آیا واقع گرایانه بودن یک بازی میتواند موجب موفقیت آن شود؟
تا چه حد طرفدار ویژگیها و قابلیتهای واقع گرایانه در بازیهای ویدیویی هستید؟ به نظر شما واقعگرایانه بودن یک بازی، میتواند موجب موفقیت آن شود؟
یکی از مواردی که در بازیهای امروزی به مراتب مشاهده میشود، گرایش اکثر بازیسازان به ارائهی یک جهان واقعگرایانه به گیمر ها است. کمکم، فاصلهی میان بازیها و دنیای واقعی در حال کاهش بوده و تشخیص برخی از بازیها با واقعیت غیرممکن است.
تکنولوژی روز به روز در حال پیشرفت بوده و اگر بازیهای ۲۰ سال پیش را با عناوین امروزی چون God of War Ragnarok و Red Dead Redemption 2 مقایسه کنید، به پیشرفت فوقالعادۀ گرافیک بازیها پی خواهید برد.
برای مثال، چندی پیش بود که ویدیوی مقایسۀ یکی از ماموریتهای Modern Warfare 2 با دنیای واقعی ترند شد؛ کلیپی که به مقایسهی میان آمستردام COD MW II و آمستردام در دنیای واقعی پرداخت.
اما آیا صرفاً ساخت یک بازی با قوانین و گرافیک واقعگرایانه میتواند موجب جذابیت و موفقیت آن شود؟ بیایید این موضوع را موشکافی کنیم تا در نهایت به پاسخی واضح برسیم.
مهمترین امر در رابطه با این موضوع، سلیقه است
انسانها، ممکن است در موضوعات متعددی با هم اختلاف نظر داشته باشند و این امر کاملا طبیعی است. عدهای از گیمرها، آثار Racing را دوست دارند و عدهای دیگر، ترجیح میدهند تا در تاریکی شب، به تجربهی Outlast بپردازند. به عبارت دیگر، هر مخاطب به شکلی متفاوت از ویدیوگیم استفاده میکند و لذت میبرد.
سلیقه در رابطه با واقعگرایانه بودن بازیها نقش مهمی را ایفا میکند. مثال میزنم: انتقاداتی که برخی از گیمرها به Red Dead Redemption 2 داشتند، بیش از حد واقع گرایانه بودن بازی بود، چرا که این افراد دوست داشتند تا به مانند برادر این سری یعنی GTA، آزادی عمل بسیار زیادی در بازی داشته باشند و بتوانند حسابی آشوب ایجاد کنند و از تجربهی خود لذت ببرند.
برخی دیگر، ادعا داشتند که تجربهی واقع گرایانهای که Red Dead Redemption 2 در اختیار آنها میگذاشت، بسیار بهتر از سری GTA بود؛ چرا که این افراد میتوانستند حس و حال واقعی زندگی در غرب وحشی را به همراه آرتور و گروهش تجربه کنند و احساسات واقعیتری نسبت به بازی داشته و به نوعی، خود را در آن دوران تصور کنند.
بنابراین، خواستهی هر گیمر از اثری که تجربه میکند، متفاوت با گیمر دیگری است و از این موضوع نمیتوان غافل شد. عدهای علاقهمند به بازیهای واقعگرایانه هستند چرا که باور و تصورشان بسیار راحتتر است و عدهای، خواستار ارائهی یک فضای فانتزی و به دور از واقعیتند.
طبیعتا، پیشرفت تکنولوژی برای انسان جذاب است
طبیعتا، پیشرفت تکنولوژی برای انسانها همیشه جذاب بوده و این موضوع یک امر طبیعی به شمار میرود. برای مثال، ارتقای موبایلهای قدیمی به نسخههای هوشمند امروزی برای ما جذاب بوده و یا لذت تجربهی تماشای یک فیلم سیاه و سفید با یک فیلم رنگی، غیر قابل مقایسه است (البته، هیچ شکی وجود ندارد که ممکن است یک فیلم سیاه و سفید چون آثار آلفرد هیچکاک، از هزاران فیلم بلاک باستری و بیمحتوای امروزی جذابتر باشد و منظور نویسنده، جذابیت بصری آن اثر است).
بنابراین، برای گیمری که شاهد پیشرفت چشمگیر کیفیت بصری بازیها بوده، طبیعی است که حداقل، از تماشا و یا تجربهی آثاری با گرافیک واقعگرایانه و با کیفیت لذت ببرد و در کل با یک جمع بندی میتوان گفت که انسان از پیشرفت لذت میبرد و یکی از پوئنهای مثبت گرافیک واقعگرایانه در موفقیت یک بازی ویدیویی، همین مورد است.
اولین ویژگی حیاتی در یک بازی، سرگرم کننده بودن آن است!
اولین ویژگی یک بازی برای مخاطب، سرگرم کننده بودن آن است؛ به عبارتی، ممکن است یک بازی با گرافیک پیکسلی و ساده چون Stardew Valley، به گونهای در میان گیمرها محبوب شود که بسیاری از عناوین واقع گرایانه حتی توانایی نزدیک شدن به آن را نداشته باشند.
آثاری چون Ryse: Son of Rome نیز وجود دارد که اگرچه یک تجربهی بصری واقع گرایانه ارائه میدهد، اما نمیتوانند آنطور که باید و شاید پلیر را سرگرم کنند و در نهایت یک اثر زیبا، اما خستهکننده برای گیمر به شمار خواهند رفت. به طور کلی، بازیهای بیشماری وجود دارند که با وجود ارائهی یک گرافیک واقع گرایانه و امروزی، به هیچ عنوان توانایی سرگرم کردن مخاطب خود را ندارند و شکست بسیار سختی خوردهاند.
نکتهای که عموما در بین گیمرهای امروزی شاهد هستیم و اکثرا روی آن اتفاق نظر دارند، عدم جذابیت بازیهای این نسل، نسبت نسلهای گذشنه است. برای مثال، گیمرها امروزی شوق و اشتیاق کمتری برای به پایان رساندن عناوین مختلف دارند و طبیعتا، این موضوع نشان دهندهی وجود یک نقص در بازیهای امروزیست.
همین امر باعث شده تا بسیاری از گیمرها، از بازیهای AAA و بلاک باستری بزرگ به عناوین مستقل مهاجرت کنند. دلیل این موضوع نیز کاملا روشن است؛ سازندگان این گونه بازیها، توانایی خلق آثار گرافیکی عجیب و غریب و سطح بالا را به دلیل عدم دسترسی به منابع لازم ندارند و لذا، از خلاقیت خود برای خلق بازیهای مختلف استفاده میکنند.
