دارک سولز یعنی زندگی؛ نگاهی متفاوت به ارواح تاریک
من یک آزارطلب هستم، بنابراین وقتی این نوع بازیها را میسازم… جوری هست که میخواهم با من رفتار شود.
پادکست ژاپنی Game no Shokutaku
هیدتاکا میازاکی
شاید اگر او آزارطلب نبود، نه Dark Souls و نه Elden Ring به وجود نمیآمدند. البته به عقیده خودم، میازاکی بدون شک فقط یک آزارطلب طناز نیست. بله، جدا از اینکه احتمالا حرفش یک شوخی خطاب به رسانههای خارجی بوده، رد پایی از فلسفه و هالهای از روانشناسی در حرفها و بازیهای ویدیوییاش پیدا میشوند. فلسفه و هالهای که به ما غیرمستقیم میگویند: «دارک سولز یعنی دقیقا خودِ زندگی…»
با ما همراه باشید.
دیباچه: آنقدرها هم دروغ نمیگفت
همین چند ماه قبل بود که برای نخستین بار Dark Souls 1 را داشتم تجربه میکردم. خیلی دلم میخواست بتوانم تمام محیطهای عجیب و زیبای ارواح تاریک را ببینم، اما صفحه You Died همیشه مزاحم میشد و دست بردار نبود. به طوری که ناراحتی بدی وجودم را فراگرفت.
ولی لحظهای به خودم گفتم: «ببینم آیا من تنها مشکل دارم؟ یا بقیه هم هستند؟» با چنین فکری، پناه بردم به نظرات منفی مردم:
بعد از تمام کردن Elden Ring و دیگر دارک سولزها آمدم. اما میبینم کنترلها به شدت سخت و کند هستند. بدترین بازی سولزلایک عمرم بود.
Dark Souls اصلا قابل بازی کردن نیست؛ بسیار سخت و غیرقابل تحمل است.
به هیچ وجه درک نمیکنم که چرا اینقدر معروف شده؛ دارک سولزِ افتضاح!
خطاب به آنهایی که آمدهاند نظرات منفی را بخوانند. اگر شما هم آمدهاید که مثل بقیه گریه کنید، مشکل از خودتان است. چون Dark Souls یعنی ضربه، دفاع و جاخالی دادن بههنگام.
نظر چهارم کمی دلسردم کرد. لیکن بعد که برای دومین بار برگشتم، دیدم گویا آن طوریها که من فکر میکردم نبود و آنقدرها هم دروغ نمیگفت.
باب اول: سولزلایک به معنی الفبای مهارت
سولزلایک یک طراحی متفاوت و چالش برانگیز است تا به شما بفهماند همیشه قرار نیست پشت سرهم و بیهوده دو سه دکمه را فشار دهید و بعد بروید به سراغ باس فایت بعدی. میخواهد بگوید زندگی آنقدرها نیز مثل بقیه بازیهای ویدیویی آسان نیست؛ مهارت و تمرین میطلبد…
گفتم سولزلایک، اما اصلا خود این کلمه چه معنایی میدهد؟ Soulslike یا Souls-like یعنی همان ژانر سختی که برای اولین بار در Demon Souls ارائه شد. درواقع واژه سولز را میتوان اشارهای به بازیهای ویدیویی ساخته شده توسط هیدتاکا میازاکی، خالق همین ژانر دانست. اما به چه دلیل چنین ژانری را او به میدان صنعت بازیسازی آورد؟
غمانگیز است اگر بدانیم که میازاکی زندگی فقیرانهای داشته و مانند هرکسی مشکلات خاص حیات خودش را تحمل میکرده. جالب اینکه والدینش اصلا به او اجازه استفاده از بازیهای ویدیویی را نمیدادند! طوری که تنها از بازیهای تختهای و امثال آنها برای سرگرمی و تفریحش استفاده میکرد.
در مصاحبهای از او وقتی علت سخت بودن سولزلایک را پرسیدند، میازاکی گفت که میخواسته تا ما سختیها و مشکلات را یاد بگیریم و سپس، حس موفقیت را در خود احساس کنیم. گویا در حقیقت یاد دادن صبر و لذت بعد از انتظار کشیدن، هدف او در خلق سولزلایک بوده است. بنابراین من همین الان میتوانم وضعیت افرادی که Dark Souls یا Elden Ring را پلات کردهاند تصور کنم؛ بدون شک عجب اسطورههای صبوری هستند. اما آیا این فرمول میازاکی همه را اسوه صبر میکند؟
باب دوم: زندگی یعنی Dark Souls شیرین و تلخ
برخی زندگی را تنها به یک فنجان قهوه تلخ دلچسب تشبیه میکنند. ولی کاملا در اشتباهند. چرا که تلخی یک فنجان قهوه متداول و تکراری میماند. برخی هم زندگی را در کل فقط عسل شیرین میدانند. حال آنکه هیچ کس حتی ثروتمندان بیدرد نیز آنقدرها هم زندگیهایشان شیرین و عسلی نیستند. هرچند که میدانم برخی مخالفت میکنند و میگویند: «آنها مشغله دارند، نه دردی مثل ما و…» در پاسخ چنین افرادی حرفی ندارم و نمیدانم چه بگویم.
ولیکن این را قطعا میدانم؛ این را قطعا میدانم که Dark Souls پر از شیرینیها، تلخیها، غافلگیریها و سختیها و مشکلات متفاوت است. بخندید و باور نکنید؛ اما همه (از جمله خودم) از کودکی باید یاد میگرفتیم که زندگی یعنی Dark Souls (ولی بدون تقلب). باید به ما میگفتند: «اینها را ببین، بازی کن، اما بدان که زندگی تو مهدکودک و پارک و شهربازی و غیره نیست.» ما که فقط برای صرفا خوشگذرانی و خوش بودن همانند سریالهای عاشقانه و کلیشهای نیامدهایم، آمدهایم؟
اگر بله میگوییم، متاسفم. چون هستی عشق و خوشی ما دوامی ندارند. عاقبت به خاک و خداحافظی و خدای ناکرده، گریه بستگان خودمان ختم میشوند (البته دور از جان ما و عزیزان زندگیمان؛ خدا نکند.). تازه معلوم نیست بعدش چه بلایی بر سرمان میآید؛ و آیا به راستی دنیای دیگری پس از مرگ، برای انسانی که دوست دارد تا ابد باشد و خوشی کند، هست؟ نمیتوانم پاسخی دقیق بدهم. اینجا هرکسی باتوجه به عقیده خودش باوری دارد. ولی من معتقدم که زندگی دیگری خواهم داشت؛ همان طور که در دارک سولز همیشه رجعت و بازگشت به دنیای ارواح وجود داشت.
