نقد و بررسی بازی Steelrising؛ نغمه آهن و خون
آیا جدیدترین اثر استودیوی Spiders یعنی Steelrising که عنوانی سولزلایک نیز به شمار میآید، عملکرد موفقی از خود بر جای گذاشته است؟
پس از موفقیت چشمگیر آثار سبک سولزلایک، به ویژه عناوین ساخته شده توسط FromSoftware و هیدتاکا میازاکی (Hidetaka Miyazaki)، استودیوهای بیشتری تصمیم گرفتند تا به ساخت بازیهای جدیدی در این سبک بپردازند و ایدههای خود را در قالب آن پیادهسازی کنند. یکی از این بازیها که به تازگی عرضه شده است، Steelrising نام دارد.
انقلاب فرانسه، این بار در دنیای ماشینها
ایدههای نو و خلاقیت، همواره یکی از مهمترین عناصر برای ساخت یک بازی ویدیویی بودهاند و متاسفانه این روزها، کمتر شاهد استودیوهایی هستیم که سعی در ساخت آثاری متفاوت داشته باشند؛ با این حال، تیم Spiders، سعی کرده است تا المانهای جدیدی را وارد سبک سولزلایک کند.
داستان بازی از آن جایی شروع میشود که پادشاهی فرانسه دچار شورشهای داخلی شده و پادشاه لوئی شانزدهم دستور داده است تا ماشینهای قاتل و بیروحی که برای رفاه مردم ساخته شدهاند، شهر را تحت کنترل خود بگیرند و تمامی مخالفان را از بین ببرند.
حال شما در نقش یکی از ماشینهای پیشخدمت مخصوص ملکه به نام Aegis، از طرف او مامور میشوید تا راهی برای خلاص شدن از این وضعیت پیدا کنید و راجع به اتفاقات اخیر، اطلاعات کسب کنید. در ادامه شما در موقعیتهایی گرفتار خواهید شد که مسیرتان را به سمت انقلاب فرانسه خواهد کشاند.
اولین ویژگیای که در Steelrising شاهد آن هستیم و آن را از دیگر آثار همسبک خود متمایز میکند، شیوهی روایت آن است. بازی روندی تقریبا خطی دارد که طی آن باید یک مسیر داستانی مشخص را طی کنید و برخلاف اکثر آثار دیگر سولزلایک، این بار با استفاده از کاتسینها داستان روایت میشود.
کات سینها در انتهای هر ماموریت و همچنین در هنگام پیدا کردن یک سری از اشیاء، برای پلیر پخش میشوند. Aegis توانایی آن را دارد که با لمس این اشیاء، خاطرات مربوط به صاحبان آنها را ببیند و این ویژگی، اطلاعات بیشتری در مورد گذشتهی فرانسهای که استودیوی اسپایدرز ساخته است را در دسترس گیمرهای کنجکاوتر قرار میدهد.
متاسفانه، با وجود این که کلیت داستان بازی جذاب است و پتانسیل بالایی دارد، نوع روایت آن و به ویژه کاتسینها به هیچ عنوان جذاب نیستند و این موضوع، با وجود چهرهی خشک و بیروح و دیالوگهای خستهکنندهی کاراکترهای بازی و شخصیتپردازی بسیار نچسب و بد آنها تشدید میشود.
صحنههای احساسی بازی بسیار سرد هستند و از طرفی، صحبتهای شعارگونهی فرماندهها و مردم، در طی بازی بسیار ناخوشایند است و به حس و حال گیمر یا به عبارتی غوطهوری در بازی ضربه میزند. پایانبندی نیز از این قاعده مستثنی نیست و تا حدودی خندهدار است!
قوطیهای فلزی تو خالی
در ابتدا به شما یک سری قابلیت بسیار محدود جهت شخصیسازی Aegis داده میشود و میتوانید از بین ۴ کلاس بازی، یکی را انتخاب کنید. Bodyguard ،Soldier ،Dancer و در نهایت Alchemist یا کیمیاگر، کلاسهای موجود و قابل انتخاب هستند.