در نهایت، خروجی یک بازی با گرافیک بصری ساده یا حتی دو بعدی است، اما همچنان خروجی بسیار جذاب و سرگرم کننده باقی میماند. به همین دلیل، مخاطب از تک تک لحظاتی که در این بازیها میگذراند لذت میبرد موفقیت بسیار بزرگتری به نسبت یک اثر واقع گرایانه، اما نه چندان لذت بخش به ارمغان میآورد. پس حتما، تا به این جای کار، با من هم عقیده هستید که الزاما وجود یک گرافیک سطح بالا و واقعگرایانه موجب موفقیت یک اثر نمیشود و بخشهای بسیار مهمتری هستند که در ابتدا باید به آنها پرداخته شود.
با این وجود، بهترین پاسخی که میتوانیم از موارد مذکور استخراج کنیم، آن است که مهمترین ویژگی لازم برای موفقیت یک بازی، سرگرم کننده بودن آن است و حال این سرگرم کننده بودن، میتواند به دلیل عناصر مختلفی باشد که در مجال این بحث نمیگنجد.
ساخت یک اثر گرافیکی جذاب و با جزئیات واقعگرایانه، برای افرادی که به این سبک از بازیها علاقه دارند، درصورت حفظ ساختار و استانداردهای کلی یک بازی ویدیویی مانند سرگرم کننده بودن، امری ضروریست. اما اگر گرافیک واقع گرایانه در برخی از مواقع، یک ویژگی مثبت به شمار میرود، چه اشتباهی در برخی عناوین واقعگرایانهی امروزی رخ داده است که سرگرمکنندگی خود را از دست دادهاند؟
فدا کردن دیگر بخشهای بازی برای واقعگرایانه کردن گرافیک
تریلر گیمپلی بازی The Last of Us را به یاد دارید؟ در بخش آپگرید سلاحها، جوئل به شکلی واقعگرایانه با اسلحه کار میکرد و یک سری انیمیشن نه چندان ضروری در قسمت Reload اسلحه و استفاده از ابزارها در تریلر وجود داشت که در نهایت، از بازی نهایی حذف شدند.
یا در Elden Ring سعی شده است تا تمامی انیمیشنهای ضربهزنی به سریعترین شکل ممکن رخ دهد تا سرعت و ریتم مبارزات کاهش نیابد. این موضوع در شکل قرارگیری سلاحها در دست شخصیت Tarnished نیز صدق میکند و به همین دلیل است که یک سری ایرادات بصری خیلی جزئی چون وارد شدن آبجکت سلاحها و یا سپر در زره و شنل شخصیت اصلی به چشم میآید.
یک سری ویژگیها در دنیای واقعی وجود دارند که به خودی خود، خستهکننده و زمانبر هستند و طبیعتا، در صورت ورود آنها به بازی، نه تنها موجب جذابیت آن نمیشوند، بلکه ممکن است گیمر را حسابی کلافه کنند. برای مثال، ریلود کامل یک اسلحه، امری زمانبر است و حتی افراد بسیاری در تلاشند تا زمان مورد نیاز برای پر کردن خشاب و به طور کلی، روند Reloading را سریعتر کنند.
حال، هیچ لزومی ندارد که این عمل به صورت مستقیم از دنیای واقعی به درون بازی کپی و پیست شود و تنها ارائهی یک انیمیشن جذاب، اما سریع در بازی کفایت میکند. فرض کنید اثری چون نسخهی دوم سری Watch Dogs سعی میکرد تا فرایند هک کردن را به شکلی واقعگرایانه در بازی خود بگنجاند. در این صورت، میتوانید تصور کنید که گیمپلی نهایی تا چه حد کند میشد؟ بنابراین یکی از علل شکست برخی از بازیهای ساخته شده با این ویژگی، آن است که بازیسازان به این مورد توجه نمیکنند و در نهایت، اثری که عرضه میکنند، عنوانی کند و بیروح است که هیچ نکتهی مثبتی جز بخش گرافیک نخواهد داشت.
همانطور که گفتم، اولین ویژگی یک بازی سرگرم کننده بودن آن است و هر عملی که به کند شدن بیش از حد گیمپلی یا خستهکننده شدن بازی رخ دهد، در نهایت به ضرر اثر تمام خواهد شد. بهترین راه حل آن است که حتی اگر دست به ساخت اثری واقعگرایانه میزنیم، بسیاری از اعمال نه چندان ضروری را مدل سازی کنیم.
بازیها، ژانرها و هدفهای گوناگونی دارند و طبیعتا، وجود بازیهای واقعگرایانه در این صنعت، امری ضروریست و میتواند تنوع خوبی به بازیهای ویدیویی ببخشد. از طرفی همانطور که گفتم، سلیقههای بسیاری وجود دارند و در نهایت، این گیمر است که ترجیح میدهد به کدام سمت و سو برود و با این حال، هیچگاه این موضوع نباید فراموش شود که در نهایت، گیمر میخواهد بازیکند و نباید استانداردهای یک بازی، فدای گرافیک و قوانین فیزیکی آن شود.