از رجعت در دنیای دارک سولز بگذریم، میخواهم بگویم که گل لاله در ادبیات فارسی ایران زمین، نماد جوان و جوانی است. اکنون از خود بپرسید که اگر باغبانی بیاید و تا میتواند به لاله آب بدهد و به قول خودمانی، همیشه لیلی به لالایش بگذارد، به راستی آیا چنین گلی لاله واقعی خواهد شد؟ مقایسهاش کنید با آن گل لاله که تصادفاً از وسط آسفالت سخت خیابان، سرش را بیرون آورده و کمترین آب به او میرسد. به نظرتان وقتی گرداب سختیها و مشکلات از راه برسد، کدام یک دوام میآورد و زنده میماند؟
اینجا نظریههای چارلز داروین از راه میرسند و به ژنتیک یا رخدادهای تصادفی و غیره ربطش میدهند، بحث انتخاب طبیعی را پیش میکشند و میگویند: «طبیعت انتخاب میکند که چه کسی زنده بماند، چه کسی بمیرد.» قطعا گل لالهای که سختیهایی را چشیده، راحتتر میتواند اوضاع دردناک را تحمل کند. باور ندارید؟ پس مثال واضحتر بزنم: «اگر ایلان ماسک را به سومالیا تبعید کنند و ثروت و تمام زندگیاش را همرتبه یک سومالیایی قرار دهند، به احتمال زیاد خودکشی میکند. چون اولا دچار شوک اجتماعی-فرهنگی شدیدی میشود، ثانیا از فضای راحتی و خوشبختی، به فضای ناراحتی و سختی منتقل شده. پس امکان ندارد بتواند چنین سختی وحشتناکی را تا آخر عمرش تحمل کند.»
دو درویش خراسانی مُلازم صحبت یکدیگر سفر کردندی. یکی ضعیف بود که هر به دو شب افطار کردی و دیگر قوی که روزی سه بار خوردی.
اتفاقاً بر درِ شهری به تهمتِ جاسوسی گرفتار آمدند. هر دو را به خانهای کردند و در به گل برآوردند.
بعد از دو هفته معلوم شد که بیگناهند. در را گشادند، قوی را دیدند مرده و ضعیف جان به سلامت بُرده.
مردم در این عجب ماندند.
حکیمی گفت: خلاف این عجب بودی، آن یکی بسیارخوار بوده است، طاقت بینوایی نیاورد، به سختی هلاک شد. وین دگر خویشتندار بوده است، لاجرم بر عادت خویش صبر کرد و به سلامت بماند.
چو کمخوردن طبیعت شد کسی را
چو سختی پیشش آید، سهل گیرد
وگر تنپرور است اندر فراخی
چو تنگی بیند، از سختی بمیرد
گلستان سعدی؛ در فضیلت قناعت؛ حکایت ششم
آری. درحقیقت، زندگی ما یک دارک سولزِ تمام عیار است. این به هیچ وجه قابل انکار نیست و همان طور که گفتم، حتی ثروتمندان بیدرد نیز از این قاعده مستثنی نیستند.
باب سوم: اثر حلقه
تصور کنید دانش آموز یک مدرسه در شهری به سردی شهرستان زیبای سراب آذربایجان شرقی هستیم و زنگ آخر میخورد. ما میخواهیم با خوشحالی تمام و هرچه زودتر کلاس را ترک کنیم، اما ناگهان یادمان میآید که چه دردسرهایی که پیشرو نداریم:
۱- گرسنه هستیم.
۲- خیلی احساس تشنگی میکنیم.
۳- هوا سرمای سوزناکی دارد و برفی است.
۴- مسیر مدرسه تا خانه پر از مانع و بسیار طولانی شده.
با تمام توان و نیروی خود، چنین رنجها و دردهایی را تحمل میکنیم تا به منزل، یعنی پناهگاهی به دور از مشکلات برسیم. و وقتی وارد خانه میشویم، ناگهان چشمانمان به هدیههایی شگرف میافتد: «غذا، آب، نشستن کنار یک بخاری روشن در جایی دنج و راحت…»
بدون ذرهای تردید، یک حس لذت خاص را آن موقع از زندگیمان احساس میکنیم. لذتی که پاداش طبیعی ماست به خاطر شکست دادن یا فائق آمدن بر مشکلات. لذتی که آرام آرام، ترشح هورمون دوپامین (هورمون خوشحالی) به وجودمان بخشیده. چنین اتفاقی را میگوییم: «اثر حلقه» فکر میکنم بتوانم بگویم چون دوست داریم این لذت مخصوص، مثل حلقه تکرار بگردد، این نام خوبی برایش است.
حال Dark Souls به باور من، که حقیرِ محفل شما هستم، اولین و تنها فرنچایزی است که قویترین اثر حلقهها را به ما تقدیم میکند؛ پس از شکست هرباس فایت یک نفس عمیق میکشیم، حرف ندای آرامشبخشی مثل آه را سر میدهیم و درنهایت، با احساسهای لذت خاص، ادامه ماجرایش را دنبال مینماییم… میبینید؟ حالا شاید مثالهای زندگی کاملا قابل قیاس با فضای Dark Souls به نظر نرسند. ولی همان طور که گفتم، به نظر نرسند. نظر خطا میکند و باطن فلسفی نشان میدهد که خانهی حیات و زندگی، یک حیاط خلوت برای Dark Souls است.
خارج از میدان: البته ترجمه اصلی و لفظی میشود: «حلقه اجبار» یا «حلقه کشاندن/وادار کردن رو به جلو» که به نظرم خیلی مثبت نیست و صورتی منفی در ذهن تشکیل میدهد. برای همین، ضمن عذرخواهی فراوان، ترجیح دادم که Compulsion Loop را اثر حلقه بنامم.