Bodyguard، تمرکز بیشتری روی استفاده از سلاحهای سنگین دارد و مشخصا، کندتر از باقی کلاسها عمل میکند؛ Soldier در حالت میانه قرار دارد؛ Dancer از سرعت بیشتری برخوردار است؛ و در نهایت Alchemist از عناصر سهگانهی دنیای بازی، یعنی یخ، آتش و صاعقه استفاده میکند.
ماهیت کلی گیمپلی بازی، همان چیزی است که در دیگر آثار هم سبک Steelrising دیدهایم و هر یک از ماموریتها مسیر مشابهی را طی میکنند. از قطبنما استفاده کن، از مسیر A به B برو، اگر دوست داشتی دشمنان را بکش و اگر دوست نداشتی از کنارشان عبور کن (!)، چک پوینتها را فعال کن و خودت را آپگرید کن، مینیباس اول را بکش، باس نهایی را نابود کن و درنهایت شخصیتی که روحش داخل باس آن مرحله اسیر شده است را به همراه یک قابلیت جدید، آزاد کن.
جالب است بدانید که تمامی این روند به کسلکنندهترین شکل ممکن پیاده سازی شده است. بازی به هیچ عنوان شما را مجبور به کشتن دشمنان نمیکند! خیلی راحت میتوانید از کنارشان عبور کنید و هیچ چیز خاصی را از دست ندهید، زیرا پاداشی که از کشتن باس و مینیباسها کسب میکنید آنقدر زیاد است که دیگر نیازی به کشتن دیگر موجودات ندارید!
با این وجود، شاید فکر کنید از آنجایی که بازی در دستهی آثار سولزلایک قرار گرفته است، کشتن باسهای بازی نیازمند زمانبندی دقیق و استفادهی مناسب از سپر و جایخالی دادن است؛ اما سخت در اشتباه هستید!
کافیست تا وارد یکی از چک پوینتهای بازی شوید. حدود ۶۰ نارنجک آتشزا یا انفجاری با خرج تعداد بسیار کمی از Anima (که در ادامه دربارهاش توضیح خواهیم داد) بخرید؛ در فاصلهی مناسبی از باس بازی (حتی باس نهایی!) بایستید؛ و آنها را به سمت او پرتاب کنید و در عرض چند دقیقه، شما توانستهاید تا ماموریت را به خوبی و خوشی به پایان برسانید!
جالب است بدانید که شکست دادن بسیاری از دشمنان سادهی بازی که به وفور در شهر دیده میشوند، بسیار سخت تر از شکست دادن باسفایت نهایی بوده و این موضوع به شدت بازی را نامتعادل کرده است. استفاده از ویژگیهای کلاس کیمیاگر ( که از طریق دیگر کلاسها نیز قابل دسترسی است!)، بالانس بازی را به شدت به هم زده و کافیست تا برای مثال، با استفاده از عنصر یخ، حریف را فریز کنید و آنقدر به او ضربه بزنید تا از بین برود.
بیشتر تمرکز Steelrising، بر استفاده از عمل جاخالی دادن یا همان Dodge، در هنگام مبارزات است. با این وجود، برخی سلاحها قابلیت آن را دارند که به سپر تبدیل میشوند؛ ولی دسترسی به سپر کمی کند انجام میشود و Dodge کردن، بسیار منطقیتر به نظر میرسد. با این حال، بازی آنقدر آسان است که صرفا با استفاده از مهارتهای آلکمیست خود میتوانید به راحتی آن را به پایان برسانید و کمتر دست به سلاح خواهید شد!