آیا شما به این جمله که «بازیهای واقعگرایانه و متمرکز بر گرافیک بصری، مانعی برای رشد خلاقیت سازندگان شدهاند» معتقد هستید؟ گرافیک و فیزیک واقعگرایانه در یک بازی، تا چه حد روی خرید شما تاثیر میگذارد؟
پر بحثترینها
- فوری: سونی در حال مذاکره برای خرید کمپانی مادر FromSoftware است
- نامزدهای بهترین بازیهای سال مراسم The Game Awards 2024 مشخص شدند
- نقدها و نمرات بازی STALKER 2 منتشر شدند
- ۱۰ بازی سینماتیک که میتوانند با بهترین فیلمهای سینمایی رقابت کنند
- پلی استیشن برای ۱۰ سال متوالی نمایندهای برای بهترین بازی سال داشته است
- شایعه: حالت پرفورمنس بازی STALKER 2 روی Xbox Series X به خوبی اجرا نمیشود
- بازی Death Stranding Director’s Cut دومین بازی پرفروش ایکس باکس شد
- بدون اشتراک پلاس، امکان انتقال فایل سیو بازیها از پلی استیشن ۵ استاندارد به پرو وجود ندارد
- رسمی: شرکت مادر FromSoftware پیشنهاد خرید از سوی سونی را تایید کرد
- بازی GTA V با این هدف ساخته شد که از هر نظر بهتر از GTA IV باشد
نظرات
خیلی چیزای دیگه مهم ترن و از واقع گرایانه بودنه یه بازی اولویتشون بیشتره، در راس همه اونها توانایی سرگرم کردن گیم پلی یه بازیه،بعدش گرافیک و صدا و ….. که سلیقه ایه، این نظره منه
آیا واقع گرایانه بودن یک بازی میتواند موجب موفقیت آن شود؟ با قاطعیت بله
یه سوال ازت میپرسم
مثلا های آن لایف چون واقع گرایانه نیست شکست میخوره؟ نه
آیا رد دد فقط به دلیل واقع گرایانه بودن موفق شد؟ نه
نمیگم واقع گرایانه بودن بده ولی گاها فاصله گرفتن از واقعیت و تعریف یه دنیا و مجموعه جدید مثل cdp , frim software , Bethesda واقعا ارزشمنده
کاش حداقل یه دور مقاله رو می خوندی اون موقع دیگه اینقدر با قاطعیت حرف نمیزدی
دقیقا واسه همینه بازی های نینتندو انقدر فروش دارن چون میدونن گیمرای اصیل دنبال چی هستن
گیمرای اصیل خیر
بگو بچه مغزان شیپیل
رد دد ۲ خیلی واقع گرایانه بود ، اما ی چیز خیلی روی که داشت اونم اینکه حتی اگه نقاب هم میزدی ، باز موقعی که جدای از مراحل اصلی ، خودت از ی جا دزدی میکردی یا ی نفر رو میکشتی ، باز برات جایزه میذاشتن . این خیلی رو مخ هست که از کجا قیافه رو دیدن
خب اگر اینطوری باشه بازی مسخره میشه ماسک میزنی میری دزدی پولدار میشی
مهمترین چیز از نظر من گیمپلی هستش بقیه موارد در درجه دوم اهمیت اند
نمیدونم چرا ولی همیشه برای من اول داستان، بعد موزیک و در انتها گرافیک و گیم پلی اهمیت دارن 🙁
سلیقه است دیگه. من ترجیح میدم داستان رو تو فیلم دنبال کنم. صد البته که داستان خوب به همراه گیمپلی عالی شاهکار میشه مثل الدن رینگ
درود
یهو برو فیلم ببین دیگه..
هم داستان هم موزیک هم همه چی واقعیه..
بازی از اسمش معلومه..
میگن بازی.. بازی هم یعنی گیم.. گیم هم یعنی گیمپلی!
عجیبه حرفت!
به شما چرا برخورد حالا؟ xd
دیگه بیشتر از نصف زمان ساخت بازی به چیز های بصری میره و یه بازی نسبتا کوتاه مثل رگناروک ۵ سال طول کشیده (به معنای بد بودنش نیست فقط میگم کوتاه بوده نسبت به زمان ساختش)
در حالی که نسخه دوم گاد اف وار کلا دو سال یا حتی کمتر طول کشیده و حتی یا جی تی ای سان اندرس خودش تو ۱ سال ساخته شده
هر چقدر تکنولوژی پیشرفت میکنه گرافیک هم داره بیشتر و بیشتر وقت میگیره
و یه مطلب دیگه هم بنظرم اینه که بنظرم همیشه واقع گرایی مهم نیست مثل stardew valley من گرافیک پیکسلیش بنظرم کاملا مناسبش بود و اگه یه بازی واقع گرایانه میشد سمی میشد😂
تو این بحث واژه ای به اسم، مرز ، اهمیت خودشو نشون میده.
یعنی اینکه یه بازی باید مرز بین واقع گرایانه بودن برای غرق شدن و در عین حال بازی بودن خودشو به عنوان یه مدیوم جدا حفظ کنه.
کاری به نظرم رد دد ۲ اونو به زیباترین شکل ممکن تو صنعت گیم انجام میده و توازن و هارمونی به شدت زیبایی بین اجزای بازی و در عین حال واقع گرایانه بودن بودنش برقراره.
درسته که رد دد ۲ خیلی واقع گرایانه است اما هیچ وقت هویت خودشو به عنوان بازی فراموش نمیکنه. و اینه که اونو به یکی از برترین عناوین نسل هشتم و کلا صنعت بازی تبدیل کرده.
مهمترین نکته رو نگفتید ماهیت خود بازی
آیا میشه رد دد رو غیر واقع گرایانه ساخت فکر نمیکنم
آیا میشه دویل می کرای رو واقع گرایانه ساخت باز هم فکر نمیکنم
میشه یک شوتر جنگی رو غیر واقعی ساخت فکر نمیکنم (منظور محیط و انیمیشن آن پلی هست نه وجود بسته سلامتی تیر زیاد خوردن) آیا اصلا میشه هالو نایت رو واقع گرایانه ساخت اصلا
من خودم که به ۴ تا کجوآل پلیر می خوام بفهمونم که گرافیک امر ضروری نیست سریع میگن چون سیستمت نمی کشه این حرفو میزنی
خدایی سخته به یک سری افراد بفهمونی یک سری بازیها گرافیک به شدت بالا دارند اما خسته کننده هستن چون خودشون تمام عمرشون موبایل پلیر بودن این طوری فکر می کنن
نه اینکه گرافیک برای بازی بد باشه اما منظورم اینه که گرافیک تنها عامل موفقیت یک بازی نیست و باید چیزای دیگه هم در نظر گرفته بشه
برخی بازی ها که رسما فیلم سینمایی هستن و یک دفعگی ۱۵ دقیقه کاتسین میاد وسط بازی
یا برخی بازیها مثل دچ استرندینگ که به شدت راه رفتن رو واقع گرایانه کردن و کاملا خسته کننده شدن
بزارین درست تر مشکل دث استرندینگ رو توضیح بدم:
الان مثلا تو دنیای واقعی یک کسی به عنوان مجرم شناخته میشه تو تلویزیون و آگهی ها و روزنامه پوسترش پخش میشه و همه مردم دنبالش می گردن
حالا بیاییم همین مکانیزم رو بیاریم تو بازی GTA خوب دیگه بازی کاملا از جذابیت میفته
مشکل دث استرندینگ هم دقیقا همین بود زمانی که به شدت بازی رو به واقعیت نزدیک می کنی بازی خسته کننده میشه هی باید حواست جمع باشه از رو سنگها راه نری تا بارهای پشتت نیفته و یا باید حواست به وزن بار پشتت باشه که زیاد نشه یه وقت
همه اینا یکم بازی رو خسته کننده می کرد علی الخصوص عدم وجود فست تراول در بازی خیلی آزاردهنده بود و باید تمام مسیر رو با دقت به تمام جزئیات پیاده روی برمی گشتی خدا رو شکرو که تو نسخه دیرکتور کات ربات ها رو برای حمل و نقل بارها اضافه کردند یکم بهتر شد بازی و الان واقعا پیشنهاد میشه
چون سیستمت نمیکشه این حرفو میزنی
دقیقا شما کژوال پلیر هستی که میگی واقع گرا بودن یش از حد باعث ضربه زدن میشه
تو بازی های ویدئویی یه سبکی داریم با اسم شبیه سازی ! با مثال بهت بگم رانندگی توی گرن توریسمو و نید فور اسپید رو مقایسه کن یا فیفا و پی اس ( البته تا چند سال پیش )
بازی ها بنا به سبکشون و سلیقه طرفداراشون به واقعیت نزدیک میشن .