البته افرادی هستند که با سولزلایک هیچ ارتباطی برقرار نمیکنند و اثر حلقهی سولزلایک را درک نمیکنند. ولیکن قرار نیست چنین افرادی را ناتوان بخوانیم؛ باید ببینیم چرا اینطور میشود که خب، پاسخش واضح است: جریان Flow.
موقعیتی را ببینید که شما به عنوان یک بازیکن پینگ پنگ قرار گرفتهاید. چهار حالت برای شما احتمالا وجود خواهد داشت:
- خستگی و بیحوصلگی: میزان مهارت شما نسبت به رقیبتان آنقدر بالاست که خسته و بیحوصله میشوید و ترجیح میدهید بازی را رها کنید.
- اضطراب و نگرانی: مهارت رقیبتان به شدت بالاست، یعنی درست برخلاف شما. اینجا دچار اضطراب و نگرانی میشوید و لذتی نمیبرید.
- بیحالی و بیرمقی دوطرفه (صفر در نمودار): شما و رقیب جلویتان نمیتوانید درست با همدیگر ارتباط برقرار کنید و بنابراین، بازی پینگ پنگ طوری که باید و شاید پیش نمیرود. نتیجه اینکه هردو نفر بیحال و بیرمق خواهید شد.
- لذت سیال یا روان (Flow): توپ پینگ پنگ چپ و راست حرکت میکند و ایستادن در خیالش نیست، مگر در مواقعی متعدد. به هرحال، شما و رقیبتان از بازی کردن با همدیگر لذت میبرید و وارد جریان Flow میشوید.
این چهار موقعیت میتواند برای هرشخصی در فضای ارواح تاریک رخ دهد. اما سه حالت اول برای کسانی است که ارتباطی با این ژانر برقرار نمیکنند.
در هرصورت، زندگی هم همین گونه هست. برخی از رقیبشان (زندگی) لذت میبرند، برخی حوصلهشان سر میرود و افسرده میشوند، برخی حالت صفر دارند و برخی نیز جز نگرانی و اضطراب، احساسی ندارند. تمام اینها قابل کنترل هستند. اما تنها برای افرادی که Dark Souls برایشان کلاس درس باشد، حتی اگر ارتباط با آن برقرار نکنند…
باب چهارم: Dark Souls برای همه کلاس درس نیست
Dark Souls برای همه کلاس درس صعود در زندگی نیست. متاسفانه برای برخی عامل سقوط است. نه! برخی نه! بدبختانه اگر عدالت داشته باشیم و به اطراف خویش نگاهی بیندازیم، میفهمیم که اکثریت از زندگی مینالند. خیلی کم پیش میآید که کسی بگوید: «من دارم از زندگیام لذت میبرم.» چرا که بیهوده به مشکلات زندگی و جامعهمان چنگ میزنیم و پیش خودمان تصور میکنیم: «حتما جایی در کره خاکی کوچکی به نام زمین یا Earth، افرادی وجود دارند که بدون هیچ بلا و فتنهای زندگی کنند. اما افسوس که ما جزء آن افراد نیستیم.» در پاسخ میگویم:
From snowflakes to sunflowers, starfish to sharks, symmetry is everywhere in nature.
از ذرههای برف تا گلهای آفتابگردان، از ستارههای دریایی تا کوسهها، تقارن همه جا در طبیعت هست.
Nature prefers symmetry and simplicity – University of Oxford (دانشگاه آکسفورد)
حال بیایید با همدیگر درباره این موضوع نیز فکر کنیم تا به یک نتیجه مورد نظر برسیم: «وقتی تقارن در جهان و هستیِ طبیعت حاکم است و ما در دل طبیعتی نشستهایم که خودمان با قوانین ریاضی، آهنی و مصنوعیاش کردهایم، آیا تقارن در زندگی ما وجود ندارد؟ و تقارن آیا همان عدالت در اندازه نیست؟» شاید بگوییم: «هرگز! نیست! تصویر زیر را ببین. کجایش تقارن دارد، هان؟» اما ناگاه با هم میگوییم: «مشکلی نیست. به عکس بعد از طبیعت زیبا نگاه کنیم.»
ما ظاهر ترازو را میبینیم و میگوییم: «الان این دقیقا تقارنش کجاست؟» دقت کنیم! حتی در ترازوی بالا که تقارن ندارد هم تقارن در اندازه داریم! بالانس و میزانی خاصی که ترازو ایجاد کرده، همه زیرمجموعه قانون تقارن وزن و اندازه در فیزیک هستند. پس این طور نیست که اگر چیزی به چشم ظاهر ما تقارن ندارد، بیعدالت در تقارن یا بدون عدالت در اندازه باشد.
شاید بتوان گفت پس دردهای زندگی نیز همین طور هستند. یعنی شاید دردهای “همه ما” با هم در عدالت و یکسان باشند؛ ولی تفهیم و درکش متاسفانه سخت به نظر میرسد. (البته اینجا یکسان بودن به معنای یکنواخت بودن مثل تلخی قهوه نیست).
حال اگر شخصی واقعا اهل و مرد سختی در فضای مَجاز (غیرواقعی مثل دنیای بازیهای ویدیویی) باشد، یعنی به واقع اهل و مرد فرنچایز Dark Souls باشد، چنین چالش میزانی را متوجه است و حتی از سختیهای زندگی هم ملول نمیشود. آخر وقتی مثلا سختیهای وحشتناک را در فضای مَجاز ارواح تاریک تحمل میکند، در فضای واقعی (زندگی) تحمل نکند!؟ یا در مثالی خارج از بحث، وقتی از طبیعتهای محیط Red Dead Redemption 2 لذت میبرد، از طبیعتهای واقعی لذت نبرد!؟
حالا از کجا بفهمیم که Dark Souls برای ما دلیل صعود یا سقوط در زندگی خواهد شد؟ (البته بحث افرادی که با این فرنچایز ارتباط ندارند جداست. آنها نگران نباشند. فقط تا انتها لطف نمایند و همراهی کنند.) مستطیل سبز رنگ عوامل صعود را میگوید و مستطیل قرمز نیز عوامل سقوط:
صعود است اگر…
- با تمرین، دقت و فکر پیش برویم. همین طور یکهویی و عشقی به دریا نزنیم.
