مقاله:بیشتر گیمر ها بازی ها را به اتمام نمی رسانند و این اتفاق بدی نیست

بیش تر گیمر ها بازی ها را به اتمام نمی رسانند. این یک فاجعه نیست. بلکه این ویژگی طراحی بازی های ویدئویی است. کارگردان خلاق Ubisoft ، آقای Jason VandenBerghe درباره ی این مسئله توضیحات کامل و جامعی را داده اند که شما می توانید ترجمه ی آن را در ادامه ی مطلب مشاهده کنید.
استدلال: به عنوان طراح بازی ، شما در ساخت پایان بازی نسبت به سایر اقسام بازی آزادی عمل بیشتری را در دسترس دارید.
در ابتدای امر به هیچ وجه داشتن یک پایان مد نظر شما نیست. بازی ها حالت گره خورده ای دارند. اگر شما از چارچوب های خود خارج شوید ، به شما لقب شرکت خوب را می دهند. همچنین باید به این نکته توجه داشت که هیچ کس تا کنون فوتبال را تمام نکرده است.
اما برای بازی های که پایان دارند ، همیشه تنها بخش کوچکی از گیمر ها آن را می بینند. ما هنوز به عنوان یک صنعت و یک تمدن در مورد این موضوع سردر گم هستیم. ما از ایجاد پایان های سطح پایین در بازی هایمان وحشت داریم و گیمرهایی که قبل از دست یافتن به پایان بازی ، کنترلر خود را زمین می گذارد ، درواقع با یک صحنه ی مبهم به تیم بازیسازی توهین کرده است.
هنوز این مهارت گیمر ها برای توفق بازی ها در هر زمانی که احساس کنند ، یک مسئله ی ذاتی و طبیعی به حساب می آید! این اتقاق بدی به حساب نمی آید ; این اتفاق خوبی است. این ها جزئی از طراحی بازی می باشد. و اگرشما یاد بگیرید در اصرار ورزیدن به این که هر کسی که بازی را شروع می کند باید آن را به پایان برساند ، کمتر نگران باشید و تو جه و تمرکز خود را بر مزایای این حقیقتی که بازی ها به شما می دهند ، بگذارید ، آزادی عمل بیشتری را در طراحی بازی نسبت به طراحی پایان آن پیدا نخواهید کرد.
این سوال پیش می آید که : چطور می توان از این آزادی و استقلال استفاده کرد؟
یاد گیری تفریحی انجام کاری
چندین سال پیش در اواخر سال ۱۹۹۰ من با یک دوست غیر عادی به نام Dylan زندگی می کردم. Dylan یک فرد عیاش ، عاشق شمشیر و تئاتر ، یک کلکسیونر تجربیات و مشتاق بازی های ویدئویی بود. او دها یا شاید صدها بازی در طول سال انجام می داد. و این قضیه به قبل از اینترنت بر می گردد. بیشتر بازی ها از فروشگاه ها می آمدند. اما با تمامی این شور و اشتیاق به یاد نمی آورم که تا کنون او را بیشتر از یک ساعت در حال بازی کردن یک عنوان دیده باشم. او بازی ها را می خرید ، برای آن ها تلاش می کرد ، به آن ها عشق می ورزید و.. و بعد برای همیشه آن ها را کنار می گذاشت. این همان مردی است که بعد از یک ساعت یا همین حدود بازی کردن Diablo ، از آن دست کشید. غیر عادی تر از این موضوع این است که او همیشه از خرید خود راضی بوده و هیچ وقت حسرت و ناراحتی ندیدن پایان بازی در چهره اش دیده نمی شد. او هیچ این کار را با کتاب ها و فیلم ها نمی کرد. مشاهده ی رابطه ی عجیب و غریب Dylan با بازی هایی که انجام می داد به من آموخت که کاملا ضروری نیست برای درک یک بازی ، آن را به پایان رساند.
این مسئله ی بدی نیست
شاید سال قبل را به یاد داشته باشید که CNN مقاله ای را توسط Black Snow منتشر کرد. در این مقاله اشاره شد که تنها ۱۰ تا ۲۰ درصد گیمرها بازی هایی را که شروع می کنند به پایان می رسانند.