دث استرندینگ یه شبیه سازی یا همون واکینگ سیمولیتور بود که اساسش سختی مسیر بود و اگه بارها رو درست میچیدی و بالانس رو رعایت میکردی کاملا همه چیز نورمال پیش میرفت
در اپدیت نسخه جدیدش دقیقا برا کژوال پلیر هایی مث شما که و راضی کردن باقی سلیقه ها روبات هارو اضافه کردند و عاشقان اون سبک کاملا ازش راضی بودن ( مراجعه شود به نمره منتقد ها )
پ ن : کژوال پلیر بودن بد نیست
به نظر من هم یا ps5, xsxیا کامپیوتر قوی نداری
بازی با بازی فرق داره
رزیدنت اویل ویلیج و الدن رینگ رو روی پی سی خودم زدم اون قدرا هم ًضعیف نیست دیگه
دث استرندینگ رو هم تو گیم نت چندساعت پلی دادم
سلیقه مهمه ولی به نظر من تو هربازی داستان و کیفیت روایت داستان و گیم پلی بازی خیلی مهم هستند….بازی اگر داستان نداشته باشه درواقع روحی نداره و هرچقدرهم گرافیک یا گیم پلیش خوب باشه بازهم نقص داره(البته بازی های مبارزه ای و ورزشی مانند taken یا fifa کلا قضیه متفاوتی دارند و منظور من نیست) برای همین ویژگی داستانی به اضافه گیم پلیه که هنوز امثال red dead و god of war و last of us تو خاطر همه مونده چون هم داستان و هم گیم پلی خوبی داشتند….کلا بهترین نسل به نظرم نسل هفتم بود چون خیلی از بهترین ها برای اون نسل بودن که نسل های بعدی فقط ادامشون دادن
دقیقا.
داستانه که گیمر رو با خودش در طول بازی همراه میکنه.
و گرافیک در مرحله ی بعد از داستان و گیم پلی قرار میگیره.
چون اون دو تا خیلی ویژگی های مهمی هستن و در مرحلهی بعدش گرافیکه. چون این ویژگی(گرافیک) هم به دشت مهمه و خوب بودنش لذت چندین برابری به گیمر میده
گرافیک ترجیح میدم، ضعف رد دد هم آنتی السینگش بود که اونم احتملا بخاطر پوشش زیاد گیاهی بود که موقعه حرکت اطراف موهای شخصیت یا بدنش کمی نویزی میشد، فیزیک بازی ام خیلی مهمه که جدیدا تر میزنن
به شخصه بازی ای که از لحاظ بصری و گرافیک در وضعیت مطلوبی نباشه به هیچ وجه سمتش نمیرم
اون چیزی که شخصا منو تو بازی غرق میکنه یه گیمپلی خوب در کنار یه موسیقی عالی هستش بعدش روند داستانی که پیش میره، تو گرافیک هم بیشتر انیمیشن هایی که تو بازی اتفاق میفته برام جذاب تره تا سینماتیک ها و جزئیات گرافیکی. به نظرم کیفیت بصری و پیچیدگی داستانی نمیتونه عامل موفقیت باشه به تنهایی. تو این سالها خیلی بازی ها رو نزدیک کردن به فیلم سینمایی.
تنها اولویت من برای گیم داستان و گیمپلیه.
ممنون بابت مقاله.
یه چیزی که به من ثابت شده اینه که واقعگرایانهگی میتونه خیلیهارو فریب بده و خیلی از مشکلات بازی رو پشت خودش پنهان کنه.
یه مثال خوب در زمینه گرافیکی میشه هر آشغالی که دیوید کیج به عمرش ساخته. واقعا فکر میکنید اگه بازیهای دیوید کیج همچین کیفیت بصری نداشتن کسی میتونست این بازیهارو جدی بگیره و بگه داستان خوب دارن؟! نه! اصلیترین دلیلی که باعث میشه خیلیها از داستان این بازیها تعریف کنن گرافیک فنی هست؛ میگن “بازی مثل یه فیلمه” و صرفا مثل فیلم بودن براشون کافیه که داستان بصورت خودکار خوب باشه؛ در صورتی که اگه دقیقا همین داستان بازیهای دیوید کیج داخل یه فیلم بودن مطمئن باشید کل عالم اون فیلمهارو رو بخاطر ایدههای فوق کلیشهای، هزارتا حفره داستانی، پیامهای سطحی، شخصیتهای داغون و کلی چیز دیگه مسخره میکردن. دلیل اینکه چرا با بازیهای دیوید کیج اینجور رفتار نمیشه در آن واحد ساده و احمقانهست : گرافیک واقع گرایانه!
توی گیمپلی هم همچین چیزی هست. مردم فکر میکنن واقع گرایانه بودن یه دلیل موجه برای خسته کننده بودن خیلی چیزها و یا نبود تنوع در گیمپلی هست. من چند ماه پیش داشتم دوباره رد دد دو رو میرفتم و با اختلاف اعصابخردکنترین چیز بازی این بود که من وقتی یه عالمه آدم رو میکشتم باید یکی-یکی میرفتم و بصورت جداگونه جیب هر کدومشون رو با یه انیمیشن که ۳-۴ ثانیه طول میکشه میگشتم؛ شاید بار اول که این کار رو کردم با خودم گفتم “واو! این بازی مثل واقعیته!”، ولی بعد از دو-سه بار میگم “بِچ ولم کن! بده من این پولارو میخوام بقیه بازی رو برم!” و بعد از ۱۰ ساعت رفتن بازی کلا بیخیال گشتن جیب مردم شدم. مراحل بازی هم تا حدودی همینطوره. درسته، تو غرب وحشی راههای زیادی برای ساخت یه صحنه اکشن نیست، ولی نهایتا ۱۰ بار میشه مرحله ‘راه انداختن یه صحنه تیراندازی، کشتن دشمنا، فرار کردن با اسب در حین تیر اندازی به دشمنا و گم کردن دشمن’ رو انجام داد و خسته نشد. این مثالهارو زدم چونکه من تاحالا با کسایی حرف زدم که گفتن این چیزا مشکل نیست به نظرشون همین “واقع گرایانه بودن” رد دد رو خوب میکنه (اشتباه نشه، من رد دد رو با آشغالهای دیوید کیج مقایسه نمیکنم. به نظر من رد دد یه بازی محشره! فقط این چیزایی که گفتم قطعا میشد بهتر کار بشن).
