستهای جذاب و غافلگیریهای مختلف و حتی در همان چند ساعت ابتدایی نیز شاهد سوپرایزهای جذابی هستیم که طبیعتا مجبورم از اشاره مستقیم به آنها خودداری کنم و به همین دلیل، دیگر نیازی به توضیحات اضافه در مورد داستان بازی نیست.
اول از همه باید بگویم در همان یک ساعت ابتدایی، به خوبی در مییابید که Final Fantasy 16 کاملا با نسخههای دیگر سری تفاوتهای آشکار در حوزه داستانی دارد. داستان بازی، دنیا، اتفاقات و شخصیتها، همگی با فقر، مرگ، بیماری، نفرین و حادثه گره خوردهاند و سایهای مرگبار روی کل دنیای بازی، افکنده شده است. بر خلاف نسخههای دیگر سری، نه خبری از شوخیهای کودکانه است و نه خبری از شخصیتهایی با پرداخت اغراقآمیز. Final Fantasy 16، عنوانی به شدت جدی، دارک و غمآلود است و این عناصر به تک تک شخصیتهای بازی نیز رسوخ کرده است. از طرف دیگر، خبری از عشق و روابط عاطفی غلیظ بین شخصیتها نیست و روابط عاطفی کاراکترها بسیار محدود و انگشتشمار است.
باید بگویم که بسیار از این تغییر فضا و اتمسفر حول این نسخه لذت بردم و از آن خوشحال هستم. Final Fantasy 16 یک تجربه جدی، پیچیده و عمیق را ارائه میدهد و میتوانم به جرات بگویم این کار را به بهترین شکل ممکن انجام میدهد. دنیای بازی، از لحاظ تاریخ، داستان و Lore بسیار گسترده و وسیع است و نه تنها پنج پادشاهی مختلف در بازی وجود دارد، بلکه روابط بین شخصیتها و مناطق، درگیریها و اتفاقات مربوطه به شکل مناسبی به مخاطب منتقل میشوند و شاهد گیج شدن به خاطر حجم عظیم اطلاعات و اتفاقات نخواهیم بود.
تعلیق داستان بازی، یکی از بزرگترین نقاط قوت بخش داستانی و کل بازی به شمار میآید. از همان ساعات اولیه، آن قدر چینش اتفاقات و حوادث مطلوب و هوشمندانه رقم خورده که به طور مداوم برای رسیدن به جواب سوالهای خود اشتیاق خواهید داشت و بازی به شکل هوشمندانهای، مدام سوالها و راز و رمز های جدیدی به داستان و شخصیتها تزریق میکند و رسیدن به پاسخ این سوالات و کشف حقایق حول یک شخصیت، یک حادثه یا یک کشور، به سوالات بیشتر و جذابتر ختم میشود. به شخصه مدتها بود چنین تعلیق سنگین و فوقالعادهای در بطن داستان و اتفاقات یک بازی، آن هم یک اثر اکشن نقشآفرینی تجربه نکرده بودم. تعلیق فوقالعاده داستان به همراه مبارزات دلچسب و روان که جلوتر به طور مفصل به آن اشاره خواهم کرد، دست به دست هم دادهاند تا روند و سیر بازی دچار یکنواختی نشود و در طول این تجربه ۴۰ ساعته، همواره انگیزه و میل به ادامه بازی داشته باشید.
از تعلیق فوقالعاده بازی عبور کنیم، میرسیم به پرداخت، رشد و بلوغ شخصیتهای بازی. اول از Clive شروع میکنم. خوشبختانه میتوان به صراحت اظهار کرد که Clive تمام خصوصیات و ویژگیهای لازم، برای تبدیل شدن به یک پروتاگونیست جذاب و ماندگار، نه تنها در سری Final Fantasy، بلکه در کل آثار اکشن نقشآفرینی را داراست. شخصیت او، به صورت عادی کامل، بینقص و فوقالعاده نیست و در طول داستان و با اصابت چکشهای اتفاقات و حوادث بر روح و روان او، خلق و خو و منش Clive شکل میگیرد. از لحاظ پرداخت، کلایو سیر جذابی را طی میکند. از نوجوانی پر شور و شوق به جوانی غمگین و افسرده تبدیل میشود که زبانی جز خشونت، خون و جنون نمیبیند و به تدریج این شخصیت، به فردی پخته، آرام و استوار تبدیل میشود که صرفا بر اساس خواستههای شخصی یا هیجانات لحظهای تصمیم نمیگیرد، چرا که کاملا آگاه است تصمیمات او نه تنها زندگی خودش، بلکه زندگی اطرافیان و دوستانش را میتواند تحتالشعاع قرار دهد.
در کل Clive را باید شخصیتی دانست که گذشتهاش در نحوه حرف زدن و رفتارش مشهود و اتفاقات دردناکی که برای او رخ داده، به خوبی از ظاهر وی مشخص است. به نظرم با توجه به تم سیاه و سنگین اثر، شخصیتی مثل Clive Rosfield کاملا انتخابی مناسب به عنوان پروتاگونیست بازی محسوب میشود چرا که نه تنها تمام ویژگیهای شخصیتی او با حال و هوای دنیای بازی منطبق است، بلکه شاهد ویژگیهای اغراق شده نیز در او نیستیم.
از Clive که عبور کنیم، حقیقت این است اکثریت قریب به اتفاق شخصیتهای بازی پرداخت و رشدی بسیار هوشمندانه، اصولی و منطقی دارند و قدم به قدم به سمت بلوغ شخصیتی و رفتاری نزدیک میشوند.
