درباره جوئل: نگاهی به روند تغییر شخصیت Joel در داستان The Last of Us - گیمفا
درباره جوئل: نگاهی به روند تغییر شخصیت Joel در داستان The Last of Us - گیمفا
درباره جوئل: نگاهی به روند تغییر شخصیت Joel در داستان The Last of Us - گیمفا
درباره جوئل: نگاهی به روند تغییر شخصیت Joel در داستان The Last of Us - گیمفا
درباره جوئل: نگاهی به روند تغییر شخصیت Joel در داستان The Last of Us - گیمفا

درباره جوئل: نگاهی به روند تغییر شخصیت Joel در داستان The Last of Us

حسین غزالی
۱۶:۳۰ ۱۴۰۱/۰۲/۱۷
درباره جوئل: نگاهی به روند تغییر شخصیت Joel در داستان The Last of Us - گیمفا

«جوئل» در فراسوی چهرۀ بی‌عاطفه‌اش، یک مرد از درون شکسته است که روی تکه‌های باقی‌مانده از قلبش راه می‌رود. اما به‌راستی چه چیزی باعث تغییر این رویه در او شد؟

وقتی در شبان‌گاه مردانی که برای تک‌دخترشان نجاری می‌کنند تا خرج خانوادۀ دونفره را بدهند، آن حادثه‌ای که نباید می‌افتاد افتاد، نشانه‌های نیم‌چه واقع‌گرایانۀ آخرین ماسبق از داستان آدمیان در یک حکایت زامبی‌نما مشخص شدند. جوئل مرد جوانی بود که یک‌شبه ۲۰ سال به عمرش اضافه کرد و پس از آن دیگر هرچقدر دکمۀ L1 را فشار می‌دادی سریع حرکت نمی‌کرد.

فصل اول: تابستان

The dark empty in the last of us

در تابستان از آن‌جا که همۀ بچه‌محل‌ها مشغول بازی کردن جی‌تی‌ای آنلاین با ایکس‌باکس جدیدشان هستند، تنهایی موج می‌زند و هرآن‌قدر که این موضوع را انکار کنیم، بازهم وقتی در اوجِ حوالی ظهر، راهی نزدیک‌ترین سوپرمارکت می‌شویم، می‌توان خیابان‌های خالی از دوست را دید که چه زمانی گذشته و چه روزهایی می‌آیند و می‌روند و دیگر برنمی‌گردند. این‌که قبل از پایان خرداد، فکر می‌کردی با تمام شدن مدرسه، خوش‌گذارترین و جمیل‌ترین ایامِ خوش به سنای زبان‌ات می‌آیند و می‌توانی از ته دل مسرور و مفروح باشی؛ غافل از آن‌که هر سال وقتی در سفیدِ زنگ‌زده مدرسه‌ را می‌بندند، تازه تابستان شروع می‌شود و خورشیدِ گرم اگرچه دیگر بر پشت گردنِ آفتاب‌سوخته‌ات نمی‌زند، اما خوش‌می‌داند چطور بر قلب خامِ پخته‌نشدۀ نوجوانی بزند. بسیاری از تصورات نوجوانی کوتاه و ناقص هستند.

فصل دوم: پاییز

درباره جوئل: نگاهی به روند تغییر شخصیت Joel در داستان The Last of Us - گیمفا

پاییز که شد، فهمیدی که تابستان چقدر زود تمام می‌شود. جوئل هم فهمید؛ تابستان در یک چشم‌ به‌هم‌زدن گذشت و وقت ملاقات با سرنوشت دردآور «تس» رسید. پس از ماجرای «آن شب» و یتیم شدنِ وارونه‌ی جوئل، تس تنها کسی بود که می‌توانست کاری کند جوئل از آن مواضع غیرانسانی و غیراحساسی و خشک و سرسختانه و دفاعی‌اش کنار بیاید و کهنه دستش بگیرد تا صورت خونی تس را پاک کند. احتمالاً اگر کسی او را در جمع عموم می‌دید که این‌گونه برای کسی ارزش قائل است حکم رسوایی بزرگ‌اش را داشت. او مردی بود که با التزام به بی‌التزامی به مهر و صداقت و راستی میان هم‌قطاران‌اش در بخش قرنطینه شهیر شده بود و به همین شکل بود که توانست ۲۰ سال در بوستون دوام بیاورد. بوستون در قرنطینه است و قلب جوئل هم همین‌طور.. .

فایرفلای‌ها ناگهان به بخش قرنطینه حمله می‌کند و این‌وسط جوئل و تس طوری راه می‌روند که انگار این اتفاق هرروز می‌افتد. نمی‌شود با این شرایط کسی مثل جوئل را مقصر دانست که به‌طرز غریبی خیال برش داشته که می‌تواند در زندگی فقط به «بقا» فکر کند. اگر این‌طور بود دیگر ما شاهد علاقه‌اش به تس -حتی به‌صورت زیرلفظی- نبودیم. تس تنها کسی بود که می‌توانست کاری کند جوئل دوباره پدرش را به‌یاد بیاورد. در عین حال، او می‌دانست که حتی اگر باران پاییزی ببارد، بازهم مثل فیلم‌ها فقط با باران گناهان‌اش شسته نمی‌شوند و سنگینی شانه‌هایش را می‌توان حتی از طرز ایستادن و راه رفتن‌اش نظاره کرد. کمااینکه به هنگامۀ مرگ تس، زمانی که جوئل متوجه شد تس توسط یکی از همین آلوده‌شده‌ها زخمی شده و به‌زودی به سرنوشت‌شان دچار می‌شود، واکنش‌اش یک پوزخند خشک و خالی بود که از عدم باور او است نسبت به این اتفاقی که انتظارش را نداشت.

احتمالاً بعد از وفات تس، جوئل با خودش قرار گذاشت که این «آخرین تمنا و آرزو» را برای تنها همدم‌اش در این ۲۰ سال برآورده کند و بعد هم شاید همان زندگی گنگستری‌اش را با امثال رابرت بزدل و رفقایش ادامه دهد و شاید کلاً همان‌جا نقطه را سر خط بگذارد. به‌هرحال مردانگی و اندک‌ شرافتی که فقط برای نزدیکان‌اش نگه داشته بود به او اجازه نداد که وصیت پایانی تس را مبنی بر رساندن «الی» نادیده بگیرد. در این‌جا تنها چیزی که به ذهن می‌رسد آگاهی تس از احتمال محبتی است که جوئل و الی از همان اول برای یکدیگر نگاه داشته بودند و هدف تس از اصرار بر رساندن الی دادن یک فرصت دیگر به جوئل بود؛ برای این‌که دوباره دختر گمشده‌اش را پیدا کند. این شاید بزرگ‌ترین هدیه‌ای بود که از کسی مثل تس با آن وجنات روستایی و بچه‌مزرعه‌ای برمی‌آمد.

اگر جوئل ریشه در خاک گذاشته بود و مدت‌ها سند مالکیت دلش را ابطال، پس نمی‌توانستیم آن‌جا که برای اولین‌بار کلمه‌ی «مواظب باش» را می‌شنویم، به یک تفاوت ریز در دیالوگ‌ها فکر نکنیم. اگرچه کلمه‌ی ساده‌ای مثل مواظب باش در نگاه اول یک سخن بسیار عادی است که از دهان هر انسانی خارج می‌شود، اما برای جوئل یک دستاورد بزرگ است. یعنی چه مواظب خودت باش؟ لاجرم نمی‌شود همین‌طوری این را گفت و راه را کج کرد. زمانی که آسانسور هتل خراب شد و پیرمرد از ارتفاع بلندی افتاد در زیر زمین هتلی در پیتسبورگ، اولین‌نفری که واقعاً از ته دل این جمله را گفت الی بود.

حتی دیدن سم و هنری، که برادرانی بودند مشخصاً با مهر و علاقه نسبت به یکدیگر، جوئل نمی‌تواند با «بحران اعتماد» کنار بیاید و سابقۀ روانی‌اش به‌قیاس هیولایی است که در کمدها می‌خوابد. تا زمان رسیدن به محل استقرار «تامی»، هیچ‌گاه صحبتی جدی میان جوئل و الی دربارۀ ضعف‌ها و ترس‌هایشان رخ نداده بود و برای اولین بار، جوئل زمانی به‌خودش می‌آید که پس از در میان گذاشتن پیشنهاد بردن الی به بیمارستان فایرفلایز، به الی برمی‌خورد و قهر می‌کند که چگونه جوئل مثل تفنگی دسته‌دوم می‌خواهد او را بسپارد دست تامی که نمی‌شناسد. در این‌جا مشخص است که الی حساب دیگری برای جوئل باز کرده و کاملاً او را از مردی که تابه‌حال برایش لطیفه‌های بی‌مزۀ خنده‌بازاری نگفته و سوت‌های نافرجام نزده جدا می‌کند و تازه مکالمۀ واقعی میان آن دو شکل می‌گیرد.

غرور گاوچرانی جوئل، عمیقاً به او اجازه ابراز صریح احوال دلش را نمی‌داد و برایش مهم نبود که کارش خطا شناخته شود و نای عزاداری برای مرگ عزیزش را هم نداشت. شاید در ابتدا مجال سخن گفتن درباره چیزها میان الی و جوئل به‌همین سبب پیش نیامده بود و ترس دوبارۀ جوئل از پدیدار شدن یک تس دیگر به‌همراه یک دختر دیگر به‌شدت آزار دهنده می‌نمود. از این رو هنرمندی‌اش ذاتاً زمانی مشخص می‌شود که به‌زور سعی دارد به لطیفه‌های الی که از شدت بی‌مزه بود و مسخرگی خنده‌دار شده‌اند فقط لبخند نزند و در مقابل ادا و اطوارهای کاملاً دخترانه و بچه‌گانه‌ای که حتی برای سنگ‌دل‌ترین آدم روی زمین یادآور حداقل یک کودک نزدیک در خانواده است، این‌چنین خشک بماند و یاد عزیز و بچۀ خودش نیفتد.

فصل سوم: زمستان

joel and ellie the last of us

زمستان سرد است؛ مثل وقتی که دیر کرده‌ای و باید همۀ مسیر را بدوی و باد سرد می‌آید درون ریه‌هایت و شش‌هایت یخ می‌زنند و می‌سوزند.

در پایان پاییز، با پخش شدن سکانسی به‌نام خداحافظ برادر کوچولو که نام واقعی‌اش انتخاب (The Choice) است، تمامی سرنوشت و چینش تصمیمات جوئل برملا می‌شود که به چه طریقی برای اولین‌بار خودش را کنار می‌گذارد و پس از ۲۰ سال، می‌گوید: «دیگر تصمیم‌ام را گرفتم.» در ابتدا ممکن است منظور از «انتخاب» این‌چنین برداشت شود که جوئل میان بردن الی به بیمارستان فایرفلای‌ها و تسلیم او به تامی، گزینۀ اول را انتخاب کرده اما حقیقت بزرگ‌تر جوئل را به میان برملا کردن ترس‌ها و شکست‌هایش و احساس‌اش نسبت به الی و یا پنهان‌ کردن و خفه کردن‌شان و بازگشتن به زندگی سابقِ مبتنی بر بقا و منطق قرار می‌داد. در آن تصویرسازی در نزدیکی غروب، که عمداً با فضاسازی سنگین آغشته شده تا نشان دهد این تصمیم جوئل یک تصمیم کاملاً برآمده از قلب و احساس است و مخالف روند سابق، کلمۀ «انتخاب» اشاره به دو سبک زندگی متفاوت دارد.

پس از آن، چندی نمی‌گذرد که بازی سریعاً و با عجله شما را با عاقبت این انتخاب روبه‌رو می‌کند و بی رفت و برگشت این اعلامیۀ صادره را که جوئل از روی احساس و نه منطق تصمیم گرفت به دنبال یک شایعه (ماندن فایرفلای‌ها پس از سال‌ها در کمپ دانشگاه) بدود و به‌همین دلیل هم روی آن میلۀ آهنی تیز افتاد و سرتاسر بدنش سوراخ و خونین شد. در آن لحظه رسماً اوصاف بخش زمستان بازی شروع می‌شود و الی را به‌عنوان یک دختربچه می‌فرستد تا بزرگ شود. آن‌چه که بیش‌تر از همه دل آدم را می‌سوزاند این بود که جوئل تازه پس از ورود به دانشگاه، مشخصاً تصمیم‌اش را مبنی بر نگه داشتن الی و ابراز علاقه‌اش گرفته بود و دیگر جواب همۀ سوالات الی را می‌داد و دربارۀ همسر سابق و زندگی گذشته کلی با یکدیگر صحبت می‌کردند و اسم اسبی که تامی به آن‌ها داده بود را به یک لطیفۀ بی‌مزۀ دیگر تبدیل کرده بودند.

درباره جوئل: نگاهی به روند تغییر شخصیت Joel در داستان The Last of Us - گیمفا

وقتی زمان درس‌پس‌دادن شد، کسی نمی‌توانست به نمرۀ الی در پیاده کردن همۀ آن تکنیک‌ها و افعال و خوی نترس و بی‌اعصاب جوئل برای در نظر گرفتن بدترین احتمال ممکن در بهترین شرایط ایرادی بگیرد. در رفتار با «دیویدِ کودک‌آزار» هم به‌همین نحو می‌توان دید که انگار لحظه‌لحظه آن مدت فقط در ذهن الی یک‌نفر می‌گذرد حتی اگر بازی او را نشان ندهد. در این مرحله دیگر مشخص است که هرکدام برای دیگری چه معنی‌ای دارند و همان‌طور که جوئل به قول‌اش نسبت به تس عمل کرد و الی را تنها نگذاشت تا با بزرگ‌ترین ترسش روبه‌رو شود، الی هم او را به حال خودش واگذار نکرد. کشیدن جوئل روی یک تُشَکِ خواب با اسب یکی از احمقانه‌ترین کارهاست برای کسی که می‌خواهد زنده بماند؛ اما مشخص است که الی نمی‌خواست تنها زنده بماند.

در تقلا برای انتخاب میان دو نوع از زندگی، جوئل انتخاب کرد که در ازای دوباره پیدا کردن یک خانواده خودساخته، یک‌بار دیگر برای خانواده‌دار و اهلی شدن خودش را پیش بکشد و ضعف‌هایش برملا شوند. عاقبت مسئلۀ جالبی که این‌وسط بر «ریسک» بزرگ جوئل و الی برای دوست داشتن در این‌چنین دنیایی می‌افزاید و بر صداقت محبت میان‌شان تأکید می‌کند، این است که هردوی آن‌ها برای دوست داشتن باقی، بدون پشیمانی تا سرحد مرگ می‌روند و همۀ این‌ها اتفاق نمی‌افتادند اگر جوئل آن تصمیمِ مصمم را نمی‌گرفت.

به هر شکل جوئل آن تصمیم را در آن بعدالظهر آوریل گرفت. زمستان در حال پایان یافتن بود و الی به‌دست دیویدِ دیوانۀ آدم‌خوار افتاد و این‌جاست در کشمکش هیاهو رستوران آتش می‌گیرد. جوئل از خواب برمی‌خیزد و هرکه دستش می‌رسد را به زمین گرم می‌نشاند. دیوید از بین می‌رود و در نجات دوباره الی، برای همیشه روی آن «انتخاب» جوئل برای تغییر به سوی دوباره پدر شدن مهر و امضا می‌خورد.

فصل چهارم: درباره جوئل (بهار)

درباره جوئل: نگاهی به روند تغییر شخصیت Joel در داستان The Last of Us - گیمفا

عجیب آن‌که جوئل هیچ‌گاه حس پدری‌اش را از دست نداده بود و فقط مخفی‌اش می‌کرد. به‌همین دلیل است که تصمیم‌ها، همه تصمیمات بابایی برای دخترش بودند که فقط و فقط، نمی‌تواند مرگ دخترش را دوبار تجربه کند ولاغیر. تصور پدر بودن و تصویرسازی از آن‌چه که ممکن است فردی در جای جوئل، دیده باشد و چشیده باشد، به‌خودی خود آن‌قدر در دنیا بعید و سخت است که نتوان هم‌پایه و ملزومات منطقی برای آن سرهم کرد چه برسد به آن‌که برای آن نمایش قسمت پایانی دلیل و برهان آورد. جوئل در آن مسیر برگشت در غروبِ جکسون به‌همراه تامی و الی، یک‌بار برای همیشه برهان مرد بودن را کنار گذاشت و احساس کرد که دوباره پدر است. حالا دیگر نمی‌شود یک پایان دیگر برای آن داستان درنظر گرفت.

در نگاه به رفتارهای جوئل در قابل دیگران، تنها خاتمه‌ای که می‌توان برای این نتیجه لحاظ کرد، این است که طی آن‌همه سال و بسی رنج در آن سال بیست، جوئل در این بازی هیچ‌گاه عزاداری‌اش را برای مرگ تک‌دخترش تمام نکرد؛ یافتن جایگزین‌ها در روابط عاطفی از دست رفته نشانۀ این است که شخصی هنوز در بند و زنجیر خاطرات گذشته است. این را می‌شود در هرباری که جوئل پس از نگاه به الی، به ساعت شکسته‌اش نگاه می‌کند متوجه شد. معلوم نیست این چه عادتی است که جوئل گرفتارش شده؛ این میزان از وفا در گنجایش احساسی برای مردی که ادعای خشک و بی‌عاطفه بودنش عالم را کر کرده بود نمی‌گنجد. همین مورد که پس از هربار مرگ عزیزش، احتمالاً قسمی به همۀ مقدسات آسمان و روی زمین می‌خورد که دیگر عاشق و دل‌باختۀ کسی با اوصاف خانواده نشود و کسی را دوست نداشته باشد که بعدها درد دل‌تنگی آزارش ندهد و ناامید نشود و دردا که بازهم برای این حقه می‌افتد روی زمین و زانوهایش را خاکی می‌کند.

مسئله فقط او نیست؛ الی هم ترس از ترک شدن دارد. احتمالاً به‌این دلیل که مادرش او را در خردسالی تنها گذاشت و پدرش را هرگز ندید و «مارلین» او را بزرگ کرد تا پدرش روزگار باشد و مادرش زندگی و هرکجا که برود، نتواند این ادعای سخیف را داشته باشد که «دلم برای خانه تنگ شده». از این رو الی هم نمی‌خواهد که دوباره تن به دوست‌داشتن‌های الکی بدهد و دوست ندارد که تنها بماند. مشخصاً آن‌چه که تس قبلاً در جوئل دیده بود تا الی را دست او بسپارد، الی در جوئل دید تا خودش را به او بسپارد تا مواظبش باشد. سپس وفاداری جوئل که در اسرار مردانگی نهفته در رگ‌های بی‌رنگش استتار کرده ظاهر می‌شود و هراندازه که در زمان خداحافظی با برادر کوچولو فکر می‌کند و می‌خواهد حواسش را جمعِ دودوتا چهارتای بی‌عاطفۀ وحشت و بقا بیندازد، ذهنش کشش ریاضی حل کردن ندارد و به‌خودش اجازه نمی‌دهد دستی که محکم بر قفسۀ سینه‌اش خورد را رد کند.

مهم‌ترین زمان برای زندگی او، همان روزی بود که احساس مادرانگی تس گل کرد و تصمیم گرفت تا بدون اطلاع قبلی به همسرش، او و جوئل الی را به فرزندخواندگی قبول کنند و در اولین روز از زندگی سه‌نفرۀ جدیدشان، تس مجبور به خداحافظی شود و زندگی عجیبی که بیست سال پیش با یک همسر خداحافظی کرده و تک‌دخترِ پرحرف داشت دوباره تکرار شود.

🌱🌱Korok veganomidآرینAmir Hossein006Sami 227DARKSIRENalinerdHaj_Hosseinایمان غلامی مهرآبادیعلیmeysambonepunkmanیوهانO2A man who lives at end of the worldDeleted accountPARASITE EVE 2saman𝗔𝗹𝗶𝟵𝟴𝟰🤘Mohsenj74more

ایرانیکارت

مطالب مرتبط سایت

تبلیغات

درباره جوئل: نگاهی به روند تغییر شخصیت Joel در داستان The Last of Us - گیمفا
درباره جوئل: نگاهی به روند تغییر شخصیت Joel در داستان The Last of Us - گیمفا
درباره جوئل: نگاهی به روند تغییر شخصیت Joel در داستان The Last of Us - گیمفا
درباره جوئل: نگاهی به روند تغییر شخصیت Joel در داستان The Last of Us - گیمفا
درباره جوئل: نگاهی به روند تغییر شخصیت Joel در داستان The Last of Us - گیمفا
درباره جوئل: نگاهی به روند تغییر شخصیت Joel در داستان The Last of Us - گیمفا
درباره جوئل: نگاهی به روند تغییر شخصیت Joel در داستان The Last of Us - گیمفا

نظرات

دیدگاهتان را بنویسید

  • Mishs گفت:

    متاسفانه مقاله رو بخاطر اسپویل نمیخونم
    ولی ذخیره اش میکنم و وقتی این شاهکار رو بازی کردم حتما میخونمش🗿🍻

    Haj_HosseinShrek PC LoverعلییوهانP.morgan 𔓙AmirAghaSoosmar (بازنشسته)Jin sakaiVisible 6-tigh manAtomic Soldiermore
  • PS6.2027 گفت:

    لعنت بهت ناتی که لست۲ خراب کردی اینهمه واسه بازی هایپ بودم رفته شخصیت اصلی حذف کرده بجاش چندتا جوجه رنگی گذاشته شخصیت اصلی بازی که هیچ ابهتی ندارن ادم انگیزیش از بین واسه ادامه بازی اصلا نتونستم با شخصیت های جدید ارتباط برقرار کنم چون واقعا شخصیت پردازیشون ضعیف بود و مثل جوئل ابهت نداشتن

    آقای پر مشکل ( در انتضار بولی 2 )Alucardbaآرینadams-khersiLucciola BalladDARKSIRENK1Haj_HosseinShrek PC LoverNlGHTCRAWLERmore
  • A,sh گفت:

    بهترین پدر تو گیماست از نظر من

    K1Haj_HosseinMengoarshia.ya.moXERXESعلییوهانP.morgan 𔓙𝗔𝗹𝗶𝟵𝟴𝟰Visible 6-tigh manmore
  • G.LN گفت:

    عجب مقاله ی قشنگ و خوندنی نوشتید آقای غزالی.
    دست مریزاد👏👏
    این بازی چه شاهکاری بود که قشنگ مخاطب(گیمر) رو قشنگ محو شخصیت پردازی فوق العاده و روایت بی نظیرش کرد.
    ناتی داگ با شاهکار بینظیرش(لست ۱ و ۲) چی ساخت که حتی یه مقاله هم نوشته بشه بازم دوست داری بری بازی رو دانلود کنی و بازی کنی.
    ممنون از مقاله خیلی خوبتون آقای غزالی🙏🌹

    Haj_HosseinShrek PC Loverعلیحسین غزالیSquatlatexیوهانJin sakai𝗔𝗹𝗶𝟵𝟴𝟰Visible 6-tigh manAtomic Soldiermore
  • Uncle Kojima گفت:

    شخصیت جوئل خدا بود

    اون رابطه که بین الی داشته تو کمتر گیم هایی دیده میشد

    الحق که بهترین پدر صنعت گیم در کنار کریتوس

    پدر بزرگ دانته و ویرجیلMengoHaj_HosseinDream in Red (Playstation T)علیSquatlatexیوهانA,,sh𝗔𝗹𝗶𝟵𝟴𝟰Visible 6-tigh manmore
  • میشه گفت joel نمونه خیلی خوبی از یه شخصیت خاکستریه
    هدف براش وسیله رو توجیه می‌کنه و اصلا تلاش نمی‌کنه قهرمان باشه
    البته یه نکته رو باید بگم، این که جول دخترشو از دست داده رو نباید اینقدر بولد کرد، توی بازی واکینگ دد یه دیالوگ خیلی جالب بود:
    We all have lost someone. Friend, family, parent, that doesn’t make you special

    آرینSami 227پدر بزرگ دانته و ویرجیلبهنام رادHaj_HosseinDream in Red (Playstation T)علیSquatlatexیوهانP.morgan 𔓙more
    • O2 گفت:

      توی دنیای واقعی هم همینه، اما احساسات همه مثل هم نیست، غم از دست دادن عزیز همیشه و تا ابد در دل میمونه حتی اگر اون شخص چیزی نشون نده باز هم می سوزه جیگرش و روی خیلی از تصمیمات زندگیش تاثیر گذاره.

      Sami 227kia (Bye All)بهنام رادK1Haj_HosseinMengoDream in Red (Playstation T)علیEspressoSquatlatexmore
      • موافقم. ولی توی یه دنیای پسا‌اخرازمانی، تک تک آدما دوستان و نزدیکانشونو از دست دادن.منظورم اینه زمان تا حد زیادی غم آدم رو کم رنگ می‌کنه، نمیشه کل پرداخت جول رو به مرگ سارا ربط داد.

        Sami 227پدر بزرگ دانته و ویرجیلO2K1Haj_HosseinعلیSquatlatexیوهانP.morgan 𔓙
        • Uncle Kojima گفت:

          با اینکه ربط به گیم نداره ولی سریال واکینگ دد قشنگ از دست دادن عزیزان خیلی به خوبی نشون میده

          علیSquatlatex
        • Squatlatex گفت:

          تو این دنیا هر کسی یک هدفی داره یکی پول و مقام یکی اعتبار و محبوبیت یکی هم دیدن بزرگ شدن و موفقیت دخترش یا برادر کوچکش حتی در دنیای آخر الزمانی(sam).
          شما اگه به بچه چهار ساله یک شک بدی مثلا بترسونیش ممکنه لال بشه و تا ابد این اثر باهاش بمونه ولی وقتی به یک فرد ۳۰سال شک بدی یا بترسونیش شاید یک لحظه بهش فکر کنه و بیخیال بشه جول هم اون روزهای اول outbreak دخترش رو از دست داد دیدیم که بعد بیست سال وقتی تس میمیره حتی سریع تر از الی ازش رد میشه!!!.

          MengoO2kia (Bye All)
    • برای این‌که مشخص بشه مرگ دختر جوئل چه تأثیر مهم و بزرگی روی کلاً پلات بازی داره، باید اول بخش رسیدن به «تامی» رو درنظربگیریم. مسئله‌ای که دوباره باید بدونیم اینه که جوئل فقط قول داده بود الی رو برسونه دست تامی و بعد تامی از اون‌جا به بعد زمام امور رو به‌دست بگیره. در واقع قول جوئل به تس فقط رسوندن الی به تامی بود و تامی دیگه باید از بخش دانشگاه به بعد رو میرفت. اما چرا جوئل که اصلاً از اول علاقه‌ای به این کار اسلحه با رابرت و اصلاً اعتماد کردن به مارلین و اینا نداشت، یه دفعه نظرش عوض میشه و توی اون ویدیویی که در وسط این نوشته قرار داده شده، تصمیمش رو مبنی بر «راه جداگونه رفتن» که توی اون کات‌سین معروف گفت عوض میکنه و خودش الی رو میبره؟ حتی تامی هم توی اون سکانس اصرار میکنه که خودش میبره الی رو اما جوئل اجازه نمیده. یعنی در این‌جا جوئل داره یک کاری فراتر از انگیزه‌های سابق‌اش انجام میده و این یعنی نیازمند یک نیروی محرکه دیگری هست این تصمیم که بدون شک تجسم دختر سابقش در الی بوده. یعنی جوئل صراحتاً توی اون کات‌سین در اون خونه داد میزنه که الی رو دخترش میدیده و به‌خاطر مرگ دخترش بوده که اصلاً این ارتباط و علاقه به‌وجود میاد. درصورتی که وظیفه جوئل اصلاً اونی نبود که توی پاییز و زمستون و بهار دیدیم. و قطعاً تصمیمات احمقانه جوئل که نزدیک بود به قیمت جانش تموم بشه مهر تاییدیه براینکه انتخاب جوئل نه از روی منطق و اون شخصیت سابقش، بلکه کاملاً احساسی بوده.
      هرچند باز نباید یک بازی مثل تلو رو با واکینگ دد مقایسه کرد که بیشتر یک برداشت کامیک بوکی از همون فضاسازی رو ارائه میده حالا هرچند رابطه کلمنتاین و لی هم شباهت داره به جوئل و الی. به‌هر حال تلو خیلی تاکید میکنه بر روابط عاطفی انسانی به‌صورت خیلی واقعی و استخوان‌سوز و این رفتار جوئل ریشه در یک الگوی واقعی داره. ممنونم.

      O2بهنام رادMahyarMsmSquatlatexG.LN
  • Squatlatex گفت:

    جول رو از هر شخصیت دیگه ای تو کل تاریخ صنعت گیم بیشتر دوست دارم برای من رتبه اول رو داره جالبه جول با اینکه شخصیت منفی به حساب میاد ولی چون همه ماها تمام انتخاب هایی که جول انجام داده رو انجام می‌دادیم برای همین هم بیشتر از همه باهاش ارتباط برقرار می‌کنیم.
    تا به امروز هم گیمفا کلی مقاله جالب درباره لست نوشته البته برای دوستان علاقمند به بازی یک مقاله دیگه هم معرفی میکنم که توسط آقای حاج محمدی از سایت همسایه نوشته شده اسمش هم دلایل وفاداری لست ۲به لست۱ هست جو سایت همسایه اون دوره خیلی بد بود همه منتقد بازی رو زیر سوال میبردندو انگ فن بویی میزدن که چرا ده داده گفتن آقای حاج محمدی چون سخت گیر تره و بی طرفه نقد بکنه که یک نقد و مقاله طولانی نوشت و در آخر هم ده داد چشم هیتر ها اون روز درآمد 😂 اگه داستان لست۲ براتون جا نیفتاده نقد و بررسی آقای بابایی از همین سایت رو بخونید که با زبان ساده توضیح دادن.

    پدر بزرگ دانته و ویرجیلO2King Jim Ryankia (Bye All)Haj_HosseinG.LNعلییوهانA,,sh𝗔𝗹𝗶𝟵𝟴𝟰more
  • molana 2020 گفت:

    لست ۲ فقط اونجاش که جوئل داره قهوه میخوره تو بالکن به الی میگه .. پس دینا خیلی خوشانسه که تو رو داره … با اختلاف بهترین گیم ساخته شده تا الان .. بقیه کار سختی دارن برسن بهش

    O2King Jim RyanHaj_Hosseinarshia.ya.moA,,shscorpionesSquatlatexیوهان🤘Mohsenj74𝗔𝗹𝗶𝟵𝟴𝟰
  • دعا دعا میکنم که شایعه ریمیک لست یک حقیقت داشته باشه تا دوباره کنترل بهترین پدر دنیاروو به دست بگیریم
    مقاله به این میگن
    حسین جان ایولا داری

    آرینking nima shamsO2Haj_HosseinShrek PC Loverr_dhMengoحسین غزالیSquatlatexیوهانmore
    • Johan Liebert گفت:

      چه احتیاجی به ریمیک اثری هست وقتی از نظر فنی زمان خودش خیلی خوب بوده و الان هم نه تنها قابل بازیه بلکه از لحاظ کیفی لذت بالا میده؟
      چرا وقتی که سر ریمیکش بشه رو نزارن سر نسخه بعد یا پروژه های دیگه؟

      آرینAmir Hossein006Jin sakaiHaj_Hosseinr_dhDream in Red (Playstation T)یوهانP.morgan 𔓙
      • Squatlatex گفت:

        یک بخشش فکر کنم بخاطر لانچ طولانی و فرهنگ کاری سخت اونجا بوده که یک بازی آسون تر بسازن یکم این کارمندها کم کار کردن رو یاد بگیرن کارکنان ناتی داگ خیلی وسواس رو بازی دارن و میخوان بهترین حالت رو در سریع ترین حالت ممکن داشته باشن چند سال پیش مقاله اش اومد از طرفی هم بعد تجاری داره قراره سریال جدید بیاد و مخاطب این دوره زمونه گرافیک می‌شناسه البته اینم اضافه کنم من به عنوان کسی که زمانی بیخیال بازی لست۱شده که ps4اش رو فروخت خوشحالم از این موضوع.

        kia (Bye All)Deleted account
    • Ali984 گفت:

      به احتمال ۹۰ درصد حقیقت داره و حتی امکان نمایشش در رویداد بعدی سونی خیلی زیاده.

      kia (Bye All)MengoonepunkmanSquatlatex
    • عزیزی امید گل. همیشه حضورت، خوندنت، صحبتت مایه افتخاره واقعاً. سلامت باشی و اختیار داری. هرچند منم مثل یوهان که پایین‌تر نوشته، دلیلی برای ریمیک شدن بازی نمیبینم اما خب، انتخاب استودیوئه.
      بازم دمت گرم رفیق.

      Jin sakaiscorpionesSquatlatexمحمد حسین کریمی
  • mohammadhasan گفت:

    آقا داغ دل مارو هی تازه نکنید 🙁

    Squatlatexیوهان
  • Ali984 گفت:

    با ویدیوی آخر دوباره اشکمو در آوردی اقای غزالی. با لست۱ عشق کردم، با لست۲ زندگی…

    آرینscorpionesKing Jim RyanMengoحسین غزالیsiavashEspressoSquatlatexیوهانA,,shmore
  • Mohsenj74 گفت:

    ممنون از اقای غزالی عزیز بابت این مقاله زیبا ، داستان لست ۱ و ۲ و اتفاقاتی که بین کرکترا و خود کرکترا ( جوئل و الی ) پیش میاد به قدری زیبا و احساسی و تلخ و واقعیه که ذهن رو کاملا درگیر میکنه و به نظر من باعث میشه نگاه مخاطب صرفا فقط انجام یک بازی نباشه ، از دید من لست ۱ و ۲ فقط یک بازی نیست و فراتر از اون میره ، لست ۱ و ۲ با داستان و روایت خودش مخاطب رو از بقیه بازیها جدا میکنه 💜🖤
    .
    اون ویدیو اخر مقاله یکی از بهترین لحظاتم در لست ۲ بود و واقعا حس خاصی داشتم ، اوه لعنتی !!! من تمام لحظات بازی همین حس رو داشتم.

    🌱🌱Korok veganMahyarMsmحسین غزالیEspressoSquatlatexیوهانA,,sh𝗔𝗹𝗶𝟵𝟴𝟰Soosmar (بازنشسته)
    • آقا محسن بزرگوار اختیار داری واقعاً. قبول دارم که داشتن همچین شخصیت‌های خیلی واقعی تأثیرگذارند و چیزی از دیدن همین داستان به‌صورت سینمایی یا حی مستندی کم نداره. از بس که پخته شده هستند به‌سادگی قابل ارتباط میشن. راستش ویدیویی پایانی تنها بخش قابل استناد بود که میشد بعد از ۹ سال از انتشار نسخه اول آورد و بقیه اون بازی ارتباط زیادی نداشت به نسخه اول. ولی درسته که احساس خاصی رو منتقل میکنه.
      بازم خیلی ممنونم محسن آقای عزیز.

      🤘Mohsenj74بهنام راد
  • ممنون بابت مقاله زیباتون آقای غزالی
    بعد از کریتوس و آرتور مورگان به یاد موندنی ترین شخصیت تاریخ گیم هست این مرد… ( حداقل برای من )

    scorpionesحسین غزالیSquatlatexیوهانP.morgan 𔓙A,,sh𝗔𝗹𝗶𝟵𝟴𝟰GhostSoosmar (بازنشسته)Jin sakaimore
  • MahyarMsm گفت:

    خوب بود، خسته نباشید.
    ناتی داگ با این بازی تونست یه دید جدیدی از تعامل و ارتباط بین دو کاراکتر در دنیای بازی ها به ما نشون بده. یه هدیه ویژه که شاید نظیرش جایی نباشه. مرحله اول بازی tlou 1 یکی از بهترین مراحل بازی بود، حتی اگه tlou 2 رو در نظر بگیریم! لحظه اخر این مرحله از بازی درست قبل اینکه جوئل شکسته شده رو تو اخرالزمان ببینیم مات و مبهوت مونده بودم! فکرشو نمیکردم یه بازی تنها توی چند دقیقه احساسات بازیباز رو زیر و رو کنه!!!! من اون موقع مثل الان پیگیر نبودم، انتظاری هم نداشتم، فقط بهش به چشم یه بازی جدید نگاه میکردم. من فقط لوگوی ناتی رو دیدم و گفتم: عهههه همونی که انچارتد رو ساخته!!!!
    جوئل بعد الی خیلی عوض شد. سخت گیری هاش، سخت اعتماد کردن هاش، اخلاق های افتضاحش، احساساتش و….. همه چیزش عوض شد. اعمال جوئل نتایج سیاهی داشت، اما گفت پشیمون نیستش. ولی بعد مرگش اگه میدید الی چه چیزهایی میگذرونه، هنوزم پشیمون نمیبود؟ اصلا لحظه مرگش پشیمون نشد از گناهی که انجام داد؟ توی بحث ها سعی داشتم گناه جوئل رو جوری جلوه بدم که انگار این شخص گناهی مرتکب نشده! انگار نه انگار اخرین امید رو از بشریت گرفته!!!! ولی این حرف ها فقط از روی احساسات بود……
    دو شخصیت توی دنیای ویدیو گیم هستن که من به قدری باهاشون خو گرفتم که با دیدن سفید شدن موهاشون خیلی ناراحت شدم. یکی جوئل میلر یکی نیتن دریک. ممنون از ناتی داگ به خاطر این دو شخصیت دوست داشتنی

    MengoSquatlatexیوهانP.morgan 𔓙A,,sh𝗔𝗹𝗶𝟵𝟴𝟰Soosmar (بازنشسته)Jin sakai🤘Mohsenj74
    • سلام! ممنونم. اجازه ندید که جو و فضاسازی کاملاً متفاوت و پرت قسمت دوم شما رو تحت تأثیرقرار بده مهیار جان. اتفاقی که افتاده اینه که قسمت دوم اصلاً یک برداشت دیگه از این کاراکترها و حتی شخصیت جوئل و الی و مارلین و حتی اون دکتر داره! اصلاً لازم نیست توضیح بدم که چرا سایه‌زنی‌های روی صورت همین دکتر و مارلین تا این حد عوض شده و از اون‌جا که لست ۱ خودش به‌اندازه کافی به‌روز هست، نمیشه گفت معصومیت و ناامیدی و بیچارگی در چهره مارلین یا عوض شدن کلی صورت دکتر از یه فایرفلای حموم‌نرفته شبیه به دیوانه ها به یک مرد زیبای پاکیزه به‌خاطر تغییر نسل بوده. تحت هیچ‌عنوانی نمیشد اصلاً این برداشت رو داشت که با مرگ الی، قطعاً واکسنِ‌ضد قارچ تولید میشه و در اون فایل صوتی که در بازی اول الان هم میتونید توی بیمارستان پیدا کنید، به عمد گفته میشه که بارها تلاش شده قبلاً برای ساختن واکسن ولی همه افراد تحت آزمایش مردن و هیچ نتیجه‌ای نداشته. اصلاً فرض کنیم تمام مقتضیات دنیای عجیب لست ۱ کنار رفتن و واکسنِ ضد قارچ هم ساخته شد؛ خب از کجا معلوم گروه فایرفلایز یه گند دیگه نزنه و نتونن تولید انبوه کنن؟ از کجا معلوم ازش برای خودشون فقط استفاده نکنند و هزارتا اتفاق دیگه؟ چون هیچوقت نمیشه گفت نتیجه یک عمل به این سختی و تازگی میتونه موفقیت‌آمیزباشه. و تازه دلایل علمی دیگه به کنار که اصلاً لازم نبود از مغز الی نمونه بگیرن و.. که میشه گفت حالا بازیه و ازش فرار کرد. ولی اگر بازیه که هیچی.. .
      حالا باز همه این‌ها به کنار، در این نوشته تلاش شد تا نشون داده بشه در شرایط غیرممکن، تصمیمات غیرممکن هم گرفته میشه. در حالت عادی، جوئل هیچوقت خودش رو جلوی گلوله یک مسلسل نمی‌اندازه اما برای دخترش چرا. بنابراین به‌این دلیل که جوئل در ذهنش هنوز پدره و تاثیرات روانی مرگ دخترش پس از ۲۰ سال هنوز پابرجان، یعنی الی رو هنوز دختر اصلیش میبینه و هنوز سوگواره. حالا برای یک پدر که عزادار مرگ دخترشه و حاضره هرچیزی بده که فقط برگرده به اون روز، غیرممکنه تصور کنید جوئل ایندفعه دخترش رو نجات نده. برای یک فرد عزادار هیچ چیز بدتر از این نیست که روز عزا دوباره تکرار بشه و حاضره بمیره به جای اون. و توی دنیای لست ۱ این تصمیم جوئل کاملاً مستحق بوده. باز هم دلیل؟ چون بازی اول کاملاً و کاملاً تمی داشت که قرار بود به بازیکن این پیام رو برسونه: که میشه توی دنیایی مثل لست ۱ هنوز هم عشق و محبت و زیبایی پیدا کرد اما بازی دوم اصلاً یک بازی دیگست و میخواد توی دنیایی زیبای جوئل و الی، زشتی‌ها و پلیدی‌ها رو نشون بده. بنابراین بهتره به چشم دوتا بازی گاملاً مجزا بهشون نگاه کنید.
      ممنونم مهیارجان.

      آرینJin sakaiMahyarMsmSquatlatex🤘Mohsenj74
درباره جوئل: نگاهی به روند تغییر شخصیت Joel در داستان The Last of Us - گیمفا