خلاصه اینکه قطعا واقع گرایانه بودن میتونه خیلی از مردم رو فریب بده. “خسته کننده بودن یه چیز مشکل محسوب نمیشه چونکه واقعگرایانهست، فلان کار رو نمیشه تو این بازی انجام داد چونکه واقعگرایانه نیست و…” چیزایی هستن که خیلیها مشکلات بازیشون رو پشتش قایم میکنن و خیلیها هم با گفتنش اون مشکلات رو انکار میکنن.
واقعگرایی شامل گرافیک و گیمپلی و صدا میشه دیگه.
اگه گرافیک خدا باشه بعد گیمپلی مثل مثلا افسانهی زلدا باشه اینکه نمیشه گفت واقعگرایی (به نظر من).
پس جوابتون صد در صد آره هست در نسل حاضر واقع گرایی حرف اولو میزنه چون توقعات بالا رفته و اینو کاریش نمیشه کرد حق هم دارن به هرحال طرف این همه هزینه میکنه کنسول بخره که باهاش سونیک بازی کنه ؟! خیر
بی تاثیر نیست اما نمی تونه به تنهایی عامل موفقیت باشه
واقع گرایانه بودن میتونه از یکنواخت شدن بازیا جلوگیری کنه و ابتکار عمل و خلاقیت گیمر رو به چالش بکشه اما تو کامیونیتی گیم کشور ما زیاد این موضوع طرفدار نداره…
یادمه یه زمانی میگفتیم ارما بازی خوبیه میگفتن نه کی گفته؟ یه تیر بخوری مردی برای همین بازی خوبی نیست😁
در کل تو ایران بیشتر گرافیک بالا داشتن ملاک اکثریت هستش اما شما بازیای خوب گرافیک معمولی رو روی یه کفه ترازو بزارید و بازیای گرافیک بالای خوب رو روی یه کفه دیگه اون دسته اوله که سنگینی میکنه…
درکل برای خودم اول داستان بازی مهمه بعدا موسیقی و گیمپلی گرافیک اولویت اخرمه.
به نظر من بازی بر مبنای گرافیک بصری خودش به چند بخش تقسیم میشه که یکی از اونها واقع گرایانه بودن هست مثل رد دد ردمپشن ۲ یکی از اونها فانتزی بودن هست مثل همین رگناروک و گاها ترکیب این دو مثل اسپایدر من اینسامنیاک و یا سایبر پانک ۲۰۷۷ ، به عقیده من گرافیک بصری بالا نه واقع گرایی جلوی پیشرفت رو که نمیگیره بلکه باعث میشه درهای زیادی باز بشه در بازیسازی و تجربه داستان گویی و گیمپلی رو تحت تاثیر مثبت قرار بده ولی معتقدم واقع گرایی بیش از حد با گیمپلی موفق که با سرگرمی که مهمترین دلیل کشیده شدن گیمر به سمت ویدیو گیم هست مشکل ساز هست البته موارد استثناء و درجه ۱ همیشه وجود دارن ، حقیقتا اگر بخوام نظرم رو خیلی صریح بگم از نظر و سلیقه من واقع گرایی با روح سرگرم کنندگی ویدیو گیم و گیمپلی در تضاد هست یعنی شاید این واقع گرایی باعث بشه داستان و کرکتر های خفنی ببینیم ولی گیمپلی آسیب میبینه و باعث میشه تجربه کلی ضربه بخوره بنابراین من گرافیک بصری بالا رو از واقع گرایی جدا میکنم و گرافیک بصری بالا رو باعث پیشرفت و جذابیت بالا میدونم در تمام بخش های یک بازی ولی یکی از خروجی های گرافیک بصری بالا که واقعا گرایی بیش از حد هست رو جالب نمیدونم تمرکز بر این بخش هم هزینه و نیروی کار بالایی میخواد هم چیزی به ویدیو گیم اضافه نمیکنه ، این از جواب سوال اولتون و جواب سوال دوم هم اینکه قطعا گرافیک و فیزیک بالا تو انتخاب هام تاثیر داره ولی تاثیر ۱۰۰٪ خیر ، به هر حال بازی های موفق و aaa همواره گرافیک قابل قبولی دارن و ترجیح من گرافیک بالا بر مبنای خلق دنیای فانتزی هست آثاری مثل : الدن رینگ ، رگناروک ، سایبر پانک و ویچر ، مس افکت ، رزیدنت اویل و راکون سیتی ، لست ۲ ، سری الدر اسکرولز و فال اوت ، یارنامِ بلاد بورن ووووووو
از نظر من واقع گرایانه شدن به هیچ عنوان بد نیست ،اگر به گیمپلی ضربه نزند بهترین مثال( botw) زلدا که قابلیت های سرما و گرما به بهترین حالت ممکن داخلش گنجانده شده و نکته جالب اینه که اصلا پیچیده نیست مثلا اینجوری نیست که فلان لباس ۱۰ درصد سرما رو کاهش میده یا …. ، نه خیلی مشخصه و نکته جالب بعدی اینه که ((هرچیزی اگه منطقی باشه کار میکنه ))و این مسئله منو عاشق خودش کرده
اسکیپ فرام تراکو هم فکر کنم از لحاظ سختیِ بیش از حدش،واقع گرایانه باشه ؟
اسکیپ فرام تارکو مخصوصا اینقدر واقع گرایانه تا یک تجربه متفاوت ارائه بده
به نظرم مهم تر از واقع گرایانه بودن،مهم سازگار بودن تم همه زمینه های بازی هست.مثلا اگه بازی میخواد واقع گرایانه باشه،نباید چیزی غیر منطقی مثل اسکین انیمه ای توی بازیش بذاره و مهم تر از همه همون طور که نوشتید گیم پلی سرگرم کننده و پایداری اون سرگرم کنندگی در طولانی مدت هست.