استودیوی Spiders سعی کرده است تا ویژگیهای محبوب دیگر آثار سبک سولزلایک را در Steelrising نیز استفاده کند و نتیجهاش کم و بیش قابل قبول و سرگرم کننده است. برای مثال، شخصیت اصلی بازی یعنی Aegis، دارای نوار انرژی است و اگر بیش از اندازه از قابلیتهایش استفاده کنید، موتورش داغ میکند و باید صبرکنید تا خنک شود (همان خالی شدن خط استامینا)، اما میتوانید در یک زمان بندی دقیق به مانند بازی Nioh، با استفاده از خنککنندههای موجود در بدنش، دما را پایین بیاورید و خیلی سریع، نوار انرژی خود را پر کنید.
خلاقیتی که سازندگان در بازی استفاده کردهاند آن است که اگر زیاد از این خنک کننده استفاده کنید، Aegis یخ میزند و باید تلاش کنید تا قبل از حرکت کردن، یخها را بشکانید تا او را آزاد کنید. این مکانیک بسیار جالب عمل کرده و کمی بازی را چالشبرانگیز میکند.
دشمنان بازی نیز، دارای نوار stamina هستند، اما مبارزات Steelrising، اغلب به گونهای انجام میشود که کم پیش میآید این نوار خالی شود.
به قابلیتهایی میرسیم که پس از کشتن هر یک از باسهای اصلی بازی به دست خواهید آورد. یکی از این ویژگیها قابلیت Dash کردن است که با استفاده از عنصر سرما انجام میگیرد. قابلیت دوم، نوعی لگد آتشین است که به وسیلهی آن میتوانید یک سری از موانع را نابود کنید و آخرین مورد، کابل برقیست که در اواسط بازی به دست خواهید آورد و به مانند بازی Sekiro، میتوانید با استفاده از آن، خود را به بالای پشت بامها و مناطق مرتفع برسانید.
این ویژگیها دست به دست هم داده اند تا بخشی از گیمپلی، حالت پلتفورمینگ داشته باشد و تا حدودی به روند بازی سرعت بخشیده اند که البته، بسیار خوشایند است.
متاسفانه، کمی بیشتر که در بازی وقت میگذارنید، محیطها تنوع خود را از دست میدهند و شبیه به هم میشوند. اکثر محیطهای بازی، مناطق پر پیچ و خمی هستند که به وسیلهی درختچهها، در حیاط کاخها و مناطق زیرزمینی ایجاد شدهاند. این مورد در رابطه با دشمنان بازی نیز صدق میکند و اکثرا، ظاهر مشابهی دارند و صرفا عنصری که از آن استفاده میکنند متفاوت خواهد بود. سلاحهای بازی نیز از این قاعده مستثنی نیستند و تعدادشان بسیار کم است.
Anima essence واحد پول داخل بازی است که با کشتن دشمنان، آن را به دست خواهید آورد. به مانند اکثر بازیهای سولزلایک، با کشتهشدن شما، تمامی انیماهای شما از بین خواهد رفت و یک بار فرصت دارید تا به محلی که کشته شدهاید بازگشته و آنها را دوباره جمع آوری کنید و در صورتی که نتوانید این کار را انجام دهید و دوباره کشته شوید، تمامی آنها را از دست خواهید داد.
Alchemical Capsule نیز یکی دیگر از آیتمهای ارزشمند بازیست که با کشتن دشمنان به دست میآید و البته راه دیگر دسترسی به آن، خرج مقدار بسیار کمی Anima در چک پوینت بازی است. با استفاده از این آیتم شما قادر خواهید بود تا از عناصر سگانهی بازی استفاده کنید و از طرفی، برخی سلاحها قابلیت ویژهای دارند که با استفاده از این آیتمها فعال میشوند.
پاریس، غرق در خون
دنیای Steelrising در ابتدا بسیار زیباست. محیطها نورپردازیهای فوق العاده زیبایی دارند و ری تریسینگ نیز، نقش به سزایی در زیباتر شدن محیط دارد. مناطق داخل کاخها سرسبز طراحی شدهاند؛ اما وقتی وارد شهر میشوید، اتمسفر مردهی آن و همچنین تعداد زیاد جنازههای روی هم تلنبار شده، خود را بیشتر نشان میدهند.
