نقد فیلم West Side Story | اقتباسی جذاب اما بی‌دلیل - گیمفا
نقد فیلم West Side Story | اقتباسی جذاب اما بی‌دلیل - گیمفا
نقد فیلم West Side Story | اقتباسی جذاب اما بی‌دلیل - گیمفا
نقد فیلم West Side Story | اقتباسی جذاب اما بی‌دلیل - گیمفا

نقد فیلم West Side Story | اقتباسی جذاب اما بی‌دلیل

مهران زارعیان
۱۲:۰۰ ۱۴۰۰/۱۲/۲۵
نقد فیلم West Side Story | اقتباسی جذاب اما بی‌دلیل - گیمفا

موفقیت اعجاب‌آور تئاتر موزیکال West Side Story در سال ۱۹۵۷ که اقتباسی متناسب با اقتضائات زمانه و پر از دخل و تصرف‌های بجا از نمایشنامه‌ی «رومئو و ژولیت» شکسپیر بود، زمینه‌ساز تولید یک فیلم ماندگار به همین نام در سال ۱۹۶۱ شد.

«داستان وست ساید» آن‌قدر محبوب و زنده است که هم‌چنان فیلمساز شاخص و نام‌آوری همچون استیون اسپیلبرگ را وسوسه می‌کند تا آن همه شور و حس ناب را پس از نیم قرن، تکرار کند. البته علی‌رغم ستایش‌های این روزها از فیلم اسپیلبرگ، در این متن می‌خواهم بیان کنم که اقتباس دوباره‌ی او از آن اثر مشهور، گرچه جذابیت‌هایی دارد اما ضرورتی برای انجامش وجود نداشته است.

نقد فیلم West Side Story | اقتباسی جذاب اما بی‌دلیل - گیمفا

نمایشنامه و فیلم نخست «داستان وست ساید» استقلال شایان توجهی نسبت به متن شکسپیر دارد. جروم رابینز، آرتور لارنتز و ارنست لمان در مقام نویسنده، فوندانسیون کلی پلات «رومئو و ژولیت» را حفظ کرده‌اند، اما هم سوژه را بسیار تغییر داده‌اند و هم تا حدی در جزییات داستان دست برده‌اند که برخی مضامین ضعیف‌تر یا عمیق‌تر به چشم برسند.

در «رومئو و ژولیت» یک سوژه‌ی اصلی عاشقانه داریم که در پس‌زمینه‌ی نامردمی‌ها و نفرت‌ها به مرگ عشق و تراژدی خون می‌انجامد. «داستان وست ساید» نیز دقیقا همین مسیر را می‌رود اما به جای آنکه نجیب‌زادگان و اشراف‌زادگان قرن شانزدهم میلادی در شهر ورونای ایتالیا را سوژه‌ی متنش قرار دهد، به سراغ درگیری پورتوریکوئی‌های اسپانیایی‌زبان با جوانان فقیر و ولگرد آمریکایی می‌رود که در زمان نگارش، یک پدیده‌ی داغ در غرب نیویورک بود.

یکی از مهمترین تفاوت‌های «داستان وست ساید» با «رومئو و ژولیت» در نگاه جبرآلود شکسپیر است که بیشتر بر روی تقدیر تاکید دارد تا اراده‌ی آدم‌های داستانش. مثلا در «رومئو و ژولیت» گرفتار شدن راهب در قرنطینه، مانع رساندن پیغام ژولیت به رومئو می‌شود و خبر کذب مرگ ژولیت براساس گمانی طبیعی به گوش رومئو می‌رسد.

در حالی که در «داستان وست ساید» آنیتا که به سختی با وصال تونی و ماریا موافقت کرده، موقع آوردن پیغام ماریا، به دلیل تعرض جت‌ها تصمیم می‌گیرد دروغی آگاهانه بگوید و جلوی رسیدنِ ماریا به تونی که یکی از جت‌هاست را بگیرد. در پایان بندی نیز این تاکید بر اراده‌ی آزاد آدم‌ها خودش را نشان می‌دهد و به جای آنکه تقدیر باعث خودکشی دو معشوق شود، یکی از کوسه‌ها تونی را می‌کشد و ماریا عزادار می‌شود.