هیچ استدلالی وجود ندارد. وقتی ما می بینیم که تعداد افرادی که بازی ها را به اتمام می رسانند ۳۰ تا ۴۰ درصد است. از تیم بازی سازی تقدیر به عمل می آوریم. این اعداد حاکی از آن است که ما مدیریت خود را به گونه انجام داده ایم که بازی هایی پر محتوا را ارائه دهیم و راه خود را در این مسیر هموار تر کنیم. تنها چند بازی با ارزش به این هدف دست پیدا می کنند.
اما من در این مقاله و دیگر مقالات مشابه این مقاله ، یک شکایت به همراه یک فرض ناگفته دارم.
لطفا در این جمله کمی تفکر کنید: از هر ده نفر که بازی های مورد علاقه ی عموم (بازی های سال) را انجام می دهند ، تنها یک نفر آن را به پایان می رساند. شما چه برداشتی از این جمله می کنید؟ آیا یک بازی با نمرات بالا نمی تواند مردم را مشغول به خود کند؟ یا ظرفیت توجه گیمرها به بن بست رسیده است؟ چه کسی مقصر است؟ سازندگان یا گیمرها؟ یا شاید به خاطر فرهنگ ما است؟
شکایت من همراه یا یک ایده است که شکست در اتمام بازی یک اتقاق بد به حساب می آید. در بازی های ویدئویی بر زمین گذاشتن کنترلر قبل از صحنه ی آخر بازی که در آن هیجان به اوج خود رسیده است ، یک گناه به حساب می آید. این جزء بخش اصلی کار هنری ما می باشد.
ناتمام
من هیچ وقت شماره ی اول بازی Bioshock را تمام نکردم. در عین حال به عنوان یک بازی که به حق از آن لذت بردم ، در ذهن من باقی مانده است. بازی های زیادی هستند که حتی پایانی ندارند. The Sims پایانی ندارد. فوتبال. شطرنج. بسکتبال و…
در حقیقت اکثریت افراد دنیا بازی هایی را علاقه دارند که هیچ وقت پایان نیابند. در طراحی بازی حتی گذاشتن یک پایان در بازی امری واضح و کاملا اختیاری است. ما از این موضوع با خبریم. این موضوعی بدیهی است. خب پس چرا وقتی تنها ۲۰ درصد گیمر ها به پایان داستان بازی هایمان می رسند ، ما دندان های خود را به بفشاریم(دندان قرچه کنیم) و مو های خود را پاره کنیم؟
فیلم نیست
من به شخصه معتقدم که ایده های ما در مورد دیگر رسانه ها ریشه در اعتقادات ما دارند. وقتی که شما از دیدن یک فیلم دلسرد می شوید و مکان تماشای فیلم را ترک می کنید ،تلویزیون را هنگام بخش برنامه خاموش می کنید. کتابی را قبل از اتمام آن کنار می گذارید ; در این مواقع یک نوع حس رد غیر مستقیم در ما به وجود می آید. در مورد این رسانه ها دلیل انجام این کار واضح است: “من از این داستان به اندازه کافی لذت نبرده ام که بخواهم آن را ادامه دهم.”
وقتی یک شخص از بازی کردن دست می کشد، دلایل انجام این کار بسیار زیاد و متنوع می تواند باشد:
“من در ابتدا از این بازی لذت می بردم ، اما اکنون بسیار اذیت کننده شده است. و این بازی برای من نیست.”
“من عاشق این بازی هستم ولی از تمدن بازیکن خسته شده ام. پس خود در جای دیگری مشغول می کنم.”
“دوستان من مانع بازی کردن می شوند.”
این ها لزوما خطاهای طراح بازی نمی باشد. بازی ها به اندازه ی شیوه ی زندگی سرگرم کننده هستند و اگر یک بازی با زندگی شخصی هماهنگ نباشد ، آن ها آن بازی را کنار می گذارند. این یک فاجعه نیست. بلکه این ویژگی طراحی بازی های ویدئویی ما است. پس به جای اینکه به بازی های ما به چشم مقصر نگاه کنید و به خیال خود فکر کنید که ۹۹ درصد مردم که بازی ها را شروع می کنند به پایان آن هم دست پیدا می کنند ، یک نگاهی به دور و اطاف خود بیندازید وببینید چه کاری را می توانیم با واقعیت های موجود انجام دهیم.