بازی واقعا از نظر بصری و فنی در حد یک اثر نسل نهمی است و به خوبی میتوانید تا این موضوع را از همان دقایق ابتدایی مشاهده کنید. موتور جدید Silk Engine، ثابت کرد که توانایی بسیار بالایی در خلق مناظر زیبا دارد؛ ولی با این وجود، باعث وقوع یک سری اتفاقات ناخوشایند، مانند اشکالات فنی و افتفریم شدید در برخی بخشها شده است.
یک سری اتفاقات عجیب و غریب نیز در طول بازی برای شما پیش خواهد آمد که اشاره کردن به آنها بد نیست. برای مثال، به محض این که وارد آب شوید، به داخل آن سقوط خواهید کرد و نکتهی جالب آن است که آیتمهای شما نیز، پس از آن که به آن محیط برگشتید در داخل آب خواهد ماند و دیگر توانایی بازگرداندن آنها را نخواهید داشت.
یا ممکن است داخل یکی از اشیاء گیر کنید و نتوانید خود را از آن خلاص کنید و در نهایت مجبور شوید تا به آخرین چکپوینت خود بازگردید که کمی عجیب به نظر میرسد و باید اینگونه باگها را قبل از تصمیم گیری برای تجربهی Steelrising در نظر بگیرید.
موسیقیهای استفاده شده از بازی، تمی حماسی دارند و گوش دادن به آنها، چه در هنگام مبارزات و چه در منوی اصلی بازی، خالی از لطف نیست و کیفیت بالای آنها توجۀ شما را به خود جلب خواهد کرد. صداگذاری افکتهای درون بازی بد نیست و کیفیت مطلوبی دارد.
Steelrising
Steelrising تلاش میکند تا ایدههای جدیدی را وارد سبک سولزلایک کند، اما در این مسیر شکست میخورد. مکانیزمهای جدید استفاده شده در بازی جالب هستند و در برخی مواقع، بازی را از حالت تکرار خارج میکنند، اما متاسفانه، سیستم مبارزات بازی به شدت غیرمنطقی و نامتعادل است و به هیچ عنوان شما را به چالش نمیکشد. داستان، پتانسیل بالایی دارد اما روایت آن به بدترین شکل ممکن انجام میگیرد و در انتقال صحنههای احساسی بسیار سطحی عمل میکند. در اولین برخورد، Steelrising جذاب به نظر میرسد و رفته رفته مشکلات آن پدیدار میشوند.
نکات مثبت:
- استفاده از ایدههای نو
- نورپردازی فوقالعاده
- کلیت داستان جذاب است
- موسیقی قابل قبول
نکات منفی:
- گیمپلی به شدت نامتعادل
- روایت بسیار بد
- طراحی چهرهی مضحک
- دیالوگهای خستهکننده
- تنوع کم سلاحها و دشمنان بازی
- افت فریم و مشکلات فنی
۶
این بازی روی PC تجربه و بررسی شده است
پر بحثترینها
- فوری: سونی در حال مذاکره برای خرید کمپانی مادر FromSoftware است
- نامزدهای بهترین بازیهای سال مراسم The Game Awards 2024 مشخص شدند
- نقدها و نمرات بازی STALKER 2 منتشر شدند
- پلی استیشن برای ۱۰ سال متوالی نمایندهای برای بهترین بازی سال داشته است
- شایعه: حالت پرفورمنس بازی STALKER 2 روی Xbox Series X به خوبی اجرا نمیشود
- از صنعت بازی های ویدیویی در سال ۲۰۲۵ چه انتظاراتی داریم؟
- شایعه: کمپانی مادر FromSoftware احتمالا برای جلوگیری از تصاحب خصمانه از سوی یک شرکت کرهای به سونی مراجعه کرده است
- رسمی: شرکت مادر FromSoftware پیشنهاد خرید از سوی سونی را تایید کرد
- بازی Death Stranding Director’s Cut دومین بازی پرفروش ایکس باکس شد
- بازی GTA V با این هدف ساخته شد که از هر نظر بهتر از GTA IV باشد
نظرات
طراحی چهره واقعا فاجعه بود!