بتنهایی نمیتونه عامل موفقیت باشه اما اگه بقیه مواردم در کنار واقع گرایانه بودن داشته باشه موفقیتش چند برابر میشه مثل عکس مقاله در کل شما اگه به محبوب ترین بازیای این چند سال اخیرم نگاه کنید اکثرا توی بحث گرافیک توی سطح خیلی بالایی بودن و هستن
اولویت من همیشه به ترتیب داستان ، صداگذاری ، موسیقی و طراحی مراحل و طراحی هنری هست بقیه قسمت ها برام چندان اهمیتی نداره که خب عجیبه هست چرا یک نفر گیم پلی جزو اولویت هاش نباشهlol ، انحصاری های سونی ، ایندی های پی سی و رد دد ، بازی های فرام سافتور… همیشه برام تو این بحث خودشون و خوب جا میکنن ، امیدوارم ایکس باکس هم خودی نشون بده تو این قسمت برام واقعا هایپ بازیهاشم
جواب : خیر
کوتاه و کامل 👏👏👏
پروفایلت پارت دوئش یکی از واقعگرایانهتریناست بعد خیر؟ عالی
چه ربطی به پروفایل داره نمیگیم بده ولی اول از همه گیم پلی مهمه بعد گرافیک
وقتی داستان بازی خوب نباشه دوهزار اون بازی نمی ارزه
ترجیح میدم یه بازی فان بودن رو اولویت بزاره. خیلی دوست دارم بازی ها واقع گرایانه تر بشن ولی تاحدی که به gameplay structure و فان بودن بازی صدمه نزنه.
برای مثال RDR2 و Metro Exodus واقعا immersive و واقع گرایانه بودن و این ویژگی بیشتر اوقات جذاب بود ولی بعضی مواقع به ضرر گیمپلی لوپ بازی بود. از طرفی Dead Space با UI design خاص ش شدیدا گیمپلی رو immersive تر کرده بود
دیروز تاد هاوارد یه Interview داشت. دقیقا داخلش میگه که بخاطر همین Fuel management رو از Base game حذف کردن چون وسط فضا گیمپلی متوقف می شد و به قول خودش این یه Fun Killer ه. البته گفتن که بعدا احتمالا اینو با اپدیت Survival mode به بازی به صورت اپشنال اضافه میکنن
البته یه سری بازی ها هستن که هدف شون ارائه ی یه simulation از دنیای واقعیه. اونجا قضیه ش فرق میکنه. البته این immersive بودن به دنیای بازی هم بستگی داره. برای مثال شاید جادو توی یه دنیا نرمال باشه ولی باز ترجیح میدم که اون جادو براساس قوانین دنیا عمل کنه به جای اینکه بی قاعده وجود داشته باشه. مثلا Fast travel توی morrowind الکی اتفاق نمیوفته و فقط با جادوی Teleportation میشه فست تراول کرد
بنظرم PREY 2017 واقعا موفق بود توی خلق یه دنیای Sci Fi قابل باور مخصوصا با فعال کردن Survival mode
به نظر من ورای سلیقه مخاطب، سرگرم کنندگی، چشم پوشی روی وجوه دیگر و موارد ذکر شده ی دیگه قابل تأمل هستن، چیزی که بیش از هر چیزی مهمه بینش، رویکرد و هدف بازیساز از بازی مورد نظره. اگر این واقع گرایی ها (یا به طور کلی هر المان دیگری) با هدف اصلی همسو باشه خب قطعاً نکته مثبتی قلمداد میشه و اگر با رویکرد هدف مغایرت داشته باشه، یک اشتباه خواهد بود.
برای مثال رد دد ۲ که کاور این متن هست، خود این مورد واقع گرایی در جا های مختلف در هر دو طرف این مسأله قرار میگیره. از طرفی می شه به اصرار بازی برای حمل و نقل با اسب اشاره کرد که باعث میشه با برخورد های غریبه و ریز داستان های فرعی (که جذابیت اصلی بازی هست) مواجه شید ولی از سوی دیگه اضافه کاری های دیگری مثل تغذیه و پخت و پز دانه دانه و جزئی به کار گرفته شده که هیچ کمکی به اهداف بازی نمیکنه و صرفا به منظور رسیدن به خود مسأله ی واقع گرایی هست. اینکه المان تبدیل به هدفی جدا بافته باشه کلا درست نیست، این امر به جز این دلیل ذکر شده، باعث بولد شدن اون المان برای مخاطب هم می شه و باعث میشه ضد المان ها بیش از حد به چشم بیان. برای مثال مشکلی که این گونه بازی ها همیشه دارن سامن شدن پلیس در تنها ترین گوشه های دنیاست که از منطق واقع گرایانه به دوره، یا در ماموریت های رد دد که با وجود بازیگری طبیعی و جزئیات موشکافانه و جهان باز بودن، از شما انتظار داره دقیقا در مسیر در نظر گرفته شده پاورچین حرکت کنید، همون Mission failed هایی که اعصاب خیلی هامونو خورد می کنن… به طور خلاصه، المان های بازی به عنوان یک اثر بزرگ باید هماهنگ، همسو و همساز باشن و اینکه بی هدف هر کدوم ساز خودشون بزنن قطعا از تجربه ی مورد نظر سازنده کم خواهد کرد.
درمورد failed mission های بازی های واقع گرایانه که ایمرژن بازی در حدی بیشتر از سایر بازی های آرکید هم نابود می کنن، مشکل اینجاست که:
با وجود ظاهر طبیعی و المان های واقع گرایانه متعدد بازی، کافیه شما کمی خلاق عمل کنید و مامورت هدف خودتونو خارج از چارچوب های خط چین شده با نگاهی مثل New Vegas، Elden Ring، Zelda، Fortnite، MGS، Just Cause یا موارد مشابه آزادانه و خلاقانه انجام بدید (که خود تعریف واقع گرایی هست). اونوقت بازی به جای اینکه به هوش و خلاقیت شما بازخورد مثبت نشون بده و لذت تفکر واقعی در دنیایی شبه واقعی بگیرید (کاری که اون بازی های غیر واقع گرایانه می کنن)، در عوض با یک حکم شکست کامل در ماموریت روبرو خواهید شد.
خلاصه تجربه نشون میده واقع گرایانه فرا تر از یک المان ظاهریه، و شما در نهایت امر در دنیا های ایمرسیو واقعی این حس واقع گرایانه بودن در تار و پود اجزای بازی حس می کنید به جای چند نخ آویزون از تار و پود نا هماهنگ یک اثر.