ایجاد تلنگری در خود
بیشتر از نصف گیمر ها قصد پایان بازی را ندارند. و فکر می کنند که محدودیت در طراحی باعث ایجاد چنین حسی در آن ها شده است. این برای شما چه مفهومی دارد؟
اولا: نقش اصلی را در بازی حس و حال شخص ایفا می کند. بیشتر شبیه این است که گیمری ساعات خوب وخوشی را پشت سر گذاشته باشد. آن ها بازی را خریداری می کنند. شما به عنوان بازیساز آن عنوان ، به یک خود باوری عظیمی دست پیدا می کنید. و احتمالا می خواهند بدانند که شما چه چیز های دیگری را در آستین خود دارید.
دوما: گیمر ها خود می دانند که رسیدن به پایان بازی یک رویداد نادر است. زیرا آن ها به شخصه ، به احتمال زیاد معمولا این کار را نمی کنند. اما اگر تصمیم بگیرند که یک بازی را به اتمام برسانند ، این واقعیت را می پوشانند و این کار را به عنوان یک نشان افتخار ثبت خواهند کرد(ما امیدواریم). بدین ترتیت آن ها در ابتدا نوعی تشکر وسپاس گزاری دریافت می کنند .
حقیقت را بگو
من تنها همین یم توصیه را برای شما دارم: حقیقت لعنتی را بگو.
هرچه که هست در درون قلب شما قلب قرار دارد ، هرچه که هست شما را به سمت اول شدن بازی سوق می دهد ، این کار را با استفاده از مرکز اعتقادات شما انجام می دهد. به طریقی به آن ها می گوید “وقت خود را صرف آن کن”
اولین Modern Warfare مثال خوبی برای این قضیه است: ماموریت آخر بسیار دیوانه وار ، پر زد و خورد ، تقریباغیر ممکن بود که آن را بازی را به پایان رساند. هیچ توضیحی ندارد ، هیچ چیزی فراهم نبود(هواپیما! ، تروریست ها!) ، و با تمام سادگی بی نظیر بود. این سطح از بازی طوری است که شما فقط با اتمام بازی می توانید جشن بگیرید.
یکی از رضایت بخش ترین پایان هایی که من تا کنون آن را بازی کرده ام ، پایان بازی The Darkness بود. داستان بدین صورت مطرح می شد ; حقیقتی از خیال را که آن ها بوجود آورده بودند را افشا کرد و به من حقوق کاملی را برای مجازات شیطانی که من از آن بیزار بودم پرداخت. حقیقتی که در آن جا وجود داشت به همراه داستان استحکام یافت. من از تبه کاران آن بازی متنفر بودم و در پایان بازی کاری نکرد که مجبور شوم به دست خود فشاری وارد کنم(به جز بستن در پشت سر خود). وقتی من انتقام خود را گرفتم ، این من بودم که این کار را انجام دادم و این عمل با من ماند.
به عنوان مثال
ما این حقایق را در این مقاله به کار بردیم.
شما با من اینجا گیر کرده اید. وانمود می کنید که حرف هایی که زدم شما را تحت تاثیر قرار داده است. ما تقریبا به پایان راه رسیده ایم. و شاید به این فکر می کنید که چه نوشته ای را بعد از این بخوانم یا مشتاقانه منتظر هستید که پس از خواندن خط آخر این متن یک حس درونی رضایت بخشی به شما دست دهد.
منظور اصلی من از پایان چیست؟
پایان دادن شما را آزاد می کند
این منظور اصلی من از پایان دادن است: من آن ها را مشخص می کنم ، از آن ها در جهت عکس استفاده می کنم ، و اگر بتوانم برداشتی از آن داشته باشم ، از تمامی افرادی که در زندگی من تاثیر داشتند ، تشکر می کنم.
به عنوان یک طراح ، شما وقتی که پایان خود را مشخص می کنید نسبت به ساخت سایر اقسام بازی احساس آزادی عمل بیشتری می کنید. بنابراین در پایان ، حقیقت لعنتی را بگو. به بهترین شکل ممکن به این سوال پاسخ بده. و می بینی که به دنیا چیزی را ارائه خواهی داد که به خاطر بسپارند.
