از زامبی و اوستاناک ملولم و Dead poolام آرزوست ! | طنز نوشته:دلایل افول و انحطاط فرانچایز Resident Evil

فرانچایز Resident Evil یا به اصطلاح زبان شناسان حرفه ایی پارسی زبان، شیطان مقیم(!) یا به اصطلاح عده دیگری از متخصصین، اقامتگاه شیطان و یا به اصطلاح…. بگذریم! این فرانچایز رو به نابودیست. اینکه چرا و به چه دلیل این فرانچایز را محکوم کردیم بماند! اصلا دلمان خواست. دوست داریم نابودش کنیم. سایت خودمان است.

زامبی هایی که با سواد شدند!

اصولا داشتن سواد و مهارت های اجتماعی امری پسندیده می باشد و هر فردی ملزم است برای ادامه زندگی سواد داشته باشد و به دانشگاه برود. مگر می شود بدون تحصیلات عالی در زندگی موفق شد و نان آور خانواده شد؟ پیش خود چه فکر کرده اید؟ آیا داشتن زامبی هایی با سواد سیکل امری پسندیده است؟ آیا می توان از این مسئله مهم گذشت؟ مسلما خیر! مسلما Capcom این دغدغه را لمس کرده بود که زامبی ها را هوشمند ساخت. این زامبی ها به مرور زمان و پس از نسخه چهارم، تحصیلات خود را ادامه دادند و برای خودشان کسی شده اند! مثلا الان شما یک زامبی را می توانید ببینید که سوار بر موتور به سوی افق می رود و یا زامبی های دیگری در گوشه کنار بازی منتظر هستند تا به شما حمله ور شوند و به سان یک فوتبال امریکایی به روی شما بریزند. جا دارد از سازنده ها کمال قدر دانی را داشته باشیم که انقدر به سواد و مهارت زامبی ها علاقه نشان دادند! از آنسو، نشستند فکر کردند که کاراکترهای بازی را نیز تقویت کنند. پس برو بچ کریس و لئون و بقیه را در باشگاه بدن سازی کوچه پشتی استودیو ثبت نام کردند. بلکه در نبردهای تن به تن از پس زامبی های با سواد داستان ما بربیایند. اینگونه بود که در نسخه ششم، کریس و لئون در حد آندرتیکر و ری میستریو با زامبی های فهیم به صورت تن به تن مبارزه می کردند و چه کله ها که متلاشی نکردند و چه شکم هایی که سفره نکردند….

البته ایدا وانگ کمی در باشگاه بدن سازی کم کاری کرده که به عوامل استودیو قول داده که در شماره های بعدی جبران کند.

بزنم به تخته، رنگ بافت ها باز شده

اگر بخواهیم گرافیک را توصیف کنیم مثل یک تخته سیاهی می ماند که در گذر زمان و پس از شماره ۱، رنگ های مُرده، شاد و شادتر شدند تا جایی که در نسخه پنجم در ضلِ آفتابِ سوزان مشغول بازی بودیم و در نسخه ششم هم گویا تاریکی مثل بازی بی نظیر و فاخر Dark حکم هویج را ایفا می کند. هر چه می گفتیم فضای ظلمات می خواهیم ولی این ظلمات چه فایده وقتی تا فیها خالدون محیط را می توانید مشاهده کنید؟ اینجاست که شاعر می فرماید بزنم به تخته، رنگ بافت ها باز شده، زامبی ها شکفته شده، لئون میخواد قر بده، از ایدا هم نترسه.