- You Diedها برایمان شاید دردناک باشند، اما با یک لبخند، آنها را تبدیل به درسهایی برای حرکت بعدی خود بکنیم.
- قرار نیست از کتک خوردنهای کاراکتر لذت ببریم؛ تنها میخواهیم سختیها را تحمل نماییم.
- و غیره.
سقوط است اگر…
- تنها به خاطر اثر حلقه به Dark Souls بچسبیم. به طوری که از فرط ترشح دوپامین، دچار بیماری اعتیاد به بازیهای ویدیویی شویم.
- با You Diedها اعصابمان به حدی خرد شود که هوس آسیب زدن به خود، دیگران یا اشیا بکنیم.
- از دیدن کتک خوردن کاراکتر لذت ببریم و حسابی بخندیم.
- و غیره.
موارد خیلی بیشتری را میشود گفت. ولی خب ما به همین تعداد بسنده کرده و بقیه را به تفکر خودتان واگذار میکنیم.
باب پنجم: میازاکی هم You Diedهای خودش را دیده بود
شاید باور نکنید. ولی میازاکی هم از همان آغاز حرفهاش، دقیقا همان You Diedهای خودش را جلوی چشمانش دیده بود. درست وقتی که در Tokyo Game Show، بازی ویدیویی Demon Souls به نمایش درآمد، واکنشهای منفی فجیعی امیدش را درهم شکست. چنان ناامیدیاش شایع و وحشتناک بود که سونی میترسید این بازی را خارج از ژاپن منتشر کند. البته FromSoftware هم آماده یک شکست مفتضحانه و رسوا شده بود. آخر فرهنگ شرقی ژاپن، پذیرای چنین اثری نبود.
تا اینکه سرانجام، Demon Souls راهش را به غرب کشید و به مردمان آنجا رسید. ولی ناگهان اتفاق عجیبی افتاد؛ همان بازی که در ژاپن به شدت سرکوب شده بود، اینجا از هیچ به همه رسید، صدها جایزه گرفت، تحسین همگان را برانگیخت و نمرات بالایی از منتقدان کسب کرد. آخر میازاکی به خاطر طراحی یک گیمپلی سخت، چالش برانگیز و اعتیادآور، موفق به نوشتن نام خود به عنوان خالق ژانر سولزلایک گردید.
حالا که ژاپن چنین تعریفها و تحسینهایی را از سمت غرب شنید، دچار شوک و تغییر فرهنگ در پذیرش Demon Souls شد. به وجهی که سرانجام، علاقه بیشتر به این ژانر در سرزمین آفتاب به وجود آمد. هرچند که هنوز هم بازیهای هیدتاکا میازاکی، نسبت به ژاپن اگر مقایسه بخواهیم بکنیم، در غرب طرفداران بسیار بسیار بیشتری دارد.
اما از سمتی دیگر، عدهای معتقدند سولزلایک، ژانری بر ضد سلامت روان و جسم آدمیزاد است. اینکه کسی مثل اکثریت ژاپنیها، ارتباط برقرار نکند، ربطی به تحمل سختیهای زندگی، اثر حلقه یا جریان Flow ندارد. خب البته دلیلی بسیار عجیب میآورند که میتوانید آن را در مصاحبه زیر بخوانید و من نیز، پایان حرفم را همین میگذارم. این گفتگو از پادکست ژاپنی Game no Shokutaku گرفته شده (لازم به ذکر است که این برنامه دو مجری داشته).
خارج از میدان موضوع بحث: حرفهایم بیشتر حالت نمادین داشتند و بنابراین، هرگز مدرکی بر حق بودن و درستی ژانر سولزلایک نیستند. همان طور که در ادبیات فارسی، به شیر صفت شجاعت انسان را میچسبانیم؛ اما آیا شیر خودش واقعا و ذاتا مثل یک انسان شجاع است؟ اصلا آیا شیر هرکاری کرد را میتوان بر پایه شجاعتش نوشت؟ خیر. پس من هم در متنم هرچه از ژانر سولزلایک گفتم، دفاع یا تعریف از کیفیت، کمیت یا ماهیتش نبود. بلکه صرفا همانند کنایه، ضرب المثل یا نماد در ادبیات فارسی بود.
حکایت همچنان باقیست: این گونه ساختمش…
مجری: آیا حین توسعه، کل تیم به این فکر میکردند که بازیکن توی بازی چطور با یک لبخند میمیرد؟
میازاکی: نه، اینطور نبوده. رسانههای خارجی بعضی وقتها همین سوال را از من میپرسند و میگویم نه. حتی از من پرسیدند که “چرا تو اینقدر سادیسم (آزارگرایی) داری؟” خب درباره بقیه اعضای تیم نمیدانم، اما من درحقیقت مازوخیست (آزارطلب) هستم… یک آزارطلب فجیع هستم، بنابراین وقتی این نوع بازیها را میسازم… جوری هست که میخواهم با من رفتار شود.
مجری: اوه.
میازاکی: “من میخواهم این طوری کشته بشوم” این گونه ساختمش.
مجری: شگفت انگیز است! این آخرِ یک آزارطلبی شدید به نظر میرسد.
میازاکی: چیزی هست که مردم نمیفهمند؛ ولی این لذت من است.
مجری: واقعا؟ میخواهی توی یک جنگل عمیق با مشتِ یک قارچ عظیم کشته بشوی!؟
میازاکی: بله، بله. و ناحیه نفرین… وقتی نفرین بشوم…
مجری: میخواهی از بارش یک عالم تیر بمیری!؟
میازاکی: لذت بخش است. من دوستش دارم، اصلا میخواهم رویش تاکید هم بکنم.
مجری: باور نکردنیست!
میازاکی: من درباره تخیلات باقی اعضای تیم نمیدانم، اما این تخیلات را از جانب یک آزارگرا نمیسازم، بلکه از جانب یک آزارطلب میگویم: «من میخواهم این بلاها سرم بیاید.»
مجری: اوه! واو!