تعدد کاراکترهای بازی با جناحهای سیاسی مختلف باعث شد ساختار روابط و شخصیتها کمی مرا به یاد آثاری مانند Game of Thrones بیندازد. نکته بسیار قابل توجه در مورد Final Fantasy 16 این است که نقشهها، دسیسه چینیها و برنامههای پادشاهیهای مختلف، فقط به صرف زور فیزیکی و قدرت جادویی اجرا نمیشوند و استراتژیهای مختلف و تصمیمات زیرکانه نیز بسیار در آن دخیل هستند. خصوصا یکی از شخصیتهای منفی بازی که مونث است (شخصیتهای منفی بازی بسیار زیاد هستند!) هیچگونه قدرت و توان مبارزاتی ندارد اما با تکیه بر هوش و دسیسه چینی، برنامهها و نقشههای کثیف خود را پیش میبرد. به شخصه انتظار چنین عمق و جذابیتی در روایت بازی را نداشتم و بلوغ بازی از لحاظ سیر اتفاقات واقعا تحسینبرانگیز است.
روی هم رفته، بازی Final Fantasy 16 دارای ساختاری بسیار جدی، منطقی و اصولی است که تک تک اتفاقات آن روی حساب و کتاب رخ میدهند و خبری از اتفاقات عجیب و غریب و معجزه نیست که همین مسئله سطح کیفی داستان بازی را ارتقا داده است.
از خوبیها و نقاط قوت داستان و موارد مختلف مربوط به آن صحبت کردیم، بد نیست به نیمهی خالی لیوان نیز نگاه کنیم و کمی به مشکلات و ضعفهای داستانی اشاره کنیم. بزرگترین ضعف و مشکل داستان بازی، کاهش ریتم شدید اتفاقات در چند نقطه کلیدی است و مقصر این افت ریتم داستان، مراحل و Questهای Filler هستند که تنها به خاطر طولانیتر کردن بازی، در داستان گنجانده شدهاند. یک ساعت کامل درگیر نبردهای حماسی و مبارزات فوقالعاده جذاب میشوید و سپس وقتی به The Hideaway که همان پایگاه و Base شما است باز میگردید، یک ساعت بعدی را باید صرف جمعآوری چوب و متریالهای مختلف کنید تا فلان شخصیت که مشخص نیست اصلا از کی وارد بازی شده، بتواند وسیله یا اتاقی برای خود بسازد! واقعا درک نمیکنم چگونه سازندگان حاضر شدهاند کیفیت کلی مراحل اصلی داستانی که اکثرا فوقالعاده بالا و رضایتبخش هستند را با چنین مراحل پیش و پا افتادهای خراب کنند. مشکل اصلی هم این است که این مراحل Filler که غالبا به پیدا کردن یک سری منابع خاص یا صحبت ساده با افراد مختلف خلاصه میشوند، جزو خط اصلی داستانی بوده و برای پیشبرد روایت ضروری هستند! به شخصه ترجیح میدادم به جای ۴۰ ساعت، ۳۰ ساعت محتوای اصلی را تجربه کنم تا اینکه ده ساعت از وقتم را صرف انجام احمقانهترین کارهای ممکن کنم!
نه تنها این مراحل جذابیت و سرگرمکنندگی لازم را ندارند، بلکه همان طور که اشاره کردم، باعث میشوند اتفاقات و حوادث بازی از ریتم خارج شوند. در واقع اگر سازندگان از قرار دادن این محتوای Filler در قالب مراحل اصلی خودداری میکردند، هم مشکل از ریتم افتادن خط اصلی داستانی حل میشد و هم از کیفیت کلی مراحل کاسته نمیشد.
اما روی هم رفته، بازی در بخش داستانی (شامل روایت، پرداخت، تعلیق و موارد دیگر که پیشتر اشاره کردم)، عملکرد بسیار رضایتبخشی را از خود به جای گذاشته است.
مبارزات حالا برخلاف نسخههای قدیمی بیدرنگ انجام میشوند و نوبتی نیستند. شاهد مبارزاتی فوقالعاده سریع، هیجانانگیز و جذاب خواهید بود. Clive به دو شکل کلی در مبارزات به دشمنان آسیب میرساند، حملات فیزیکی با شمشیر (در طول بازی میتوانید شمشیرهای مختلفی پیدا کرده و آنها را ارتقاء دهید) و حملاتی که از طریق جادو صورت میگیرند. Final Fantasy 16 یکی از جادومحورترین نسخههای سری به شمار میآید و اکثریت بار مبارزات بازی نیز روی جادوهای مختلف است. در ابتدا و تا چند ساعت آغازین، Clive تنها از Phoenix Blessing برخوردار است که شامل یک سری قابلیت مخصوص حول محور عنصر آتش میشود. در ادامه و با پیشروی در بازی، Clive قابلیتهای دیگر Dominantها را جذب کرده و قدرتهای جادویی مثل الکتریسیته، قدرت باد و قدرت تایتان را کسب میکند. هر کدام از این قدرتها، قابلیتهای مختلفی دارند. با قابلیت تایتان دشمنان را خرد کنید و با الکتریسیته، میدانی از برق را ایجاد کنید و با استفاده از جادوی باد، دشمنان را به سمت خودتان بکشید.
تنوع جادوهای بازی رضایتبخش است و با افزایش سطح و لول آپ شدن Clive و دریافت Skill Point، میتوانید قابلیتهای جدیدی برای Clive آزاد کرده و یا قابلیتهای دیگر را ارتقاء دهید. مبارزات بازی، با وجود این که از اصول کلی نقشآفرینیهای شرقی پیروی میکند (باس فایتهای طولانی، دشمنان زیاد، سکانسهای مبارزه پشت سر هم و …)، اما بسیار به نقشآفرینیهای اکشن غربی نزدیک شده است. در واقع میتوان گفت Final Fantasy 16، غربیترین نسخهی فرنچایز به شمار میآید. همان طور که در بخش داستان نیز اشاره کردم، حتی رویکرد سازندگان در قبال داستان نیز کاملا متفاوت با گذشته بوده و بسیاری از المانهای شرقی در آن وجود ندارد.
