کمیت یا کیفیت؛ مزایا و معایب بازیهای ویدیویی طولانی و کوتاه
بحث طولانی یا کوتاه بودن بازیها در دههی اخیر به صورت پیوسته داغ و داغتر شد و البته هیچگاه به نتیجهای نرسید. در این مقاله نگاهی متخصر بر این موضوع خواهیم داشت.
بیشتر فیلمهای طولانی و بلند بین ۲ تا ۳ ساعت هستند و یک قسمت از یک سریال نیز حدود ۱ ساعت به طول میانجامد. اما بازیهای ویدیویی در مقایسه با سایر سرگرمیها منحصر به فرد بوده و استاندارد خاصی در این زمینه ندارند. در واقع، بازیهای ویدیویی ممکن است ۴ تا ۴۰۰ ساعت (حتی کمتر و بیشتر) از زمان شما را طلب کنند و به شدت متفاوتتر از دیگری در این زمینه باشند. همچنین، بازیهایی وجود دارند که پس از به پایان رساندنشان میتوانند مدتها مخاطبین خود را سرگرم کنند و بازیهایی وجود دارند که اصولاً بر پایهی تکرار بنا شدهاند.
البته، هر یک از این رویکردها به جذب دستهی مختلفی از مخاطبان میپردازند، اما در سالهای اخیر شاهد تغییراتی در صنعت بازیهای ویدیویی بودهایم و این تغییرات به یک بازی کمک میکنند تا از طولانی بودن خود به عنوان یک برگ برندهی تبلیغاتی استفاده کند. نمونهی بارز این نوع بازاریابی، آخرین بازی استودیوی تکلند (Techland) یعنی Dying Light 2: Stay Human است که ادعا کرده بود بیش از ۵۰۰ ساعت محتوا دارد. نمونه دیگری از چنین بازاریابی را در ویترین ایکس باکس و بتسدا (Bethesda) یعنی Starfield دیدیم که گفته میشود بیش از ۱۰۰۰ سیاره دارد که گیمرها میتوانند در طول سفرهای فضایی خود آنها را کاوش کنند.
اما کمیت همیشه خوب است؟ لزوماً خیر و مانند بسیاری از چیزها، این استدلال نیز دو وجه دارد. بر خلاف فیلمها یا سریالها، پول بسیار زیادی برای خرید یک بازی ویدیویی پرداخت میشود. علاوه بر این، قیمت بازیها نیز همواره در حال افزایش است و سونی در کنار اکثر ناشران مولتی پلتفرمی، ۷۰ دلار برای داغترین بازیهای نسل فعلی خود درخواست میکنند.
بنابراین وقتی چنین پولی را برای یک محصول خرج میکنید، طبیعتاً دوست دارید که مدت زمان زیادی را صرف تجربهی آن کنید. در واقع، زمانی که عناوینی از جمله The Witcher 3: Wild Hunt صدها ساعت میتوانند شما را سرگرم کنند، پرداخت هفتاد دلار اصلاً و ابداً برای یک بازی که تنها یک آخر هفته مهمان شما است عقلانی به نظر نمیرسد.
البته، برای این که یک بازی طولانی در عین حال یک بازی خوب و ارزشمند هم باشد، شروطی مطرح است. همانطور که اشاره شد، بازی The Witcher 3: Wild Hunt را در نظر میگیریم که یک اکشن-نقشآفرینی کم نظیر است و در سراسر جهان آن میتوان ساعتها زمان را با اشتیاق صرف کرد.
توسعهدهندهی این بازی چشمانداز آن را با انواع مختلفی از فعالیتها پر کرده است که از بین آنها میتوان به ماموریتهای جانبی شخصیتمحور و شکار هیولاهای هیجان انگیز اشاره کرد. اما بیشترِ این محتوای جانبی اختیاری است و هر کسی که میخواهد تنها محتوای اصلی بازی را تجربه کند، کاملاً راهی هموار را پیشِ رو خواهد داشت. البته، انجام دادن این محتوای اختیاری به هیچ عنوان خالی از لطف نیست و میتواند ارزش تجربهی بازی را چندین برابر کند.
حال این بازی را با عنوانی نظیر Assassin’s Creed Odyssey مقایسه کنید که همانند بازی مذکور یک اثر نقشآفرینی جهان آزاد عظیم و پر از محتوا است. اما برخلاف The Witcher، این جهانِ آزاد گیمرها را مجبور میکند تا زمان زیادی را صرف انجام محتوای جانبی کنند تا در نهایت بتوانند به ماموریتهای اصلی دست یابند. به این ترتیب، فرآیند تکمیل کردن بازی میتواند خسته کننده شود. همچنین، داشتن مکانیزمهای ارتقای نامطلوب باعث میشود که یک بازی به شکل غیر متعارف طولانی شده و سرگرم کننده بودن خود را از دست دهد.
سرعت کلی بازی در یک بازی طولانی اهمیت بسیاری دارد و اهمیت این موضوع زمانی بیشتر خواهد شد که گیمپلی در طول بخش کمپین تغییر چندانی پیدا نمیکند. بازی Red Dead Redemption 2 یک مثال عالی در این زمینه است که حتی با وجود نقاط قوت فراوان، اشکالاتی را در خود میبیند. برای مثال، بخشهای اجباری در این بازی مانند Guarma بر سرعت بازی تأثیر منفی میگذارند، زیرا نقش چندانی در کلیت بازی ندارند. بازی Death Stranding نیز مثال دیگری در این زمینه است که از همین مشکل رنج میبرد، زیرا ریتم داستان بازی بسیار پراکنده است و گیمپلی نیز به اندازهای که گیمرها انتظار داشتند هیجان انگیز نبود.
اما بازیهایی وجود دارند که از تک تک لحظات خود استفاده میکنند تا تجربهای عالی را در اختیار مخاطب قرار دهند. بازیای نظیر Hellblade: Senua’s Sacrifice از جملهی این عناوین است که در مدت زمان کوتاه خود، میتواند یک ارتباط صمیمی بین گیمرها و قهرمان داستان خود ایجاد کند. عناصر گیمپلی مانند مبارزات و پازلها در این بازی برای یک بازی طولانی مناسب نیست، اما به خوبی در یک بازی نسبتاً کوتاه میتوانند موثر واقع شوند.
اما باز هم یک سوال اساسی در این زمینه مطرح میشود و آن سوال این است که «بازیهای کوتاه باید با قیمت یک بازی کامل به فروش برسند یا خیر؟» نمونههای خوبی که میتوانند به این سوال پاسخ دهند، بازیهایی نظیر Max Payne 2 و The Order: 1886 هستند؛ هر کدام از این عناوین، نقاط قوت قابل اتکایی دارند، اما زمانی که سعی میکنید آنها را در مقابل پولی که برایشان خرج میکنید ارزیابی کنید، مطمئناً دچار تردید خواهید شد. بازی دیگری مانند Dishonored میتوانست به دلیل کوتاه بودن بخش کمپینش زیر سوال برود، اما ذات این بازی به قدری تکرارپذیر است که مانع از این موضوع میشود.
در مجموع، بازیهای طولانی و کوتاه مجموعههایی از ویژگیهای مثبت و منفی را در خود میبینند و هیچ کدام را نمیتوان به طور قطع بهتر از دیگری نامید. همه چیز به کیفیت تجربهای که یک بازی ارائه میدهد بستگی دارد و این که آیا پس از مشاهده تیتراژ پایانیاش میتوان همچنان آن را تجربه کرد یا خیر. با توجه به محبوبیت روزافزون سرویسهای اشتراکی مانند ایکس باکس گیم پس، میتوان امیدوار بود که کمیت یک بازی جای خود را به کیفیت بدهد، چرا که به دلیل عدم پرداخت مبالغ جداگانه برای هر بازی، طولانی بودن یا نبودن آنها مهم نخواهد بود.
پر بحثترینها
- نامزدهای بهترین بازیهای سال مراسم The Game Awards 2024 مشخص شدند
- فوری: سونی در حال مذاکره برای خرید کمپانی مادر FromSoftware است
- ۱۰ بازی سینماتیک که میتوانند با بهترین فیلمهای سینمایی رقابت کنند
- شایعه: حالت پرفورمنس بازی STALKER 2 روی Xbox Series X به خوبی اجرا نمیشود
- فیل اسپنسر: تولید کنسولهای ایکس باکس در نسلهای آینده متوقف نخواهد شد
- کار ساخت بازی جدید ناتی داگ از سال ۲۰۲۰ آغاز شده است
- فیل اسپنسر: STALKER 2 یکی از مدعیان بهترین بازی سال است
- بدون اشتراک پلاس، امکان انتقال فایل سیو بازیها از پلی استیشن ۵ استاندارد به پرو وجود ندارد
- بازی Death Stranding Director’s Cut دومین بازی پرفروش ایکس باکس شد
- بازی GTA V با این هدف ساخته شد که از هر نظر بهتر از GTA IV باشد
نظرات
ادیسه و والهالا واقعا تموم کردنش عمری طولانی و صبر ایوب میخواد!!
من ادیسه رو حدود ۱۰۰ ساعت پلی دادم
اینقدر عذاب کشیدم که وسطش دو سه یبار بازی رو ول کردم
یبارش که کلا ول کردم رفتم دویل می کرای ۵ رو تموم کردم 😂😂😂
اودیسه یکی از بهترین بازیهایی بود که انجام دادم. طولانی بودن یک چنین بازی ای برای افرادی که آشنا به فرهنگ، تاریخ و اساطیر یونان باستان هستند، لحظه به لحظه اشتیاق و زیبایی است.
و البته واسه کسایی که طرفدار این سری هستن لحظه به لحظه اش مثل عذاب الهی میمونه
من گیم های هم با کیفیت(گرافیک نه) و هم با کمیت رو مثل ویچر،رد دد، اسکایریم و فالوت رو ترجیح میدم
به خاطر فالوت لایک کردم😂
«بحث طولانی یا کوتاه بودن بازیها در دههی اخیر به صورت پیوسته داغ و داغتر شد و البته هیچگاه به نتیجهای نرسید».واقعا نمیشه مقایسه کرد.بازی مثل her که یه بازی کوتاه که مثالش در صنعت بازی کم پیدا میشه رو نمیشه با عناوین بلند مقایسه کرد.این صنعت هم جزوی از هنره و هنر رو نمیشه تفسیر و مقایسه کرد(حداقل به شکل عامیانه)
عالی 🤩❤️
شخصا یه بازی جمع و جورتر با روایت شخصی تر رو ترجیح میدم. مثلا ب عنوان قیاس یه چیزی مثل اساسین بلک فلگ و والهالا..
منظورت از روایت شخصیتر چیه؟
مثلا اساسین والهالا داستانش میرفت بین انتخاب حاکمای مختلف فتح سرزمینای دیگه.. خاندان های قلمروهای دیگه.. اودیسی هم بااینکه موضوع خانوادگی بود بازم خط داستانی خیلی گستردگی الکی بین قلمروهای دیگه پیدا میکرد.. ازون طرف اما بازی های قبلی سری مث سه گانه اتزیو یا ۳ یا بلک فلگ و… اینا داستاناشون جمع و جورتر و شخصی تر بودن. روایت بلوغ یه فرد تا یه بازه زمانی مشخص.. اون مدلی رو ترجیح میدم.
البته این فی نفسه ضعف نیست اما توی داستان بازیها حداقل هیچوقت مدل خوبی وجود نداشته. فی المثل صدسال تنهایی مارکز اصلا داستانش حول یه نفر خاص روایت نمیشه اما همچنان داستان به شدت خواندنی و خوبیه. مثالهای دیگهای هم هست مثه آناکارنینای تولستوی یا جنگ و صلحش که تعدد شخصیتها باعث شده مرکز و محور داستان حول شخصیت نگرده اما همچنان داستان قوت خودشو حفظ کنه. توی بازیا ولی همیشه اینطور روایت میلنگیده دلیلش هم بودن تعاملی هست که بازی با بازیباز برقرار میکنه؛ اینجا دیگه ضرورتا نیازه که بازیباز از حیث داستانی به یک محور منگنه بشه و اون محور هم ضرورتا باید یه شخص باشه. خود من به شخصه خیلی سری فاینال فانتزی رو میپسندم اما به خاطر همین که بعضی از نسخههاش مثه ۶، ۸، یا ۱۲ روایتشون رو اصلا حول محوریت شخصیت اصلی بازی شکل نمیدن اصلا داستانشون رو دوست ندارم. مخصوصا نسخهی شش که برخلاف گیمپلیش که بهترینه داستانش خیلی پخش و پلاست.
آره میگم بد نیستن چنین بازی هایی ولی من اون مدل روایت رو بیشتر ترجیح میدم
من نظرم اینه که بازی ها بر اساس مکانیک های بازی مدت گیمپلی باید بگیرن یا اگر مکانیک های کافی ندارن باید یه چیزی جایگزین بشه که تکراری نشه برا من نوعی، یه بازی مثل رد دد ۲ که مکانیک های بازی واقعا قدیمی و بعضی موقع ها اذیته اگر سیستم دیالوگ محور بازی و ارتباط با اعضا و جنریت رندوم کوئست ها نبود بازی برام تکرار محض میشد که در بعضی مواقع هم میشه کافیه چند تا کوئست اصلی پشت سر هم تو رد دد ۲ بری، تو بازی های اکشن ادونچر نسل های جدید فاصله میان کاتسین و گیم پلی ضربه بدی به تکراری شدن میدن و حتی باعث میشه ول کنم بازیو و به نظر من پیاده سازی بازی کاملا اشتباه بوده اتفاقی بود که من سر انچارتد ۴ تجربه کردم و محدودیت کردن گیم پلی حس بسته بودن هی بازیو به من میده در صورتی که تو چند مرحله اکتشاف با ماشین تو یه جنگل بزرگ و به ما نشون میده ولی اگر یه دوری تو همونجا بزنی میفهمی چرا انقدر بسته است و محدودیت داره بعضی بازی ها هم هستن محدود ساخته میشن مکانیک های بازی محدود به پرش یا داج یا جامپ میشن ولی انقدر کور این بازی قوی ساخته میشه و با اینکه این مکانیک ها ساده طراحی میشن ولی بسیار تو شرایط مختلف میتونن پیچیده بشن باعث میشه بازی برات تکراری نشه اینطور بازی ها ارزش تکرار بازی با توجه به این یادگیری هی بیشتر میشه باعث میشه چند بار این بازیو بازی کنی و حس رضایت کامل میده خیلی ها هم هستن بازیو خطی میسازن ولی مسیر های مختلفی برای گیم پلی درست میکنن که انتخاب هر مسیر میتونه گیم پلی بازی به مراتب جذاب تر کنه
شما خودتم نمی دونی چی می خوای. یه جوری داری سفارش میدی انگار یک میلیون دلار دادی بوگاتی رو برات سفارشی تولید کنند. مردم ما خیلی خرج می کنند بابت گیم ، اوردای ناشتاشونم زیاده
یه بازی ۳۰ یا ۴۰ ساعته که کامل به خط داستانی بپردازه رو به یه بازی ۱۵۰ ساعته که بارها از خط داستانی فاصله بگیره و فقط بخواد تایم رو زیاد کنه ترجیه میدم
هردوشون مزایا و معایبی دارن به قول خودتون تو بازیای کوتاه اون دقت تو طراحی و تنوع و کیفیت قطعا خیلی بیشتره ارزش تکرارم بسته به بازی زیاده اما خوب تو بازیای طولانی باز اون دقت کمتره طراحی ها یخورده ساده ترن و تنوعم کمتره مثل همین الدن رینگ که چند برابر سری دارک سولز انمی و باس داره ولی انقدر ازونا بزرگ تر طولانی تره خیلی تکراری به نظر میان که درست هم هست بسته به بزرگیش تنوعش کمه ولی با اینحال بازم تعداد انمی هاش قابل شمارش نیست ولی یه مزیت دیگه بازیای طولانی اینه که خیلی بیشتر باهاشون خو میگیرین همین ویچر ۳ ادم انقدر بازی میکرد که عملا خودش تو اون جهان بود و البته ارزش تکرارشونم که کمتره خیلی با اینحال بازیای طولانی که مزایای بازیای کوتاه هم داشته باشن مثل تنوع و غیره زیاده همین بوردلندز ۳ یا ردد یا ویچر و …
قطعا همیشه اولویت با کیفیته نه کمیت ، مثال هاش هم بسیار زیاده مثلا سری مدرن وارفر کالاف (کلاسیک) همشون تجربه های کوتاهی بودن ولی بشدت موندگار و به یاد موندنی
حالا اگه این کیفیت همراه با کمیت هم باشه که دیگه نور علی نور، نمونه ش عکس کاور پست یعنی rdr2
با تشکر از شما جناب مناف زاده عزیز بابت این مقاله.
همونطور که شما هم اشاره کردید، کیفیت و کمیت محتوای بازی ها مسئله ایه که بسته به نوع علایق و مدت زمانی که هر فرد تصمیم داره به بازی کردن بپردازه متفاوته.
طبق ترندهای چند سال اخیر، شاهد اضافه شدن مکانیزم های نقش آفرینی و جهان باز و یا سندباکس شدن بازی ها هستیم که در اکثر مواقع هم کیفیت رو به شدت میاره پایین. البته که این تصمیم برای توجیه افزایش قیمت بازی هاست ولی به هر حال موردیه که خریدار رو از لحاظ روانی متقاعد میکنه که ارزش پرداخت پولش رو داره. این مسئله برای گیمرهای خارج کشور که بازی ها رو با قیمت کامل خریداری میکنن اهمیت ویژه ای داره. ولی مثلا برای گیمرهای کشورهایی که بازی ها رو به صورت pirate خریداری میکنند این قضیه اصلا به چشم نمیاد.
خود من به شخصه در ۹۰ درصد مواقع ترجیح میدم بازی ها یک تجربه شسته رفته و صیقل خورده و در اون بازه معمول (۱۰ الی ۱۵ ساعت) باشند. چندتا بازی رو میشه مثال زد که عین بازی های فرام سافتور حتی لحظه ای هم هیجان گیمر رو پایین نیارند صرف نظر از این که گیمر چقدر زمان توی بازی گذاشته؟
در نهایت باید گفت اگر بتونن روی کیفیت محتوای بازی نظارت کامل و مناسبی داشته باشند، چرا که نه. در غیر این صورت ترجیح میدم بازی ها مدت زمان کوتاه تر ولی باکیفیت تری داشته باشند.
ترجیح میدم یه بازی انجام بدم که گیم پلی مفید داشته باشه تا گیم پلی بیهوده مثلا فارکرای ۶ شاید ۷۰ ۸۰ ساعتی باشه ولی کلا شاید ۵ ساعتش گیم پلی مفید باشه خوشبختانه بعضی اوقات بازیا هم طولانی هستن هم گیم پلی مفید دارن مثل رد دد یا الدن رینگ یا ویچر ۳ امیدوارم توی اساسینز کرید میراج کیفیت فدای کیمیت نشده باشه
بنظرم کیفیت خیلی بهتره
مثلا الدن رینگ کلی مینی باس داره ولی بیشتر ۲۰ بار تکرار میشن
من ترجیح میدادم دانجن های بهتری میساختن و اخرش یه پازل یا چیزی که لازم به ساخت دوباره نباشه
ولی نمیدونم چرا اصرار داشتن هر دانجنی باید حتما یه مینی باس داشته باشه
تو بازی های جهان باز نباید اجباری برای ماموریت های فرعی گذاشته بشه
قبلا یوبی سافت ادمو مجبور نمیکرد ماموریت های فرعی خسته کنندشو بره مثل فارکرای ۳ اساسین دو و راحت میتونستی داستان اصلی رو بری بدون هیچ اجباری
ولی نمیدونم چرا جدیدا این سیستم اجباری رو گذاشتن که کاری جز خسته کردن ادم نداره
ویچر ۳ هم همچین چیزی تقریبا داشت ولی خب زیاد لول فضایی نمیخواستن و به راحتی میشد رفتش
در کل داشتن کیفیت و کمیت خیلی سخته مخصوصا برای بازی جهان باز بلاخره یکیش قربانی اونیکی میشه
حاضرم ۴ بار با یه باس تکراری که کلی الگو حمله و لول داره مبارزه کنم بهتره تا ۲۰ باسی که الگو حملاتش و لولهاش در حد یک سرباز معمولی هم نیست
بعضی از باس ها مثل گاد اسکین مثل تمرین میمونه چند بار بهاش بایستی مبارزه کنی تا الگو حملاتش یاد بگیری همین باعث میشه توی روند اصلی بازی که فرام آزولا مواجه بهاشون میشی کار راحت تری داشته باشی آره درست میگی دوتا باسها زیاد توی بازی بودن یکی باس درختی یکی هم باس که از دهنش اتیش و rot میمومد بیرون
کدوم حملات بالا؟
کلی از باس های دانجن ها یا سگ سه سر بودن یا کریستالی یا دشمن های معمولی که کلا دو حمله بیشتر نداشتن
سگ سه سر جدید اضافه شده یا بوده؟ بعضی بازیها باس اخرشون یا باس های میانی شون نگاه کن از لحاظ الگو حملاتشون مقایسه کن با همون کریستالی های که چهار بار در بازی تکرار شدن اگه قرار بود توی توی هر دانجنی یه باس سطح یک یا دو حضور داشته باشه تا الان الدن رینگ عرضه نمیشد
اگر بازی قرار هست طولانی باشه باید کیفیت بالایی داشته باشه مثل سری بازی GTA,وگرنه ارزش تکرار پایینی رو داره.
مقاله خوبی بود خسته نباشید 😃
مرسی واسه ی مقاله
به نظر من هردو کنار هم یک بازی خوب می سازند
اگه سازنده بتونن به یه بالانسی بین این دوتا دست پیدا کنن نتیجش بازی هایی مثل Witcher 3 یا Elden ring که با توجه به زمان گیم پلی بازی محتوایه خوبی هم ارائه می کنن و گیمر رو خسته نمی کنن،
ولی در آخر من کیفیت رو ترجیح میدم، بازی هایی مثل Undertale, Inside,Portal درسته که گیم پلی زیادی ندارن ولی خیلی تاثیر گذار تر و به یاد موندنی تر از بازی هایی با گیم پلی ۵۰۰ ساعتن.
متاسفانه الان همچی شده بالا بردن گرافیک و directx بازی ها تا این شرکتا سوددهی داشته باشن با طرف قراردادشون
زمان چه کم و چه زیاد باید جوری باشه که چه از لحاظ داستان و چه گیم پلی همیشه جای پیشرفت تو بازی باشه و صرفا تکرار مکررات نباشه بخاطر همینه که هیچوقت بازی های RPG نظیر ویچر و سری سولز و الدن رینگ و امثال اینها همیشه حرفی برای گقتن دارن .. .. و و و
“هیچوقت” رو اضافه نوشتم lol
اگر بازی مراحلش هی تکراری نشن هر چقدر طولانی تر باشه من بیشتر دوست دارم مثل رد دد و لست آف آس و ویچر ولی هی بخواد مراحل تکراری و اعصاب خورد کن بده همون کم باشه بهتره مثل والهالا
من خودم عاشق بازیای طولانیم
البته اگه داستان خوبی داشته باشن و تکراری نشن
من خودم درباره این موضوع خیلی فکر کردم چه بگیم چه نگیم درسته کمیت بهتره ولی آخر سر تموم کردن برای مثال بازی مثل مس افکت من به گریه افتادم اونم تو سن ۱۲ سالگی! ببین ی بازی که کلا سه گانش حدودا ۶۰ تا ۵۰ ساعت ( با دی ال سی ها) با ی بچه ای تو اون سن سال که هنوز درک آنچنانی نداره چیکار کردش! ولی برا مثال اسکایریم که (مرحله اصلیش ۵ ساعت بود) ولی خود بازی خیلی ها متقعدن که هنوز قابل تموم کردن نیستش! ولی من حدود دویست ساعت به بالا تایم پلی دارم و زمانی که تصمیم به حذف کردنش شدم واقعا گفتم من از این بازی سیر شدم بلاخره !! فال اوت هم همین جوریه
نمیدونم به نظرم به قولی سیر شدن مهم ترین ویژگی ی بازی هست
البته این نظر منه چون واقعا همیشه به مشکل خوردم پس به پایان رسوندن ی بازی..
ولی خب کمی هم به سبک بازی هم مربوط میشه قضیه همین مس افکت و اسکایریم مثال خیلی بدی هستن برا مقایسه
کلآ یوبیسافتی که میاد صد ساعت محتوا بهت میده و هفتاد دلار میگیره نسبت به شرکتی که هفتاد دلار میگیره یه بازی خطی کوتاه بهت تحویل میده بیشتر قابل احترامه، چون به گیمر بیشتر اهمیت داده و هزینه کرده. نمونش والهالا که تو دنیا بیش از یک میلیارد دلار فروخت. منتها تو داخل گیمرامون خیلی دست به جیبن، نازشونم زیاده. من باید اینجوری باشه بازی کنم اونجوری باشه بازی کنم … یه جور ناز می کنند هرکی ندونه فکر می کنه تو کشورش سالی پنجاه تا گیم تریپل ای تولید می کنند و صادر کننده گیم تو جهانند 😄 کلآ پراید سوارهای پرتوقعی هستیم ، رو ابرها سیر می کنیم
پس نتیجه میگیریم طولانی با کیفیت بهتره . من دیس انرد شروع کردم فکر کنم زیر شش ساعت گیم پلی داشت اونم واسه منی ک اولین نسخه بود ک ازش بازی کردم و مطمعنا اگ نسخه های بعدیش همینقدر گیم پلی داشته باشن سریع تر تمومش میکنم و این بازی بخوای ۷۰ دلار پول بدی واسه ما ایرانی ها هرچقدر هم شاهکار باشه خدایش نمی ارزه چون شما امروز ک دو تومن پول دادی به این بازی ، شبش باید دنبال بازی جدید باشی و دو تومن دیگ هزینه کنی خخ
حدود ۲۰۰ ساعت ویچر ۳ رو بازی کردم که شامل پلاتینیوم هم میشه. هنوز دوست دارم برگردم برم تو دنیاش گشت و گذار کنم و با مرچنت ها گوئنت بازی کنم. این بازی واقعا الماس نسل ۸ هست.
دوتا گیم کوتاه و فوقالعاده نسل ۸ ام بخوام پیشنهاد بدم اینساید و جُرنی.