میازاکی: واقعا دوست دارم. البته جوابهای عجیب و غریبی از رسانههای خارجی میگیرم. آنها به من گفتند: «درباره چه چیزی داری صحبت میکنی!؟»
نظر شما درباره دارک سولز یعنی زندگی چیست؟
و آیا به نظرتان بازیهای سولزلایک بر ضد سلامت روان و جسم هستند؟
ممنونم از همراهی شما دوستان عزیز گیمفایی 🌹
موفق باشید
پر بحثترینها
- اینترگلکتیک، کانکورد، ناتی داگ؛ در اتاق فکر سونی چه میگذرد؟
- گزارش: طراحی سختافزار پلی استیشن ۶ برخلاف نسل بعدی ایکس باکس، به پایان رسید
- حساب توییتر پلی استیشن باعث ترند شدن دوباره Bloodborne Remake شده است
- یوشیدا: Horizon Forbidden West در حد انتظارم نفروخت
- یوشیدا: اگر خواهان بازی های انحصاری جدید PS5 هستید، بهتر است از ریمسترها حمایت کنید
- شایعه: اطلاعات فاش شده از GTA 6 توسط کاربری که ادعا میکند چندین ساعت از گیمپلی را دیده است
نظرات
علاوه بر اون دارک سولز یعنی سرطان 🗿🗿🗿
بستگی داره چجوری باهاش رفتار کنی
در انجام دارک سولز یا بازی های دیگر به مشکل خوردید ؟ اصلا نگران نباشید !
ما برایتان یک راه حل خوب آماده کردیم :
Better Call Saul
ساول، وکیل پایه دادگستری و رسیدگی به بازی های میازاکی
افتخار آشنایی با ایشون رو دارم
عهه مایک خودتی ؟ گوشِت که بالاش کنده شده بود خوب شد ؟
ببخشید که زیر این کامنت میدم. اما براش خیلی زحمت کشیدم.
ایم مقاله فوقالعاده یک شعر ضمیمه میخواهد.
علی یا ایها ساقی ادرکسن هیدتاکا/
که گیم آسان نمود اول ولی افتاد سولزبورنها/
به بوی دانش باستان، همی گشتم پی اینسایت/
ولی چون فهمیدم داستان، شدم خود چون خل و چلها/
هزاربار در پی باس فایت، عهد کردم باشد آخر/
هزاربار عهد بشکستم، از آن سختی کردم “وِل”ها/
فشاری شد همی قلبم، فشاریدم محکم R1/
از آن تک و اتک زادن، زد انگشتم چه تاولها/
به شمار موی سر مردن، موهایم چون شمار آمد/
کچل گشتم همی آخر، به سر زدم بسی ژلها/
من آن گنگستر شهرم، بلاد من شهر یارنام /
چو یارم آریاناهست، منم بومَه که چون “خِل”ها/
مسترویلم به من هشداد، مرو زان خونِ باستانی/
“دراکولا”ی خون خوارم، پیاش خوردم خون “دل”ها/
در آن خوف زندان باستیلش، عجب مخفی کاری کردم/
از آن مخفی کاری کردن، شدش سولز اسپلینت سلها/
من آنashen one بینامم ، که در یارنام شوم هانتر/
که تر زنم بر آن هیکل، بر آن باسها و Idol ها/
حریف عروس یارنامم، عروسش من بُدم یا وی؟/
چون کشتمش همی آخر، کشیدم کَر کنان کِلها/
در این بادیه گیمینگ، سولزبورن ممنوعه عشق است/
چه داند بیرونی آخر، ز احوال ما داخلها/
حدیث سولز و سولزبازان، شکلاتی تلخ و زهرین است/
فورتنایت و کاد پیشش باشد، چنان کیک و کاراملها/
چنان زندگیام سخت است که سولزبازی شود تفریح/
متا من تلق من التفریح، میازاکا و اهملها/
پایان🌺🌺🌺🌺🌺
دمت گرم بعد از چند سالی که ازت شعری ندیدیم چو این شعر را بدیدم جامه خویشتن دریدم
به به شاعر هم شدی نمیدونستیم؟
قشنگ بود
خیلی وقته….
چه بهتر
سلام پوریا جان
😂
شعر باحال و لبخندآوری بود 👌
ممنونم از همراهی شما 🌹
عه ساول، منم مایک 😂😂
ولی الدن رینگ اصلا آزار دهنده نیست
فکر کنم بازی نکردی
اره سید بعضی باگاش و هوش مصنوعیه بعضی انمی ها خیلی رو مخ میرفت
تلگرامتو بده نشونت بدم چند ساعت بازیش کردم
ولی جدی کامنت خودتو لایک میکنی ؟
😏
Elden ring توی سبک خودش اسون ترین بود و واقعا خط داستانی جذابی داشت.بشخصه از اول تا اخر بازیو با ی نیزه و اشس تموم کردم.و اسون ترین بود چون ساختار گرافیکی خوبی داشت شما میفهمید کدوم ضربه قرار بهت بخوره یانه.بر عکسع بقیه سری سولز
چرت نگو
مقاله زیبایی بود
من چند وقت بود رفته بودم سراغ دارک سولز ۳. قبلشم سری سولز بازی نکرده بودم. خلاصه با بدبختی رسیدم تا باس فایت Abys watchers و اونجا بود که سختی را فهمیدم یعنی چی برای اولین بار تو بازی ها. شاید ۵۰۰ بار مردم توش. آخرش زدمش . جوری بود میخواستم بازی را رها کنم دیگه .. حالم داشت به هم میخورد. یه فکری به سرم زد رفتم twitch و بازیکنان پرو دارک سولز را دنبال کردم و خلاصه اینقدر دیدم بازی هاشونا که دارکسولز ۳ شد عین کف دستم. نزدیک ۱۰ بار تمامش کردم. تا ng+++هم رفتم با یه کارکتر و واقعا لذت بخشه این دارک سولز ۳ اگه حرفه ای بشید. واقعا بازی خوبیه.