مبارزات و Combat بازی، بسیار دلچسب، جذاب و لذتبخش است و به لطف تنوع بالای دشمنان و باسفایتها، آنچنان حالتی یکنواخت به خود نمیگیرد. البته متاسفانه همچنان شاهد باس فایتهای بسیار طولانی هستیم که با مدت زمان بالای آنها مشکل دارم، اما طبیعتا از آن جایی که جزو هسته اصلی این فرنچایز به شمار میآید، از این موضوع به عنوان ایراد یاد نمیکنم.
مبارزات بازی با وجود شلوغی و آشوب زیاد، گمراه کننده نیستند و به خوبی شرایط میدان نبرد را در هر لحظه میتوانید درک کنید. شخصیت همراه اصلی Clive، سگ وفادارش یعنی Torgal است که میتوانید با سه فرمان مختلف مثل حمله یا تقاضای احیای سلامتی، او را کنترل کنید. در کنار او، به اقتضای مرحله، با شخصیتهای مختلف دیگری نیز همراه میشویم. البته حقیقتا تأثیر شخصیتهای همراه بسیار کمرنگ است و قبل از آن که شخصیت همراه شما بخواهد کاری انجام دهد، دشمنان را با خاک یکسان خواهید کرد!
دشمنان عادی و معمولی بازی، چالش خاصی ندارند و با استفاده از جادوهای ترکیبی، در کسری از ثانیه از پای در میآیند. تنها نکته قابل توجه این است که فنهای جادویی Clive دارای Cooldown هستند و پس از استفاده از آنها، باید برای استفاده مجدد صبر کنید.
تنوع دشمنان بازی رضایتبخش است، هر چند دشمنان آن قدر طراحی عمیق و ساختارمندی ندارند و بیشتر تفاوت آنها از لحاظ ظاهری است. حتی بر خلاف انتظار اولیه من، دشمنان بازی دارای نقاط ضعف وابسته به عناصر مختلف مثل آتش و الکتریسیته نیستند و عملا با هر المان و جادویی، میتوانید با هر دشمنی مبارزه کنید. به عنوان یک اثر که برچسب نقشآفرینی را به خود میبیند، باید بگویم المانهای نقشآفرینی مبارزاتی بازی بسیار کمرنگ هستند و نه تنها در بخش مربوط به دشمنان و موارد مربوط به آن، بلکه در بخشهای دیگر نیز المانهای RPG بازی بسیار ناچیز هستند.
باسفایتهای بازی، فوقالعاده حماسی، جذاب و نفسگیر دنبال میشوند و در طول این ماجراجویی طولانی، با دشمنان و هیولاهای بزرگ و کوچکی مبارزه خواهید کرد. باید زحمت و تلاش سازندگان برای ارائه باسفایتهای جذاب و حماسی را تحسین کنم چرا که Final Fantasy 16، بلاشک برخی از جذابترین باسفایتهای تاریخ بازیهای ویدیویی را ارائه میدهد و حتی کاتسینهای مربوط به باسفایتها و نبردهای عظیم بازی نیز فوقالعاده هستند و به شدت چشمنواز طراحی شدهاند.
از باسفایتهای حماسی بازی که عبور کنیم، تنوع مکانها، محیطها و لوکیشنهای بازی نیز بسیار رضایتبخش است. از مناطق باتلاقی و سمی گرفته تا بیابانهای عظیم و مناطق جنگلی و محیطهای قرون وسطیای، بازی تنوع محیطی بسیار مطلوبی دارد و هیچگاه با محیطهای تکراری، چشم شما را آزار نمیدهد. از آن جایی که بازی بسیار طولانی است، تنوع میدان مبارزات کمک کرده تا از یکنواختی مبارزات تا حد مناسبی جلوگیری شود.
از نقاط قوت مبارزات و گیمپلی مثل باسفایتها، تنوع محیط و جذاب بودن مکانها که عبور کنیم، میرسیم به مشکلات بازی در این بخش. اول از همه باید بگویم Final Fantasy XVI ساختاری نیمه پیوسته دارد و از مناطق کوچک متعددی تشکیل شده که میتوانید بین آنها سفر کنید. اولین مشکل بازی این است که دنیای بازی، نسبتا خالی از فعالیت و محتوای رضایتبخش است. اکثر مناطق بازی خالی از هر گونه محتوای جالب هستند و به چند دشمن ساده خلاصه شدهاند. از این گذشته، مراحل فرعی یا همان Side Questهای بازی، در زمرهی ضعیفترین و ناامیدکنندهترین مراحلی هستند که در یک بازی اکشن نقشآفرینی جهان آزاد تجربه کردهام؛ بسیاری از مراحل فرعی بازی نه تنها فوقالعاده کوتاه هستند، بلکه هیچگونه جذابیت و سرگرمکنندگیای نیز ندارند. در قالب یکی از این مراحل، باید مثل گارسون چند ظرف غذا تحویل دهید و مرحلهای دیگر، شما را به کشتن چند گرگ میفرستد که در چند قدمی Quest Giver قرار دارند! متاسفانه ضعف در مراحل فرعی و مراحل جانبی، چیزی است که اکثر آثار ژاپنی با آن دست و پنجه نرم میکنند. اما به شخصه یکی از مهمترین دلایل ناامیدیام، این بود که بازی ظرفیت فوقالعادهای برای ارائه مراحل فرعی جذاب و حماسی داشت، اما سازندگان کاملا این فرصت را رها کرده و اصلا و ابدا از پتانسیلها استفاده نکردهاند! وقتی که داستان اصلی آن قدر حماسی، جذاب و فوقالعاده است، سازندگان نمیتوانستند یک سری مراحل جانبی با تمرکز بر شخصیتهای همراه یا افراد کلیدی دنیای بازی طراحی کنند؟ واقعا پتانسیل داستانی و جهان غنی بازی در بخش Side Questها، کاملا مورد غفلت قرار گرفته است.