موافقم
شش کم نیست !!؟
من میگم ارزش یکبار تموم کردن رو داره … از سلاح هاش خوشم اومد … طراحی محیطش خوب بود … صداگذاری خوب … داستان متعادل… ایده های جدیدش عالی … از طرفی نامتعادل بودن گیم پلی خیلی بد بود مثلا شما اواسط بازی با بمب ها میتونید بدون مبارزه کردن همه دشمنان رو از بین ببرید …
سلام، امیدوارم که حالت خوب باشه.
نمرهی ۶، اصلا به این معنی نیست که بازی ارزش این که یک بار سراغش رو برید نداره و منم توی متن اصلا چنین چیزی نگفتم!
دربارهی سلاحهای بازی باهات مخالفم! اگه بازی رو تجربه کرده باشی، متوجه میشی که اکثر سلاحها شبیه همن و تفاوت خاصی ندارن و بیشتر، ابیلیتی هر سلاح هست که تفاوت داره.
دربارهی محیطها؛ درسته، مناظر بازی قشنگ هستن، ولی اگه دقت کنی، باز هم مثل سلاحها، در نهایت تعدادی باز هستند که به هم متصل شدن و اکثر مناطق بازی، کاملا شبیه به هم هست.
داستان بد نبود ولی روایتش راضی کننده نبود، صداگذاری بسیاری از شخصیتها هم از نظر من جالب نبود و برخی دیالوگها واقعا آبکی بود! اندینگ بازی هم که اگه بازی کردی در جریانی!
اره یک بار تمومش کردم کاملا درست میفرمائید…
درود بر شما و ممنون از توضیحاتتون 👏👏👏
طراحی چهره رباتها رو میگید یا انسانها ؟
از ربات ها که شخصیت اصلی هم به عنوان ی ربات رقاص بود خیلی بود درآورده بودن مخصوصا اینکه به تم اون دوران میخورد …
طراحی چهره ماشینها خوب بود، ولی متاسفانه چهره انسانها اصلا مناسب نبود.
درود بر شما که نقد عالی نوشتید 👏👏
خسته نباشید
مقاله خیلی خوبی بود
حیف که با اثار سولز لایک رابطه خوبی ندارم وگرنه تجربه اش می کردم
بازیش برای ورود به دنیای سولزلایک اثر بدی نیست، چون سخت نیست و بیشتر بوی سولزلایک میده!
ممنون اقای نوروزی بابت پاسخ خوبتون
🌸
حیف این شرکت باید بجای این باز یه بازی rpg میساخت مثل گریدفال. چیزی که تووش تجربه دارن
ای بابا
در همین حد بهتون بگم که بهینه سازیش رو pc افتضاحه.. پر از لگ اصلا سیستم خیلی شاخی میخاد برای اجرای روون بازی.. در صورتی که گرافیک فک براندازیم نداره و جزئیات خاصیم توش نیست مخصوصا چهره ها
توی این چند وقت که اونقدر بازی عرضه نمیشه ای کاش آیتم روزی روزگاری و دوباره فعال کنید
این چه حس مضخرفیه
از وقتی الدن رو تموم کردم هیچ بازی بهم نمیچسبه
برم سراغ این یا دارک ۲؟
دارک دو
دارک دو البته فقط در صورتی خوبه که بری سراغ نسخه scholar of the first sin و تازه از NG+ بازی از نسخههای دیگه فاصله میگیره و استثناً سیستم مجیک بازی قابل تحمله نه op نه بی خاصیت