15تا از باس های سخت نسبت به بازی و لولتان:
1.dark eater midir
2.knight gael
3.sister friede
4.nsmeless king
5.the demon prince
6.soul of cinder
7.dancer
8.pointiff sulyvhan
9.twin princes
10.dragon slayer armor
11.Abyss watchers
12.champion gundyr
13.halfight,spear of church
14. Champion’s gravetender
15.crystal sages
واقعا دست مریزاد 👌
من رو ترغیب کردید برم دارک سولز بازی کنم
اول الدن رینگ بازی کن بعد برو سری سولز
نه به نظرم اشتباهه. سولز ۱ بهترین بازیه میازاکیه ولی چون یکم قدیمیه اگه بعد از بازی های جدید که گرافیک بهتری دارن بری سراغش از دستش دادی و این واقعا حیفه چون به نظرم هیچی قابل مقایسه با سولز ۱ نیست. بنابراین ترتیب پیشنهادی من سولز ۱ بعد هر بازی دیگه از سری که میخواین هست
عالیه حتما بازی کن مخصوصا دارک سولز ۳. ولی پیشنهادم اینه اول یه ویدیو کامل از یه اسپید ران یه بازیکن پرو تو یوتیوب ببین بعد برو سمش وگرنه ۲ ساعت از بازی نگذشته حذفش میکنی🤣
من سری سولز را بازی نکردم
گرافیکش چطوره ؟
همشون خوبن. دارک سولز ۳ و ۱ ریمستر با کیفیتترن.
من ۳ را پیشنهاد میکنم.گرافیک دارک سولز کلا تاریک تور هست. زیاد تو فکر جای روشن و سر سبز نباش. همیشه تو لجن زار . بیابان های خشک وقلهعه ها. اینجوری میشه مثالش زد.
من هنوز تو باس اولش گیر کردم چجوری اومده کف دستت💀
اولیش که خیلی آسونه😄
اره رد کردم با یه کاراکتر قوی تر
الان باس دومو گیر کردم😂
خیلی سخته اولش به نظرم بزن یوتیوب یه گیم پلی ببین که بیاد دستت😉
سولز بورن یعنی مزه ی زندگی♥️(البته برای کسایی که تونستن این سبک رو یاد بگیرن و دراپش نکردن)
بلادبورن اولین عنوانی بود که میازاکی ساخته بود و پلی دادم.
بعدش سوالی که از خودم میپرسیدم این بود که چرا واقعا اینقدر دیر سمت سولزبورن اومدم.کافیه فقط یه مقدار از گیم پلی و دنیایی که میازاکی میسازه خوشتون بیاد بعدش دیگه شما میمونید و چند تا عنوان شاهکار که بعید میدونم از پلی دادنشون خسته بشید.
حس خوبی که بعد از شکست دادن یه باس سخت (برای خودم شخصا nameless king خیلی سخت بود😅) به پلیر دست میده بعید میدونم تو بازیای دیگه بتونید پیدا کنید.
همون جور که هرشکست مخصوصا زمانی که زحمت زیادی کشیدی کمرا رو می شکنه هر پیروزی و فتح توی سوار مثل این میمونه که یه کوه عظیم رو فتح کردی و سراسر ازافتخار و شادی میشیم
دقیقا…
بازی های سولز به خوبی ضرب المثل: شکست مقدمه پیروزی است و در پس هر سختی، آسانی است رو معنی میکنه…
حالا یه چیز بگم بخندیم
تا حالا تو پنج ساعت بازی دارم سوار سه یا باس زدم الدن رینگ پنجاه ساعت رفتم یه باس فایتم نزدم🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣ولی همون یه باس که زدم خیلی کیف داد
واقعا این الدن رینگ اعذابه من یک روز کامل سر باس فایت ورودی قلعه گادریک موندم اگه حوصلم کم بود قطعا بازی ول میکردم
داداش شما داری تو الدن رینگ اینجوری عذاب میکشی، بازی های دیگه سولز رو میخوای چی کار کنی ؟!
واقعا😅
من که پاکش کردم بعد چند روز تو همون باس اول موندم
دارک سولز یک بازی کن 💀
اونم سخته؟
باس های ساده ای نسبت به الدن داره این به این معنی نیست باس سخت نداره اما دردش مناطق بازیه راهای به شدت مسخره هر دقیقه فال دمیج می خوری مثلا منطقه توم اف جاینت واقعا رو مخ دیگه خود دانی باس اولش هم راحته
آقا یه چیز دیگه من اصلا داستان الدن رینگ یا پارک سولز رو نفهمیدم چرا آنقدر گنگن؟
روایت داستان از رو محیطه بعد قسمتی از داستان عمدا گند ساخته شده خودت باید فکر کنی یک جا خوندم میازاکی می گفت وقتی رمان زبان انگیلیسی می خوندم چون زبانم خوب نبود قسمتی نمی فهمیدم و تصور می کردم اینطوری میشه دارک سولز هم بر همین اساسه
مرسی
مارگیت واقعا سختی خاصی نداره
یار کمکی هم میشه احضار کرد
بنظرم بازی رو ول کن
درستش همینه…
تو الدن رینگ باید انقدری لول آپ بکنی تا بازی برات راحت بشه اون اوائل…
لول آپ هم خیلی کردم ولی انگار که کلا به سولز نمیخورم
من خودم عاشق الدن رینگم و بعد از اون عاشق سبک سولز شدم
ولی اصلا اعصاب نداشتم که بیشتر براش وقت بزارم
برای همین واقعا یه بازی سولز راحت میخوام که فکر کنم lies of p آسون تر باشه (اینطور که شنیدم)
Lies of P تو دموش همه باس هاش آدمو بیچاره میکنن بخاطر نقص سیستم Guard و بالانس نبودن باس ها…
آره واقعا
اوضاع سیستم داج و پری کردنش خیلی خیطه
خدا کنه نسخه نهایی بهتر بشه حداقل
بد شد سید
یادمه اولین بار که dark souls 1 رو بازی کردم ۹سالم بود انقدر نوب بودم که نمی تونستم شمشیر شکستم رو از inventory جایگزین کنم فکر میکردم که بازی آشغالیه ولی بعد از ۵ سال که رفتم نسخه دومش رو بازی کردم فهمیدم که چه بازی شاهکاریه خلاصه مطلب:dark souls بخاطر سختیش و فضای دارکش معروفه و اگر این سختی و دارک بودن رو نداشته باشه یه بازی آشغال میشه اگر نمی تونید بازی کنید از نوب بودن خودتونه
خب باید برای این بازیا وقت گذاشت که بتونی توش پرو بشی
از همون اول که به دنیا اومدی پرو پلیر که نبودی
پ.ن : من راجب الدن رینگ حرف میزدم و تاحالا دارک سولز بازی نکردم
دقیقا منم
با دیدن تیتر مقاله تصور کردم قرار روایتی متفاوت از lore دارک سولز بخونم اما مضمون نوشته شده هم نه تنها متفاوت نیست بلکه همان تشبیهات و تلویحات تکراری رایج بود
باب اول و آخر: نه دارک سولز نه هیچ بازی دیگه ای برای هیچ فردی کلاس درس نیست لطفا این قبیل تشبیهات سطحی را تمام کنید
من همیشه مخالف ارائه همچین مفاهیمی درخصوص بازی های ویدئویی هستم هیچ فردی هیچ چیزی از چهارتا بازی یاد نگرفته؛نمی گیرد،نخواهد گرفت،حالا گیرم چهارتا دیالوگ خفن هم داخلش گفته باشن و چهارتا lore خفن هم داخلش روایت شده باشه خب که چی؟
اما در مورد خود سری سولز واقعا دشوار نیستند بلکه نظام مند هستن؛اگه روال و شیوه بازی را فهمیدید با یک dagger ساده هم بازی را تمام می کنین.بازی های دشوار به آثاری مثل رزیدنت اویل ۲ اورجینال گفته میشه که دیگه تو این صنعت پیدا نمی شن
سلام و درود
من سعی کردم با بیان کردن مفاهیم اثر حلقه و flow و انتخاب طبیعی و دیگر مسائل، موضوع رو از کلیشهای بودن دور کنم
هرچند که تا حالا ندیدم جایی بگن دارک سولز مثل زندگی هست.