از دنیای غنی صحبت کردم، بد نیست اشاره کنم بازی در امر دنیاسازی، معرفی شخصیتها و پادشاهیها و حوادث مربوطه بسیار موفق عمل میکند و حتی در ادامه شخصیتهایی به Clive اضافه میشوند که ریزترین اتفاقات و حوادث را شرح میدهند و مخاطب را با دنیا و اتفاقات بازی آشنا میکنند.
در کنار مراحل فرعی، مشکل دیگر بازی مربوط به کم رنگ بودن المانهای نقشآفرینی است. بازی درختهای مهارت مجزایی برای هر جادو دارد، اما این درختها میتوانستند بسیار عمیقتر و جذابتر طراحی شوند و گزینههای بیشتری پیش روی مخاطبان قرار دهند. از طرف دیگر، عملا سازندگان توجهای به فروشگاههای بازی نداشتهاند و تنوع و کمیت آیتمهای قابل خرید یا قابل Craft، بسیار محدود است و به چند شمشیر کلی خلاصه میشود. اگر قرار است یک بازی را اکشن نقشآفرینی بدانیم، پس المانها و قابلیتهای مربوطه کجا هستند؟ حتی با وجود طیف وسیعی از دشمنان، لوت داده شده به خرید یا ساخت Belt یا شمشیری ساده خلاصه میشود و متاسفانه حتی تعداد آپشنهای موجود نیز بسیار ناامیدکننده هستند. در اواخر بازی بیش از ۱۰۰ هزار Gil (واحد پول بازی) داشتم اما آیتم، شمشیر یا Accessory خاصی برای خرید وجود نداشت! از طرف دیگر، قبلتر اشاره کردم که دشمنان عملا نقاط قوت و ضعف ندارند و از این لحاظ نیز به نظرم بازی میتوانست عمق مبارزانی بیشتری داشته باشد و مخاطبان را به استفاده از جادوهای گوناگون ترغیب کند. اما در شرایط فعلی، میتوانید کل بازی را صرفا با یک یا دو جادوی ابتدایی به اتمام برسانید.
در بخش گرافیکی، شامل عملکردی بسیار سینوسی هستیم. از یک طرف ظاهر بازی، کیفیت بافتها، نورپردازی، طراحی چهرهها و جزئیات دنیای بازی بسیار چشمنواز و زیبا است و از طرف دیگر، عملکرد فنی بازی از لحاظ اجرا، فوقالعاده اسفناک است. بازی یک مود Performance دارد که اصطلاحا قرار است نرخ فریم ۶۰ را ارائه دهد، اما در واقعیت، در تمام لحظات بازی، فریم ارائه شده چیزی بین ۴۰ تا ۵۰ است و حتی شاهد افت بیشتر، تا زیر ۴۰ فریم، نیز هستیم. مشکل این است که افت فریم و سینوسی بودن فریم ریت فقط در زمان مبارزات یا سکانسهای شلوغ رخ نمیدهد و حتی دویدن ساده در محیط یا عادیترین کارها نیز با نرخ فریم متغیر انجام میشوند. حقیقتا هیچگونه بهانه و عذری را نمیتوانم در این بخش بپذیرم و تمام اشتباه به گردن سازندگان است که نتوانستند بهینهسازی مطلوبی را انجام دهند.
از بهینهسازی فاجعه که بگذریم، باید بگویم Final Fantasy 16 برخی از حماسیترین و جذابترین سینماتیکهای نسل و تاریخ بازیهای ویدیویی را خلق کرده است. از نبردهای عظیم گرفته تا سکانسهای جذاب، باید گفت سازندگان برای کاتسینها سنگ تمام گذاشتهاند.
در بخش موسیقی و صداگذاری، واقعا ایراد یا مشکل خاصی به چشم نمیخورد. ساندترک بازی فوقالعاده است و به شکل هنرمندانهای، حس و حال شرقی را با حال و هوای Medieval و قرون وسطیای ترکیب کرده و ترکهای فوقالعاده مختلفی در بازی به گوش میخورند. صداگذاری شخصیتها نیز واقعا حرفی برای گفتن نمیگذارد و تنها موردی که باید به آن اشاره کنم، این است که گاهی در کات سینهای داخل گیمپلی، عدم تطابق جزئی صدا با انیمشین لب و دهان به چشم میخورد که البته قابل چشم پوشی است.
گالری اختصاصی گیمفا:
Final Fantasy XVI
بازی Final Fantasy 16، با وجود برخی کم و کاستیها مثل بهینهسازی و مراحل فرعی ضعیف، همچنان عنوانی فوقالعاده جذاب است که یک ماجراجویی حماسی و سرگرمکننده را ارائه میدهد و برخی از حماسیترین نبردهای تاریخ بازیهای ویدیویی را در خود جای داده است. از تعلیق بالای داستان گرفته تا مبارزات جذاب، نقاط قوت بازی آنقدر متعدد هستند که بتوانیم این عنوان را اثری رضایتبخش و با کیفیت بنامیم.