این کاملا واقعیه 😐

اینو کی اورد اینجا؟

اصولا تک فرزندی خیلی هم خوب هست و کسانی که تک هستند خیلی هم راضیند! بگذریم… خواستیم بگوییم تنهایی هم فوایدی هم دارد. مثل آدمیزاد کیف و حال می کنی. اگه قرار باشد فیلم ترسناکی دیده شود، تنهایی فاز دیگری دارد ولی صبر کنید. من از شما سوال می کنم تا حالا تو کارهایی که شریک داشتید بیشتر راضی بودید یا کاری که به تنهایی موفق شدید؟ مسلما کاری که تنهایی انجام دادید. حالا لذت زامبی کشی با همکار بیشتره یا تنهایی؟ مسلما تنهایی. وسط گیر و دار، ۴ تا ضربه میخوری میری تو آنپاوز، تا همبازی بی شعورت فس فس کنان بیاد. دست در جیب مبارکش کند و مهمات و یا بسته تره بار خود را باز کند، شما انا لالله و انا علیه راجعون شدید و رفت پی کارش! ضمن اینکه به همکار خود فحش های آنجوری و خفن حواله می کنید، در دفعه بعدی حواستان پِی کار خودتان بیشتر است ولی ای داد بیداد که همکار محترم به فنا رفته است و باری دیگر باید از سر بازی کنید!

اصلا عکس سیاه میزارم گند میزنم به این مقاله 😐 مرتیکه بوووووووووووووووووق !!! (دانیال)

کریس اون RPG منو بده

خطرناکترین سلاحی که تو نسخه های ابتدایی بازی دیده ایم یه ۴ تا مگنوم بود. نسخه دوم ۴ تا مسلسل دیدیم، نسخه سوم ۴ تا RPG دیدیم. نسخه چهارم، ۴ تا بمب و تفنگ دیدیم. نسخه پنجم و ششم، ۴۰۰ نوع سلاح دیدیم. RPG که عین نقل و نبات هر گوشه نقشه بازی می توان پیدا کرد. البته در درجه های سختی بالاتر که مهمات به طور کامل از صحنه گیم پلی محو می شود و به سبک بروسلی باید روی زامبی ها فن اجرا کرد. من از شما می پرسم: وقتی تا خرخره سلاح و مهمات دارید دیگر باید از چه چیزی بترسید؟ اصلا گفتیم که تو بازی بمیرید، وقتی دم به دقیقه چک پوینت دارید آن وقت باید بترسیم؟ از شاهکارهای گیم پلی هم در اینجاست که جنابعالی تیر ندارید، پشت سرت یه مشت زامبی حمله می کنند و آن وقت باید به دنبال تیر و مهمات باشید. همکارتان هم خیلی هنر کند خودش را بکشتن ندهد. همه و همه دست در دست هم می دهند تا کاراکتر بازی را از صحنه روزگار محو کنند. نه آخر مگر می شود ترسید؟

از زامبی و اوستاناک ملولم و Dead poolام آرزوست!

من می گویم باید فاتحه این فرانچایز را همینجا خواند و بس! دیگر بس است این همه تغییرات متحول کننده. ما نخواستیم با کروکودیل تو آب بندان مبارزه کنیم. ما نخواستیم تجربه داستانی متفاوت داشته باشیم. ما نخواستیم از سر تا خشتک به مهمات مجهز شویم و به جنگ ارتش زامبی های هوشمند برویم. ما فقط می خواستیم ترس در بازی را تجربه کنیم که آقا پیشمان شدیم. اصلا بگوییم غلط کردیم، Capcom اجازه می دهی که دیگر دنباله ایی از Resident Evil ساخته نشود؟ کپکام شما که راه درست را دارید پیش می روید ولی ۲ کوچه عقب تر باید دست راست می رفتید نه دست چپ که برسید به غرب! ترساندن سخت است و خنداندن چه آسان! من ترجیح میدهم بروم Dead pool بازی کنم تا رزیدنت اویل جدیدی را تجربه کنم. شاعر در اینجا به گریه می افتد و می گوید:

از زامبی و اوستاناک ملولم و Deadpoolام آرزوست!

.

.

مدیر : رسول ؟؟

رسول : جانم دانیال ؟؟

مدیر : تو اخراجی 😐

رسول : آخه چرا ؟؟؟؟ 😐

مدیر : ۹۹۰ کلمه توهین به فرانچایز محبوب RE ! ار این بالاتر ؟؟؟

رسول : خب انتقاده دیگه ! بی جنبه 😐 ! راه نداره حالا بیخیال شی ؟؟

مدیر : اممممم،برو ۴تا خبر بذار سایت تا یه فکری کنم 😐

رسول : :||||||||