بازی هم میتونه به آدم چیزی رو یاد بده، مگه اسباب بازی (که اصلا در سطح بازی ویدیویی نیست و سطحش پایین تره) به یه کودک چیزی یاد نمیده؟ اگر نمیده، پس چرا اسباب بازی داریم که ستِ پزشکی یا آشپزی هست؟ چرا میکروسکوپ اسباب بازی داریم؟
روانشناسی تربیتی میگه هراسباب بازی به کودک چیزی رو یاد میده. پس وقتی اسباب بازی به اون سادگی و سطح پستی این طوریه، بازیهای ویدیویی به ما چیزی یاد ندن!؟؟؟؟ آیا این درسته؟
گمان میکنم تمام مقاله رو نخونده باشید. چون مفاهیم خیلی بیشتری گفته شده.
به هرحال، ممنونم از همراهی شما 🌹
موضوعات وقتی جنبه آموزشی پیدا می کنن از بحث سرگرمی جدا می شوند اینکه این دو مقوله گاها باهم ترکیب می شن بازم تغییری در بطن قضیه ایجاد نمی کنه اینکه شما سه ساعت بیکاری بشینی دو قسمت برای گذران اوقات dark ببینی با اینکه همین dark برای یادگیری زبان آلمانی ببینی تفاوتش مثل شب و روز
یک کودک در حال سپری کردن مراحل شناختی و رشدی هست در این مرحله هر چیزی می تونه براش جنبه آموزشی داشته باشه حتی برخورد دستش با اجاق گاز دیگه اسباب بازی که بماند.
حرف من واضح یک نفر ممکن ماشین زیر پاش سرگرمیش باشه برای یکی دیگه ممکنه گیم بشه اسباب سرگرمی،بازی های ویدئویی هم چیزی فراتر از سرگرمی نیستن آدمی هم که یک قدم بیشتر از این از گیم می خواد راهش اشتباه اومده
منظور من تقلیدی بودن عنوان مقاله نبود روی صحبت هم در مورد محتواش بود
گمان تونم اشتباه؛ اگه قرار باشه چیزی را نخونم یا ناقص بخونم اصلا صفحش باز نمی کنم یا مطلبی به اشتراک نمی زارم مثل گیوتین نامه ۶
Wounds@
دقیقا جریان دارکسولز همین هست . این اجازه رو به افراد Intuitive میده که برداشت فوق العاده عمیقتری از گیم داشته باشن
مثلا من از اون دست افرادیم که متنفرم کسی بیاد از سختی دارکسولز برام حرف بزنه چونکه گیم انقدر زیبایی داره که سختیش بی اهممیترین چیزه اما امان از کامیونیتی بچگانه که همیشه افکار رو روز به روز ضعیفتر میکنه
———-
حالا من به شما بگم عضو اون ۵% از پلیر دارکسولزیم که تونستم ازش چیزی بیاموزم طبیعتا شمارو قانع نمیکنه ولی خوب تلاشم رو میکنم که بدونین بله گیم دارک سولز میتونه تاثیر مفید و مثبتی در فکر و فرهنگ شخصی بزار بر خلاف گیمهای آنلاین
ادعای شما که با «نمیشود» و «نخواد شد» میخکوبش کردی اتفاقا کاملا غلطه! تقریباً هر بار کسی اینطوری چیزی گفته از اساس غلط حرف زده چون کسی که همه چیز رو توضیح میده در واقع هیچ چیز رو توضیح نمیده! اولا شما از گیم (گیم پلی منظورمه اصلا با دیالوگ و lore کاری ندارم) اولویت بندی، رسته بندی و استراتژایزینگ رو طوری یاد میگیری که از هیچ چیز دیگه یاد نمیگیری. دوما کی گفته گیم فقط سرگرمیه؟! آیا شما میتونی امروز جز با توسل به تعصب، فرق بزاری بین یه شطرنج باز و یه eSport پلیر حرفه ای؟
اینها به کنار یه چیزی رو خدمت شما عرض کنم؛ همه چیز رو معامله نبینید. شما رو ارجاع میدم به اون سکانس فیلم انجمن شاعران مرده که معلم میگه کتابی که با نمودار میخواد برای اشعار ارزشیابی کنه رو پاره کنید. چرا؟ چون ما شعر میخونیم برای اینکه «انسان» هستیم. شما نمیتونی خودتو بهتر ببینی از کسی که صرفا از یه فیلم لذت میبره چون خودت نگاه ابزاری به اون فیلم داری! من اتفاقا خودم زبانم با فیلم و سریال خوب شد و کلاس نرفتم ولی هدفم این نبود، یه اتفاقی بود که در طول پروسه سالها فیلم و سریال دیدن افتاد. حالا صرفا به همین دلیل یکی که مکتبی زبان یاد گرفته باید من رو تحقیر کنه؟!