نکات مثبت:
- داستان جذاب، عمیق و چند لایه
- دنیاسازی استادانه
- پرداخت مناسب به شخصیت Clive در کنار شخصیتهای فرعی
- تعلیق بالای داستان و وقایع
- مبارزات سرگرمکننده و جذاب
- تنوع مناسب جادوها و قابلیتها
- ساندترک گوشنواز و مطابق با اتمسفر بازی
- باسفایتهای حماسی و هیجانانگیز
- پیچشهای داستانی متعدد
- ویژگی نوآورانه Active Lore
- گرافیک هنری چشمنواز
نکات منفی:
- مشکلات بهینهسازی و فریم ریت بسیار متغیر و سینوسی
- ضعف شدید مراحل فرعی و فعالیتهای جانبی
- کم رنگ بودن المانهای نقشآفرینی
- مراحل Filler ضعیف و خستهکننده در خط اصلی داستانی
۸.۵
این بازی بر اساس کد ارسالی ناشر (Publisher) و روی PS5 تجربه و بررسی شده است
پر بحثترینها
- اینترگلکتیک، کانکورد، ناتی داگ؛ در اتاق فکر سونی چه میگذرد؟
- گزارش: طراحی سختافزار پلی استیشن ۶ برخلاف نسل بعدی ایکس باکس، به پایان رسید
- حساب توییتر پلی استیشن باعث ترند شدن دوباره Bloodborne Remake شده است
- یوشیدا: Horizon Forbidden West در حد انتظارم نفروخت
- یوشیدا: اگر خواهان بازی های انحصاری جدید PS5 هستید، بهتر است از ریمسترها حمایت کنید
- شایعه: اطلاعات فاش شده از GTA 6 توسط کاربری که ادعا میکند چندین ساعت از گیمپلی را دیده است
نظرات
ابرشاهکاری بود الحق که گوتیه ساله لامصب اینقدری که باس فایت ها سنگینه عمرا رو جعبه میتونست اجرا بشه هیچ نقصی هم نداشت و سونی یه بار دیگه نشون داد روح بخش صعنت گیم و یکی از بزرگترین گیم های تاریخ یعنی فاینال فانتزیه💙
به امید خریده شدن یکی از بهترین استودیو هایه این روزها یعنی اسکوئر انیکس توسط سونی
داداش زیاد داری تلاش میکنی خیلی مصنوعی شده کامنتت، سعی کن اونچیزی که واقعا فکر میکنی رو راجع به بازی بگی که طبیعی باشه
هر بار میخوای مضخرف بگی باید اسم جعبه رو بیاری
اگه واقعا بازی کرده باشی جاهای دیگه نقص داره
چی میزنی ؟ ساقی تو کیه گیرش بیارم زنده اش نمیزارم
اشتباه نکن.از این ساقیا خیلی کم پیدا میشه
دموش ک افتضاح بود .
حتی نصف فاینال ۷ ریمیک هم خوب نیس
والا این استدیو عملا مال سونیه
لازم به خریدش نیست
اره این گوتی امساله زلدا و استارفیلدم که کشکن😂
دی دیرین دی دی دیرین
هالک جان اینقدر ضایع ترول نکن لطفا
هالک نیست
آرزو بر جوانان عیب نیست 😁
جزو بازی هاییه که میگیرمش اما انتظار متای بالای ۹۰داشتم اگه گوتی امسال بشه باید…تو گیم اوارد
نصبت به نسخه قبلش گرافیکش خوبتر نشده که هیچ بدترم شده و انیمیشن صورت شخصیت ها اصلا کیفیت خوبی نداره
محشره بازیش ،جدا از اینکه سبک مورد علاقم هم هستش داستان گیم پلی شخصیت های توی بازی نیاز نیس زور بزنی ارتباط باهاشون بگیری ،لحظات احساسی خیلی خوبی داره اینجور بگم خوب ساختن ،تو این سبک کمتر پیدا میشه صحنه و داستان احساسی داخلش باشه
دستشون درد نکنه من ک خیلی لذت بردم منتظرم نسخه دومش زودتر بسازن یا حداقل تو همین دوره زمانی باشه
🤣🤣🤣🤣🤣
تو دیگه از کجا اومدی…
وقتی گفتی روح بخش صنعت گیم فهمیدم براد اسموکی
بهترین بازی تاریخ بشر میشه بدون شک 😂
یه بازی اشغال. با گرافیک نه چندان خوب
کیفیت چهره ها به شدت پایین و کاملا مصنوعی هست برای بازیی که شاید یک صدم استارفیلدم وسعت و جزییات نداشته باشه عجیبه اونم با این وضعیت اجرایی که داره
داداش اگه به کیفیت چهره هست که بازی های xbox باید یک راست برن سطل اشغال
گرافیک چهره halo 4 از این بالا تره
من فن کنسولی نیستم کاری هم به ایکس باکس ندارم اصلا اون بره سطل اشغالی من حرفم اینه بازیی که از نظر وسعت وجزییات ده ها برابر کوچیکتر از استارفید هست چرا اینقدر کیفیت چهره هاش پایین هست
اینکه میگی ایکس باکس باید بره سطل اشغال ایا کیفیت چهره هل بلید۲ و فیبل یا گیرز ۵ که نسل ۸ بودو دیدی ببین من فن هیچ کنسولی نیستم ۲تا کنسول نسل ۹ هم دارم پس فکر نکن طرف خاصی رو دارم میگیرم
😐داداش چرا چرت میگی😂⁉️اگه میگفتی پایین باور میکردم اما به شدت پایین؟
بازی نسل ۹ هست برو با بازیهایی مثل لست ۲ که مال نسل ۸ هست یا هیل بلید ۲ یا فیبل نسل ۹ مقاسه کن تا ببینی به شدت پایین هست یا نه بعدش دادش گلم معلوم میشه کی چرت گفته من یا شما
مگه شما طراحی چهره هیل بلید دو و فیبل رو دیدین ؟ به نظرم گیر دادنتون به طراحی چهره این بازی بی انصافیه