نقد فیلم West Side Story | اقتباسی جذاب اما بی‌دلیل - گیمفا

«داستان وست ساید» به خاطر همین دخل و تصرف‌ها یک فیلم موزیکال خاص از آب درآمد. علی‌رغم حواشی هنگام تولید، نسخه‌ی ۱۹۶۱ بسیار درخشان بود و در ۱۰ رشته برنده جایره اسکار شد. روایتی از نفرت‌های نژادپرستانه که این درون‌مایه به طور جالبی کماکان روی بورس است و در فصل جوایز در سال‌های اخیر مضمون محبوبی بوده است. اصولا توانایی انتخاب بازیگر غیر سفید پوست و یا پرداختن به اقلیت‌ها، که در نسخه‌ی ۱۹۶۱ وجود دارد، به کار امروز هم می‌آید و شاید وسوسه‌ی بازسازی «داستان وست ساید» از همین جا آمده باشد.

جالب است که در نسخه‌ی ۱۹۶۱ بنا به مناسبات تولید در آن دوران، برای شخصیت‌های اصلی پورتوریکویی مثل ماریا، از بازیگر سفید پوست آمریکایی استفاده شده که به زبان انگلیسی حرف می‌زند، اما یکی از اندک تفاوت‌های نسخه‌ی اسپیلبرگ، تاکید بر تفاوت زبان و فرهنگ پورتوریکویی‌ها با زاغه‌نشین‌های نیویورکی (جت‌ها) است. از همین جاست که زبان در فیلم اسپیلبرگ تبدیل به یک عنصر هویتی می‌شود و مثلا در تضاد بین آنیتا (آریانا دبوز) با شوهرش برناردو (دیوید آلوارز) خودش را نشان می‌دهد و ترانه‌ی آمریکا را با توجیه بهتر و اجرای بامزه‌تری رقم می‌زند.

نقد فیلم West Side Story | اقتباسی جذاب اما بی‌دلیل - گیمفا

امکان انتخاب بازیگر غیر سفید پوست که به آن اشاره کردم، در فصل جوایز توانسته به نفع فیلم تمام شود و از همین الان می‌توان با قطعیت پیش‌بینی کرد که آریانا دبوز به خاطر بازی در نقش آنیتا برنده‌ی جایزه‌ی اسکار خواهد شد. در دورانی که برای نقش‌های غیر مرتبط (مثل سفید برفی!) نیز چنین رویه‌ای به ارزش تبدیل شده، علت بازسازی «داستان وست ساید» را می‌توان ردیابی کرد که البته توجیه قانع‌کننده‌ای نیست.

به طور کلی اقتباس اسپیلبرگ، تفاوت‌های اندکی با نسخه‌ی ۱۹۶۱ «داستان وست ساید» دارد. ترانه‌ها همان است، شخصیت‌های اصلی تغییری نکرده‌اند و پلات نیز جز در یکی دو ماجرای کم‌اهمیت (مثلا خرده داستان خریدن اسلحه) مشابه نسخه‌ی اصلی است.

شاید مهمترین تفاوت این نسخه‌ی جدید، در میزانسن‌های اسپیلبرگ باشد که آشکارا سینمایی‌تر و واقع‌نمایانه‌تر است. جدای از پیشرفت تکنیکی و ارتقای زبان بصری سینما در طول این پنجاه سال، احتمالا همکاری جروم رابینز که یک کارگردان تئاتر و کورئوگرافر (طراح رقص) کاربلد بود، در فرم تئاتری میزانسن‌های نسخه‌ی ۱۹۶۱ مؤثر بوده است.

لوکیشن‌ها در فیلم اسپیلبرگ، ظاهری چرک‌تر و خراب‌تر از لوکیشن‌های فیلم رابرت وایز/جروم رابینز دارد. نسخه‌ی ۱۹۶۱ فضای شیک حاکم بر تئاترهای موزیکال را بازتاب می‌داد. از این لحاظ حاصل کار اسپیلبرگ به دلیل باورپذیری بیشتر، امتیاز دارد.

نقد فیلم West Side Story | اقتباسی جذاب اما بی‌دلیل - گیمفا

چه بسا انتخاب لوکیشن‌های زشت، فلسفه‌ی جدل و ستیز نژادپرستانه‌ی دو طرف را غیر منطقی و پوچ جلوه دهد که به فیلم غنای مضمونی می‌بخشد. به یاد بیاورید که در فیلم اخیر، در خلال صحبت‌های ستوان شرانک متوجه می‌شویم که کل این محله قرار است تخریب شود و به تملک ثروتمندان دربیاید اما چنین چیزی در نسخه‌ی ۱۹۶۱ نمی‌بینیم.