من به شخصه واقع گرایی رو دال بر کیفیت می دونم.. مخصوصا از نظر گرافیک اگه واقعی تر باشه خیلی حسش بهتره
واقع گرایانه بودن یه جاهایی لذت گیم پلیو بیشتر میکنه مثل رد دد ۲ و یه جاهایی به شدت به گیم پلی آسیب میزنه ولی به هیچ عنوان ملاک سنجش یک بازی نیست
بنظرم نباید به سمت واقع گرایانه برن حالا طبیعی تر شدن با توجه به چیزی خود بازی میخواد ارائه بده یه بحث دیگه ست. بنظرم بازی چون شخصی که گیمر هست رو درگیر میکنه باید برای ارائه چیزی که در تلاشه هماهنگ باشه نه اینکه صرفا گرافیک بالایی داشته باشه یا مثلاً تیر زدن یا با شمشیر کار کردنش نزدیک به واقعیت شه. در وهله اول بازی با سیستمی که براش در نظر گرفته میشه باید به صورت طبیعی و هماهنگ عمل کنه. حالا میخواد بر اساس فنتسی داستان از قبل وجود داشته داستانی که بوجود میاد یا هر هدف دیگه ای یا گیمپلی باشه.
خیر برای همینه زباله ای مثل فوربیدن وست یا زیرو دان با گرافیک بالاتر از الدن رینگ و زلدا ۲۰۱۷ شکست میخورن
البته گرافیک بالا باعث میشه گیمرای کژوال فکر کنن گیم خوبی دارن پلی میدن در حالی که واقعیت یک چیز دیگه هشت
نمونش لست ۲
چون گرافیک و انیمیشن های بازی قوی و به شدت بالا هست طرف فکر میکنه داره گیم خوبی پلی میده ولی در واقع لست ۲ گیم بدی هست
با کدوم معیار ؟؟؟؟ با هر معیاری مقایسه کنی است آف است ۲ بازیه فوق العاده ای محسوب میشه از داستان تا گرافیک و گیم پلی سخت و چالشیش
ردد گرافیک بسیار عالی دارد اما آزادی عمل بالای ندارد و یکم کند است. اما واقع گرایانه بودن و گان پلی و داستان جذابی داشت. ولی واقعا برای بازی gta iv راکستار واقعا از نظر گرافیک کم گذاشت ولی با gtav جبرانش کرد
با جناب نوروزی موافقم بیشتر سلیقه ای و خوب از اونجایی که ببشتر از ۸۰ تا ۹۰ درصد بازیها به سمت گرافیک ببشتر سوق داده میشن یعنی این که سلیقه عموم مردم با بازیهای هر چه واقعه گرایانه تر و
خودمم بیشتر بازیهای فانتزی رو دوست دارم با محیط های جنگلی و دوست داشتنی مثل ویچر ۳
مهم گیم پلی هست و اینکه بازی خسته کننده نباشه بقیه چیزام از حد وسط به بالا بود حله
اهمیت کم گرافیک اونجایی معلوم میشه که سونیک»»»یه سری بازیهای نسل هشت
به شخصه داستان و موزیک اولویتهای من هستن و بعد واقعگرایی و گرافیک…
کلا با بازیهایی که خیلی تخیلی هستن حال نمیکنم
به نظرم یکی از دلایل اینکه گیمرها تا آخر بازی ها پیش نمیرن، حتما ضعف نسل خاصی از بازی ها نیست.
دو دلیل داره: یکی اینکه برخی چیزها تجربه های اولشون تا مدت خاصی جذابه، مثل گرافیک بالا. اما بعد از مدتی تبدیل به یه چیز عادی میشه. مثل موبایل لمسی که اوایل ظهورش تو قدیم چیز خاصی بود. ولی الان آیا برای ما همون قدر خاص هست؟
دوم اینکه گاهی اوقات آمار نشون میدن که گیمرها از بس که بازی کردن، به حدی میرسن که از بازی لذت نمیبرن. همش دنبال چیزای جدیدن. دنبال چالش های بیشتر و یا حتی سخت تر هستن که متاسفانه همه ی اینها نشونه های نزدیکی به اعتیاد هست. فرد دلزده شده، اما نمیتونه از بازی کردن دست برداره. پس هی بازی میکنه، ولی تا آخر ماجرای اون بازی پیش نمیره و همش با تغییر گیم هاش در حال ایجاد تنوع کاذب برای خودشه.
کاش از هر سبک یه بازی بود که خیلی واقع گرایانه بود. توی جهان باز واقعا ردد ۲ میشه مثال زد.
توی شوتر بی شک آرما سه و دیگه ایده ای ندارم
سوال اینجاس که چرا باید این همه زمان و انرژی رو وقف یه تجربه واقع گرا بکنیم وقتی می تونیم بجاش همون زمان رو صرف ساختن یه گیم پلی جذاب کنیم؟ در نهایت همه چیز به سلیقه آدم مربوطه، برای یکی عین من نه واقع گرا بودن بازی مهمه نه گرافیک اهمیت چندانی داره چون در نهایت گیم پلی هستش که من رو تو بازی نگه می داره نه گرافیک و انیمیشن. یه فرنچایز عین ماریو این همه سال دووم اورده و تبدیل به نماد گیمینگ شده چون همیشه به فکر نوآوری در گیم پلی هست نه اینکه بیاد یه سری داستان و انیمیشن واقع گرا ارائه بده.
🤨
سلام
خوب بود..
به نکته ی ریزی اشاره فرمودید..
ولی بنظر من واقعی شدن بازیها به هیچ وجه امکان نداره و ۱۰۰ در ۱۰۰ غیر ممکنه!
من بشخصه کاملا و یقینا اینو رد میکنم که یک روز بازیها(بغیر از گرافیکشون) واقعی بشن! غیر ممکنه..
مگر اینکه خدا یا طبیعت اون رو بسازه! که این هم غیر ممکن تر از غیر ممکنه!
گرافیک بازیها واقعی میشن.. واقعی که نه ولی اونقدر شبیه واقعی میشن که دیگه نشه تشخیص داد واقعیه یا فانتزی..
چون این چشم ظاهر بین توی تمام زندگیش همیشه براحتی گول میخورده!!