تو شوکیس مایکروسافت هم تریلر هلبلید این گیم بود هم فیبل که چهره ها کاملا مشخص بودن حالا من اصلا کاری به مایکروسافت ندارم شما طراحی چهره کریتوس یا جول یا خیلی دیگه از بازیهای سونی رو ببین لذت میبری به نظرم ما باید از نسل ۹ انتظاراتمونو خیلی بیشتر کنم مثل جهش گرافیکی از نسل ۶به۷ یا ۷به۸ من کمترین جهش گرافیکیرو تو این نسل دیدم که بنظرم بیشتر مربوط به موتورای گرافیکی هست البته شاید
چند ساله داری بازی میکنی ؟ بازیه قشنگو جذابیه خیلی هم طرفدار داره اما باید ۳۰ فریم اجرا میکردن
من نگفتم بازی زشت یا قشنگی هست من فقط تعجبم از کیفیت چهرهاشه
بعدشم اگه منظورت اینه چند سال سابقه گیمری دارم باید بگم از سال ۷۴از زمان اتاری بازیو شروع کردم بعدشم سگا و… تا به الان دقیق نمیدونم ولی فکر کنم نزدیک ۷۰۰ تا بازی تا الان تمام کردم الان اگه سابقه گیمریم مورد تاییدتون واقع شد دوست عزیز باید بگم من کاری به سبک ۲تا بازی که مقایسه کردم نداشتم نظرم به چهره کاراکتر بود حالا اگه شما خیلی رو سبک حساسی گرافیک چهره هلبلید ۲ یا لست ۲ که مال نسل۸ هست یا فیبل رو باهاش مقایسه کن بازم میگم کاری به سبکاشون ندارم فقط گرافیک چهره منظورم هست
با این همه نکات مثبت این نمره حقش نبود
ولی خب نظر منتقد محترم
شیوۀ بررسی هر منتقد فرق داره، اما در مورد اقای زاهدی، ایشون اول به نقاط قوت هر بخش میپردازه به عنوان یه باندل، بعد سراغ نقاط ضعف میره، یه پاراگراف کامل تعریف و تمجیده، اما انتهای به عنوان مثال بخش گیمپلی، تمام نقاط ضعف مطرح میشه. اگر کامل نقد رو خونده باشید، با توجه به نقاط ضعفی مثل ماموریتهای جانبی احمقانه یا مشکلات طراحی مراحل و مبارزات و بهینهسازی نه چندان خوب برای اثری که سیستم جهان آزاد نداره و کمرنگ شدن المان های نقش آفرینی برای بازی ای که rpg یکی از المانهای کلیدی بوده ۸.۵ مناسبه و به نظرم تازه به بازی ممکنه چند دهمی ارفاق شده باشه با این مشکلات جدی.
اگه با این عیب و ایراد ها قرار باشه انقدر نمره کم بشه که دیگه بازی ای مثل الدن رینگ جاش مستقیم تو سطل اشغاله
افت فریم در لانچ، دانجن های تکراری و خسته کننده، باس های تکراری که صد بار استفاده شدن تو بازی، گیم پلی فسیل که از دارک سولز ۱ تا الان استفاده شده، بالانس نبودن باس ها، جهان بازه تو خالی و…
من پلتفرم اصلیم پی سی هست و فن بوی پلی استیشن هم نیستم ولی یه بازی پکیج کامل با یه سری ایرادات ریز مثل فاینال ارزشش به مراتب بیش تره تا یه فرمول تکراری و فسیل مثل سری دارک سولز و الدن که اگه یه حالت ایزی مود داشت تو همون سالی که دیمن سولز عرضه شد کپک زده بود، مطلقا کسی سمتش نمیرفت
مشکل جامع گیمر ایران سر همینه موضوع مقایسه هستش مثلا برای اینکه سرپوش بزاره روی عیب های بازی مورد علاقه ش یا حالا به طور خلاصه فن بوها که همیشه کارشون اینه میان بازی های دیگه رو تخریب میکنن ….
مقایسه درست باید بین خود بازیساز باشه مثال میزنم راکستار شما این شرکت رو ببینید تو چرخه پیشرفت هستن یعنی بازی جدید پیشرفت چشمگیری داره نسبت به بازی قبل (ردد۱ و ردد۲) نمونه بارزش ….
اما مثال دیگه ارکین مقایسه بازی جدید ردفال با بازی های قبلی نه تنها پیشرفت نیست بلکه نگم براتون ….
الدن رینگ رو میگی اولن یک بازی مولتی پلتفرم هستش نکته مهمی هستش …
دوم مشکل الدن رینگ روی پیسی زیاد بود که میبینم اکثر بازی های جدید همینن از لست یک بگیر تا استاروارز جدای که بعد از مدتی پچ میشن .
بازی روی کنسول ها ۶۰ فریم نمیتونست ثابت باشه اما افت بشدت زیاد فریم هم نداشت معمولا بین ۴۵تا ۵۵ متغییر بود اما این بازی تا ۲۶ فریم میاد پایین از اون سمت روی مود فریم ریت تا ۴۰ برای یک بازی که داره ۱۰۸۰ اجرا میکنه !!!
تکرار مراحل باس های تکراری بازی الدن اتفاقا نقطه قوت بازی همین باس های فوق العاده ش بود اشتباه نکنم حدود ۱۶۰ تا باس داره بازی !!!
بازی دیمن سولز رو مثال زدی مقایسه یک بازی ریمیک با یک بازی جدید ….
بازی دیمن سولز ریمیک باید گرافیک فوق العاده ای میداشت و گرنه چرا مردم باید میرفتن سمتش ؟؟
داستان همونه باس ها همونن همه همه همون دیمن سولز قدیمی هستن ….
پس نتیجه میگیرم بازی دیمن سولز فقط یک چیز کم داشت گرافیک که بازی دیمن سولز ریمیک تکمیلش کرد …
چون بازی های دیگه رو pc مشکل دارن دلیل نمیشه بگیم عیب نداره الدن رینگ هم مشکل داشته باشه
بازی هایی هستن که خیلی هم عالی رو pc اجرا میشن و مولتی پلتفرم هم هستن نمونش اویل ۴ ریمیک
بقیه ی حرفات هم که اصلا نفهمیدم چی گفتی حقیقتا و ربطش به حرف من چیه!