در نهایت یه پاسخ بیشتر برای شما نمیمونه و اون هم اینه که ما گیم بازی نمیکنیم چون دنبال کلاس درس یا تعریف ضعیف یه نفر از مفهوم سرگرمی هستیم، ما گیم بازی میکنیم چون «انسان» هستیم. این نوع نگاه سفت و سنتی پدربزرگ سختگیر رو بذارید کنار و آزاد اندیش باشید.
پاسخم به Wounds@ رو ظاهراً اشتباهی به شما ریپلای زدم آقای اسدی!
سلام بر شما و درود
باکی نیس کاکوی جونی 🌹😁
سید شیرازی هستی ؟ 😁
سلام و عرض ادب
اگه خدا قبول کنه بله 😃
منتها متاسفانه اون کلمه اولی که فرمودید رو نیستم 😅
ممنونم از همراهی شما 🌹
انسان با بازی کردن، حرف زدن، فیلم دیدن و از همه مهم تر با کتاب خوندنه که یادمیگیره
اینکه بگیم “صرفا چهارتا دیالوگ تو بازیه” درسته اما اینکه مخاطب از اون چهارتا دیالوگ چی برداشت میکنه و اینکه ایا میتونه برای اینده مخاطب مفید واقع بشه یا نه به خودش و برداشت هاش برمیگرده
خود میازاکی با بازی کردن ico ذهنش جرقه زد و یه جورایی براش حکم کلاس درس رو داشت
در ضمن اینکه دارک سولز رو با زندگی واقعی مقایسه کنیم از یه جهاتی اشتباه نیست
چون بازی مکانیزم هایی داره که تا حدودی اونو شبیه یک زندگی میکنه که با استفاده از چرخه مرگ و زندگی میخواد به پلیر نشون بده که واقعا کجا اشتباه کرده
اشتباه اینه که بگیم دارک سولز دقیقا مثل زندگی میمونه
یعنی در واقع اینو در مورد هیچ بازی نمیتونیم بگیم. حتی بازی پر جزییاتی مثل رددد
هیچ چیز با زندگی واقعی قابل مقایسه نیست، ولی میتونن از یه جهاتی شباهت داشته باشن
تصور شما از بازی ویدئویی غلطه… چرا نمیشه از بازی ویدئویی چیزی یاد گرفت ؟! مگه بازی ویدئویی چی از یه نثر ادبی، فیلم و سریال و… کم داره ؟! این خیلی غلطه که یه موضع غلط دارید و روی اون موضوع غلط و تفکر پوسیده، پا فشاری می کنید…
خیلی از بازی هایی که بازی کردمو و میکنم بهم یاد دادن که Knowledge is Power
با نهایت احترام :
پس چرا هنوز به انجام بازی ها میپردازید ؟
اگه بازیا آموزنده نیستند و شاید بعضی موقع ها یک دیالوگ خوب و منطقی ببینیم پس بهتره گیم رو کلا کنار بگذارید
ایشون یه شوخی کرد وقتی گفت “فردی هیچ چیزی از چهارتا بازی یاد نگرفته؛نمی گیرد،نخواهد گرفت” چون هیچ فردی تا به حال با همچین قطعیتی در استدلال آوردن، هیچ حرف حسابی نزده، نمی زند و نخواهد زد!
پارادوکس رو حال کردی؟!
اگه تجربه شما از ویدیو گیم به چهارتا شوتر و فوتبال و دو سه تا هک اند اسلش خلاصه شده بله نمیشه چیزی یاد گرفت . ولی من خودم ترغیب شدم با سری اساسین برم تاریخ یاد بگیرم ، سر بازی ویچر ترنسلیت جلوم باز باشه زبان یاد بگیرم ، با فلایت سیم و بازی فضایی کربال مکانیک پرواز و مفاهیم پاییشو یاد بگیرم و بخاطر human resource machine ترغیب شدم برم برنامه نویسی یاد بگیرم . خیلی چیزهای دیگه هست که از حوصله ی مطلب خارجه اما همچیز به این برمیگرده که یک فرد چه برداشتی میخواد بکنه از زندگیش
سبک سولز بورن نمیومد نمیدونم چطوری قرار بود گیمای افلاین تا دسته کلیشه رو تحمل کنم.
حقیقتاً، بازی های سولز-لایک اونقدر هم سخت نیستند.
اگر با هر مرگ از خطا هایی که مرتکب شدید درس بگیرید، میبینید که چندان هم دشوار نیست، مغلوب ساختنِ یک باسفایت.
با این حال، مقایسه سختیِ زندگی با دارک سولز، چندان هوشمندانه نبود؛
سختی زندگی بسته به جایگاه، ثروت، شهرت، مقام، نژاد، رنگ پوست و میزان تحمل هر شخص میتونه متفاوت باشه، درحالی که دارک سولز سختی یکسان رو به همه متحمل میکنه: فرقی نمیکنه چقدر در رفاه یا بدبختی باشی، در دارک سولز همه Undead هستند.
سلام بر استاد عزیز
درباره عدالت در دردها داخل متن توضیح دادم و ثابت کردم. اما گفتم شاید. قطعی حرف نزدم.
ممنونم از همراهی شما 🌹
جدا ازین، اطلاع نداشتم انقدر استاد میازاکی مازوخیسمی و Submissive هستند 😳
«مجری: میخواهی از بارش یک عالم تیر بمیری!؟»
«میازاکی: لذت بخش است. من دوستش دارم، اصلا میخواهم رویش تاکید هم بکنم.»
احتمالاً، استاد میازاکی آخر هفته هارا در یک Love Hotel در ژاپن، با شلاق و زنجیر میگذراند
😉😆⛓️🪓🔨📌🔪🩸
به قیافه اش هم میخوره!!!
امیدوارم استاد به bdsm علاقه مند نباشند
جا داره یاد کنیم از Gwyn, Lord of Cinder که کلا داشت برای نجات آتش و ادامه زندگی با اون و فرار از تاریکی تلاش میکرد
گوین فقط یه سیاستمدار کثیف بود که از تموم شدن دوره حکومتش میترسید و بخاطرش کل سرزمین رو درگیر نفرین کرد
بخاطر همین دمش گرم وگرنه دارک سولزی بوجود نمیومد
یکی از بهترین آهنگ هارو داره تو کل سری
از خوب ترین بد هاس
باهات به شدت موافقم