توی اینم گول میخوره
توی بازیها بنظر من فیزیک و تخریب شبیه طبیعی و واقعی تر شدن انیمیشن های راه رفتن و دویدن و رفتارهای واقعی تر، لگد زدن واقعی تر اسله های گرم و قلع و قمع کردن و خونریزی واقعی تر اسلحه های سرد و هوش مصنوعی واقعی تر از قبل در بازیها خیلی مهم هستن..
اما توی بازیهای سرعتی و حرفه ای مثل دووم سرعت گیمپلی هم مهمه و اشکالی نداره گیمپلی فراتر از فیزیک عمل کنه!
در کل بستگی به بازی و سازنده ی بازی داره که میخواد چه چیزی خلق کنه که لازم نباشه حتما واقعی بشه یا حتما فانتزی..
تاکید میکنم به هیچ وه من الوجووح امکان نداره فیزیک یک بازی با فیزیک طبیعی کاملا یکسان بشه!!
چون حتی این موضوع، علم فیزیک هم نسبت به اون چیزی که باید باشه خیلی خیلی از واقعیت های طبیعی عقبه!
(اگه یه روز بتونیم دنیا رو به نوعی تعریف کنیم(که غیر ممکنه) و در تسخیر خودمون بگیریم اون روز هم میتونیم چنین چیزهای رو با کامپیوتر یا فراتر از کامپیوتر شبیه سازی کنیم)
علم واقعی هم خیلی عقبه و هرگز کامل نمیشه..
چون جهان بینهایته..
شبیه سازی علوم فیزیکی در بازیها! فقط یه جکه..
و بنظر من حتی اگه زندگی ما تا بینهایت ادامه داشته باشه این امر به هیچ وجه محقق نخواهد شد!
رشد علم توی پیشرفته ترین نقاط دنیا هم اونقدر کنده که اگه این رشد رو میلیاردها میلیارد برابر کنیم، این عدد فقط برای مغز کوچولوی ما انسانها زیاد به حساب میاد..
وگرنه برای این جهان بینهایت اصلا عددی نیست.. و با این پیشرفت ها قطعا به جایی نمیرسیم..
( بنظرم ما همه در حصار عقل کوچک خودمون هیچوقت واقعیت موجود در این جهان رو درک نمیکنیم و نخواهیم کرد)
انسان زمینی فقط یه تازه وارده
تازه وارد پر از ادعاهای واهی و خیالی..
انسانی که بعد از هزاران سال هنوز داره تو سر و کله ی خودش میزنه و بدترین بلاها رو به سر خودش و زمین چطور میخواد مثلا تا صد میلیارد سال آینده (اگه جهانی وجود داشته باشه) واقعیت موجود در این جهان رو درک کنه؟
هر چقدر زمان میگذره انسان عقب تر میره..
علم هست اما فلسفه ی علوم ما غلطه..
بجای اینکه این علوم رو به راه راست هدایت کنیم داریم کلا به بیراهه ها میریم و سنگینی این کارهای بد ما فقط روی دوش طبیعته.. چون انسان فانیه..
علوم ما صرفا باعث آگاهی کاذب شدن
علوم ما به هیچ درد طبیعت نمیخوره
اگه بخوره، هم فقط بدرد خودمون میخوره..
به هیچ درد این دنیا نمیخوره..
ای کاش یه علمی هم وجود داشت تا بتونه انسانها رو به هم نزدیکتر کنه..
چون علوم فقط انسانها رو از هم دورتر و دورتر کرده..
پر از تفکرات غیر طبیعی و چرت و پرت های اشتباهه..
علومی که بعد از این همه سال به هدف اصلیشون که مثلا خوشبخت تر شدن انسانها بوده هم نرسیده چطور میخواد حقیقت موجود در این جهان رو پیدا کنه؟
مسیر ما غلطه
مهم نبود چند تا انسان زاده بشن و بمیرن
مهم نیست چند تا انسان میان و میرن..
مهم نخواهد بود که در آینده کی میخواد جای ما رو بگیره و چند سال بعدش کی میخواد جای نوه ها و نتیجه های ما رو بگیره..
همیشه یه چیز مهم بوده.. (انسانیت)
مهم نیست من چند تا بچه داشته باشم
مهم اینه که من چقدر انسان باشم و چقدر تونسته باشم انسانها رو به هم نزدیکتر کنم..
تو دنیای ما آدمها، مهمترین چیزش آدم بودن و آدم موندنه..
وگرنه هر جانداری میتونه تولید مثل کنه!
بقول خیام..
دریاب که از روح جدا خواهی رفت
در پرده ی اسرار فنا خواهی رفت
می نوش ندانی زکجا آمده ای
خوش باش ندانی به کجا خواهی رفت
علمی که بعد از هزاران سال هنوز نتونسته پرده از راز تولد و مرگ بردازه چطور میخواد حقیقت موجود در این جهان رو کشف کنه؟
نفس انسان درست میگه.. مینونه حقیقت رو حس کنه.. و جمال حقیقت رو ببینه
اما با علم و منطق نمیشه..
امیدوارم هر کدوم از ما دوباره بتونیم به خودمون برگردیم..
به جریان طبیعت برگردیم تا پیدا بشیم!
گمراهیم.. علم کاذب هم یه دلیل برای این گراهیه..
چرا هر چی زمان جلوتر میره دلمون برای قدیما تنگ تر و تنگ تر مشه؟
مسیرمون اشتباهه.. منطقمون هم اشتباهه
آیا قبل از اینکه دنیا بهت بگه کی باش، یادت میاد که کی بودی؟
ما قطعا این نبوده ایم که امروز هستیم!
دنیای ما بدترین دشمن همه ی ماست..
بقول اون معروف تولد هر انسان نشان از اینه که خداوند هنوز انسان نا امید نشده..
ببخشید
خب به تنهایی خیر اگه یه بازی اوج واقعیت گرایی هم باشه اما اگر گیم پلی و داستان و طراحی خوبی نداشته باشه شکست میخوره،نمونشم که خودتون مثال زدید Homefront
فقط یک کلمه: خیر
مشکلی نداره اگه خوب بتونه مخاطب سرگرم کنه وبه تجربه مخاطب آسیب زیادی نزنه ولی بعضی بازیها هستن بایستی نزدیک به واقعیت یا واقع گرایانه ساخته بشه تا اون حس خشم غم ترس پیروزی به مخاطب القاح کنه البته سلیقه همه یجور نیست بعضی پوست کندن آرتور با اینکه به واقع گرایانه هم نزدیک نبود دوست داشتن بعضی ها هم مثل من دوست نداشتن البته برای بار اول خوبه بعد نه
اگه به فن بیس سونی باشه صد در صد جواب تیتر خبر مثبته