پر بحثترینها
- نقد و بررسی بازی Assassin’s Creed Shadows
- سلطه Assassin’s Creed Shadows در جدول پرفروشترین بازیهای استیم
- بلا رمزی مبتلا به اوتیسم است
- پلی استیشن استودیوی جدیدی به نام Dark Outlaw Games تاسیس کرد
- نوجوان انگلستانی تحت تأثیر بازی The Walking Dead خانواده خود را به قتل رساند
- سرنوشت یوبیسافت به عملکرد بازی Assassin’s Creed Shadows بستگی دارد
نظرات
امیررضا جان دستت درد نکنه
اشالا بعد افطار میخونیم.چشامون باز نمیشه الان
حال خوندن ندارم {تیتر}…
راست میگه بازیای چرتو نمیشه تا اخرش بری …مثل remember me……. 😎 :chic:
درسته remember مثل شکنجه بود ولی اینقدر قحطی بازی بود که تمومش کردم و تا اخر عمرم دیگه بهش فکر هم نمیکنم :laugh:
دارم میخونم یکم طولانیه………ممنون بابت مقاله
به نظر می باید از بازی لذت بر همین به پایان رسوندنش مهم نیست :yes: :yes: :yes:
در مورد بازی هایی مس بتلفیلد یا کال اف راس میگه ولی مسلن بایوشاک با بتمن چی؟
مقاله رو کامل میخونم میام نظر میدم.
در مورد بازی هایی مس بتلفیلد و کال اف راس میگه چون خیلی ها رو میشناسم که هنوز اینا را تموم نکردن والی تو کال اف توی انلاین پرستیژ ۱۰ هستن.
(اکثریت افراد دنیا بازی هایی را علاقه دارند که هیچ وقت پایان نیابند) دقیقا من یکی از همون افرادم 😀
ممنون امیر رضا جان
خوندم و باحال بود ممنون امیر رضا جان. من اگه یه بازیو تموم نکنم خوابم نمیبره!! خیلی باحال بود ممنون.
یعنی قیافه این یارو منو کشته از اول تا اخرش داشتم میخندیدم :rotfl: :rotfl: :rotfl:
بازی اگه جذابیت داشته باشه مثل COD+BF یا کلا تو این سبک تا آخرش میرن
ولی بعضی بازی ها هستن آدم رو خسته میکنه و پایانش فایده ای نداره لول :shutmouth:
الان به من بگو پایان جذاب bf3 چی بود ؟ 😐
من خودم به شخصه از تموم شدن GTA San anderias خیلی غصم گرفت چون ۱ سال فقط همونو بازی میکردم. وقتی تموم شد با خودم گفتم چیکار کنم؟
بازیی مثل Heavy rain یه بازی بی پایانه چون هر دفعه تا اخر میری یه پایان جدید میبینی من تا حالا ۵ دفعه این بازی رو تموم کردم وباز هم دوست دارم تمومش کنم :yes:
نه تورو خدا بیا از تمام بازی خوشت بیاد (من اولشو دوست داشتم بقیش مثل اولش بود) این ها همون نوب هایی هستن که تا یه صحنه ی ضعیف میبینن میگن اه این دیگه چی بود آشغال بود…نمیتونن بازی کنن بازی براشون سخته از بازی ایراد میگیرن(عروس بلد نیست برقصه میگه زمین کجه) مثل دد اسپیس که خیلی ها به دلیل سختیه این بازی، بازیش نمیکنن..
خیلی از Gta باز ها اصلا مراحل بازی رو نمیرن فقط میزن تو بازی دور دور کنن..
اسمشون هم میگذارن گیمر…
البته GTA یه اسطورس شکی هم درش نیست…
بابا بازی کن بازی های قشنگ رو باید بازی کرد مثل یه فیلم، یه فیلم براتون میارم تا دو ساعت به فیلم فوش میدی بعدش تو صحنه ی آخر اتفاقی می افته میگی عجب فیلمی بود البته مقایسه ی فیلم با بازی کار درستی نیست ولی بازی های قشنگ و دلچسب رو من تا آخر میرم یعنی بازی که خوشم بیاد رو تا آخر میرم…
بازی هایی مثل Gta خیلی طرف دار دارن چون مثل حرف این آقا استقلال دارید ولی من این جور بازی ها رو اصلا دوست ندارم چون داره شما رو از محور اصلی بازی خارج میکنه برو خلاف کن، لباس عوض کن، تفنگ بخر و این جور حرفا خیلی از آدم هایی که سر این بازی ها میشینن دوست دارن خیلی از کارای تو بازی مثل خلاف کاری کردن دزدی کردن اذیت کردن مردم و… رو تو واقعیت انجام بدن ولی چون نمیتونن تو دنیای مجازی این کارو میکنن یه جوری بعضی از عقده هارو خالی میکنن البته با همه نبودم ولی خیلی ها به خاطر این دلیل این کارو میکنن من با چشم های خودم هزار بار دیدم…
باز هم میگم همه این جوری نیستن وGTA یه اسطورس….