تکرار باس های تکراری از نقاط فوت بازی؟؟؟ از این سولز بورن فن های غیر قابل درکیا
۱- نرخ فریم الدن رینگ به هیچ وجه مشکل جدی نداشت روی کنسولها، بین ۵۰ تا ۶۰ فریم بود، مقایسه دیجیتال فاندری موجوده. روی پی سی هم متای پایین تری داره بخاطر مشکل پرفورمنس یکی از منتقدها حتی ۷ داده به بازی.
2- اگر «اکشن ادونچر» «نقش آفرینی بتسدایی» و … هم تکراری میشن، سولز هم تکراری میشه. سولز یه زیر ژانره که در ده سال اخیر کلی بازی ازش الهام گرفتن. زیر ژانر به وجود میاد که یک قالب و ساختار ارائه بده. ۹۰ درصد بازی های تاریخ گیمینگ از یه ساختار مشخص پیروی میکنن.
3- الدن رینگ جهان آزاد بود و مشکل نرخ فریم داشت، مثل بخش زیادی از بازی های جهان آزاد، اما فاینال قطعات مختلفی از مرحله رو لود میکنه به صورت جداگانه مثل عناوین قرون وسطی تاریخ گیمینگ، خیلی فرق داره این که یه مرحله رو لود بخوای بکنی یا یه جهان آزاد وسیع رو. با این حال نرخ فریم الدن رینگ ثابت تر و بهتره نسبت به فاینال.
4- الدن رینگ بی نقص نیست، مثل هر بازیای در تاریخ گیم. اما صرفاً نقص داشتن یک بازی قرار نیست نماینده نمره اون بازی باشه. اگر نقص امتیاز نهایی رو مشخص میکرد هیچ بازی ای در تاریخ گیمینگ ۱۰/۱۰ نمیگرفت، این جاه طلبی، میزان تاثیر نقص روی لذت نهایی و رسیدن به اهداف اثر هست که نماینده نمره نهایی بازی هست که البته در قالب «میزان پیشنهاد منتقد به مخاطب» مطرح میشه. چند بار این قضیه گفتم این از درک پایین برخی از مخاطب ها ریشه میگیره که قراره به صورت بارمی از بازی ها نمره کم بشه. جفت بازی هایی مثل فاینال و الدن رینگ یه سری نقص ها و مشکلات به اقتضای شرایط خودشون دارن، اما،
یکی همون ساختار منسوخ با مراحل کات خورده و یک جهان غیرمتصل هست که از ریشه های خودش دور شده و یه بازی اکشن پر زرق و برقه صرفاً.
اون یکی یه بازی جهان آزاد جاهطلبانه با رویکرد نوین در ساختار اکتشاف هست با وولیوم باور نکردنی. حالا یکی که درک درستی از این قضیه نداره، سطح این دو بازی رو یکی متصور میشه، مثل جوک میمونه.
در ضمن، خیلی ذهن عجیب غریبی باید داشته باشه که فاینال رو پکیج جدید و کامل بدونی ولی الدن رینگ رو که ساختار اکتشاف نوینی داره رو پکیج تکراری بدونی.
ساختار منسوخ؟ جهان غیر متصل؟ باشه بهشون میگم از این به بعد همه ی بازی ها رو جهان ازاد متصل بسازن مثل الدن رینگ که یه جهان ازاد نه چندان متصل داره و تنها حکمتش اینه که فقط مسافتشو باید کل بازی طی کنی و مطلقا پوچ هست
فریم ریت دو بازی رو هم از این نظر مقایسه نکنید چون بی تاثیر نیست که گرافیکه الدن مستقیم از نسل ۷ اومده و کارش راحت تره برای یه فریم ریت ثابت که همونم نداره البته
از ریشه های خودش دور شده؟ هر چند که نمیدونم این حرف از کجا میاد اصلا چون بازی همچنان روح فاینال فانتزی رو داره، ولی حتی اگر اینطور هم باشد هیچ اشکالی نداره که از ریشه ها فاصله بگیره و جاهطلبانه باشه بر عکسه الدن رینگ که فقط یه کپی مضحک از فرمول جهان ازاد زلدا هست با گیمپلی دارک سولز ۱… چند تا از بهترین بازی های صنعت گیم که انقلابی هم بودن به خاطره همین دور شدن از ریشه هاشون بود که به وجود اومدن، که نمونش میشه از رزیدنت اویل ۴ و زلدا بریث او د وایلد نام برد. ولی خب شما بهتر میدونید دیگه، دور شدن از ریشه ها ضاهرا عیب هست این روزا و باید مثل فرام سافتور از گیمپلی ای که برای بازی ۱۵ سال پیششون استفاده کردن رو، همونو با نگاه از رو دست زلدا جهان باز کنن و بدن تحویل مخاطب
اکشن پر زرق و برقه صرفاً؟ حرفاتون واقعا داره میرسه به سطح Ai generated دیگه، اکشن در حد و اندازه های بهترین هک اند اسلش های صنعت رو صرفا اکشن پر زرق و برق میدونید! اها ببخشید باید از فرمول فرامسافتور استفاده میکردن که یه اکشن منسوخ ۱۵ سال پیشی رو که برای زمان خودش هم منسوخ بود رو حتی برای ای پی جدیدشون هم استفاده میکنن. چقدر جاهطلب هستن واقعا
الدن جهان آزاد جاهطلبانه و رویکرد نوین داره؟ الدن هر چی از جهان بازش و رویکرده اکتشافش داره از زلدا هست که همونم به گرد خاک زلدا نمیرسه
نمیدونستم سطح یه بازی رو که فقط سعی داشته یه کپی درجه دو از هم سبکه خودش باشه رو میشه مقایسه کرد با بازی ای که سعی داره یه پکیج کامل از بهترین گیم پلی تا موسیقی و داستان باشه
یه لیوان اب یخ هم میل کنید چون سطح فشارتون خیلی زده بالا که برای دفاع از بازی موردعلاقتون به درک مخاطبتون هم توهین میکنید
” من پلتفرم اصلیم پی سی هست و فن بوی پلی استیشن هم نیستم ”
چه ربطی داره ؟؟؟
مگه هر کی از الدن متنفره حتما باید فن بوی پلی استیشن باشه ؟
منظورم اینه که فن پی اس نیستم که بخوام از فاینال دفاع الکی کنم
اونجا که نوشتن یکی از حماسی ترین بازی های تاریخ(نه فرنچایز) تاریخ!!!! از اونجا به بعد دیگه نتونستم بخونم نقد رو.
خب اشکاتو پاک میکردی بقیشو میخوندی
حالا که داری اشکاتو پاک میکنی یه نگاه به باس فایت گرودا بنداز بعد بیا با هم از حماسی بودنش حرف بزنیم 😂
سلام
نکات مثبت هر چقدر مثبت باشن، دلیل نمیشه آدم در مقام منتقد یا مخاطب مشکلات رو نادیده بگیره. بازی واقعا جذابه، ولی وقتی فریم بازی بیست تا بیست پنح فریم کاهش داره، آدم نادیده بگیره؟ وقتی عملا بازی مرحله فرعی مناسب نداره، آدم نادیده بگیره؟
صد البته در نهایت هر نمرهای، طبق یک تجربه و یک فرایند به دست میاد و هر کسی میتونه موافق یا مخالف باشه طبیعتا
دستتون درد نکنه جناب زاهدی.
می دونم که بازی سختی بود نسبتا برای نقد.
پ.ن. سیستم نقد و نمره دهی گیمفا مدتیه که خیلی جالب شده. ممکنه بعضیا یکم خرده بگیرن به بعضی نمرات، ولی نمرات خیلی خوبن.
این که گفتین اقای زاهدی یاد borderlands افتادم
توی محیط های باز افت فریم شدیدی داشت
نکات منفی هم بیینی بد نیس
نسخه ۱۵ ام خیلی بدم اومد
خودمم نمیدونم دلیلش چیه ولی اصلا بهم حال نداد
ولی مثل اینکه این نسخه بازی خوبیه
اقای زاهدی خسته نباشید
من دیروز برای اولین بار نصبش کردم. میگف دکمه ایکس رو بگیر که خودش جاخالی بده🤣🤣. بعد از دیدن رانندگیش دیگه درجا پاکش کردم
باید یکم به بازی فرصت میدادی
تنوع انمی گیم فوق العادس یکم از گیم بگذره و عادت کنی به سیستم مبارزاتش دیگه نمیتونی بیخیالش شی
اون سه تا شخصیتیم که همراهتن با هرسه تاشون میشه بازی کرد و تنوع خیلی خوبی میدن به گیمپلی
بهترین بازی این نسل برای من فاینال فانتزی ۱۶ بوده. بازی جدیده و ریسک کرده برخلاف هورایزن و گاد که از حاشیه امنشون خارج نشدن و ادامه سری موفق قبلی بودن.
اینقدر با بازی حال کردم که اگه مراحل فرعیش بد نبودن و گرافیکش هم در حد فوربیدن وست بود رسما میشد بهترین بازی عمرم در کنار بلادبورن.
این بازی گوتی میشه
فکر کن یکی به بازی ۶ بده 🤦
FF7 Remake هم از هر لحاظ شاهکار بود و از معدود مشکلاتی که باهاش داشتم همین مراحل filler توی خط اصلی داستان بود که الانم منتقد این ایرادو به این بازی هم دارن، ولی خب از بقیه جهات شاهکاره حیف تا مدت زیادی وقتشو ندارم پلی بدم اونایی که بازی میکنن لذتشو ببرن
با اختلاف بهترین اکشن امسال رو داره اصلا بازی نزدیکش نیست
تا الان بهترین داستان هم مال خودشه
اگه همه فاینال فانتزیا نثل این دارک بشن من فن فاینال میشم
دادا سبک بازی بزن بکوبه
انتظار داستان داری
داداش بزن بکوب چیه
داستانش خیییییییلی خفنو دارکه
باید بازیش کنی
برای همین میگم تا الان بهترین روایت مال خودشه
پس حتما سراغش میرم
اصلا انگار یه ip جدیده
یه بخشایی از داستان جوری میکوبونتت که…
گیم پلی بازی بی نظیره.سریع و روون جوری که اصلا خسته کننده نمیشه.
هر کدوم از eikon ability ها منحصر به فرد طراحی شدن و ترکیبشون با هم حس واقعا خوبی داره.
داستان و شخصیت پردازی هم خیلی خوب بوده تا اینجا که پلی دادم.
یه مقدار مشکل افت فریم داره اونم نه وسط فایت که تجربه رو خراب کنه جاهایی که واقعا عجیبه چرا این اتفاق میفته چون دلیلی نداره.مثلا باس فایت typhon فوق العاده سنگین بود به دلیل افکتایی که استفاده میشد و اینکه دوتا eikon با هم میجنگیدن ولی اصلا افت فریم نداشت.
در کل این بازی فوق العادست و بخاطر انحصاری بودنش خیلی ایرادای مسخره و خنده داری تو فضای اینترنت ازش گرفته میشه قبل انتشار جو اطراف بازی به شدت مثبت بوده الانم برای اونی که داره پلی میده همینه و لذتشو میبره قطعا