مثلا یکی از انتخاب‌های جذاب فیلم اخیر، لوکیشن سکانس دعوای اصلی است که در یک سوله‌ی تاریک پر از نمک رخ می‌دهد و لحظه‌ی صف‌بندی دو طرف دعوا را با سایه‌های «پرتقال کوکی» مانند ثبت می‌کند. در نسخه‌ی ۱۹۶۱ اما سکانس دعوا در یک سازه‌ی عجیب (شاید زیر پل) با سقف قرمز و زمین تمیز می‌گذرد که مکان بی‌هویت و غیر قابل باوری است.

بررسی سکانس افتتاحیه‌ی نسخه‌ی اسپیلبرگ در راستای نکاتی که گفتم، مفید است. اولا دوربین سیال‌تر و سخاوتمندتری دارد که معرفی بهتری از فضای حاکم بر کناره‌ی غربی نیویورک به ما ارائه می‌دهد؛ ثانیا تاکید ویژه‌ای بر خرابه‌ها و ساختمان‌های در حال تخریب می‌کند؛ (آن هلی‌شات درخشان را به یاد بیاوردید که چگونه عظمت گوی تخریب را در قاب جای می‌دهد.)

ثالثا در ماجرای کثیف و مخدوش کردن پرچم پورتوریکو بر دیوار، جدال جت‌های آمریکایی با کوسه‌های پورتوریکوئی را به شکل سینمایی‌تری بازسازی می‌کند که در هنگام سرود خواندن کوسه‌ها به زبان اسپانیایی به اوج خودش می‌رسد و آن تاکید بر زبان به عنوان عنصر هویتی که بدان اشاره کردم را بازتاب می‌دهد.

فیلم داستان وست ساید west side story

فیلم رابرت وایز/جروم رابینز هم البته در بعضی جزییات فیلمنامه یا جذابیت‌های بصری از نسخه‌ی اسپیلبرگ بهتر است. مثلا خوانده شدن ترانه‌ی «آرام باش» توسط تونی در فصل خریدن اسلحه با توجه به رفتار تونی در سکانس دعوا چندان منطقی نیست و به شخصیت‌پردازی او هم اندکی صدمه زده است. اصولا مشخص نیست تونی که نمی‌خواهد زیاد با ریف همراهی کند و از طرف دیگر، به شدت عاشق ماریا شده، چرا آنقدر خشمگین می‌شود که انتقام ریف را از برادر ماریا می‌گیرد؟

در نسخه‌ی ۱۹۶۱ اولا رابطه‌ی تونی و ریف بهتر است و آن‌ها به همدیگر نزدیکتر هستند. ثانیا ترانه‌ی «آرام باش» به جای آنکه توسط تونی قبل از دعوا خوانده شود، توسط یکی از بازماندگان جت‌ها پس از دعوا خوانده می‌شود که به خاطر کشته شدن ریف و برناردو اتحادشان به خطر افتاده و از نظر روحی به هم ریخته‌اند. قرار گرفتن ترانه‌ی «من حس می‌کنم که خوشگلم» توسط ماریا بلافاصله بعد از سکانس دعوا نیز به حس جاری بر فیلم اسپیلبرگ ضربه زده است؛ در حالی که این ترانه در نسخه‌ی ۱۹۶۱ جایگاه بهتری دارد.

فیلم داستان وست ساید west side story

به طور کلی «داستان وست ساید» اسپیلبرگ علی‌رغم امتیازاتش در قیاس با نسخه‌ی ۱۹۶۱ برتری مطلق ندارد. بازسازی یک فیلم رنگی و دارای کیفیت تصویر مطلوب، فقط در صورتی توجیه معقول پیدا می‌کند که نکته‌ی جدید و متفاوتی بدان افزوده شود؛ فیلم جدید استیون اسپیلبرگ اما از چنین فلسفه‌ای برخوردار نیست و به همین دلیل در حاشیه‌ی نسخه‌ی قبلی قرار می‌گیرد و نه بالاتر از آن.

DARKSIRENامیر سلمان‌زادهmeysambJin sakai

مطالب مرتبط سایت

تبلیغات

نقد فیلم West Side Story | اقتباسی جذاب اما بی‌دلیل - گیمفا
نقد فیلم West Side Story | اقتباسی جذاب اما بی‌دلیل - گیمفا
نقد فیلم West Side Story | اقتباسی جذاب اما بی‌دلیل - گیمفا
نقد فیلم West Side Story | اقتباسی جذاب اما بی‌دلیل - گیمفا
نقد فیلم West Side Story | اقتباسی جذاب اما بی‌دلیل - گیمفا

نظرات

دیدگاهتان را بنویسید

نقد فیلم West Side Story | اقتباسی جذاب اما بی‌دلیل - گیمفا