:no: :no:
چه حوصله ای داری انقدر مینویسی
ولش فقط بخون بره خاستی یه نضرکی هم بده بره :yes: :yes:
داداش آخه نمیتونم تحمل کنم حرف های این یارو تو کتم نمیره…
تا حالا توجه کردی تو چی میگی این آقای خوش تیپ چی میگه ؟؟؟
این آقا داره طبق آمار صحبت می کنه و دلیلشم ضعف بازیباز می دونه نه خود بازی . اگه یه دور متنو می خوندی و بعد فقط با توجه به تیتر نظر میدادی به این نتیجه نمی رسیدی .
یکم برو بالا تو متنو یه نگاه کن ، نه ولش کن خودم میگم :
آیا یک بازی با نمرات بالا نمی تواند مردم را مشغول به خود کند؟ یا ظرفیت توجه گیمرها به بن بست رسیده است؟ چه کسی مقصر است؟
یا اینجا که میگه :
این ها لزوما خطاهای طراح بازی نمی باشد. بازی ها به اندازه ی شیوه ی زندگی سرگرم کننده هستند و اگر یک بازی با زندگی شخصی هماهنگ نباشد ، آن ها آن بازی را کنار می گذارند. این یک فاجعه نیست. بلکه این ویژگی طراحی بازی های ویدئویی ما است. پس به جای اینکه به بازی های ما به چشم مقصر نگاه کنید و …
نگفت بازی ای مثله دد اسپیس چون سخته نمیشه رفتش میگه بازیباز مشکل داره و علاقه نداره به دلیل :
“من در ابتدا از این بازی لذت می بردم ، اما اکنون بسیار اذیت کننده شده است. و این بازی برای من نیست.”
“من عاشق این بازی هستم ولی از تمدن بازیکن خسته شده ام. پس خود در جای دیگری مشغول می کنم.”
“دوستان من مانع بازی کردن می شوند.”
در ضمن آزادی عملی که این داره میگه ربطی به آزادی gta نداره ! این داره از آزادی بازیباز تو طراحی مراحل مختلف صحبت می کنه ، اینکه اگه به پایان فکر کنه واسه طراحی این میشه اگه فکر نکنه آزادیش این میشه ….
بازم بخونی بد نیست !
بازیباز نه سازنده ها …
آزادی سازنده تو …
مرسی هادی!
واقعا شفاف سازی کردی برای برخی از دوستان
داداش خیلی آقایی ولی من متن رو کامل خوندم این جوری دست گیرم شد همون دو تا جمله ای هم که نوشتی به حرف های من تا حدی مربوط بود طرف از اول بازی خوشش اومده بعد یه ذره بازی براش یک نواخت شده حالا این مشکل خیلی بزرگی نیست تقریبا ۸۰ درصد بازی ها این جورین من میگم آدم باید بازیه خوب رو تا آخر بازی کنه….
:yes:
اتفاقا من عادت دارم تمام بازی هایی که انجام میدم رو تا آخرش برم و تمومشون کنم :yes:
فقط Remember Me بود که واقعا چرتو پرت ترین بازی عمرم بود و بعد از رفتن ۱ مرحله پاکش کردم.
داداش بستگی داره بازی رو تو چه حالتی تمومش کنی
من همیشه وقتی میخوام یه بازی رو برم اول رو درجه ی نرمال تمومش میکنم و اگه ازش خوشم میاد روی سخت ترین درجه که تو بازی وجود داره تمومش میکنم :yes:
Dishonored رو ۳ بار تموم کردم. دفعه ی اول رو حالت نرمال و دو دفعه ی بعدی رو حالت Very Hard :yes:
من هم همه بازی ها رو تموم میکنم….. حتی با شکنجه…..ولی تنها بازی که رسید دستم تمومش نکردم dead space 3 بود نمیدونم چرا؟؟؟؟؟ ولی تا مرحله ۶ رفتم بیخیالش شدم اصلا از رو ترس نبود چون من عاشق این نوع سبکم ولی خوب نتونستم… با این که بازی خوبی بود. :yes: