نقد و بررسی فیلم The Gray Man | اسرار مخفی
فیلم The Gray Man فیلم جدید نتفلیکس است که البته پر هزینهترین اثر این کمپانی تا به امروز نیز میباشد. عنوانی که پیش از این در اختیار فیلم Red Notice بوده است. The Gray Man فیلمی پر هزینه و پر سر و صدا با تعداد زیادی ستاره در گروه بازیگری خود میباشد که در ژانر اکشن ساخته شده است.
رایان گاسلینگ، آنا دی آرماس و کریس ایوانز اسامی هستند که به خودی خود جذابیت بسیار زیادی برای مخاطبین دارند و میتوانند آنها را به تماشای یک اثر ترغیب کنند. کارگردانی این فیلم نیز بر عهده جو و آنتونی روسو است که آثاری مثل Avengers: Endgame و Avengers: Infinity War را در کارنامه دارند. فیلم از نظر اسامی همه چیز دارد و در واقع همه چیز آماده یک فیلم پر فروش و موفق است.
داستان فیلم The Gray Man درباره مامور مخفیای به نام شماره شش با بازی رایان گاسلینگ است. او که به دلیل یک قتل در زندان بوده حال از طرف سیآیای پیشنهاد همکاری دریافت میکند و به آنها ملحق میشود. هجده سال بعد از این اتفاق، در یک ماموریت شماره شش مامور دیگری به نام شماره چهار را از بین میبرد. شماره چهار یک فلش حاوی اسرار خطرناکی را در اختیار دارد که نشاندهنده فساد دنی کارمایکل از بالا ردههای سیآیای و دست داشتن او در چند عملیات بمبگذاری دیگر میباشد. مامور چهار این فلش را به مامور شش میدهد تا آن را افشا کند.
فیلم The Gray Man برای روایت قصه خود از فرمول مکگافین استفاده کرده است. مکگافین یک نوع شیوه روایتی است که در آن یک شی یا پدیده یا موجود زنده محرکه اصلی قصه هستند و آن را پیش میبرند اما در نهایت مشخص میشود آن شی یا خیالی بوده یا در نهایت اهمیت خود را از دست میدهد. در The Gray Man آن فلش حاوی اسرار مخفی در واقع نقش مکگافین را بازی میکند. در انتهای قصه ارتباط بین مامور شش با کلر و دونالد فیتزروی تبدیل به اصل داستان میشود. اما فیلم به اندازه کافی روی ارتباط این اشخاص مکث نکرده است و آن طور که باید رابطه بین آنها را نساخته است.
The Gray Man به طور قطع در زمینه اکشن و جلوههای ویژه در رده بهترینها قرار میگیرد. اثری خوشساخت و خوش رنگ و لعاب و پر هزینه که از نظر بصری بسیار چشمنواز است و کیفیت بسیار خوبی دارد و بی انصافی است اگر نگوییم این اثر در چنین مواردی مثالزدنی است.
اما در بحث فیلمنامه و قصه و داستانگویی فیلم ضعفهای زیادی دارد. فیلم ایدهای تکراری و مشابه آثار چند سال اخیر دارد و در روایت قصهی همین ایده تکراری ضعفهایی دارد. یکی از این ضعفها ساده و سطحی بودن برخی موارد است. برگردیم به سکانس ابتدایی فیلم، جایی که فیتزروی به همراه مامور شش در اتاق زندان نشستهاند.
فیتزروی به او میگوید ما میخواهیم از تو استفاده کنیم چون یک بار آدم کشتهای. همین؟ آیا استخدام یک شخص برای همچین ماموریتهایی به همین سادگی اتفاق میافتد؟ یک نوجوان برای دفاع از برادر خود، پدرش را که شخصی زورگو و بیاخلاق و بیرحم بوده را به قتل رسانده است. حال او به همین دلیل برای کار در یکی از برترین سرویسهای اطلاعاتی دنیا انتخاب میشود. متاسفانه در ابتدای فیلم دلیل انتخاب رایان گاسلینگ برای همچنین شغلی اصلا باورپذیر نیست.
فیلم در بحث شخصیتپردازی اصلا تلاش خاصی را انجام نمیدهد. شماره شش یک بار در همان ابتدای فیلم هنگام انجام عملیات به دلیل احتمال آسیب رسیدن به یک کودک از انجام عملیات خودداری میکند. این تنها کد شخصیتی است که در مورد او به ما داده میشود که البته تا حدی قابل قبول است. اما سایر شخصیتهای فیلم در حد تیپ باقی میمانند در حالی که قابلیت تبدیل به شخصیت را دارند.
The Gray Man در لحظاتی قصه و منطق روایی و داستانی خود را نیز گم میکند. به عنوان مثال لوید، کلر فیتزروی برادرزاده دونالد فیتزروی را گروگان میگیرد. این موضوع باعث میشود تا دونالد به همکارانش دستور قتل مامور شش را بدهد. کمی بعد هنگامی که لوید متوجه میشود که مامور شش فلش را به پراگ فرستاده است، سعی میکند تا با شکنجه از دونالد فیتزروی حرف بکشد. در حالی که او با تهدید برادر زادهاش به سادگی حرف میزند، که اتفاقا همین اتفاق هم میافتد. بعد از آن که فیتزروی حرفی نمیزند، لوید فقط اشاره میکند که شاید بهتر است از کلر استفاده کند و سپس به سرعت فیتزروی همه چیز را لو میدهد. دلیل این مکث عجیب و غریب در روایت چیست؟ چرا از همان ابتدا لوید به سراغ کلر نمیرود؟
از دیگر مواردی که در قصهگویی و روایت مشکل داشته است، برخی اقدامات گروه مخفی در جستجوی مامور شش است. در همان ابتدا آنها سعی در کشتن او دارند در حالی که او اصلا فلش را در اختیار ندارد و آن را به شخص دیگری سپرده است. در نتیجه کشتن او ممکن است باعث پیدا نشدن آن فلش بشود. چگونه یک مامور مخفی تا این حد آماتور عمل میکند و سریع سعی در کشتن سوژه خود بدون داشتن اطلاعات کافی را دارد؟
کمی جلوتر نزدیک به انتهای فیلم که میشویم عجیبترین لحظه فیلم را تجربه میکنیم که شاید بدترین و سطحیترین لحظه آن باشد. لحظهای که مامور مخفی هندی ناگهان صد و هشتاد درجه تغییر میکند و فلش را به راحتی در کف دستان میراندا میگذارد. در حالی که یک ثانیه قبل تلاش میکرد او را بکشد. بدون شک بدترین لحظه قصه فیلم همین لحظه میباشد. شخصیت سوزان نیز در تمام فیلم نامعلوم است و تکلیف او مشخص نیست.
هر چه با دقت بیشتری به قصهگویی The Gray Man نگاه کنید ایرادات مشابه بیشتری در فیلمنامه آن پیدا خواهید کرد. این بدان معنا است که متاسفانه در The Gray Man توجه خاصی به قصهگویی نشده است و حتی در مواردی فیلم به منطق روایی خود نیز پشت پا میزند. فیلم عملا در شاخ و برگ دادن به داستان و ایده خود موفق نبوده است و مدت زمان آن برای این مایهی موجود در فیلمنامه زیاد است.
فیلم در بخش کارگردانی خیلی اذیتکننده نیست. البته این موضوع به معنای بینقصی آن نمیباشد. کارگردان در لحظاتی در انتخاب اندازه و نوع نماها ایراداتی دارد. او در فیلم از نماهای دو نفره یا Two Shot نسبتا زیادی استفاده کرده است در حالی که این نوع نما در آن لحظه اصلا کارایی خاصی نداشته است. اما در مجموع کارگردانی فیلم قابل قبول است.
فیلم چند لحظه خوب دارد که بهترین آن مربوط به زمانی است که در حال شکل دادن رابطه مامور شش با کلر است. فیلم تلاش میکند تا این رابطه را بسازد و مامور شش را از نظر حسی به کلر وابسته کند. کاش فیلم در اینجا مکث و تعلل بیشتری میکرد و بیشتر روی موضوع کار میکرد تا رابطه عمیقتری بین این دو شکل بگیرد، چرا که در نهایت مهمترین موضوع داستان تلاش مامور شش برای نجات او میباشد. با این حال این اتفاق از اتفاقات مثبت فیلم بود.
از دیگر نکات مثبت فیلم بازی گروه بازیگری آن است. البته که از این نامها جز این هم انتظار نمیرفت. کریس ایوانز شاید یک نقش تیپیکال منفی را بازی میکند اما آن را به بهترین شکل ممکن ایفا میکند و به نظر میتوان عنوان بهترین بازی فیلم را به او اختصاص داد.
اما در آن سمت انتخاب بازیگر نقش دنی کارمایکل بسیار بد است. او اصلا به نقش خود نمیخورد و توانایی و جذابیت ذاتی لازم را برای آن نقش ندارد. او به هر چیزی شبیه است جز شخصیتی که در فیلم دارد. بازی او بسیار مصنوعی و بسیار باورناپذیر است. در انتخاب بازیگر این نقش به طور قطع کوتاهی شده است.
در نهایت باید گفت The Gray Man فیلم خوش رنگ و لعاب پرستاره و خوشساختی است که صحنههای اکشن و جلوههای ویژه بسیار خوبی دارد که در لحظاتی میتواند بیننده را هیجانزده کند. بازیهای فیلم به جز مواردی خوب هستند و فیلم از نظر بصری بسیار چشمنواز و روان است. از طرف دیگر فیلم ایده تکراری دارد و تفاوت چندانی با آثار مشابه سالهای اخیر ندارد. همچنین در قصهگویی و پرداخت به قصه ضعیف عمل کرده است که باعث شده از این نظر نمره قبولی نگیرد.
فیلم The Gray Man اثری است مناسب برای تماشا در عصر جمعه با مقداری پاپکورن برای دور شدن ذهن از دنیای واقعی و تماشای یک اکشن چشمنواز به مدت دو ساعت. اما فیلم فقط همین است و فراتر از آن پیش نمیرود در حالی که پتانسیل آن را داشت. فیلم ارزش یک بار تماشا کردن را دارد و فقط همان یک بار.
پر بحثترینها
- فوری: سونی در حال مذاکره برای خرید کمپانی مادر FromSoftware است
- نامزدهای بهترین بازیهای سال مراسم The Game Awards 2024 مشخص شدند
- نقدها و نمرات بازی STALKER 2 منتشر شدند
- ۱۰ بازی سینماتیک که میتوانند با بهترین فیلمهای سینمایی رقابت کنند
- پلی استیشن برای ۱۰ سال متوالی نمایندهای برای بهترین بازی سال داشته است
- شایعه: حالت پرفورمنس بازی STALKER 2 روی Xbox Series X به خوبی اجرا نمیشود
- بازی Death Stranding Director’s Cut دومین بازی پرفروش ایکس باکس شد
- بدون اشتراک پلاس، امکان انتقال فایل سیو بازیها از پلی استیشن ۵ استاندارد به پرو وجود ندارد
- رسمی: شرکت مادر FromSoftware پیشنهاد خرید از سوی سونی را تایید کرد
- بازی GTA V با این هدف ساخته شد که از هر نظر بهتر از GTA IV باشد
نظرات
ممنون بابت نقد
یه فیلم سطح متوسط که اصلا پیشنهاد نمیشه!
من بدم نیومد از فیلم. اکشن جذابی داشت و بعضی از صحنه های اکشنم خلاقانه و جدید بود. ولی بازم نسبت به ماموریت غیر ممکن اونقد شخصیتارو دوست نداشتم که برام مهم باشن. ولی در کل یه سوالی که همیشه تو ذهنم بوده اینه که چند نفر مگه فیلمارو دوبار نگاه میکنن که هرجا نقد مینویسن میگن واسه یبار دیدن خوبه.
فیلم بدی بود حیف وقت
تو هیچ فیلمی، این همه خلاقیت تو صحنه های اکشن ندیده بودم!😇
بازی گاسلینگ هم خفن بود!
من به این فیلم ۸ میدم.
اکستراکشن کریس همثورث رو ۹ میدم!😍